فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۸۱ تا ۷۰۰ مورد از کل ۸۹۱ مورد.
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
96 - 112
حوزههای تخصصی:
بیان مسأله: دردنیای معاصر نمایانی معماری بومی کم رنگ شده و بافت شهرها، شکلی متفاوت و مدرن را پذیرفته اند، زیست پذیری بر کیفیت زندگی، قابلیت پایداری، کیفیت مکان و اجتماع سالم تمرکز دارد و مسکن زیست پذیر به عنوان پیشنهاد صاحب نظران برای دستیابی به مکان مناسب زندگی است. هدف: این پژوهش، شناخت مولفه ها و دست یابی به راهکارهایی به منظور ارتقای زیست پذیری مسکن معاصر با توجه به عناصر ساختاری مسکن بومی است.مقاله با بررسی بناهای بومی شهر املش، به عنوان نمونه های واجد ارزش در استان گیلان، به اثرگذاری عناصر معماری این بوم، بر زیست پذیری پرداخته است. پرسش پژوهش عبارتست از: عناصر مسکن بومی شهر املش چه تاثیری بر زیست پذیری دارند؟ چه ویژگی هایی از معماری بومی املش، برای ارتقای زیست پذیری مسکن معاصر، قابل دستیابی است؟.روش: روش توصیفی-تحلیلی و در پارادایم ساختارگرایی، در زمره پژوهش های کاربردی کیفی قرار دارد.چارچوب محتوایی تحقیق متکی بر آرای راپاپورت مبنی بر تاثیرپذیری شکل معماری از فرهنگ است. ابزار پژوهش در بخش نظری بر مطالعات اسنادی و در بخش موردپژوهی بر مطالعات میدانی استوار است. یافته ها: یافته های تحقیق نشان می دهد که خصوصیات زیست پذیری در مسکن بومی، متاثر از عناصر و فضاهای کارکردی این معماری بوده که درنمونه های موردی و عملکرد اجزای ساختاری مشهود است.از نتایج این تحقیق می توان به خصیصه های زیست پذیریِ مشاهده شده در معماری خانه های شهر املش از جمله سازگاری ساختار فیزیکی خانه با محیط پیرامونی، تامین رفاه و راحتی، حس تعلق به مکان و هویت مندی، رضایت ساکنان، و نیز کیفیت مناسب زندگی، اشاره کرد که عمدتاً بر ویژگی های ذهنی تاکید دارد.نتیجه گیری:نتایج حاصل از این پژوهش ، خصوصیات کیفی زیست پذیری مسکن بومی، با ارایه تمهیداتی برای رسیدن به کیفیت مناسب، برای مسکن معاصر پیشنهاد شده استنکات برجسته:زیست پذیری در حل چالش های پیش رو شهروندان به معنای آینده پُر رونق ، زنده و پاسخگو و تامین کننده کیفیت مناسب زندگی است. این امر مستلزم تحقق سه هدف ، اجتماعات سرزنده، اقتصاد پویا و محیط زیست پایدار است.
بررسی تأثیر دلبستگی به مکان بر رفتارهای حامی محیط زیستی شهروندان (مطالعه موردی: شهر رشت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه بخش بزرگی از رفتارهای محیط زیستی شهروندان تحت تأثیر ارتباط و میزان دلبستگی آن ها با شهر است. به طوری که دلبستگی به مکان و شهر مؤلفه ای حیاتی در پرورش شهروندان حامی محیط زیست محسوب می گردد. پژوهش حاضر از نوع توصیفی- کمی می باشد. جهت جمع آوری اطلاعات باهدف سنجش تأثیر میزان دلبستگی به شهر و همچنین خصوصیات فردی شهروندان، بر بروز رفتارهای حامی محیط زیستی در میان شهروندان، تعداد 402 پرسشنامه از طریق ساکنین شهر رشت تکمیل شده است. داده های به دست آمده از پرسشنامه ها به صورت کمی وارد نرم افزار SPSS شده و سپس با استفاده از نرم افزار Smart PLS3 به مدل سازی و تجزیه وتحلیل یافته ها پرداخته شده است. نتایج پژوهش نشان داد که برخلاف انتظار رابطه تأثیرگذاری میان شاخص های دلبستگی فردی به مکان، محل تولد، مدت سکونت و میزان تحصیلات بر رفتارهای حامی محیط زیستی شهروندان، وجود ندارد؛ اما از سوی دیگر نتایج مدل سازی نمایانگر این موضوع بود که در گام نخست رفتارهای حامی محیط زیستی شهروندان بیش ترین ارتباط و اثرپذیری را از دلبستگی اجتماعی شهروندان با مکان یا شهر دارند. سپس در گام بعدی تعدادی از ویژگی های فردی شهروندان ازجمله سن و وضعیت تأهل نیز بر رفتارهای حامی محیط زیستی شهروندان تأثیرگذار می باشد و رابطه مستقیمی میان آن ها برقرار است.
