فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۲۶۱ تا ۱٬۲۸۰ مورد از کل ۱۸٬۹۲۵ مورد.
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۱ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۸۲)
25 - 42
حوزههای تخصصی:
Despite the philosophers' definition of "motion" (the gradual departure of an object from potentiality to actuality and mobility or gradation in existence) and "incorporeal being" (an entity that is not an elemental or natural body, it can still remain there without an elemental body and material belongings), one can find some traditions suggesting the possibility of motion in incorporeal beings. There, prima facia, however, seems a contradiction in those traditions. A small number of traditions indicate the absence of motion in incorporeal beings. But those traditions are weak, ambiguous, conflicting with definite narrations that do not signify the absolute stability of incorporeal beings. In contrast, there are a lot of traditions indicating the possibility of motion in incorporeal beings; traditions that suggest motion in all contingent beings, that all creatures have time or appointed term or death, or the increase in the knowledge of the angels, or their getting closer to God, etc. From the overall implication of these narrations, the possibility of motion in incorporeal beings can be inferred.
بررسی و نقد عقلانیت نقاد مبتنی بر مقاله «غلبه بر اعتیاد به موجه سازی» از دیوید میلر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۱ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۸۱)
79 - 92
حوزههای تخصصی:
میلر در مقاله «غلبه بر اعتیاد به موجه سازی» سعی می کند به خوانندگان نشان دهد که اساساً پیوند بین عقلانیت و موجه سازی، امری اشتباه و غیرقابل دفاع است. او در این مقاله رئوس عقلانیت نقاد پوپر را بیان می کند. وی پس از بحث کوتاهی در باب چگونگی ظهور عقلانیت نقاد، درباره سه مسئله مرتبط به هم که حل نشده باقی مانده اند، یعنی: بی فایده بودن موجه سازی، عینیت روش شناسانه و جایگاه قوانین منطق در عقلانیت نقاد، نکاتی را مطرح می کند. ما در این مقاله پس از طرح مباحث میلر، ضمن نشان دادن عدم تمامیت استدلال پوپر و میلر علیه عقلانیت غیرنقاد، عدم برتری برهان خلف با توجه به عقلانیت نقاد را نشان می دهیم؛ سپس به عدم امکان پذیرش ابتدایی عقلانیت نقاد می پردازیم و امکان پذیرش خرافات را مبتنی بر این دیدگاه بیان می کنیم؛ ضمن اینکه نشان خواهیم داد نسبی گرایی موفقیت بیشتری در ارضای بین الاذهانیت در مقایسه با عقلانیت نقاد دارد. در مجموع نشان خواهیم داد که آموزه عقلانیت نقاد برای اینکه بتواند یک نظریه مقبول باشد، هنوز راهی طولانی در پیش دارد.
استلزامات بیان غیاث الدین منصور دشتکی با «اصالت وجود» ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مبنایی ترین مباحث فلسفی بحث از اصالت وجود یا ماهیت است که در موضع گیری های فکری - فلسفی نقش تعیین کننده ای دارد. ملاصدرا «اصالت وجود» را بعنوان مبنای حکمت متعالیه با ادلّه محکم اثبات نمود و با بررسی حکمای پیش از خود، مشائیان را قائل به اصالت وجود و اشراقیان را اصالت ماهوی نامید. هرچند مساله ی اصالت وجود یا ماهیت نزد حکمای متقدّم بدین گونه مطرح نبوده، لکن با بررسی آثار و عبارات ایشان می توان یکی از طرفین مساله را به آنان نسبت داد. این پژوهش درصدد است تا نشان دهد با وجود تصریح عبارات و موضع گیری های غیاث الدین بر «اصالت ماهیت»، لکن چون در آن زمان مساله ی اصالت وجود یا اصالت ماهیّت هنوز به درستی تنقیح نشده و وی به تبعات اصالت وجود یا ماهیت التفات نداشته، نظراتش در برخی از مباحث همچون وجود ذهنی، اشتداد در کیف، استکمال نفس و نفی ماهیت از واجب الوجود با «اصالت ماهیت» ناسازگار است.
