فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۶۱ تا ۱۸۰ مورد از کل ۲٬۰۳۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
رمان «قلعه مرغی؛ روزگار هرمی» نوشته سلمان امین، یکی از رمان های موفق جامعه گراست که به یکی از معضلات اجتماعی خاص، یعنی بیکاری و عواقب آن توجه کرده است. این جستار بر مبنای نظریة «فرصت» رابرت مرتون (1910- 2003) انواع نابهنجاری های رفتاری و شخصیتی را در رمان مزبور واکاوی کرده است. مطابق نظریة مرتون، مشکلات اجتماعی نتیجه گسست میان اهداف پسندیدة جامعه و راه های دست یابی به آن است. جامعه با تعریف اهداف ارزنده برای اعضای مرتبط با خود، راهکارها و راهبردهای خویش را نیز عرضه می کند؛ لیک آنگاه که میان اهداف و وسیله نهادینه شدة تحقق آن فاصله ایجاد گردد، انحراف و نابهنجاری رخ می دهد. بر اساس این الگوی نظری، رمان «قلعه مرغی؛ روزگار هرمی» تصویری از جامعه ای ارائه می دهد که اهدافی یکسان و مقبول برای همه مشخص کرده است، اما استفاده از روش های تحقق آنها، به پایگاه و طبقه اجتماعی افراد بستگی دارد؛ چنانکه شخصیت اصلی رمان با عصیانگری پرومته ای خویش، به کشف راه های جدید روی می آورد، اما سرانجام چاره ای جز فراموشی اهداف و انزوا نمی بیند.
بررسی روایت شناسانة طوطی نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی متون ادبی از منظر روایتشناسی می تواند موجب شناخت بیشتری از ابعاد گوناگون متن گردد و لایه های پنهان آن را برای خواننده آشکار سازد. طوطی نامهیکی از مشهورترین کتاب های داستانی در ادبیات فارسی است که ضیاء نخشبی آن را در قرن هشتم بر اساس قصه هایی که ظاهراً اصلی سانسکریت داشته، به نثر سادة فارسی بازنویسی کرده است. در مقالة حاضر، بر اساس نظریة روایی ژنت این متن تحلیل و بررسی شده است. در این متن، با یک راوی برون داستانی(نویسنده) و یک راوی درون داستانی(طوطی) مواجه هستیم و بیشترین میزان مشارکت در امر روایتگری بر عهدة راوی درون داستانی است. کانونی شدگی و کانونی گری در این متن، از دو جنبة راوی برون داستانی و راوی درون داستانی بررسی شده است. در طوطی نامهبا زمان های تقویمی روبه رو نیستیم و زمان عموماً به صورت کلی مطرح می شود.در برخی از بخش های متن، نویسنده با حذف و کوتاه کردن برخی توصیفات، سعی در فشرده سازی زمان دارد و نیز در روایت های طوطی نامهترتیب زمانی حوادث رعایت شده است. مکان در طوطی نامهبه دو صورت مکان های کلی و مکان های خاص بیان شده است. از منظر اندیشه و فضای فکری، در طوطی نامهبا یک اندیشة غالب روبه رو هستیم و متنی تک صدا داریم و هنگامی که رفتاری در تضاد با اندیشة حاکم در متن، از سوی یکی از شخصیت ها سر می زند، منجر به سرکوب و نابودی وی می شود.
واکاوی نقش روشنفکر در نمایشنامه ملودی شهر بارانیِ اکبر رادی: رویکردی جامعه شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در نمایشنامهﻫﺎی اکبر رادی، مفاهیم مربوط به بحث روشنفکری از جایگاه ویژهﺍی برخوردار است. در بیشتر آثار نمایشی او، ﻣﻰتوانیم چهرهﻫﺎی روشنفکر و دیدگاهﻫﺎی مربوط به روشنفکری را مشاهده کنیم. او در نمایشنامه ملودی شهر بارانی (۱۳۷۶) به آسیب شناسی مفهوم روشنفکری در دهه ۱۳۲۰ ﻣﻰپردازد و در تلاش است دلایل سرگردانی روشنفکران این دهه را برای مخاطبان خود واکاوی نماید. با این همه، رادی تنها به بازتاب کژفهمی های پیرامون کار روشنفکری نمی پردازد. بلکه ﻣﻰکوشد راهکارهایی نیز جهت روشن ساختن مفاهیم و تعاریف پدیدة روشنفکری ارائه دهد. او در این نمایشنامة نه تنها با استفاده از شخصیت پردازی به واکاوی مقوله ی روشنفکری در شخصیت های نمایشنامه اش ﻣﻰپردازد، بلکه نوعی از روشنفکر بومی و عمل گرا را به جامعة عصر خود معرفی ﻣﻰنماید. از اینﺭوی، نویسنده این گفتار، بر آن است با توجه به دو مفهوم روشنفکر هنجاربنیاد و تحقق باور و همچنین با بررسی تاریخی مفهوم روشنفکری، آسیب شناسی اکبر رادی از این مقوله را در ملودی شهر بارانی مورد کند و کاو قرار دهد. این تحلیل محتوا که با رویکردی جامعه شناختی به این اثر صورت می گیرد در نهایت مشخص می کند که رادی در این نمایشنامه نوعی آشتی میان روشنفکر هنجاربنیاد و تحقق باور ایجاد کرده است.
