فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۸۱ تا ۱٬۴۰۰ مورد از کل ۱۱٬۴۳۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
شعر طرح، ایجاز زمانة ماست و از زیر مجموعه های شعر کوتاه به شمار می رود، اما با وجود کوتاهی، قابلیت دربرگیری تمامی دغدغه های انسان معاصر را داراست. حال اگر در این نوع شعر موجز، ذهنی توانمند و قلمی کارآمد، با گزینش کمترین واژگان و چینش هوشمندانة آن ها، بیشترین معانی را به نمایش بگذارد و به اصطلاح بلاغیون به ""ایجاز"" دست یابد، شگفتی ای با عنوان ""ایجاز در ایجاز"" آفریده است که از نظر نگارندگان، اوج هنر کلامی در شعر مدرن انسان معاصر به شمار می آید و دست یابی بر چنین شگردی، با توجه به فرم ویژة شعر طرح، اهمیتی به مراتب فزون تر می یابد.
در پژوهش پیش رو، کوششی در جهت نمایاندن کارکرد ایجاز در زبان طرح صورت گرفته است و برای دست یابی بر این مهم، نگارندگان، تمامی نمونه های موفق مکتوب مرتبط با موضوع مورد بحث را به صورت جستجوی کتابخانه ای، از نظر گذرانده و به تبیین علمی و کاربردی انواع مختلف ایجاز در شعر طرح پرداخته اند.
یافته های مقالة حاضر، نشان دهندة اهمیت فوق العادة ایجاز در شعر کوتاه- به طور اعم- و شعر طرح- به طور اخص- است. شعر طرح با فرم و ساختار کوتاه و ویژة خود، فرصت چندانی در اختیار شاعر قرار نمی دهد؛ بنابراین اگر شاعر معاصر خواهان نمایاندن تمامی جوانب زندگی انسان معاصر برای مخاطبان جدی شعر، در راه روشن و ساختار دلخواه شعر طرح باشد، تنها گزینش زبانی موجز و بیانی رعدآسا و تأثیرگذار و بهره گیری از صنعت ایجاز به بهترین شکل ممکن، تضمینی بر موفقیت او به شمار می رود.
نقد اسطوره شناختی «گنبد سیاه» هفت پیکر نظامی
حوزههای تخصصی:
در این جستار، یکی از داستان های هفت پیکر نظامی با عنوان «گنبد سیاه» براساس نقد اسطوره شناختی یا کهن الگویی تحلیل می شود. نخست این قصه را از نظر شکل و ساخت داستانی و خط سیر رویدادهای داستان براساس هرم فریتاگ بررسی کرده ایم. ساختار روایتی قصه گنبد سیاه مانند دیگر داستان های کلاسیک و پیشامدرن، از سیری خطی پیروی می کند که دارای سه مرحله شروع، اوج و فرود یا نقطه پایان است. سپس خوانشی دیگرگونه براساس آرکی تایپ های اسطوره ای آورده ایم ؛ چون مقوله سفر، آب، عدد، رنگ سیاه، اسرار و هبوط انسان که ریشه در ناخودآگاه جمعی انسان ها دارند و در این داستان سمبولیکی، ابزار روایت قصه قرار گرفته اند. آنچه موجب خوشی دیگرگونه از این قصه می شود، بررسی و تفسیر کهن الگوهایی است که به طور ناخودآگاه در بافت و روایت داستان به کار رفته اند برای نمونه، کهن الگوی سفر که یکی از مهم ترین بن مایه های اسطوره ای در دنیای اساطیر و افسانه ها و داستان هاست و کلیت داستان براساس همین مقوله سفر شکل گرفته است.
