فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۴۲۱ تا ۱٬۴۴۰ مورد از کل ۲٬۵۲۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف تحقیق حاضر تحلیل روند تحولات ساختاری کارکردی نواحی روستایی با تأکید بر کارکردهای شهری در دهه اخیر در دهستان دلفارد بود. همسو با هدف، سؤال تحقیق بدین صورت مطرح شده است: روند تغییر و تحولات روستاهای دهستان دلفارد در دهه اخیر چگونه است؟ نوع این تحقیق توصیفی تحلیلی بود و در آن برای گردآوری و تحلیل داده ها از روش های کمّی و کیفی استفاده شده بود. برای گردآوری داده ها از روش کتابخانه ای و میدانی با ابزار بررسی آمار سازمانی و پرسشنامه و برای تحلیل داده ها از آمار توصیفی و الگوی ارزیابی تولید وزنی تجمعی استفاده شد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل ساکنان، صاحب نظران محلی و شورا و دهیاران روستاهای دهستان دلفارد بود. حجم جامعه نمونه با استفاده از فرمول کوکران، 386 نفر تعیین و با روش سهمیه ای برحسب سهم جمعیتی بین روستاها توزیع شد. نتایج حاصل از تحلیل آمار سازمانی و مصاحبه و مشاهده نشان داد که تغییرات ملموس و عینی در زمینه سکونتی و معیشتی و جمعیتی روستاهای دلفارد ملموس بود. نتایج آزمون تی نیز نشان داد در سال های اخیر تغییرات چشمگیری، به ویژه در ابعاد کالبدی و فرهنگی و اجتماعی اقتصادی، در روستاهای دلفارد رخ داده بود که این تغییرات عمدتاً مثبت و سازنده به حساب می آمد. همچنین یافته های حاصل از الگوی ارزیابی تولید وزنی تجمعی نشان داد که روستاهای دره ای، درمزار و انجیر بازوییه بیشترین نرخ تغییرات را داشته است. با توجه به یافته ها می توان فرضیه تحقیق را تأیید کرد و نتیجه گرفت در دهه اخیر تغییر و تحولات نواحی روستایی دهستان دلفارد در بیشتر زمینه ها روندی پویا و زاینده دارد.
ارزیابی ریسک زلزله مبتنی بر مخاطره و آسیب پذیری در نواحی روستایی مطالعه موردی: بخش مرکزی شهرستان مرند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناخت و تحلیل ریسک زلزله در نواحی روستایی در کاهش خسارات و تلفات آنها، عامل تعیین کننده ای است. چرا که در چرخه مدیریت پیش از بحران، برنامه ریزی و شناخت خطرپذیری سکونتگاههای روستایی برای دستیابی به سیاست عدم اتلاف منابع و بهره گیری از حداکثر توان ها ضرورت دارد. به عبارتی بسیاری از خطرپذیری های روستاها در برابر زلزله، با شناخت دقیق و کاهش ریشه های آسیب پذیری، قابل پیشگیری می باشد. بنابراین پژوهش حاضر به بررسی و تحلیل ریسک زلزله در سکونتگاههای روستایی بخش مرکزی شهرستان مرند با روش شناسی توصیفی- تحلیلی پرداخته است. جامعه آماری این تحقیق شامل 74 روستای بخش مرکزی شهرستان مرند می باشد که به صورت تمام شماری مورد مطالعه قرار گرفته اند. برای ارزیابی ریسک زلزله در منطقه ی مورد مطالعه، ابتدا مدل ارزیابی ریسک زلزله در نواحی روستایی مبتنی بر چهارچوب مفهومی و عملیاتی ارائه گردید و سپس با وزندهی به شاخصها با استفاده از نظر متخصصان دانشگاهی و پردازش اطلاعات در محیط سیستم اطلاعات جغرافیایی، میزان در معرض خطر بودن (با استفاده از تحلیلهای سیستم اطلاعات جغرافیایی) و آسیب پذیری (با استفاده از تکنیک تاپسیس) محاسبه گردید. در نهایت با استفاده از تحلیل روی هم گذاری لایه ها در محیط سیستم اطلاعات جغرافیایی، ارزیابی ریسک زلزله در منطقه مورد مطالعه صورت گرفت. براساس نتایج حاصله، حدود 32 درصد از روستاهای مورد مطالعه در پهنه های دارای ریسک بسیار بالا و بالا قرار گرفته اند که ضرورت برنامه ریزی مبتنی بر اصول مدیریت بحران را مطرح می نماید.
سنجش عوامل مؤثر بر احساس امنیت در مناطق روستایی مطالعه موردی شهرستان نطنز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نیاز به امنیت، از بنیادی ترین نیازهای انسان در هر محیطی است که آرامش، رشد، شکوفایی، بروز استعدادها و خلاقیت ها و نیل به همه کمالات انسانی در سایه آن محقق می شود. به تعبیر برخی دانشمندان، مسئله امنیت اجتماعی (جمعی) از دلایل اصلی چشم پوشی بشر از آزادی و حیات طبیعی و قبول کردن زندگی جمعی است. هدف مقاله حاضر، سنجش عوامل مؤثر بر احساس امنیت در مناطق روستایی بخش امامزاده شهرستان نطنز است. روش پژوهش، توصیفی - تحلیلی و نوع آن کاربردی - توسعه ای است. جامعه آماری پژوهش، تعداد 5556 نفر از 6 روستا در بخش امامزاده شهرستان نطنز هستند. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران، تعداد 320 نفر محاسبه و تجزیه و تحلیل داده ها با نرم افزار SPSS و به روش های آمار توصیفی و استنباطی نظیر آزمون تی، ضریب همبستگی پیرسون و اسپیرمن انجام شد. نتایج تحلیل نشان می دهند که میزان احساس امنیت در نواحی روستایی مطالعه شده در سطح پایینی قرار دارد و از نظر میزان احساس امنیت بین روستاهای مطالعه شده تفاوت وجود دارد. همچنین، نتایج حاصل از آزمون همبستگی پیرسون نشان می دهند که بین دو متغیر احساس امنیت و میزان اعتماد اجتماعی و میزان امنیت و رضایتمندی رابطه معناداری وجود دارد. مجاورت با کاربری های ترس آور در روستاهای مطالعه شده بر میزان احساس امنیت ساکنان در روستاها تأثیر می گذارد و بنابراین، موقعیت سکونتگاه به ویژه در نواحی روستایی در ایجاد احساس امنیت تأثیرگذار است.