مغالطه «پنداشت پرسش» در برهان وجودی از منظر ویلیام رو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال ۵۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
355 - 373
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر دو هدف را پی می گیرد: نخست ارائه تبیین و تحلیلی از برهان وجودی آنسلم و پلانتینگا بر اساس تقریر «ویلیام رو»-خداناباور معاصر-و دوم تعیین جایگاه مغالطه «پنداشت پرسش» در این استدلال. «رو» پس از طرح نقدهایی که بر تقریر آنسلمی این استدلال وارد شده است، قرائت موجهاتی پلانتینگا را قانع کننده ترین روایت برهان می داند و معتقد است که تقریرهای پیشین با تکیه بر این اصل که «وجود در واقعیت» ویژگی برتری بخش است، گرفتار مغالطه منطقی هستند. تقریر پلانتینگا نیز بر این مقدمه که خدا «موجودی ممکن با حداکثر کمال است»، استوار است و این گزاره تنها در صورتی صادق است که خدا در جهان واقعی، وجود داشته باشد. در این پژوهش، با روشی تحلیلی-انتقادی نشان می دهم روایت آنسلمی و بازسازی این روایت از طریق پلانتینگا مغالطه آمیز است و روایت موجهاتی پلانتینگا نیز گرچه دارای ضرورت منطقی است؛ امّا ضرورت وجود خداوند در خارج را اثبات نمی نماید؛ زیرا کمال در این برهان به گونه ای تعریف شده که به مغالطه «پنداشت پرسش» دچار است.
حماسه، تبلور دیدگاه های نوین: سیرۀ تربیتی شهید حاج قاسم سلیمانی بسترساز تربیت حماسی متعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال ۳۲ خرداد ۱۴۰۲ شماره ۳۰۶
67-77
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش، بررسی ابعاد تربیتی حماسه و واکاوی این ابعاد در سیره و مکتب تربیتی شهید سلیمانی است. دراین چارچوب تلاش شد با بررسی، تبیین و تحلیل وصیت نامه شهید سلیمانی، بیانات مقام معظم رهبری و سخنان افراد شاخص و هم رزم شهید با روش تفسیری تحلیلی به این سؤال اصلی پاسخ داده شود که سیره شهید سلیمانی تا چه حد ملاک های تربیت حماسی را پوشش و توصیف می کند. تربیت حماسی جایگاه و منزلت کلیدی در ابعاد و سطوح فرهنگی ارزشی مکتب و جهان بینی اسلامی ایرانی داشت و دارد. برخی افراد متنفذ و کاریزماتیک، از جمله شهید سلیمانی نقش مهمی در بازتولید این مسئله در برهه های زمانی مختلف جامعه داشته اند. یافته های پژوهش به دو بخش قابل تفکیک است؛ در بخش اول با مطالعه آثار حماسی ملی و آموزه های اسلام شیعی نگارش شده، ابعاد تربیت حماسی و زیرمحورهای آن (ولایت مداری، غیرت، شجاعت، فتوت و جوان مردی، جهاد، ایثار و ازخودگذشتگی، احسان و نوع دوستی، عدالت خواهی و ظلم ستیزی و...) کشف و تحلیل شد. در قسمت دوم تلاش شد این موارد با تکیه بر مکتب، سیره، کنش و رفتار شهید سلیمانی پیاده شود. باید گفت که در بافت و ساخت تربیتی اجتماعی جامعه، شهید سلیمانی مصداق بارزی در تحقق تربیت حماسی در ایران پس از انقلاب داشته است. مصداق عینی آن را در مشارکت گسترده مردم در مراسم تشیع، خاک سپاری آن در مناطق مختلف کشور و پس از شهادت در قالب فرهنگ سازی این مکتب برای نسل های جدید می توان مشاهده کرد.
بازخوانی انتقادی انگارۀ آزادی خواهی فمینیستی در جوامع اسلامی با تأکید بر دیدگاه برخی از اندیشمندان مسلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال ۳۲ مرداد ۱۴۰۲ شماره ۳۰۸
81-90
حوزههای تخصصی:
فمینیست ها زنان را در موقعیت های فرودستانه ای نسبت به مردان می بینند و برای رهایی از این تبعیض، ندای آزادی خواهی و برابر طلبی را فریاد می زنند. برخی دگراندیشان مسلمان نیز با تأسی به این مکتب بر این باور شدند که به دلیل وجود قوانین مردسالارانه دین اسلام، آزادی از زن مسلمان سلب شده و برای رفع این تبعیض نیاز به تقلیل حاکمیت دین در عرصه اجتماع است و در این راستا به بازخوانی قوانین اسلامی پرداختند. در پژوهش حاضر، با شیوه توصیفی تحلیلی و با رویکرد انتقادی، تلاش شده است این انگاره در ترازوی نقد و ارزیابی قرار گیرد. در پایان این نتیجه به دست آمده است که آزادی خواهی به معنایی که فمینیست ها در طلب آن هستند، با قوانین نظام اسلامی که برگرفته از وحی الهی و مطابق با فطرت و طبیعت انسان هاست، ناسازگار است. درواقع، سوءبرداشت برخی از دگراندیشان به دلیل درک نادرست از آموزه های اسلامی است.
