فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۶۱ تا ۵۸۰ مورد از کل ۱۸٬۹۲۵ مورد.
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۸ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۲
25 - 53
حوزههای تخصصی:
ارسطو در ابتدای کتاب مقولات تعریفی اجمالی از الفاظ همنام و هم معنی ارائه داده است. فلاسفه ی ارسطویی و افلاطونی به تفسیر، نقد و تعمیم این تعاریف ارسطویی پرداخته اند. فرفوریوس تفسیری مفصل و همدلانه از این تعاریف ارائه می دهد و با تعمیم و گسترش این تقسیم بندی، از اقسام همنامی سخن می گوید. ابن سینا در ابتدای کتاب مقولات در منطق الشفاء به تقسیم بندی الفاظ به «متواطی» و «متفق» پرداخته است. به واسطه ی مقایسه ی عبارات سینوی با تعریف ارسطویی و شرح فرفوریوس نشانه های اثرپذیری ابن سینا از ارسطو و فرفوریوس شناسایی می شود. اصطلاح «لوگوس اوسیا» در تعریف ارسطویی محل تفاسیر مختلف و متباین بوده است. فرفوریوس این اصطلاح را اعم از تعریف حدی و رسمی درنظرمی گیرد و حتی با ذکر یک مثال، تعاریف ارائه شده از یک شخص را نیز در زمره ی مصادیقش قرارمی دهد. اصطلاح «قول الجوهر» در تعریف سینوی، معادل اصطلاح «لوگوس اوسیا» در ارسطو و فرفوریوس محل بحث و نظر قرارگرفته است. «قول الجوهر» در تحلیل نهایی شیخ معادل «حد برحسبِ اسم» و به عبارت دیگر «شرح الإسم» است. همچنین ابن سینا نیز همانند فرفوریوس برای همنامیْ اقسام مختلفی ذکرمی کند. او الفاظ مشکّک را در این تقسیم بندی به عنوان یکی از مصادیق الفاظ متفق ذکرمی کند و آن ها را به دو دسته ی مطلق و نسبی تقسیم می کند. الفاظ مشکّک نسبی در تقسیم بندی فرفوریوس حضور دارند؛ اما الفاظ مشکّک مطلق توسط فرفوریوس ذکرنشده اند.
آثار و نتایج تسری مفهوم تشکیک در حوزه انسان شناسی فلسفی
حوزههای تخصصی:
«تشکیک در وجود» از مهمترین مباحث هستی شناسی در فلسفه اسلامی است و از آنجا که حل اکثر مباحث و مشکلات حکمت متعالیه متوقف بر آن است، گفته شده در حکمت متعالیه پس از اصالت وجود هیچ مسئله اى اهمیت «تشکیک وجود» را ندارد. اگرچه در آثار ملاصدرا، جسته و گریخته به برخی آثار و تبعات تسری مفهوم تشکیک در انسان شناسی اشاراتی شده اما به طور ویژه و مشخص به آن پرداخته نشده است. پیش از صدرا نیز فخر رازی، با تصریح بر تباین ماهوی انسان ها از نوعی نگاه ویژه به انسان سخن گفته که بر اساس آن، «انسانیت» به منزله یک هویت واحد، قابل تعمیم به همه انسان ها نیست. این تلقی از مفهوم انسانیت به این معنا خواهد بود که هر فرد، ماهیتی تبدیل ناپذیر و متفاوت با دیگر انسان ها دارد. این مقاله که با رویکرد توصیفی تحلیلی و روش استنتاجی، تلاش می کند پیامدهای تسری مفهوم تشکیک در حوزه انسان شناسی و به تبع، تاثیر آن بر علوم انسانی مانند تعلیم و تربیت را مورد بررسی قرار دهد. با تسری مفهوم تشکیک از حوزه هستی شناسی به حوزه انسان شناسی، سه مفهوم اصلی حوزه انسان شناسی، یعنی آگاهی، اراده و رابطه نفس و بدن و همچنین علوم انسانی مانند حقوق، تعلیم و تربیت، روانشناسی و اخلاق که مستظهر به اصول انسان شناسانه هستند نیز دستخوش تغییرات مهمی می شوند.
