فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۰۱ تا ۵۲۰ مورد از کل ۲٬۵۲۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف: تحقیق حاضر با هدف بررسی متغیرهای مؤثر بر رضایتمندی ساکنان از کیفیت محیط زندگی در نواحی روستایی، از دیدگاه ساکنان دهستان میاندة شهرستان فسا انجام شده است؛ براین اساس، با توجه به مطالعة ادبیات نظری مربوط به کیفیت محیط، چارچوبی مفهومی متشکل از عوامل شانزده گانه برای بررسی و تدوین مبانی تحقیق ارائه شده است.
روش: نوع پژوهش، ازنظر هدف کاربردی و ازلحاظ روش انجام تحقیق، توصیفی- تحلیلی می باشد. با استفاده از فرمول کوکران، حجم نمونه برای محدودة موردنظر (دهستان میانده)، 384 نفر محاسبه شد. برای تحلیل داده ها، از آزمون تک نمونه ای T، ضریب همبستگی اسپیرمن، فی و کرامر استفاده شده است. همچنین، درراستای تکمیل تحلیل ها، از روش های چندمعیارة فازی و تحلیل خوشه ای بهره گرفته شده است. درمجموع، امتیاز نهایی سطح رضایت ساکنان نواحی روستایی از محیط سکونتی خود، با استفاده از تحلیل خوشه ای در سه سطح رضایت قابل قبول، رضایت متوسط و رضایت پایین شناسایی شده است.
یافته ها: پایین ترین سطح رضایت ساکنان از کیفیت محیط ایجادشده، در روستاهای بیشه زرد، رحیم آباد، گهراب و ابوذرآباد است که سطح رضایت پایین تر از حد متوسط را داشته اند که دراین راستا، بهبود دسترسی ها و وضعیت کالبدی معابر، ایجاد، گسترش و پیش بینی امکانات تفریحی مناسب و متناسب در محلات محروم، بهبود شیوة جمع آوری و دفع زباله های روستایی در سطح روستاها و سامان دهی فضاهای اطراف روستاها به ویژه دو روستای رحیم آباد و بیشه زرد، ازجمله راهکارهایی هستند که براساس نتایج پیشنهاد گردیده اند.
محدودیت ها/ راهبردها: محدودیت پژوهش حاضر ازنظر زمانی، مالی و نوع نگرش جامعة روستایی به برخی از سؤالات مرتبط با موضوعاتی مانند موضوع اقتصادی، اجتماعی و ... می باشد.
راهکارهای عملی: پژوهش حاضر بر این راهبرد تأکید دارد که برای ایجاد یک محیط مطلوب با توجه به پتانسیل های محیطی نقاط روستایی، برنامة مدونی برای ساکنان درنظر گرفته شودکه به حد رضایت بخشی از زندگی دست یابند. ارتقای کیفیت محیط زندگی در مناطق روستایی به پایدارماندن این روستاها کمک شایانی می کند.
اصالت و ارزش: ارزش این پژوهش، داشتن نگاه متفاوت وارائة نظرات و دیدگاه ساکنان به موضوع کیفیت محیط زندگی در مناطق روستایی ایران است.
ارزیابی اثرات توسعه بر محیط زیست استان چهار محال و بختیاری و تعیین اولویت دهستان ها برای توسعه با استفاده از مدل تخریب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف مقاله حاضر تعیین آثار توسعه بر محیط زیست استان چهارمحال و بختیاری با استفاده از مدل تخریب ایران و امکان توسعه بیشتر دهستان ها می باشد. تقسیمات سیاسی در سطح دهستان (44 دهستان) به عنوان واحد کاری استفاده شد. آسیب پذیری اکولوژیکی با استفاده از نقشه های شیب، جهت، ارتفاع، میانگین دمای سالانه، نقاط همباران، حساسیت به فرسایش، پراکنش گسل ها، عمق خاک، پوشش گیاهی، ذخیره گاه های جنگلی و مناطق حفاظت شده و روی هم گذاری با واحدهای کاری مورد ارزیابی قرار گرفت. عوامل تخریب به تعداد 13 عامل شناسایی و شدت آنها در هر یک از واحدهای کاری تعیین شد. تراکم فیزیولوژیک جمعیت نیز از تقسیم جمعیت موجود در هر واحد کاری بر وسعت زمین های قابل کشت به دست آمد. با وارد کردن مشخصه های مدل در نرم افزار Excell، ضرایب تخریب در هر یک از دهستان ها محاسبه و برحسب شدت تخریب در 6 طبقه تقسیم بندی شدند. از نظر شدت تخریب در گذشته، از کل مساحت استان، %4/64 مستعد توسعه بیشتر، %9/31 دارای قابلیت توسعه مشروط به انجام عملیات بهسازی و %7/3 دارای قابلیت محدود توسعه است
بررسی تأثیر اجرای طرح هادی روستایی بر کیفیت ذهنی زندگی روستاییان (مطالعه موردی: شهرستان فریمان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: طرح هادی روستا از جمله طرح های عمران روستایی است که می تواند نقش بنیادی و زیربنایی در توسعه همه جانبه مناطق روستایی داشته باشد. این طرح با استفاده از پتانسیل ها و قابلیت های خود می تواند زمینه ساز بهبود تسهیلات عمومی و رفاهی از قبیل نوسازی مسکن روستایی، معابر جدیدالاحداث و حریم مسکونی، بهبود وضعیت زندگی روستاییان و مشارکت آن ها باشد. در این مقاله تلاش شد تا اثرات اجرای طرح هادی روستایی در بهبود کیفیت ذهنی زندگی روستاییان مورد بررسی قرار گیرد.