نقش گردشگری در تحولات کالبدی - کارکردی سکونتگاه های روستایی (مطالعه موردی: روستاهای بخش مرکزی- شهرستان لاهیجان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه در بسیاری از کشورهای جهان گردشگری به عنوان ابزاری برای توسعه مناطق روستایی به شمار می آید. هرچند که ساختار بیشتر روستاها با گذشت زمان دچار تغییر و تحول می شود، اما در روستاهایی که وارد چرخه گردشگری می شوند سرعت و میزان تغییرات بیشتر است. هدف این پژوهش بررسی نقش گردشگری در تحولات کالبدی و کارکردی روستاها است. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی بوده و جمع آوری داده های مورد نیاز به دو روش اسنادی و میدانی صورت گرفته است. به منظور رتبه بندی روستاها بر اساس میزان تحولات ناشی از گردشگری، از مدلAHP استفاده شده است. در این پژوهش تعداد 8 روستا از بخش مرکزی شهرستان لاهیجان که دارای جاذبه های گردشگری بودهو گردشگری در آنها رواج یافته؛ مورد بررسی قرار گرفته است. جامعه آماری تعداد 98 نفر از کارشناسان و مدیران محلی و شهرستانی مرتبط با موضوع بوده است، که بر اساس جدول استاندارد مورگان تعداد 80 نفر به صورت تصادفی بعنوان حجم نمونه انتخاب شد. برای بررسی موضوع، هشت معیار مرتبط با گردشگری و تحولات کالبدی و کارکردی (تغییر کاربری اراضی، خدمات عمومی، خدمات اقامتی، خدمات پذیرایی، مشاغل، خانه های دوم، کیفیت ابنیه و قیمت زمین) مورد تأکید قرار گرفت. نتایج نشان می دهد که مهم ترین تأثیرات گردشگری در این روستاها، گسترش خانه های دوم (491 واحد)، تغییر کاربری اراضی از کشاورزی به مسکونی و تجاری به میزان 622 هکتار، کاهش فعالیت های کشاورزی، رونق فعالیت گردشگری و ایجاد فعالیت های اقتصادی جدید در بخش خدمات، احداث سازه های مرتبط با گردشگری و رونق فعالیت های خدماتی بوده است. بر اساس خروجی مدل AHP از میان روستاهای مورد مطالعه، روستای شیخانبر با وزن 26/0 بیشترین و روستای سرچشمه با وزن 04/0 کمترین میزان تحولات کالبدی و کارکردی را داشته است.
مقایسه امنیت غذایی روستاییان با نگرش و فرهنگ تغذیه مختلف در سه منطقه آب وهوایی جنوب استان کرمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نوع تغذیه باتوجه به نوع جامعه روستایی یا شهری می تواند به شکلی متفاوت باشد؛ زیرا تغذیه انسان از یک سو با عواملی نظیر محیط های آب وهوایی، فنی، اجتماعی اقتصادی، فرهنگی و سابقه تاریخی و از سوی دیگر با نگرش شناختی و رفتاری انسان ها مرتبط است. این تحقیق باهدف بررسی امنیت غذایی در مناطق مختلف آب وهوایی جنوب استان کرمان انجام شد. تحقیق حاضر از نوع کاربردی است که با روش پیمایش انجام شده و داده ها با استفاده از پرسش نامه جمع آوری شده است. جامعه آماری را خانوارهای روستایی جنوب استان کرمان تشکیل می دهد که از بین آن ها 390 خانوار با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای با انتساب متناسب انتخاب شدند. برای تحلیل داده ها از نسخه 21 نرم افزار SPSS و تکنیک های آماری توصیفی و استنباطی استفاده شد. بنابر نتایج تحقیق، امنیت غذایی افراد مطالعه شده به طور کل در سطح ضعیفی قرار دارد؛ ضمن اینکه وضعیت امنیت غذایی خانوارهای روستایی در مناطق مختلف نیز متفاوت است. به طوری که خانوارهای منطقه سرد و معتدل امنیت غذایی بالاتری دارند و پس ازآن به ترتیب خانوارهای مناطق معتدل و گرم و خشک قرار دارند؛ یکی از دلایل این امر می تواند ناشی از متغیربودن تولیدات کشاورزی در طول سال در این مناطق باشد.
بررسی و ارزیابی تأثیر الگوهای اسکان مجدد بر تغییرات سرمایه ی اجتماعی در روستاهای زلزله زده مطالعه ی موردی: روستاهای زلزله زده شهرستان ورزقان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وقوع زلزله ی تابستان سال 1391 در شهرستان ورزقان منجر به تخریب بسیاری از مناطق روستایی شد. دولت به منظور بازسازی و جلوگیری از تلفات مالی و جانی دوباره، اقدام به اسکان مجدد برخی از روستاها در قالب سه الگوی جابجایی، تجمیع و بازسازی برخی از روستاهای این شهرستان نموده است. هدف از انجام تحقیق حاضر، بررسی تأثیرات الگوهای سه گانه ی اسکان مجدد روستاهای آسیب دیده از زلزله شهرستان ورزقان بر میزان سرمایه ی اجتماعی ساکنان جوامع روستایی می باشد.بدین منظور سه قلمرو اعتماد اجتماعی،مشارکت اجتماعی،انسجام و همبستگی اجتماعی برای مطالعه ی سرمایه ی اجتماعی در ناحیه ی مورد مطالعه انتخاب شد. جامعه یآماریاینپژوهش،خانوارهایمحلیساکندرروستاهایمحدوده ی مطالعاتیاستکهبااستفادهازفرمولکوکرانتعداد400سرپرستخانواربه عنوانحجمنمونه و به روش تصادفی سادهتعیین شدند. با مطالعه ی راهنما در منطقه ی مشابه جامعه ی آماری با تعداد 50 پرسش نامه صورت گرفت و با داده های کسب شده و با استفاده از فرمول ویژه کرونباخ آلفا، پایایی بخش های مختلف پرسش نامه تحقیق 895/0 الی 912/0 به دست آمد.
