فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۴۶۱ تا ۱٬۴۸۰ مورد از کل ۱۱٬۴۳۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
گرایش به سبک رئالیسم جادویی در ادبیات، یکی از شیوه های جدید و کارآمد در حوزه داستان نویسی است که امروزه با به کار گیری این سبک به تحلیل انواع تضادها، مشکلات اجتماعی، سیاسی و ادبیّات فولکور به صورت ضمنی می پردازد؛ از جمله این رمان های رئالیسم جادویی می توان به کولی کنار آتش نوشته منیرو روانی پور داستان نویس معاصر ایران، و حارس المدینة الضائعة اثر ابراهیم نصرالله نویسنده و منتقد فلسطینی اشاره کرد. در این مقاله مفاهیم و مبانی رئالیسم جادویی با توجه به دیدگاه منتقدان و صاحب نظران ادبی تعریف و تبیین شده و سپس رمان های ذکر شده با توجه به ویژگی ها و مؤلّفه های رئالیسم جادویی تحلیل شده اند. پژوهش حاضر به بررسی کاربست رئالیسم جادویی با تکیه بر عناصر شخصیت و فضا در این رمان ها می پردازد و کاربست جلوه های رئالیسم جادویی در رویکردهایی همچون: شخصیّت ها، وهم و خیال، ترس از تنهایی، استحاله روحی و فضای وهم آلود، تعفّن بار و اغراقی، نمود یافته اند.
آنیمیسم و پیوند آن با ناتورالیسم در آثار صادق چوبک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زندگی بخشیدن به اشیاء، پدیده های طبیعت، و مفاهیم انتزاعی را آنیمیسم می گویند که از طریق اعطای ویژگی های فیزیکی یا روان شناختی حاصل می شود. بارزترین گونه آنیمیسم، انساندیسی است؛ اما مانندگی به حیوان یا گیاه و یا ساختن شکلواره های ترکیبی نیز بخش عمده ای از آنیمیسم را به خود اختصاص می دهند. صادق چوبک (1295- 1377ش) از نویسندگان معاصر ادبیات فارسی است که به این مقوله توجّه شایانی نشان داده است. بررسی ها نشان می دهند که آنیمیسم در آثار این نویسنده، از حد آرایه ای ادبی فراتر رفته، زیرساخت های ناتورالیستی اندیشه مؤلف را بازگو می کنند. جبرگرایی، بی پرده گی های اخلاقی، مذهب ستیزی، بدبینی و سیاه اندیشی و عینت گرایی، ازجمله مؤلفه های ناتورالیسم هستند که چوبک آنها را با پیوندی ظریف با آنیمیسم، به تصویر می کشد. او در این مرحله متوقف نمی شود و با عدول از برخی از این اصول، نثری مخیّل و شاعرانه پدید می آورد.
نقش تشبیه در خلق فضای بوف کور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدایت در بوف کور، متاثر از مکتبهای آوانگارد دورهٔ خویش، به ویژه اکسپرسیونیسم و سوررئالیسم، برای بازنمایی درونیاتش، ژانری وهمناک و روایتی درونی و ساختی شبه شاعرانه را اتنخاب کرده است. در این ژانر، حس وههمناکی، ترس، خشونت و البته جذابیت، غالبا با فضا سازی ایجاد می شود و همهٔ عناصر به نوعی در خدمت ساختن فضا قرار دارند. ساخت فضا عمدتاً با توصیف انجام می گیرد، اما استفاده از شگردهای بلاغی مانند تشبیه و استعاره نیز می تواند نقش مهمی در خلق فضای تخیلی، رنگ آمیزی متن و وحدت تاثیر آن داشته باشد؛ زیرا تشبیه علاوه بر توصیف، تصاویری با دلالتهای معنایی جدید به متن اضافه می کند. به عقیدهٔ ما در بوف کور ، هدایت آگاهانه با استفاده از تشبیه و استعاره های متعدد در توصیفات خود فضا را آنگونه که خود می خواسته اغراق آمیز، وهمناک تیره و خشن، بی قواره و گروتسکی و نزار و بیمارگونه کرده است.