تحلیل روایت اسطوره ای منظومه آرش کمانگیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شعر آرش کمانگیر، سروده سیاوش کسرایی، از نمونه های خوب اشعار روایی معاصر است که می تواند از دیدگاه نظریه های روایت شناسی امروز مورد تحلیل و تفسیر قرار بگیرد. در این مقاله براساس نظریه های تولان، ژنت، گرماس و ... علاوه بر مواردی چون طرح و پیرنگ، زمان، شخصیت پردازی، کانون سازی و ... به بازنمایی پیوند روایت پردازی کسرایی با ماهیت اسطوره ای این داستان نیز پرداخته ایم. بر این اساس می توان گفت که تحلیل های این پژوهش در حوزه روایت شناسی شناختی نیز وارد می شود. نتیجه این پژوهش، آشکارکننده استفاده شاعر از راویان متعدد، در راستای پیشبرد روایت و برجسته سازی شرایط حاکم بر جامعه از طریق شرح کنش کانونی سازان و کانونی شوندگان پویایی است که در شکل گیری یک طرح قهرمانانه و اسطوره ای به گونه ای مؤثر عمل کرده اند. همین روایت پردازی مناسب و هماهنگی آن با بافت حماسی و توصیفات غنایی متن، موجب تأثیر و تشخص کارکرد اساطیری، جامعه شناسانه و ادبی اثر ماندگار کسرایی شده است.
بررسی لحن در شعر اخوان (با تاکید بر مجموعه زندگی می گوید اما باز باید زیست)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
لحن یکی از عناصر اصلی و تاثیرگذار متن به خصوص متن های روایی است که برخورد شاعر را نسبت به موضوع و شخصیت ها نشان می دهد. هدف این مقاله بررسی چگونگی لحن در شعر اخوان و نقش آن در تاثیرگذاری اشعار روایی او با تاکید بر مجموعه زندگی می گوید اما باز باید زیست است. این اثر جز نظم و انضباط های شعری مانند وزن و قافیه، بهره چندانی از عناصر شعر مثل تخیل و صورخیال نبرده است. این ویژگی در کنار روایی بودن اثر، موجب شده بررسی آن از حیث ارزش های روایی و داستانی، ضروری تر از بررسی شعریت آن باشد. در همین راستا مقاله حاضر با روش توصیفی تحلیلی با تاکید بر عنصر لحن، در سه حوزه لحن شخصیت ها، عناصر دخیل در ساخت لحن، و نقش لحن در انتقال معانی ضمنی و ثانویه سخن مورد بررسی قرار داده است. اخوان به شیوه داستان پردازان امروزی، لحن را بر اساس جایگاه اجتماعی شخصیت ها، حوادث و موقعیت های روایی و فضای داستان قرار داده و در این راستا از عناصری مانند واژگان، تصاویر، زبان بدن، ساختمان جملات، موسیقی و... بهره برده است. علاوه بر آن، یکی از مهمترین کارکردهای لحن در شعر او انتقال معانی ثانویه و ضمنی سخن است که موجب تاثیرگذاری کلام و انتقال بهتر معنا و گاه ایجاد طنز شده است.
بررسی ساختاری زبان حماسی در طومار جامع نقالان معروف به هفت لشکر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زبان به مثابة شکل دهندة ساختمان داستان در تحلیل ساختار آن اهمیت ویژه ای دارد. براساس این دیدگاه، ساختار زبان و چگونگی کاربرد و ارتباط زیبایی شناسی و فرازبانی، نوع آن را در ارتباط با مضمون کلی اثر مشخص می سازد. زبان حماسی- که یکی از ارکان اساسی این متون است - قابلیت های ساختاری همچون به کارگیری کلمات، نحو کلام، لحن متناسب با فضا و حس حماسی در سطوح مختلف آوایی، لغوی و غیره را دارد.
در ادب شفاهی نیز افزون بر زبان ساده و یکدست قصه ها، حضور نقالان و سخنوران و دخل و تصرف آنان با ورود عناصر جدید در تدوین طومارها، سبب شده است تا بیش از پیش زمینة استفاده از ظرفیت های زبان حماسی در پیوند با مضمون اصلی طومارها افزایش یابد. هفت لشکر نیز ازجمله طومار جامع نقالان در عهد قاجار است که زمان کتابت آن به 1292ق بر می گردد. این اثر در اصل نام یکی از نبرد– روایت های مشهور نقالی است که به سبب شهرت بر یکی از طومارهای جامع نقالان نهاده شده است.