بررسی زمان در حکایت های کلیله ودمنه بر اساس نظریه زمان در روایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در روایت شناسی ساختارگرا برای هر روایتی دو نوع زمان مطرح است: زمان متن، زمان داستان. ترتیب، دیرش و بسامد در حیطه «زمان متن»، زمان تقویمی و زمان حسی و عاطفی در گسترة «زمان داستان» از مباحث اصلی زمان در دانش روایت شناسی است. اگرچه نظریه پردازی دربارة شگردها و روش های زمان در روایت های تاریخی و ادبی بحثی تازه بوده و به قرن بیستم باز می گردد اما شیوة روایتگری داستان در داستان کلیله ودمنه، زمینة مناسبی برای طرح مؤلفه های اصلی زمان در این اثر فراهم آورده است. مقاله حاضر نتیجه پژوهشی است که به شیوة توصیفی-استقرایی و بر اساس نظریه «زمان در روایت» به بررسی زمان در حکایت های اصلی و فرعی کلیله ودمنهپرداخته است. نتایج پژوهش نشان می دهد که حکایت های کلیله ودمنه همخوانی معناداری با ویژگی های «زمان متن» دارد. چنانکه در «دیرش» به ترتیب مکث توصیفی، صحنة نمایش، خلاصه و حذف، بسامد بیشتری دارد؛ در «ترتیب» فراوانی کاربرد پس نگاه بیشتر از پیش نگاه است و در بحث «بسامد»، به بسامد بازگو، بیشتر از بسامد مکرر توجه شده است. این دستاوردها نشان می دهد کتاب کلیله ودمنه با وجود داشتن نثری فنی، دارای شیوه ای اعتدالی در روایت حکایت هاست و هرگز اطنابش بیشتر از ایجاز و اعتدالش نیست.
بررسی ساخت های گفتمان مدار سورة قصص بر اساس الگوی ون لیوون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هر متن به شرطی در بازتولید اندیشة مدنظر خود نقش مهمی ایفا می کند که بتواند به گفتمان هایی که کارگزاران اجتماعی را در افکار عمومی هژمونی می سازد، دسترسی یابد. نظریة گفتمان مدار ون لیوون (2008م) یکی از رویکردهای تحلیل گفتمان است که همراه با مقوله های جامعه شناختی-معنایی و با تأکید بر اهمیت کارگزاران اجتماعی گفتمان، لایه های پنهان زبان را در متون شفاهی و کتبی می کاود و روابط زیرین هر گفتمان را آشکار می سازد. این شاخه از تحلیل می تواند جایگاه ویژه ای در مطالعات قرآنی پیدا کند؛ چراکه ساخت های گفتمان مدار قرآن کریم و میزان رازگونگی آن ها به خوبی نشان می دهد که ایدئولوژی پنهان در پس همة آن ها کم وبیش یکسان است. پژوهش حاضر در تلاش است با تکیه بر روش توصیفی-تحلیلی و با استناد به الگوی گفتمان مدار ون لیوون، نظام گفتمانی سورة قصص را مورد تحلیل قرار دهد. علت انتخاب سورة قصص این است که این سوره به علت روایت فشردة زندگی حضرت موسی (ع)، از کارگزاران اجتماعی و کنش های گفتاری قابل توجهی برخوردار است؛ لذا تحلیل گفتمان آن با نظریة ون لیوون کاملا منطبق است. بررسی ها نشان از آن دارد که در این سوره، مؤلفه های گفتمانی مبتنی بر اظهار (بسامد 916) در مقایسه با مؤلفه های مبتنی بر پوشیدگی (بسامد245) از بسامد بالایی برخوردار است؛ و این بدان معناست که خداوند در یک خلاقیت سبکی، مخاطب را با نام افراد، گرو هها، مکان ها و زمان هایی که کارگزاران اجتماعی در آن نقش فعال دارند، آشنا می سازد. همچنین به ترتیب شیوة تعیین نقش (بسامد475)، تعیین نوع اشاره (بسامد353) و تعیین ماهیت (بسامد88) بیشترین بازنمایی را در انواع اظهارِ کارگزاران اجتماعی در این سوره داراست.