روش تحقیق: روش تحقیق در این مطالعه، از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش، توصیفی تحلیلی و هم بستگی است. جامعه آماری تحقیق، ۲۲ روستا بوده که در آن ها طرح هادی اجرا شده است. از بین آن ها ۸ روستا با جمعیت ۳۸۳۵ خانوار به روش نمونه گیری انتخاب شد. در سطح روستاهای مورد مطالعه با روش نمونه گیری (کوکران) ۲۴۹ خانوار روستایی انتخاب و به روش نمونه گیری تصادفی مورد پرسش قرار گرفتند. اطلاعات استخراج شده از پرسش نامه های مورد نظر، با استفاده از روش های تجزیه وتحلیل آماری در محیط نرم افزارSPSS و برازندگی مدل تحقیق با نرم افزار EQS مورد بررسی قرار گرفت.
یاقته های تحقیق: یافته های مطالعه براساس نتایج به دست آمده از آزمون های هم بستگی تیپ پیرسون نشان می دهد که ارتباطی معنی دار و قوی با ضریب ۷۵/۰ بین اجرای طرح هادی روستایی و بعد ذهنی کیفیت زندگی وجود دارد؛ به نحوی که ابعاد طرح هادی روستایی ۵۷ درصد تغییرات متغیر وابسته را تبیین می کند و در بین ابعاد طرح هادی، متغیر کاربری اراضی و توزیع خدمات به میزان ۳۵ درصد بر ارتقای بعد ذهنی کیفیت زندگی روستاییان تأثیرگذار بوده است. در توزیع فضایی رابطه بین اجرای طرح هادی و کیفیت ذهنی زندگی در هفت روستا، هم بستگی مستقیم و کاملی وجود دارد.
کارکرد صنعتی نواحی روستایی و ضرورت توسعه آن
حوزههای تخصصی:
از صنعتی شدن می توان به عنوان یک استراتژی در توسعه مناطق روستایی به ویژه ارتقاء شاخص های اقتصادی بهره گرفت. روستاها اگرچه توانایی پذیرش فعالیت های صنعتی بزرگ مقیاس را ندارند اما با توجه به قابلیت ها و توان مندی های درونی قادر هستند تا صنایع کوچک و حتی متوسط مقیاس را از نظر عوامل تولید پشتیبانی نموده و در خود جای دهند.استان گیلان اگرچه همواره به عنوان یک قلمرو جغرافیایی در راستای کارکرد کشاورزی وگردشگری مورد توجه بوده لیکن درشرایط جغرافیایی متنوع آن امکان احیاء و گسترش فعالیت های صنعتی نیز وجوددارد.شهرستان رودبار و ناحیه مطالعاتی(بخش خورگام) یکی از همین قلمروهاست که این تحقیق سعی نموده تا ضمن بررسی توانمندی های آن از بعد صنعتی راه های بهبود و توسعه این فعالیت را با اتکا به منابع درونی ناحیه ارائه دهد.نتیجه مطالعات نشان می دهدکه اگرچه ناحیه مورد نظر به دلیل انزوای جغرافیایی و ارتباطی کارکرد صنعتی ضعیفی دارد ولی با توجه به زیرساخت های موجود افزایش توان صنعتی آن در راستای بهره گیری از فواید و اثرات مثبت این استراتژی وجود دارد.ضمن اینکه سرمایه گذاری های جدید در زمینه صنایع روستایی تا حدودی بر همین نکته تاکید می نماید.
بررسی عوامل تأثیرگذار بر عضویت و مشارکت روستاییان در شرکت های تعاونی روستایی، مورد شناسی: استان خراسان رضوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شرکت های تعاونی به عنوان نهادهایی برای تجمیع و تمرکز سرمایه های خرد و عرضه نیازهای تولیدی و خدماتی، می توانند قدم های مؤثری برای رفع مشکلات روستاییان بردارند. امّا به دلیل عدم شرکت گسترده روستاییان، این شرکت ها اغلب از توان و ظرفیت واقعی خود بهره برداری نمی کنند. بنابراین، سوال اصلی تحقیق آن است که چه عوامل و مهلفه هایی بر حضور روستاییان در این روند، تأثیرگذارترند؟ به این منظور این فرضیه مطرح گردید که عوامل فردی، خانوادگی، اجتماعی و جغرافیایی در افزایش عضویت روستاییان در شرکت های تعاونی روستایی مؤثر می باشند. برای تعیین این عوامل و مؤلفه های وابسته به آن، این مطالعه به شیوه توصیفی و تحلیلی به انجام رسیده است. به این منظور 961 نفر از روستاییان که به شیوه نمونه برداری خوشه ای انتخاب شده اند، مورد پرسش قرار گرفته اند. این افراد از نظر آگاهی و نگرش با توجه به سن، جنس، میزان تحصیلات، منطقه سکونتی، شغل اصلی و وضعیت معیشت بررسی شده اند. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات، علاوه بر روش های آمار توصیفی، از شیوه های آمار استنباطی (آزمون های t، ANOVA و خی دو) استفاده شده است. نتایج بررسی نشان می دهد که آگاهی افراد از مزایا و منافع شرکت های تعاونی روستایی و نگرش آنها نسبت به این نهاد، به محل زندگی، گروه سنی، میزان تحصیلات، وضعیت معیشت و شغل آنها وابسته بوده است (05/0P<). برخلاف آگاهی، نگرش در غالب موارد بررسی شده، مناسب و مثبت بوده است. بالاترین نگرش نسبت به عوامل ترغیب کننده برای پیوستن به این نهاد 79 درصد و بالاترین میزان نگرش نامناسب در مواردی که باعث شرکت می شود، 62 درصد بوده است. بر این اساس، چنانچه نگرش های منفی از طریق بالابردن سطح آگاهی در زمینه های مختلف و با توجه به سایر عوامل تأثیرگذار و از جمله ویژگی های فردی یا اجتماعی مرتفع گردد، پیوستن افراد به این شرکت ها به میزان چشم گیری افزایش پیدا خواهد کرد.