در این مقاله باتوجه به مضمون کلی هفت لشکر، ساختار حماسی آن در دو سطح آوایی و نحوی بررسی شده است. استفاده از واج های انفجاری- انسدادی و ساختمان هجای کشیده در کنار کاربرد پربسامد مصوت کوتاه در سطح آوایی، وجود فضا و حس حماسی را برای خواننده بیشتر ملموس ساخته است. در ساختمان نحوی کلام نیز، تقدم فعل و جابه جایی دیگر ارکان جمله، هم نشینی عناصر هم نقش، فضاسازی با بهره گیری نقال از لحن نمایشی، شگرد های کلامی- حرکتی و تکنیک های شفاهی از جمله عناصر شکل دهنده زبان حماسی هفت لشکر است. همچنین، ویژگی های موسیقایی نقل شفاهی، همچون ارتفاع صوت و کاربرد مصوت های بلند و کشیده در پایان جملات سؤالی و ندایی به افزایش آهنگ خیزان کلام و در نهایت زبان حماسی آن منجر شده است.
نقد جامعه شناختی سرمایه های اجتماعی فرهنگی زنان در رمان دل فولاد اثر منیرو روانی پور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رمان تنها حوزه ی آفرینش ادبی است که نه همچون علوم اجتماعی و فلسفه آلوده تعقل شده است و نه مانند شعر و افسانه یکسره حیاتی مستقل از زندگی عملی روزمره انسان دارد و براین اساس دارای بیشترین ظرفیت برای بازنمایی زندگی انسان معاصر است. مقاله ی حاضر به دنبال نقد جامعه شناسانه ی سرمایه های شخصیت های زن در رمان دل فولاد نوشته ی منیرو روانی پور است. رهیافت نظری این مقاله ایده ی انواع سرمایه ی پیر بوردیو جامعه شناس، مردم شناس و فیلسوف فرانسوی است. بوردیو بر این باور است.وی علاوه بر ایده ی مارکسیستی سرمایه ی اقتصادی انواع دیگری از سرمایه های فرهنگی، اجتماعی و نمادین را نیز بر می شمرد. بنابراین در این مقاله در پرتو نظریه فوق انواع سرمایه های زنان، تولید، بازتولید و تبدیل آن ها بررسی می گردد و با توجه به حجم و ترکیبی که زنان از این سرمایه ها در اختیار دارند فرادستی یا فرودستی آنان در فضای اجتماعی نشان داده می شود.
نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که سرمایه ی اقتصادی زنان سیری منفی را سپری می کند، آنان درتولید و بازتولید سرمایه ی نمادین با بحران ناباروری مواجه اند، سرمایه ی اجتماعی شان نیز زخم خورده ی انواع کنترل های اجتماعی و اشکال متفاوت خشونت است، تنها سرمایه های فرهنگی زنان است که در سطحی محدود ومنحصر روندی پویا را در دو سوی افقی و عمودی نشان می دهد.