رویکردهای روان درمانبخش مولانا در حکایت پادشاه و کنیزک مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان های مثنوی معنویبه صورت چندبعدی بیان شده است؛ به گونه ای که یک داستان آن را از چندین بعد می توان تحلیل کرد. یکی از این داستان ها، حکایت مشهور پادشاه و کنیزک است. این داستان تاکنون از جوانب مختلفی مانند اخلاق پزشکی و عشق بررسی شده؛ اما به بعد مهم درمان روان شناسانة داستان کمتر توجه شده است. به همین سبب در این پژوهش، نگارندگان با بررسی داستان پادشاه و کنیزک، سعی کرده اند تا روش های درمان کنیزک را با رویکردهای روان درمانی معاصر، تطبیق دهند. تحلیل روان شناسانة داستان پادشاه و کنیزک نشان می دهد این داستان آمیزه ای از رویکردهای روان شناسی مشاوره ای، شرطی سازی، تداعی گرایی، روان تحلیلی و نظریه های عشق است و در آن روش های درمانی حساسیت زدایی منظم، سطح آستانه و عشق درمانی به طور هدفمند در هم آمیخته است. یافته های پژوهش گویای نبوغ مولوی در تلفیق رویکردهای مختلف روان درمانی و ایجاد روشی یکپارچه برای درمان است که می تواند برای استفادة متخصصان روان درمان سودمند باشد.
تحلیل اسطوره کودک رهاشده در شاهنامه از دیدگاه روان شناسی یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد اسطوره ای یا نقد کهن الگویانه به کشف الگوهای ذهنی و تبلور آن ها، در آثار ادبی می پردازد. اهمیت این شیوه از آنجاست که به بررسی اساطیر از چند دیدگاه می پردازد و زمینه های اجتماعی، فرهنگی و روانی را در آفرینش اساطیر، بررسی می کند. ازآنجاکه در این مقاله، بر آنیم تا به کندوکاو در ریشه ها و زمینه های روانی اسطوره بپردازیم، از میان مضامین متنوّع در فرهنگ های گوناگون، بُن مایه «اسطوره کودک رهاشده» 1انتخاب شده است. این بُن مایه از مضامین اصلی زندگی بسیاری از خدایان، پادشاهان، قهرمانان و پیامبران است؛ بنابراین پرداختن به آن از اهمیت زیادی برخوردار است. در این مقاله کوشیده ایم تا چرخه تکامل روانی دوازده شخصیت از شاهنامهرا که کهن الگو و بُن مایه رها شدگی و تبعید در کودکی، در ژرف ساخت زندگی آنان به چشم می خورد، بر اساس روان شناسی کارل گوستاو یونگ 2(1875- 1961) روان پزشک شهیر سوئیسی، تحلیل کنیم. برای رسیدن به نتیجه بهتر، با نگاهی ویژه به بزرگ ترین کتاب حماسی ایران، شاهنامهفردوسی به کشف نقاط تاریک و مبهم این اسطوره شگرف و پرتکرار و نیز رمزگشایی آن، از دیدگاه روان شناسی یونگ خواهیم پرداخت.
بررسی تحلیل ساختاری رمان سووشون بر اساس نظریّة برمون(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
نگاه ساختاری به آثار ادبی به سبب بررسی عناصر درون متنی و کشف الگوی پیوند آنها، زمینه های دریافت شایسته تر از ماهیّت ادبیات را فراهم می آورد و با ارائة شگردهای خلق آثار برتر ادبی می تواند به ساختارگرا به بررسی عناصر داستان، فرم های روایی و قوانین ترکیب آنها پرداخته اند. که در این میان"کلود برمون" با ابداع یک نظام مبتنی بر نمایش شکل واره ای، طرحی را پیشنهاد می کند که بر پایة چگونگی روابط بین کوچک ترین واحدها استوار است. رمان مشهور«سووشون»، اثری تو در تو و گسترده است که محورها و جریان های چندگانه، آن را شکل داده اند. برای بررسی ساختارهای متن این رمان، ناچار باید طرح کلی آن را استخراج کرد و سپس به تحلیل آن پرداخت. در تجزیة رمان به طرح اولیة، شخصیت ها، به میزان شرکت در زنجیرة حوادث و نقششان در ساختن نقاط اوج در درجة اهمیت قرار می گیرند. قدرت یک رمان واقع گرا چون سووشون در تعداد پی رفت های کامل و چگونگی چینش و روابط علّی و معلولی برقرار شده در میان آنهاست. تعداد پی رفت های اصلی معمولاً به تعداد نقاط اوج داستانی وابسته اند. هر شخصیّت در طول رمان با پی رفت های متعدد ایفای نقش می کند ولی همة آنها در ایجاد ساختمان اصلی داستان نقش محوری ندارند. بنابراین رمان سووشون، ترکیبی منطقی از پی رفت های محوری است که در ارتباطی معنادار با پی رفت های فرعی و ثانوی هستند و تعداد شخصیت های آن تحت تأثیر عواملی چون تعداد روایت های اصلی ساختمان قدرتمند روایت ها، ارتباط هدفدار آنها با یکدیگر، فضای کلی و موضوع قرار دارد.
