فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۰۱ تا ۱٬۰۲۰ مورد از کل ۳٬۶۹۷ مورد.
از یائوس تا پدیده دریافت در ادبیات تطبیقی
حوزههای تخصصی:
مقایسه ی زنبق دره ی بالزاک با داش آکل هدایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی تطبیقی سیمای امام رضا (ع) در شعر دعبل خزاعی و سیّد حمیدرضا برقعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وصف شخصیّت امام رضا (ع) از موضوعات مهمی است که در کانون توجه شاعران فراوانی قرار گرفته است، از جمله این شاعران دعبل خزاعی، شاعر نامدار عصر عبّاسی و حمیدرضا برقعی، آیینی سرای معاصر ایرانی است. پژوهش حاضر بر آن است تا سروده های رضوی این دو شاعر را با رویکرد تطبیقی بررسی نماید. این مقاله کوشیده است ضمن استخراج وجوه تشابه و تباین در نوع نگاه دو شاعر به امام رضا (ع)، هنر زبان آن دو را در بیان سروده های رضوی بررسی نماید. پژوهش انجام شده بیانگر آن است که مفاهیم مشترک بسیاری همانند بیان شأن و مقام امام (ع)، امیدواری، حزن و اندوه، شفاعت خواهی و کرم و بخشندگی در شعر دو شاعر به چشم می خورد. امّا آنچه شایستة توجّه بوده و دو شاعر را از هم متمایز می سازد، آن است که دعبل در هجو دشمنان آن حضرت و بیان نفاق آن ها دادِ سخن می دهد و در بیان این مضامین، بیشتر از اسلوب خطابی بهره می گیرد، امّا توجّه برقعی به اشتیاق و دل باختگی و غرق شدن در شکوه و عظمت آن حضرت معطوف است و با اسلوب ادبی به بیان احساسات و عواطف درونی خویش می پردازد.
داستان کوتاه در دو سوی جهان (تحلیل و بررسی آثار مصطفی مستور و ریموند کاروِر با رویکرد تطبیقی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه ادبیات، به ویژه داستان کوتاه، را نوعی صنعت می دانند که قواعدی دارد و می توان با خواندن و کوشش زیاد آن را فرا گرفت. داستان کوتاه را می توان از نظر شخصیت ها، نوع بیان داستان، و کوتاهی و بلندی آن بررسی کرد یا با استفاده از ادبیاتِ نسبتاً نوپای تطبیقیِ «روابط و تأثیرات ادبی» عناصر مشترک داستان ها را در زبان های گوناگون کاوید. ریموند کارور و مصطفی مستور دو نویسنده بزرگی اند که در میان مخاطبان ادبیات داستانی به مقبولیت هایی دست یافته اند و با نگاه پدیدارشناسانه و برون گرایانه تصویرگر مفاهیم مشترک زندگی انسان ها همچون رنج، عشق، ترس، خیانت، و غیره اند. هدف از ارائه این مقاله، که به روش تحلیل تطبیقی انجام گرفته است، بررسی آثار دو نویسنده ای است که به علت تفاوت فرهنگی و اجتماعی و نیز وسعت نظر و عمق دید و زبان، اشتراکات و افتراقاتی دارند. این دو نویسنده با وجود خاستگاه های جغرافیایی، تاریخی، و فرهنگی اجتماعی متفاوت به یاری زبان مشترک داستان و بازنمایی هنرمندانه تحول شخصیت ها، بازگشت به خویشتن و رجعت به ریشه های معنا آفرین و روح نواز آدمی در روزگار غلبه ناباوری ها، انکار تردید، و تنهایی و بی پناهی توفیق یافتند که خالق داستان های کوتاه ماندگار باشند.
یک روایت در پنج اثر
طنز؛ زبان تبلیغ و اعتراض در متون عرفانی و سوررئالیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طنز عکس العملی ناشی از ناخرسندی یا عدم تعادل و تناسب است که می تواند بستری هنری و به تبع آن تأثیرگذار برای اعتراض و اصلاح فراهم کند. ادبیّات طنز در پس ظاهر سرگرم کننده اش با زبانی کم خطر، از کاستی های عمیق اجتماعی انتقاد می کند. ورود ادبیّات طنز به حیطه انواع ادبی بهترین شاهد این مدعا است. زبان طنزآمیز برخی از متون عرفانی که منعکس کنندة اوضاع اجتماعی و فرهنگی حاکم بر روزگار آفرینش خود هستند، ابزاری ادبی برای عصیان در برابر جامعه و تبلیغ باورهای درست از طریق نقد باورهای نادرست است. کنایه های طنزآمیز سوررئالیست ها در سال های قبل و بعد از جنگ جهانی اوّل، جامعه مسیحی اروپا، انسان اروپایی، اندیشه غربی و متعلّقات آن را هدف ریشخند قرار می دهد. با توجّه به تأثیرپذیری سوررئالیسم از عرفان اسلامی، تشابهاتی بین این دو مکتب پدید می آید که «زبان طنزآمیز» یکی از آنها است. در این مقاله، با اذعان به تفاوت های اساسی دو مکتب از نظر فکری و هنری و صرف نظر از آنها، زبان طنزآمیز آنها با رویکرد تطبیقی بررسی شده است.