تجزیه وتحلیل داده های پژوهش حاضر در دو بخش آمار توصیفی و استنباطی و با استفاده از نرم افزار SPSS انجام شد. جهت مقایسه ی سه الگوی جابجایی، تجمیع و بازسازی از آزمون t نمونه های مستقل استفاده گردید. نتیجه ی این آزمون نشان دهنده ی آن است که بین الگوهای اسکان مجدد تفاوت معنی داری در سطح 000/0 در زمینه ی میزان تغییرات سرمایه ی اجتماعی وجود داشته است. علاوه بر این یافته های پژوهش نشان داد که میزان سرمایه ی اجتماعی در الگوی بازسازی با میانگین 87/2 بیشتر از دو الگوی دیگر است. علاوه بر این سطح همبستگی متغیّرهای مشارکت همبستگی و انسجام اجتماعی، اعتماد اجتماعی و مشارکت اجتماعی به ترتیب برابر با 795/0، 354/0 و 324/0 بوده است. در نهایت با توجه به یافته های پژوهش پیشنهادات کاربری در زمینه های آموزشی، حمایتی، رویکردهای مدیریت اصولی و همچنین آینده پژوهشی ارائه شده است.
ارایه مدلی برای ارزیابی کیفیت محیط طبیعی نواحی روستایی به کمک سیستم های دانش بنیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: تحقیق حاضر به دنبال ارایه الگویی دانش بنیان برای اندازه گیری و ارزیابی کیفیت محیطی در مناطق روستایی است و مناطق روستایی شهرستان های قوچان- فاروج به عنوان مطالعه موردی انتخاب شده است.
روش: در این تحقیق نواحی روستایی شهرستان های قوچان- فاروج مورد ارزیابی قرار گرفته است. برای ارزیابی از 15 شاخص، در قالب 4 مؤلفه استفاده شده است. برای ارزیابی کیفیت محیطی از سیستم دانش بنیان بر اساس سیستم استنباط فازی به کارگرفته شده است.
یافته ها: زندگی انسان به شدت وابسته به محیط و خدماتی است که از سوی محیط ارایه می شود. کیفیت محیطی، با مجموعه ای از خصوصیات و صفات مشخص می شود که به کمک آن ها می توان به ارزیابی شرایط محیط پرداخت. مناطقی که دارای شرایط محیطی بهتری هستند بستر و زمینه مناسبت تری برای زندگی و فعالیت های بشر فراهم می آورند. یافته های تحقیق دو بخش می باشد: یک بخش پایگاه دانش است که به کمک آن امکان ارزیابی کیفیت محیطی وجود دارد و همچنین، قوانین و شرایط حاکم برای ارزیابی کیفیت محیطی مشخص می شود و دیگر، پهنه بندی منطقه است. بسط این مدل می تواند در تحقیقات بعدی با تلفیق آن روش های کشف دانش و شبکه های عصبی مصنوعی باشد.
راهکارهای عملی: در مطالعات و برنامه ریزی نواحی روستایی، کیفیت محیطی برتصمیم گیری ها اثر مستقیم داشته و می تواند موفقیت برنامه ها را تضمین کند. ارزیابی کیفیت محیط، یکی از ابزارهای مهم در زمینه برنامه ریزی فضایی و برنامه ریزی محیطی است و مدل ارایه شده در این جا می تواند راهکاری عملی در زمینه سنجش و ارزیابی کیفیت محیطی محسوب شود.
ارزیابی و رتبه بندی دهستان های مستعد توسعه کشاورزی (مورد: شهرستان کرمانشاه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بدون تردید نخستین گام در مسیر دستیابی به توسعه پایدار به ویژه در بخش کشاورزی شناخت توان محیطی و پتانسیل اراضی هر منطقه خواهد بود. به بیان دیگر توسعه پایدار زمانی محقق خواهد شد که از سرزمین به تناسب قابلیت ها و توانمندی های آن استفاده شود. در حال حاضر برنامه ریزان برای رسیدن به این مقصود از روش ها و تکنیک های مختلف استفاده می کنند. لذا با توجه به اهمیت استفاده بهینه از پتانسیل اراضی، مطالعه حاضر با هدف ارزیابی و رتبه بندی دهستان های مستعد توسعه کشاورزی در شهرستان کرمانشاه انجام شد. در مرحله نخست با استفاده از نظر متخصصان و مطالعات اسنادی، معیارهای مؤثر در انتخاب مناطق مستعد توسعه کشاورزیدر شهرستان کرمانشاه شناسایی شدند. در ادامه از تکینک تحلیل سلسله مراتبی(AHP) و نرم افزار(EC) برای رتبه بندی معیارهای شناسایی شده بهره گرفته شد. در گام بعدی با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی(GIS) سیزده دهستان شهرستان کرمانشاه از نظر پتانسیل کشاورزی به 5 طبقه کاملاً مساعد، مساعد، نسبتاً مساعد، نسبتاً نامساعد و نامساعد تفکیک شدند. نتایج مطالعه نشان داد به ترتیب معیارهایی نظیر منابع آبی، وضعیت خاک منطقه، شرایط اقلیمی و نیز کاربری اراضی در ارزیابی و رتبه بندی مناطق مستعد کشاورزی در شهرستان کرمانشاه تأثیرگذارند. همچنین طبقه بندی سیزده دهستان شهرستان کرمانشاه بر مبنای پتانسیل اراضی کشاورزی نشان داد، دهستان میاندربند به دلیل وجود منابع آبی مکفی، اقلیم مناسب، وضعیت خاک مطلوب و نیز نوع کاربری اراضی در منطقه کاملاً مساعد قرار دارد. نتایج این مطالعه می تواند توصیه هایی برای برنامه ریزان بخش کشاورزی استان کرمانشاه داشته باشد. بدین صورت که برنامه ریزان می توانند با انتخاب منطقه میاندربند علاوه بر استفاده بهینه از منابع طبیعی و پیاده کردن سیاست های مناسب کشت به تولید بیشتر دست یابند.
