فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۶۰۱ تا ۱٬۶۲۰ مورد از کل ۵٬۶۷۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
نماد پردازی در ادبیات کودک و نوجوان از اهمیت ویژه ای برخوردار است و سبب می شود تا بسیاری از مفاهیم اخلاقی و فرهنگی به آسانی و غیر م ستقیم به کودکان انتقال یابد. در این جستار به شیوة توصیفی و تحلیلی، به طبقه بندی، ارزیابی کمی و بررسی انواع نمادهای به کار رفته در ۹ داستان آموزشی و تربیتی کودک در دهة هشتاد پرداخته می شود. ابتدا این آثار بازخوانی، خلاصه نویسی و به لحاظ نوع داستانی و موضوعی و کاربرد نمادین طبقه بندی شده، سپس انواع نمادها استخراج، تقسیم بندی و بسامد مضامین آن ها تحلیل و بررسی شده است. از ۶۴ نماد بررسی شده، نماد واژه ای با فراوانی ۵۴ و نماد شخصی با فراوانی ۶۴ و نماد انسانی(مثبت ) با فراوانی ۲۵ بیشتر استفاده شده است. در داستان های یاد شده، علاوه بر کاربرد نمادهای تقویت حس اعتماد به نفس و شناخت استعدادها و آموزش مسائل دینی، نمادهای مفهومی حرکت، با بسامد «؟ چه کسی پنیرم را برداشت » تغییر، تقویت هوش و دانایی، به ویژه در داستان ۱۰۰ و نمادهای شناخت ویژگی های شخصیتی، تمرین شکوفایی توانایی ها، اراده و « تَرس بد اَست » با بسامد ۶۵ و « راز موجود عجیب » پشتکار، به ویژه در داستان های با بسامد ۶۰ بیشتر مورد توجه قرار گرفته اند.
بررسی حماسه سرایی درادبیات کهن عربی
حوزههای تخصصی:
حماسه یکی از مهم ترین انواع ادبی است که از دورانی که ملتی در راه دست یافتن به شکوه و تمدن گام نهاده است سخن می گوید. ادبیات عربی به دلایلی، از شاهکار برجسته ی حماسی بی بهره است. در این ادبیات، حماسه گونه هایی یافت می شود که در این مقاله، این حماسه گونه ها، در عصرهای مختلف ادب عربی بررسی شده است. در عصر جاهلی نمونه هایی از این حماسه گونه ها را می توان در معلقات هفتگانه، بوی ژه در معلقه وسیره یعنتره بن شدّاد وأُرجوزه ها و جنگ سروده ها مشاهده کرد. در این عصر در اشعار شاعران «صَعالیک» نیز می توان ردپای اشعار حماسی را یافت. أبوفراس حمدانی، بشار بن برد و ابوتماماز برجسته ترین شاعران عصر عباسی می باشند که بایستی اشعار حماسیشان را در لابه لای ابیاتی که در فخر سروده اند، یافت.در این میان، قصیده ی«فتح الفتوحِ» ابوتماماز شاهکارهای ادب عربی بشمار می رود که در آن، حماسه، مدح و فخر رابگونه ای ژرف و زیبا درهم آمیخته است.«صفی الدین حلّی» پیشگام شاعران فخر و حماسه در عصر انحطاط می باشد. عدم گسترش تخیل و ژرف نگری، روی آوردن به شیوه های تقلیدی،وبرخودارنبودن از ملیّت واحد و جامع،از عوامل اصلی فقدان شاهکار حماسی در ادبیات کهن عربی می باشد.
تصویر ایران و ایرانیان در سفرنامه ابن بطوطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مطالعات ادبیّات تطبیقی، سفرنامه ها از مهم ترین منابع شناخت تصویر یک ملّت در متون ادبی دیگر ملّت ها به شمار می روند. سفرنامه ابن بطوطه (703-779 ؟ ه . ق.) - که حاصل سه دهه جهانگردی از جنوب اروپا تا خاور دور است - اطّلاعات ارزشمندی را از سرزمین ها و ملل قرن هشتم هجری دربر دارد. توصیف جزئیات زندگی جوامع در این اثر، برای پژوهشگر دستیابی به تصویری روشن از زندگی اجتماعی و فرهنگی ملّت ها - به ویژه فارسی زبانان - را فراهم ساخته است. نظر به ارزش تاریخی - ادبی و فرهنگی این اثر، مقاله حاضر به شیوه ای اسنادی - تحلیلی به بازشناسی و بررسی تصویر ایران و ایرانیان در سفرنامه ابن بطوطه از ابعاد گوناگون فرهنگی و اجتماعی می پردازد.
