فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۲۱ تا ۹۴۰ مورد از کل ۲٬۰۰۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
بررسی و تحلیل روایت شنو شالوده ای است برای شناخت فرم و چگونگی ارائه حوادث داستانی به نحوی که مفهوم تازه ای را به مخاطب القا کند. این حوزه از دانش تا جائی پیشرفت نموده که می توان آن را به عنوان یک شاخه علمی از روایت، بررسی نمود. رمان الطنطوریه، اثر رضوی عاشور، نویسنده ی معاصر مصری به دلیل ظرفیت، پتانسیل و تکنیک های خاص روائی، گزینه ای مناسب برای مطالعات روایت شناسی محسوب می شود. نویسنده در این رمان نشان داده است که راوی برای آفرینش جهان روایی خود، روایت شنو خاص خود را مخاطب قرار داده است. روایت شنو در این داستان ضروری است؛ طوری که نبود آن به معنای نیستی روایت است. روایت شنو در این رمان، جزو شخصیت ها(حسن) و درون داستانی است و در کنش بخش های مختلف روایت، دخیل است. نگرش او همسو با جهان بینی راوی است. علاوه بر روایت شنو اصلی، شخصیت های دیگر و از جمله راوی در موقعیت های کوتاه برای واقعی و ملموس نشان دادن حوادث، درجایگاه روایت شنو نقش ایفاکرده اند و همچنین در برش های کوتاهی از رمان، روایت شنو در مقام راوی جلوگرشده است. نویسنده در این رمان، نکاتی را بیان نموده که متوجه روایت شنو برون داستانی(خواننده) نیز می شود. این پژوهش با روش توصیفی -تحلیلی به بررسی ابعاد و موقعیت شناختی روایت شنو پرداخته تا با درک و فهم آن عناصر، عرصه برای کشف، شهود، درک عمیق و روش تولید معنا از متن رضوی عاشور فراهم کند.
بررسی و نقد تأثیر و تأثر امام فخر رازی در مباحث بیان با رویکرد کتاب نهایه الایجاز فی درایه الاعجاز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کتاب نهایه الایجاز فی درایه الاعجاز از امام فخر رازی (606 ه.ق) یکی از کتابهای مهم و قابل توجه در حوزه مباحث بلاغی است. این کتاب که در واقع تلخیصی از دو کتاب اسرار البلاغه و دلائل الاعجاز عبد القاهر الجرجانی است، متضمن برخی آرا و دیدگاه های امام فخر رازی نیز می باشد. این مقاله به روش توصیفی و تحلیلی و با بهره گیری از روش مقایسه ای، تأثیرپذیری و تأثیرگذاری فخر رازی در مباحث علم بیان را از کتاب نهایه الایجاز فی درایه الاعجاز، مورد بررسی و نقد قرار داده و اختلافات و اشتراکات آنها را ارزیابی می نماید. برخی نتایج مقاله حاکی از آن است که فخر رازی در کتاب خود آرای عبدالقاهر را مورد تحلیل قرار داده و در اغلب موارد همراه با استدلال لغوی و منطقی بر آن صحه می گذارد و در برخی موارد نیز با استاد خود با سبکی منطقی که با مسائل بلاغی سازگار نیست، به گفت و گو می پردازد. فخر رازی نظرات و دیدگاه-های فشرده عبدالقاهر جرجانی را به گونه ای مبسوط بیان می کند و خود نیز تحلیل هایی دیگری به آن می افزاید. و در عین حال خود نیز بر برخی از صاحب نظران و دانشمندان بعدی تأثیر گذاشته است.
جدلیه المثقّف والعنف وتجلیاتها فی روایه "ذاکره الماء" لواسینی الأعرج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شهدتْ الجزائر فی فتره مابعد الاستعمار، عنفاً حصد أرواح الآلاف من الجزائریین نتیجه للظروف السیاسیه والدینیه والإجتماعیه. وقد کان المثقفون آنذاک فی مرکز العنف فانعکس هذا الأمر فی الروایه. تهدف هذه الدراسه إلی دراسه العنف وتجلیاته وجدلیّه العنف مع المثقّف فی خطاب واسینی الأعرج، الروائی الجزائری المعاصر من خلال روایته «ذاکره الماء». تعتمد الدراسه علی المنهج الوصفی- التحلیلی والنتائج تشیر إلی أنّ أنماط العنف الذی یواجهه المثقّف فی هذه الروایه هی: العنف السیاسی، العنف الدینی والعنف الجنسی. وتتمثل أشکال العنف السیاسی فی: الاعتقال، الاتهام بالجنون، السجن، التعذیب لکنّ هذه الأمور لاتمنع المثقفین من النضال ضد العنف. أمَّا أشکال عنف المتطرفین ضدّ المثقّف فتتمثل فی: الملاحقه، ارسال الرسائل العنیفه، الاغتیال، الإنذارات والشعور بفقدان الأمن. وقد جاءت ردود فعل المثقفین إزاء العنف بطرق مختلفه، إذ یظهر الاختلاف الایدیولوجی بینهم: الالتزام، الانتهازیه، الصمت والمحایده أو المهاجره. ویتجلّی العنف فی الفضاء الروائی، من خلال اللغه والذاکره والأحلام والإعلام.