فقر آموزشی و عوامل تعیین کننده آن در جامعه روستایی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«آموزش» ابزاری حیاتی برای بهبود آسایش و ریشه کنی فقر کشورها و راهبردی جهانی برای کاهش فقر به شمار می رود. هدف مطالعه حاضر بررسی وضعیت فقر آموزشی و عوامل تعیین کننده آن در سطح جامعه روستایی کشور است. بدین منظور، از نسبت سرشمار فقر و نسبت شکاف فقر آموزشی در سه سطح آموزشی استفاده شد. آمار و اطلاعات مورد استفاده مربوط به طرح هزینه و درآمد خانوارهای روستایی کشور بوده که از سوی مرکز آمار ایران در سال 1392 جمع آوری شده است. نتایج بر اساس نسبت سرشمار فقر نشان داد که نرخ فقر آموزشی در جامعه روستایی کشور در سطوح تحصیلی ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان، به ترتیب، 96/0، 36/17 و 61/9 درصد بوده و در مجموع، حدود یک چهارم خانوارهای روستایی از توانایی لازم برای بهره مندی مناسب از آموزش رسمی برخوردار نیستند. همچنین، نتایج بررسی شکاف فقر آموزشی نشان داد که عمق فقر آموزشی در سطح خانوارهای روستایی به تفکیک سطوح تحصیلی یادشده، به ترتیب، 27/0 ، 61/8 و 65/6 درصد بوده و به طور کلی، شکاف پانزده درصدی فقر آموزشی در خانوارهای روستایی کشور حاکم است. افزون بر آن، نتایج مدل توبیت نشان داد که افزایش بعد خانوار، افزایش خانوارهای با سرپرست زن ، و متأهل بودن سرپرست خانوار در جامعه روستایی موجب افزایش فقر آموزشی، و افزایش سن، درآمد سالانه و باسواد بودن سرپرست خانوار موجب کاهش فقر آموزشی می شود.
مقایسه کارایی روش های TOPSIS رستری و MOLA در آمایش سرزمین مورد شناسی: حوضه آبخیز حبله رود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه به دلیل وجود بحران های محیط زیستی حاصل از استفاده غیر منطقی و تبدیل زمین، ارزیابی توان بوم شناختی و آمایش کاربری ها در سرزمین قبل از اجرای توسعه، امری ضروری است. روش های متفاوتی در جهان برای ارزیابی و آمایش سرزمین استفاده می شوند. روش های رتبه بندی براساس شباهت به راه حل ایده آل (TOPSIS) و تخصیص کاربری ها بر اساس اهداف چندگانه (MOLA)، از جمله روش های ارزیابی و آمایش چندمعیاره هستند. در این مقاله از روش های TOPSIS و MOLA برای آمایش رستری سرزمین در حوضه حبله رود استفاده شده است. برای این منظور، از نقشه های توان بوم شناختی، اقتصادی و اجتماعی به عنوان معیار ارزیابی استفاده شد و کاربری های آبزی پروری، باغداری، توسعه و مرتعداری به عنوان گزینه های ارزیابی در نظر گرفته شدند. در ابتدا روش آنتروپی برای وزن دهی نقشه های توان استفاده شد. سپس، روش TOPSIS برای اولویت بندی کاربری ها در منطقه استفاده شد. روش های آنتروپی و TOPSIS هر دو به شکل رستری در نرم افزار ایدریسی اجرا شدند. در مرحله بعد به منظور مقایسه نتایج، روش MOLA نیز در نرم افزار ایدریسی برای آمایش کاربری ها استفاده شد. نتایج حاصل از دو روش، مورد تحلیل و مقایسه قرار گرفت. همچنین، به منظور بررسی نحوه چینش کاربری ها، پارامترهای سیمای سرزمین برای نقشه های آمایش نهایی به وسیله نرم افزار FRAGSTATS محاسبه شد. نتایج نشان داد روش های TOPSIS و MOLA هردو نقشه های آمایش مطلوبی را ارائه می کنند؛ اما نحوه چینش کاربری ها در منطقه در آنها متفاوت است؛ به طوری که نتایج آنها تنها در 41/57 درصد مساحت منطقه با یکدیگر هم پوشانی دارند. تحلیل پارامترهای سیمای سرزمین نشان داد کاربری ها در روش TOPSIS دارای پیوستگی بیشتری هستند؛ در حالی که در روش MOLA کاربری ها در بعضی مناطق دارای پراکندگی هستند. هر دو روش مورد استفاده دارای نواقص و مزایایی هستند و یکی از مسائل مهم در مطالعات آمایش سرزمین ارائه راهکارهایی برای بهبود این روش ها و یا حتی استفاده از نتایج ترکیبی این مدل هاست.
سازوکارهای مؤثّر بر مشارکت زنان روستایی در دوره های آموزشی ترویجی در شهرستان اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف کلّی تحقیق حاضر، بررسی سازوکارهای مؤثّر بر مشارکت زنان روستایی در دوره های آموزشی ترویجی در شهرستان اصفهان است.
روش: تحقیق حاضر به لحاظ گردآوری اطلاعات، توصیفی- پیمایشی است. جامعه آماری تحقیق، زنان روستایی شهرستان اصفهان می باشند (93593 = N) که با استفاده از فرمول کوکران و روش نمونه گیری طبقه ای تعداد 195 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. داده های مورد نیاز با استفاده از پرسش نامه محقق ساخته، جمع آوری و با استفاده از آزمون های آماری نظیر ضریب هم بستگی، آزمون T و رگرسیون چندگانه مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.