نتایج این پژوهش، بیانگر گستره وسیع زبان و ادب فارسی از عراق تا هند و حتّی خاور دور است. گزارش سفرنامه از حضور فرهیختگان ایرانی در میان ملل مختلف مشرق زمین، نشان دهنده این است که ارتباطات علمی و فرهنگی میان ایرانیان قرن هشتم و ملّت های معاصر ایشان، بسیار چشم گیر و مؤثّر بوده است.
بررسی شیوه های شخصیّت پردازی نظامی گنجوی با تکیه بر سه شخصیّت خسرو، بهرام و اسکندر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
منظومه های داستانی نظامی از حیث وجود شخصیّت های قوی و ماندگار برجستگی قابل توجّهی دارند. هدف این پژوهش بررسی شیوه هایی است که نظامی در شخصیّت پردازی به کار گرفته است. بدین منظور سه تن از شخصیّت های داستانی او (خسرو، بهرام و اسکندر) که در مقام شهریاری نقطة اشتراک دارند، انتخاب شده اند. این پژوهش که به دو روش توصیفی و آماری انجام گرفته، نشان می دهد که نظامی بر خلاف بسیاری از داستان پردازان کلاسیک از روش نمایش غیرمستقیم بیشتر از تعریف مستقیم بهره برده است و روش های مورد استفادة او در پرداخت شخصیّت ها با خلق و خوی شخصیّت و موضوع داستان رابطة مستقیم دارد. نظامی در کار خود روند رو به پیشرفتی داشته و کامل ترین الگوی شخصیّت پردازی را در منظومة شرفنامه نشان داده است.
بررسی استعاره مفهومی احساس «غم» در شعر مسعود سعد سلمان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
احساس، یکی از محوری ترین و نافذترین جنبه های تجربه بشر است. مطالعه احساسات نمی تواند بدون توجه به تحقیقات میان رشته ای انجام شود. یکی از این رویکردهایی که می توان بر اساس آن تحلیلی از احساسات ارائه داد، زبان شناسی شناختی است و یکی از مفاهیم مطرح در این رویکرد، استعاره مفهومی است. براین اساس، پژوهش حاضر با هدف بررسی چگونگی مفهوم سازی غم در اشعار مسعود سعد سلمان انجام شده است. براساس یافته ها، 14 استعاره مفهومی از غم در اشعار وی وجود دارند که از این ها 6 نوع استعاره هایی هستند که در مقایسه با سایر استعاره ها بار معنایی منفی تری دارند: غم بیماری است؛ غم تیغ و تیر است؛ غم دشمن است؛ غم زنگار است؛ غم آتش است؛ غم باران است . استعاره هایی مفهومی (9 عدد) در اشعار وی وجود دارند که محصول خلاقیت شاعر هستند: غم خوراکی است؛ غم انسان است؛ غم حیوان است؛ غم تیغ و تیر است؛ غم شیئی است؛ غم مطلبی گفتنی است؛ غم زنگار است؛ غم آتش است؛ غم شمرده می شود. به نظر می رسد که وجود چنین استعاره های خلاقانه ای به دلیل محیط زندان باشد که باعث شده است او در خلوت خود تفکرات ژرفی درباره محیط پیرامون خود و احساسات درونی خود داشته باشد؛ احساساتی که نمودار ناب ترین حالات درونی وی هستند.
بررسی و تحلیل محتوایی اشعار سروده شده در رثای امام حسین ع در عصر عباسی
حوزههای تخصصی:
قیام امام حسین(ع) از نظر تولید شعری و فکری در میان همه قیام هایی که در تاریخ اسلام به وقوع پیوسته، جایگاه اول را به خود اختصاص داده است. شدت فاجعه به اندازه ای است که اشک و احساس شاعر را بی اختیار به جوشش وا می دارد و در قالب شعر و ادب سرازیر می کند. با توجه به اینکه رثا یکی از مهمترین اغراض شعر حسینی در همه دوره ها به شمار می آید، مقالهپیش رو با استفاده از روش توصیفی تحلیلی به بررسی محتوایی اشعار سروده شده در رثای امام حسین در شعر شعرای عصر عباسی می پردازد.از جمله نتایج این پژوهش می-توان به غلبه جنبه رثایی اشعار حسینی، اشتراک و اختلاف در برخی اغراض، صراحت لهجه شاعران شیعی، ربط حادثه کربلا به شورای سقیفه و مقابله شاعران اهل بیت و تهاجم سخت آنان با برخی از شاعران وابسته به دولت عباسی اشاره نمود.