انسجام پیوندی " وجلوه های زیبایی آن در مقامه ساویّه "حریری" براساس نظریه هالیدی و رقیه حسن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«هالیدی و رقیه حسن» در سال 1976 نظریه انسجام متنی را مطرح کردند. آن ها انسجام را یک مفهوم معنایی می دانند که از طریق نشانه های انسجامی (عناصر دستوری، واژگانی و پیوندی) میان اجزاء متن، ارتباط معنایی ایجاد می کند و ادات پیوندی یا ربط به عنوان یکی از مهم ترین ابزارهای انسجامی که عبارت است از: «وجود ارتباط معنایی و منطقی بین جمله های یک متن»، نقشی به مراتب مهم تر از عناصر واژگانی و دستوری دارد؛ چون این ارتباط بر پایه منطق استوار است و خواننده باید رابطه منطقی بین مطالب را تحلیل نماید تا پیوستگی معنایی و ارتباط بین جملات را دریافت کند. مقامات یکی از فنون نثر داستانی به شمار می آید که عده ای ازجمله زکی مبارک معتقدند، مقامات به خاطر هنرنمایی ادبی نویسنده از انسجام لازم برخوردار نیست. در این مقاله تلاش شده است تا با روش توصیفی_تحلیلی یکی از عوامل انسجامی یعنی، انسجام پیوندی با زیر شاخه های اضافی، سببی، تقابلی و زمانی مورد بررسی قرار گیرد و تعیین نماید کدام یک از این زیرشاخه ها بیشترین بسامد را در مقامات حریری دارد. علاوه بر آن، تسلط نویسنده در بهره گیری از توانایی های زبان و ایجاد نثری آهنگین چه تأثیری در زیبایی انسجام پیوندی متن گذاشته است؟ ازجمله نتایج مهم تحقیق این است که بسامد بالای ارتباط پیوندی به ویژه اضافی و سببی در سراسر داستان مشهود است و رابطه زمانی بعد از رابطه اضافی مانند زنجیره ای، رویدادهای داستان را که اشاره به مرگ و جدایی دارد به هم متصل می کند، کارکرد ادوات پیوندی، علاوه بر جنبه زیباشناختی، انسجام بخشی معنایی در مقامه است.
ویژگی های ترجمه متون نمایشی از عربی به فارسی بر پایه ساختار، بافتار و گونه های زبانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسأله ترجمه متون نمایشی، در میان منتقدین،کمتر مورد بررسی و موشکافی قرار گرفته است. برای نمونه در این که در ترجمه این متون، چه راهکارهایی کاربرد بیشتری دارد، چیز بسیاری نمی دانیم. تفاوت ساختارهای نحوی زبان ها سبب می شود که پس از گزینش برابر مناسب و نزدیک واژه، معیارها و پیمانه های مشخصی در انتقال این ساختارها وجود نداشته باشد. گاهی ساختار زبان مبدأ با توجه به کاربرد درست آن در زبان مقصد، درست آرایش داده نمی شود؛ مانند اشتباه در زمان فعل (مانند ترجمه فعل ماضی ساده به جای استمرار و مضارع و...)، اشتباه در ترجمه جمله خبری به جای انشایی و.... از آنجا که ساختارهای دو زبان مبدأ و مقصد با هم متفاوتند، طبیعی است که ترجمه نیز باید بر پایه ساختار زبان مقصد باشد. از سوی دیگر، توجه به سبک و رسایی نگارش جمله زبان مبدأ، یکی از محدودیت های مترجم در گزینش جمله برابر به شمار می رود، مانند تفاوتی که می تواند میان نگارش یک متن تاریخی و یا یک متن عاشقانه و خودمانی باشد. این مقاله در پی نشان دادن راهکارهای مترجم در ترجمه متون نمایشی است و نکته های مورد توجه در ترجمه نمایشنامه را در بخش 1-ساختار (ارزش پیامی ساختار زبان مبدأ، ترجمه ساختار به ساختار، بینامتنیت و اشتباه در درک معنا)؛ 2-بافتار (انسجام متنی و عوامل حاکم بر آن، نشانه های سجاوندی، عوامل تأثیرگذار بر معنا)؛ 3- گونه های زبانی (تفاوت سبک و یا شیوه بیان) بررسی کرده و نمونه های آن را در چهار نمایشنامه گزینشی مورد واکاوی قرار می دهد و در پایان ترجمه پیشنهادی خود را در برابر هر یک از جمله های نمایشی بیان می کند. نتایج بررسی، نشان دهنده وجود روش های گوناگونی در ترجمه متون نمایشی است که برای نمونه، توجه به ساخت و بافت و سبک جمله و... ترجمه را از گزینش زبان اشتباه رهایی می بخشد.