وجود هرمنوتیک فلسفی در شعر حافظ؛ تأملی هستی شناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در هرمنوتیک فلسفی گادامر اثر هنری به منزله رخداد حقیقت است و جنبه های هستی شناسانه دارد، اما شعر «پارادایم» (paradigm) متن است. دلیل این اهمیت بیش از آن که ویژگی های زبانی مانند وزن، موسیقی، قافیه، و نظایر آن در شعر باشد، رابطة تفکر شاعرانه با وجود و حقیقت است. برخی از مهم ترین ویژگی هایی که رابطة شعر را با وجود توضیح می دهند عبارت اند از: خودقانون گذاری و یکتایی، استمرار، طنین افکنی، و لحن. به نظر می رسد بتوان دلایلی مبنی بر وجود ظرفیت های هرمنوتیکی خویشاوند با ایده های هرمنوتیک فلسفی گادامر در شعر حافظ برشمرد: 1. شعر حافظ نمونة شعر کلاسیک ایرانی و به بیان گادامر «مثل اعلای هستی تاریخی» ماست؛ 2. بهترین نمونة اجرای کامل به معنای مورد نظر اوست که با ویژگی مهم معناداری «در هر زمان» و «برای هر کس» شناخته می شود؛ 3. به سبب رابطه اش با اسطوره، مذهب، و به طور کلی فرهنگ ایرانی و با تجربة غنایی بشری می توان آن را «صدای بلند» سنت دانست که هنوز شنیده می شود؛ و 4. بر گفت وگوی «من» و «تو» مبتنی است. مجموع این ویژگی ها امکان جست وجوی جنبه های هستی شناختی در شعر او را فراهم کرده است. در مقالة حاضر سعی شده است امکان فهم شعر حافظ بر اساس آرای گادامر بررسی شود، سپس با الهام از دیالکتیک پرسش و پاسخ گادامر نشان داده شود که چگونه «وجود» به معنای گادامری در شعر حافظ «آشکار» می شود.
جلوه های آیرونی نمایشی در شعر احمد شاملو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با وجود اینکه آیرونی در ادبیّات منظوم ایران، نمونه های فراوانی دارد؛ در حوزه نقد به آن توجّه کمتری شده است. این صنعت ادبی، در دو شکل آیرونی لفظی و آیرونی نمایشی قابل بررسی است. آیرونی در شعر احمد شاملو، نه به عنوان یک تشخّص سبکی، بلکه به عنوان بخشی از موارد زیباشناختی شعر قابل توجّه است. پنهان کاری های راوی در برخی اشعار روایی شاملو، منشأ پیدایش آیرونی نمایشی در شعر اوست. این رویکرد، باعث ایجاد نوعی فاصله میان آگاهی نویسنده یا راوی اشعار، با خواننده می شود؛ که با تعاریف موجود از آیرونی نمایشی تطابق دارد. در این جستار برآنیم تا با پرداختن به انواع آیرونی نمایشی ( ناگهانی و غیر ناگهانی ) ، در اشعار شاملو، برخی از زوایای پنهان آثار او را واکاوی نموده و ضمن تبیین مفهوم آیرونی در شعر و بیان تمایز میان این صنعت ادبی با ایهام و کنایه و دیگر گونه های بیان دو پهلو، به نوعی مرزبندی میان آیرونی و سایر صنایع ادبی دست یابیم.
تحلیل ریختاری قصّه حضرت هود (ع) در ترجمه تفسیر طبری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نشان دادن توانش های ارتباطی متون قرآنی با برخی از حوزه های نوین اندیشگانی در جهان امروز، از مهمترین رسالت های دانشمندان مسلمان است. این مقاله با همین هدف نگاشته شده است و نگارنده، قصّه حضرت هود (ع) را در ترجمه تفسیر طبری از دیدگاه نظریّه ریخت شناسی ولادیمیر پراپ بررسی کرده است. شمارگان شخصیت ها و خویش کاری های آن ها، همچنین طرح برآمده از توالی خویش کاری ها در قصّه حضرت هود (ع) با نظریّه پراپ و تبصره های نظریّه او همخوانی بسیار نزدیکی دارد. در زمینه حرکت های داستانی، حرکت تازه ای در این قصّه دیده می شود که در الگو های شش گانه پراپ شناسانده نشده است و با آن ها تفاوت های بنیادین دارد. نظریّه پراپ برآمده از مطالعه قصّه های پریان روسی است و بهره گیری از این نظریّه در مطالعه قصّه های دینی، چنین کاستی هایی را هم به همراه دارد امّا از آنجا که در این نظریّه به ساختار ها توجّه شده، نه اَشکال جزئی و موردی، در مطالعه قصْه های دینی، بسیار سودمند است. نگارنده در پایان پیشنهاد می کند که پژوهشگران ایرانی، دیگر قصّه های قرآنی را نیز ریخت شناسی کنند تا با تطبیق آن ها ریخت نهایی قصّه های قرآنی به دست آید.
