فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۴۶۱ تا ۱٬۴۸۰ مورد از کل ۱۱٬۴۳۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
مکتب فوتوریسم که در قرن بیستم با کوشش فیلیپو توماسو مارینتّی به ادبیات و هنر ایتالیا معرفی شد، پس از چندی از مرزهای ایتالیا گذشت. روسیه تنها کشوری بود که موج آوانگارد فوتوریسم را کامل پذیرفت و بخش عظیمی از ادبیات قرن بیستم خود را به دست مؤلّفه های فوتوریسم مبتنی بر انقلاب، تکنولوژی، کاربرد اصطلاحات مربوط به مظاهر جامعه مدرن و همچنین به چالش کشیدن سنت ها سپرد.
با آغاز نهضت مشروطه ایران و باز شدن درهای غرب، تبادلات فرهنگی و ادبی ایران و روسیه نیز آغاز شد. یکی از مکاتبی که به این واسطه تأثیر زیادی بر شعر شاعران ایرانی داشت مکتب فوتوریسم بود. ولادیمیر مایاکوفسکی به عنوان شاخص ترین چهره این مکتب، الگوی مناسبی برای تطبیق شعر شاعران فوتوریست ایرانی با مؤلّفه های فوتوریسم روسی است. در ادبیات ایران نیز طاهره صفّارزاده به عنوان شاعری انقلابی که چندین سال در غرب تحصیل کرد و رکود فرهنگی ادبی را تاب نیاورد و درصدد تغییر رویکرد ادبیات ایران بود و همچنین اشعارش شواهد زیادی از مؤلّفه های فوتوریسم دارد، بهترین گزینه برای این تطبیق است. از این رو در این مقاله درصدد هستیم با توجه به کارکرد مکاتب ادبی در حوزه ادبیات تطبیقی، وجوه مشترک شعر ولادیمیر مایاکوفسکی و طاهره صفّارزاده را از رهگذر مکتب فوتوریسم بررسی کنیم.
نقد کهن الگویی منظومه بانوگشسب نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از رویکردهای مهم نقد آثار ادبی، نقد کهن الگویی است که ریشه در نقد روان شناسی ژرفانگر دارد. این رویکرد که بر پایه اندیشه های کارل گوستاو یونگ شکل گرفته است، به بررسی انواع کهن الگوها در ضمیر ناخودآگاه بشر اختصاص دارد. به اعتقاد یونگ، علت تکرار مضمون های اسطوره ای را باید در نوعی تجربه همگانی جست وجو کرد که در همه نسل ها تکرار شده است. منظومه بانوگشسب نامه سرشار از کهن الگوهای مختلف است. بانوگشسب الگوی صورت مادر مثالی است که برای رسیدن به فردیّت، مراحل و موانع بسیاری را پشت سر می گذارد. وی به نبرد با سایه های درون خود در قالب نخچیر کردن و مبارزه با خواستگاران انیرانی می پردازد تا به خودیابی و یکپارچگی شخصیّت دست یابد. هدف نگارندگان این پژوهش تحلیل شخصیّت بانوگشسب براساس آرای یونگ و بررسی کهن الگوهایی چون فرآیند فردیّت یافتن، سایه و ماندالا در آن است.
رفتارشناسی اخلاقی نمودهای اجتماعی دین از منظر سعدی با تکیه بر گلستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مذهب، آمیزه ای از جنبه های درونی و بیرونی است. بخش درونی، مفاهیم مذهبی است و لایه های بیرونی، در آداب و مناسک، و نقش های اجتماعی نمود می یابد. از آن جا که نقش های/نمودهای اجتماعی دین، تأثیری ارزنده در گرایش جامعه به سمت مفاهیم مذهبی و آداب و مناسک دینی دارند، نوع کنش اخلاقی آنان باید متناسب با جایگاه اجتماعی شان باشد. این مسأله هم در منابع دینی و هم در پاره ای از متون ادبی که رویکردی اجتماعی و اخلاقی داشته اند مورد بررسی قرارگرفته است. سعدی در گلستان خویش، کنشگران دینی (دین یاران) را با سه رویکرد وظیفه گرایی، غایت گرایی و فضیلت گرایی اخلاقی، رفتارشناسی می نماید. از این سه به لحاظ بسامدی، اخلاق فضیلت کمتر مورد توجه سعدی است. نگارنده گان با تکیه بر گلستان، عمده ترین/مهمترین موانع وظیفه گرایی و غایت گرایی را نیز تحلیل نموده اند. عواملی چون منفعت طلبی و مصلحت اندیشی از جمله موانع فردی اخلاق گرایی است. همچنین نبود رفاه معیشتی از زمره موانع اجتماعی به شمارمی آید. روش تحقیق، اسنادی (کتابخانه ای) بوده است.