دراسة أخطاء الترجمة لدی متعلمی اللغة العربیة فی المدارس الإیرانیة (طلاب المرحلة الثالثة الثانویة الثانیة بمحافظة فارس نموذجاً)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
لعملیة تعلیم اللغة وتعلمها ظروفٌ خاصة تتمثل فیها إمکانیاتها وتحدیاتها. وتکاد ظاهرة الخطأ تعم کل نشاط لغوی تجعل الدارس یحتاج إلى تزوید نفسه وقدراته بمهارة تحلیل الأخطاء بغیة الوقوف علیها. إذن وتماشیاً مع تطبیق المناهج المستحدثة لتعلیم اللغة الأجنبیة على المستوی العالمی وتطویراً لمهارة الترجمة لدی المتعلمین، لقد عالجت الدراسة الراهنة أخطاء الترجمة عند الطلبة الإیرانیین من الدراسین بالمرحلة الثانویة الثانیة، حیث یتعرض الباحثون للکشف عن أنماط الأخطاء ثم إلى تحلیل الأسباب الکامنة وراء کل منها ترکیزاً على منهج وصفی تحلیلی؛ یشمل المجتمع الأصلی للدراسة طلابَ المرحلة الثالثة الثانویة الثانیة الدارسین بالمدارس الإیرانیة وقد تکونت عینة البحث بطریقة عشوائیة من أربعین دارساً من طلبة مرحلة الثالثة الثانویة القاطنین فی ماالی حاافظة فارس؛ فقد قام الباحثون بتدوین اختبارات ثلاثة واستخدموها طیلة العام الدراسی وفی نهایته باعتبارها أداةً لاستخراج أخطاء الترجمة ثم تحلیلها. من أهم النتائج التی تمخض البحث عنها هی أن أخطاء الترجمة عند مجتمع الدراسة متمثلة فی حذف عنصر أو إضافة عنصر أو اختیار عنصر غیر صحیح أو ترتیب العناصر ترتیباً غیر صحیح. وهذه الأخطاء إما تنجم عن تداخل العربیة والفارسیة أو عن تداخل عناصر اللغة العربیة نفسها وإما عن نسج التعلم الخاطئ الذی یشمل حاتوی کتاب العربیة المدرسی، واخااذ رؤیة تسطیحیة فی تقویم تراجم الطلاب، واتجاه التعلم الببغاوی فی ترجمة النصوص، وقلة اهتمام المعلم بالمحادثة باللغة العربیة فی قاعة الدراسة.
جمالیة الملامح الأسلوبیة فی قصیدة مدینة بلا مطر لبدر شاکر السیاب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إن الأسلوبیة منهج لسانی یتناول دراسة النصوص الأدبیة، ومن أهم سماتها استکشاف العلاقات اللغویة القائمة فی النص، وکذلک البحث عن الخصائص الفنیة التی تمیز النص عن الآخر. لذلک، قمنا فی هذا المقال بدراسة مدی التلاؤم بین الشکل والمعنى وعالجنا بالاعتماد على المنهج الوصفی التحلیلی أبرز الملامح الأسلوبیة فی قصیدة مدینة بلا مطر، وهی قصیدة سیاسیة رمزیة تمتاز بالتفرد والخصوصیة. قد وضع السیاب شکل القصیدة وصورتها على الجو الأسطوری. وبسبب هیمنة المناخ الأسطوری على جسد النص، نری أن الشاعر لجأ إلى الانزیاح الأسطوری لیعبر عن الفجیعة التی یعانی منها. فهو استخدم أیضاً المفردات الوظیفیة فی هذه القصیدة لإلقا المفهوم الکلی للقصیدة. من جهة أخری، توظیف الصور الفنیة بالاعتماد على الاستعارة المکنیة والصور التشبیهیة التی لا یکون بینها وجه الشبه المنطقی، وکذلک الاستمداد من مفاهیم الشعرا السابقین، یعدان من تقنیات الشاعر الرئیسة فی التعبیر عن مشاعره وأحاسیسه.