الآنیما معشوق ""حافظ"" المثالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کثر الحدیث فی الأدب وفی أنواع الفنون عن الحب ورکنیه ""المحب والمحبوب"" حیث یبقی الهدف فیه الوصول من الأنا إلی ماوراء الأنا وتوجد فی أشعار حافظ الشیرازی أمارات الإنطوائیة والرغبة فی البحث عن المفاهیم الغامضة والحیثیات الخفیفة التی تتناسب مع الفکر الرمزی المقدس. إنه یضع نصب عینیه اللاوعی الجماعی الذی یسبق التاریخ الشخصی مثله فی ذلک مثل یونغ ، إذ إن حافظاً یحاول خلق مصالحة بین الإنسان والقدر.
تتمکن أبعاد الإنسان المتنوعة من التجلی عبر أشعار حافظ وتستوعب الذاکرة الجماعیة کمستودع للذکریات التاریخیة فی اللاوعی وبذلک تتجلی أزلیة الحب وأسبقیته علی الکون فی أشعاره المطالبة بالتلازم والعلاقة الأبدیة بین الرجل والمرأة إذ یبحث کل واحد منهما عن نصفه الآخر حائراً بین الآنیما والآنیموس ولا یتوقف هذا السعی والبحث حتی الوصال. یفترض هذا المقال أن حافظ الشیرازی یبحث عن محبوب مثالی ""الآنیما"" فی الرؤیا والخیال وفی ظواهر کاللیل والماء والنبات والریح وفی وجه مفعم بالأسرار أو الشیخ الباطنی وذلک بالإضافة إلی بحثه عن المحبوب الأرضی والأدبی والصوفی. وتتجلی الآنیما فی کل آن علی شکل جمیع القوی المولّدة فی الطبیعة حتی تدفعه من الأنا الواعیة إلی عالم اللاوعی أو بالأحری إلی ذاته.
راوی بوف کور، رانه مرگ و شکاف در نظم نمادین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظم نمادین ساحت مرگ ابژه هاست. دال و نماد با مرگ گره خورده اند. با طلوع دال ها، مدلول ها غروب می کنند و خرسندی های پیشانمادین از زندگی بشر رخت برمی بندند و نگاه سنگین و خیره ای بر زندگی حاکم می گردد که سوژه را از ذاتی ترین بخش وجودی خود محروم می کند. اما نظم نمادین خود پیرامون یک هسته تروماتیک برساخته شده است؛ پیرامون چیزی که از نمادینه شدن می گریزد. رانه مرگ در روان کاوی نوفرویدی لاکان عنصری است انقلابی که نظم نمادین را مختل می کند. بوف کور رانه مرگ است؛ نظم نمادین در بوف کور به دیده تردید می نگرد. راوی بوف کور مازادی است که تن به دام دال های نظم نمادین نمی سپارد. بوگام داسی، دختر اثیری و لکاته استعاره و تجسمی از خوشی هایی هستند که در نظم نمادین از راوی دریغ شده اند. این فقدان و محرومیت راوی را به جستجو و تکرار خوشی ها و ابژه های از دست رفته برمی انگیزد. این مقاله تلاش می کند با استفاده از تلقی ژاک لاکان از رانه مرگ، اصرار راوی بوف کور را در شکستن ممنوعیت های نظم نمادین مورد بررسی قرار دهد تا نشان دهد که بوف کور برخلاف نظر بعضی از منتقدان اثری منفعل نیست.
