فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۸۴۱ تا ۱٬۸۶۰ مورد از کل ۱۱٬۴۳۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
مولانا عبدالله هاتفی از شاعران دوره تیموری و اوایل عصر صفوی است که علاوه بر دیوان اشعار و مثنوی شاهنامه حضرت شاه اسماعیل، به تقلید از خمسه نظامی چهار مثنوی سروده است. هاتفی خواهرزاده عبدالرّحمن جامی و از شاگردان وی است و جامی هاتفی را به خمسه سرایی تشویق کرد. «تمُرنامه» معروفترین اثر هاتفی است که به تقلید از شاهنامه فردوسی و اسکندرنامه نظامی سروده شده است. این حماسه تاریخی به شرح زندگی تیمور گورکان به خصوص جنگ ها و نبردهای وی می پردازد. معانی تازه و لطیف، توصیف های زیبا و بدیع و آرایه های لفظی و معنوی، این مثنوی را در ردیف مهم ترین حماسه های تاریخی ادبیّات فارسی قرار داده است. همچنین وجود واژگان کهن و نادر، لغات و اصطلاحات ترکی و مغولی رایج در زبان فارسی، آن را منبعی شایسته توجّه فرهنگ نویسان قرار داده است. جنبه تاریخی اثر نیز حائز اهمیت فراوانی است. تصحیح این اثر می تواند فضای جدیدی برای پژوهش های گسترده تر در باب هاتفی و سبک آثار و اوضاع روزگارش فراهم آورد.
سه روایت عاشقانه از دو سرزمین زال و رودابه، بیژن و منیژه، رومئو و ژولیت بررسی روایت شناختی و تحلیل گفتمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روایت شناسی که از دستاوردهای ساخت گرایی برای ادبیات است، به منتقد یاری می رساند تا با بررسی نقش هر کارکرد و کنش در ساختار روایت، داستان های گوناگون را در دو سطح داستان و کلام تحلیل کند. در سطح داستانی منتقد می تواند با کنارنهادن تفاوت های تاریخی، فرهنگی و اجتماعی به کشف همانندی ازنظر رویدادها، شخصیت ها و زمینه ها دست یابد. داستان های شاهنامه: «زال و رودابه» و «بیژن و منیژه» با نمایش نامة «رومئو و ژولیت» اثر شکسپیر ازاین منظر درخور مقایسه و ارزیابی است. هرسه روایت دلدادگی عاشقانی را بیان می کنند که از دو خاندانِ غیردوست هستند و دشواری هایی در راه وصال آنها وجود دارد. با استفاده از این سطحِ تحلیل می توان پی برد که سرنوشت قهرمانان این سه روایت معلول چه کنش ها و کارکردهایی است.
در سطح کلامِ روایت (گفتمان) می توان موقعیت فردوسی و شکسپیر را در جایگاه راوی مشخص کرد و با تحلیل زبان در بافت، جهان نگری آنان را در متن جست وجو کرد. بنابر روش تحلیل گفتمان و رمزگانِ روایت می توان به ارزش ها، باورها و فرهنگ نهفته در روایات پیش گفته رسید.
جایگاه «ندا و منادا» در دستور زبان فارسی و علم معانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در همه کتابهای بلاغی عربی و فارسی «جمله های ندا» از نوع انشاء طلبی شمرده شده است و به صرف ذکر حرف «ندا» یا حرف «ندا و منادا» و یا وجود آهنگ و لحن «ندایی» در یک جمله، آن را انشاء طلبی به شمار آورده و دارای معانی و مقاصد ثانوی دانسته اند. مبحث ندا در زبان، موضوعی قابل تأمل است و با بررسی شواهد مشخص می شود، ندا اقسامی دارد که نمی توان برای همه آنها حکم واحدی صادر کرد؛ زیرا هر کدام ویژگیهای خاصی دارد که هم از جهت قواعد دستور زبان فارسی و هم از جهت مقاصد ثانوی نیازمند تأمل و بررسی است. در این گفتار ابتدا اقسام ندا با تکیه بر دستور زبان فارسی دسته بندی می شود و با توجه به ویژگیهای هر یک پیشنهادهایی در این تقسیم بندی مطرح می گردد؛ سپس با توجه به بار معنایی هر یک درباره مقاصد ثانوی آن نیز مطالبی ارائه می شود. در این مقاله کوشش شده است به پرسشهای زیر پاسخ مناسبی داده شود. 1- آیا حروفی مانند «ای»، «یا» و «ا» که برای ندا به کار می رود همواره حرف ندا به شمار می-آید؟ 2- آیا در زبان فارسی اقسام متفاوتی برای منادا وجود دارد؟ 3- آیا بر اساس تعریف ندا در کتب بلاغی، پیوسته لفظ «ندا» و «منادا» دارای مقاصد ثانوی است یا این مقاصد بر اساس جملات پس از ندا مشخص می شود؟