سنجش اثرگذاری شاخص های ICT بر زندگی روستاییان با استفاده از روش AHP(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مفهوم «روستا»، گاهی برابر با مفاهیمی مانند اقلیت، نواحی بی فایده از نظر اقتصادی، نواحی کوچک، حومه، مشتریان تجاری کوچک، فشرده از نظر اقتصادی، مشاغل خانگی، نواحی گسسته و منزوی و مانند آن است. با این وجود فناوری های نوین اطلاعاتی و ارتباطاتی با کاهش تأثیر عامل فاصله جغرافیایی ، نشان داده است که این تکنولوژی رابطه مهمی با نواحی روستایی دارد. در این ارتباط توسعه فناوری های نوین اطلاعاتی و ارتباطی در برخی از مناطق روستایی ایران تغییراتی را در شرایط حاکم بر زندگی روستاییان سبب ساز شده است. اگر چه دامنه و شدت تأثیرگذاری فناوری های نوین ارتباطی و اطلاعاتی بر کسی پوشید نیست، اما بازخورد توسعه این فناوری ها در کشورهای کمتر توسعه یافته چندان روشن نیست. از جمله مشکلات مطرح در این خصوص ابهام در حوزه های تأثیرگذاری ICT و نیز عدم وجود یک اجماع کارشناسی در این مورد است. این مطالعه به عنوان یک پژوهش کاربردی که به شیوه «توصیفی - تحلیلی» انجام گرفته است، در واقع پاسخی به این نیاز است. در این راستا پس از بررسی پیشینه مطالعات انجام شده، ادبیات موضوع و نظریه های مطرح در خصوص فناوری اطلاعات و ارتباطات روستایی مبنای نظری لازم برای استخراج حوزه های تأثیرپذیر زندگی روستایی از ICT فراهم شد. پس از آنکه حوزه ها مؤلفه های متأثر از ICT تعیین شد، با استفاده از مدل AHP گروهی، نظرات 20 کارشناس مرتبط ادغام شده و نتایج نهایی استخراج شد. انتخاب این کارشناسان به گونه ای بود که نزدیک ترین تخصص های مرتبط با فناوری اطلاعات و ارتباطات و نیز مبحث توسعه و برنامه ریزی روستایی را در برگیرد. در نهایت پژوهش حاضر ضمن ارائه الگویی جدید از شاخص های زندگی روستایی که از فناوری اطلاعات و ارتباطات متأثر است، وزن و اهمیت این شاخص ها را در ارتباط با میزان تأثیرپذیری از ICT مشخص نموده است.
تحلیل اکتشافی داده های فضایی ازدواج در نواحی روستایی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ازدواج، یکی از وقایع حیاتی در هر جامعه محسوب می شود که اثری مستقیم بر ساخت، ترکیب و تحول های جمعیتی آن سرزمین دارد. شناخت الگوهای فضایی ازدواج، به برنامه ریزی فضایی و پایش تحول های آتی سرزمین کمک می کند. سؤال محوری پژوهش این است که الگوهای فضایی ازدواج در ایران چیست و از چه روندهایی تبعیت می کند. برای انجام پژوهش از روش اکتشافی داده های مکانی استفاده شده است. تحلیل اکتشافی داده های فضایی، بسط تحلیل داده های اکتشافی بر داده های فضایی است. اهداف ESDA بیشتر توصیفی است تا اثباتی و به دنبال کشف و شناسایی الگوهای فضایی است. برای شناخت الگوها و روندهای فضایی با کمک آمار فضایی، میانگین متحرک فضایی و روندهای فضایی محاسبه و تبدیل به نقشه شده است. میانگین متحرک فضایی، برگرفته از سری های زمانی است و به کمک ماتریس وزن جغرافیایی محاسبه می شود. یافته های پژوهش، نابرابری های فضایی در الگوی ازدواج را در نواحی روستایی کشور نشان می دهد. روندهای فضایی، از سلسله مراتب فضایی تأثیر می پذیرند. در نمونه های با رتبة کوچک k=6 روندهای عمومی وجود ندارد و با افزایش مقدار k (تعداد همسایه های هر واحد فضایی)، الگوی روندهای فضایی تغییر می کنند؛ بدین ترتیب که ابتدا روندهای محلی پیدا می شوند و سپس به روندهای عمومی تبدیل می شوند. بررسی نقشه های جغرافیایی جمعیت دارای همسر نواحی روستایی ایران نشان می دهد که این الگوها تصادفی نیستند؛ بلکه از نظم و الگوی فضایی خاصی تبعیت می کنند. نقشه های الگوهای فضایی جمعیت دارای همسر در سطح استان نشان می دهد که بخش های مرکزی و شمالی کشور، بالاترین نسبت جمعیت ده ساله و بیشتر دارای همسر را به خود اختصاص می دهند، اما در بخش جنوبی کشور، این نسبت پایین است.