هنجارگریزی معنایی در داستان های بیژن نجدی
حوزههای تخصصی:
هنجارگریزی معنایی، یکی از شیوه هایی است که شاعران و نویسندگان، با بهره گیری به جا و هنرمندانه از آن، سطح ادبی آثارشان را ارتقا می بخشند. بیژن نجدی از جمله نویسندگانی است که در ساخت و پرداخت داستان های خود، تمایل زیادی به استفاده از این شیوه داشته است. از آن جا که هنجارگریزی معنایی بیشتر خاص شعر است، بهره گیری از آن در آثار منثور، زبان این آثار را شعرگونه می نماید. فرضیة پژوهش حاضر آن است که یکی از مهم ترین عواملی که زبان داستان های نجدی را از منطق عادی گفتار خارج کرده و آن را به سوی زبان شاعرانه سوق داده، نمود انواع هنجارگریزی معنایی در این داستان هاست. به منظور اثبات فرضیة پژوهش، انواع هنجارگریزی معنایی در داستان های نجدی با استفاده از شیوة استقرایی مشخص و پربسامدترین و مؤثرترین آن ها از حیث شاعرانه ساختن زبان داستان های نجدی بررسی شده است. نتیجة پژوهش بیان گر آن است که از بین انواع ترفندهای ادبی که در چهارچوب هنجارگریزی معنایی قرار دارد تشبیه، تشخیص، مجاز، حس آمیزی، بزرگ نمایی و متناقض نما، بیش ترین نقش را در شاعرانه ساختن زبان داستان های نجدی داشته است.
بررسی ساختارهای نحوی عنوان مقالات در رشته های زبان شناسی کاربردی، مهندسی عمران و دندانپزشکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از آنجا که عناوین بیانگر محتوای مقالات هستند، می توان از آنها به عنوان مهم ترین مولفه در بررسی میزان رجوع به مقالات یاد کرد، بنابراین بررسی ساختارهای نحوی و کاربردهای بلاغی آنها در عناوین از اهمیت ویژه ای برخوردار است. پژوهش حاضر بر آن بوده که ساختارهای نحوی مورد استفاده در عنوان مقالات در سه رشته مهندسی عمران، دندانپزشکی و زبانشناسی کاربردی را مورد بررسی قرار دهد. لذا، 420 مقاله به صورت تصادفی از 4 مجله معتبر در هر رشته انتخاب و ساختارهای نحوی عناوین آنها بر اساس مدل دیتز (1995) بررسی شد. نتایج حاصل از این پژوهش بیانگر این مهم بود که اگر چه در ساختارهای نحوی مقالات رشته های مختلف تشابهاتی وجود دارند، تفاوت های مربوط به هر رشته قابل توجه و تأمل است. این تفاوت ها نه تنها در اجزای عناوین بلکه در طول و سبک آنها مشاهده شد. در واقع این موارد نشان دهنده وجود نقاط افتراق در قوانین نگارشی رشته های مختلف می باشد. علاوه بر این، از این طریق می توان به وجود تفاوت های ارتباطی و بلاغی در ماهیت تحقیق در هر رشته پی برد. این یافته ها می تواند در بررسی، درک و اجرای اصول انگلیسی با اهداف ویژه کمک شایانی داشته باشد.
الآنیما معشوق ""حافظ"" المثالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کثر الحدیث فی الأدب وفی أنواع الفنون عن الحب ورکنیه ""المحب والمحبوب"" حیث یبقی الهدف فیه الوصول من الأنا إلی ماوراء الأنا وتوجد فی أشعار حافظ الشیرازی أمارات الإنطوائیة والرغبة فی البحث عن المفاهیم الغامضة والحیثیات الخفیفة التی تتناسب مع الفکر الرمزی المقدس. إنه یضع نصب عینیه اللاوعی الجماعی الذی یسبق التاریخ الشخصی مثله فی ذلک مثل یونغ ، إذ إن حافظاً یحاول خلق مصالحة بین الإنسان والقدر.