تاثیر معنویت درعرصه های زندگی فردی(آرامش،شادی ،امید) با استفاده از دعای ابو حمزه ثمالی
منبع:
کاوشی در معرفت اجتماعی سال ۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
130-159
حوزههای تخصصی:
انسان امروزه باوجود زندگی مدرن روبرو فشارهای روانی ،جسمی و ذهنی پریشان است. با همه زیبایی و دارای هنوز خود را گرفتار و اسیر می بیند و به دنبال آرامش درونی و شادی حقیقی و امید واقعی پی نموده است. بنابراین بشر به معنویت توجه آورده که یک امر فطری است. با تحقیقات علمی ثابت شده است که فرد معنوی بیشتر شادتر و مطمئن تر در زندگی خود است. و به آرامش رسیده است.معنویت اسلامی، سعادت انسان را شایسته و سزاوار رسیدن به قرب الهی می داند و انسان را دارای استعداد خلافت الهی و تجلی اسماء و صفات الهی معرفی می کند. روش های که اسلام برای معنویت استفاده می کند ریشه و اصل آن بر شریعت است که قرآن و سنت شامل می شود. یکی از آن روش نیایش و دعا است که مهم ترین کارکرد نیایش در عرفان وحدت مجذوب است که از طریق ذکر قلبی اتفاق می افتد. نیایش های عرفانی بر اصل مراقبه و تمرکز بر نفس استوار است. ادعیه ائمه ع سرشار از شور و هیجان معنوی واله های از اشارت عرفانی است. دعای های اسلامی گنجینه ای از معارف است ازجمله مناجات شعبانیه و کمیل و عرفه و دعای ابوحمزه ثمالی و دعاهای صحیفه سجادیه امام سجاد که این دعاها الهام بخش و معرفتی متعالی هستند. لذا پژوهش حاضر باهدف تأثیر معنویت در عرصه های زندگی فردی از منظر دعای ابوحمزه ثمالی پرداخته است. ازلحاظ روش انجام پژوهش از نوع توصیفی و تحلیلی هست و برای جمع آوری اطالعات در این نوشتار از روش اسنادی – کتابخانه ای و اینترنتی بهره گرفته است. از نتایج این تحقیق می توان درزمینٔهآرامش،شادی ،امید رندگی فردی از ادعیه مخصوص دعای ابوحمزه ثمالی استفاده کرد.
بازخوانی تحلیلی «حدیث غدیر» و دلالت های آن از دیدگاه زیدیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال ۱۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲۱
73 - 92
حوزههای تخصصی:
حدیث غدیر، به عنوان یکی از مهم ترین نصوص روایی در اثبات حقانیت و امامت امام علی (ع)، از پیامبر اکرم (ص) صادر شده و صدور آن مورد اتفاق نظر مذاهب کلامی است. در میان فرقه های اسلامی، زیدیه به دلیل اشتراکات فراوان با شیعیان دوازده امامی در مسئله امامت و رهبری امام علی (ع)، از اهمیت بالایی برخوردار است. آنان در بسیاری از آثار خود، اعم از کتب کلامی، تفسیری، حدیثی، فقهی، و تاریخی، به این حدیث پرداخته و آن را حدیثی مشهور و متواتر برشمرده اند. نقطه مشترک و محور اصلی میان تمام کسانی که در زمینه این حدیث قلم زده اند، بحث ولایت و امامت امیرالمؤمنین (ع) است. در این پژوهش، با رویکردی توصیفی-تحلیلی، به واکاوی حدیث «من کنت مولاه فعلی مولاه» که به حدیث غدیر مشهور است، از منظر زیدیه پرداخته می شود و به این پرسش نیز پاسخ داده خواهد شد که این حدیث چه آثار و نتایجی را در پی دارد. یافته های این پژوهش نشان می دهد که زیدیه حدیث غدیر را حدیثی صحیح و متواتر می دانند و آن را دلیلی بر امامت و جانشینی حضرت علی (ع) پس از پیامبر اکرم (ص) برمی شمارند. آنان در تفسیر و دلالت های این حدیث، با ارائه قرائن مختلف، بر ولایت و امامت امیرالمؤمنین (ع) و نفی ولایت غیر ایشان تأکید می کنند و عصمت، افضلیت، و مرجعیت علمی ایشان را نیز از این حدیث استنباط می نمایند.