تبلور سوررئالیسم در شعر هوشنگ ایرانی و مجموعة سریال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شعر معاصر فارسی و عربی، علاوه بر مقولة تعهّد اجتماعی و تلاش برای تصویر انسان، آن گونه که هست، گاهی می کوشد با در پیش گرفتن نگاهی متفاوت تر، گزارشی جدید از واقعیّت را فراروی مخاطب قرار دهد. گزارشی که هرچند ممکن است از دستاوردهای گذشته نیز بهره گیرد؛ امّا لزوماً التقاطی نیست و خود را متعهّد به خوشایندها نمی بیند. شیوه «سوررئالیسم»، از جمله چنین تجربه هاست که تقریباً همزمان به وسیله «هوشنگ ایرانی» در حوزه زبان فارسی و «اورخان میسر» و «علی النّاصر» در حوزه زبان عربی، پی گرفته می شود. بررسی اشعار این شاعران نشان می دهد، آن ها با استفاده از شگردها و امکانات مختلف، برآنند تا با تلفیقی از اصول سوررئالیسم غربی و تجربه های بومی، تعریفی جدید از واقعیّت را ارائه دهند.
این نوشته بر آن است تا با استناد به آثار شاعران، چگونگی و میزان تحقّق اهدافشان را در این مسیر، نقد نماید؛ به همین علّت، می کوشد ضمن ارائه توضیحی از سوررئالیسم و جنبه های اشتراک یا اختلاف با
جریان های مطرح معاصر، به تبلور آن در شعر هوشنگ ایرانی، اورخان میسر و علی النّاصر در مجموعه سریال بپردازد. نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهند که جریان سوررئالیسم در دو حوزه زبان فارسی و عربی، با وجود تلاش برخی ادیبان به دلیل ناهم خوانی این جریان با گستره و ظرفیت فکری - فرهنگی دو جامعه، چندان مورد پذیرش واقع نشده است.
خوانش تطبیقی مفهوم آزادی در شعر محمود سامی البارودی و ملک الشعراء بهار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پرداختن به اندیشه اجتماعی شاعران و نویسندگان و بررسی رابطه آن با شعر، به عنوان بخشی از ساختار ذهنی جامعه، از موارد ضروری در حوزه مطالعات جامعه شناسی ادبیّات به شمار می رود. رابطه دامنه دار و گسترده زبان و ادبیّات فارسی با زبان و ادبیّات عربی، رابطه ای تاریخی است و در مقاطع مختلف، دستخوش تحوّلات و فراز و فرودهایی بوده است. از قرن هجده میلادی به بعد، جریان های فرهنگی جهان تحت تأثیر تحوّلات جدید اجتماعی راهی دیگر پیموده و وجوه مشترک یافته است. در این میان، آبشخور فکری مشترک محمود سامی البارودی (1839-1904 م) و ملک الشّعرای بهار (1887-1952 م)، وقایع اجتماعی قرن نوزدهم بوده است. این جستار با تکیه بر نظریه ساختگرای لوسین گلدمن و با رویکردی تحلیلی – تطبیقی، علاوه بر تحلیل ساختارهای متنی شعر این دو شاعر، با حرکتی شناور میان شعر و اجتماع، به عنوان دو ساختار مرتبط، زمینه های خلق مفهوم آزادی در بیان شعری آن دو را، در دو بخشِ دریافت و تشریح روشن می کند. مهم ترین نتایج حاصل از این پژوهش عبارتند از: طرح مسأله آزادی در شعر دو شاعر، بر اساس یک ایدئولوژی مشخّص شکل گرفته است. از دیگر سو، این مسائل در شکل گیری ذهنیّت اجتماعی دو شاعر و کلام ادبی آنان مؤثّر بوده است و بخشی از ساختارِ غالبِ اجتماعیِ زمانه دو شاعر به شمار می آید.