آگاهی یافتن از ابعاد مرگ در داستان ماتی و پدربزرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان ماتی و پدربزرگ اثر روبرتو پیومینی، داستانی نمادین و کودکانه با درونمایه مرگ است. شخصیت اصلی داستان که با مرگ پدربزرگ روبه رو می شود، طی سفری آیینی، از اسرار مرگ آگاهی می یابد و این سفر منجر به رسیدن او به فردیّت و تقویت درون و تولد دوباره می شود. در این مقاله با توجه به رویکرد روان شناسی تحلیلی و با تکیه بر نقد کهن الگویی به تحلیل این سفر پرداخته شده است. نظام نمادین داستان، در فضایی عاطفی نمادها را چون کارمایه های روانی و پویا و موادی مؤثر و نزدیک به تخیل کودکانه به کار گرفته است. رمزگشایی نمادهای داستان نشان می دهد که ماتی الگوی قهرمان، پدربزرگ الگوی پیر خردمند، رودخانه، نماد زندگی و سمت چپ آن ناخودآگاهی و کشف راز مرگ دستاورد سفر است. سفر در یک روز کامل صورت می گیرد و این نیز نماد تمامیّت و یک چرخه کامل است.
نگاهی به زندگی و افکار رام موهان روی به انضمام تصحیح رساله تحفة الموحدین(مقاله علمی وزارت علوم)
تقابل «من» و «دیگران» در شعر «منظومه به شهریار» نیما یوشیج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد نشانه- معناشناسی گفتمانی در بررسی متون ادبی و تجزیه و تحلیل آن ها، به عنوان روشی جدید مطرح می شود که می تواند راهگشای نگرش نویی از تحلیل معنایی این متون باشد. در این رویکرد، تولید معنا مستقیماً با شرایط حسی- ادراکی پیوند می خورد. در این شرایط، نه تنها معنا در گرو برنامه ای منطقی و هدفمند نیست، بلکه به واسطة حضور عامل حسی- ادراکی که نشانه را در سراسر گفتمان پدیداری می کند، پیوسته، سیال، چند بعدی و در حال تکثیر و زایش است. پژوهش حاضر در نظر دارد ضمن بررسی فرآیند گفتمانی در سه بعد عاطفی، حسی- ادراکی و زیبایی شناختی در شعر نیما و ارائة دیدگاه نشانه- معناشناختی، به عنوان روشی نو جهت بررسی متون، چگونگی تولید جریان سیال معنا را در اشعار نیما بررسی کند. این بررسی همچنین چگونگی مواجهة شاعر با پدیده های دنیای پیرامون خود و نگاه و رویکرد متفاوت او را مشخص خواهد کرد. بررسی نظام گفتمانی در شعر بلند نیما براساس دیدگاه نشانه- معناشناسی نه تنها موجد خوانشی جدید از شعر نو نیمایی خواهد بود، بلکه بیانگر چگونگی شکل گیری جریان سیال و پویای معنا و نیز بعد زیبایی شناختی در این شعر است.
نقد تصحیح شیرین و خسرو امیرخسرو دهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
لازمة تحقیق و نقد آثار ادبی، در ابتدا در دسترس داشتن متنی منقح با کم ترین ایراد است. مهم ترین مرحلة تصحیح، انتخاب آگاهانة نسخ معتبر، مقابلة آنها با یکدیگر و درنهایت برگزیدن نسخة اساس است. آشنایی با سبک، زمان و زبان شاعر، تسلط همه جانبه بر متن و همچنین مراجعه به فرهنگ ها و تذکره ها و دقت موی شکافانه در این منابع در تصحیح نسخه امری مسلم و روشن است. شیرین و خسرو امیرخسرو دهلوی - بزرگترین شاعر فارسی زبان هند - دوبار در خارج از ایران در سال های 1927 و 1961(م) تصحیح شده است که علاوه بر به کارگیری شیوة کاملاً ذوقی و غیرعلمی در تصحیح، از هیچ یک از 70 نسخة موجود در ایران نیز در این دو چاپ استفاده نشده است. در این نوشتار سعی شده است ضمن نشان دادن مراحل مختلف تصحیح علمی یک اثر، ضرورت و روش تصحیح مجدد شیرین و خسرو توسط نگارندگان و نقد تصحیح های قبلی این منظومه نیز بررسی شود.
