شنیدن فراحسی از دیدگاه عبدالرزاق کاشانیاقسامی دارد که عبارتند از: شنیدن پذیرفتنی و انقیادی؛ شنیدن تفهمی؛ شنیدن اهتدایی؛ شنیدن الهی. مراد از شنیدن الهی انسان، شنیدنی است که در آن، خدا در هر شنیده ای شهود می شود. این جستار نیز درصدد واکاوی این مسئله است که چگونه می توان در اندیشة عرفانی کاشانی شنیدن الهی را تبیین کرد؟ یافته های این جستار نیز به قرار زیر است: کاشانی سخنی در باب ارتباط مظهریت احدیت جمع و شنیدن دارد که نگارنده بر پایة امکانات درونی آن، شنیدن الهی را بر پایة حد وسط مظهریت احدیت جمع و در قالب دو تقریر، قابل تبیین می داند، همچنین، بر پایة حد وسط یادشده، مغایرت میان قوای نفس و آلات آن برچیده می شود و هر یک از قوا و آلات و هر ذرة انسان، کار دیگر قوا و آلات را انجام می دهد، یعنی با همة آنها می توان شنید.
تردیدى نیست که در ساحت معارف دینى، مباحث عرفانى و اخلاقى در ارتباط متقابل با دیگر معارف، نقش مهمى دارد. به ویژه آنکه مباحث اخلاقى و عرفانى در طهارت روح آدمى و سعادت نفس انسانى سهم بالایى دارند. بر همین اساس، عارفان اسلامى و متخلقان به اخلاق الهى در طول تاریخ، دست به تألیف آثارى زده اند تا شیوه طهارت و تقویت روح و نیز اصلاح و ترقى نفس در منازل سلوکى را به سالکان بیاموزند. در این زمینه، کتاب «منازل السائرین» خواجه عبداللّه انصارى و نیز کتاب «اوصاف الاشراف» خواجه نصیرالدین طوسى از ویژگى هایى خاص برخوردار است که آن دو را از دیگر تألیفات ممتاز مى سازد. بدین روى، مقاله حاضر در پى بررسى این دو کتاب مهم در حکمت عرفانى عملى و اخلاق عرفانى است؛ ابتدا به ویژگى هاى دو مولف و سپس به امتیازات دو تألیف و در آخر، به ارزیابى آن پرداخته و قوت و ضعف هریک را بررسى کرده است.