فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۴۲۱ تا ۱٬۴۴۰ مورد از کل ۱۲٬۸۸۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
برجسته ترین پرسش همه نظریه پردازان فیلم، پرسش از رابطه ی واقعیت و فیلم بوده است، از نخستین فیلسوفان سینما همچون هوگو مونستربرگ گرفته تا فیلسوفان شناختی و تحلیلی همچون گریگوری کوری. در این میان، نگره ها و اندیشه های کوری از نوترین بررسی ها درباره رابطه فیلم و واقعیت است. از نظر گریگوری کوری، رابطه واقعیت و فیلم تاکنون از سه نگرش متفاوت بررسی شده است: 1. «توهم گرایی» (توهم حرکت بر پرده سینما)؛ 2. «شفافیت» (قرار داشتن اشیای روی پرده در «حضور» تماشاگر)؛ 3. «همانندی» (همانندی محتوای بازنمودیِ تصویر سینمایی و واقعیت). کوری در بحث از واقعیت در فیلم، دو نگرش توهم گرایی و شفافیت را رد می کند و نگرش همانندی را می پذیرد. در این مقاله، پس از مرور رابطه فیلم و واقعیت و توهم، (فقط) نگره همانندی گریگوری کوری بررسی می شود. کوری در کتاب تصویر و ذهن: فیلم، فلسفه، و علومِ شناختی نگرش «همانندی» را در برابرِ دو نگرش توهم گرایی و شفافیت مطرح می سازد و از آن دفاع می کند. هدف این مقاله، نشان دادن کاستی های دفاع کوری از نگرش «همانندی» است. نویسندگان مقاله می کوشند نشان دهند با دگرگونی مفهوم فیلم در سال های اخیر و پیشرفت فناوری ساخت و نمایش، نگره های واقعیت در فیلم هم نیاز به گرگونی دارند تا پاسخگوی بررسی های نو در فیلم باشند.
چیدمان چاپ دستی: رویکردی به تعدادی از آثار کالکوگرافی رنگی ماریکاسات به لحاظ تکنیک و رنگ
حوزههای تخصصی:
چاپ دستی زبانی برای بیان ذهنیات هنرمند است و جایگاه خاصی در حوزة هنرهای تجسمی دارد. تکنیک های چاپ دستی بسیار متنوع هستند ولی در این مقاله، روش های کالکوگرافی رنگی مورد بحث می باشند، به لحاظ اینکه آثار منحصر به فرد ماری کاسات به این شیوه انجام گرفته اند.
ماری کاسات پایه گذار چاپ های کالکوگرافی رنگی به شیوة خاص خود بوده است و اطلاع از چگونگی بهره گیری از این تکنیک ها در هنر چاپ بسیار حائز اهمیت است.
در این مقاله با تعریفی مختصر از چاپ دستی، به طورتخصصی تعداد 2 اثر از کارهای ماری کاسات به لحاظ تکنیک و رنگ بررسی شده اند.
تاثیر مفهوم لذت گراییِ زیباشناختی در بستر تاریخی مرمت تابلوهای نقاشی در سده نوزدهم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دیدگاه های زیباشناختی و معیارهای فلسفی از جمله مبانی تاثیرگذار بر رویکردهای هنری در اعصار مختلف تاریخی ا ست که می توانند به نوعی این گرایش ها را هدایت کنند. در میان مفاهیم مطروحه در حوزه هنر، می توان رد پای نوعی بینش زیباشناختی مبتنی بر لذت گرایی را که ریشه های آن تا یونان کلاسیک قابل بازکاوی است، جستجو کرد. با توجه به تمرکز بندتو کروچه فیلسوف و زیباشناس سده بیستم بر مفاهیم و تعاریف لذت گراییِ زیباشناختی، می توان این دیدگاه را در بستر تاریخی سده نوزدهم میلادی بررسی کرد. از سوی دیگر، رویکردهای فلسفی از جمله مبانی تاثیرگذار در حوزه هایی همچون نگاهداشت و مرمت آثار تاریخی نیز هستند. این پژوهش سعی دارد تاثیر زمینه فکری مورد اشاره بر مرمت های صورت گرفته روی تابلوهای نقاشی در سده نوزدهم میلادی را مورد بررسی قرار داده و نمونه های شاخص آن را معرفی کند. در واقع پرسش این است که آیا دیدگاه مذکور بر مرمت تابلوهای نقاشی در سده نوزدهم اثر مستقیم و چشمگیر داشته است؟ پژوهش پس از تبیین نظریه و ارائه مثال های ملموس، به بیان دیدگاه های مطروحه در این حوزه می پردازد و صحه بر تاثیر این نگره بر روند مرمت نقاشی این سده می گذارد.