تبیین ماهیت الهیات روایی بر اساس تحلیل مفهوم روایت
منبع:
الهیات سال ۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱
37 - 57
حوزههای تخصصی:
الهیات روایی یکی از حوزه های الهیاتی جدید شکل گرفته در غرب (آمریکا) و تحت تأثیر فضای پست مدرنیسم است. این نوع الهیات همچون سایر مظاهر پست مدرنیسم علیه الهیات پیش از خود شوریده است. در اینجا با مبنا قرار دادن روایت/ داستان که در کتاب مقدس آن را می یابیم پیرامون موضوعاتی مانند انسان، خدا، ایمان مباحث بسط می یابد. از آنجا که یک تعریف مشخص و جامع از این نوع الهیات وجود ندارد (ما نیافتیم)، بر آن شدیم با مطالعه و تحلیل آراء الهیدانان مربوط به این حوزه، ویژگی ها و مفاهیم اساسی روایت، که عنصر اصلی شکل دهنده این نوع الهیات است، و مبتنی یا متأثر از فضای پست مدرنیم است، الهیات روایی را تعریف کنیم؛ و با توجه به آنچه انجام دادیم توانستیم این الهیات را بر اساس هفت مفهوم/ ویژگی معرفی نموده و آن را به عنوان الهیاتی عمل گرایانه، و نه نظرورزانه، تعریف کنیم.
تحلیل وجود شناختی قاعدۀ «العلم بالعلة یستلزم العلم بالمعلول» با تأکید بر مبانی حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
157 - 184
حوزههای تخصصی:
مطالعه تحلیلی قواعد فلسفی در پرتو مطالعه تاریخی آنها، هم زمینه فهم بهتر آنها را فراهم می آورد و هم میزان تأثّر آنها از مکاتب و آرای فلسفی را به خوبی آشکار می سازد. از جمله قواعد مهم و پرکاربرد در حکمت اسلامی قاعده «العلم بالعلّه یستلزم العلمَ بالمعلول» است. پیوند این قاعده با دو مسأله اصالت وجود و حقیقت علم و تحولات این دو در حکمت اسلامی، ضرورت بازخوانی این قاعده را آشکار می سازد. نوشتار پیش رو، نخست پیشینه این قاعده را از نظر گذرانده و به تبیین این مهم می پردازد که علم به علت در چه صورتی مستلزم علم به معلول است. آنگاه با توجه به سیر تاریخی آن به تبیین ادله اقامه شده بر آن پرداخته؛ و در پایان، به مهم ترین کاربردهای این قاعده اشاره می کند. علم حضوری به معلول در پرتو علم حضوری به علت، اقامه براهینی نو بر این قاعده بر اساس مبانی حکمت متعالیه و بیان تفاوت آن با قاعده «ذوات الأسباب لاتعرف إلا بأسبابها» از جمله مهم ترین دستاوردهای این مقاله است.
تحلیل ریتورنلّو در رمان و نقاشی با توجه نظام هنرها نزد دلوز با تأکید بر هستی شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با مطالعه نظام هنرها در آرای دلوز معیار نگریستن به نسبت هنرها مشخص می شود. همچنین با نگاهی به آن معیار، تفاوت درجه هنرها بر اساس کارماده شان آشکار می گردد. بدین ترتیب، با تمرکز بر آرای دلوز این پرسش ها مطرح است: چگونه این فیلسوف بر اساس معیاری چون ریتورنلّو به رمان و نقاشی از منظر مسائل مشترکی می نگرد؟. چگونه این مسائل با مباحث هستی شناسی او متناظر می شوند؟. با روش توصیفی-تحلیلی و مطالعه متمرکز برخی آثار او، می توان گفت ریتورنلّو گرچه اصطلاحی موسیقایی است وجوه آن در رمان و نقاشی تحلیل شدنی است. رمان و نقاشی اصیل ریتورنلّو می سازد. ریتورنلّو چند وجه مثل ملودی، موتیف-کنترپوآن و تم-تغییراتِ هارمونیک دارد. این چند وجه چون نقاطی تکاملی نیستند، بلکه وجوهی از پدیده ای واحد هستند. ارتباط شخصیت ها و فیگورها در رمان و نقاشی بر اساس ارتعاش، ملودی تک آوا می سازد. شخصیت ها و فیگورها به صورت بیرونی و درونی بامنظره و حیوان نسبت می یابند، بر اساس درکمایه و حالمایه ملودی های چندآوا یا کنترپوآن های قلمرویی و شخصیت ریتمیک می سازند. بر بنیادِ شدت ناب، تغییرات هارمونیک را از سرمی گذارند و به شدتِ (توان) بی نهایت و بی نهایت شدت گشوده می شوند. بسیاری از مسائل استتیک دلوز مانند درکمایه، حالمایه، احساس ناب، که قلمروسازی، قلمروزدایی و بازقلمروگذاری را در عرصه هنرها رقم می زنند به عنوان مبنای توضیح ریتورنلّو با شیوه زیستن یا فرم زندگی هستنده ها متناظرند.