بررسی زبان سبک ادبی پسامدرن در رمان های ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طی چند دهه اخیر همراه با موج جهانی ادبیات پسامدرن، رمان هایی در عرصه ادبیات داستانی ایران پدید آمده اند که مدعی رویکردی نوین در نگرش و نگارش این نوع ادبی هستند که طبعاً زبان و سبک را هم دربرمی گیرد. زبان، برجسته ترین عنصر سبکی در مطالعات ادبی است. از طرفی هر نوع تغییر در فرم و محتوای زبان اثر ادبی، نشان دهنده دگرگونی در نگرش خالق اثر نسبت به جهان پیرامون خویش و انسان است. بنابراین آنچه مهم می نماید، بررسی تأثیراتی است که فلسفه ادبیات پسامدرن برای زبان رمان ایرانی ایجاد کرده است؛ زیرا مقوله زبان، عناصر و مفاهیم وابسته به آن، در فلسفه ادبیات پسامدرن جایگاهی محوری دارد، به نحوی که ادبیات پسامدرن را با چگونگی کاربست زبان برای بازآفرینی جهان داستانی می شناسند. این مقاله ضمن تحلیل الگوهای زبانی در رمان پسامدرنیستی ایران، چگونگی به کارگیری عناصر زبانی این رمان ها را با نگاهی انتقادی تبیین می کند. برای کشف تمهیدات زبانی سبک ساز در این مقاله، عناصر زبانی این آثار با الهام از رویکرد سبک شناسی لایه ای در سه سطح آوایی، واژگانی و نحوی، شناسایی و دسته بندی شدند و امکانات زبان متن در هر لایه توصیف و نشان داده شد و اینکه هر یک از این خصوصیات زبانی در لایه مورد نظر، چه امکاناتی را در جهت بازتولید نگرش پسامدرن یا دوری از آن در جهان داستانی این رمان ها انجام می دهد. پس از بررسی زبان این آثار مشخص شد در سطح آوایی مشخصه سبکی متمایزی ندارند و در سطح واژگانی، در هر دو حوزه کلی زبان در مفهوم کاربرد ادبی و محاوره ای گام برمی دارند و همچنین دارای انسجام دستوری نیز هستند.
نقد کهن الگویی منظومه بانوگشسب نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از رویکردهای مهم نقد آثار ادبی، نقد کهن الگویی است که ریشه در نقد روان شناسی ژرفانگر دارد. این رویکرد که بر پایه اندیشه های کارل گوستاو یونگ شکل گرفته است، به بررسی انواع کهن الگوها در ضمیر ناخودآگاه بشر اختصاص دارد. به اعتقاد یونگ، علت تکرار مضمون های اسطوره ای را باید در نوعی تجربه همگانی جست وجو کرد که در همه نسل ها تکرار شده است. منظومه بانوگشسب نامه سرشار از کهن الگوهای مختلف است. بانوگشسب الگوی صورت مادر مثالی است که برای رسیدن به فردیّت، مراحل و موانع بسیاری را پشت سر می گذارد. وی به نبرد با سایه های درون خود در قالب نخچیر کردن و مبارزه با خواستگاران انیرانی می پردازد تا به خودیابی و یکپارچگی شخصیّت دست یابد. هدف نگارندگان این پژوهش تحلیل شخصیّت بانوگشسب براساس آرای یونگ و بررسی کهن الگوهایی چون فرآیند فردیّت یافتن، سایه و ماندالا در آن است.
هنجارگریزی معنایی در داستان های بیژن نجدی
حوزههای تخصصی:
هنجارگریزی معنایی، یکی از شیوه هایی است که شاعران و نویسندگان، با بهره گیری به جا و هنرمندانه از آن، سطح ادبی آثارشان را ارتقا می بخشند. بیژن نجدی از جمله نویسندگانی است که در ساخت و پرداخت داستان های خود، تمایل زیادی به استفاده از این شیوه داشته است. از آن جا که هنجارگریزی معنایی بیشتر خاص شعر است، بهره گیری از آن در آثار منثور، زبان این آثار را شعرگونه می نماید. فرضیة پژوهش حاضر آن است که یکی از مهم ترین عواملی که زبان داستان های نجدی را از منطق عادی گفتار خارج کرده و آن را به سوی زبان شاعرانه سوق داده، نمود انواع هنجارگریزی معنایی در این داستان هاست. به منظور اثبات فرضیة پژوهش، انواع هنجارگریزی معنایی در داستان های نجدی با استفاده از شیوة استقرایی مشخص و پربسامدترین و مؤثرترین آن ها از حیث شاعرانه ساختن زبان داستان های نجدی بررسی شده است. نتیجة پژوهش بیان گر آن است که از بین انواع ترفندهای ادبی که در چهارچوب هنجارگریزی معنایی قرار دارد تشبیه، تشخیص، مجاز، حس آمیزی، بزرگ نمایی و متناقض نما، بیش ترین نقش را در شاعرانه ساختن زبان داستان های نجدی داشته است.