تتحلیل و ارزیابی شاخص ها و عوامل پایداری مسکن روستایی (مطالعة موردی: مناطق روستایی بخش مرکزی شهرستان روانسر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسکن پایدار روستایی را می توان یکی از شاخص های مهم در توسعه و عمران روستایی محسوب نمود و از این جهت شناخت ویژگی های مسکن روستایی و عوامل مؤثر بر آن اهمیت پیدا می کند؛ از این رو، هدف از این پژوهش بررسی شاخص ها و عوامل مؤثر بر پایداری مسکن روستایی و ارزیابی این عوامل است که به صورت مطالعة موردی در مناطق روستایی بخش مرکزی شهرستان روانسر انجام شده است. روش تحقیق به صورت توصیفی- تحلیلی و پیمایشی است که با رویکرد ترکیبی انجام شده است. جامعة آماری این تحقیق سرپرستان خانوارهای واحدهای مسکونی بخش مرکزی شهرستان روانسر هستند که با استفاده از فرمول کوکران، نمونه ای به حجم 200 نفر ازبین آن ها به روش نمونه گیری طبقه ای انتخاب شده اند و با ابزار پرسش نامه مطالعه و بررسی شده اند. ضریب آلفای کرونباخ با هدف تشخیص پایایی پرسشنامه ها محاسبه شده است که در این پژوهش برای سه بخش پرسشنامه (ابعاد اقتصادی، اجتماعی و کالبدی)، به ترتیب 79/0، 83/0 و 71/0 به دست آمده است که این اعداد حاکی از مناسب بودن ابزار پژوهش هستند. نتایج حاصل ازطریق تجزیه وتحلیل های آماری در نرم افزار SPSS نشان می دهند که پنج عامل اقتصادی، رفاهی، استحکام بنا، همسازی با محیط زیست و بهره وری قادر هستند که بیش از 77% از واریانس شاخص های تحقیق را تبیین کنند. همچنین، یافته ها بیانگر این هستند که مساکن روستایی بخش مرکزی شهرستان روانسر در عامل های اقتصادی، رفاهی و استحکام بنا، در شرایط تاحدی پایدار و در عامل های همسازی با محیط زیست و بهره-وری، در شرایطی ناپایدار قرار دارند.
شناخت دانش کشاورزی بومی زنان روستایی با تاکید بر تحلیل جنسیتی (نمونه شهرستان نیشابور)
حوزههای تخصصی:
دانش بومی، تا دهه 1970، یادآور مفاهیم «واپسگرایی» و«ایستایی» در ذهن ها بود، که ناشی از افکار و رویکردهای کلاسیک توسعه، به ویژه نوسازی، و رهیافتهای انتقال فن آوری به کشورهای درحال توسعه بوده است. با بروز مشکلات اقتصادی واجتماعی و زیست محیطی ناشی از کاربرد تکنولوژیهای نامناسب، به تدریج تغییراتی در پارادایم نوسازی ایجاد گردید. در نتیجه تحولات شگرفی در نوع نگرش به دانش بومی ایجاد شد. تحت تاثیر این تحولات، فرهنگها، دانش ها، ظرفیت ها و مهارتهای بومیان با ارزش شناخته شد و به عنوان تکمیل کننده دانش علمی در برنامه ریزیهای توسعه ای و مشارکتی، مورد توجه و تاکید متخصِصان قرار گرفت.
با این وجود، هنوز ابعاد «جنسیتی» دانش بومی کمتر مورد توجه قرار گرفته و تحقیقات اندکی در زمینه شناخت ماهیت و سهم دانش بومی زنان درزمینه های تولید وجود دارد. براساس نظریه تفاوتهای جنسیتی زنان ومردان دارای دانش ها و مهارتهای متفاوتی درتولید دارند که به نقش ها و وظایف متفاوت آنها، مربوط است. آن گونه که نتایج این تحقیق نشان می دهد، زنان روستایی شهرستان جامعه نمونه، از دانش کشاورزی بومی غنی برخوردارند و میزان دانش آنها در مراحل مختلف تولید متفاوت است، به گونه ای که بیشترین دانش آنها با میانگین نمره 2/16 به دانش «کاشت» وکمترین آن به عملیات «نگهداری و فرآوری» با میانگین نمره 3/13، مربوط می شود. آگاهی از این دانش ها، می تواند در برنامه های توسعه ای مؤثر بوده و راه مناسبی برای تعدیل نابرابریهای اجتماعی- اقتصادی نهفته در سیاست گذاریها و طرحهای توسعه باشد.