تتمکن أبعاد الإنسان المتنوعة من التجلی عبر أشعار حافظ وتستوعب الذاکرة الجماعیة کمستودع للذکریات التاریخیة فی اللاوعی وبذلک تتجلی أزلیة الحب وأسبقیته علی الکون فی أشعاره المطالبة بالتلازم والعلاقة الأبدیة بین الرجل والمرأة إذ یبحث کل واحد منهما عن نصفه الآخر حائراً بین الآنیما والآنیموس ولا یتوقف هذا السعی والبحث حتی الوصال. یفترض هذا المقال أن حافظ الشیرازی یبحث عن محبوب مثالی ""الآنیما"" فی الرؤیا والخیال وفی ظواهر کاللیل والماء والنبات والریح وفی وجه مفعم بالأسرار أو الشیخ الباطنی وذلک بالإضافة إلی بحثه عن المحبوب الأرضی والأدبی والصوفی. وتتجلی الآنیما فی کل آن علی شکل جمیع القوی المولّدة فی الطبیعة حتی تدفعه من الأنا الواعیة إلی عالم اللاوعی أو بالأحری إلی ذاته.
فرجام گریزی در داستان و فراداستان بر اساس نظریة توماشفسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از نگارش مقالة حاضر بررسی سه داستان فرجام گریز معاصر ایرانی بر اساس نظریة توماشفسکی، نظریه پرداز و نویسندة روس، در سکانس های روایی است. موضوع اصلی این مقاله پرداختن به دگرگونی در پایان بندی داستان های «حضور» و «پلکان» از ابوتراب خسروی و «مرا بفرستید به تونل» اثر بیژن نجدی است. تبیین میزان توانمندی و موفقیت داستان پردازان معاصر ایرانی و تطبیق داستان ِ آن ها بر اساس نظریه های گوناگون ضرورت این بررسی را ایجاب کرده است. شایان ذکر است که این پژوهش به روش تحلیل اسنادی و تحلیل محتوا، طرح مکانیسم دگرگونی روایی، در سه داستان کوتاه نام برده انجام گرفته است. بررسی داستان ها نشان می دهد که در این آثار هر دو نویسنده با این شیوة نگارش نه تنها در پی پیرنگ کاملی نیستند، بلکه با ساختاری چندلایه و استعاری سعی دارند نشان دهند که از یک داستان نمی توان به یک معنا و پیام واحد بی چون وچرا دست یافت و برای رسیدن از موقعیت ابتدایی به موقعیت پایانیْ فقط گذشت زمان کافی نیست ، بلکه برای ساخت داستان دستِ کم، وجود یک اقدام برای دگرگونی داده های اولیه در طول فرایند داستان الزامی است.
ارزیابی نظریّة انواع ادبی فارسی: کلید نگارش تاریخ ادبیّاتی نوین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طرزهای شعری نزد قدما بررسی رویکردهای سبک شناسانة تذکره نویسان دورة صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوعات انتقادی و سبکی حضوری چشم گیر در تذکره های دورة صفوی دارند. رویکرد اصلی و فراگیر تذکره نویسان این دوره رویکرد شمّی است؛ به این معنا که همانند پژوهش گران امروزی به شکل آگاهانه از مبنای نظری و شیوة عملی خاصی بهره نبرده اند و توصیفات پشتوانة علمی مشخصی ندارد. بنابراین آرای سبک شناسی تذکره نویسان دورة صفوی دوران طفولیت خود را می گذرانده است؛ اما این بارقه های آغازین و هرچند غیرعلمی، به دلیل حضور تذکره نویس در متن جریان ها، توجه به فردیّت شاعران، و چندجانبه نگری به مسائل سبکی، زمینه ساز شناخت دقیق تر جریان های شعری گذشته و هم چنین شناخت پیشینة سبک شناسی زبان فارسی شده است. این پژوهش رویکردهای گوناگون تذکره نویسان به مسائل سبکی را بررسی می کند و نشان می دهد که تذکره نویسان در ژرفنای رویکرد فراگیر شمّی خود، علاوه بر مسائل ذوقی به نکات مهم تاریخی، محتوایی، تطبیقی، زبانی، و بلاغی طرزها (سبک) نیز توجه کرده اند.