یافته ها: نتایج تحلیل هم بستگی اسپیرمن نشان می دهد که، متغیّرهای سطح تحصیلات افراد مورد مطالعه، سطح تحصیلات شوهر، میزان همکاری با تشکّل های روستایی، نگرش نسبت به دوره های آموزشی، دیدگاه اهالی روستا نسبت به مشارکت زنان در برنامه های آموزشی، دیدگاه افراد در مورد کیفیت دوره های آموزشی قبلی، دیدگاه افراد در مورد مفیدبودن دوره های آموزشی قبلی و میزان ارتباط با جوامع شهری ارتباط معنی دار و مثبت با مشارکت زنان روستایی در دوره های آموزشی ترویجی داشته و متغیّرهای سن و تعداد فرزندان، ارتباط منفی معنی داری با مشارکت زنان روستایی در دوره های آموزشی ترویجی داشته است، همچنین، نتایج رگرسیون چندگانه نشان می دهد که از بین متغیّرهایی که وارد مدل رگرسیونی شدند، متغیّر دیدگاه اهالی روستا نسبت به مشارکت زنان در برنامه های آموزشی تأثیرگذارترین متغیّر می باشد.
محدودیت ها: دسترسی به زنان روستایی و جمع آوری داده ها با توجه به سطح تحصیلات پایین پاسخ گویان، از عمده ترین چالش تحقیق حاضر است.
راهکارهای عملی: با توجه به یافته های تحقیق، برگزاری کلاس های آموزشی؛ نظیر نهضت سوادآموزی، ایجاد شرایط محلّی مناسب از طریق اجرای برنامه های مناسب و مراقبت از فرزندان خردسال زنان در زمان اجرای برنامه های آموزشی، می تواند مشارکت زنان را افزایش دهد.
اصالت و ارزش: تا کنون تحقیقات اندکی با این موضوع در این سطح از تحلیل عوامل و نیز به کارگیری روش های آماری پیشرفته صورت گرفته است.
مدیریت محلی و نقش آن در توسعة کالبدی سکونتگاههای روستایی (مورد مطالعه: شهرستان چناران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیش از دو دهه از عرصه ورود عوامل مدیریت روستایی در قالب دهیاری و شورای اسلامی می گذرد. این نهادها در عرصه فعالیت خود در سطح روستاها در فرآیند توسعه روستایی نقش آفرینی کرده اند. توجه و بررسی میزان دخالت و فعالیت این مدیران در زمینه مسائل توسعه و عمران روستایی از جمله مواردی است که جای بحث و تحقیق دارد. مقالة پیش رو به بررسی نقش و عملکرد مدیریت روستایی در توسعه کالبدی سکونتگاه های روستایی پرداخته است. تحقیق حاضر از نوع توصیفی- تحلیلی و با استفاده از روش پیمایشی است. محدوده مطالعاتی این تحقیق ده روستای دارای طرح هادی و جمعیت بیش از 50 خانوار از شهرستان چناران می باشد. جامعه آماری در گروه اول شامل دو نفر از اعضای مدیریت روستایی (یک نفر دهیار و یک نفر شورای اسلامی) و در گروه دوم 354 نفر از سرپرستان خانوارهای ساکن در این روستاها می باشند. روایی ابزار پرسشنامه توسط اعضای هیأت علمی دانشگاه و صاحب نظران توسعه روستایی مورد تأیید واقع شده است. سنجش پایایی نیز، با استفاده از روش آلفای کرونباخ، برای پرسشنامة ساکنان محلی معادل 87/0 و برای مدیران روستایی معادل 91/0 محاسبه شد. یافته های تحقیق نقش موثر و کارآمد مدیریت محلی در توسعة کالبدی روستایی را تأیید کرده است. بر اساس یافته های تحقیق به جز در معیار وضعیت اقتصادی، در معیارهای مورد بررسی بین دیدگاه دو جامعة آماری تفاوتی معنادار وجود دارد.
شناسایی و رتبه بندی راهبردهای توسعه کارآفرینی گردشگری روستایی در استان گلستان با رویکرد تلفیقی فرایند تحلیل سلسله مراتبی و روش سوات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف مطالعه حاضر بهره گیری از تفکر کارآفرینانه برای شناسایی و اولویت بندی راهبرد هایی در راستای سوق دهی فعالیت های سنتی گردشگری در استان گلستان به سمت فعالیت هایی نوآورانه بود و در آن، از رویکرد تلفیقی فرایند تحلیل سلسله مراتبی و سوات ( AHP-SWOT ) بهره گیری شد. نخست، با استفاده از تجزیه و تحلیل سوات ( SWOT )، شناسایی و طبقه بندی نقاط قوت، ضعف، فرصت ها و تهدیدات فعالیت های گردشگری در استان گلستان صورت گرفت. از آنجا که مسئله تصمیم گیری تحقیق حاضر از نوع چندشاخصه و ساختار آن دارای سلسله مراتبی از عناصر تصمیم وابسته به هم شامل هدف، معیارها و زیرمعیارها بود، از فرایند تحلیل سلسله مراتبی ( AHP ) برای محاسبه وزن و اهمیت هر کدام از معیارها و زیرمعیارهای شناسایی شده از طریق تجزیه و تحلیل سوات استفاده شد. برای گردآوری داده های پژوهش، ماتریس مقایسات زوجی هر کدام از مؤلفه ها و گروه ها با بهره گیری از نظر پانزده نفر از متخصصان و فعالان صنعت گردشگری در سه ماه پایانی سال 1393 تدوین و تکمیل شد، که گروه فرصت های بیرونی با وزن نسبی 386/0 در رتبه نخست و نیز قوت های داخلی با وزن نسبی 326/0 و تهدیدهای بیرونی با 154/0 و در نهایت، ضعف های داخلی با 134/0 در رتبه های بعدی قرار گرفتند. نتایج به دست آمده نشان داد که مهم ترین راهبرد کاربردی برای توسعه کارآفرینی در صنعت گردشگری استان گلستان راهبرد SO با شاخص مطلوبیت 495/0 است. کاربردی ترین راهبرد های مناسب از این نوع، به ترتیب شناسایی، عبارت اند از تنوع بخشی در برنامه های تبلیغاتی، طراحی نرم افزارهای کاربردی، بازنگری در برنامه ریزی ها و سرمایه گذاری ها و بازاریابی بین المللی.