عملیة فهم النص علی ضوء السیاق غیر اللغوی: الشعر، والأمثال، والحدیث عند الزمخشری «سورةآل عمران نموذجا»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شغلت دراسة المعطیات السیاقیة الخارجیة منذ أقدم العصور بال العلماء والأدباء فی عملیة فهم النّص فالاهتمام بها قدیم قدم الأبحاث اللغویة. غیر أنّ أهمیتها لا تتجلّی بوضوح إلا عندما تتعلّق عملیة النقد والفهم بالنص الدینیّ، أی: القرآن. ألا تری أنّ المفسّرین بعد نزول القرآن وبدء عملیة فهمه عدّوها حجر الزاویة فی تحدید دلالة ألفاظه بحیث جعلوا الإلمام بها شرطا من جملة الشروط التی ینبغی أن یتحلّی بها مفسّر القرآن. لأنّ الهدف الأساس فی عملیة نقده یتخلّص فی المحافظة علیه ولا شک هی تتطلّب الإحاطة بجمیع ما یمکن أن یکون له وقعٌ فی عملیة الفهم. ولهذا تری أنّ أهمیة السیاق غیر اللغوی جعل الزمخشری یتجاوز عن المستویات اللغویة الظاهریة ک «الصوتیة، والصرفیة، والترکیبیة، والمعجمیة، والدلالیة» ویمیل إلی الإتیان بالأدلّة، والبراهین من السیاق غیر اللغوی. فبناء علی ذلک إنّ هذه المقالة تهدف إلی أن تزیح الستار عن رؤیته فی عملیة استخراج المعنی معتمدة علی معیار الشعر، والأحادیث النبویة الشریفة، والأمثال والحکم، والمسائل الفقهیة. وینصبّ جُلّ اهتمامها علی التفکیر الدلالی المنتمی إلی السیاق غیر اللغوی للزمخشری. والنتائج تؤید صحّة ما نحن فیه، والشّواهد المستخرجة تشیر إلی أنّ السیاق غیر اللغوی یمتزج بین الحین والآخر بالسیاق اللغوی عند الزمخشری للحصول علی المعنی المنشود.
منهج الجاربردی فی کتابه الفکوک فی شرح الشکوک؛ میراث ثقافی إسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و یکم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ (۱۴۳۹ ه.ق) شماره ۲ (پیاپی ۴۲)
23 - 45
حوزههای تخصصی:
تراث کلّ أمّه هو رصیدها الباقی، ومدّخرها المعبّر عمّا کانت علیه من تقدّم فی کلّ مجالات الحضاره والثّقافه. والمکتبات فی أقطار العالم جمعت کثیراً من المیراث المکتوب للمسلمین فی العصور الذهبیه للحضاره الإسلامیه. وإخراج هذه المخطوطات وتحقیقها تحقیقاً علمیاً واجب علی الباحثین. کتاب الفکوک فی شرح الشکوکلإبراهیم بن أحمد الجاربردی (712ق) - العالم الإیرانی فی القرن الثامن الهجری - أحد هذا المیراث المکتوب الذی شرح المؤلف فیه کتاب والده أحمد بن حسن الجاربردی (746ق)، الموسوم ب شکوک علی الحاجبیه وهو شرح لکافیه ابن الحاجب (646ق). کتاب الکافیه لقی - على صغر حجمه - اهتمام العلماء الذین جاءوا بعده فهبّ جمع منهم لشرحه ونقده حیث حظی بمائه واثنین وأربعین شرحاً بالعربیه، منها ما کسب شهره واسعه فی الأوساط العلمیه ومنها ما لم یحظ بشهره تذکر فبقی مغموراً غیر معروف کشرح أحمد بن حسن الجاربردی وشرح إبراهیم الجاربردی لکتاب والده هذا. والمهم أنّ هذه المقاله تتناول البحث فی منهج الکتاب الأخیر فی عرض الماده العلمیه والتعلیلات والشواهد، وموقف مؤلفه فی الخلافات النحویه وتشیر نتائج هذا البحث إلى أنّ الجاربردی کثیر الاحتجاج بالجمل النثریه وأسلوبه یتسم بالغموض والتطویل إذ یلجأ إلى التعلیلات المنطقیه، وهو لم یکن بصریاً ولا کوفیاً بل کان یذهب مذهب القیاس الصحیح والنقل الکثیر.