ارتباط بینامتنی دیوان حافظ و آثار روزبهان بقلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ژولیا کریستوا بینامتنیت را گذر از نظام نشانه به نظام های دیگر می داند. از این زاویه متن نه هم چون ذخیره ای از معانی ثابت، بلکه در مکان تعامل پیچیده ای بین متن های گوناگون قرار می گیرد. نظریة بینامتنیت با ژرار ژنت وارد حوزة ساختارگرایی شد. ژنت بر خلاف کریستوا با در نظر گرفتن خاستگاه به دنبال تعین و تثبیت معنا در متون بود. بر این اساس متن معنای خود را از طریق رابطه اش با دیگر متون آشکار می کند. آثار روزبهان از متونی است که با اتکا به آن می توان معنای برخی از دال های سیال در دیوان حافظ را تثبیت کرد. این پژوهش با مرکزیت عشق و معشوق به تعامل بین حافظ و روزبهان پرداخته است. بررسی تصاویر و کنش هایی که از معشوق ارائه می شود در نوسان بین تنزیه و تشبیه بنیان های اساطیری مشترکی را نشان می دهد. از سویی افعال معشوق و برخوردش با عاشق از دو الگو در عشق (حلاج و شیخ صنعان)، که هر دو مورد توجه حافظ و روزبهان بوده اند، تبعیت می کند.
ناصرخسرو و پساقصیده (تحلیل شاخصه های پسامحوری در قصاید ناصرخسرو)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قصیده از سنتی ترین قالب های ادبی است که بنابه کلیت منسجمش ظرفیت ویژه ای در مدح و تعلیم دارد. موضوع واحد و پردازش این موضوع در یک قالب و ساختار بسته باعث می شود تا القای معنی و تأثیرگذاری قصیده بر مخاطب بیشتر شود. قصاید ناصرخسرو، برعکس قصاید رایج سبک خراسانی، بنابه تأویلی بودن زبان، فرمی فرارونده، صیروری و چندلایه به خود گرفته اند که می توان اصطلاح پساقصیده را برای آنها به کار برد. پساقصیده، ناظر بر فرایند زبانی و فرمیک است که قصیده را در فرایندی واسازانه قرار می دهد. پس در این تعریف، پساقصیده نوعی سبک گریزی دوره ای و شخصی است که بنیان ها و اصول موضوعه خود را ویران، برهنه و تجزیه کرده، از ثبات و استحکام می اندازد. در این پژوهش تلاش شده تا با روشی توصیفی- تحلیلی و رهیافتی پسامحورانه، شاخصه های واسازانه و فروپاشاننده زبانی و فرمی این قصاید بررسی شود. فراروی از تقابل های دوگانه، تناقض معنایی، چندلایگی زبان، صیرورت فرم، سوژه زدایی، بافت زدایی، گفتمان سازی و... مهم ترین شاخصه های پسامحوری قصاید ناصرخسرو محسوب می شوند.
بررسی شعر «یادداشتهای درد جاودانگی» قیصر امین پور بر اساس نظریّة نقش گرایی هلیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریّة مایکل هلیدی یکی از گرایش های نظریّة نقش گراست که بر دو مفهومبنیادیننظامو نقش استوار است. در این نظریّه، هلیدی از وجوه مختلفی به متن می نگرد. او در تمام بخش های نظریّة خود به بافت و معنای درون متنی و برون متنی توجّه ویژه دارد. بر همین اساس، برای اجزای مختلف کلام، فرانقش های سه گانة اندیشگانی/ تجربی، میان فردی و متنی قائل است. همچنین هلیدی به دلیل اهمیّتی که برای بافت بیرونی کلام قائل است، بر نقش اجتماعی زبان تأکید دارد و آن را پدیده ای کاملاً اجتماعی می شمارد. در این پژوهش، شعرِ «یادداشت های درد جاودانگی (یادداشت های گم شده)» سرودة قیصر امین پور بر اساس نظریّة هلیدی بررسی می شود. در این شعر، شاعر مضمون و دغدغه ای انتزاعی و کاملاً ذهنی را با استفاده از فرایندهای مادّی و فیزیکی زبان به صورت محسوس برای مخاطب بیان می کند. او با ذکر دغدغه های روزمرّة زندگی امروزی، سعی دارد ذهن مخاطب را به دغدغه ای کلان و جدّی تر معطوف کند که احتمالاً به دلیل اشتغال ذهنش به امور جاری، از آن غافل است.