عکس های خانم هاویشام با دوربین چارلز دیکنز...!
حوزههای تخصصی:
ادبیات و هنر پیش از عصر رنسانس هنری به شدت مذهبی،استعاری،وابسته به مفاهیم قدسی و دور از واقع گرایی بود.با وقوع عصر نوگرایی در همه وجوه هنر و به خصوص نقاشی زمینی تر و باور پذیر تر گشت . واقعیات و زندگی روزمره کم کم در آثار نقاشان نمود یافت و پرداختن به عنصر طبیعت که به شکلی از هنر بیزانس حذف شده بود ،دوباره احیا شد.ظهور رئالیسم و ناتورالیسم در نقاشی و ادبیات به صورت تقریبا همزمان، راه را هرچه بیشتر برای الگوبرداری دقیق از طبیعت و اجتماع هموار ساخت ودر بستر فلسفه های انسانگرایانه ی عصر جدید، دغدغه های انسان آشنا گشته با گستره های نوین را سر لوحه کار خویش قرار داد . پیدایش معنا دار عکاسی در این دوره ،مهر تاییدی بر دغدغه ی تقلید بی چون و چرای هنر این دوران از واقعیات بود که در جریانی همسو، در نقاشی،ادبیات و فلسفه وعلم دنبال می شد.نظریه پردازان، ظهور عکاسی را همزمان با عصرویکتوریا در انگلستان در آستانه ی انقلاب صنعتی معنا دار و مهم می دانند.عصر ملکه ویکتوریا(تاج گذاری در 1837)برای علم و هنر، دوران توجه به جزئیات و اصل طبیعت بود.ظهور رئالیسم برآمده از اجتماع در انگلستان عصر ویکتوریا- که به بهترین شیوه در آثار چارلز دیکنز نمایان بود- نشان می دهد که تولد عکاسی نیز در این دوران ناگزیر بوده است. آرزو و رویای تمام هنرمندان پس از رنسانس به گفته ی منتقدین رونویسی مستقیم از واقعیت بود و چه چیز بهتر از عکاسی این آرزو را بر آورده می ساخت.قرابت و توالی تاج گذاری ویکتوریا در 1837، انتشار الیور تویست شاهکار دیکنز در 1838 و اختراع دوربین عکاسی در1839 ، بازتاب روشن و پرمفهوم این هماهنگی وتاثیرات متقابل در عرصه سیاست، هنر و فرهنگ نیمه دوم قرن 19 بود. توصیفات دیکنز در آثاری چون آرزوهای بزرگ و الیور تویست از خیابان ها و محله های لندن شباهت عجیبی با عکس های به جا مانده از دوران ویکتوریا در انگلستان دارد . اگر سالها طول کشید تا تاتر از دربارشاهان و سالن های اشراف به مکان های روباز و آمفی تاترهای عمومی منتقل شود و تابلوی نقاشانی که پیوسته قلم مو به دست در حال نقاشی از ملکه ها و شاهزادگان بودند، به نمایش عموم درآید وبه گالری ها راه یابد،به فاصله ای کوتاه پس از ثروتمندان وخواص،خیابان ها و مراکز تفریحی وصنعتی ومحله های پایین شهر وحتی بدنام لندن ،پاریس و.... توسط عکاسان بسیاری از میان مردمان گاه همین محله ها برای مشاهده و تاریخ نگاری آیندگان ثبت شد.و بدین سان عکاسی توانست به نمود عینی غیر انحصاری بودن هنربه شکلی کاملا دموکراتیک برای بشر پایان قرن19 تبدیل گردد.