تحلیل و بررسی غایت گرایی اخلاقی از منظر محمد بن زکریای رازی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۰
32 - 54
حوزههای تخصصی:
محمد بن زکریای رازی از اندیشمندان اسلامی است که صاحب اندیشه و آثار مختلف در حوزه های گوناگون علمی از جمله اخلاق بوده است. با وجود این تاکنون دیدگاه فلسفه اخلاقی وی کمتر تحلیل و بررسی گردیده و در برخی موارد نسبت هایی نظیر شبه اپیکوری یا عدم انسجام بین مواضع اخلاقی به وی داده شده است. این پژوهش در راستای بررسی دیدگاه وی در حوزه اخلاق هنجاری صورت گرفته و ضمن بررسی نسبت دیدگاه وی با انواع غایت گرایی، اندیشه وی را بررسی نموده است. تحلیل اندیشه اخلاقی رازی گواه آن است که وی غایت گرا بوده و تشبه به خدا را غایت اخلاق دانسته است؛ غایتی که البته ملازم با لذات دائمی اخروی است. بنابراین دیدگاه وی از نوع تشبه گرایی است و نسبت لذت گرایی اپیکوری به وی از دقت کافی برخوردار نیست. افزون بر این مواضع وی به صورت منسجمی قابل تفسیر است
سازگاری نسبیت گروی توصیفی با واقع گرایی فرا اخلاقی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۱۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۹)
127 - 142
حوزههای تخصصی:
نظریه های مختلفی، نظریه عینیت احکام اخلاقی را مورد چالش قرار می دهد و یکی از این نظریه ها، نظریه شکاکیت اخلاقی است. مدافعان این نظریه با تکیه بر قرائن و دلایل مختلف، تلاش می کنند تا شکاکیت اخلاقی را توجیه نمایند. از عمده ترین دلایل شکاکان اخلاقی، تمسک به نسبیت گرویِ توصیفی است. مطابق این نظریه، فرهنگ جوامع مختلف شامل عناصر متفاوت از جمله احکام اخلاقی متفاوتی است. هدف پژوهش حاضر، بررسی این مسئله است که آیا نسبیت گروی توصیفی، به شکاکیت اخلاقی منجر می شود؟ این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی و با رویکرد انتقادی تلاش نموده تا نشان دهد که استدلال مبتنی بر نسبیت گروی توصیفی در استنباط شکاکیت اخلاقی و نفی عینیت احکام اخلاقی، صرف نظر از نقص و ضعف منطقی آن، قادر نیست تصویر واقعی از فرهنگ جوامع مختلف بشری ترسیم نماید. برای این هدف، نخست، استدلال شکاکان اخلاقی به صورت شرطیِ رفع تالی بیان و سپس از طریق نقد در مقدمه دوم استدلال، پاسخ این نظریه بیان خواهد شد. با نظر به بررسی دقیق درباره تفاوت های فرهنگی، نتیجه پژوهش نشان داد که شکاکیت اخلاقی نمی تواند بر نسبیت گروی توصیفی مبتنی گردد و واقع گرایی اخلاقی و نسبیت گروی توصیفی با یکدیگر سازگار و قابل جمع هستند. پیامد مهلک شکاکیت اخلاقی بر زندگی بشر، ضرورت بررسی آن را اجتناب ناپذیر می سازد.
Knowing One’s Own Consciousness: The Epistemic Ontology of Consciousness and Its Implication for the Explanatory Gap Argument(s)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال ۲۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۹۹)
171 - 193
حوزههای تخصصی:
It is usually, and without much disagreement, regarded that ‘knowing one’s own consciousness’ is strikingly and fundamentally different from ‘knowing other things’. The peculiar way in which conscious subjects introspectively know their own consciousness in their immediate awareness is of immense importance with regard to the understanding of consciousness insofar as it has a direct bearing upon consciousness’ fundamental existence. However, when it comes to the understanding of consciousness, the role of consciousness’ introspective knowledge is rather downplayed or not given much importance with regard to its ontology. With this in the background, the whole purpose of this paper is, first, to make the rather obvious point that the very existence of consciousness in its most fundamental form is constituted by this introspective knowledge of it or its epistemic dimension, whereby its ontology gets its epistemological or epistemic nature. Second, it aims to strengthen the explanatory gap argument by appealing to our enhanced understanding of consciousness in terms of its epistemic ontology.