نقش تنش روانی زنان در توزیع فضایی ناپایداری اقتصادی- اجتماعی روستاها (مطالعة موردی: بخش مانه، شهرستان مانه و سملقان، استان خراسان شمالی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
د در مناطق روستایی، زنان اغلب با دسترسی ضعیف به فرصت های شغلی، حمایت اجتماعی کمتر، مراقبت ناکافی از فرزندان، ازحیث مشارکت در کارهای تولیدی همسر یا خانواده، مشکلات دست یابی به خدمات و حمل ونقل و غیره، دچار احساس محرومیت، نابرابری، ناامنی و در نتیجه استرس و تنش روانی می شوند. با توجه به این مسئله، پایداری اجتماعی، اقتصادی و اکولوژیک- کالبدی مناطق روستایی درصورتی تحقق خواهد یافت که سکونتگاه های روستایی علاوه بر بهبود وضعیت اجتماعی و اقتصادی، به لحاظ وجود امکانات، خدمات، زیرساخت ها و تأمین نیازهای اساسی، مردم به سطحی از سلامت و آرامش روانی دست یابد. در این پژوهش با رویکرد جغرافیایی و با روش شناسی توصیفی- تحلیلی به بررسی استرس زنان روستایی و نقش آن در ناپایداری اجتماعی- اقتصادی روستاهای بخش مانه در شهرستان مانه و سملقان پرداخته شده است. با استفاده از مطالعات پیمایشی، نمونه گیری، 240 زن از 16 روستا به شیوه تصادفی انتخاب شد، نتایج حاکی از آن است که زنان نمونه در روستاهای مورد مطالعه بیشتر از استرس اجتماعی رنج می برند و همچنین در بین عوامل مکانی- فضایی عامل جمعیت، میزان تحصیلات، اشتغال و وضعیت تأهل با استرس رابطه معنادار داشته است. و نیز پس از رتبه بندی روستاها به لحاظ پایداری این نتیجه بدست آمد که بین استرس زنان و ناپایداری روستاهای بخش مانه علی رغم وجود همبستگی معکوس، رابطه معناداری به لحاظ آماری وجود ندارد. امروزه نفوذ و اثرات شهری، زندگی روستاییان را دگرگون ساخته، بطوریکه احساس نابرابری بین شهر و روستا، احساس خود کم بینی و ... باعث شده تا روستاییان بیش از پیش خلاء ناشی از کمبود امکانات و خدمات رفاهی و زرق و برق مناطق شهری را در روستا احساس کنند و در چالش برای داشتن رفاه و توسعه یافتگی بیشتر، تنش و استرس بیشتری را نیز تجربه کنند.
بررسی تحلیلی عوامل بازدارندة توسعة کشاورزی در نواحی روستایی (مطالعة موردی: شهرستان خنداب، استان مرکزی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: به طورکلی، نگاهی موشکافانه به وضعیت کشاورزی در منطقة مورد مطالعه ما را به سمت مشکلات عمومی موجود در بخش کشاورزی کشور سوق می دهد و فرایند تحقیق را به رویه ای می کشاند که هرگونه قصور از شناسایی معضلات نهادینه شده در نظام تصمیم گیری توسعه سر به بیراهه گذاشتن است؛ بنابراین، تحقیق حاضر عوامل بازدارندة توسعة کشاورزی روستاهای شهرستان خنداب را درمقام معلول علل پیشین؛ یعنی، نظام برنامه ریزی برخاسته از رفتار دولت در سطح کلان کشور می داند؛ افزون براینکه از عوامل طبیعی نیز غافل نمی شود.
روش: تکنیک به کاربرده شده برای انجام پژوهش حاضر روش اسنادی و پیمایشی (میدانی- پرسشنامه مصاحبه ای) است. 370 بهره بردار کشاورزی در 25 سکونتگاه روستایی شهرستان خنداب و 18 نفر از محققان و کارشناسان دانشگاهی حجم نمونة تحقیق را تشکیل می دهند.
یافته ها: نتایج به دست آمده از روش آنتروپی شانون نشان می دهد سطح توسعة کشاورزی با میانگین 030/0 پایین تر از حد ایده آل موردانتظار است. سطح توان طبیعی منطقه براساس مقیاس لیکرت 64/3 می باشد که از میانة نظری 3 بالاتر است. میانگین مطلوبیت الگوی رفتاری دولت در محیط برنامه ریزی توسعة کشاورزی در طیف لیکرت 80/1 است که در سطحی پایین تر از میانة نظری تحقیق می باشد. تأثیر چنین رفتاری در میانگین 019/0 شاخص های تعیین عملکرد برنامه ریزی توسعة کشاورزی قابل مشاهده است. دراین بین، مؤلفه های تأسیسات زیربنایی، آموزش و ترویج و جذب سرمایه از بانک های عامل به ترتیب با ضرایب همبستگی 491/0، 670/0 و 438/0 و سطح معناداری 000/0، 000/0 و 002/0 با میزان توسعة کشاورزی ارتباط برقرار کرده اند که این رابطه نشان دهندة هدفمندنبودن سرمایه گذاری و مبتنی بر کارکرد انحرافی دولت در عرصة اقتصاد است. اهمیت اوزان شاخص های تنظیم ترتیبات قیمتی بازار محصولات کشاورزی در روستاهای شهرستان خنداب با میانگین 011/0 نشان از وضعیت نامساعد این بعد دارد. این درحالی است که اهمیت شاخص های تنظیم ترتیبات قیمتی بازار مبتنی بر میزان توسعة کشاورزی یکسان است.
محدودیت ها/ راهبردها: نبود اطلاعات کافی و دسترسی نداشتن آسان به اطلاعات موجود در سازمان های مربوط.
راهکارهای عملی: روابط بین دولت و بهره برداران کشاورزی در یک نقطة اشتراک بایستی به تأمین اهداف کلان توسعة کشور منجر شود و به موازنه ای فعال برای رشد اقتصادی در بخش کشاورزی برسد.
اصالت و ارزش: بیشتر پژوهش های صورت گرفته درزمینة کشاورزی صرفاً به ساختار درونی روستا اکتفا کرده اند و در تبیین عوامل بیرونی از خود ضعف نشان داده اند. دراین راستا، تحقیق حاضر به مبنای نظری دخالت دولت در فرایند توسعة کشاورزی به عنوان بخشی از اقتصاد کشور رجوع کرده است و کلید درک عوامل بازدارندة توسعة بخش کشاورزی را در ویژگی های نهادی دولت که در سازوکارهای یک اقتصاد سیاسی خاص(خصلت رانتیر دولت و اتکا به درآمدهای نفتی) جاسازی شده است، نهفته می بیند.