شگردهای فعل در روایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد و تحلیل کتاب نقد تطبیقی ادیان و اساطیر در شاهنامة فردوسی، خمسة نظامی و منطق الطیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این نوشتار، با هدف بررسی و نقد کتابِ نقد تطبیقی ادیان و اساطیر در شاهنامة فردوسی، خمسة نظامی و منطق الطیر، نوشتة حمیرا زمردی، استادیار دانشگاه تهران، فراهم آمده است. حاصل این بررسی این است که اولاً، مبنای کار نویسنده در این کتاب، پذیرش بی علت و غیرعلمی نظریه ای است که از جانب برخی غربیان، در باب ادیان و اساطیر و ارتباطشان با یک دیگر و نحوة پیدایی شان ابراز شده است. ثانیاً، روش کار نویسنده مبتنی بر روش علمی و پژوهشی نیست؛ زیرا در سراسر کتاب در هر بخش، نخست مطالبی از اساطیر ملل گوناگون آورده می شود و آن گاه، با تقطیع ابیاتی از شاهنامه یا آثار نظامی و عطار چنین القا می کند که متون نام برده نیز متأثر از همان اساطیر و درواقع، مبیّن آن هاست. ثالثاً، بی توجهی نویسنده به فردوسی، نظامی و عطار از حیث اعتقاد آگاهانه و راسخ ایشان به اسلام و تجلی فرهنگ اسلامی است که در جای جای آثارشان به چشم می خورد و بینونتی تام با اساطیر و نظریات به اصطلاح اسطوره شناسان دارد. در نتیجه، حاصلِ کار نویسنده تلاشی است برای مشابه جلوه دادن متون سترگ ادب کلاسیک فارسی با دیدگاه های ایدئولوژیک اسطوره شناسان غربی و این که این ها چیزی نیست جز همان اساطیر الاولین.
هفت شمشیر عشق (باستان گرایی در«سرود ابراهیم در آتش» اثر شاملو)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
باستان گرایی یکی از مهم ترین ابزار آشنایی زدایی در کلام محسوب می شود و سبب می گردد سخن از دسترس عوام فراتر رود و به شعر نزدیک تر شود. برجسته ترین کارکرد آشنایی زدایی، خلاقیت شاعرانه است که بخشی از آن از رهگذر باستان گرایی حاصل می شود. احمد شاملو که از جمله شاعران نوآور و موثر زمان ماست به جهت طرح نویی که در هنر شاعری درانداخته است از باستان گرایی و کارکردهای آن در حد وسیعی بهره برده است. وی به موجب ذکاوت بالا و نبوغ سرشار هنری و به اعتبار تسلط بر پیشینه ی زبان و با بهره گیری از آثار سترگی چون تاریخ بیهقی، گلستان سعدی و نثر عارفانه ی قرن پنجم و ششم توانسته پیوند هوشمندانه ای میان نثر کهن و مضامین دنیای مدرن برقرار کند و به شیوه ابداعی خود که به شعر سپید موسوم شده است، شان و جایگاهی خاص بخشید. هدف این پژوهش بررسی کارکرد باستانگرایی و انواع آن در شعری از شاملو است که به تشخص زبان و بیان شاعرانه ی وی منجر شده است. روش تحقیق، مبتنی بر توصیف باستان گرایی در شعر مورد نظر براساس منابع کتابخانه ای است.
لزومِ تصحیحِ دوباره ی غزلیاتِ شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تصحیح متون کهن همواره موردِ توجّه ادب دوستانی بوده که دغدغه شان فراهم کردن ِمتنی منقّح و نزدیک به گفتارِ مؤلف است. یکی از متونِ بحث برانگیز از لحاظ تصحیح، کلیّاتِ شمس تبریزی از جلال الدّین محمّد مولوی است. این اثر سترگ به دلیل حجمِ گسترده ی آن و مشوّش بودنِ نسخِ موجود از آن، هنوز متنِ کاملاً قابلِ اعتمادی از جهتِ تصحیح ندارد، در سال 1344 1336 توسط مولوی شناسِ گرانقدر استاد بدیع الزمانِ فروزانفر به شکلِ انتقادی تصحیح شده و همواره موردِ بحثِ پژوهش گرانِ مختلف قرار گرفته است. در این پژوهش، تحتِ عنوان های زیر، برآنیم که لزوم تصحیحِ دوباره ی غزلیاتِ شمس و نقد تصحیح های موجود را مورد بررسی قرار دهیم و آرایِ بزرگانِ ادب را در این مورد برشماریم؛ این عناوین عبارتند از: 1. مقدّمه و پیشینه ی تصحیح غزلیات شمس، 2. تصحیحِ استاد فروزانفر و نقد آن، 3. تصحیح دکتر توفیق سبحانی و نقد آن، 4. نکاتی درباره ی دیوان مصحَّح استاد فروزانفر و دکتر توفیق سبحانی.