تحلیل آثار محیطی توسعه گردشگری در نواحی روستایی و عوامل مؤثر بر آن (مطالعه موردی: ناحیه آق سو- کلاله/ استان گلستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه گردشگری یکی از بخش های بزرگ اقتصاد است که با رشدی سریع قابلیت حمایت از جامعه محلی را در ایجاد تنوع اقتصادی دارا ست؛ در حالی که، توسعه گردشگری در نواحی روستایی پیامدهای مختلف مثبت و منفی زیست محیطی را در پی دارد. برنامه ریزی برای ایجاد تعادل بهینه بین منافع و هزینه های زیست محیطی توسعه گردشگری، نیازمند شناخت نگرش جامعه میزبان نسبت به پیامدهای محیط زیستی گردشگری است. ناحیه آق سو در شهرستان کلاله استان گلستان نیز جاذبه های طبیعی فراوانی دارد که در فصول مختلف سال همواره مورد توجه گردشگران زیادی است. این مطالعه با هدف بررسی نگرش جامعه روستایی نسبت به تأثیرات زیست محیطی گردشگری در ناحیه آق سو در استان گلستان اجرا شده است. به این منظور، از روش پژوهش توصیفی- تحلیلی مبتنی بر پیمایش پرسشنامه ای استفاده شد. از ابزار پرسشنامه برای گردآوری داده ها استفاده شد. روایی صوری و محتوایی پرسشنامه بر اساس نظرات خبرگان محلی و برخی از استادان دانشگاه و پایایی پرسشنامه از طریق محاسبه ضریب آلفای کرونباخ برای بخش های پرسشنامه در دامنه 687/0=α تا 888/0=α تأیید شد. از داده های 130 نفر از سرپرستان خانوار که به صورت تصادفی از 5 روستای دهستان آق سو انتخاب شدند، برای تحلیل استفاده شد. در این پژوهش دو متغیر وابسته تأثیرات مثبت و منفی محیط زیستی بود که اثر متغیرهای مستقل شامل تعلق اجتماعی، وابستگی اقتصادی به گردشگری، نگرش محیط زیستی، استفاده از جاذبه های گردشگری، دغدغه اجتماعی و ادراک از وضعیت اقتصادی بر آنها از طریق رگرسیون چندگانه توأم بررسی شد. همچنین، وضعیت این دو متغیر در بین گروه های مختلف پاسخگویان از طریق آزمون های مقایسه ای t و F برای نمونه های مستقل نیز ارزیابی شد. نتایج نشان داد، مواردی مانند «افزایش همکاری مردم روستا برای حفظ محیط زیست» و «توجه بیشتر به اصول بهداشتی و جلوگیری از مصرف بی رویه» از جمله مهم ترین تأثیرات مثبت و «افزایش زباله، فاضلاب و آشغال» و «ازدحام جمعیت در مسیر و محدوده جنگل» نیز از جمله مهم ترین تأثیرات منفی بوده است. همچنین، متغیرهای جنسیت، تأهل، بومی بودن، تحصیلات، سن، درآمد و فاصله مکانی تا جاذبه گردشگری تأثیری بر ادراک از پیامدهای مثبت و منفی محیط زیستی نداشتند. در حالی که، افراد عضو نهادهای روستایی تأثیرات منفی محیط زیستی را بیشتر از افراد غیرعضو ارزیابی کردند، افراد با سابقه اقامتی بیشتر در روستا تأثیرات مثبت را کمتر ارزیابی کردند. نتایج آزمون ویلکاکسون نشان داد پاسخگویان تأثیرات منفی محیط زیستی توسعه گردشگری در روستاهای محل سکونت خود را بسیار بیشتر از تأثیرات مثبت آن ارزیابی کرده اند. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد متغیرهای تعلق اجتماعی، نگرش زیست محیطی و دغدغه اجتماعی تأثیر معنا دار مستقیمی بر ادراک از هزینه های منفی زیست محیطی دارند. همچنین، متغیرهای تعلق اجتماعی، وابستگی اقتصادی به گردشگری و ادراک از وضعیت اقتصادی نیز تأثیر معنادار مستقیمی بر ادراک از تأثیرات مثبت دارند.
واکاوی آسیب پذیری کشاورزان گندم کار در برابر ریزگردها با استفاده از منطق فازی (مورد مطالعه: شهرستان دهلران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کشاورزان جزء اقشاری هستند که به نظر می رسد آسیب های زیادی از ریزگردها می بینند و با وجود آسیب پذیری این جوامع، مطالعات محدودی در زمینه میزان آسیب پذیری آنان صورت گرفته است. بنابراین هدف پژوهش حاضر واکاوی آسیب پذیری کشاورزان در برابر ریزگردها می باشد. جامعه آماری تحقیق کشاورزان گندم کار شهرستان دهلران در دو بخش مرکزی و موسیان به تعداد 2105 نفر بودند که 330 کشاورز با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای به عنوان نمونه آماری انتخاب شد. ابتدا شاخص های توان سازگاری و حساسیت در برابر ریزگردها تهیه و با نظر 15 کارشناس در این زمینه با استفاده از فرایند تحلیل سلسله مراتبی (AHP) بر اساس مقایسات زوجی در نرم افزارExpert choice وزن دهی شدند. سپس اقدام به ساخت شاخص ترکیبی شد و با استفاده از روش منطق فازی در نرم افزار Matlab، توان سازگاری، حساسیت و آسیب پذیری کشاورزان به دست آمد. بر اساس یافته های حاصل از روش منطق فازی، کشاورزان گندم کار دارای توان سازگاری بالا، حساسیت بالا و در نتیجه آسیب پذیری متوسط (رو به بالا) در برابر ریزگردها بودند. دستاوردهای حاصل از این پژوهش، به برنامه ریزان و مدیران جهت مقابله با ریزگردها کمک می کند تا با در نظر گرفتن میزان آسیب پذیری کشاورزان شهرستان دهلران، در تخصیص اعتبارات به آنان یاری رسانند و منبعی معتبر جهت برنامه ریزی های آینده برای سرمایه گذاری در راستای افزایش توان سازگاری، کاهش حساسیت و در نهایت کاهش آسیب پذیری کشاورزان این منطقه در برابر ریزگردها باشد.