راهبردهای سامان دهی فضایی-مکانی سکونتگاه های غیررسمی (مطالعه موردی: تپه مراد آب کرج)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر ایمن سال ۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲۵
124 - 144
حوزههای تخصصی:
اسکان غیر رسمی و آلونک نشینی مسئله ای است که تنها مختص به کشور ایران نمی باشد بلکه بسیاری ازکشورهای جهان با آن مواجه هستند. همچنین کشور ایران با توجه به اینکه جزء کشورهای در حال توسعه محسوب میشود همانند این کشورها از پدیده اسکان غیر رسمی رنج میبرد. متأسفانه این پدیده به سرعتدر حال رشد و گسترش است و مشکلات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، امنیتی و زیست محیطی فراوانی رادر اغلب شهرها بویژه شهرهای بزرگ ایران از جمله شهر کرج به وجود آورده است. بنابراین با توجه بهاهمیت موضوع، این پژوهش به الگوی سامان دهی فضایی-مکانی سکونت گاههایی غیر رسمی مطالعه موردیتپه مراد آب کرج می پردازد.شکل گیری سکونتگاه غیر رسمی و کانون زیستی تپه مراد آب کرج که از اواخر دهه 50آغاز گردید باموقعیت حاشیه ای در شهر کرج از ویژگیهای خاصی برخوردار است. تپه مرادآب در قسمت شرقی شهر کرجو در اراضی اسلام آباد واقع شده است و تحت نظارت منطقه 1از مناطق 12گانه شهرداری کرج واقع شدهاست. نابسامانیها و فقر مسلط برمحدوده سبب شده که مناسبات اجتماعی، فرهنگی به صورت مناسب ومتناسب با سایربخشهای شهر در این مکان شکل نگیرد که این امر مانع ارتباط و اتصال این فضا (تپه مرادآب) در خود چند پارگی و منزوی و درونگرا در ارتباط با دیگران شده است
ارتقاء امنیت محله و تأثیر آن بر امنیت پایدار با رویکرد CPTED و روش پرالونگ، نمونه موردی: شهرک ولیعصر شهر بستان آباد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر ایمن سال ۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۶
101 - 116
حوزههای تخصصی:
گسترش شهرنشینی و رابطه آن با آسیب های اجتماعی و اقتصادی از مشخصه های اصلی الگوی توسعه شهری کشور در چند دهه اخیر است. هدف از این پژوهش بررسی آسیب های اجتماعی در محلات در شهر بستان آباد با رویکرد CPTED است. جامعه آماری موردمطالعه در این تحقیق بازدیدکنندگان از جاذبه های گردشگری است. نمونه آماری بر اساس فرمول کوکران 354 نفر محاسبه گردید. در خصوص روایی نیز بررسی بر اساس نظرات کارشناسان و متخصصین پرسشنامه از قابلیت خوبی برخوردار است. جهت تجزیه وتحلیل داده از روش پرالونگ استفاده شده است. نتایج حاصل از ارزیابی صورت گرفته از ارزش و شاخص های دسترسی، نظارت، قلمروگرایی و همچنین پشتیبانی و امکانات با رویکرد CPTED نشان می دهد که شاخص دسترسی باارزش و معیار نظارت برای شهرک ولیعصر باارزش 28/0 و همچنین معیار قلمرو گرایی برای این شهرک 625/0 و همچنین معیار پشتیبانی و امکانات رفاهی با امتیاز 5/0 می باشد که کمترین امتیاز به معیار نظارت با شاخص های سطح تمهیدات حفاظتی، نگهبان محله، استفاده از دوربین ها در محلات و همچنین گشت های پلیس می باشد که می تواند منشأ شکل گیری آسیب های اجتماعی و ناهنجاری در محله شهرک ولیعصر باشد.و همچنین افزایش نظارت نیرو های انتظامی و امنیتی با فعالسازی نیروهای مردمی و افزایشرتعداد دوربین های مدار بسته در مکان های حساس و در صورت نیاز در محلات مختلف می تواند کمک شایانی در به حداقل رساندن آسیب های اجتماعی و وقوع جرم گردد.
چالش ها و فرصت های اجرای راهبردهای طراحی فضاهای شهری با رویکرد از پایین به بالا: بینش هایی از پروژه 'محله ما' در مشهد
منبع:
مطالعات طراحی شهری ایران دوره ۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
101 - 124
حوزههای تخصصی:
طراحی شهری از پایین به بالا به عنوان رویکردی نوین در شهرسازی، به مشارکت مستقیم شهروندان در تصمیم گیری ها و تعریف پروژه های محلی می پردازد. پروژه "محله ما" در مشهد به عنوان نمونه ای اجراشده از این رویکرد، باهدف افزایش تعامل شهروندان و بهبود عملکرد مدیریت شهری از طریق نظرسنجی ها و جلسات استماع عمومی اجرا شد. این مقاله به بررسی چالش ها و فرصت های اجرای این پروژه در یک محیط اجتماعی - سیاسی متمرکز می پردازد. موانعی از جمله مقاومت اولیه مدیران شهرداری، نگرانی های اجرایی درباره عملی بودن پروژه های پیشنهادی مردم، و تنوع نیازهای جمعیت های مختلف در طول این پروژه مشاهده شد. بااین حال، به کمک حمایت مداوم مدیران فرهنگی و شورای شهر و استفاده از استراتژی های ارتباطی کارآمد، پروژه توانست تا حدودی به موفقیت دست یابد. از سوی دیگر، فرصت هایی همچون افزایش اعتماد عمومی، بهبود همکاری میان شهروندان و مسئولین محلی و بهبود زیست پذیری محلات از نتایج قابل توجه این رویکرد مشارکتی بود. این پژوهش با تحلیل داده های کیفی جمع آوری شده از مصاحبه ها و پرسش نامه های شهروندان، کارشناسان و گروه های تسهیلگر، به ارائه درس هایی برای سایر شهرها و مناطقی که قصد اجرای مدل های مشابه را دارند، می پردازد. یافته ها نشان می دهد که با ایجاد ساختارهای مشارکتی مناسب، حتی در محیط های متمرکز، می توان به بهبود برنامه ریزی شهری و توسعه پایدار دست یافت.