چیدمان چاپ دستی: چگونه تا این حد چاپ دستی از زندگی ایرانی جدا شد و به کنار رفت؟!
حوزههای تخصصی:
چیدمان چاپ دستی: مفهوم اسنوبیسم در آثار چاپ های دستی فرانسیسکو گویا از مجموعه کاپریس
حوزههای تخصصی:
بی گمان یکی از رسالت های راستین هنر، بیان مصایب اجتماعی و رنج آدمی است که در جامعه مدرن از دیرباز تاکنون بسیار مهجور مانده است. تحلیل هنر اعتراضی یا اعتراض در هنر از بعد اجتماعی و روان شناختی در فرهنگ غرب درون مایه اصلی مقاله حاضر را تشکیل می دهد. این نوشتار به بررسی و کنکاش روحیات هنرمند، ویژگی های اثر هنری و موضوعات اعتراضی در هنرهای تجسمی(نقاشی) و ادبیات می پردازد. از این گروتسک و اسنوبیسم به دلیل سرشت انتقادی شان از مباحث اصلی مطرح شده می باشند. از این میان آراء و اندیشه های فلاسفه ای نظیر ولفگانگ کایزر و میخائیل باختین در باب گروتسک محور اصیل این مقاله را تشکیل می دهند. متفکر آلمانی نگرش خود را محدود به یک دارالمجانین می کند و ادیب روسی تفکرات خود را در ابعاد هیولاهای کارناوال بیان می کند.
خوانش پسامدرنیستی اسطوره در مرگ یزدگرد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اسطوره، با آدمی زاده شده، تغییر و تحول پیدا کرده و در پیکره داستان ها و حکایات و همراه با آثار هنری و ادبی تداوم یافته است. نمی توان حضور اساطیر را در فرهنگ، ادبیات و هنر، از جمله هنرهای نمایشی –که از روزگار آیسخولوس، اوریپید و آریستوفانس تا سینمای روزگار ما با اسطوره پیوند استواری دارند- و نیز در گونه ها و مکتب های مختلف ادبی و هنری نادیده گرفت. رویکرد جدی به روایت های اسطوره ای، یکی از مؤلفه های اصلی ادبیات و هنر پسامدرنیستی نیز هست، اما با استفاده روایت های کلاسیک و حتی مدرنیستی متفاوت است. نگارندگان کوشیده اند در این نوشتار با تحلیل ساخت و محتوا و تبیین ویژگی های محتوایی- ساختاری فیلم مرگ یزدگرد، ساخته بهرام بیضایی، با تکیه بر مؤلفه های پسا مدرنیستی موجود، کاربست اسطوره را در فیلم نشان دهند و تبیین کنند که این اثر، دارای مؤلفه هایی از قبیل "تناقض، بی انسجامی، بینامتنیت، و نگاه پست مدرن به اسطوره" است. نگاه ویژه به اسطوره (دگرگونی اسطوره، دگردیسی اسطوره قهرمان و تقدس زدایی از اسطوره به کمک نقیضه) و بازتاب ویژه آن در مرگ یزدگرد، بیش از دیگر مؤلفه های روایت پسامدرنیستی به چشم می آید.