بررسی تطبیقی و بینامتنی مثنوی خموش خاتون و هزار و یک شب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در فرآیند خوانش و ارزیابی یک اثر، بازیابی حضور متنی دیگر و آگاهی از چگونگی بازتولید آن در متن پیش رو، موجب غنای تحلیل می شود. امروزه پیوند ادبیات تطبیقی و بینامتنیت دستاوردی جدید است که تحلیل اثر در چارچوب الگوها و روش های آن آسان می شود. از مهم ترین عوامل تحلیل در حوزة ادبیات تطبیقی بررسی شباهت ها و تأثیرگذاری آثار بر یکدیگر و چگونگی تحقق یا انتقال یک موضوع و درون مایه است ولی خوانش بینامتنی دغدغة فرا رفتن از بررسی منابع مشابه و تأثیر و تأثر را دارد؛ یک متن بر پایة گفتمانی از پیش موجود بنا می شود و سپس آن گفتمان را از آن خود می کند و حتی موجب دگرگونی معنای متن محوری می شود. مقالة حاضر با تأکید بر این معنا و پیوند اصول نقد تطبیقی و بینامتنی بر آن است تا ضمن معرفی مثنوی خموش خاتون(که اصلی هندی دارد) به مهم ترین عناصر درون متنی که زمینه را برای ارجاع به هزار و یک شب فراهم می کند، بپردازد. پس از بررسی تطبیقی ( شباهت ها و تأثیرگذاری ها)، به چگونگی جذب و دگرگونی هزار و یک شب در گسترة مثنوی خموش خاتونپرداخته و با تأکید بر عناصری چون تعلیق، نقیضه، جایگشت و ... به بررسی بینامتنی می پردازد. این عناصر موجب معنا بخشیدن به روایتی دیگرگون شده و متنی دیگر را فرآوری کرده است. پیوند ساختار و عناصر نوین در این مثنوی با ساختار ابتدای هزار و یک شب (آغاز قصة شهرزاد) بستری دیگر را برای خوانشی تطبیقی- بینامتنی فراهم می کند.
بررسی رمان های عربی و فارسی معاصر از منظر نقد جامعه شناختی (مطالعة موردی: الشحاذ اثر نجیب محفوظ و اشک سبلان نوشتة ابراهیم دارابی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجّه به اینکه رمان، تصویری عینی از چش م انداز و برداشت نویسنده از زندگی است که اوضاع فکری- فرهنگی هر عصری را به تصویر می کشد؛ پژوهش مذکور تلاش کرده است با رویکردی توصیفی- تحلیلی و بر اساس مکتب تطبیقی آمریکایی، رمان های الشّحاذ (گدا) اثر نجیب محفوظ و اشک سبلان نوشتة ابراهیم دارابی را از منظر جامعه شناسی مورد بررسی قرار دهد تا تصویری از سیمای مصر پس از انقلاب 1952 و ایران سال های 1324 تا 1357 را از لابه لای سطور این آثار به نمایش بگذارد. نتایج نشان از آن دارد که محفوظ در رمان خود با استفاده از شیوة جریان سیّال ذهن و زبانی نمادین، به نقد اوضاع سیاسی و اجتماعی جامعه مصر پرداخته و بحران روحی قهرمان داستان، مصیبت های روشنفکران و تعارض های درونی آنان را به تصویر کشیده است؛ ابراهیم دارابی نیز به مانند محفوظ، اما با سبکی رئالیستی، اوضاع ایران را در برهة تاریخی مذکور، بازگو کرده است. قهرمان رمانش، فردی تحصیل کرده و مبارزی نستوه علیه رژیم پهلوی است. درون مایة اشک سبلان استبدادستیزی و درون مایة الشّحاذ، ستیؤ با فرهنط غربی است. شخصیّت زنان در رمان های مذکور، تابع شخصیّت مردان است. زن در رمان الشّحاذ، وسیله ای برای رسیدن به آرامش های زودگذر است؛ اما در رمان اشک سبلان با زنانی نمونه برخورد می کنیم که علاوه بر خانه داری، دوشادوش مردان، در عرصة مبارزه نیز حضوری فعّال دارند.کودکان و نوجوانان نیز نوید دهندة آینده ای زیبا هستند و نویسندگان مذکور به وسیلة این دو قشر، پیروزی و آزادی را بشارت می دهد.