دور التأویل فی إدراک المعنى عند حازم القرطاجنیّ فی کتابه المنهاج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ ظاهره التّأویل عند حازم القرطاجنی ترتبط ارتباطاً وثیقاً بإنتاج المعنى الذی یُعدّ نتیجه طبیعیه لعملیّه الإنشاء الأدبی. فالبلاغه عند حازم هی العلم الکلّی الذی تندرج تحت تفاصیل کلّیاته ضروب التّناسب والوضع، ولهذا کانت قراءته فی مجملها تمثیلاً لهذا الإطار البلاغی، وهذا ما تبیّن لنا من خلال معالجه حازم لقضیّه الغموض النّاتجه عن المعنى الإشکالی القابل لتأویلات متعدده. ویأتی الغموض عنده فی المنهج الرّابع تحت عنوان (الإبانه) التی تتجلّى فی مسألتین مهمّتین هما: صحّه المعانی وکمالها. وهذا ما جعل حازماً یصنّف قول شاعر ما، إذا أراد المدح أو الذم، فهو یعمد إلى الوصف وفق اتّجاهات مختلفه منها: وصف واجب، وهو الذی لا یتمّ الغرض إلاّ به، أو ممکن أو معتاد الوقوع، وکلّما توافّرت دواعی الإمکان فیه کان الوصف أوقع فی النّفس ویدخل فی حیّز الصحّه، أو ممتنع، وهو الذی یُتصوَّر وإن لم یقع، وهذا غیر مُستساغ إلاّ على جهه من المجاز، أو مستحیل، وهو الذی لا یمکن وقوعه ولا تصوّره، وهذا أفحش ما یمکن أن یقع فیه جاهل بصناعه الشّعر.
التحلیل التقابلی لبعض المفردات المشترکه بین اللغتین الفارسیّه والعربیّه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعتبر قدره تمییز أوجه الشبه والاختلاف بین المفردات فی اللغتین العربیّه والفارسیّه من حیث البناء والمعنى واستخدام هذه المفردات، بغیه التنبؤ بمشاکل متعلمی اللغه العربیّه من الناطقین بالفارسیّه فی تعلّم هذه المفردات، عاملاً مهماً فی تعلّم اللغه، ویترتب على ذلک تحسّن عملیّه التعلّم وتطوّرها. تهدف هذه الدراسه إلى معرفه أهم هذه المفردات التی یکثر احتمال وقوع الطلاب فی التداخل اللغوی عند استعمالها. تکوّنت عیّنه الدراسه من 17 مفرده، وجاء هذا الاختیار اعتماداً على وجهه نظر 7 أساتذه فی الجامعات الحکومیّه. دلّت نتائج الدراسه على أن الکلمات العربیّه الداخله إلى الفارسیّه والتی تستخدم حالیاً فی کلتا اللغتین لم یعد معناها واحداً فی اللغتین العربیّه والفارسیّه وهذا ما یخلق الأخطاء للمتعلمین، ومما توصلت إلیه الدراسه هو أنّ التغییرات التی طرأت على المفردات المستخدمه فی الفارسیّه من نوع التغییر فی "التخصص المعنائی". فالکلمه المشترکه فی الفارسیه لها معنى محدود مقارنه مع نفس المفرده فی العربیه أو الاستخدام القدیم للمفرده فی الفارسیه؛ بحیث ذکرت المعاجم الفارسیه معظم المعانی الموجوده فی العربیه حالیاً، لکنّ الاستخدام الحدیث للمفرده فی الفارسیه أصبح محدوداً على بعض المعانی والدلالات، کما أیدّت نتائج الدراسه الفرضیه الوسطى للتحلیل التقابلی والتی تقول إنّ الفروق الدقیقه فی المستویات اللغویه المتشابهه تؤدی إلى وقوع المتعلمین فی الأخطاء.
واکاویِ پیوند استعاره و فرهنگ در دیباچه «رسالة الغفران» بر مبنای نظریه استعارهْ بنیادِ شناختی-فرهنگیِ کُوِچْسِس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این جستار هدف آن بوده که نشان داده شود دو تعبیر استعاریِ کلیدی در دیباچه رسالة الغفران برآمده از بافت فرهنگیِ ذهن أبوالعلاء است. نگارنده برای رسیدن به این هدف پس از بیرون آوردن استعاره های زبانیِ «دل درخت حَماطَه است» و «دل مار است» و بررسی استعاره های مفهومیِ هر کدام، به کاوش در زیرساخت های فرهنگی هر یک پرداخته تا از رهگذر تحلیل شالوده های فرهنگی، گوشه ای از بافت فرهنگی ذهن معری و نگرش او را آشکار سازد و نشان دهد که رشته های پیوند میان این تعابیر استعاری و فرهنگ چنان در هم تنیده است که فهم درست و کامل آن ها بدون آشنایی با زیرساخت های فرهنگی شان میسر نیست. از جمله نتایج این پژوهش آن بوده که ذهن معری در پردازش استعاره های پیش گفته از روایت توراتیِ داستان هبوط آدم، آموزه های اسلامی در این باره که خود انباشته از تعالیم یهودی است و نیز باورهای عامیانه مرتبط با پیوند میان مار و درخت حَماطَه و پیوند میان مار و زن تأثیر پذیرفته است.