واکاوی ناامنی غذایی و برخی عوامل مؤثّر بر آن در زنان روستایی سرپرست خانوار شهرستان اسلام آباد غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پایش امنیت غذایی و مقابله با ناامنی غذایی و گرسنگی در جامعه لازم و ضروری به نظر می رسد. بر این اساس، هدف پژوهش حاضر، واکاوی ناامنی غذایی و برخی عوامل مرتبط با آن در زنان روستایی سرپرست خانوار شهرستان اسلام آبادغرب می باشد.
روش: تحقیق حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر نحوه گردآوری داده ها، غیرآزمایشی است. روش تحقیق مورد استفاده در این پژوهش، پیمایشی است. جامعه آماری عبارت است از کلّیه زنان روستایی سرپرست خانوار شهرستان اسلام آباد غرب که 200 نفر می باشند و با استفاده از فرمول کوکران و با ضریب خطای 39/0 درصد، تعداد 107 نفر از آن ها به روش تصادفی به عنوان نمونه انتخاب و مورد بررسی قرار گرفته اند. اطلاعات مورد نیاز پژوهش، با استفاده از روش پیمایشی و با استفاده از تکنیک پرسش نامه تهیه شده است. به منظور تعیین پایایی پرسش نامه از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شده که میزان آن در گویه های مربوط به سنجش ناامنی غذایی 92 درصد می باشد. برای سنجش سطح امنیت غذایی از شاخص HFIAS استفاده شده است.
یافته ها: یافته ها نشان داد که 2/25 درصد خانوارها در طبقه امن غذایی قرار داشتند. ناامن خفیف، متوسط و شدید غذایی به ترتیب، در 4/51 درصد، 5/21 درصد و 9/1 درصد در خانوارها مشاهده شد. در پاسخ به سؤالات پرسش نامه HFIAS، بیش ترین مورد تجربه ناامنی غذایی خانوارها، مصرف غذایی که اعضا خانوار دوست ندارند، به خاطر نبودن امکان تهیه غذاهای دیگر بود. براساس نتایج تحلیل رگرسیون، 4 عامل دانشی، سازمان حمایت کننده، تعداد افراد تحت سرپرستی و درآمد شناسایی شد که در کل، 62 درصد از واریانس ناامنی غذایی را تبیین کردند. همچنین، براساس یافته های پژوهش، این چهار گروه از ناامنی غذایی زنان مورد مطالعه در تابع تشخیص پژوهشی با مطلوبیتی قابل ملاحظه، طبقه بندی شده اند.
راهبردها: براساس یافته های تحقیق، می توان گفت بهترین راهبرد برای رفع ناامنی غذایی، توان مندسازی زنان سرپرست خانوار است و وابسته کردن آن ها به حمایت های مداوم دولتی غیرمنطقی است.
راهکارهای عملی: می توان به صورت خلاصه به برخی از مهم ترین عوامل مؤثّر در کاهش بروز مشکلات زنان روستایی سرپرست خانوار اشاره کرد: ایجاد امکانات و دسترسی به شغل مناسب، سازوکارهای لازم و مناسب حمایتی از سوی دولت و دستگاه های اجرایی، فرهنگ سازی و آموزش خانواده ها جهت حمایت از این قشر و در نهایت، لزوم شناسایی و آموزش مشاغل خانگی درآمدزا.
اصالت و ارزش:. یافته های این تحقیق با توجه به عوامل دارای اولویت می تواند مورد استفاده و توجه دست اندرکاران و کنش گران این عرصه قرار گیرد.
نقش کارآفرینی در توسعه مناطق روستایی با تأکید بر گردشگری (مورد: دهستان حصار ولیعصر- شهرستان آوج)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صاحب نظران توسعه روستایی با درنظر گرفتن مزیت ها و اثرات مثبت فعالیت های گردشگری در ایجاد درآمد و فرصت های شغلی، از آن به عنوان یک گزینه جدید در ایجاد ارزش افزوده تجاری، عاملی برای ایجاد ارتباط بین بخش های اقتصادی این مناطق و در نهایت ابزاری برای متنوع سازی اقتصادی و توسعه جوامع محلی یاد می کنند. در همین راستا، هدف تحقیق حاضر بررسی نقش گردشگری روستایی در ایجاد زمینه های کارآفرینی در دهستان حصار ولیعصر- شهرستان آوج است. نوع تحقیق کاربردی، روش تحقیق تحلیلی- توصیفی مبتنی بر گردآوری داده ها از طریق پرسشنامه است. جامعه آماری تحقیق شامل 4 روستای کامشکان، اسماعیل آباد، چنگوره و مشهد است که تعداد خانه های دوم گردشگری در آنها بیش از 50 درصد مساکن موجود می باشد. حجم نمونه 112 سرپرست خانوار انتخاب شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها، از آزمون های آماری از قبیل t تک نمونه ای و فریدمن (برای تحلیل میانگین عددی و رتبه ای و کای دو) و کروسکال والیس (برای بررسی میانگین رتبه ای در بین روستاهای نمونه) بهره گرفته شده است. تحلیل کمی نتایج داده های پرسشنامه ای با استفاده از آزمون t تک نمونه ای نشان می دهد که معناداری تفاوت میانگین عددی از مطلوبیت عددی مورد آزمون (که میانگین طیف لیکرت= 3) در نظر گرفته شده است، در همه شاخص ها در سطح 99 درصد معنادار بوده و تفاوت همه شاخص های بررسی شده از حد مطلوب به شکل مثبت می باشد که این امر، بیانگر این نکته است که توسعه گردشگری در روستاهای مورد مطالعه، توانسته است نقش مهمی در بهبود شرایط کارآفرینی در بین ساکنین محلی ایجاد کند. همچنین نتایج مطالعه نشان می دهد که گردشگری توانسته است منجر به بهبود کارآفرینی در بین پاسخگویان ساکن در روستاهای نمونه شود و از طرفی دیگر، تفاوت زیادی در بین روستاهای مقصد گردشگران خانه های دوم بدلیل اثربخشی این فعالیت ها در همه روستاها در شاخص های کارآفرینی مشاهده نشده است.