هنر سلجوقی و شاهنامه "کاما"
منبع:
دانش هنرهای تجسمی دوره ۱ پاییز و زمستان ۱۳۹۲ شماره ۱
9 - 20
حوزههای تخصصی:
یکی از دوره های شکوفایی هنر ایران، دوران سلجوقی است؛ دوره ای که هنرهای گوناگون پس از ظهور اسلام، متناسب با تفکرات و اعتقادات اسلامی شکل گرفته، رشد کردو مراحل تحول و تطور خود را گذراند. در این دوره، علاوه بر تحولات هنری گوناگون، شاهد اوج گیری و گسترش زبان و ادبیات فارسی، همراه با اندیشه های فلسفی و عرفانی هستیم. درباره هنر عصر سلجوقی کتاب های بسیاری می توان یافت. هرچند تا کنون اثری با تمرکز بر مبانی و اصول حاکم بر طرح و نقش عصر سلجوقی نگاشته نشده است. این مقاله، ضمن نگاهی به ادبیات و هنر دوره سلجوقی، ویژگی ها و چگونگی شکل گیری آن، به بررسی یکی از آثار پر اهمیت و قدیمی ترین نسخه شاهنامه فردوسی، معروف به "کاما" می پردازد و این شاهنامه را به عنوان یکی از اولین نمونه های تصویرگری شاهنامه معرفی می کند. تا کنون درباره شاهنامه "کاما" تنها یک مقاله در سال 1352 توسط دکتر غروی نگاشته شده است که گرچه مفید است اما کافی نیست. شاهنامه "کاما" حداقل تا زمان نگارش مقاله دکتر غروی یعنی سال 1352 در مؤسسه کاما در شهر بمبئی نگهداری می شده، اما اکنون با توجه به پی گیری های انجام شده دیگر هیچ مدرک و نشانی از آن در دست نیست. متأسفانه تنها منابع موجود برای بررسی چند تصویر مربوط به کتاب "معرفی نسخه های شاهنامه فردوسی" است.
پولاروید، عکس هایی برای تمام فصول!
حوزههای تخصصی:
معرفی خانواده ی وزیری از دریچه ی دوربین؛ لبخند آلبوم ها
حوزههای تخصصی:
چیدمان عکس: فتومونتاژ: از شکل گیری تا گذر از چارچوب
حوزههای تخصصی:
پوستر و گونه های موضوعی آن
حوزههای تخصصی:
گفتگوی خودمانی با یکی از قدیمی ترین عکاسان یزد؛ 30 سال یزد بود و من
حوزههای تخصصی:
چیدمان چاپ دستی: جست و جو و کشف با چاپ دستی
حوزههای تخصصی:
ظرفیت های پنهان در شیوه های متنوع چاپ دستی برای بیان احساسات و ذهنیت هنرمند و ایجاد تصویر منحصربه فرد بسیار وسیع است. با توجه به وسعت این شیوه ها شناخت و چگونگی به کار بردن آن ها بنابر موضوعاتی که هنرمند در نظر دارد اجرا کند باعث خلاقیت و پیدایش آثار هنری متفاوتی می شود.
تجربه باترکیبیازچندروشچاپ دستی،جستجوو کاوشدربارهامکانات، ابزار، مواد و حتی محدودیت های به کاربردن آن ها بیان تازه ای خواهد داشت و مخاطب را هم جذب خواهد کرد. به مرور زمان تنوع زیادی در مواد و ابزار به وجود آمده است، شناخت و چگونگی استفاده از آن ها احتیاج به آگاهی داشتن از خواص، ماهیت و همین طور جستجو و تجربه دارد.
ظرفیت های موجود در چاپ های دستی هنرمندان را نه فقط به دلیل تکثیر آثار خود بلکه برای نوآوری و بیان قوی تر افکار و آثارشان ترغیب می کند. بدین جهت هم چنان بر تعداد هنرمندانی که علاقمند به این شیوه ها می شوند، افزوده می شود.