بررسی نظام گفتمانی شوشی در داستان سیاوش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رابطة ترامتنی عنوان های متون نثر تاریخی از آغاز دورة اسلامی تا پایان دورة افشاریه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تأثیرگذاری و تأثیر پذیری آثار تاریخی از یکدیگر شرایط ویژه ای را برای مکالمة آن ها در بستر تاریخ فراهم کرده است و همواره در رابطه ای ترامتنی با یکدیگر قرار گرفته اند، تا جایی که حتی عنوان های این آثار نیز از این تأثیر و تأثر بی بهره نمانده است. عنوان های متون تاریخی نقش مهم و تأثیرگذاری در آفرینش عناوین آثار تاریخی پس از خود دارند؛ از این رو می توان گفت این عناوین نیز در طول حیات خود، همواره در یک رابطة ترامتنی ویژه قرار گرفته اند.
این تحقیق با بررسی عنوان های آثار نثر تاریخی از آغاز دورة اسلامی تا پایان دورة افشاریه، بر اساس نظریة ترامتنیّت ژنت، سعی در اثبات رابطة ترامتنی عناوین آثار نثر تاریخی در طول حیاتشان دارد. در نظریة ترامتنیّت ژنت، «عنوان»، پیرامتنی است که در جایگاه آستانة ورود به متن قرار می گیرد؛ یعنی در نقطه ای که نه کاملاً مستقل از متن اثر است و نه کاملاً وابستة به آن و همین جایگاه آستانه ای است که آن را از دیگر بخش های یک اثر متمایز می کند. مقالة حاضر در پایان به این نتیجه دست می یابد که عنوان های نثر تاریخی در محدودة مورد مطالعه، رابطة ترامتنی خود را در گونه هایبینامتنی، سرمتنی و بیش متنی برقرار کرده اند. همچنین ارتباط بینامتنی عناوین کتاب های نثر تاریخی با متون آن ها و تأثیرپذیری عنوان ها از شیوة نگارش کتاب های نثر تاریخی، از دیگر دستاوردهای این مقاله است.
مقایسه عیار دانش با انوار سهیلی و کلیله و دمنه بر اساس تصحیحی نو با تکیه بر پنج نسخه موجود در ایران و چاپ سنگی تاجیکستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عیار دانش ابوالفضل ابن مبارک دکنی دومین اثر بازنویسی شده از مجموعه داستان های کلیله و دمنه است که مؤلف بر اساس انوار سهیلی کاشفی و کلیله و دمنه نصرالله منشی گردآوردی کرده است . این اثر در هندوستان به وسیله شخصی غیر ایرانی نوشته شده است اما یکی از نمونه های پیشتاز ساده نویسی در قرن یازدهم به شمار می رود. عیار دانش تا کنون به شکل انتقادی در ایران تصحیح و چاپ نشده است تنها یک چاپ بازاری از آن موجود بود، این مقاله که در حین تصحیح این اثر فراهم آمده است علاوه بر معرفی نسخه های موجود در ایران به مقایسه آن با دو اثر پیشین می پردازد و تغییرات را در مقایسه با انوار و کلیله ودمنه با ذکر نمونه شرح می دهد. در ادامه نیز به بعضی از ویژگی های سبکی، زبانی و واژگانی اثر می پردازد .