ارزیابی تحلیلی نقدهای فلسفی وارد شده بر قاعده الواحد با تأکید بر مبانی حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۷۶)
1 - 28
حوزههای تخصصی:
قاعده الواحد یکی از قواعد مهم و پرکاربرد فلسفی است که پیشینه آن به فلسفه یونان بازمی گردد و در فلسفه اسلامی نیز مورد توجه اندیشمندان بسیاری همچون ابن سینا، شیخ اشراق و ملاصدرا قرار گرفته است. با وجود پذیرش این قاعده از سوی فیلسوفان بزرگ یادشده، برخی از متکلمان مسلمان این قاعده را برنتافته و با رویکرد کلامی نقدهایی بر آن وارد کرده اند. در این میان، با وجود بدیهی دانستن قاعده الواحد از سوی برخی از فلاسفه مسلمان، گروهی از فلسفه پژوهان معاصر با رویکردی فلسفی، قاعده الواحد را رد کرده و آن را با برخی از مبانی فلسفی ناسازگار دانسته اند. در جستار حاضر به شیوه توصیفی- تحلیلی، تلاش شده است که نقدهای فلسفی وارد شده بر قاعده الواحد، دسته بندی و سپس ارزیابی و تحلیل شود. یافته های، پژوهش حکایت از آن دارد که نقدهای وارد شده را می توان در دو گروه دسته بندی کرد. دسته نخست، نقدهایی است که به دلایل اثبات قاعده الواحد وارد شده و آن ها را در اثبات قاعده ناکافی شمرده است و دسته دوم با صرف نظر از دلایل اثبات قاعده الواحد، آن را با دیگر اصول و مبانی فلسفی ناسازگار دانسته است. در پایان، این نتیجه به دست آمده است که در بیشتر نقدهای فلسفی وارد شده بر قاعده الواحد یا «خلط میان مفهوم و مصداق» صورت گرفته است یا از مقدمات فلسفی قاعده الواحد مانند «اصل سنخیت»، «امتناع صدور معلول های هم عرض از فاعل بسیط» و «لزوم تفاوت گذاری میان کثرت علمی و عینی» تصویر درستی ارائه نشده است.
مبانی فلسفی کیفردهی عادلانه و مختصات آن بر اساس عدالت اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۷۷)
113 - 148
حوزههای تخصصی:
«کیفردهی» یک نهاد اجتماعی و یکی از موضوع های اساسی در حوزه سیاستگذاری کیفری است. با توجه به ماهیت نهادگرایانه کیفردهی و لزوم عادلانه بودن این نهادها، نهادهای اجتماعی عادلانه آن دسته از نهادهایی هستند که قواعد نظام بخش خود را به صورت برابر نسبت به سوژه ها ارائه می کنند. اما اعطای فرصت به سوژه های کم برخوردار می تواند به تحقق نظم تعادلی منجر شود. در نتیجه نهادهای اجتماعی عادلانه را می توان با دو وصف برابری و تعدیل توصیف کرد که این دو وصف، پایه های اصلی توصیف عادلانه نهادهای اجتماعی است. تبعیض در کیفردهی موجب ایذاء و محدودیت های ناروا نسبت به شهروندان می شود و پایه های مشروعیت نظام عدالت کیفری را متزلزل می کند. امروزه پرهیز از مصونیت کیفری یا بالعکس، کیفردهی تبعیض آمیز، به یکی از مهم ترین دغدغه های اجتماعی در حیطه سیاستگذاری کیفری و در نهایت رضایتمندی اجتماعی تبدیل شده است که می تواند قوی ترین توجیه در فلسفه کیفردهی باشد. پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی، ضمن تبیین ریشه های فلسفی توجیه کیفردهی، مختصاتی از سامانه کیفردهی عادلانه ترسیم می کند. ازجمله یافته های این پژوهش آن است که چنانچه نهاد کیفردهی در فرایند عادلانه حول دو محور برابری و تعدیل جریان یابد، می تواند به سامان دهی مجدد نظم اجتماعی مختل شده در اثر بزهکاری منجر شود. این فرایند با اصولی مانند نفی جبرگرایی، لزوم حاکمیت قانون و اصل ضرورت در استفاده از ابزار کیفری تثبیت می شود. با توجه به ابتنای این مختصات بر محور نظریه عدالت اجتماعی (عامل مشروعیت زای کیفر)، صرفاً به مختصات مذکور توجه می شود.