نمودها و کاربرد متفاوت «آرکائیسم» و «گویش سبزواری» در رمان کلیدر محمود دولت آبادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مجموعه آثار دولت آبادی و از جمله رمان کلیدر، همواره دو گزاره مهم و متمایز از مقوله هنجارگریزی و آشنایی زدایی، یعنی کاربرد گویش سبزواری و گرایش به آرکائیسم (باستان گرایی)، توجّه خواننده را به خود جلب می کند. خواننده در پاسخ به این پرسش که کدام واژه و ساختار صرفی و نحوی متن، برگرفته از متون نظم و نثر کهن و در واقع از مصادیق آرکائیسم است و کدام در زمره گویش (سبزواری) است، بسته به میزان آگاهی و شناخت خود از دو منبع یادشده، تقسیم بندی ای عرضه کرده و انتساب هایی صورت می دهد. در جستار حاضر، برای پاسخ به این پرسش، با بررسی رمان کلیدر و عرضه مصادیق هنجارگریزی بر معیار و سنجه متون نظم و نثر کهن و لغت نامه های فارسی، و همچنین پرس وجو از گویشوران گویش سبزواری، کوشش شده مرز آشکاری میان مصادیق این دو گرایش و کاربرد مشخص شود؛ حاصل این کار آن است که حجم بالایی از مصادیق هنجارگریزی در کلیدر، مربوط به آرکائیسم و انواع واژگانی، صرفی و نحوی آن است. در این میان، پاره ای از این دسته، در گویش سبزواری نیز کاربرد داشته و درواقع میان دو منبع، مشترک است؛ پاره ای نیز، تنها در متون کهن کاربرد داشته است؛ افزون بر این، دولت آبادی در کلیدر، واژگان و ساخت های صرفی و نحوی ای به کار گرفته است که تنها در گویش سبزواری (و یا دیگر گویش ها به ویژه خراسانی) دیده می شود. و امّا دسته دیگری از مصادیق هنجارگریزی را باید برخاسته از ذهن و زبان و حاصل تراوش قلم نویسنده دانست.
رفتارشناسی اخلاقی نمودهای اجتماعی دین از منظر سعدی با تکیه بر گلستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مذهب، آمیزه ای از جنبه های درونی و بیرونی است. بخش درونی، مفاهیم مذهبی است و لایه های بیرونی، در آداب و مناسک، و نقش های اجتماعی نمود می یابد. از آن جا که نقش های/نمودهای اجتماعی دین، تأثیری ارزنده در گرایش جامعه به سمت مفاهیم مذهبی و آداب و مناسک دینی دارند، نوع کنش اخلاقی آنان باید متناسب با جایگاه اجتماعی شان باشد. این مسأله هم در منابع دینی و هم در پاره ای از متون ادبی که رویکردی اجتماعی و اخلاقی داشته اند مورد بررسی قرارگرفته است. سعدی در گلستان خویش، کنشگران دینی (دین یاران) را با سه رویکرد وظیفه گرایی، غایت گرایی و فضیلت گرایی اخلاقی، رفتارشناسی می نماید. از این سه به لحاظ بسامدی، اخلاق فضیلت کمتر مورد توجه سعدی است. نگارنده گان با تکیه بر گلستان، عمده ترین/مهمترین موانع وظیفه گرایی و غایت گرایی را نیز تحلیل نموده اند. عواملی چون منفعت طلبی و مصلحت اندیشی از جمله موانع فردی اخلاق گرایی است. همچنین نبود رفاه معیشتی از زمره موانع اجتماعی به شمارمی آید. روش تحقیق، اسنادی (کتابخانه ای) بوده است.