آمایش سرزمین و توسعه روستایی از دیدگاه جغرافیای کاربردی
حوزههای تخصصی:
تحلیل توانمندی اقتصادی روستاییان و تعیین کننده های آن (مطالعه موردی: شالیکاران شهرستان رشت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: باوجود تمایل فراوان محققان در سنجش و مطالعة توانمندی و سرمایه گذاری های فزاینده ای که درزمینة توانمندسازی جوامع انجام می شود، توسعة ابزارها و شاخص هایی برای اندازه گیری، نظارت بر فرایند توانمندسازی و ارزش یابی پیامدهای ناشی از آن، هنوز مراحل اولیة خود را طی می کند؛ براین اساس، هدف کلی از انجام پژوهش حاضر ارائة مدلی برای سنجش توانمندی (اقتصادی) شالیکاران شهرستان رشت و آزمون آن و نیز درک این موضوع است که توانمندی چگونه و در چه بستری اتفاق می افتد.
روش: داده های موردنیاز تحقیق ازطریق پرسشنامه ازمیان مردان شالیکارِ شهرستان رشت گردآوری شدند که 185 نفر از آن ها به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب گردیدند. گروه متخصصان روایی صوری و محتوایی پرسشنامه را تأیید کردند و اعتبار گویه های مختلف با استفاده از آزمون آلفای کرونباخ بین 69/0 تا 88/0 محاسبه شد.
یافته ها: نتایج تحقیق نشان داد ساختار فرصت ها دارای تأثیر مثبت و معنا داری بر توانمندی اقتصادی است. دسترسی به نهاده های تولید، بازارها و اعتبارات و نیز دسترسی به فرصت های یادگیری و مشارکت، دست یابی به پیامدهای مطلوب و توانمندی اقتصادی را بهبود می بخشد؛ اما فرصت های ایجادشده ازطریق سیاست ها و برنامه های دولت تأثیر معنا داری بر توانمندی ندارند. همچنین، منابعی شامل دارایی های اقتصادی، اجتماعی و انسانی تأثیر مستقیمی بر توانمندی اقتصادی دارند و نیز ازطریق ساختار فرصت ها، به صورت غیرمستقیم بر متغیر وابستة تحقیق تأثیر می گذارند.
راهکارهای عملی: به دلیل ضعف مالی کشاورزان پیشنهاد می شود برنامه هایی درزمینة بهبود توانایی بازاریابی کشاورزان و افزایش دسترسی آن ها به بازارها اجرا گردد. همچنین، فراهم کردن دسترسی به اعتبارات به ویژه برای کشاورزان خرده پا، ازطریق ایجاد و توسعة تعاونی ها و مؤسسه های اعتباری خرد که از تأمین وام های کوچک برای روستاییان فقیر و کم درآمد حمایت می کنند، بسیار توصیه می گردد. به دلیل سطح پایین مشارکت صاحبان نفع در برنامه های محلی، پیشنهاد می شود مشارکت آن ها در پروژه های توسعة کشاورزی که موفقیت و اثربخشی این برنامه ها را تضمین می نماید، بیشتر موردتوجه قرار گیرد.
اصالت و ارزش: در پژوهش حاضر با کاربرد مدل توانمندسازی بانک جهانی، بسترها و الزامات توانمندسازی افراد مطالعه شده است. در این چارچوب میزان توانمندی افراد به انتخاب های مؤثری بستگی دارد که افراد می توانند نسبت به گزینش آن ها اقدام نمایند. ظرفیت افراد برای گزینش انتخاب های مؤثر نیز تحت تأثیر دو مجموعه از عوامل شامل منابع و ساختار فرصت ها قرار می گیرد.
تحلیل عوامل مؤثر بر توسعه گردشگری فرهنگی و اثرات آن در پایداری اقتصادیِ نواحی روستایی استان زنجان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر بررسی و تحلیل عوامل مؤثر بر توسعه گردشگری فرهنگی و اثرات آن در پایداری اقتصادیروستایی می باشد. تحقیق حاضر از لحاظ روش توصیفی- تحلیلی و جهت جمع آوری داده ها و اطلاعات از مطالعات کتابخانه ای و میدانی استفاده شده است. قلمرو مکانی این تحقیق روستاهای گردشگری استان زنجان می باشد. جامعه آماری تحقیق 220 نفر از مسئولانو کارشناساناداره کل میراثفرهنگی، صنایع دستیوگردشگریاستانزنجان، دانشجویان و خبرگانمحلی درروستاهایدارای پتانسیلمی باشد، که با استفاده از فرمول کوکران تعداد 131 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. پایایی پرسشنامه با استفاده از آلفای کرونباخ بررسی و ضریب آلفای کرونباخ 73/0 محاسبه گردید که بیانگر مطلوب بودن ابزار تحقیق است. جهت تجزیه و تحلیل داده ها و اطلاعات از آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار و واریانس) و استنباطی (تحلیل عاملی، همبستگی و تحلیل مسیر) استفادهشده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که، بیشترین اثرات کلی گردشگری فرهنگی در پایداری اقتصاد روستایی مربوط به شاخص اشتغال با میزان (776/0) و کمترین اثر کلی مربوط به شاخص سرمایه با میزان (089/0) می باشد. تأثیرات کلی به دست آمده حاکی از آن است که با گسترش گردشگری روستایی و گردشگری فرهنگی بر میزان اشتغال روستاییان افزوده شده است و افزایش اشتغال، افزایش درآمد و تولید و در نتیجه سرمایه گذاری را به همراه داشته است. همچنین، پیشنهاداتی مانند آموزش به گردشگران و جامعه محلی در رابطه با اهمیت میراث تاریخی و فرهنگی، تشکیل کار گروه های علمی و تخصصی مرکب از متخصصان بومی منطقه جهت تدوین برنامة راهبردی گردشگری فرهنگی، تربیت نیرویی متخصص بومی در زمینه گردشگری فرهنگی و بستر سازی جهت توسعه پژوهش در زمینه گردشگری فرهنگی و غیره آمده است.