تحلیل ساختاری زمان در رمان درخت انجیر معابد با تأکید بر نظریة ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل ساختاری زمان، یکی از رویکردهای جدید در حوزة نقد ادبی به حساب می آید که دریافتی جامع از ابعاد زیبایی شناختی و نظام نحوی حاکم بر داستان ها ارائه می کند. ژنت از جمله نظریه پردازانی است که با تأکید بر عنصر زمان، به بررسی مناسبات و روابط زمانی در متون روایی بر اساس مفاهیم نظم، تداوم و بسامد می پردازد. این جستار در پی آن است که با بررسی آخرین رمان احمد محمود، «درخت انجیر معابد» بر اساس نظریة ژنت، چگونگی ساختار زمانی در این روایت را با شیوه ای تحلیلی- استنباطی واکاوی کند.برآیند این واکاوی نشان می دهد که نویسنده با بنانهادن طرح روایت بر ساختاری غیرخطی، داستانی مدرن خلق می کند که عنصر زمان در آن نقشی اساسی دارد. تداعی های آگاه یا نیمه آگاه، منطبق با مؤلفه های جریان سیّال ذهن که از طریق همسانی مکانی یا کلامی روی می دهد، موجب بازگشت های مکرّر زمانی به گذشته می شود. کارکرد اغلب این گذشته نگری ها، رفع پیچیدگی متن، اشاره به گذشتة اشخاص و یا بازگشایی گره های داستانی است. بررسی تداوم داستان نشان می دهد نویسنده به خصوص در زمان گذشته، داستان را با شتاب به پیش می برد و به اقتضای طرح داستان، گاه با حذف و تلخیص بر سرعت روایت می افزاید، گاهی با صحنه نمایشی و توصیف، به تفصیل رویدادها را شرح می دهد. انواع بسامد مفرد، مکرر و بازگو در داستان کارکرد دارد و کانون روایت، سوم شخص و دانای کل است.
تحلیل مناسبات قدرت در قصاید ناصر خسرو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قصاید ناصر خسرو از جمله متون سنتی است که قدرت و گفتمان، نقشی اساسی در شکل بندی آنها ایفا می کند. از آنجا که وجه غالب این قصاید، در واکنش علیه قدرت و گفتمانهای عصر شکل گرفته اند، این قصاید، تبدیل به متونی شده اند که در لایه های زیرین خود، از طرفی سلطه مستقیم قدرت را آشکار می کنند و از طرفی به خاطر بُعد تأویلی و بطنی نشانه ها و آگاهی ناصر خسرو به قدرت نشانه ها و زبان و به ویژه دانش، قدرت و مقاومت، منشی شبکه ای و فروپاشانه به خود گرفته است. در این مقاله تلاش شده با توجه به آرای فوکو، به گفتمان شناسی و تحلیل شیوه های براندازی و تولید قدرت در قصاید پرداخته شود. نتایج این بررسی نشان می دهد که در قصاید، با طرد و نخ نما کردن گفتمان های قدرت و زمینه سازی زبانی از طریق تکیه بر محور جانشینی نشانه ها و تولید حقیقت، مناسبات قدرت مدام از طریق گزاره هایی چون دانش، سخن، دین و... به هم می ریزد. قدرت در دیوان ناصرخسرو بنا به سیالیّت نشانه ها و تأویل گرایی ناصر خسرو، دائم در حال گسترش و واسازی است و قطعیّت ندارد، بلکه مفهومی غالباً زبانی و نسبی است.