تحلیل تصویر ذهنی در فضاهای شهری تاریخی مبتنی بر رویکردهای شناختی (مطالعه موردی: خیابان ارگ شهر مشهد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات محیطی هفت حصار سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۸
121 - 146
حوزههای تخصصی:
واکاوی در ارزش تصویر ذهنی یک شهر که از دهه 1960 فضای بازتری پیدا کرده است، به عنوان انتقادی علیه تقلیل گرایی جنبش مدرن مطرح شد و ارزش جنبه های کیفی منظر ذهنی را برجسته کرد. تصویرپذیری فضاهای شهری بالاخص دارای هویت و ذات تاریخی، غایت کیفیت های مطلوب محیط است. حال سوال مهمی که مطرح می شود این است که چگونه طراحان شهری و یا برنامه ریزان شهری می توانند بر روی شکل گیری تصویرذهنی از فضاهای شهری تاثیر بگذارند؟ پاسخ به این سوال در ابتدا نیاز دارد که متخصصان به برداشت و تحلیل درست از ذهن افراد دست یابند و این موضوع یک چالش مهم تلقی می شود، زیرا باید تکنیک های تحلیل تصویرذهنی افراد هم از منظر کیفی و هم عینی مورد واکاوی قرار گیرد. پژوهش در حوزه این که چه ابزارها و استراتژی هایی برای دستیابی درستی از تصویر یک شهر، هویت و مکان های موثر آن در برابر نیروهای همسان که در حال دگرگونی و ایجاد تحول در شهرهای معاصر هستند، ضروری است. این مقاله ابتدا بر دیدگاه نگرش به ایجاد تصویرذهنی از فضاهای شهری تاریخی به عنوان فلسفه شناخت شهری تاکید می کند که کیفیت فضایی معنادار از طریق تجربیات محیطی چند حسی ایجاد و در ادامه به اهمیت برداشت و تحلیل درست تصویرذهنی از طریق ابزارهای گوناگون می پردازد. هدف از این مطالعه شناسایی تکنیک های ارزیابی تصویرذهنی شکل گرفته از قلمرو ادراک ساکنان آن با استفاده از تحقیقات تجربی افراد است. در این تحقیق سعی شده درک شود که ساکنان خیابان ارگ شهر مشهد چگونه تصویر آن را می بینند و کدام روش های برای ارزیابی تجربی آن موثر هستند. بررسی اصول نظری و روش هایی که به صورت تجربی برای مدیریت کیفی تصویرذهنی در محیط شهری مورد استفاده قرار می گیرند به دلیل تغییر و تحول گسترده شهرها دارای اهمیت فراوانی است. روش تحقیق پژوهش حاضر ترکیبی از نوع کیفی-کمی است. ابتدا در بخش کیفی تکنیک ها و ابزارهای تحلیل تصویرذهنی دسته بندی شده است و سپس با توجه به ماهیت و ویژگی هر تکنیک شاخص های مدل مفهومی با آن سنجش شده است، بدین صورت که مصاحبه های نیمه ساختار یافته در خیابان ارگ شهر مشهد با مخاطبین از اقشار گوناگون در محیط صورت گرفته است تا لایه های تحلیلی تصویرذهنی آن ها برداشت شود و سپس تحلیل های کیفی هر روش صورت گرفته است. در بخش کمی نیز در نهایت تمام خروجی های بخش کیفی با استفاده از نرم افزار تبلو (نرم افزاری قوی در حوزه مصورسازی داده های کیفی و تبدیل آن به اطلاعات مکانی) انجام شده است. نتایج نشان دهنده آن است که در سکانس سوم خیابان ارگ کمرنگ شدن عمق ارتباط ذهنی افراد با محیط به وضوح دیده می شود. در باب خاطره انگیزی اکثرا سکانس ها بسیار نامطوب عمل می کند و عدم ارتباط در نرم افزاز نیز رویت می شود. نبود مکان های آشنا در سکانس سوم نیز از ضعف های محور تلقی می شود و در مجموع وضعیت تصویرذهنی در ابتدای ورودی محور در سکانس یک نیز بسیار مناسب از منظر ذهنی تلقی می شود که در تصویرذهنی اولیه از محیط تاثیر زیادی دارد. در نهایت مهم ترین تکنیک های ارزیابی تحلیل تصویرذهنی شامل (رده بندی مکان های آشنا، مقیاس دهی چند بعدی، سنجش طیف رنگی ذهنی افراد، عملیات بازشناسی، ارزیابی گذر زمان، تحلیل عناصر گمشده شهری و ذهنی افراد) است.
شناسایی و ارزیابی عوامل کلیدی مؤثر بر میزان تاب آوری بافت فرسوده شهر بهبهان با رویکرد آینده پژوهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر ایمن سال ۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۶
133 - 152
حوزههای تخصصی:
طی سال های اخیر برنامه ها و اقدامات بعضاَ مناسب برای تقویت زیر ساخت ها، مقاوم سازی و نوسازی بافت های فرسود و آسیب پذیر شهری و اصلاح سیستم های مدیریت بحران عملیاتی شده است. ولی در عین حال در مدیریت شهری، رویکرد تاب آوری و حفظ تعادل در مواقع بحرانی طراحی نشده است و صرفا اکثر برنامه ها و اقدامات متمرکز بر ایمنی کالبدی شهر بوده و پرداختن به زیرساخت ها و ابعاد اجتماعی، اقتصادی و مدیریت بین نهادی که ابعاد تاب آوری شهری هستند، مغفول مانده است. هدف پژوهش حاضر شناسایی عوامل کلیدی موثر بر میزان تاب آوری بافت فرسوده شهر بهبهان می باشد. مطالعه حاضر به لحاظ هدف کاربردی و به لحاظ روش شناسی توصیفی - تحلیلی است. در این تحقیق برای جمع آوری داده ها از روش کتابخانه ای و اسنادی و تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار MICMAC استفاده می شود. در نهایت 17 متغیر موثر بر تاب آوری در ابعاد اجتماعی، اقتصادی، سازمانی- نهادی وکالبدی-محیطی مشخص و در فالب نرم افزار میگ مگ تحلیل و رتبه بندی می شوند. جامعه آماری تحقیق، 20 نفر از کارشناسان و متخصصان در زمینه های برنامه ریزی شهری، مدیریت بحران و آینده پژوهی می باشد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که الگوی کلی پراکندگی پیشران های بافت فرسوده شهر بهبهان از نظر تحلیل اثرات متقابل، در مجموع بیانگر وضعیت یک سیستم محیطی ناپایدار است. بنابراین از میان 17 نیروی پیشران، 7 پیشران در تاثیرگذار بر وضعیت آینده تاب آوری بافت فرسوده شهر بهبهان اثر کلیدی دارد.
تبیین تاثیر الگوی کالبدی بافت های مسکونی بر تعاملات همسایگی در محلات (مورد پژوهی: شهرک مسکونی نفت، نیوسایت، زیتون کارمندی و کیانپارس در شهر اهواز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۵
35 - 50
حوزههای تخصصی:
همسایگی و تعامل همسایه ها در محله از دیرین یکی از بنیادی ترین پندارهای بستر در معماری و شهرسازی بوده است. پرسمانی که ساختار بنیادی این پژوهش را برپا داده است کاستی تعاملات همسایگی و تغییر سبک زندگی و الگوی رفتاری ساکنین در شهرها شده است. هدف از نگارش این پژوهش جستن رابطه بین کالبد یا فرم محله و میزان تعاملات چهره به چهره در محله است. پژوهش موجود از نظر هدف کاربردی، از نظر ماهیت و گردآوری داده ها توصیفی-تحلیلی و از نوع کمی-کیفی است که از روش تحقیق همبستگی استفاده شده است. جمع آوری داده ها به روش کتابخانه ای و میدانی(پرسشنامه) صورت گرفته است. دستاوردهای کاوش موجود روشنگر آن است که یافته های حاصل از پرسشنامه در محلات ویلایی و آپارتمانی تفاوت معناداری وجود دارد. بنابراین در محله های ویلایی رابطه چهره به چهره افزایش می یابد و برعکس در مناطق آپارتمانی رابطه چهره به چهره کاهش می یابد.