ریخت شناسی داستان لیلی و مجنون جامی براساس نظریه ی پراپ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اصطلاح ریخت شناسی به عنوان یکی از روش های تحلیل و طبقه بندی عناصر متن با مطالعات ولادیمیر پراپ بر روی یک صد قصه ی عامیانه ی روسی وارد عرصه ی نقد ساختاری شده است. این شیوه ی تحلیل در شناخت نقش ها، نقش ویژه ها و حرکت های متن و چگونگی ترکیب و ارتباط این عناصر با یکدیگر کارآمد است. داستان لیلی ومجنون جامی از جمله متون روایی ارزشمند ادبیات فارسی در قرن نهم است. جنبه های روایی این منظومه درحوزه ی ادبیات ساختارگرا قابل بررسی است. در این پژوهش کوشیده ایم ابتدا نقش ها و نقش ویژه های داستان لیلی و مجنون جامی را شناسایی کنیم سپس با بررسی توالی خویش کاری ها و نحوه ی ارتباط آن ها با یکدیگر به طبقه بندی عناصر سازه ای روایت لیلی و مجنون جامی بپردازیم تا در نهایت، حرکت های داستان را شناسایی کنیم و نشان دهیم ساختار داستان لیلی و مجنون جامی به لحاظ ریخت شناختی چگونه است؟
بازخوانش بینامتنی منظومة «جمشید و خورشید» سلمان ساوجی از منظر تاریخ گرایی نو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در تاریخ ادبیات ایران، آثاری به مقتضیات فکری و فرهنگی زمانه آفریده شده اند که می تواند در رویکردی بازخوانشی ضمن اشاره به روانشناسی فردی و اجتماعی آن عصر، حلقه هایی از جریان شناسی ادبی در تکمیل خلأهای نگرش ساختاری باشند؛ منظومة «جمشید و خورشید» سلمان ساوجی(778ه.ق)، یکی از این آثار است که با وجود غفلت محققان؛ ظرفیتهایی قابل تأمل برای تأکید بر نگرش ساختاری و شبکه ای به آثار ادبی یک دوره دارد.
این پژوهش، به کمک رهیافتهای بینامتنی و چارچوب نظری «تاریخگرایی نو»، کوشیده است با ردگیری نشانه های درون متنی و برون متنی-برخلاف باور عمومی-عرفانی بودن منظومة جمشید و خورشید را اثبات کند. مطابق دستاوردهای تحقیق، از دو ساحت می توان به اثبات فرضیة عرفانی بودن متن «جمشید و خورشید» پرداخت: نخست، رمزگشایی از شالودة بینامتنی اثر که با وجود پیوندی دیالکتیک(گفتگومدارنه) منظومه با اسطوره های ایران باستان و شاهنامه، و تقلید از زمینة غنایی و شگردهای روایی خمسه سرایی بویژه هفت پیکر نظامی؛ سرشت بنیادین اثر بیشتر به سبب تأسی از ساختار و شگردهای رمزی- عرفانی داستانهای سهروردی؛ مثل عقل سرخ و صفیر سیمرغ، سیر العباد سنایی، داستان شیخ صنعان عطار، داستان قلعة ذات الصور و جدال چینیان و رومیان در مثنوی مولانا، رنگ و بویی عرفانی دارد. دوم، از رهگذر کاربست نگرش تاریخگرایی جدید در تحلیل اثر که از همسویی ژرف ساخت این منظومه با جریان صوفیگرایانة قرن هشتم، پرده می گشاید و نشان می دهد که منظومة «جمشید و خورشید» ی نه در خلأ تاریخی و بریدگی از جریان مسلط عصر، بلکه در گفتگو با ساحت غالب فکری و فرهنگی قرن هشتم؛ یعنی عرفان گرایی آفریده شده است.
گذری دیگرگون بر تذکره های ادبی فارسی (بحثی در باب گونه شناسی تذکره های ادبی و ارائة طرحی برای تقسیم بندی آنها)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تذکره های ادبی، یکی از مهم ترین منابع تحقیقی در حوزه زبان و ادبیات فارسی و حتی مباحث اجتماعی و تاریخی اند که در سطح معمول خود، ساختی دستورمند و معیارین دارند. البته این معیارها بسیار ظریف و پنهان طورند و ساحات معنی تا صورت را شامل می شوند. در واقع تذکره نویس بر اساس قواعد نانوشته پنهان، باید اثری را فراهم آورد که از حیث موضوع و مضمون، انشا و لحن و حتی تدوین و تبویب کتاب، اصولمند باشد، وگرنه آن اثر با همه فواید محتملش، زیر چوبه و کوبه ناقدان و حریفان، خرد و خاکستر می شود. نگارنده در این مجال سعی دارد تا در کنار بازشناخت معیارها و سازه های تذکره ها به عنوان یک گونه ادبی، همچنین به رده بندی انواع موجود آنها دست یازد.