پرسش از پرسش گونه ها و کارکرد پرسش در دیوان حکیم ناصرخسرو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پرسش، علاوه بر برخورداری از ویژگی های بلاغی و زبانی، یکی از عوامل ایجاد تفکر خلاق است. هدف از طرح پرسش در تفکر خلاق را عواملی همچون کنترل غیرمستقیم مخاطب، کسب اطلاعات از او، بررسی و آزمون، بیدارکردن اندیشه، به حرکت درآوردن و راهبری فکرها در جهتی معین و آشنایی با طرز فکر مخاطب می توان برشمرد. در فضای غیرگفت وگویی کمتر پرسشی عنوان می شود اما در فضای گفت وگو و دیالوگ، آنچه بیش از همه در سلامت بنیان گفت وگو تأثیر دارد، طرح سؤال است. هدف این مقاله، بررسی شیوه های هدایت ذهن ازطریق به کارگیری پرسش در دیوان ناصرخسرو است. ازاین رو، با روش کاربردشناسی تربیتی و زبانی و همچنین، با نگاهی به رویکرد علم معانی، انواع پرسش به دو گروه پرسش بلاغی و پرسش فلسفی شامل تمثیل، قیاس و استقراء تقسیم شده است. در پایان، ضمن اشاره به ویژگی پرسش های بلاغی به عنوان پرسش بسته یا همگرا و پرسش های فلسفی به مثابه پرسش باز یا واگرا، این نتیجه حاصل شد که ناصرخسرو از پرسش به منظور ایجاد «خودپنداری مثبت» در مخاطب بهره برده است. بدین معنی که با درنظرگرفتن تفاوت های فردی میان یادگیرندگان، باورهای پیشین آنان را پوچ و بی ارزش جلوه نمی دهد، بلکه با یادآوری ارزش موضوع گفت وگو، از مخاطب می خواهد که به بازنگری درباره آن یا توجه به ابعاد دیگر موضوع بپردازد.
ریخت شناسی قصه حضرت یوسف(ع) در ترجمه تفسیر طبری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بایستگی استفاده از دانش های نوین ادبی در ارزیابی متون قرآنی و نوشته های برآمده از معارف قرآنی در جهان امروز بر پژوهشگران مسلمان آشکار و گریزناپذیر است. در پژوهش حاضر ساختار قصه حضرت یوسف(ع) در ترجمه تفسیر طبری با استفاده از نظریه ریخت شناسی پراپ تحت ارزیابی قرار گرفته است. برای رسیدن به نتیجه ای مناسب تر، این قصه به چهار داستان بخش شده و شخصیت ها و خویش کاری های آنها در هر داستان هدف تحلیل انتقادی قرار گرفته است. شمارگان شخصیت های قصه و چگونگی خویش کاری های آنها تطابق ساختاری این قصه را با نظریه پراپ و تبصره های نظریه او به روشنی نشان می دهد. حرکت های سه داستان از چهار داستانِ این قصه از الگوهای حرکتی شش گانه پراپ پیروی کرده است؛ تنها در داستان دوم این قصه حرکتی دو مقطعی دیده می شود که با الگوهای حرکتی پراپ هم خوانی ندارد و حرکت تازه ای به شمار می رود. پراپ در آرای خود به ریشه های دینی قصه ها توجه زیادی داشته و نظریه ریخت شناسی او در مطالعه قصه یوسف(ع) بسیار کار گر افتاده است. ازآنجاکه پراپ به ساختار ها توجه داشته نه روساخت ها و جزئیات کمّیت زای قصه ها، آرای او در مطالعه قصه هایی غیر از قصه های پریان نیز کار گشاست. نگارنده در پایان پیشنهاد می کند، با بهره گیری از آرای پراپ، همه قصه های قرآنی و تفاسیر این قصه ها ارزیابی ساختاری شوند تا ساختار بنیادین این قصه ها به دست آید.
بینامتنی قرآنی و روایی در شعر مهیار دیلمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه ی «بینامتنی» رویکردی است که به روابط بین متونی پرداخته و موجب آفرینش متن جدید می شود. هر متن خود بینامتنی است که ریشه در متون گذشته داشته و در متون آینده نیز تأثیر خواهد داشت. این نظریه در دهه ی شصت قرن بیستم توسط ژولیا کریستوا بین سال های 1966و1967 میلادی مطرح شد.