خصائص الصور اللمسیة فی القرآن الکریم الثلث الأول نموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إن الحس أول معین للأدیب فی إبداع صوره الفنیة، إذ إنه یلتقط به مواد صوره من مجالات مختلفة ثم یمزج بعضها ببعض فی خلق أثره الأدبی؛ لذلک قام النقد الأدبی الحدیث بدراسة ارتباط الصور الفنیة بالحواس الخمس الظاهرة. فانقسمت الصور بهذا الاعتبار إلى الصور البصریة، والسمعیة، والذوقیة، والشمیة، واللمسیة. إن المراد من الصورة اللمسیة، کل صورة، تأخذ موادها مما یدرک باللمس، أی تصور مدرکات کالحرارة، والبرودة، والرطوبة، والیبوسة واللطافة، والکثافة وأمثالها. تهدف هذه المقالة إلى دراسة الصور اللمسیة فی الثلث الأول من القرآن الکریم؛ لإلقاء الضوء على جمالیات، تکمن وراء الآیات، والوصول إلى الأسالیب التی وظفها القرآن الکریم لتصویر ما یرتبط بقوة اللمس. ترکزَ بحث هذه الدراسة على کیفیة تجلی الصور اللمسیة فی القرآن الکریم عبر فنون بیانیة وظفها الذکر الحکیم، وفیه إشارة عابرة إلى الصور الحقیقیة التی تصور المدرکات اللمسیة. اعتمد الباحث فی هذه الدراسة على المنهج الوصفی والتحلیلی. توصل البحث إلى نتائج أهمها ما یلی: 1 إن کثیرا من الصور القرآنیة المرتبطة بالقوة اللمسیة، خاصة الحقیقیة منها، جاءت لوصف عذاب نار، مهدها الله للمعاندین والمشرکین؛ 2 جاءت کثیر من الصور البیانیة اللمسیة لترسیم صورة محسة ملموسة من المعانی والأغراض لتقریبها من ذهن السامع، وتثبیتها فی قلبه؛ 3 إن القرآن الکریم اختار المشبه به فی التشبیه والاستعارة من الأمور الحسیة التی واجهها الإنسان فی بیئته، وأدرکها بحواسه، والتی بینها وبین الأغراض أقرب المناسبة، وأشد الارتباط؛ 4 إن کثیرا من الکنایات فی هذا الباب، جاءت للإشارة إلى ما یحسن ستره، ویستقبح ذکره من العورات.
أنماط القافیه فی دیوان (البکاء بین یدی زرقاء الیمامه) لأمل دنقل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
القافیه رکن أساسیّ من أرکان الشّعر العمودیّ؛ عدّها النّقّاد شرطاً لازماً فی الشّعر؛ فالشّعر قول موزون مقفّى یدلّ على معنى وفقاً لتعریف قدامه بن جعفر. غیر أنّ القافیه کغیرها من أدوات الشعر تطورت لتواکب التّطور الحاصل فیه الذی وصل إلى ما بات یعرف الیوم بقصیده التّفعیله، إذ نحت هذه القصیده منحى جدیداً فی التّعامل مع القافیه؛ فأعادت إنتاجها دلالیّاً وکسرت رتابه مکانها المحدّد فی آخر کلّ بیت لتصبح فی آخر السّطر الشّعریّ أو الجمله الشّعریّه أو المقطع. إنّ اختلاف البناء بین القصیده القدیمه وقصیده التّفعیله فرض على القافیه أشکالاً مختلفه ومستویات متعدّده؛ فقد یستخدم الشّاعر الیوم أکثر من قافیه، ولا یطلب منها الحضور القسری المتتابع، بل تأتی فقط حین الحاجه إلیها لتأکید دورها الدّلالی، ولا تجمّد القافیه بشکل واحد فی القصیده الواحده بل یغیّر الشّاعر فیها بحسب الحاله الشّعوریه. والقافیه عند أمل دنقل إحدى أدوات النّضج الفنّیّ، وقد استخدم أنماطاً متعدّده لها بشکل ینسجم مع تعقید التّجربه والحاله الشّعوریّه والتّطوّر الذی وصلت إلیه قصیده التّفعیله من حیث الشّکل والمضمون.
ظهور وتوسع المعتزله فی العراق تحلیل فی إطار نظریه الانتشار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و یکم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ (۱۴۳۹ ه.ق) شماره ۲ (پیاپی ۴۲)
69 - 93
حوزههای تخصصی:
کانت قضیه المعتزله وتوسعها فی العراق من القضایا المهمه جداً فی الدراسات الخاصه بهذا المجال. لذا، یتطرق هذا البحث إلى سبب انتشار أحد التیارات الرئیسه فی التاریخ الإسلامی وهو تیار المعتزله فی العراق بالاعتماد على نظریه الانتشار، وذلک بالترکیز على مدینتی البصره وبغداد. تبین هذه النظریه انتشار ظاهره محدده مقارنه بالأماکن الأخرى. تشیر نتائج البحث القائمه على نظریه الانتشار المنتظم إلى تأثیر البیئه الجغرافیه على ظهور مذهب المعتزله وانتشاره ضمن إطار الزمان والمکان، بالإضافه إلى تصنیف فتره انتشار المعتزله على أساس الشروخ الداخلیه والعلاقات بینهم وبین الخلفاء، ولیس على أساس الترتیب الزمنی، بینما تشیر نتائج البحث الأخرى إلى أن المناظرات وجهاز الخلافه ونهضه الترجمه والموالی کانت من أهم قنوات انتقال المعتزله وانتشارهم.