ارزیابی نظریه جابری در تغییر عصریِ گفتمان قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال ۱۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱۹
299 - 324
حوزههای تخصصی:
محمد عابد جابری، یکی از نوگرایان معاصر عرب است که با تأثیرپذیری از اندیشمندان فرانسوی و با تکیه بر روش های نوین پژوهشی، به ویژه در حوزه معرفت شناسی، به انتقاد از متون اسلامی، از جمله قرآن پرداخته است. با توجه به آسیب هایی که رویکرد انتقادی وی درباره قرآن دارد، تحقیق پیش رو بر آن شد تا با روش توصیفی، تحلیلی به تبیین و نقد مبانی و دیدگاه های وی درباره تغییر عصریِ گفتمان قرآن بپردازد. طبق بررسی انجام شده، دیدگاه های جابری در دو حوزه مبانی و دیدگاه عبارت اند از: 1. بین متون غیر هم عصر، گسست معرفتی وجود دارد؛ 2. لازم است، با قرار دادن هر متن در بستر تاریخی خود، به کشف ساختار اجتماعی و سیاسی مولّدِ گفتمان آن متن و در نهایت به قرائت انتقادی از گفتمان آن اهتمام ورزید؛ 3. قرآن به حسب شرایط محیطی جامعه عرب نازل شده است؛ 4. مفاهیم و اندیشه های قرآن بر اساس عرف عام و عربی فهم می شود؛ 4. احکام قرآن با گذر زمان قابل تغییرند. مبانی و دیدگاه های مذکور از جهاتِ عدم قطعیت وجود گسست در ساختارهای معرفتی، هم نوایی با اندیشه های جبرگرایانه، اتکا به پیش فرض های اومانیسمی، عدم تأثیرپذیری قرآن از شرایط محیطی به رغم توجه به آن، اشتمال قرآن بر مفاهیم و اندیشه هایی نو و بدیع و دایر مدار مصلحت و حکمت بودن احکام قرآن در همه اعصار نقد می شود.
تحلیل و بررسی راه کارهای مواجهه با مهدی نمایی
منبع:
جامعه مهدوی سال ۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۸)
38 - 80
حوزههای تخصصی:
باور به ظهور حضرت مهدی عج از مهم ترین عقاید جامعه ی شیعی است که زمینه ی رهایی از ناامیدی و ناکامی ها را فراهم می کند؛ بااین حال، همواره ظهور جریان های مهدی نما، تهدیدی برای این باور معنابخش بوده اند. از همان روزهای نخستین عصر غیبت تا کنون، افراد و گروه هایی در این زمینه ادّعاهایی از نوع: نیابت، سفارت، بابیّت، ارتباط، وکالت، یا حتّی مهدی بودگی داشته اند. ظهور این جریان ها در ابتدا ممکن است چالش نهاد دین به نظر بیاید، ولی در روزگار مدرن می تواند به یک چالش اجتماعی تبدیل شده و زمینه ی پیدایش فرقه های جدید و نیز شکاف اجتماعی میان شیعیان را فراهم کند و حتّی تهدیدی برای بقای جامعه باشد. به همین دلیل سالیانی ا ست که مواجهه و مبارزه با مهدی نمایی علاوه بر اینکه مورد توجه متکّلمان و الهی دانان است، در علوم اجتماعی نیز مورد توجّه و تدقیق قرار گرفته است؛ بااین حال هنوز توافق چندانی بر مناسب ترین راه کار این مواجهه در دست نیست. این پژوهش، کوشیده است تا با استفاده از روش مصاحبه ی نخبگانی با کارشناسانی از حوزه ی جامعه شناسی که بر این موضوع تمرکز داشته اند، و تحلیل محتوای آن، به مناسب ترین راه کارهای مواجهه با پدیده ی مهدی نمایی دست یابد. این راه کارها گاه به شیوه ی تعلیم مهدویّت اشاره دارد و گاه به روّیه های درمانی می پردازد. برخی از کارشناسان بر تغییر گفتمان مهدویّت و کاستن از سویه های عاطفی آن تأکید دارند و برخی دیگر بر تأکید بر رویّه های قانونی و قضایی. بااین حال ، همه کارشناسان، مهدی نمایان را یک مسئله اجتماعی می دانند و نه کلامی.