تحلیل روان شناسی اسطوره قهرمان و رویین تنی در داستان رستم و اسفندیار بر اساس نظریه های آدلر و رادن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
علم روان شناسی و شاخه هایش ابزاری است که می توان با کمک آن بسیاری از رفتارهای انسان امروزی یا انسان در بستر تاریخ را بررسی کرد. با استمداد از این علم می توان به زوایای پیچیدة ذهن شخصیت های داستانی پی برد و دربارة روان شناسی فردی آنها به طرح نظریه پرداخت. مقالة حاضر سعی دارد با کمک تحلیل روان شناسی، ظاهر و ژرفای روان دو پهلوان نامی شاهنامه(رستم و اسفندیار) را به صورت توصیفی و تحلیلی گزارش کند. هر دو پهلوان، اسطوره قهرمانی هستند که برای ستیز با طبیعت و عوامل مختلف آن به کارکردهای خارق العاده مجهز می شوند. آدلر بر آن است ساخت و پرداخت این اسطوره قهرمان ها را می توان جبران نوعی حقارت بشر در مقابل جبر طبیعت و محیط دانست و عبور هر دو پهلوان از موانع دشوار محیطی و طبیعی را نیز به این مسئله مربوط کرد. رادن در تحول اسطورة قهرمان، 4 دوره را از هم متمایز می کند. طبق تحقیق او اسطورة رستم و اسفندیار را می توان تحول «دورة دوقلوها» نامید. بحث دیگر مربوط به اسطوره قهرمان اسفندیار و پایان غم بار اوست که به عقدة کمبود محبت اسفندیار مربوط می شود. با استناد به شاهنامهاین مطلب اثبات شده است که بی بهرگی از محبت پدر و خویشاوندان اسفندیار او را به ورطة نیستی می کشاند.
مقالات شمس تبریزی از دیدگاه نظریه ساحت اخلاقی زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زبان یکی از ابزارهای اصلی در مشترک ساختن جهان ""خود"" با ""دیگری"" است و با اخلاق ارتباط دارد. هدف نگارندگان این مقاله این بوده است که با رویکردی پدیدارشناسانه، به منشأ اخلاقی برخی بحث های مهم در مقالاتشمس تبریزیبپردازند؛ مسائلی که فهم آن ها راهی به درک درست شخصیت شمس می گشاید؛ از همین روی، با به کارگیری روش کتابخانه ای و تحلیل محتوا ابتدا یکی از مهم ترین مفاهیم نزد او، یعنی انزوا را مطرح و دیدگاه او را درباره مسئولیت اخلاقی در برابر خود و دیگری و رابطه اخلاق و زبان از خلال گفته هایش بیان کرده ایم. سپس ضمن بیان دو نوع بهره گیری او از زبان در قبال ""دیگری"" به این نکته پرداخته ایم که چرا او گاه به ضرورت سخن گفتن در مقابل دیگری اعتقاد داشته و گاه قائل به برخوردی سلبی با زبان در قبال دیگری بوده است؛ سرانجام، انتقاد شمس نسبت به برخی عارفان پیش از او به مثابه جنبه ای از گفتمان در ساحت اخلاق بررسیشده است.
روایت، ابزار تعلیم در گلستان (رویکردی روایت شناختی به باب نخست گلستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روایت در نهاد آثار ادبی نهفته است و عنصری پیش برنده در تبیین نقش ادبی و هنری هر اثر ادبی است. هرچه اثر ادبی وجه داستانی قوی تری داشته باشد، روایت در آن پُرمایه تر و فعال تر است. گلستانسعدی اثری تعلیمی است که وجهی داستانی دارد؛ به همین سبب روایت و شگردهای روایت در آن پویا و اثرگذار است. این پژوهش با مطالعة کتابخانه ای و یادداشت برداری می کوشد با تأکید بر نظریه های ساختارگرایان معروف (مانند تولان، ژنت، بارت)، تأثیرگذاری روایت را در تبیین مفاهیم تربیتی و اخلاقی گلستانبررسی کند و از مهم ترین اصول نظری ساختارگرایان در شناخت ساختار گلستانبهره برد. این پژوهش نقش درونمایه را در پربار کردن کیفیت و تنوع ساختار کُنش ها و رخدادهای روایی در حکایت های باب اول گلستانبررسی می کند. همچنین این مقاله بیانگر این مطلب است که سعدی به سبب برخورداری از فهم ادبی توانسته است حکایت های گلستانرا بر پایه ها و اصول و کُنش هایی بُنیان گذاری کند که قرن ها بعد در داستان نویسی و داستان کوتاه نویسی پایه و مبنای نگارش نوین قرار گرفته است. نظام باورهای سعدی ، بر گرداگرد گزاره شناخت هستی در پیرامون او شکل گرفته است که آنها را از راه تمثیل به مخاطب منتقل می کند؛ بنابراین گفتمان چیره بر حکایت ها یک گفتمان تعلیمی است .