تحلیلی بر تفاوت های ساختاری بازار قدیمی شهر سنندج با بازارهای ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: از ویژگی شهرهای ایرانی در دوره اسلامی وجود عناصر مسجد، بازار و محله و ارگ حکومتی بود. عنصر بازار به عنوان شالوده شهر در برگیرنده ویژگی های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و جغرافیایی در فضایی واحد بود. بازار در گذر زمان در امتداد مهم ترین گذرهای شهر به صورت تدریجی شکل گرفته و گسترش می یافت. بازار قدیمی سنندج، که هم زمان با شکل گیری شهر و متأثر از اندیشه های شهرسازی مکتب اصفهان، به صورت یک باره ساخته شد، دارای تفاوت های ساختاری با سایر بازارهای ایرانی در دوره اسلامی است.
هدف پژوهش: پژوهش حاضر بر آن است تا ویژگی های ساختاری بازار قدیمی شهر سنندج را با سایر بازارهای ایرانی مقایسه کند، تفاوت ها را آشکار نماید و به تفسیر و تشریح و علل و عوامل اثرگذار در ایجاد این تفاوت و تمایزها بپردازد.
روش شناسی: این نوشتار به دلیل اتکا به داده های کیفی و روش های تفسیری متن، به لحاظ روش شناسی در گروه پژوهش های کیفی قرار می گیرد و روش اصلی تحلیل داده ها در آن، از نوع تحلیل محتوای کیفی هدایت شده است. تحلیل محتوا و کدگذاری براساس مفاهیم و مضامین برگرفته از مطالعات و پژوهش های مرتبط انتخاب شده و براساس آن به دسته بندی مؤلفه های شکل دهنده ساختار بازار پرداخته شده است.
یافته ها و بحث: یافته های پژوهش نشان می دهد که ساختار بازار قدیمی شهر سنندج از نظر مؤلفه های نحوه استقرار فضایی- کالبدی، ساختار شکلی و پیوستگی و اتصال فضایی با عناصر اصلی شهر (محلات، ارگ حکومتی و مسجد) با سایر بازارهای ایرانی دارای تفاوت است.
نتیجه گیری: ویژگی های ساختاری و کالبدی بازار قدیمی سنندج تا حد زیادی نشأت گرفته از نقش سیاسی و نظامی شهر و ساختار شهر قلعه ای سنندج بوده و در طراحی و استقرار بازار، صرفاً بر بعد کالبدی با محوریت و مرکزیت قلعه حکومتی تأکید شده و بعد کارکردی شامل عملکردهای تجاری، اجتماعی، ارتباطی، فرهنگی و مذهبی در اولویت بنیان گذاران آن نبوده است.
نقش صدا و سیمای استان ایلام در کاهش نقش عشیره ای انتخاب نمایندگان مجلس: مورد مطالعه حوزه شمال استان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر ایمن سال ۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲۵
105 - 123
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر با هدف نقش صداوسیمای استان ایلام در کاهش نقش عشیره ای انتخاب نمایندگان مجلس: مورد مطالعه حوزه شمال استان انجام گرفت. روش پژوهش از لحاظ رویکرد کمی، از نظر راهبرد توصیفی و از نظر گردآوری داده ها پیمایشی است. با توجه به این که تکنیک دلفی زیرمجموعه روش پیمایشی است، در ابتدا با تکنیک دلفی مولفه های اصلی پرسشنامه مشخص و سپس با روش پیمایشی داده های لازم گردآوری شدند. جامعه آماری بخش دلفی 30 نفر از متخصصان به صورت هدفمند و در بخش پیمایش شهروندان 21 سال به بالای حوزه شمالی استان ایلام در سال 1401 که بر اساس نرم افزار سمپل پاور تعداد 380 نفر به شیوه نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. داده ها از طریق نرم افزارSPSS و با آزمون t تک نمونه ای و آزمون کندال مورد سنجش قرار گرفتند. نتایج نشان می دهد که میانگین نمره تأثیر صدا و سیما در کاهش نقش عشیره ای 42/18، کاهش هزینه های تبلیغاتی 58/11، اخلاق محوری کاندیدها 08/22، انعکاس ویژگی های شخصیتی کاندیدا 01/14 و در کاهش وابستگی حزبی برابر 83/11 است. استنباط می شود صدا و سیمای مرکز استان ایلام در انعکاس برنامه های کاندیداها و مشارکت مردم در انتخابات نقش تعیین کننده داشته؛ اما در کاهش نقش عشیره ای، کاهش هزینه تبلیغاتی، مشخص کردن وابستگی حزبی و اخلاق محوری در تبلیغات عملکرد مطلوبی نداشته است.