تحلیلی بر ستیزه تصوف اسلامی و مظالم اجتماعی
منبع:
کاوشی در معرفت اجتماعی سال ۱ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
136-159
حوزههای تخصصی:
این پژوهش، سیر برخورد و ستیزه عرفان ایرانی- اسلامی- که خود را در نحله های گوناگون جریانی به نام «تصوف» نشان داده است - را در دستور بررسی و تحلیل خود - در بازه زمانی قرون اولیه تشکیل تمدن اسلامی تا زمانی صفویه در گستره تمدنی ایران زمین- قرار داده است. این پژوهش بر اساس موارد استفاده از نوع «تحقیق کاربردی» و از نظر روش تحقیق «توصیفی» است. جهت جمع آوری داده و اطلاعات مورد نیاز برای تحقیق و جهت شناخت چارچوب نظری، از روش کتابخانه ای(اسنادی) استفاده شده است. جنبه نوآوری این تحقیق تاکید بر سیر سیاسی-اجتماعی تصوف برخلاف دیگر تحقیقات که بیشتر درصدد تبیین وجوه معنوی این جریان بوده اند، است.آنچه به عنوان نتیجه این پژوهش استنتاج شده است، فرقه های صوفی با دنیای سیاست، یکدست و یک ساز نبوده اند و بسته به شرایط و زمینه ها، واکنش های مختلفی از خود بروز داده اند؛ هرچند، بیشتر صوفیان با سیاست، میانه ای نداشته و یا با قدرت های زمان همراهی می کردند، اما گروه هایی هم در راه حق طلبی و آزادی خواهی تلاش و مجاهدت داشتند.
رابطه محبت و ولایت عرفانی در سخنان حضرت علی
منبع:
کاوشی در معرفت اجتماعی سال ۱ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
160-185
حوزههای تخصصی:
ولایت هم ریشه اسم »ولی« خداوند به معنی قرب، محبت و سرپرستی است. سالک با »تقوا« و بندگی به خداوند »تقرب« یافته، به قدر سعه وجودی خویش به کمال بی حد خداوندی »معرفت« می یابد و بر اساس فطرت حب به کمال در نهاد آدمی، دلش از »محبت« خداوند لبریز میگردد محبت به دنبال خود »شوق« و اشتیاق به محبوب را در دل سالک فوران می سازد تا به سر حد عشق رسد. اثر این عشق و محبت شدید، واگذاری »سرپرستی« امور به خداوند و »فنای« از خویشتن خویش است و خداوند شکور به میزان قرب، محبت و فنای به »ولایت خاصه« خداوندی و اجازه تصرف در تکوین اعطاء می کند و »ولایت خاصه« و »ولایت خاص الخاص« توجه تام سالک به حضرت حق و تقوای از ذات الهی و به عبارتی، عبادت حبی از راه های رسیدن به این فناست. حضرت علی در زمینه راه خود سخن دست یابی به تقوا، قرب، محبت، اشتیاق و ولایت الهی با اصحاب سّرّی تأکید نموده اند. این مقاله به گونه توضیحی- تحلیلی گفته و بر عبادت حّب مبتنی بر مأثورات آن امام همام در مقام تبیین حقایق فوق الذکر است.