سیر تحوّل زیبایی شناسی طبیعت در تک نگاره های مکتب اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طبیعت در فرهنگ و هنر و به ویژه نگارگری ایرانی نقش و جایگاه مهمّی دارد. به همین دلیل، این پژوهش با مطالعه منابع مکتوب و تاریخی، به تحلیل و بررسی جایگاه و چگونگی تغییر سیر زیبایی شناختی طبیعت، به منزله یکی از ارکان نگاره های ایرانی در مکتب اصفهان می پردازد. پیش فرض این پژوهش نیز این بوده است که طبیعت در تک نگاره های مکتب اصفهان، تا حدّ زیادی کارکرد سابق خود را ازدست می دهد و در بسیاری از نگاره ها از اهمیت نقش آن در ساختار اصلی نگاره کاسته می شود. طبیعت به منزله یکی از مهم ترین نمودهای نگارگری ایران، همواره نزد نگارگر ایرانی جایگاه مهمّی داشته است و جلوه شورانگیز آن را تقریباً در همه نگاره های ایرانی می توان دید. ولی نمود عینی و زیبایی شناختی طبیعت در نگارگری و به ویژه تک نگاره های مکتب اصفهان، جلوه ای متفاوت با سنّت نگارگری پیش از آن دارد و از آن جایگاه آرمانی و بهشتی پیشین برخوردار نیست؛ حتی نقش آن گاهی تا حدّ پس زمینه فرو کاسته می شود یا به کلّی از نگاره ها حذف می شود. در مجموع، طبیعت در این مکتب مانند گذشته از تناسب مکمّلی با دیگر عناصر نگاره ها (مثل انسان و معماری) برخوردار نیست. علت چنین چیزی را می توان در تحولات تاریخی، شرایط فرهنگی و اجتماعی، رواج نیافتن کتاب آرایی درباری، ارتباط ایران با فرهنگ غرب، سنّت نقاشی متأخر گورکانیان هند و ارمنیان ساکن اصفهان، همچنین تغییر الگوهای زیبایی شناختی نگارگر ایرانی جستجو کرد. در واقع، از این به بعد، نگارگر ایرانی سیر تحوّل نگاره های خود را به سوی نوعی انسان گرایی در نقاشی و در ابعاد کلّی، در اندیشه و فرهنگ ایرانی سوق می دهد
بررسی مجموعه سفالینه های منقوش تپه گیان و گودین تپه موجود در موزه دفینه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۱۸ زمستان ۱۳۹۲ شماره ۴
25 - 32
حوزههای تخصصی:
مجموعه ای که در پژوهش حاضر بررسی گردیده، تعداد 100 عدد سفالینه منقوش وابسته به تمدن سفال نخودی هزاره چهارم تا اول ق.م. می باشد. این آثار ارزشمند که طی حفاری از تپه گیان و گودین تپه در مرکز غرب ایران بدست آمده اند، هم اینک به دور از بازدید عموم در مخزن موزه دفینه نگهداری می شوند و تاکنون هیچ گونه پژوهشی بر روی آنها صورت نگرفته است. هدف از انجام این پژوهش، بررسی عناصر بصری نقشمایه هایی است که بر روی این سفالینه ها وجود دارد. محقق کوشیده است با روش توصیفی- تحلیلی و با رویکردی فرم گرایانه، به مطالعه طبقه بندی شده نقوش مذکور بپردازد. نتایج نشان می دهند 3/76 درصد نقوش تجریدی و هندسی، و1/16 درصد حیوانی هستند که تنوع و تعدد نقشمایه پرندگان مشهود است. 6/7 درصد نقوش نیزدر دسته گیاهی قرار می گیرند. در نحوه ترسیم نقوش، سادگی و ایجاز حکم فرماست. خط، نقش اصلی را ایفا می کند وخطوط منحنی، مواج، دایره ای و راستای مورب، در غالب نقوش وجود دارد. ویژگی هایی چون تقارن، بافت و ریتم نیز به میزان زیادی بکار رفته و نقوش در 6 محدوده هندسی جای گرفته اند. همچنین محل ترسیم آنها در نقاطی صورت گرفته که از زوایای بیشتری قابل رؤیت باشند.
