مقاله حاضر به بررسی و نقد کتاب «معنا، فرهنگ و زندگی اجتماعی» استوارت هال به روش توصیفی-تحلیلی پرداخته است. محور اصلی کتاب، بررسی چیستی معنا، فرهنگ و رابطه آن با زندگی اجتماعی-سیاسی است. بررسی ها نشان می دهد به رغم اهمیت کتاب، ترجمه بخشی از متن انگلیسی که صرفاً مقدمه ای برای بحث اصلی است و همچنین نواقص شکلی و محتوایی همچون نیاوردن پاورقی اصطلاحات و اسامی خاص، اشکالات نگارشی، ضعف در معادل گزینی و عدم یکدستی در ترجمه از ارزش آن کاسته است. هال، متأثر از گرامشی، مفهوم هژمونی را از سلطه طبقاتی به منازعه گفتمانی در فرهنگ و رسانه گسترش داده و بر تقاطع نژاد، جنسیت و هویت تأکید دارد. برخلاف ادوارد سعید که بازنمایی را ابزاری برای سلطه غرب بر شرق می داند، هال آن را سّیال و مقاومت پذیر می بیند. به دیدگاه هال نیز نقدهایی از لحاظ سبک نوشتاری-تحلیلی و روش شناختی وارد است که در برخی مواقع موجب شده است خوانندگان در خوانش و فهم آثار او با مشکل مواجه گردند. از نقدهای دیگری که می توان در مورد او نوشت، نگاه سیّال و تقلیل گرایانه به فرهنگ و نادیده گرفتن ساختارهای تاریخی، اجتماعی و اقتصادی است. با همه این ها، در عصر سرمایه داری دیجیتال، دیدگاه استوارت هال همچنان به عنوان چراغ امید در مبارزات اجتماعی امروز بسیار مهم و بنیادی است.