الهیات طبیعی و فلسفه اسلامی (تبیین، تحلیل و بررسی طرح ریچارد سوئین برن)
منبع:
کلام و ادیان سال ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۹)
109 - 127
حوزههای تخصصی:
الهیات طبیعی در یک اصطلاح آن، به معنای استفاده از مقدمات تجربی و یافته های علوم طبیعی در خداشناسی و به طور خاص، براهین اثبات خدا به کار می رود. این پروژه، قدمتی طولانی دارد و در فضای معاصر نیز از یک سو با توجه به اقبال به علوم طبیعی و ازسوی دیگر برخی یافته های خاص این علوم یا برخی تنگناهای تبیینی آن ها، رونق پیدا کرده است. به صورتی که پروژه الهیات طبیعی، به اصطلاح فوق، در نوک پیکان مقابله با الحاد علمی جدید قرار گرفته است. ریچارد سویین برن، به عنوان یکی از مشهورترین فیلسوفان دین معاصر، از برجسته ترین متفکرین این پروژه به حساب می آید؛ به گونه ای که پژوهش در حیطه الهیات طبیعی، بدون ارجاع به آرای او معمولاً، ناقص تلقی می شود. او به تصریح خودش، به دنبال این است که فرضیه وجود خدا را به عنوان یک فرضیه تجربی، با شواهد علمی تأیید و درنتیجه وجود خدا را به عنوان بهترین تبیین برای برخی یافته های تجربی به کرسی بنشاند؛ اما به نظر می رسد در فلسفه اسلامی، ضوابطی وجود دارد که امکان چنین طرحی را محدود می کند. در این مقاله پس از مروری کوتاه بر طرح الهیات طبیعی سویین برن و تحلیل آن، به واکاوی انگیزه و دلایل او برای این طرح، مبادی الهیاتی و معرفت شناسانه آن و نقدهای وارد بر آن خواهیم پرداخت. در گام دوم، علاوه بر نقدها و تحلیل های اصیل این مقاله، تمامی نقدهای موجود در اهم آثار فارسی درباره برهان سویین برن، تقریر و ارزیابی شده و در دودسته نقدهای وارد و ناوارد دسته بندی شده اند.
معیارهای تشخیص ناروا بودن فرهنگ عمومی از نگاه نهج البلاغه در بعد اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از بایسته های جامعه امروزی توجه به فرهنگ عمومی است. وضعیت فرهنگ جامعه حکایت گر وضعیت عمومی آن جامعه از میزان پای بندی و عدم پای بندی افراد آن به هنجارهاست. هنجارهای فرهنگی از منظر جامعه شناختی، شامل ارزشها، آداب و رسوم یا عرف و قوانین می شود. با توجه به اینکه سخنان امیرالمؤمنین علیه السلامبه بعدارزشی فرهنگ عمومی بیشتر توجه دارد، در این تحقیق درصددیم در بعداجتماعی و از جنبه ارزشی آن، با مراجعه به نهج البلاغه و استخراج و تحلیل گزاره های مرتبط مورد بررسی قرار دهیم. در پاسخ به این سوال که چه معیارهایی را برای تشخیص ناروایی فرهنگ در بعد اجتماعی می توان از نهج البلاغه بدست آورد، به معیارهایی همانند ظلم پیشگی، عیب جویی، شایعه پردازی، عقب گرد فرهنگی، قطع ارتباط با دیگران، منت گذاری در یاری دیگران، خلف وعده، سوءظن، چاپلوسی و سخن چینی، بعنوان معیارهای ناروایی و عدم مطلوبیت آن در جامعه دینی بر مبنای مبانی اسلامی با استفاده از یانهادیین کار موجب پرهیز از زادهظلم پیشگی عیب جویی شایعه پردازی قعب گرد فرهنگی قطع ارتباط با دیگران خلف وعده سوء ظن وبه مبانی انروش تحلیل کیفی محتوای گزاره ها به نتیجه رسیده ایم که برخی از رفتارهای مردم در قالب فرهنگ عمومی طبق گزاره های نهج البلاغه نارواست که باید اصلاح شوند.