مسئله افسوس خوردن
بررسی تطبیقی نوستالژی در شعر أحمد عبد المعطی حجازی و نادر نادرپور
حوزههای تخصصی:
نوستالژی یا دلتنگی برای گذشته، حالتی است روانی که به صورت ناخودآگاه در فرد آشکار و تبدیل به یک اندیشه می شود. در زمینه ی ادبیات، این حالت برای شاعر یا نویسنده ای رخ می دهد که پیرو انگیزش های فردی و اوضاع اجتماعی - سیاسی، دچار احساس دلزدگی از زمان حاضر می شود و اندیشه ی بازگشت به گذشته و خاطرات شیرینش را در سر می پروراند و سپس شعر و یا نوشته ی خود را آمیخته با فضایی غم انگیز می نماید.
احمد عبد المعطی حجازی و نادر نادرپور به عنوان دو شاعر پرآوازه ی ادبیات معاصر عربی و فارسی و پرچمدار مکتب ادبی رمانتیسم، با توجه به شرایط فردی و اجتماعی زمانه ی خود و با گریز از آن زمان، بخش عمده ی شعرشان را آمیخته با غصه، حسرت و دلتنگی برای گذشته نموده اند.
نگارندگان در این پژوهش، با مطالعه ی توصیفی و تحلیلیِ دفترهای شعری این دو شاعر، و با استناد به مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی، به بررسی و مقایسه ی چگونگیِ نمود این اندیشه ی شعری در شعر این دو شاعر پرداخته اند. برخی از نتایج نشان داد که این دو شاعر، در مضامین نوستالژیکی، دوری از سرزمین، کودکی، معشوق، خانواده، آشنایان و آینده ی آرمانی اشتراک دارند. همچنین ثابت شد که نوستالژی، سبک شعری دو شاعر را در عناصر تکرار، موسیقی، و اسلوب استفهام، تحت تأثیر قرار داده است.
سعدى تالى فردوسى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دراین پژوهش پاره ای از اشتراک فکرى دو ابر مرد ایران یعنى فردوسى و سعدى مطرح شده است. درمقاله حاضر، جانمایه هاى حیات و پایدارى آدمى و آموزه هاى آن دو بزرگو ار را درزمینه هاى واحد به قلم کشیده ایم و شواهد مختلفى از آثارشان با روشى تطبیقى بدست دإده شده است. آنها درعرصه ى بنیان هاى حیات آدمى درسه محور وظیفه ی انسان نسبت به خدا، تکلیف آدمى درقبال خود و دیگران وبالاخره وظیفه ى ا نسان درارتباط با جامعه و طبیعت نظری یکسان داشته اند. ازنگاه آنها بلاها و مصائب نتیجه ى کردارهاست و توفیق ها نیز چنین است. رویکرد به پیام ها و ارمغان هاى آنها ضرورت زمان ماست، چاره آنست که خود را به آنها بسپاریم.
مقاله به زبان فرانسه: بحران مدرنتیه در آثار آنی ارنو و فریبا وفی (crise de la modernité dans l'oeuvre d'Annie Ernaux et de Fariba Vafi)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
La littérature de l’extrême contemporain, fermement attaché aux concepts sociologiques, voit sa montée grâce aux écrivains tels Annie Ernaux en France et Fariba Vâfi en Iran, dont l'œuvre est considérée comme un passage de la littérature moderne à la littérature classique. Les œuvres de ces deux romancières sont des produits de l'ère moderne dans ce sens qu'elles ne représentent plus l'histoire d'un individu (personnage héros) isolé et séparé des cadres sociaux sans tenir compte du milieu, des manières d'être et des positions vis-à-vis de la collectivité sans quoi il perd son identité. Dans cet article, nous cherchons à répondre aux questions sur la place de la modernité dans toutes ces péripéties, sur la manière d’éviter la persistance de la souffrance et le sentiment de reniement de ses origines, sur l’approche de Vâfi et d’Ernaux face à la modernité, et enfin, sur la façon qu’elles adoptent en vue de réhabiliter le statut de la femme moderne à travers la littérature féminine. Les personnages de ces écrivains représentent plutôt une collectivité traumatisée par le passage d'une ère de transition. L'individu cherche à combler cette lacune par la fuite, de ses origines, et se réfugier dans un monde où l'attrait du bonheur est artificiel, et ne cesse de céder place à la technologie, c’est-à-dire la modernité et ses implications.