بررسی اجزای کلام در داراب نامه بیغمی
منبع:
مطالعات داستانی سال سوم پاییز ۱۳۹۳ شماره ۱ (پیاپی ۹)
89 - 112
حوزههای تخصصی:
نوشته حاضر داستان داراب نامه را بر پایه نظریه روایت تودوروف درباره اجزای روایت، شامل اسم، صفت و فعل (شخص، ویژگی و کنش)، بررسی می کند. اساس این شیوه بررسی مبتنی است بر روشن کردن سازوکار روایت و به طور خاص قصّه هایی که تودوروف آنها را «روایت اسطوره ای» نامیده و ضمن برشمردن ویژگی های این نوع روایت ها، آنها را از جنبه های مختلف مورد توجه قرار داده-است. داراب نامه مولانا محمد بیغمی، یکی از داستان های شفاهی بازمانده از ادبیّات کهن فارسی است که صورت مکتوب یافته است. این اثر، روایت بلندی است از کشورگشایی های فیروزشاه، پسر داراب، و ازجمله آثاری است که مشخصات روایت های مورد بررسی تودوروف را می توان به روشنی در آنها دید. به این جهت، روش بررسی تودوروف در مورد اجزای کلام در روایت های اسطوره ای، در روشن کردن سازوکار روایت و ارتباط متقابل شخصیت ها و نیز چگونگی ارائه معنا در داستان داراب نامه و روایت های مشابه آن در ادب فارسی، روشی کارآمد به نظر می رسد. نتیجه حاصل از این بررسی نشان می دهدکه در داراب نامه، تنها وضعیت شخصیّت ها تغییر می کند و کیفیت و شرایط اشخاص، پیوسته ثابت و بدون تغییر می ماند. همچنین وضعیت های حاکم بر مناسبات شخصیّت های داستان را می توان در دو قانون تبعیت از نیروی برتر جامعه (شاه) و قانون وفاداری که شامل وفاداری عاشق و معشوق نسبت به یکدیگر، وفاداری دوستان و یاران نسبت به هم، وفاداری وزیران و زیردستان به شاه یا ولی نعمت خود و وفاداری عیّاران به سوگند و پیمان خود می شود، خلاصه نمود
نقش تمثیل در داستان های مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تمثیل بخش اعظم منظومه های عرفانی ادبیات کهن را دربرمی گیرد که اکثر مآخذ آنها دین و اسطوره است. تمثیل، در داستان های مثنوی معنوی و حتی در غزلیّات مولانا، جایگاه والایی دارد. تمثیلی که در ادبیات مدّ نظر است، بیشتر حکایاتی در جهت توضیح و تفسیر اعتقادات اخلاقی و عرفانی است که نمونه ای از ادبیّات تعلیمی تخیّلی محسوب می شوند تا جاذبه بیشتری داشته باشند. در حقیقت، زبان و بیان مولانا بیشتر به شیوه تمثیل رمزی، یعنی ارائه یک شخصیّت، اندیشه یا حادثه و اتفاقی، در دنیای ملموس از یک سو و بیان موضوعی فراسوی ظاهر آن است. رمز در تمثیل، بیانِ یک معنی یا نشان دهنده شیء خاص و غیرمحسوس است. حکایات مثنوی معنوی، بیشتر از نوع «تمثیل آرا و عقاید»ند که در آن شخصیّت ها مفاهیم انتزاعی را مُمثّل می کنند. در این صورت معمولاً پیرنگِ اثر در خدمت انتقال آموزه و عقیده ای است که آیات و احادیث را در قالب تمثیل، شعر، برهان و عرفان، تفسیر و بیان می کند. در این مقاله سعی داریم انواع تمثیل را در اشعار مثنوی با توجه به تقسیم بندی غربیان با زیر مجموعه های، فابل، پارابل، اگزمپلوم و فراتر از این انطباق به صورتِ تأویل، اثرپذیری گزارشی و تناقض، با ذکر نمونه هایی بررسی کنیم.