پیوندهای تاریخی بین تشیع و تصوف: تحلیل تاریخی از ارتباط غلات و نسبت آنها با تصوف و تشیع در اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام تطبیقی شیعه سال ۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷
145 - 141
حوزههای تخصصی:
در طول تاریخ اسلام، اتهام شیعی گری به برخی از صوفیان و اتهام صوفیگری به برخی شیعیان سبب شده است تا نسبت این دو جریان فکری تاریخ اسلام کانون توجه محققان قرار گیرد. مسئله اساسی موردبحث این مقاله این است که چه نحوه ارتباطی بین تشیع و تصوف و غلو برقرار است و بسترهای زمینه ساز اثرگذاری هر یک بر دیگری چه بوده است؟ فرضیه اولیه تحقیق عبارت است از اینکه: باوجود تفاوت هایی که هر دو جریان تصوف و تشیع در برخی مبانی معرفت شناسی دارند، اما بحث ولایت، حلقه وصل این دو جریان در طول تاریخ اسلام بوده است. بروز پدیده تاریخی غالی گری به موازات تشیع در تاریخ اسلام و استمرار حیات غالیان در بین برخی از فرقه های شیعه در قالب تصوف، ازجمله نکات مهم تاریخی است. این مقاله درصدد است با روش توصیفی – تحلیلی، پیوندهای تاریخی تشیع و تصوف را بررسی کرده و به نقش غلات و نسبت آن ها با تصوف و تشیع اشاره نماید تا از این رهگذر بتواند زمینه جدیدی برای امتداد پژوهش هایی در این حوزه را به ارمغان بیاورد.
مروری انتقادی بر نظریه تقدم عمل بر باور با تأکید بر دیدگاه جان کاتینگهام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رابطه عقل و ایمان یکی از مسائل مهم در فلسفه دین است. این مسئله از جنبه های متعددی بررسی شده است. یکی از این جنبه ها رابطه عمل و باور دینی است. جان کاتینگهام، فیلسوف تحلیلی معاصر انگلیسی زبان، با تأکید بر تقدم عمل دینی بر باور، و نیز ارادی نبودن باور، راه شناخت مسائل دینی را قرائن قلبی می داند. از نظر او، عاملی که باعث دین داری مردم است بحث های فکری درباره خدا نیست، بلکه جنبه های درونی خود دین و قدرت دگرگون کننده اعمال دینی در زندگی و تجربیات انسان است. در اثر پیش رو با شیوه ای تبیینی-انتقادی مروری انتقادی بر دیدگاه وی شده است. مهم ترین نقدهایی که دیدگاه وی با آن روبروست بدین قرار است: نخست آن که باور حاصل از مسیر عملی تنها یقینی روان شناختی است و چنین یقینی فراتر از منطق تأیید است. دوم آن که شناخت خدا و یک سیستم عملی شرط ورود به آن است و بر آن تقدم دارد. نقد سوم، مسئله تکثر ادیان و سیستم های عملی ای است که باعث بی اعتمادی انسان نسبت به دلائل قلبی می شود. نقد چهارم آن است که ورود به یک سیستم عملی فرع تصدیق به فایده آن است و کسی که چنین باوری ندارد دلیلی برای ورود به چنین سیستمی نخواهد داشت.
این همانی خدای دین و واجب الوجود بالذات فلسفه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۱ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۸۲)
91 - 106
حوزههای تخصصی:
In his article, the author intends to examine the issue that God of religion (theistic God) is identical with God of philosophy (deistic God, the Necessary Essence). Perhaps, in the past, this identity between God of religion and the Necessary Essence of philosophy "Wajib al-Wujud" seemed self-evident, and thus, in the philosophical works of Muslims, after the term "Wajib al-Wujud" and the like, they used the expression "Ta'ala" (Almighty) and the like, and no one questioned this usage. This means that everyone has accepted that the philosophical term "Wajib al-Wujud" refers to the same God of religion, and it was taken for granted that the study whether God of religion was identical with "Wajib al-Wujud" was regarded unnecessary. Today, however, viewing the translation of works of Western thinkers who insist to separate of discussions about God of religions from those of "Wajib al-Wujud" in philosophy, this issue demands an examination. One cannot make use of the philosophical achievements on "Wajib al-Wujud" in order to prove the theological issues, and thus important religious beliefs will be left without philosophical and rational support, unless one demonstrates the identity of God of religion with "Wajib al-Wujud".
The most important part of this article is to examine the attributes and acts that are attributed to God in religious texts; although, it may be regarded as an evidence for the difference between God and Wajib al-Wujud" in philosophy. The method adopted in this article is library reference, and the issue is investigated by referring to reliable philosophical and theological sources.