نقد و بررسی نظرات نحوی عبدالعزیز کاشی در نسخه خطی« شرح المفصل»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نسخه ی« شرح المفصل» عبدالعزیز کاشی برجای مانده از قرن هفتم و هشتم هجری است که در آن نویسنده با نثری روان و علمی به شرح کتاب «المفصل» زمخشری پرداخته است. با بررسی نظرات و موضع گیری های وی می توان دریافت که پیرو مکتب بصره بوده است. این نویسنده ی ایرانی مسلّط به زبان عربی تنها به ذکر نظرات علمای نحو بسنده نمی کند بلکه در موارد بسیاری با تکیه بر استدلال های سماعی و قیاسی به اظهارنظر می پردازد. ابن حاجب از جمله نحویانی است که کاشی بسیار به نظرات وی اشاره می کند؛ گاهی در تأیید و گاهی در نقد و رد نظرات وی. این جستار با روش توصیفی تحلیلی به بررسی انتقادهای کاشی نسبت به نظرات ابن حاجب پرداخته و به این نتیجه رسیده است که انتقادهای کاشی در بسیاری موارد به جاست. او با شیوه ای روشن و به دور از تکلّف و اصطلاحات پیچیده ی منطقی و با به کارگیری دلایل علمی استوار به اثبات مدّعای خود پرداخته است. کاشی در اکثر موارد با زمخشری هم عقیده است و توانسته درستی کلام زمخشری را به اثبات برساند.
صور الشیخوخه فی شعر العرجیّ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲۷
127 - 140
حوزههای تخصصی:
ینشد هذا البحث الکشف عن أبعاد النفس الإنسانیه لدى واحد من شعراء العصر الأمویّ، ویلقی الضوء على بعض التبدلات التی طرأت على الحیاه الأمویّه، والتی جعلت الشاعر یفکّر فی أمور أوسع أفقا، وأشد تعقیدا مما سبق، فکان جلیّا أن تنعکس المؤثرات على صور الشیخوخه فی شعر العرجیّ، ذلک أنّ الشاعر، لعله استخدم صور الشیخوخه للتعبیر عن هواجس العجز، والضعف، والقهر، وانعدام القدره على الفعل وهو فی حبسه، ولربّما مات العرجیّ ولمّا یبلغ مرحله الشیخوخه. فآثرت هذه الصور أن تکون الصوت الحرّ، والمتنفس المیتافیزیقی الذی یخترق لا شعور الإنسان، ویعید تشکیل صورته فی الواقع، فبدت أکثر الصور صدقاً، وأدقّها حکماً فی إعاده رسم صوره الواقع فی المجتمع الأمویّ، وقد استوعبت صور الشیخوخه مساحه إیقاعیه واسعه، فبدت وسیله فنیّه ثریّه ساعدت فی إعاده تشکیل صوره الإنسان. کما أثبتت هذه الصور ظهور النزعه القصصیه فی الشعر الأمویّ التی تضفی جمالا فنیًّا متمیّزا، وتفصح عن دواخل إنسانیَّه، وتکشف عن رؤیا واعیه، وتمدّنا بأحاسیس، ومواقف عاناها الإنسان فی العصر الأمویّ.
تحلیل نحوه بازنمایی کلیشه های جنسیتی در داستان "زوجه أحمد" اثر احسان عبدالقدوس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رسانه ها به عنوان ابزار ارتباط، همواره اهمیت کلیدی در تأثیر بر افکار عمومی دارند و برای رسیدن به این منظور از شگردهای گوناگونی استفاده می کنند. یکی از این شیوه ها بازنمایی واقعیت یا عرضه آن به گونه ای است که مخاطب را برای پذیرش واقعیت از دریچه نگاه آن رسانه اقناع نماید. تکرار و تعمیم بازنمایی منجر به کلیشه سازی یا ساخت تفکر قالبی درباره یک موضوع یا گروه خاص در ذهن مردم جامعه می گردد. کتب ادبی هر کشوری نیز به عنوان یک رسانه که هدف آن اقناع مخاطب است، کمابیش درگیر کلیشه های مثبت یا منفی است که از جانب جامعه به نویسنده القا شده است و او نیز در یک کنش متقابل مروّج این تفکرات قالبی می باشد. پژوهش حاضر تلاش نموده است تا با استفاده از روش تحلیلی، توصیفی به واکاوی کلیشه های جنسیتی موجود در کتاب «زوجه أحمد»، اثر «احسان عبدالقدوس» بپردازد. هدف این جستار ارائه خوانشی ارتباط محور از این متن ادبی و بررسی میزان بهره گیری این نویسنده برجسته مصری از کلیشه های مربوط به جنسیت برای انتقال اندیشه هایش می باشد. دستاورد حاصل از این تحلیل نشانگر آن است که وی در این داستان تلاش نموده است تا با ساخت شخصیت کلیشه ای از یک زن موفق، نقش های زن و مرد را به صورت انگاره های قالبی به مخاطب القا نماید. این داستان در حقیقت پاسخی به نظریات افراط گونه مکتب فیمینیسم است که تمامی کلیشه های جنسیتی را عامل ظلم به زن و تضییع حقوق او می داند.