آمیختگی ادبیات تعلیمی با ادبیات عرفانی در تمهیدات عین القضات همدان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عین القضات همدانی، عارف ایرانی قرن پنجم و ششم هجری است که قلم توانا و ذهن و اندیشه پویا و جوّال خود را برای نگاشتن آثار فلسفی- عرفانی به کار برده است. اگرچه بی پروایی و سبک فلسفی اش در نهایت او را به پای دار کشید اما نوشته های او به خصوص کتاب «تمهیدات» وی، سندی مستدل برای عرفان و ادبیات کهن ایران زمین شد. «تمهیدات» اگرچه از متون عرفانی به شمار می رود اما از آنجا که به بیان شرایط سلوک و آداب مرید و خصایص پیر می پردازد، مبانی تعلیمی بسیاری را بیان کرده است. صوفیه که به واقع هدف خلقت را محبت و عشق ورزی می دانند، محبت به انسان را زمینه ساز محبت خداوند به شمار می آورند؛ این گونه است که در تفکر صوفی، تعلیم هم با محبت گره می خورد و در حقیقت، آداب شناخت و خودسازی و حقیقت جویی همگی برگرفته از عشق و برای وصول به محبت است. در این مقاله جنبه های تعلیمی این اثر گرانقدر بررسی شده است.
مقایسة صفات و خویش کاری ها ی سروش در شاهنامه با متون مزدیسنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سروش یکی از مهم ترین ایزدان اوستایی است که در گاهان، اوستای نو، و متون پهلوی خویش کاری های مختلفی داشته و در ادبیات ایران پس از اسلام نیز نام و نقش او بر جای مانده است. فردوسی (د 411 یا ۴۱۶ ق)، حماسه سرای چیره دست و بی بدیل ایران، در شاهنامه، در مقام گزارش باورهای دینی ایرانیان باستان، اوصاف و کارکردهایی را به سروش نسبت داده است. این مقاله، پس از بررسی تطبیقی ویژگی های سروش در گاهان، اوستای نو، و متون پهلوی، اوصافی همچون نگهبانی، دین یاری، افسونگری، پیام رسانی از سوی اهورامزدا، نجات بخشی، و خویش کاری پس از مرگ را با گزارش حکیم توس در نامة باستان مقایسه می کند و به این نتیجه می رسد که گزارش شاهنامه با متون مزدایی همسویی اندکی دارد و فردوسی خودآگاه یا ناخودآگاه تحت تأثیر باورهای ادیان ابراهیمی در باب ملائک، به ویژه جبرئیل، است و سروشِ او ترکیبی است از اوصاف دو سنّت ایرانی و سامی.
تحلیل مناسبات خانوادگی در ادبیات داستانی جنگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات داستانی جنگ بازآفرینی مناسبات میان مردمانی است که جنگ، خواسته و ناخواسته، در زندگی آن ها تأثیر گذاشته است؛ بنابراین، بستری مناسب برای بررسی مسائل اجتماعی مرتبط با جنگ است. در این مقاله، بازتاب مسائل ناشی از جنگ بر مناسبات خانوادگی در ادبیات داستانی سه دهه پس از انقلاب اسلامی، بررسی و تحلیل شده است. روش تحقیق توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای است و با رویکردی تحلیلی به بررسی و نقد تصویر خانواده های درگیر با جنگ می پردازد. مناسبات خانوادگی و توجه به خانواده در داستان های هر دهه، متناسب با نیازها و شعائر آن دهه به گونه ویژه ای بازتاب یافته است. داستان هایی که بلافاصله پس از جنگ نگاشته شدند، اغلب با دیدگاهی آرمانی، مشکلات و مصائب پس از جنگ را در برابر ایمان و اراده رزمندگان، کوچک شمردند و روحیه قوی رزمندگان یا خانواده هایشان را در برخورد با سختی ها و ناملایمات به تصویر کشیدند، اما به تدریج در دهه 1370 و 1380، نویسندگان با نگاهی عمیق تر و انسانی تر به مسائل ناشی از جنگ نگریستند و دردها و رنج های فروخورده بازماندگان جنگ و ارتباط آنان با خانواده هایشان را با دیدگاهی واقع گرایانه تر ارائه نمودند.