روایت شناسی داستان های کوتاه نادر ابراهیمی و اکرم هنیه (مطالعه موردی: داستان «غیرممکن» و «هزیمة شاطر حسن»)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگاه روایت شناسانه، با تأکید بر ساختار روایت می کوشد با عبور از رویه یا سطح و ساختار متن، به لایه های درونی آن دست یابد. در حقیقت، نویسنده با ایجاد نوع خاص روایت و راوی در داستان خود، سلسله ای زنجیروار از «نویسنده، پیام و گیرنده» را به کار می گیرد. در این پژوهش، تلاش شده است تا به روش توصیفی - تحلیلی، از یک سو با استفاده از فرضیة مدل کنشی گریماس، ارتباط میان شخصیّت های داستانی و از سوی دیگر به یاری
روایت شناسی پراپ یعنی فرایند پایدار و ناپایدار، ساختار و مناسبات درونی نشانه های متن دو داستان کوتاه «غیر ممکن» از نادر ابراهیمی، نویسندة ایرانی و «هزیمة شاطر حسن» (شکست شاطر حسن) از اکرم هنیه، نویسندة فلسطینی را مورد بررسی قرار دهد. نتایج نشان از آن دارند که این دو نویسنده با ایجاد نوع خاص روایت و راوی در داستان خود، سلسله ای زنجیروار از نویسنده، پیام و گیرنده را به کار گرفته اند. دو داستان مذکور از طرح بسیار مناسبی برخوردارند؛ چراکه هیچ حادثه ای در آن ها نیست که با کلّیت داستان بی ارتباط و در القای مفهوم کلّی داستان، نقشی نداشته باشد. زاویة دید در آن ها، دانای کلّ است و در طول روایت، صحنه پردازی های مختلف راوی قابل مشاهده اند. علاوه بر آن، به ندرت ممکن است شخصیّت اصلی، حامل کلّ جهان بینی یا اعتقادات یک نویسنده باشد؛ امّا بررسی این دو داستان نشان می دهد که ابراهیمی و هنیه به خوبی توانسته اند خود را تمام و کمال به صورت شخصیّت های اصلی داستان درآورند و به این وسیله، اعتقادات و جهان بینی خویش را در قالب این شخصیّت ها به خواننده ارائه نمایند. از دیگر نکاتی که این دو نویسنده به آن توجّه داشته اند، استفاده از داستان کوتاه برای به تصویر کشیدن اوضاع نابسامان مملکتشان است؛ زیرا در جوامعی که مدام دستخوش ناآرامی و بی ثباتیند، نویسنده بیشتر به نوشتن داستان کوتاه اکتفا می کند تا اوضاع سیاسی- اجتماعی جامعه تقریباً تثبیت یابد.
هزار و یک شب و دنیای غرب
تأثیرپذیری عزالدّین عبدالسّلام مقدسی از عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عزالدین عبد السّلام مقدسی از شاعران و نویسندگانِ اهل تصوف و عارفِ قرن هفتم هجری است. یکی از آثار مشهور و رمزی او کتاب «کشف الأسرار فی حکم الطیور و الأزهار» است. وی در این اثر برای بیان افکار صوفیانه ی خود، به فراوانی از رمز استفاده کرده است. او در تنظیم یکی از بخش های این کتاب، از پرندگانی که عطار برای حرکت به سوی سیمرغ استفاده کرده، بهره برده است به گونه ای که تردیدی در مورد تأثیرپذیری او از عطار باقی نمی گذارد. این مقاله بر اساس مکتب فرانسه در ادبیات تطبیقی به تأثیرپذیری مقدسی از ""منطق الطیر"" عطار، در استفاده از نماد پرندگانی مانند: بلبل، باز، هدهد، طاووس، مرغابی و سیمرغ می پردازد. او در بیان تمثیل هایی چون ""شمع و موم""، ""شمع و پروانه"" و مضامین عرفانی دیگر به مختارنامه عطار نیز توجه داشته است. از سویی دیگر با بررسی این کتاب با سایر آثار عطار، ردپایی از مضامین و تمثیل های عارفانه ی عطار در آن کاملاً مشهود است.