تحلیل ردپای بوم شناختی گردشگری در نواحی روستایی (مطالعه موردی: روستای وشنوه- شهرستان قم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: ارزیابی اثرات فعالیت انسانی بر روی محیط زیست، سالیان متمادی است که کانون توجه محقّقان، کارشناسان، برنامه ریزان قرار گرفته است. بنابراین، ارزیابی اثرات فعالیت های گردشگران بر روی محیط طبیعی با استفاده از شاخص ردپای بوم شناختی، هدف اصلی پژوهش حاضر می باشد.
روش: ردپای بوم شناختی، شاخصی است که با ارزیابی و محاسبه انرژی و مواد کاربردی در یک شهر، منطقه و یا کشور، فشاری را که جمعیت و فرآیندهای صنعتی بر اکوسیستم وارد می سازند، برآورد می کند. مؤلّفه های اصلی مورد نیاز در این روش، شامل حمل و نقل، الکتریسیته، سوخت (نفت و گاز)، آب، غذا و زباله می باشد.
یافته ها: نتایج به دست آمده، بیان گر آن است که ردپای بوم شناختی گردشگری روستای وشنوه در گروه های مصرف غذایی، حمل و نقل، گرمایش، آب، برق و نیز تولید زباله برابر با 08/1 هکتار (سرانه هر گردش گر) بوده است. مقایسه این مقدار با فضای پشتیبان آن، حاکی از آن است که گردشگری در روستای وشنوه برای برآوردن نیازهای زیستی و پایداری زیست محیطی خود، متّکی به منطقه ای فراتر از این روستا می باشد.
محدودیت ها: پراکندگی اطلاعات مربوط تعداد گردشگران واردشده به روستا، مهم ترین چالش پیش روی تحقیق حاضر بود. از این رو، داده های مورد نیاز از جمع بندی اطلاعات ثبت شده در مراکز اقامتی روستا و اطلاعات ارائه شده توسط شورای اسلامی و دهیاری روستا به دست آمد.
راهکارهای عملی: توسعه سیستم حمل و نقل عمومی جهت مراجعه گردشگران به روستا، آموزش همگانی در خصوص نحوه مصرف و رعایت بهداشت محیط، گازرسانی به روستا و جای گزینی آن با نفت و گازوئیل که آلایندگی بالاتری دارند، برخی از مهم ترین رهیافت های کاهش اثرات فعالیت های گردشگری در این روستا به شمار می آید.
اصالت و ارزش: تا کنون تحقیقات متعدّدی پیرامون تحلیل ردپای بوم شناختی در حوزه مطالعات شهری و روستایی صورت گرفته است. با این حال، پژوهش حاضر به این دلیل حائز ارزش و اعتبار است که به بررسی اثرات فعالیت های گردشگری بر روی محیط زیست پرداخته است و با توجّه به این که این مدل انتخابی، قابلیت ارزیابی از مقیاس محلّی تا مقیاس جهانی را دارد، بنابراین، یکی از روستاهای هدف گردشگری استان قم (روستای وشنوه) به عنوان محدوده مورد مطالعه، انتخاب و مورد بررسی قرار گرفته است.
اولویت بندی مسائل توسعه روستایی با تأکید بر دیدگاه روستاییان مطالعه موردی: بخش مرکزی شهرستان خرم آباد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نواحی روستایی در سرتاسر جهان تمایل به ارائه خصوصیات مشابهی را دارند. جمعیت ها بطور فضایی پراکنده هستند. کشاورزی اغلب وجه غالب و مسلط بوده و در پاره ای از مواقع بخش اقتصادی و فرصت های لازم برای بسیج منابع با محدودیت روبرو می باشند. این خصوصیات بدان معنی است که مردمی که در نواحی روستایی زندگی می کنند با مجموعه ای از عواملی که چالش های اساسی برای توسعه است مواجه می باشند. پراکندگی فضایی جمعیت روستایی اغلب موجب افزایش هزینه ها و پیچیدگی های سخت جهت تامین اثربخش کالاها و خدمات در نواحی روستایی می گردد. شرایط خاص اقتصادی در نواحی روستایی منتج به کمتر شدن دسترسی به فرصت ها در مقایسه با مکان های غیر روستایی می شود. از سویی دیگر ماهیت توسعه روستایی در سال های اخیر دچار تغییرات شدیدی شده است. بسیاری از مردمی که در نواحی روستایی زندگی می کنند، در حال حاضر بطور مستقیم درگیر فعالیت های غیر کشاورزی شده اند. بنابراین چالش حاضر دستیابی به توازن مناسب میان تامین نیازهای جدید و تقویت تنوع اقتصادی پایدار و توسعه در نواحی روستایی است. این مقاله مثال هایی از این چالش ها و دگرگونی ها را در بخش مرکزی شهرستان خرم آباد به عنوان مطالعه موردی عرضه می نماید. روش کیفی و مطالعه میدانی با استفاده از تکمیل پرسشنامه که در سطح 300 نفر از خانوارها و در 20 روستا در منطقه مورد مطالعه توزیع شده بود مبنای عمل قرار گرفته و داده ها نیز با استفاده از آزمون t تک نمونه ای در نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. در این خصوص جنبه های اقتصادی، محیطی و اجتماعی چالش های خانوارهای روستایی مورد بحث قرار داده شده است. نتایج تحقیق نشان داده است که تفاوت معناداری میان ابعاد توسعه (اقتصادی، اجتماعی و اکولوژیکی) در سکونتگاه های روستایی وجود دارد. به علاوه، مهمترین مسائل روستایی به طور قابل توجهیچالش های اقتصادی است. بنابراین جنبه های اقتصادی و مؤلفه های آن بیشترین اولویت را از دیدگاه خانوارهای روستایی دارند.