بررسی و تحلیل حماسه های «مضحک» و گونه های آن در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حماسه مضحک یکی از گونه های ادبی و نوعی تقلید مضحک و طنزآمیز است که در آن زبان و اسلوب فخیم حماسی برای توصیف عملی بی ارزش یا هدفی غیر متعالی به کار می رود. صفت مشخص حماسه مضحک، ناهم سازی میان موضوع و سبک یک اثر است که در آن موضوعی عوامانه با انشاء عالی و کلماتی فاخر خاص حماسه بازگو می شود. گاهی نیز برعکس، موضوعی برجسته با زبانی عامیانه اما در وزنی حماسی بیان می گردد که بنا به تعریف منتقدان غربی «بورلسک» نامیده می شود. چنین به نظر می رسد که آفرینش گران حماسه های مضحک فارسی، به تفاوت بین بورلسک و حماسه مضحک توجهی نداشته اند. در این مقاله پس از ارائه تعریف هایی برای حماسه مضحک، ویژگی هایی چون شخصیت های مضحک، تقلید تمسخرآمیز از شاهنامه فردوسی، توصیف و تصویرسازی مضحک، ناهم سازی میان موضوع و زبان، تمسخر عناصر حماسی مثل حوادث داستانی مضحک، نامه نگاری طنزآمیز، اغراق طنزآمیز و... تشریح می شود تا بدین ترتیب شباهت و نزدیکی حماسه مضحک به طنز و حماسه نشان داده شود. برای آن که جایگاه حماسه مضحک میان انواع طنز و حماسه دریافت شود، انواع حماسه مضحک از نظر قدمت، حجم، قالب، زبان و بیان، رواج و قدمت، به شیوهای توصیفی- تحلیلی معرفی می گردد. سپس با این یادآوری که ژرف ساخت اغلب حماسه های مضحک فارسی انتقادهای سیاسی- اجتماعی است، ابعاد گوناگون حماسه مضحک بررسی می شود.
داستان لیلی و مجنون در گستره ادبیات تطبیقی (مطالعه موردی: ادبیات و هنرهای زیبا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان لیلی و مجنون، روایتی نا مکرّر از کهن داستان «عشق» است که گذر روزگاران، غبار کهنگی بر رخساره اش ننشانده است. این داستان هرچند ریشه در تاریخ کهن قوم عرب، در سده نخست هجری دارد؛ امّا تنها در یک اثر ادبی، با عنوان نمایشنامه لیلی و مجنون، اثر احمد شوقی، آن هم در دوران معاصر، بازتاب می یابد. ولی به محض ورود به ایران در سده چهارم، در سروده های شاعران نامی بازتاب یافته و در سده ششم، نظامی گنجوی منظومه ای به نام لیلی و مجنون
می سراید که 66 منظومه شعری به پیروی از آن سروده می شود و پس از پهنه ادبیّات، در بسیاری از هنرهای زیبای ایرانی از قبیل نگارگری، خوشنویسی، تئاتر (نمایش)، سینما، موسیقی، فرش بافی و... نیز رسوخی چشمگیر می کند. در ادبیّات ترکی نیز بیش از 30 منظومه به تقلید از لیلی و مجنون نظامی سروده شده که تئاتر (نمایش و اُپرا)، موسیقی و سینمای آذربایجان را هم باید به آن اضافه کنیم. در هندوستان، این داستان، بیشتر از ادبیّات، در صنعت فیلم سازی سینمای هندوستان بازتاب داشته است که از همین رهگذر، کشورهایی چون ایران، تاجیکستان، آذربایجان و مالزی، درصدد ساختن فیلم هایی با عنوان «لیلی و مجنون» برآمدند. این داستان با ورود به دیگر کشورها، آراسته به آداب ورسوم آن ها گردیده و هم رنگ مردمان همان محیط گشته است؛ گویی اینکه «لیلی» و «مجنون»، مردمانی از همان سرزمین هستند.