مواجهه قرآن با برداشت های نمونه شناسانه مسیحی از داستان یونس(ع)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت ادیان سال ۱۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۵۸)
37 - 52
حوزههای تخصصی:
حضرت یونس(ع) ازجمله شخصیت هایی است که هم در قرآن و هم در کتاب مقدس عبری از ایشان سخن به میان آمده است. داستان قرآنی یونس(ع) بیش از آنکه با داستان کتاب مقدس عبری همسو باشد، به داستان ایشان در نوشته های آبای کلیسای سریانی که بازتابی از عقاید مسیحیان عصر نزول است، شباهت دارد. ازهمین رو می توان قرآن را در گفت وگو با این تفاسیر مسیحی از داستان یونس(ع) دانست. مطابق برداشت های مسیحی از برخی عناصر داستان یونس(ع)، سرگذشت ایشان در راستای مسیح شناسی استفاده می شود و براین اساس پژوهش حاضر با استفاده از روش مطالعات تطبیقی و با رویکرد تحلیلی تبیینی در پی پاسخی برای این پرسش بوده است که قرآن چگونه با برداشت های نمونه شناسانه مسیحی از داستان یونس(ع) در عصر نزول مواجهه داشته است؟ پاسخ به دست آمده این است که نه تنها قرآن نمونه شناسی مسیحی را انکار می کند، بلکه به نظر می رسد داستان پیامبران را در رابطه با پیامبر اسلام روایت می کند و نمونه شناسی و پیامبرشناسی خاص خود را توسعه می دهد. همچنین با حذف بخش هایی از داستان یونس(ع)، که در میان مسیحیان رایج بوده، در جهت نفی یا کم اهمیت نشان دادن عقاید رایج مخالف با آموزه هایش گام برداشته است.
A Phenomenological Assessment of Mulla Sadra’s View of the Individual Mind(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
This article examines the theory of mind proposed by the esteemed Islamic philosopher, Mulla Sadra Shirazi, through a phenomenological lens. We specifically focus on how Mulla Sadra’s framework addresses the question of the individual human mind and its intricate relationship with the body. While Mulla Sadra presents concepts that resonate with some of Husserl’s ‘monadological-phenomenological’ reflections, we argue that strict adherence to phenomenological methodology precludes acceptance of the metaphysical implications he draws concerning the individual mind’s connection to the totality of existence, including a presumed divine reality. Nonetheless, our comparative analysis with Mulla Sadra’s thought illuminates key aspects of Husserlian monadology and highlights the limitations of a rigorously phenomenological approach to purely metaphysical inquiries.
بررسی چالش اخلاقی بودن دعا از دیدگاه ساول اسمیلنسکی و دنیل پترسون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال ۱۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲۱
189 - 207
حوزههای تخصصی:
یکی از پرسش های مهم فلسفه دین در موضوع دعا، پرسش از اخلاقی بودن برخی از درخواست هایی است که اجابت آن از سوی خداوند به نوعی منتهی به آسیب و رنج دیگران خواهد شد. ساول اسمیلنسکی از فیلسوفانی است که دعا را نه یک آرزوی صرف، بلکه اقدامی عملی برای وصول به خواسته ها می داند و ازاین رو، از موضع یک فیلسوف اخلاق نتیجه گرا، اخلاقی بودن برخی از دعاها را به سبب نتایج خسارت بار آن برای دیگران مورد تردید قرار داده است. در مقابل، دنیل پترسون ضمن پذیرش نظریه اسمیلنسکی مبنی بر تلقی دعا به مثابه نوعی اقدام عملی، از همان موضع نتیجه گرایی، تلاش می کند تا با تکیه بر صفات علم، قدرت، و خیرخواهی مطلق خداوند، از اخلاقی بودن این نوع از درخواست ها دفاع کرده و نتایج آسیب زای این نوع از درخواست ها را نفی کند. در این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی تلاش شده است تا دیدگاه این دو فیلسوف دین درباره دعا مورد نقد و بررسی قرار گیرد. این نقد و بررسی هم از منظر تمرکز بر مبانی الهیات دعا و هم از منظر فلسفه اخلاق انجام شده است. به نظر می رسد مهم ترین نقطه ضعف هر دو دیدگاه، یکسان انگاری دعا با اقدام عملی برای وصول به هدف است و چالش اصلی دیدگاه اسمیلنسکی، قضاوت اخلاقی در خصوص درخواست از خداوند بر اساس مناسبات و روابط انسانی است.
