هدف از پژوهش حاضر واکاوی چگونگی حصول یادگیری حین تدریس برای معلمان بر اساس تجارب زیسته خود معلمان در مقطع ابتدایی بود. برای دستیابی به این هدف، از پارادایم انتقادی و رویکرد کیفی با راهبُرد پدیدارشناسی توصیفی بهره برده شد. میدان پژوهش، شامل معلمان مقطع ابتدایی زن و مرد در شهر سنندج در سال تحصلی ۱۴۰۲-۱۴۰۳ بود که از روش نمونه گیری دردسترس با ابزار مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته محقق ساخته به جمع آوری اطلاعات تا رسیدن به درجه اشباع با ۱۵ نفر، استفاده شد. برای تجزیه داده ها، از کدگذاری باز و محوری استفاده شد. یافته ها در ۲ تم اصلی، الف: چگونگی حصول «یادگیری حین تدریس برای معلمان» ب: مزایا و معایب حصول «یادگیری حین تدریس برای معلمان» می باشد که حاوی: ۱. چگونگی حصول «یادگیری حین تدریس برای معلمان»:تدریس، یک روش یادگیری، توجه بیشتر به جزئیات موضوع، تکرار و تمرین هنگام تدریس، استفاده از مثال های مختلف برای تدریس، توضیح و تفسیر مفاهیم و واژگان مربوط به موضوع، جستجو در منابع معتبر، نوآوری و خلاقیت در تدریس. ۲. «چگونگی به تسلط رسیدن در یک موضوع در هنگام تدریس همان موضوع»: همکاری با کسانی که بر موضوع مسلط هستند، مطالعه و بررسی منابع متعدد و معتبر، تدریس راهی جهت مسلط شدن بر موضوع. ۳. «چگونگی پی بردن به اشکالات مدرس در حوزه موضوع تدریس شده»: پاسخ به سؤالات پیش آمده برای خود مدرس، پاسخ به سؤالات فراگیران، گفتگو با افراد متخصص، مطالعه منابع مختلف و معتبر، استفاده از ابزارهای آموزشی. ۴. " نتیجه استفاده از تدریس یک موضوع برای یادگیری همان موضوع ": ارتقا دانش، مهارت و فهم بیشتر نسبت به موضوع، توجه بیشتر به جزئیات و روابط بین موضوع های مختلف، سؤالات فراگیران عاملی جهت درک بیشتر، تدریس، فرایندی جهت تثبیت بهتر و یادگیری ماندگارتر. بر اساس یافته ها می توان بیان نمود که یادگیری حین تدریس، یکی از روش های یادگیری فعال است که نوعی بارش مغزی خلاقانه محسوب شده که می تواند علاوه بر یادگیری خود معلم از خودش، باعث تعمیق یافته ها، کشف قسمتی از ذهنیت خود او شود.