جایگاه روایت در متون منثور فارسی قرن چهارم تا هفتم هجری
منبع:
مطالعات داستانی سال سوم زمستان ۱۳۹۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۰)
25 - 50
حوزههای تخصصی:
روایت در جلوه های گوناگون فرهنگ بشری دیده می شود. آنگاه که از این دیدگاه به متون فارسی منثور بازمانده از قرن چهارم تا هفتم هجری بنگریم؛ این پرسش مطرح می شود که: «کدام یک از اشکال روایی در کهن ترین متون منثور فارسی قرن چهارم تا هفتم هجری دیده می شود؟» هدف این پژوهش رسیدن به شناخت کلی از پیشینه حضور اشکال گوناگون روایی در متون دوران آغازین زبان فارسی است. بررسی توصیفی- تحلیلی صدها متن منثور بازمانده از این دوران شکوفایی نثر نشان می دهد که محتوای متون این دوره از موضوعات گوناگونی چون نجوم، بلاغت، فلسفه، سیاست، جغرافیا، تاریخ، اساطیر، سفرنامه، منشآت، تفسیر، دانشنامه، تذکره، اخلاق، کلام، تعبیر خواب، موسیقی، هندسه، طلسمات و... سخن می گوید. مهم تر آنکه در 85% متون مورد بررسی، شکلی از اشکال روایی دیده می شود و فرم های روایی چون گزارش، حکایت، قصه و داستان بلند کاربردهای مهمی در متن دارد. از جمله گزارش و نقل رخدادهای گذشته، توصیف موقعیت ها، خلق تمثیل های استشهادی، بیان اندیشه ها، روشنگری اندیشه های مبهم و پیچیده، بیان مشاهدات، ثبت تجربیات و روایت داستان. یافته ها همچنین نشان دهنده تنوع موضوع و کاربردهای گوناگون و گسترده گونه های روایی در زندگی اجتماعی پارسی زبانان قرن چهارم تا هفتم هجری است. وجود چنین خزانه ای سرشار از اشکال روایی در دوران آغازین نثر خود گواه آن است که پیشینه سنّت روایت پردازی، در زبان فارسی، به دورانی بسیار کهن تر از قرن چهارم بازمی گردد. این میراث گرانبار پشتوانه نویسندگان خلاق این دوران شده تا با دگرگون کردن فرم های ساده به فرم های پیچیده تری از روایت دست بیابند.
بررسی فرایند فردیت در داستان حماسی ادیسه ی هومر براساس روان شناسی تحلیلی و کیمیاگری یونگ
حوزههای تخصصی:
ادیسه ی هومر یکی از داستان های حماسی منظوم جهان است که از دیدگاه های مختلفی قابل نقد و بررسی می باشد. در رهگذر نقد ادبی، با بررسی روان شناسانه و کیمیاگرانه ی ادیسه، جنبه های مبهم و ناشناخته ی این اثر حماسی کشف و روشن خواهد شد. ادیسه هومر شرح داستان اولیس، قهرمان یونانی است که می خواهد از جنگ تروا به خانه و سرزمین خود بازگردد ولی و در راه بازگشت درگیر ماجراهای بسیاری می شود و خطرات و تجربیات متعددی را از سر می گذراند. ادیسه، سفر به ناخودآگاه روان اولیس و کشف محتویات و جنبه های پیدا و پنهان، آن است. ما در این پژوهش بر آنیم تا سفر اسرارآمیز و فرایند فردانیتِ اولیس قهرمان ادیسه را بر اساس تحلیل روان شناسانه و کیمیاگرانه ی یونگ مورد بررسی قرار بدهیم. فرایند فردیّت زمانی رخ می دهد که در جریان رشد و تعالی شخصیّت، مرکز شخصیّت از خودآگاه به قسمتی میان خودآگاه و ناخودآگاه منتقل می-شود، و شخص سعی می کند از مجهولات زندگی معنوی خود پرده بردارد و زندگی را متعادل و پایدار سازد. بنابراین اولیس باید مسیری پر پیچ و خم و دشوار را طی کند و در این سفر اسرارآمیز، با کهن الگوهای ناخودآگاهش روبه رو شود و با آن ها آشنا شود. تا به هدف غایی و تمامیت دست یابد. از آن جایی که بین کهن الگوهای یونگ و تفکّر کیمیاگری رابطه ی نزدیکی وجود دارد شخصیت اولیس را می توان به کیمیاگری توصیف کرد که در پی فرایند فردیت بخش های پست و حقیر وجودش را به امری والاتر چون طلا می رساند، یعنی به وحدت اضدادِ وجود، که رسیدن به تمامیت و خود است.
نقش و جایگاه خِرد در متون باستانی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خِرد در اندیشه زردشتی نقش اصلی و محوری دارد و با وجود آفریدگار بزرگ یکی است. کُل آفرینش جهان، از ابتدا تا پایان، با خِرد رهبری می شود. در این مقاله، ابتدا خِرد در متون باستانی ایران (فارسی باستان، گاهان اوستا و اوستای نو) سپس در متون پهلوی نظیر بندهش، گزیده های زادسپرم، و متن دست نویس م.او 29) بررسی شده است. آن گاه چهار نوع خِرد (خِرد همه آگاه، خِرد افزونی، خِرد پرهیزگاران و خِرد غریزی یا آسن خِرد) در متون اوستا و پهلوی مقایسه شده است.