تحلیلی روانشناسانه از داستان سیاوش بر مبنای الگوی ساختار ذهن فروید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آرای فروید در حوزه روانکاوی تأثیری شگرف بر هنر و ادبیات نهاد و موجب ظهور نقد روانشناسانه شد. نظریه های «ناخودآگاه فردی» و «ساختار ذهن و روان انسان» از برجسته ترین دستاوردهای فکری این متفکر بود. بر اساس این نظریه ها، ساختار ذهن انسان دارای سه بخش عمده است: نهاد، من و فرامن. هرکدام از این بخش ها نیز مظهر بخشی از دنیای پیچیده ذهن و وجود آدمی هستند. شخصیت های اصلی داستان سیاوش قابلیت انطباق با این سه بخش را دارند و کنش های این سه می تواند از منظری تأویلی، معرّف کارکردهای اجزای ساختار ذهن باشد؛ سودابه مظهر نهاد، سیاوش معرّف فرامن و کاووس نماینده من. از منظری دیگر می توان گرسیوز را معادل نهاد، سیاوش را مظهر فرامن و افراسیاب (و در بُعدی دیگر پیران) را نماینده من به شمار آورد. این پژوهش به تحلیل داستان سیاوش بر مبنای این رویکرد اختصاص دارد.
مکتب های ادبی از نگاه واقعیت و لذت با نمونه هایی از آثار هدایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مکتب های ادبی اروپا دارای جنبه های گوناگونی است و جای آن دارد که برخی از این جنبه ها بیشتر کاویده شود. یکی از این جنبه ها دسته بندی مکتب ها بر پایه واقعیت و لذت ادبی است. واقعیت آن چیزی نیست که در جهان بیرونی و خودآگاهی ماست، بلکه در جهان ناخودآگاه و گاهی در لذت ها که در نهاد ما نهفته است، حضور دارد. بهترین واقعیت ها را می-توان در آثار سوررئالیستی و مدرنیستی سراغ گرفت، درحالی که آثار رئالیستی معمولاً بیش از آنکه واقعی باشند، واقع نما هستند. اگر از یاکوبسن، لاکان و ژیژک یاری بجوییم، می توانیم مکتب های ادبی را به سه دسته خیالی، نمادین و امر واقعی بخش بندی کنیم. مکتب هایی چون رئالیسم و ناتورالیسم در گروه نخست، مکتب هایی چون سمبولیسم، سوررئالیسم و مدرنیسم در گروه دوم و پسامدرنیسم در گروه سوم است. این مقاله به طبقه بندی و بررسی نظری مکتب های ادبی با نمونه هایی از آثار هدایت می پردازد.
سبک شناسی نحوی داستان ”قفس“ صادق چوبک بر اساس صدای دستوری
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی مقولة نحویِ صدای دستوری در داستان کوتاه ”قفس“ صادق چوبک است.هموارهمیاناندیشهوسبکنحوینویسندهارتباطوجودداردوبا در نظرگرفتناینارتباطمی تواندیدگاهغالبچوبکراتبییننمود. ”قفس“ طرحی است درباره جهانی که بر بنیاد تنازع بقا قرار گرفته است و مرغ و خروس های اسیر در قفس، تمثیلی از جامعه بشری هستند. یافته های حاصل از پژوهش نشان داد که در این داستان، پربسامدترین صدای دستوری، صدای منفعل است و بسامد بالای این صدای دستوری (80%) انعکاس دهندة این دیدگاه چوبک است که انسان ها به عنوان موجوداتی کنش گر سعی می کنند تا خود را از جبر زیستی که اسیر آن هستند، نجات دهند و برای زنده ماندن جدال می کنند. اما چون تحت تسلط نیروهای قهار و قوانین جبری هستند، به ناچار باید در برابر این نیروها، منفعل و پذیرنده باشند. لازم به ذکر است که در این داستان، تعداد زیادی از صداهای دستوری فعال نیز در معنای پنهان به صورت منفعل هستند و بخشی از صدای دستوری فعال، بیانگر دیدگاه و تفکر مرگ اندیشی چوبک است که تقدیر یا مرگ، پیوسته در حال انجام کنشِ کشتن انسان هاست و یکی یکی انسان ها را هلاک می کند و انسان ها چاره ای جز تسلیم شدن در برابر این سرنوشتِ محتوم ندارند. بنابراین اعتقاد به جبر، تقدیر و سرنوشت و تلاش نافرجام انسان برای رهایی از آن با صدای دستوری منفعل نمود می یابد که می تواند بیانگر اندیشه ناتورالیستی چوبک باشد.