تبیین مولفه های عدالت فضایی – کالبدی شهر عدالت محور با تاکید بر نظریه دانش – قدرت، نمونه موردی: مناطق پنج گانه شهر رشت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
55 - 76
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: امروزه جستجو برای عدالت و مبارزه با بی عدالتی به دلیل وجود نابرابری های عظیم اجتماعی و اقتصادی، به یکی از مهم ترین اهداف برنامه ریزی تبدیل شده است که در این راستا شناسایی نقش قدرت ها و تاثیر آن بر خلق فضاهای عدالت محور شهری، موجب افزایش کیفیت زندگی می گردد.هدف: . هدف اصلی این پژوهش، تبیین بررسی و مقایسه مولفه های دستیابی به عدالت فضایی کالبدی در مناطق 5 گانه شهر رشت با تاکید بر نظریه دانش-قدرت فوکو است.روش: این پژوهش تحقیقی از نوع کاربردی- توسعه ای است و نوع نظریه در این پژوهش اثباتی-محتویی است. راهبرد کلی این تحقیق، راهبردی ترکیبی است و با استفاده از رویکرد کیفی به تبیین مفاهیم نظری می پردازد. بر اساس چهارچوب مفهومی پژوهش، شاخص های بدست آمده شامل دانش فضایی، هدایت -کنترل و مشارکت و همچنین جامعه آماری شامل شهروندان شهر رشت می باشد که نمونه گیری از جامعه آماری شهروندان بصورت تصادفی انجام شد ه است. برای تعیین حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده شده است و حجم نمونه معادل 384 نفر بدست آمده است. نتایج آماری در دو مبحث یافته های توصیفی و یافته های استنباطی بیان شده است. در مبحث توصیفی با استفاده از آماره های فراوانی، میانگین، انحراف معیار و درصد فراوانی، به توضیح و تفسیر متغیرهای اصلی پرداخته شد و در مبحث استنباطی، با استفاده از تکنیک مدلسازی معادلات ساختاری، مدل پژوهش مورد بررسی قرار گرفت.یافته ها: در بررسی مفاهیم شهر عدالت محور مشخص گردید برای حرکت اصولی برنامه ریزی ، شناسایی نقش قدرت ها و نیروهای اثر گذار در جامعه ضروری است. در واقع شهر عدالت محور با فراهم کردن یک چهارچوب قدرت دهنده برای بازیگران شهری، کیفیت زندگی را در شهرها بهبود می بخشد. بنابراین درک ساختار قدرت مسلط و ایجاد یک نظام کنترل و نظارت با استفاده از دانش فنی و مشارکت مردمی می تواند منجر به دستیابی به شهر عدالت محور بر مبنای نظریه دانش – قدرت گردد. نتیجه گیری: با بررسی و تحلیل مولفه ها و شاخص های فضایی-کالبدی شهر عدالت محور با تاکید بر نظریه دانش –قدرت در مناطق پنج گانه شهر رشت، مشخص گردید که تقریبا تمامی این مولفه ها و شاخص ها در تمامی مناطق این شهر کمتر از میانگین متوسط است. هرچند دانش فضایی یا همان عقلانیت فنی تا حدی توانسته است نسبت به دو مولفه دیگر یعنی هدایت-کنترل و مشارکت، میانگین بالاتری را در سطح شهر به خود اختصاص دهد. بنابراین نتایج این پژوهش بیانگر آن است که با ارتقاء این مولفه ها و شاخص ها یعنی از طریق ارتقاء دانش فضایی (عقلانیت فنی)، هدایت و کنترل (انضباط) و مشارکت شهروندی و با گام برداشتن به سمت شکل های کامل تر تصمیم سازی، می توان از شدت بی عدالتی در شهرکاست.
سنجش شاخص های کالبدی-کاربری و اجتماعی در حیات شبانه و سرزندگی فضاهای شهری با رویکرد توسعه پایدار (مطالعه موردی: محله تاریخی ناسار سمنان)
منبع:
مطالعات طراحی شهری ایران دوره ۱ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
117 - 140
حوزههای تخصصی:
در مدت زمان های متفاوت از روز و شب محیط شهر دارای استفاده های متفاوتی است که این امر می تواند بعنوان آگاهی و تجربه برای طراحان شهری جهت مشاهده زندگی روزانه در فضاهای عمومی قرار گیرد. در این راستا ارتقا حیات شبانه و سرزندگی فضاهای شهری امری مهم و حیاتی جهت ارتقا کیفیت زندگی در ابعاد مختلف زیست محیطی، اجتماعی و اقتصادی است. تحقق این امر بدون توجه به ابعاد توسعه پایدار نتایج نامطلوبی را به بار خواهد آورد. در این پژوهش ابعاد کالبدی-کاربری و اجتماعی به عنوان دو بعد بنیادین و مستقیم در شکل دهی به حیات شبانه و سرزندگی شهری انتخاب شده اند. بدین ترتیب هدف پژوهش حاضر سنجش شاخص های کالبدی-کاربری و اجتماعی در حیات شبانه و سرزندگی فضاهای شهری با رویکرد توسعه پایدار در بافت تاریخی سمنان است. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش توصیفی-تحلیلی و با رویکرد کیفی در محله تاریخی ناسار سمنان صورت گرفته است. با بررسی مطالعات مرتبط شاخص های تحقیق (14 شاخص) در دو بعد کالبدی-کاربری و اجتماعی تدوین گردید. جهت گرداوری داده ها از پرسشنامه استفاده شده و جامعه آماری آن شامل متخصصین حوزه اند که با استفاده از نمونه گیری هدفمند، 21 نفر بعنوان حجم نمونه انتخاب شده است. بمنظور تحلیل پرسشنامه از روش مدلسازی ساختاری-تفسیری با استفاده از نرم افزار میک مک استفاده گردید. نتایج نشان می دهد در صفحه پراکندگی شش دسته (عوامل تاثیرگذار، ریسک، هدف، تاثیرگذار، مستقیم و تنظیم کننده) قابل شناسایی هستند. در نهایت شاخص های کاربری های تفریحی و استراحت، امنیت، کمیت و مقیاس فضاهای عمومی، شغل شبانه، پارک عمومی، تعاملات اجتماعی و رویدادهای فرهنگی و جشن ها بیشترین تاثیرگذاری و شاخص های امنیت، کافی شاپ و رستوران، کاربری های تفریحی و استراحت، شغل شبانه، تعاملات اجتماعی و دست فروشی ها بیشترین تاثیرپذیری را داشته اند.