بررسی تطبیقی برهان فطرت در اثبات وجود خداوند از دیدگاه دکارت و حکیم شاه آبادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام تطبیقی شیعه سال ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۸
99 - 132
حوزههای تخصصی:
بحث از فطرت و مقتضیات آن به عنوان ویژگی مشترک میان همه انسان ها از اهمیت به خصوصی برخوردار است. اثبات وجود خداوند بر مبنای فطرت همواره یکی از دغدغه های چالش برانگیز اندیشمندان در طول تاریخ بوده است. تحقیق پیش رو به بازشناسایی نقش فطرت در اثبات وجود خداوند بر اساس نظام فکری دکارت و شاه آبادی با روش تحلیلی- تطبیقی پرداخته است. با بررسی نظام فکری هر دو اندیشمند، نوعی قرابت میان بیانات ایشان مشاهده می گردد که امکان بررسی تطبیقی را فراهم می سازد. در این راستا پس از بیان وجوه اشتراک و افتراق نظرات هر دو اندیشمند، به تطبیق دو دیدگاه پرداخته شده است که برخی از یافته ها و نتایج آن بدین شرح است: اعتقاد به معارف فطری، دوگانه انگاری حقیقت انسان، صحه بر تفاوت میان فطرت و طبیعت ازجمله وجوه اشتراک و داعیه جدایی عقل و ایمان، اختلاف در مبانی معرفت شناسی و هستی شناسی، از اهم وجوه افتراق نظرات این دو اندیشمند می باشد. با تطبیق وجوه اشتراک و افتراق، می توان گفت در نظر دکارت فطریات اموری هستند که متعلق شناخت حقیقی قرار می گیرند. مفهوم خدا ازجمله این مفاهیم است که قوه عقل به نحو فطری بر آن واقف است. در مقابل، شاه آبادی فطرت را شاکله وجودی انسان دانسته و لذا علاوه بر تأکید بر مبانی معرفت شناسی که دکارت به آن پرداخته، مبانی هستی شناسی را نیز موردتوجه قرار داده است. ازاین رو بسیاری از معضلات فلسفه دکارت در نظام فکری شاه آبادی مشاهده نمی شود.
موضوع متافیزیک نزد حکیم تبریزی و تنزیه خداوند از مصادیق آن(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
اغلب فیلسوفان مسلمان تحت تأثیر سنّت ارسطویی، موضوع متافیزیک را «موجود از حیث موجودیت» دانسته اند. تنها فارابی در تعریف شاذّی، «واجب الوجود» را موضوع حکمت قرار داد که مورد انتقاد جدّی ابن سینا قرار گرفت. سهروردی نیز در آثار به سبک مشّائی، گاه «وجود» را به معنای مصدری به کار برده است که بعدها در آثار ملّاصدرا انعکاس یافت ولی موضوع حکمت اشراقی سهروردی و مقسم نور و ظلمت، «شئ» است. گرچه سایر متفکّران به نحو ارتکازی، درباره موضوع مابعدالطبیعه سخن گفته-اند، امّا رجب علی تبریزی پایه گذار سومین جریان فکری در مکتب اصفهان، با رویکردی نو و ابتنا بر نظام مفهومی خاص، در این باره بحث کرده است. او با لحاظ دو شرط «عام تر بودن» و «قابلیت حمل بر موضوعات مختلف علوم»، بدین نتیجه می رسد که «شئ از حیث موجودیت» موضوع حکمت است. در مکتب نومشّائی تبریزی، مراد از «وجود»، بودن شئ در خارج و مقصود از «موجود»، شئ وجوددار است. بر این اساس، موجودات بالفعل به دو قسم کلّی واجب و ممکن تقسیم می شوند. مراد حکیم از واجب، مخلوقات ثابت و دائم الوجود هستند که عدم ناپذیر و در اصطلاح او، «ممکن خاص» نامیده می شوند و منظور از «ممکن»، اشیای متغیّر و «قابل وجود و عدم» هستند که به «ممکن عام» مصطلح شده اند. بنابراین «خداوند» حتّی مصداق واجب الوجود هم نیست و از این رو جزو مصادیق موضوع مابعدالطبیعه نخواهد بود. چنین نتیجه ای با رویکرد تنزیهی حکیم تبریزی در مباحث الهیات، هماهنگ است.