حکمتهای تعلیمی مشترک در شعر رودکی و سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مدح و ستا یش یکی از گونههای مهم ادب غنا یی است که بخش عظیمی از اولین نمونههای شعر فارسی تا پا یان قرن ششم را در برگر فته و تا کنون تحقیقات متعدد ی دربارة آن انجام شده است اما محققان معاصر همواره با د ی دگاه نقد اخلاق ی بدان نگریستهاند و بس یاری جنبه های اجتماعی و ادبی آن مغفول مانده است. در این پژوهش در دیدگاه ابونصر « مدینة فاضله » سعی بر آن است که با در نظر گرفتن ویژگیهای رهبر فارابی به عنوان الگو یی در فرهنگ اسلامی و مقایسة آن با صفات ممدوح در اشعار مدحی جمال الدین عبدالرزاق اصفها نی، نشان داده شود که جمال الدین در مدایحش به توصیف حاکم آرمانی خویش پرداختهاست و به عبارت دیگر، ممدوح را نه آن گونه که هست بلکه آن گونه که باید باشد، به تصویر کشیده است. هشت خصوص یت حکمت، عدالت، برتر ی ذا تی نسبت به د یگران، حاکم یت مطلق، خوش سخ نی، دوری از آز، عزم راسخ و جنگاور ی، می ان رهبر آرمانشهر فارا بی و ممدوح وصف شده در اشعار مدح ی جمال الدین عبدالرزاق اصفها نی مشترک است و نشانههای د یگری از جمله عدم تطبیق حاکم وصف شده با واقع ی تها ی تار یخی می تواند آرمانی بودن ممدوح جمال الدین نظریه را قوت بخشد.
مقایسه شخصیت در رمان های سووشون و کریستین و کید
منبع:
مطالعات داستانی سال سوم زمستان ۱۳۹۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۰)
89 - 110
حوزههای تخصصی:
در دهه چهل، هم زمان با حوادث سیاسی - اجتماعی و تحولات فرهنگی در ساختار جامعه ایرانی، ادبیات داستانی نیز متناسب با آن تحولات، دستخوش تغییراتی می شود و آثاری متنوع، ماندگار و جدید در عرصه داستان نویسی ایران، پدید می آید. نویسندگان این دهه در مقایسه با دوره های قبل، شیوه های هوشمندانه و شکل یافته تری در نگارش خود به کار می برند. در سال های پایانی این دهه سیمین دانشور با رمان «سووشون» و هوشنگ گلشیری با رمان های «شازده احتجاب» و «کریستین و کید» با سبک و شیوه ای متفاوت، جلوه تازه ای به ادبیات داستانی ایران می بخشند. دانشور در رمان سووشون با سبکی رئالیستی و متناسب با فضای واقعی جامعه ایرانی در بستری ت اریخی، ب ا خل ق شخصیتی انقلابی و مسئله دار، تصویری واقع نمایانه از شخصیتی عمل گرا و معترض را نشان می دهد. هم زمان با دانشور، گلشیری با سبکی متفاوت در فرم و محتوا و به شیوه داستان های مدرن و رمان های نو در فرانسه، گونه ای دیگر از شخصیت پردازی را خلق می کند. شخصیت های گلشیری در این رمان ها انسان هایی درون گرا، منفعل، ناتوان و سرگشته اند که در کنش و عملکرد هیچ سنخیتی با قهرمان رمان سووشون ندارند. در این مقاله برآنیم تا بابهره گیری از روش تحلیلی – استنباطی و با لحاظ برخی تفاوت ها و تشابهات، قهرمان سووشون را منطبق با قهرمان مسئله دار لوکاج و گلدمن معرفی کنیم و همچنین نشان دهیم که شباهت های بسیاری در شیوه پرداختن به شخصیت داستانی بین آثار نویسندگان فرانسوی رمان نو و شخصیت های رمان «کریستین و کید» وجود دارد و همچنین دلایل تفاوت در شیوه شخصیت پردازی این دو نویسنده هم عصر را نمایان سازیم.