رسم «ساتی» و چرایی آن با توجه به جایگاه زنان هندو و مقایسه آن با اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت ادیان سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۵۷)
89 - 104
حوزههای تخصصی:
یکی از سنت های هندوان رسم «ساتی» است که در آن زنِ شوهر مرده به همراه وی سوزانده می شود. این سنت در طول تاریخ هند، افت وخیزهایی را تجربه کرده و سرانجام با توجه به مخالفت های افراد و گروه های مختلف ممنوع اعلام شده است. مطالعات انجام شده بیانگر انگیزه های گوناگون نسبت به انجام این سنت است. از نگاه برخی محققان، این عمل با انگیزه الهی و با تأسی به الهه داکشیانی، و از نگاه عده ای دیگر علت آن مشوق ها و عقوبت های اجتماعی است که زن بیوه را ملزم به انجام چنین عملی می کرده است. اعتقاد به تناسخ در کنار عشق و محبت زن نسبت به شوهر از دست رفته و ملحق شدن به او از دیگر عواملی است که تمایل به این رسم را تشدید می کرده است. البته بی توجهی به نیازهای عاطفی و اجتماعی بیوه زنان نیز سبب شده است این خودسوزی نوعی رفتار خشونت آمیز قلمداد شود که فرجام این سنت شاهدی بر این ادعاست. عنایت دین مبین اسلام نسبت به وضعیت این گروه از زنان نشان دهنده نگاه متعالی تعالیم آن و رعایت مصالح فردی و اجتماعی در این مسئله است.
در این نوشتار به روش توصیفی تحلیلی، رسم ساتی تبیین شده و پس از بررسی ریشه های فکری آن به مقایسه جایگاه زن در هندوئیسم و اسلام پرداخته می شود.
اگزیستانسیالیسم مسیحی؛ سوبژکتیویسم و انسداد معرفت دینی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۸
6 - 46
حوزههای تخصصی:
اگزیستانسیالیسم مسیحی یا دینی مکتبی کلامی است که عمدتاً از اگزیستانسیالیسم (Existentialism) متأثر است. مهم ترین دستاورد این مکتب کلامی و دیگر مکتب های متأثر از آن، افزون بر انسداد معرفتی، سوبژکتیویسم است. بر اساس این دستاورد یا ویژگی، ما در بن بست و انسداد معرفتی هستیم و نمی توانیم با منبع عقل و دلیل نقلی و روش پژوهش عقلی و نقلی یا تاریخی در ساحت دین به معرفتی دست یابیم؛ از این رو در پژوهش از دین به جای رویکرد ابژه ای، باید به روش سوبژه ای چنگ زد.
در نوشتار کنونی روش پژوهش اگزیستانسیالیسم را که سوبژه ای است، تبیین و ارزی ابی می ک نیم. سپس با ک اوش در آث ار کرک گور، پیروان و ش ارحان او مهم ترین آموزه هایی را که مکتب کلامی اگزیستانسیالیسم مسیحی بر آنها استوار شده و با آنها بنیان یافته است، با عنوان دهی و چینشی ویژه دسته بندی می کنیم و در پایان به ارزیابی آنها می پردازیم. این نگرش با نقدهای بسیاری روبه روست؛ برای نمونه می توان به ناکارآمدی سویژکتیویسم در پژوهش به ویژه پژوهش های دینی اشاره کرد.
برهان عقلی علم الهی بر امامت امیرالمومنین علیه السلام(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
80 - 111
حوزههای تخصصی:
تا کنون پژوهش های دامنه داری پیرامون علم الهی امیرالمومنین علی × صورت گرفته است؛اما هنوز زوایای ناگفته بسیاری نزد محققان کلام اسلامی وجود دارد .آنچه در این وجیزه بررسی می شود نگاهی متفاوت به علم الهی ایشان است.زاویه ی متفاوت برگرفته از این مسأله است که چگونه می توان به شیوه برهانی وعقلی از رهگذر علم الهی دینی، امامت حضرت علی × را اثبات نمود؟ برهان علم از سه مقدمه تشکیل شده است : اول : اثبات علم الهی دینی امیرالمومنین × بر اساس نصوص معتبر ؛ دوم:عدم اعطای علم الهی به مدعی دروغین امامت ؛ سوم:تنها حضرت علی × دارای علم الهی و مدعی امامت منصوص بوده است. مقدمه اول با ادله ی قرآنی و روایی اثبات شده ومقدمه دوم، بر اساس حکم عقلی مسلم است .مقدمه سوم نیز در گزارشات منابع معتبر شیعه و اهل سنت آمده است .بنابر مقدمات با روش های معمول روایی ،توصیفی –تحلیلی ، فرضیه پژوهش اثبات شده است.