تبیین عدالت در بستر جنسیت از منظر آیت الله جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۵
91 - 116
حوزههای تخصصی:
عدالت از مسائل مورد توجه ادیان الهی و مکاتب بشری بوده و اندیشمندان مختلف به بحث از آن پرداخته اند. سطح جدید مطالعات در زمینه عدالت، پرداختن به نگرش هایی همچون مطالعه هستی شناسی و انسان شناسی ها است که درون مایه محتوایی عدالت را می سازد. عدالت حوزه های گوناگونی را دربردارد. یکی از این حوزه ها، مطالعه عدالت بین دو جنس زن و مرد است که امروزه تحت عنوان عدالت جنستی از آن یاد می شود. از آنجا که عدالت جنسیتی مفهومی ترکیبی است، در مطالعه آن علاوه بر فهم عدالت؛ با توجه به شناخت انسان، کیفیت آفرینش او، تفاوت های بین زن و مرد، حقوق زنان به ارائه مبنای عدالت ضرورت می یابد. بررسی و ارائه معیار در تحقق عدالت جنسیتی مسئله ای است که کمتر پژوهشی به آن پرداخته است. از آنجا که آیت الله جوادی آملی یکی از فیلسوفان معاصر به شمار می آید که در زمینه انسان شناسی، مسئله زنان، برابری، عدالت و تفاوت های جنسیتی صاحب نظر است، نظرات ایشان با روش توصیفی_تحلیلی و با محوریت بررسی معیار در تحقق عدالت جنسیتی مورد مطالعه قرار می گیرد. این مقاله به دنبال آن است که معیارهای تحقق عدالت جنسیتی را از منظر آیت الله جوادی آملی متناسب با جایگاه های مختلف انسانی شناسایی و تحلیل کند. در این راستا، در مسائل مربوط به هویت انسانی، عدالت با معیار تساوی و برابری سنجیده می شود؛ در کیفیت تربیت و محیط پرورش که تفاوت های بین زن و مرد حقیقی نیستند، عدالت با معیار استحقاق افراد تحقق می یابد؛ و در امور زیست شناختی جنسی، عدالت با توجه به تناسب مبتنی بر تفاوت های طبیعی تعیین می شود.
روش های تحکیم باور به معاد در سیره و سخن امام رضا(ع)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ رضوی سال ۱۲ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۶
171 - 196
حوزههای تخصصی:
اعتقاد به معاد و بازگشت به جهان دیگر از باورهای مسلّم پیروان ادیان الهی است و در ادیان غیرالهی نیز نمونه هایی از باور به زندگی پس از مرگ مشاهده می شود. این پژوهش سیره و سخنان امام رضاg را با رویکردی نو یعنی توجه به باورهای پایه ای در حیطه معاد بررسی کرده است تا به این پرسش پاسخ دهد که آیا روش های امام رضاg در مناسبات با مخاطبان مهندسی شده و نظام مند بوده است یا بر اساس اقتضائات و شرایط عمل کرده اند؟ آیا روش ایشان قابلیت تعمیم در عصر حاضر را دارد؟ سیره و سخنان عالم آل محمدn در اصلاح و تحکیم باور به معاد به روش تحلیلی بررسی و حاصل پژوهش این است که روش های موعظه، تذکر و نصیحت به اصحاب و دیگر مراجعه کنندگان برای آمادگی معاد و بشارت به نعمت های بهشتی و انذار از عذاب آخرت به هدف آگاهی بخشی در سخنان حضرت همواره ثابت است. ترکیب و به کارگیری هم زمان از چندین روش فطری- شهودی، عقلی- استدلالی، حسی- تجربی و قرآنی- روایی، استفاده از باور(میل به نجات) و ابزار مشترک(فطرت و عقل) و استناد به کتب مقدس در انتقال معارف به مخاطبان در گفت وگوها و مناظرات از نوآوری های روشی حضرت است و می توان ادعا کرد روش های حضرت قابلیت تعمیم پذیری در قرن حاضر را دارد.