أثر العدول فی توجیه المعنى فی شرح ابن هشام "بانت سُعاد"(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تتناول هذه الدّراسه قراءه نصیّه نحویّه جدیده للبرده، تتمثّل فی ظاهره العدول أو الانزیاح التی وظّفها الشّاعر کعب فی إبداعه الصّلد، فأفرزت غنىً فنیّاً، ودلالیّاً، من خلال لغته الشّعریّه التی تحمل طاقات إیحائیه، وإمکانات تعبیریّه، تمثّلت فی أنماط متعدّده من العدول: النّحویّ والصّرفیّ؛ ذلک العدول الذی کشف عن بواطنها، وفتّق أسرارها ابن هشام الأنصاری فی شرحه قصیده "بانت سعاد"، فدلّت الدّراسه على قدره ابن هشام العقلیّه على استنباط الوجوه النّحویّه المتعدده،من مثل:النّقل، والقلب، والتناوب، وغیرها، وربطها بالمعنى؛ إذ یرجع تعدد المعنى إلى القراءات المتنوّعه للبیت الشّعری، فحاولت فی دراستی هذه إعاده إنتاج المعنى اعتماداً على ربط النّحو بالدلاله. وهذا العدول عن الصیغ الأصلیّه فی السّیاق النّصّی له أبعاد بلاغیّه، ومقاصد بیانیّه، یعمد إلیه النّاظم، فیکشف عن وجه من وجوه البیان الدّلالی الّذی یفاجِئ المتلقی، ویثیر دهشته، لمخالفته القواعد المألوفه فی العرف اللغوی؛ ممّا یؤدّی إلى کسر النّظام النّحوی، والانحراف باللغه من مسار الجمود إلى التّطوّر حیث الإبداع، والتّوجّه نحو البؤر ذات الدّلالات المرکّزه التی تسهم فی تقویه المعنى بسبب التّوسّع الدّلالی فی الصّیغ والبنى التی تشتمل علیها النّصوص المدروسه.
مکانه الألفاظ العربیه فی الأحکام الفقهیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و یکم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ (۱۴۳۹ ه.ق) شماره ۲ (پیاپی ۴۲)
1 - 22
حوزههای تخصصی:
إنّ اللغه العربیه فی حقل العلوم الإسلامیه بینهٌ أهمیتها ومکانتها. فی هذا البحث ناقشنا استعمال هذه اللغه القرآنیه فی المجال العلمی اللسانی ضمن إطار علم الفقه الإسلامی، إنّ الفقه یتعلّق باللغه العربیه فی قسم العبادات اللفظیه والمعاملات والأحکام. ونحن فی مقام إثبات هذا الموضوع، أی: حاجه الفقه إلی اللغه العربیه، ودراسه مکانه الألفاظ العربیه فی الأحکام الفقهیه لها علاقه غیر علاقه الفقه من الجهه التعلیمیه والتحقیقیه التی لها شأنها الخاص. وقد درسنا من العبادات قسم الصلاه التی تحتاج إلی الألفاظ العربیه وأیضاً التلبیه فی الحج التی هی عملٌ لسانی. وهکذا فی باقی الأحکام الفقهیه التی تتصل بالألفاظ العربیه ومِن هذا المنطلق جاءت أهمیه القَسَم. وفی المعاملات طرحت کلّیه الموضوع، أعنی اللغه العربیه. من الجدیر بالذکر أنّ استعمال اللغه العربیه فی حاله الاختیار والقدره علی النطق بها متّفق علیها عند الفقهاء وفی حال الاضطرار أو الجهل أو عدم القدره، لها طرق أُخری قد أشیر إلیها. وکل هذه الأمور هی لأجل أهمیه اللغه العربیه التی هی لسان شارع الإسلام ولذلک أدخلها فی تکالیفه إلی المکلّفین. المنهج المتّبع فی هذا البحث توصیفی - تحلیلی.