بررسی سبک شناختی فعل در گلستان؛ متأثر از حوزه تعلیمی آن با رویکرد نقش گرای نظام مند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گلستانِ سعدی همواره از قلل رفیع نثر پارسی به شمار آمده است. از مسائلی که کمتر بدان پرداخته شده، شگردهای هنری گزینش فعل و تأثیر آن بر کیفیت شیوه تعلیم در گلستان است. در دستور نقش گرای هَلیدی مقوله فعل با نام فرایند، از رهگذر نظام گذرایی (قابلیت دستوری بازنمایی تجربه در زبان) و فرانقش اندیشگانی و تجربی بررسی می شود؛ با بررسی انواع و بسامد فرایندهای اثر، می توان به دنیای ذهن نویسنده و درنهایت سبک او پی برد. فرایند رخ داد، کنش، احساس، گفتار یا بود ونبود امری است که در قالب گروه های فعلی تحقق می یابد. نظام گذرایی امکانی برای گزینش نظام مند فرایندها در بررسی سبک شناختی متون و روشن ساختنِ انگیزه های نویسنده است. هدف اصلی این پژوهش بررسی مؤلفه های اصلی شاهکار ادبی گلستان و تبیین ویژگی های آن با کمک این مقوله است. ازاین رو پس از شرح فرایند و انواع آن، فرایندهای هفت بابِ آغازیِ گلستان بررسی و بسامد هریک مشخص می شود. حاصل آنکه سعدی در ساخت و گزینش فرایندها، افزون بر معنی، وزن، ایفای نقش در تکرارهای هنری و داشتن ظرفیت، به بیان هم زمانِ چند مفهوم برای تقویت اصل ایجاز توجه کرده و صنعت پردازی های وی برای تحقق این اهداف بوده است. بیشترین نمونه ها فرایند رفتاری است؛ این نشان از تمرکز گلستان بر انسان، روابط اجتماعی انسان ها و پیگیری اصل تعلیم دارد.
بررسی تطبیقی روایت اسکندر و سفر به «شهر زنان» در اخبارالطوال دینوری و شاهنامة فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اسکندر، شخصیتی تاریخی است که زندگی و کشورگشایی های او در کتاب اخبارالطوال و شاهنامه روایت شده است. این مقاله در صدد است تا با بررسی تطبیقی چهره اسکندر و داستان شهر زنان در هر دو متن - روایت دینوری و فردوسی - را از نظر شیوه های روایت گری مورد بررسی و تطبیق قرار دهد. به این منظور ضمن بررسی چهره اسکندر در متون قبل و بعد از اسلام، به تفاوت ها و تشابه های روایت داستانی و تاریخ روایی بر اساس دیدگاه راویان، توصیف ها، ویژگی های روایت ها، انتقال و گفتگوها، اشاره می شود. تا اینکه میزان توفیق هرکدام از راویان در این بررسی و تطبیق معلوم گردد. یافته های این پژوهش، بیانگر این است که این روایت در دو اثر از ساختار مشابهی پیروی می کند؛ اما گفتگوها و توصیفات در شاهنامه طولانی تر است و بار نمایشی در آن بیشتر خود را نشان می دهد.
آنیمیسم و پیوند آن با ناتورالیسم در آثار صادق چوبک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زندگی بخشیدن به اشیاء، پدیده های طبیعت، و مفاهیم انتزاعی را آنیمیسم می گویند که از طریق اعطای ویژگی های فیزیکی یا روان شناختی حاصل می شود. بارزترین گونه آنیمیسم، انساندیسی است؛ اما مانندگی به حیوان یا گیاه و یا ساختن شکلواره های ترکیبی نیز بخش عمده ای از آنیمیسم را به خود اختصاص می دهند. صادق چوبک (1295- 1377ش) از نویسندگان معاصر ادبیات فارسی است که به این مقوله توجّه شایانی نشان داده است. بررسی ها نشان می دهند که آنیمیسم در آثار این نویسنده، از حد آرایه ای ادبی فراتر رفته، زیرساخت های ناتورالیستی اندیشه مؤلف را بازگو می کنند. جبرگرایی، بی پرده گی های اخلاقی، مذهب ستیزی، بدبینی و سیاه اندیشی و عینت گرایی، ازجمله مؤلفه های ناتورالیسم هستند که چوبک آنها را با پیوندی ظریف با آنیمیسم، به تصویر می کشد. او در این مرحله متوقف نمی شود و با عدول از برخی از این اصول، نثری مخیّل و شاعرانه پدید می آورد.