گونه شناسی و بسترشناسی اوصاف مهدی (عج) در روایات امام باقر علیه السلام(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال ۱۸ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۴
208 - 231
حوزههای تخصصی:
رسول خدا (ص) اولین مروج اندیشه ی مهدویت در جامعه اسلامی بودند. اهل بیت پیامبر (ص) نیز به تأسی از ایشان، در ترویج این اندیشه تلاش وافر کردند. هر چه حاکمان از فرهنگ نبوی فاصله می گرفتند ظلم و جنایات آنان بر مردم بیشتر می شد. همین امر مسلمانان را بر آن داشت تا به دنبال یک منجی برای رهایی از ظلم و اختناق باشند. حرکت های اعتراضی نظیر مبارزه مختار با ظلم بنی امیه و طرح مهدویت محمدبن حنفیه، در همین فضا شکل گرفت. در مقابل حاکمان اموی نیز جهت مشروعیت بخشی، برای برخی خلفا خود ادعای مهدویت کردند. تا بدان جا که مهدی نمایی در عصر امام باقر (ع) از شدت بیشتری برخوردار شد. از این رو، آن حضرت در ضمن روایاتی، جزئیات اوصاف مهدی(عج) را، برای شناخت دقیق تر و مقابله با مهدی نماها بیان فرمودند. برای درک صحیح فضای تاریخی و چرائی صدور این روایات، گونه شناسی و بسترشناسی تاریخی ضروری می باشد. مقاله ی پیش رو با روش توصیفی _ تحلیلی و با استفاده از منابع روایی و تاریخی، روایات اوصاف مهدی(عج) منقول از امام باقر(ع) را مورد تحلیل و بررسی قرار داده است. این روایات متشکل از سه گونه اوصاف شخصی، جسمی و اختصاصی است. امام باقر(ع) در این گونه ها، با ارائه ی شاخصه هایی، به دنبال اصلاح انحرافات، رد مدعیان دروغین مهدویت و ترویج نشانه های صحیح مهدی؟عج؟ بوده اند و این آگاهی را به مسلمانان دادند؛ تنها کسی می تواند ادعای مهدویت کند که تمام ویژگی های مهدی(عج) را توأمان داشته باشد و آن یک مصداق بیشتر ندارد، امام دوازدهم شیعیان، فرزند امام حسن عسکری؟ع؟ است که هنوز ظهور نکرده است.
حکمت صدرایی و خوانش عقلانی وحی با تأکید بر آراء آیت الله جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۷
29 - 76
حوزههای تخصصی:
ملاصدرا در صدد تبیین عقلی ماهیت وحی و گشودن چشم اندازه عقلانی برای فهم این رویداد است؛ پرسشِ فیلسوف از حقیقت وحی تلاشی است برای فهم پذیر ساختن آن و قرار دادن خاستگاه دین در افق عقل انسانی؛ وحی فرایندی کاملاً عقلانی تلقی می شود و خرد یگانه بنیاد واقعی و حقیقی آن اعلام می گردد. ملاصدرا باتوجه به نظام فکری خود وحی را نیز دارای مراتب مختلف عقلی، مثالی و زبانی و بصری میداند و باور دارد نبی برای دریافت وحی از امتیازات خاصی مانند قوه حدس، تخیل و متصرفه قوی بهره مند است. از این رو، نبی با دریافت حقایق عقلی در مرتبه مثال منفصل وجود مثالی آن حقایق را نیز ادراک می کند ودر مرتبه حس وجود ظاهری وحی را در قالب اصوات و حروف استماع می کند، حتی فرشته وحی را نیز به صورت چهره انسانی مشاهده می کند. مطابق نگاه ملاصدرا همه این دریافت ها انشاء نفس خود نبی است و حالت حلولی ندارد، بلکه صدوری است. آیت الله جوادی به مثابه شارح حکمت صدرایی سعی دارد به بسیاری از پرسش ها و مسائلی که در دوران جدید در رابطه با وحی مطرح شده است، پاسخ دهد.
طبیعت و طبیعیات از نگاه کندی و فارابی؛ با تاکید بر مسئله حرکت، مکان و زمان(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۹
78 - 98
حوزههای تخصصی:
شناخت طبیعت و فلسفه طبیعی دوره اسلامی از زمینه های شایان توجهی است که از یک طرف با فلسفه و از سوی دیگر با فیزیک، علم هیئت، اخترشناسی و زمین شناسی گره خورده است؛ همچنین از جمله مباحثی است که از دیرباز در اندیشه فیلسوفان اسلامی و حکما جایگاه خاصی را به خود اختصاص داده است و از این رو می توان آن را حتی در اندیشه فلاسفه یونان باستان نیز دنبال کرد؛ برای نمونه بحث طبیعیات در فلسفه ارسطو به خوبی و به نحو مبسوط مورد توجه قرار گرفته و سنت او در دوره اسلامی نیز توسط کندی و فارابی ادامه یافته است. مقاله حاضر می کوشد نوع نگاه این فیلسوفان به تفسیر طبیعت و طبیعیات و نقاط مشترک و اختلاف آنها و تفاوت آنها را بررسی کند. یافته های ما در این پژوهش آن است که طبیعیات از نگاه کندی و فارابی به عنوان مرتبه ای از یک نظام علّی- معلولی به شمار می رود و علی رغم تفاسیر خاص این دو فیلسوف از طبیعت و طبیعیات، گرایش به اندیشه های ارسطویی- افلاطونی در این مقوله نزد این دو دارای درجات متفاوتی است