نقد کهن الگویی سفرِ قهرمان در داستان هفت خان اسفندیار بر اساس نظریّة ژوزف کمپبل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوع این نوشتار، تحلیل نمادهای داستان هفت خان اسفندیار، بر اساس نظریّة فرآیند فردیّت یونگ است که در نظریّة تک اسطورة ژوزف کمپبل، نمود یافته است. کمپبل برای سفر قهرمانان اساطیری، به منظور دست یافتن به فردیّت، الگویی در نظر گرفته که از سه مرحلة اصلی عزیمت، تشرّف و بازگشت تشکیل شده است. در این مقاله، سفر اسفندیار در هفت خان با این الگو و مراحل خردتر آن سنجیده و نشان داده شده است. خودآگاهِ ایرانی در هیأت اسفندیار، در پی توران که ناخودآگاهِ اوست، به آن سرزمین سفر می کند. اسفندیار که نمادی از کهن الگوی قهرمان است، می کوشد تا با ناخودآگاهِ درون بوحدت برسد. او به یاری پیرِ فرزانه و امدادهای غیبی، نخست در هفت وادی، سایه را با خود هم راه می کند و سپس با ورود به آستانِ تشرّف و غلبه بر نفسِ امّاره، با سه آنیمای درون بوحدت می رسد و با برکتی که از این سفر بدست می آورد، به سویِ جامعة خویش بازمی گردد تا با در دست گرفتنِ قدرتِ وعده داده شده از سویِ خودآگاه، به اصلاح و تحوّل جامعه بپردازد. این که اسفندیار بعدها به رویارویی با رستم برمی خیزد و قدم در راه بی بازگشت می گذارد، بیان گر این واقعیّت است که در سفر مثالیش نتوانسته با ناخودآگاه بِیگانگی برسد. بی بهرگیِ او از فرایند فردیّت و سیر ناقص او در روندِ کمال، موجب می شود تا بر تخت شاهی ننشیند و در نیمة راه زندگی، جان بسپارد.
تجلّی آیات الهی در اشعار سنایی بر اساس بینامتنیّت ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ژرار ژنت یکی از تأثیرگذارترین پژوهشگران در عرصه بینامتنیّت است. وی دامنه مطالعات کریستوا را گسترش داد و کوشش نمود تا هر رابطه ای را که یک متن می تواند با دیگر متون داشته باشد، به طور نظام مند مطالعه کند. نظریه بینامتنیت که درباره روابط بین متون و تأثیر متون متأخّر از کتب متقدّم بحث می کند، از بحث های مهم ژنتی است. بر اساس این نظریه هیچ متنی متّکی به خود نبوده و به نحوی با متون پیش از خود ارتباط دارد. در این میان نظریه بینامتنیت ژنت که بهره گیری متون از یکدیگر را بر اساس پنج نوع ترامتنیت ، فرامتنیت، پیرامتنیت، سرمتنیت و بیش متنیت می داند، بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. هر یک از این پنج دسته نوعی از روابط یک متن را با غیر خود طرح و بررسی می کند. بدون شک هر شاعر و ادیب و مسلمان که از دین مبین اسلام و کتب دینی تأثیر پذیرفته است، سعی می کند تا در لابه لای اشعار و سخنان خویش، الفاظ و عباراتی از آیات کلام الله و روایات اهل بیت علیهم السّلام را متجلّی و منعکس سازد. یکی از این شاعران سنایی غزنوی است که غالب ادب پژوهان اقرار به بلندی مرتبه اش در شاعری و اذعان به عظمت مقامش در عرفان دارند. گرچه مفهوم حقیقی آیات الهی با تفاسیر وارده از حضرات معصومین علیهم السّلام، مکشوف می گردد، ولی سنایی با وقوف بر برخی از این تفاسیر به اشعار قرآنی خویش رنگی تعلیمی- تربیتی زده است. در این پژوهش سعی شده آثار سنایی را در آیینه بینامتنیّت مورد بررسی قرار داده تا در پایان بتوان از پیوند عمیق آثار حکیم سنایی غزنوی با مباحث قرآنی پرده برداشته و مضامین قرآنی به کار رفته در آثار این حکیم شاعر را به تصویر بکشیم.