واکاوی تأثیرات تکنولوژی بر کیفیت بخشی فضاهای عمومی شهری در چارچوب شهرهای هوشمند، مورد مطالعاتی: ایران مال، تهران
منبع:
مطالعات طراحی شهری ایران دوره ۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
183 - 210
حوزههای تخصصی:
پیشرفت فناوری اطلاعات و ارتباطات و دیجیتالی شدن، منجر به تحولات عمده ای در شهرها و زندگی شهری در تمامی ابعاد شده است. تکنولوژی به عنوان عامل تسهیل گر امور و افزایش کیفیت های زندگی شهری به ویژه در فضاهای عمومی شناخته می شود. مطرح شدن مفهوم شهر هوشمند به عنوان یک سیاست شهری و پارادایم غالب، نمایانگر تأثیرات این تحولات است. در این مقاله، با هدف کشف اثرپذیری تکنولوژی در دو حوزه تئوری و عملی شهرها و با استفاده از رویکرد کیفی و رهیافت مرور نظری ادبیات موضوع، به تحلیل تاثیرات تکنولوژی در سطوح کلان و خرد شهری با تاکید بر کیفیت بخشی فضاهای عمومی شهری در چارچوب شهر هوشمند پرداخته شده است. ایران مال به عنوان نمونه موردی این تحقیق در نظر گرفته شده است تا تأثیرات کلان و خرد تکنولوژی در فضاهای عمومی آن از منظر تئوری و عمل بررسی شود.نتایج تحقیق نشان می دهد که در حوزه تئوری، تکنولوژی باعث شکل گیری نظریه های جدیدی چون شهرهای دیجیتال، سایبری، خلاق، مبتنی بر دانش و یادگیری و به ویژه مفهوم شهر هوشمند به عنوان گفتمان غالب شده است. در حوزه عملی نیز، استفاده از تکنولوژی می تواند به حل چالش های شهری در ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی، حمل ونقل، محیطی، حکمرانی و... کمک کند. در مقیاس خرد، با تأکید بر فضاهای شهری هوشمند، تکنولوژی به ایجاد ارتباط میان انسان، فضا و تکنولوژی منجر شده که نتیجه آن بهبود کیفیت زندگی شهری در فضاهای عمومی است. نمونه موردی ایران مال نشان دهنده تحقق این مفاهیم در مقیاس کلان و خرد است، جایی که فناوری های نوین در ساختارهای فیزیکی و عملکردهای شهری ادغام شده اند و باعث بهبود تجربه شهری برای بازدیدکنندگان شده اند. در انتها پیشنهادات کاربردی برای بهبود عملکرد ایران مال و بهره برداری بیشتر از تکنولوژی های موجود با توجه به یافته های پژوهش مطرح شده است.
واکاوی نقش حس دلبستگی به مکان در افسردگی با کاربست روش فراتحلیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: مکان، علاوه بر بعد مادی از بعد غیر مادی نیز برخوردار بوده و احساساتی در ساکنان خود ایجاد می کند. ارتباط احساسی میان انسان و مکان در حوزه های مختلفی مورد بررسی قرار گرفته است که از جمله آن ها در ادبیات معماری و شهرسازی است. افسردگی، یک اختلال روانی است که بر احساس، رفتار و عملکرد جسمانی فرد تأثیر می گذارد، چنانکه افراد مبتلا، از غمناکی طاقت فرسا رنج برده، علاقه شان به فعالیت هایی که قبلاً از آن لذت می بردند، از دست داده و انجام فعالیت های روزانه برایشان سخت می شود. بنابراین حس دلبستگی به مکان بر روی افسردگی تاثیر غیر قابل انکاری دارد.
هدف پژوهش: هدف اصلی این پژوهش، شناسایی مولفه های تاثیرگذار بر کاهش افسردگی با تاکید بر ایجاد حس دلبستگی به مکان در شهروندان است.
روش شناسی: روش تحقیق فراتحلیل باهدف شناسایی و تحلیل مقالات مورد استفاده قرار گرفته است. جامعه آماری این پژوهش شامل مقاله های علمی-پژوهشی است که درباره نقش حس دلبستگی به مکان در افسردگی انتشار یافته اند. برای دستیابی به این مقالات ابتدا کلیدواژه های «دلبستگی به مکان» و «افسردگی» در محیط های شهری در هریک از پایگاه های اطلاعاتی لاتین Science Direct، Sage و Taylor & Francis همچنین برای بهره گیری از منابع فارسی، در پایگاه های اطلاعاتی گوگل اسکالر، علم نت، سیویلیکا و نورمگز در بازه زمانی 1393 تا 1402، جستجو شدند. سپس از چک لیست پریزما برای غربالگری مقاله ها استفاده شد.
یافته ها و بحث: یافته های تحقیق شامل کل مولفه های تاثیرگذار از محیط ساخته شده شهری و حس دلبستگی به مکان بر موضوع افسردگی است که در ابعاد مختلف کالبدی، معنایی، اجتماعی، زیست محیطی، بصری، عملکردی و ... مطرح شده است.
نتیجه گیری: بر اساس یافته ها می توان گفت دلبستگی به مکان دارای ابعاد تاثیرگذار بر کاهش افسردگی در شهروندان است که از دستاوردهای اصلی این تحقیق است. تجزیه و تحلیل های پژوهش حاضر، بر اهمیت در نظر گرفتن دلبستگی به مکان به عنوان یک عامل مهم در درک و پرداختن به افسردگی تاکید می کند.
محیط های شهری چه نقشی بر سلامت روان شهروندان دارند؟ درس آموزی از مطالعات انجام شده در ایران
منبع:
مطالعات طراحی شهری ایران دوره ۱ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
257 - 284
حوزههای تخصصی:
شناخت و دستیابی به درک عمیق تری از محیط های شهری به مثابه اجزاء تشکیل دهنده ساختار یک شهر در تطبیق با اثرات روانشناسانه می تواند به خلق فضاهای شهری با کیفیت محیطی مطلوب منجر شود و بخش مهمی از سلامت روان شهروندان در گرو همین برخوردهای محیطی شکل می گیرد. به نظر می رسد نگاهی عمیق به مطالعات انجام شده با انجام یک مرور نظام یافته تا حدود زیادی ادبیات موضوع داخلی در این حوزه را منسجم ساخته و ادامه مسیر آن را روشن نماید. پژوهش پیش رو با هدف مرور پژوهش های مرتبط داخلی در حوزه محیط های شهری و سلامت روان در زمینه مطالعات شهری مبتنی بر روش مرور سیستماتیک و تحلیل محتوای کمی و کیفی انجام شده است. پس از بررسی پژوهش ها در پایگاه های علمی داده مرتبط با زمینه مطالعات شهری و حذف و پایش مقالات طی فرآیند پریزما، تعداد ۴۳ پژوهش انتخاب شدند و محتوای تمامی آن ها در زمینه های زمان انتشار، نشریه، خاستگاه مطالعاتی، نوع مقیاس فضای مطالعاتی، روش و رویکرد انجام پژوهش، واژگان کلیدی، تمرکز اهداف مطالعاتی و یافته های پژوهشی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. نتایج نشان می دهند؛ در گذر زمان نگرانی ها نسبت به موضوع سلامت روان در ارتباط با محیط های شهری افزایش یافته است و ضعف استفاده از روش و ابزارهای تکراری در پژوهش های داخلی مشهود است؛ بنابراین کاربست تلفیقی رویکردهای کمی-کیفی می توانند در حوزه ادبیات موضوعی نتایج کارآمدتری در پی داشته باشند. یافته های کیفی نیز بیانگر این است که اهداف پژوهش های منتخب عمدتاً متمرکز بر مقوله مطالعاتی ابعاد و کیفیت محیطی، منظر سبز شهری و مولفه های کالبدی-فضایی در ارتباط با سلامت روان اند. سلامت روان افراد متأثر از دو جنبه محیطی (ابعاد کالبدی، اجتماعی، عملکردی، ادراکی-بصری، زیست محیطی، دسترسی، ایمنی و امنیت و اقتصادی) و فردی است و در این میان بعد ادراکی-بصری پس از مؤلفه فردی بیشترین تنوع شاخص ها را در پژوهش ها داشته است.