رویکردی متفاوت به دیگری در هنر: با یک رویکرد لومانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در رویکرد لومانی، هنر به مثابه سیستمی اجتماعی از جنس ارتباطاتِ غیرمستقیم و فرازبانی است که با ابتنا بر عملکردهای خود-ارجاع، فروبسته عمل می کند. سیستم با رجوع به عملکردهای پیشین در افق زمانی گذشته، افق زمانی آینده را به روی خود گشوده نگه می دارد. حاصل این امر، پدید آمدن سبک های هنری یکی پس از دیگری است که برخی عناصر یکدیگر را نقد، تأیید، یا تعدیل کرده اند. برای نمونه، سبک «امپرسیونیسم»، حاصل فعالیت سیستم هنر در واکنش به سبک «رئالیسم» بوده و از پیامدهای خود-ارتباطی سیستم هنر به شمار می آید. تمایز هدایتگر میان سیستم/محیط، نشان می دهد که خود-ارتباطی هرگز به معنای نفیِ نقش دیگری در هنر نیست. هنر برای اعلام موجودیت و به پایان نرسیدن باید از غیر هنر، یا دیگری تفکیک شود. اما انکار سودمندی، لذت بی غرض، غایت در خود، یا بی غایتی در «هنر برای هنر» به معنای حذف دیگری نیست. هیچ یک از جنبش های هنری مدرن نوآور نمی توانند به صِرف داشتن خود-ارتباطیِ محض ادعا کنند. در سیستم هنر، سیستم های روانی (انسان ها) و اجتماعی مشارکت کنترل شده دارند. فقدان کنترل مصادف با تحلیل رفتن پویاییِ سیستم هنر است. در این پژوهش تلاش شده با ابتنا بر مطالعه (ترجمه و تحلیل) آثار اصلی لومان، ضرورت وجود دیگری در هنر از منظری متفاوت بیان شود.
نقش شکار در دوره عیلام نو (650-1000 ق. م) با نگرشی بر مهرهای استوانه ای و نقوش برجسته هم زمان در بین النهرین (آشور)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در زمینه نقوش شکار در دوره عیلام نو و نمونه های هم زمانِ بین النهرینیِ آن همواره خلأ پژوهش وجود داشته است؛ به همین دلیل و با توجه به این ضرورت، مدارک و منابع موجود بررسی شد. این تحقیق دوره زمانی 650-1000 ق. م را دربر می گیرد و با نگرشی بر مهرهای استوانه ای و نقوش برجسته هم زمان در این مناطق انجام شده است. با مطالعه 29 مهر استوانه ای و 18 نقش برجسته به وجود اشتراک هایی در صحنه های حیوانات شکارشده، سبک شکار، ابزار شکار و جنس آثار پی می بریم. در این بررسی مشخص شد که در نقوش شکارِ دوره عیلام نو، علاوه بر جنبه معیشتی و مذهبی، جنبه تفنّنی را نیز می توان مشاهده کرد. تا کنون از دوره عیلام نو هیچ نقش برجسته سنگی با موضوع شکار به دست نیامده است. همچنین در هیچ یک از آثار دوره عیلام نو، پادشاه در هیچ یک از نقوش شکار دیده نمی شود. اما بر بسیاری از نقوش برجسته سنگی بین النهرین (650-1000 ق. م) صحنه شکارِ پادشاه به فراوانی مشاهده می شود. در این بررسی، نقوش شکار در دوره عیلام نو و نمونه های هم زمان بین النهرینی مورد مطالعه قرار گرفت. اما هنوز آثار این دو سرزمین به مطالعه و تحقیق بیشتری نیاز دارد.