اثرات دانش بومی بر توسعه دهستان میانکوه شرقی با تأکید بر اقتصاد دامداری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کشاورزی و دامداری بزرگترین منبع اشتغال در دهستان میانکوه شرقی است. امرار معاش اکثر خانوارهای منطقه نیز وابسته به کشاورزی و دامداری، و عمدتا به طور سنتی است. این منطقه دارای یک میراث بسیار غنی از کنترل سلامت سنتی و پرورش حیوانات است که از زمان بسیار قدیم کاربرد زیادی داشته و هنوز هم مورد استفاده قرارمی گیرد. دانش بومی و شیوه های سنتی مختلف در این زمینه در تولید لبنیات، پرورش گوسفند، بز و گاو کاربرد زیادی دارد. این دانش شامل مجموعه ای از تجربه ها و دانش یک گروه قومی مشخص است که پایه و اساس تصمیم گیری در رابطه با مشکلات و چالش های مردم محلی است. هدف این مطالعه، بررسی اثرات دانش بومی بر توسعه پایدار بومی- محلی با تأکید بر اقتصاد دامداری است. جامعه آماری شامل خانوارهای دامدار دهستان میانکوه شرقی (514 N=) است. 103 سرپرست خانوار با استفاده از نمونه گیری تصادفی ساده به عنوان نمونه انتخاب شد. ابزار گردآوری داده ها و اطلاعات پرسش نامه است. برای تجزیه و تحلیل داده ها، از دو روش آمار توصیفی و آمار استنباطی (آزمون t تک نمونه ای، مدل رگرسیون و تحلیل مسیر) استفاده شد. نتایج یافته های تحقیق نشان داد، میزان بهره گیری، اعتماد و آشنایی به دانش بومی از سوی دامدارن در سطح مطلوبی قرار دارد. در رابطه با تأثیر دانش بومی بر توسعه پایدار بومی- محلی، با توجه به سطح معنی داری 000/0، می توان گفت که دانش بومی اثرات مثبت و معنی داری بر کلیه ابعاد مورد نظر داشته است. از بین ابعاد توسعه پایدار بومی- محلی، بعد ساختار اقتصادی با ضریب 450/0 بیشترین اثر کلی را داشته است. به طوری که در اثر کاربرد دانش بومی دامداران در زمینه اقتصاد دامداری از طریق تغذیه طبیعی دام، نگهداری از نوزادان دام، جلوگیری از بیماری دام ها و کاهش تلفات دام باعث استحکام و تقویت اقتصاد دامداری شده و زمینه ایجاد اشتغال، افزایش درآمد و افزایش تولیدات دامی را فراهم کرده است. کمترین اثر کلی مربوط به بعد محیطی با ضریب 056/0 است. بنابراین می توان گفت که بیشترین میزان کاربرد و استفاد از دانش بومی از سوی دامداران نمونه در زمینه های اقتصادی بوده است.
تبیین نظریهای عوامل مؤثر بر شناخت و آگاهی روستاییان از توانشهای خود و محیط پیرامون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسیها نشان میدهد که در دهههای گذشته بخشی از تلاشها و رویکردهای توسعه روستایی بر اقدامات ترویجی ـ اطلاعرسانی روستایی متمرکز بوده است. با گذشت زمان و طی بررسیها، برخی از کاستیهای رهیافت کلاسیک ترویج و اطلاعرسانی روستایی مشخص شد. در تلاش برای بازسازی و ارائه الگوی بهینه برنامهریزی ترویج و اطلاعرسانی روستایی سؤال اساسی این است که بنیانهای نظری و دیدگاههای مرتبط در تبیین عوامل، عناصر و شرایط تأثیرگذار بر شناخت و آگاهی روستاییان، چه معرفهایی را معرفی و ارائه میکنند تا در هنگام تهیه و تدوین استراتژیهای ترویج و اطلاعرسانی روستایی مورد توجه قرار گیرند؟ مقاله حاضر با رویکردی تبیینی و از طریق کنکاش در متون علمی به مطالعه برخی از عوامل، عناصر و شرایط تأثیرگذار بر شناخت و آگاهی روستاییان از توانشهای خود و محیط پیرامون میپردازد. نتایج تحقیق نشان میدهد، در تهیه و ارائه الگوی بهینه برنامهریزی ترویج و اطلاعرسانی روستایی، توجه به اصول چندگانه ذیل ضروری است:اصل جریان دو سویه اطلاعات، اصل انطباق با شرایط محیطی و جغرافیایی، اصل سازگاری با ویژگیهای فرهنگی جوامع روستایی، اصل بهرهگیری از توان نهادهای محلی در برنامههای اقدام برای ترویج و اطلاعرسانی روستایی، اصل پوشش همگانی (دانستن حق همه است) و اصل پایداری محیطی.