آرشیو

آرشیو شماره‌ها:
۲۵

چکیده

مبناگرایی، در میان غالب اندیشمندان مسلمان به ویژه سه فیلسوف صاحب مکتب ابن سینا، سهروردی و ملاصدرا به عنوان نظریه ی توجیه شناخت پذیرفته شده است. پرسش آن است که: «چرا در این سنت با غلبه ی مبناگرایی مواجهیم؟» با نظر به بحث استعاره های مفهومی می توان گفت وجود استعاره ی «دانش به مثابه یک ساختمان» می تواند بدین منجر شود که فیلسوف مسلمان آن گاه که در باب توجیه شناخت نظریه پردازی می کند در جستجوی پایه و مبنا برای بنای معرفت باشد. در این تحقیق با روش توصیفی-تحلیلی و با بررسی متون سه فیلسوف مورد نظر می توان به طرح این توصیف تازه پرداخت که پیش فرض ثنویت ذهن و عین و هم چنین فرض سلسله مراتبی بودن امورات در ساحت هستی و ادراک در شکل گیری استعاره ی فوق مؤثر بوده است. اهمیت پرداختن بدین مسأله از آن رو است که با تغییر نگرش نسبت به رابطه ی ذهن و عین، استعاره ی «دانش به مثابه یک ساختمان» نیز دستخوش تغییر گشته و امکان طرح استعاره های تازه که بر اساس آن، دانش بدون نیاز به محور، مبنا و پایه تبیین می گردد فراهم خواهد شد. در نهایت این نتیجه حاصل می گردد که با ورود استعاره های تازه در باب دانش، امکان طرح نظریات جدید به موازات مبناگرایی میسر می شود.

تبلیغات