تحلیل موانع و مشکلات مدیریت آب کشاورزی در دستیابی به توسعه پایدار مورد: شهرستان های کنگاور و صحنه در استان کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آب از ارزشمند ترین منابع طبیعی است که در بخش های مختلف استفاده می شود و به منزله یکی از نهاده های اصلی تولید محصولات کشاورزی، جایگاه خاصی در توسعه پایدار کشاورزی دارد. هدف از این تحقیق بررسی مسائل و مشکلات مدیریت آب کشاورزی از دیدگاه کشاورزان شهرستان های کنگاور و صحنه در استان کرمانشاه بوده است. بر اساس نتایج حاصل از تحلیل عاملی، مسائل و محدودیت های مدیریت آب کشاورزی در هشت عامل دسته بندی شده است. مهم ترین مسائل و مشکلات در زمینه مدیریت آب کشاورزی در دو ناحیه مورد مطالعه از دیدگاه کشاورزان شامل کاهش منابع آب سطحی، استفاده نکردن از استخر، عدم نظارت دولت بر برداشت آب از منابع زیرزمینی (چاه ها)، حفر چاه های غیرمجاز، عدم رعایت حریم بین چاه ها، خاکی بودن کانال ها، طولانی بودن مسیر کانال ها و نهرها، مشکلات انتقال آب از زمین های سایر مالکین در صورت عدم توافق آن ها، نامناسب بودن شکل و اندازه مزرعه، استفاده از روش های آبیاری سنتی، نبود هماهنگی بین سازمان های دولتی و تشکل های مردمی، حمایت نکردن دولت از محصولاتی با مصرف آبی کم، عدم آگاهی کشاورزان از اهمیت بهینه سازی کارایی مصرف آب آبیاری، عدم مراجعه به مدیریت کشاورزی، عدم شرکت در کلاس های ترویجی، بالا بودن هزینه های لوله گذاری، کم بودن وام دریافتی برای لوله گذاری و کم بودن توان مالی زارعین برای استفاده از آبیاری تحت فشار بوده است.
تحلیل راهبردی گردشگری روستایی ناحیه غرب مازندران در راستای توسعه پایدار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه با توجه به اهمیت همه جانبه ای که پایداری به عنوان پارادایم حاکم در موضوع توسعه به دست آورده، پرداختن به توسعه پایدار روستایی امری ضروری است. بر این اساس در این مقاله به بررسی تحلیل راهبردی گردشگری روستایی ناحیه غرب مازندران در راستای توسعه پایداردر روستاهای هدف و نمونه گردشگری غرب مازندران از دیدگاه کارشناسان و برنامه ریزان و مردم پرداخته شده است. داده های تحقیق از طریق تنظیم پرسشنامه های مختلف، مطالعات میدانی و اسنادی برای 37 روستای هدف و نمونه گردشگری غرب مازندران جمع آوری شده است. تجزیه و تحلیل داده ها و نتایج به دست آمده بر اساس الگوی راهبردی ارزیابی پایداری سازمان دهی شده و تحلیل شده هر یک از نقاط قوت و ضعف، فرصت و تهدید به صورت نمودارX و Y برای ارائه استراتژی و الگوهای راهبردی ارزیابی پایداری تنظیم گردیده و به ارائه استراتژی تدافعی (WT) جهت رسیدن به پایداری روستاهای غرب مازندرا ن پرداخته شده است.
ارزیابی و ترسیم نوع مشارکت زنان روستایی در مشاغل خانگی براساس نردبان شری آرنستین: کاربرد معادلات ساختاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این تحقیق، ترسیم نوع مشارکت زنان روستای در مشاغل روستایی براساس نردبان مشارکت شری آرنستین و مدل سازی در شهرستان کنگاور است.
روش: این تحقیق توصیفی- هم بستگی است و جامعه آماری تحقیق را زنان روستاهای شهرستان کنگاور تشکیل دادند که دارای مشاغل خانگی فعّال بودند. حجم نمونه ۱۶۸ نفرتعیین شد. در این تحقیق از روش تمام شماری استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها ازنرم افزارهایSPSS ۲۰ , Amos ۲۲ استفاده شد.
یافته ها: براساس یافته ها، اولویت بندی پلّه های مشارکت گویای آن است که بالا ترین پلّه به دگرگون سازی و آخرین پلّه به قدرت قانونی تعلّق دارد. رابطه بین متغیّرهای مستقل و مشارکت مثبت و معنادار بود. نتایج تحلیل مسیر گویای آن است که مؤلّفه های اقتصادی، اجتماعی فرهنگی، فردی– حرفه ای و نهادی– مدیریتی در مجموع ۷۶ درصد از تغییرات مشارکت زنان در مشاغل خانگی را تبیین می کند.
محدودیت ها و راهبردها: پیشنهاد می شود که در تحقیقات آتی توجّه بیش تری به مشکلات و توانمندی های زنان روستایی شود.
اصالت و ارزش: زنان روستایی با دارابودن نیمی از جمعیت روستاها نقش عمده ای را در فعّالیت های تولیدی به عهده دارند. حدود هشت میلیون زن روستایی ۱۰ سال به بالا، در بخش کشاورزی و منابع طبیعی فعّالیت دارند، این زنان در امور گوناگون در جوامع روستایی مشارکت دارند و در جریان تولید اقتصاد در سطوح ملّی و خانواده نقش بسیار مهمّی را ایفا می کنند؛ به طوری که می توان از آن ها به عنوان کلید دست یابی به توسعه روستایی نام برد؛ امّا این جمعیت متأسّفانه در اکثر برنامه ریزی ها و تحقیقات نادیده گرفته می شوند. این تحقیق به مطالعه این گروه پرداخته است.