نقش ایجاد محله پیاده مدار برای سلامتی مردم منطقه کورکوردسر واقع در شهر نوشهر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر ایمن سال ۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۶
33 - 52
حوزههای تخصصی:
هدف تحقیق حاضر نقش ایجاد محله پیاده مدار در جهت سلامتی مردم منطقه کورکوردسر می باشد. روش تحقیق توصیفی و کتابخانه ای و جامعه آماری شامل شهروندان محله مسکونی کورکوردسر در شهر نوشهر می باشند. برای تجزیه و تحلیل داده های تحقیق از آزمون تی تک نمونه ای استفاده شده است، نتایج حاصل از آزمون ها نشان داد که در سطح معناداری فرضیه مورد بررسی تایید می گردد، یعنی بالا بردن قابلیت پیاده مداری یک محله نقش بر سلامتی(کاهش چاقی) ساکنین محله موثر می باشد که براساس نتایج حاصل از آزمون تی تک نمونه و در بررسی ساکنین محله می توان بیان داشت که بالا بردن قابلیت پیاده مداری یک محله نقش بر سلامتی ساکنین محله موثر می باشد. پنج بعد فرعی(شاخص ایمنی، شاخص امنیت، شاخص مبلمان، شاخص دسترسی به خدمات، شاخص تسهیلات حمل و نقل، شاخص جذابیت و فضای سبز) بر سلامتی ساکنین محله موثر می باشد، ولی بالا بردن قابلیت پیاده مداری یک محله بر اساس شاخص فعالیت های اجتماعی نقش موثری بر سلامتی ساکنین محله ندارد و نتیجه گیری شده برای اینکه پیاده مداری به عنوان یک بخش از زندگی افراد در جهت حفظ سلامتی باشد توجه به شاخص های لازم و ضروری، همچنین کیفیت مطلوب پیاده راه ها امری مهم است که باید به آن توجه کرد.
تبیین مؤلفه های کالبدی نما در خانه های تاریخی تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت شهری دوره ۲۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۴
۸۸-۶۸
حوزههای تخصصی:
بافت های تاریخی دارای خصوصیات و ویژگی های کالبدی خاص خود هستند. نما یکی از مهم ترین مؤلفه ها در بناهای این محدوده ها است که تأثیر زیادی بر ادراک مخاطب و هویت منطقه دارد. عدم شناخت دقیق این مؤلفه های کالبدی موجب می شود تا طراحان نتوانند نمای همگن برای این مناطق خلق کنند. باید به این نکته توجه کرد که نمای بافت های تاریخی از مؤلفه های کالبدی زیادی تشکیل شده است و باید در طراحی های جدید به این موارد توجه جدی گردد. محدوده ی فرهنگی تاریخی تبریز دربردارنده ی تعداد زیادی از خانه های تاریخی است اما بناهای تاریخی پرتعداد این محدوده تأثیر کمرنگی در چگونگی استفاده از مؤلفه های کالبدی آن ها در ساخت نمای خانه های جدید این محدوده داشته است. هدف تحقیق حاضر شناسایی و تبیین ویژگی های کالبدی و جزییات تشکیل دهنده ی نمای خانه های تاریخی محدوده ای از منطقه ی فرهنگی تاریخی تبریز است. برای نیل به این هدف شناخت بخش های مختلف نما و مؤلفه های کالبدی هرکدام از آن ها و تحلیل آن ها لازم و ضروری است. این تحقیق از نوع پژوهش های کاربردی است که به روش توصیفی-تحلیلی انجام یافته است و ابزار گردآوری اطلاعات در این تحقیق پیمایش ها و برداشت های میدانی خانه های منتخب بافت تاریخی تبریز و مطالعات کتابخانه ای و منابع اینترنتی بوده است. نتایج تحقیق نشان می دهد مؤلفه های نما در خانه های تاریخی منتخب تبریز، که هرکدام از خانه ها ممکن است شامل همه یا تعدادی از این مؤلفه ها در نمای خود باشند، به صورت کلی عبارتند از: رواق ستون دار، ستون، پیشانی، پله های ورودی، ازاره، هره چینی میانی، هره چینی نهایی، درب ها و پنجره ها، قاب بندی، ناودانی، تزئینات گچی و آجرکاری که این مؤلفه ها در خانه های تاریخی مختلف دارای ویژگی های مشترکی هستند.