الزمن الروائی فی روایة ""رماد الشرق"" لواسینی الأعرج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یعد الزمن أحد المکونات الأساسیة فی الخطاب الروائی ویسهم فی تشیید النص فنیاً وجمالیاً. وحظیت دراسة الزمن الروائی باهتمام النقاد والدارسین منذ دراسات الشکلانیین الروس. ولم یعد الزمن فی الروایة العربیة الحدیثة قائماً على التسلسل المنطقی والتعاقبی کالروایة الکلاسیکیة بل اتجهت الروایة إلى انحراف السیر الزمنی ولا یخضع بناء الحدث الروائی لمنطق السببیة، لهذا نرى أنه یقوم الروائیون الجدد بتحول الزمن الروائی فی أعمالهم الأدبیة. وواسینی الأعرج واحد من هولاء الروائیین، ولعبة الحرکة بین زمن الحکایة وزمن الخطاب فی روایاته تؤدی إلى تکسیر مسار الزمن الخطی وتحرک عمله الروائی. یعتمد هذا البحث على المنهج الوصفی- التحلیلی ویستفید من آراء جیرار جنیت لدراسة الزمن الروائی فی روایة ""رماد الشرق"" للروائی الجزائری ""واسینی الأعرج"" وهی روایة فی الجزئین: ""خریف نیویورک الأخیر"" و""الذئب الذی نبت فی البراری"". وتهدف الدراسة إلى کشف خصوصیة الزمن الروائی عند الکاتب فی هذه الروایة وتبیین کیفیة الابداع فی هذا المکون. ومن النتائج التی وصلت الیها الدراسة هی: یتم عدم التطابق بین نظام السرد ونظام القصة عن طریق الاسترجاع والاستباق وهذا یحدث المفارقات الزمانیة فی الروایة خاصةً تقنیة الاسترجاع تکاد تشکل ظاهرة غالبة فی الروایة وکثیراً ما یسترجع الراوی أحداث الماضی مؤکداً أن معطیات الماضی کانت سبباً فی مشاکل الحاضر. وبما أن روایة ""رماد الشرق"" تغطی فترة زمنیة طویلة للسرد لهذا یوظف الروائی تقنیات مختلفة لابطاء السرد وتسریع السرد أی لایجاد التنویع فی الایقاع الزمنی فی الوهلة الأولى ثم کسر رتابة النص.
بررسی تقابل عشق و مرگ در ساختار شعر فروغ فرخزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ساختارشناسی شعر از پایه های اولیه ی شناخت اصولی و عمیق در هر شعر ماندگاری است. تبیین و تحلیل یک شعر، مدیون تناسب ها و تقابل های بنیادینی است که پایه ریز ساختار نظام مند آن شعر می باشد. دقت در کشف و بررسی مجموعه یاین تقابل ها و تناسب های شعری است که ما را به تحلیل درستو نقادانه یک اثر ادبی رهنمون می گردد. به میزانی که شبکه ی تناسب ها و تقابل ها در یک شعر برجسته و مایه «انگیزش» همدیگر شوند، آن شعر نیز دارای نظامی ساختمندتر خواهد بود.در شناخت و تحلیل اشعار فروغ فرخزاد، بی نیاز از شناخت ساختار شعری او نیستیم. ساختار شعر او نیز بر مبنای شبکه ای از تناسب ها و تقابل های بنیادینی استوار گشته است که آن چنان که بعد خواهد آمد «تقابل دوگانه عشق و مرگ» از اصول پایدار آن می باشد. مفهوم عشق و مفاهیم وابسته ی آن در شعر فروغ فارغ از مفهوم مرگ و متعلقات آن قابل توضیح و بررسی نیست. به عبارتی دیگر،در این مقالهما بر آنیم که مفهوم عشق و تصاویر و عواطفی که از آن نشأت می گیرد، تنها در تقابل با مفهوم مرگ و تصاویر و عواطف خاص آن قابل شناخت و در نهایت تحلیل و بررسی است. از رهگذر این تقابل دوگانه بنیادین است که ساختار تصاویر شعری او قوام می گیرد. باید توجه داشت که هرگونه نگاه نقادانه ای به شعر فرخزاد بی نیاز از توجه عمیق به این تقابل همیشگی مفاهیم عشق و مرگ در شعر ممکن نمی گردد.
مؤلفان روایی؛ در گفت وگوی انتقادی با گفتمان ایدئولوژیک دهة شصت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله با تبیین صورت بندی فرهنگی و تحلیل گفتمان روایی دهة شصت، زمینة مشاهدة رفتار فرهنگی مؤلفان روایی این دهه را فراهم می کند، گروه های مقارن با یک دورة تاریخی که از یک رویداد اجتماعی خاص، یعنی جنگ و دفاع مقدس، تجربة مشترکی دارند. در این تحلیل نسلی، تعلقات، نگرش ها، داوری ها و ارزش های مشترک پیرامون پدیده ای ثابت مطالعه می شود، معانی مشترکی که در ساحت تجربة نسلی مضمر است و در روایت های داستانی این دهه منتقل می شود. در مقالة حاضر، به منظور درک مناسبات میان نسلی مؤلفان روایی، به دو دسته از شرایط توجه می شود: 1- شرایطی که منابع و فضای اجتماعی لازم برای این تغییرات را فراهم می آورند 2- شرایطی که به شکل گیری محتوا و جهت گیری ایدئولوژیک منجر می شوند و نشان می دهد که گفتمان ایدئولوژیک سنتی انقلابی، از طریق فرآیندهای تولید، انتخاب و نهادینه شدن، به آفرینش و خلق مجموعة وسیعی از اندیشه های جدید پرداخت که به شیوه معناداری ایدئولوژی نهادهای فرهنگی رسمی و مستقر را به مبارزه طلبید. این گفتمان، تابعی از صورت بندی های فرهنگی دهة شصت بود که به واسطة بحران در نظم اخلاقی، بسیج منابع و شکل گیری زنجیره های تعامل میان نخبگان فرهنگی ایجاد شد. در این زمینة فرهنگی مؤلفان روایی حامیِ گفتمان مسلط، با طرح اندیشه های جدید خود، کنشگران موجود در محیط اجتماعی را برانگیختند. چرخة «ایده پاسخ ایده» یکی از روش ها و ساز وکار هایی بود که از طریق زنجیره های کنش به صورت بندی مجدد گفتمان غالب دامن زد. به همین دلیل، تجربه های اجتماعی نویسندگان این دوره، به مثابة عناصر ایدئولوژی با دو انگارة مثبت و منفی، ثبت و متن مند شد.