ظهور آیات قرآن کریم و سخنان گهربار پیامبر اکرم (ص) و امام علی (ع) در کلام شاعر برجسته ی شیعه، مهیار دیلمی، قبل از هر امری، نشانگر تأثیر پذیری وی از مضامین قرآن و سخنان آن بزرگواران بوده است و همین امر ما را بر آن داشت تا به بررسی روابط بینامتنی بین اشعار مهیار دیلمی و قرآن کریم و کلام پیامبر (ص) و أئمه أطهار(ع) بپردازیم. در این نوشتار گزیده ای از اشعار مهیار مورد بررسی قرار گرفته و نتیجه ی بررسی و تحلیل این روابط نشان می دهد که این اشعار، به تناسب موضوع، با تأثیرپذیری آگاهانه از آیات قرآنی و سخنان گهربار پیامبر (ص) صورت گرفته است. اجرای عملیات بینامتنی، نشان دهنده ی این امر است که بیشترین شکل بینامتنی قرآنی و روایی در این اشعار، به صورت نفی جزیی یا اجترار و نفی متوازی یا امتصاص بوده است.
تصویرسازی کارگزاران اجتماعی در اشعار سیاسی ملک الشعرا بهار از منظر گفتمان شناسی انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل انتقادی گفتمان به عنوان رویکردی نوین در تحلیل متن و گفتمان معتقد است که هیچ گفتمانی خالی از ایدئولوژی نیست و تلاش می کند که روابط پنهان قدرت، نابرابری اجتماعی و سوء استفاده از قدرت را در گفتمان ها برملا کند. تحلیل گران انتقادی بیشتر بر اساس طبقه بندی های زبان شناختی به تحلیل گفتمان می پردازند در حالی که ونلیوون از مؤلفه های جامعه شناختی معنایی بهره می برد. نگارندگان بر آنند که اشعار سیاسی بهار را بر اساس رویکرد ون لیوون مورد بررسی قرار دهند تا مشخص شود که بهار در دوران پرتنش مشروطه چگونه کارگزاران اجتماعی و عاملان عمل را به تصویر می کشد. آیا از آنها با صراحت نام می برد یا ترجیح می دهد پوشیده سخن بگوید. به منظور نیل به هدف تحقیق، نخست ابیات گفتمان مدار با بن مایه ی سیاسی انتخاب شد سپس مؤلفه های جامعه شناختی-معنایی در هر بیت مشخص گردید. در گام بعدی با محاسبات آماری و طبق بسامد مؤلفه ها، میزان ارجاعات پوشیده و صریح تعیین شد. در نهایت و پس از تحلیل کمی و کیفی نتایج زیر حاصل گردید. نخست آنکه بهار برای بازنمایی فعالان سیاسی و صاحبان قدرت از صریح ترین مؤلفه ها از جمله نام بری و فردی سازی استفاده کرده است. دیگر مؤلفه های پرکاربرد عبارتند از ارزش گذاری، اشتراکی سازی و فعال نمایی. بهار دیدگاه خود را نسبت به کارگزاران اجتماعی با به کارگیری مؤلفه ی ارزش گذاری بیان کرده است. در اشعار وی بسامد مؤلفه های پوشیده بسیار اندک است که این امر خود شاهدی است بر صراحت بهار در بازنمایی کارگزاران اجتماعی.
نمود نحوی روایت در مصیبت نامه عطار نیشابوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگاه ساختارگرایی به متون ادبی، از منظرهای متعددی صورت پذیرفته است. یکی از این منظرها مطالعه روایی است. از میان ساختارگرایان روایت شناس، تزوتان تودوروف یکی از کامل ترین الگوها را برای مطالعه متون روایی به دست می دهد که شامل سه نمود معنایی، کلامی و نحوی است. این مقاله به بررسی نمود نحوی روایت در مصیبت نامه عطار، از دیدگاه تودوروف می پردازد. در این پژوهش، تنها روایت کلان مصیبت نامه مطالعه شده است. حاصل پژوهش آنکه مصیبت نامه را می توان در یک پی رفت پایه و چهل ودو پی رفت فرعی مطالعه کرد که از راه زنجیره سازی به یکدیگر متصل و همگی در اپیزود سومِ (اپیزود گذارِ) پی رفت پایه درونه گیری شده اند. زنجیره سازی پی رفت ها، مراتب چهل گانه را از نظر روایی در طول یکدیگر قرار داده و این سفر چهل مرحله ای را در دل تحول بزرگ سالک به صورت درونه گیری قرار داده است.