تبیین فرایند معنایابی مکان شهری در ارتباط با ذهنیت عامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت شهری دوره ۲۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۴
۱۴۷-۱۲۸
حوزههای تخصصی:
این تحقیق با هدف تبیین فرایند پیچیده معنایابی مکان های شهری و نقش محوری ذهنیت عامه در آن انجام شده است و به دنبال پاسخ به این پرسش است که چگونه ذهنیت عامه و عوامل اجتماعی، فرهنگی و روان شناختی بر نحوه درک و تجربه افراد از فضاهای شهری تأثیر می گذارد و چه عواملی در شکل گیری معنای مکان ها نقش ایفا می کنند. با بهره گیری از روش کیفی و پدیدارشناختی، این تحقیق به بررسی عمیق ریشه های تجربه زیسته افراد از فضاهای شهری پرداخته است. یافته های پژوهش نشان می دهد که معنایابی مکان یک فرایند پویا و چندلایه است که در آن، ذهنیت عامه، تجربه فردی، عوامل محیطی و نمادهای فرهنگی به طور متقابل بر یکدیگر تأثیر می گذارند. نتایج نشان داد که مکان ها نه تنها فضاهای فیزیکی، بلکه حامل معانی و ارزش های فرهنگی هستند که از طریق ذهنیت عامه شکل می گیرند و بر رفتار افراد تأثیرگذارند. مدل مفهومی ارائه شده در این تحقیق، نشان می دهد که معنایابی مکان یک فرایند پویا و در حال تغییر است که تحت تأثیر تغییرات اجتماعی، فرهنگی و محیطی قرار دارد. این یافته ها می تواند در طراحی شهری پایدارتر و انسان محورتر، ایجاد حس تعلق به مکان و بهبود کیفیت زندگی شهروندان مورد استفاده قرار گیرد. این تحقیق با تلفیق رویکردهای مختلف همچون روان شناسی محیطی، جغرافیای فرهنگی و جامعه شناسی، تلاش می کند تا درکی جامع از فرایند معنایابی مکان های شهری ارائه دهد و به عنوان پایه ای برای مطالعات آینده در زمینه روان شناسی محیطی، جغرافیای فرهنگی و طراحی شهری مورد استفاده قرار گیرد.
فضاهای عمومی درمانگر استرس: نقش طراحی شهری در ارتقای سلامت روان مهاجران، نمونه موردی: کلانشهر شیراز
حوزههای تخصصی:
عموما مهاجرت امری استرس زا است؛ زیرا عواملی مانند نا آشنایی با محیط جدید و حس تعلق خاطر به محیط قبلی، می تواند فرد را دچار تنش های روحی – روانی و ناپایداری خلق و خو گرداند. با جهانی شدن شهرها و پیشرفت امکانات، شهرها همواره بستر رفت و آمد، سر و صدا و آلودگی ها بوده، و علاوه بر تحت الشعاع قرار دادن رفتارها و واکنش های انسان در محیط، غالبا موجب بروز تنش و استرس در افراد می شوند. اگرچه تاکنون پژوهش هایی پیرامون استرس محیطی و اثرگذاری مداخلات محیطی بر سلامت روان مردم صورت گرفته است، اما استرس محیطی هیچ گاه از منظر مهاجران شهری مورد تحقیق قرار نگرفته و عوامل و زوایای دقیق اثرگذاری استرس محیطی بر سلامت روان مهاجران شهری، هنوز روشن و مشخص نیست. از این رو، پژوهش کمی حاضر که بر حسب هدف، از نوع کاربردی دسته بندی می گردد، می کوشد تا بر مبنای روش توصیفی- تحلیلی به بررسی اثرگذاری شاخص های استرس محیطی بر سلامت روان مهاجران در کلانشهر شیراز بپردازد. داده های مورد نیاز پژوهش از دو طریق مطالعات اسنادی-کتابخانه- اینترنتی و پرسشنامه پنج گزینه ای که با همکاری 384 تن از مهاجران ساکن شیراز تکمیل شدند، گردآوری شده اند. تحلیل داده ها نیز، با استفاده از ابزار SPSS و انجام آزمون های آماری مربوط به آن، انجام شده است. نتایج پژوهش حاکی از اثبات اثرگذاری معکوس شاخص های بعد زیست محیطی و اجتماعی متغییر استرس محیطی بر سلامت روان مهاجران است. این بدین معناست که تجربه شاخص های زیست محیطی و اجتماعی استرس محیطی شامل آلودگی هوا، آلودگی آب، آلودگی صوتی، تجمع زباله و پسماند، ازدحام، دردسرهای روزانه و کیفیت پایین روابط اجتماعی، مستقیما موجب کاهش قابل توجه سلامت روان مهاجران در کلانشهر شیراز می شود. طراحی شهری، می تواند بهره گیری از ایده های خاص طراحی مبتنی بر بهبود سلامت روان و خلق فضاهای عمومی حمایتی، نقشی اساسی در درمان استرس محیطی مهاجران داشته باشد.
نقش پیکره بندی فضایی شهری و تصاویر ذهنی ارزیابانه در رفتار فضایی: خیابان های مرکز شهر رشت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت شهری دوره ۲۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۴
۱۲۷-۱۰۸
حوزههای تخصصی:
رفتار انسان در فضا به شدت تحت تأثیر عوامل کمی و کیفی قرار دارند. علاوه بر تأثیر پیکره بندی فضایی، در مطالعه حاضر فرض می شود که رفتار عابران پیاده در خیابان ها تحت تأثیر واکنش های ارزیابانه نیز قرار دارد. در مرحله اول از رویکرد نسر، البته به روشی متفاوت، استفاده شد. کاربران مکان را براساس نوع ادراک و همچنین وجود یا عدم وجود ویژگی های مکان های امن تر ارزیابی کرده اند. روش ما با استفاده از پرسشنامه آن لاین که با نرم افزار تحت وب ایجاد گردید، اجرا شد. نتیجه این پروژه تصویر ذهنی ارزیابانه جمعی بود که ترجیحات و ارزیابی های مکانی کاربران را در مورد امنیت هنگام استفاده از خیابان های مرکز شهز نشان می دهد. مرحله اول با روش تحلیل نحو فضا ترکیب شد تا ویژگی های نحوی الگوی خیابان مورد توجه قرار داده شوند. تحلیل نحو فضا با استفاده از نقشه محوری و درنظرگرفتن برخی از ارزش های نحوی مانند هم پیوندی، انتخاب، اتصال و وضوح انجام شد. سپس، مشاهده کامل رفتار فضایی آشکار برای به دست آوردن اطلاعات در مورد الگوهای استفاده از فضا با استفاده از روش دروازه انجام شد. یافته ها حاکی از آن است که استفاده عابران پیاده از خیابان صرفاً براساس مسائل مربوط به نحو فضا نیست بلکه بیش تر متضمن مؤلفه های معنایی و ارزیابانه منظر است. می توان نتیجه گرفت که استفاده از فضاهای باز شهری به پیکره بندی شبکه شهری و مؤلفه های معنایی و ارزیابانه منظر بستگی دارد.