بررسی روابط بینامتنی مینوی خرد و دیباچه شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خوانش دقیق و درک عمیق یک متن، بدون در نظر گرفتن متون پیشین و هم زمان با آن، امکان پذیر نیست و هیچ اثری از آثار پیش از خود مستقل نیست. موضوع ارتباط یک متن با متون دیگر، نخستین بار مورد توجّه باختین قرار گرفت و سپس توسّط ژولیا کریستوا و ژرار ژنت، گسترش یافت. شباهت و همانندی روایت ها و خرده روایت های شاهنامه با دیگر آثار پیش از آن و هم چنین شباهت دیدگاه های فلسفی و دینی مطرح شده در شاهنامه، به ویژه در دیباچه آن، با برخی متون پیش از آن هم چون اوستا، کارنامه اردشیر بابکان، یادگار زریران، یادگار بزرگمهر، بندهش، مینوی خرد و دیگر آثار و روایات حماسی و ملّی، وجود بینامتنیت میان این آثار را تأیید می کند و به شناختن آن ها و بازخوانی شاهنامه از طریق آن ها، کمک می کند. در این مقاله، با مقایسه محتوایی دیباچه شاهنامه فردوسی و متن ترجمه شده مینوی خرد به فارسی، به روابط بینامتنی این دو اثر از منظر نظریه ژنت پرداخته شده و نتیجه این بررسی نشان می دهد که بی شک، مینوی خرد یکی از پیش متن های اصلی حکیم فردوسی در سرایش شاهنامه بوده است.
بررسی «ازخودبیگانگی زن» در جامعه پدرسالار داستان های کوتاه «زویا پیر زاد» و «هیفاء بیطار»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد جامعه شناختی، یکی از روش های نقد ادبی، است که در تحلیل متون ادبی معاصر کاربرد دارد؛ بر این اساس، رمان و داستان، حوزه های مناسبی برای انجام مطالعات جامعه شناختی به شمار می رود. در دوران معاصر، نویسندگان بزرگی از بانوان به نگارش رمان و داستان اقدام نموده اند و با پرداختن به موضوعات اجتماعی، سعی داشته اند مشکلات و مسائل زنان جامعة خود را مطرح کنند. بی شک یکی از مهم ترین موتیف های ادبیّات زنانِ نویسنده، پرداختن به مسئلة هویت زنان و بیگانگی آنان در جامعه و به ویژه جامعة پدرسالاری است. در این نوشتار، سعی شده است موضوع ازخودبیگانگی زن در جامعة پدرسالاری با رویکردی جامعه شناختی و به روش توصیفی - تحلیلی، در چند داستان کوتاه از دو نویسندة معاصر ایرانی و سوری (زویا پیر زاد و هیفاء بیطار) بررسی و تحلیل شود. نتایج حاصله از بررسی داستان های این دو نویسنده (آن ها)، حاکی از آن است که در جامعة پدرسالاری، علاوه بر عقاید غلط حاکم و نوع نگرش جامعه نسبت به زن، شیوه های رفتاری زنان و عدم آگاهی از حقوق و جایگاه انسانی خود در جامعه، از دلایل اصلی سلطة مرد بر زندگی زن و از بین بردن حقوق مادّی و معنوی وی و سرانجام ازخودبیگانگی او محسوب می گردد. ازخودبیگانگی، بر کیفیّت زندگی زن تأثیر می گذارد و باعث می شود که زن، معناداری و احساس رضایتمندی و شادکامی را در زندگی کمتر تجربه کند. این دو نویسنده، سعی داشته اند شرایط زندگی زنان جامعة خود را نشان دهند و نوعی آگاهی و بیداری در زنان ایجاد نمایند.