بررسیِ مؤلفه های زمانِ روایی در رمان «جزیرة سرگردانی» و «ساربان سرگردان» سیمین دانشور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمان روایی یا به تعبیر ژِرار ژِنت زمان داستانی، در انتقال مفاهیم، شخصیّت پردازی و توصیف نقشی غیر قابل انکار دارد. استفادة از مؤلفه های زمان روایی و لایه های مختلف زمان، از بارزترین ویژگی های رمان دو جلدی سیمین دانشور به شمار می رود. در این پژوهش، نویسندگان با روش استقرایی، مؤلفه های زمان روایی را در سه مقوله نظم، تَداوم و بَسامد در رمان دو جلدی «جزیرة سرگردانی» و «ساربان سرگردان» سیمین دانشور مورد بحث و بررسی قرار داده اند. تحلیل این دو رمان، نشان می دهد که زمانِ کرنولوژیک جاری در کل اثر، حوادث و اتفاقات حدود چهار سال زندگی اشخاص رمان را دربرمی گیرد. گذشته نگری به عنوان وجهِ غالب داستان، ابزار اصلی سبک روایی نویسنده به شمار می رود که در این بین گذشته نگری درونی، با مرور ذهنیِ خاطرات شخصیّت های اصلی، اغلب برای ترسیم روابط بین شخصیّت ها و کُنش فردی و اجتماعی شان استفاده شده است. زمان پریشی آینده نگر گرچه سهم اندکی در دو رمان مذکور دارد اما تصویرگر آشفتگی های روحی و دغدغه های شخصّیت های داستان است. شتاب مثبت که اصلی ترین مؤلفه آن در داستان ها، گفتگو است، دانشور از آن به بهترین شکل برای نشان دادن حالات درونی شخصیّت ها استفاده می کند. بسامد مفرد، دیگر عنصر روایی غالب در رمان است که منجر به شتاب مثبت شده است. بسامد مکرر و بسامد بازگو نیز برای تأکید بر عادات و ویژگی های شخصیّتی در دست نویسنده است.
«عناصر مضمون آفرین در پنجاه غزل برگزیده از بیدل «(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیدل دهلوی شاعر معروف سبک هندی ، به منظور مضمون آفرینی، از هر شیء یا پدیده ای که در طبیعت می دیده بهره گرفته است تا اصول عرفانی، ارزشهای اخلاقی و سنت های عاشقانه را که همواره در متون ادبی موضوع سخن بوده است با تصاویری متنوع، بازآفرینی نماید. تداعی معانی در این میان نقش بسزایی دارد و شبکه هایی از تصاویر را ایجاد می کند که از سنت های شعری سبک هندی است، دراین مقاله به معرفی سه گروه از عناصر مضمون آفرین در پنجاه غزل از بیدل و شیوه مضمون آفرینی شاعر از آنها پرداخته ایم.گروه نخست، عبارتند از اشیاء نوساخته مانند آینه های شیشه ای، ظروف چینی، عینک، تفنگ- گروه دوم، عناصر عمومی شامل پدیده هایی مانند آبله و حباب یا شیئی مانند بوریاست گروه سوم؛عناصرهنری مانند سواد ، تصویر، نسخه. نگاه ژرف اندیش و تخیل نیرومند شاعر، به کشف روابطی پنهانی میان اشیاء و پدیده ها می انجامد که شاعر را به استفاده از اسلوب معادله، ناگزیر می سازد، آینه در گروه نخست از این بن مایه ها بیشترین بسامد را دارد، در گروه دوم؛ بوریا و درگروه سوم هنر نقاشی داری بیشترین بسامد است. کوشش بیدل در مضمون آفرینی بر ارشاد وتهذیب استوار است وبر وارستگی تاکید ویژه دارد.