تحلیل ریختاری قصّه حضرت هود (ع) در ترجمه تفسیر طبری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نشان دادن توانش های ارتباطی متون قرآنی با برخی از حوزه های نوین اندیشگانی در جهان امروز، از مهمترین رسالت های دانشمندان مسلمان است. این مقاله با همین هدف نگاشته شده است و نگارنده، قصّه حضرت هود (ع) را در ترجمه تفسیر طبری از دیدگاه نظریّه ریخت شناسی ولادیمیر پراپ بررسی کرده است. شمارگان شخصیت ها و خویش کاری های آن ها، همچنین طرح برآمده از توالی خویش کاری ها در قصّه حضرت هود (ع) با نظریّه پراپ و تبصره های نظریّه او همخوانی بسیار نزدیکی دارد. در زمینه حرکت های داستانی، حرکت تازه ای در این قصّه دیده می شود که در الگو های شش گانه پراپ شناسانده نشده است و با آن ها تفاوت های بنیادین دارد. نظریّه پراپ برآمده از مطالعه قصّه های پریان روسی است و بهره گیری از این نظریّه در مطالعه قصّه های دینی، چنین کاستی هایی را هم به همراه دارد امّا از آنجا که در این نظریّه به ساختار ها توجّه شده، نه اَشکال جزئی و موردی، در مطالعه قصْه های دینی، بسیار سودمند است. نگارنده در پایان پیشنهاد می کند که پژوهشگران ایرانی، دیگر قصّه های قرآنی را نیز ریخت شناسی کنند تا با تطبیق آن ها ریخت نهایی قصّه های قرآنی به دست آید.
نمودها و کاربرد متفاوت «آرکائیسم» و «گویش سبزواری» در رمان کلیدر محمود دولت آبادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مجموعه آثار دولت آبادی و از جمله رمان کلیدر، همواره دو گزاره مهم و متمایز از مقوله هنجارگریزی و آشنایی زدایی، یعنی کاربرد گویش سبزواری و گرایش به آرکائیسم (باستان گرایی)، توجّه خواننده را به خود جلب می کند. خواننده در پاسخ به این پرسش که کدام واژه و ساختار صرفی و نحوی متن، برگرفته از متون نظم و نثر کهن و در واقع از مصادیق آرکائیسم است و کدام در زمره گویش (سبزواری) است، بسته به میزان آگاهی و شناخت خود از دو منبع یادشده، تقسیم بندی ای عرضه کرده و انتساب هایی صورت می دهد. در جستار حاضر، برای پاسخ به این پرسش، با بررسی رمان کلیدر و عرضه مصادیق هنجارگریزی بر معیار و سنجه متون نظم و نثر کهن و لغت نامه های فارسی، و همچنین پرس وجو از گویشوران گویش سبزواری، کوشش شده مرز آشکاری میان مصادیق این دو گرایش و کاربرد مشخص شود؛ حاصل این کار آن است که حجم بالایی از مصادیق هنجارگریزی در کلیدر، مربوط به آرکائیسم و انواع واژگانی، صرفی و نحوی آن است. در این میان، پاره ای از این دسته، در گویش سبزواری نیز کاربرد داشته و درواقع میان دو منبع، مشترک است؛ پاره ای نیز، تنها در متون کهن کاربرد داشته است؛ افزون بر این، دولت آبادی در کلیدر، واژگان و ساخت های صرفی و نحوی ای به کار گرفته است که تنها در گویش سبزواری (و یا دیگر گویش ها به ویژه خراسانی) دیده می شود. و امّا دسته دیگری از مصادیق هنجارگریزی را باید برخاسته از ذهن و زبان و حاصل تراوش قلم نویسنده دانست.
هنر سازه «تکرار» و نقش آن در علی نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
علی نامه، منظومه ای رزمی- مذهبی است که شاعری با نام یا تخلّص ربیع در قرن پنجم هجری، به تقلید از شاهنامة فردوسی، سروده است و موضوع آن مناقب و مغازی علی بن ابی طالب است. یکی از ویژگی های اشعار حماسی، تأکید بر برخی از تصاویر و صحنه هاست که سبب حماسی تر شدن فضای شعر می شود. تأکید، گاهی به صورت «تکرارِ» عناصرِ سازنده شعر صورت می گیرد که موجب برجسته شدن تصاویر می شود. این هنرسازه، سهمی جالب توجّه در تأثیر زبان اثر بر خواننده دارد. در این جستار پس از طرح جنبه های زیباشناختی «تکرار»، عناصر سازندة شعر، واکاوی شده و پس از استخراج، به ذکر نمونه هایی از آن ها پرداخته شده است. پرکاربردترین عنصر تکرار به ترتیب واژه، واج، مصراع، جمله، واژگان ترکیبی، مضمون، بیت و هجا را شامل می شود.