فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۲۴۱ تا ۱٬۲۶۰ مورد از کل ۱۲٬۸۸۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
تمایل به طبقه بندی و مرتب سازی چیزهایی که تنوع زیادی دارند، پدیده رایجی است تا به این ترتیب بتوان آن را درک کرد، به آنچه که در پیش رو قرار دارد سریع تر اشاره نمود و راحت تر بتوان آن را دوباره پیدا کرد. وقتی حوزه ای سر و سامان پیدا کند، دیگری لزومی ندارد دائماً همه بخش های آن را زیر و رو کنیم بلکه کافی است به قسمتی که فعلاً برایمان اهمیت دارد مراجعه کنیم. گروه بندی تایپ فیس هانیز روند شناسایی آن ها را ساده تر می کند.
هر نوع طبقه بندی سه جنبه مهم را پوشش می دهد: 1-مرتب سازی (یعنی همان کاری که هم دانشمندان و مورخان و هم تولید کنندگان تایپ فیس انجام می دهند)، 2-ارجاع (آموزش) و 3-«بیرون کشیدن» یا پیدا کردن دوباره (همان کاری که معمولاً کاربران انجام می دهند). البته از نظر بسیاری از مردم جنبه پیدا کردن تایپ فیس مهم تر از طبقه بندی آن است. چرا که کافی است یک بار سی دی های خودمان را مرتب کنیم و وقتی مثلاً خواستیم به یک آهنگ جاز به خصوص گوش بدهیم، به قفسه مربوطه نگاهی بیندازیم. به همین دلیل به نظر من طبقه بندی مفید(تر) طبقه بندی ای است که به کاربر در پیدا کردن و انتخاب تایپ فیس کمک می کند و بر همین اساس ساختار دهی شده باشد.
بررسی ساختار و صفحه آرایی صفحات افتتاح نسخ قرآن مجید از قرن پنجم تا دوازدهم هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره پاییز ۱۳۹۳ شماره ۳۱
حوزههای تخصصی:
معرفی پرچمداران عکاسی مدرن (5)؛ ادوارد استایکن Edward Steichen
حوزههای تخصصی:
رهیافت عکاسی از دوره تصویرگری و روایت پردازی نقاشانه و تبدیل این پدیده از نگاه ابزاری به یک هنر مستقل مرهون تلاش و ذکاوت گروهی از عکاسان اندیشمند بوده است. جنبش پیکتوریالیسم کمک های شایانی به این امر کرده است. در این جنبش ماهیت زیباشناختی عکاسی گسترش و بسط پیدا کرد و همین امر باعث ارتقاء عکاسی به تفکر مدرن و بالا بردن آگاهی و توجه به خصائص رسانه ای آن گردید. آغاز مدرنیسم در عکاسی با تشکیل گروه عکاسان جدایی طلب در سال 1902 اتفاق افتاد. ادوارد استایکن به عنوان یکی از بنیان گذاران این گروه با بهره مندی از استعدادها و مهارت های متعدد در زمینه های مختلف هنر همچون نقاشی، عکاسی، مدیریت گالری ها و موزه داری کمک شایانی به شکل گیری جریانات مدرن عکاسی کرده است. او از طریق برپایی نمایشگاه های متعدد، چاپ و انتشار مقالات مجلات و کتب عکاسی و همچنین ارتباط مستمر با دیگر هنرمندان تجسمی به یکی از چهره های ماندگار در تاریخ عکاسی بدل گشته است. این نوشتار به زندگینامه این هنرمند برجسته از طریق مطالعات منابع کتابخانه ای و اینترنتی می پردازد.
بررسی تزئینات آهکبری در حمامهای شاخص دوره صفویه، زندیه و قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش، با نگاهی جامع به هنر آهک بری در سه دوره صفویه، زندیه و قاجار به شناخت این هنر و بررسی سیر تحول آن در این سه دوره و میزان تأثیرپذیری و تأثیرگذاری آن پرداختیم. پرسش های مطرح شده در این پژوهش عبارت اند از:
- نقوش آهک بری در کدام قسمت از حمام اجرا شده اند؟
- چه نقوشی در هر دوره بیشتر مورد توجه بوده اند و چه شباهت ها و تفاوت هایی میان نقوش اجراشده در هر دوره وجود دارد؟
مباحث مندرج در این پژوهش حاصل مطالعه منابع کتابخانه ای و بررسی و مشاهده آثار است. در این راستا، تزئینات آهک بری در حمام های شاخص هر دوره در استان های مختلف را براساس نوع نقوش و جایگاه قرارگیری آن ها بررسی، مقایسه و تحلیل کردیم. طبق نتایج حاصل از این پژوهش، بخش عمده تزئینات در قسمت سربینه و در درجه بعد در گرمخانه اجرا شده اند. انواع نقوش اجراشده، به ترتیب کمیت عبارت اند از: نقوش گیاهی، هندسی، حیوانی، پرندگان، انسانی و اسطوره ای. در دوره صفویه بیشتر نقوش گیاهی و هندسی، در دوره های بعدی ضمن الگوپذیری از دوره صفویه، به ترتیب نقوش حیوانی و انسانی و در دوره قاجار تصاویری با مضامین ادبی و اسطوره ای به کار می رفتند.
انحراف چشمان در چهره پردازی های صنیع الملک
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به یافتن پاسخی برای توضیح انحراف بیرونی قابل توجه چشمان در چهره پردازی های ابوالحسن خان غفاری ملقب به صنیع الملک می پردازد. نظر به اهمیت مسأله سبک شناسی آثار و تأثیر سنت پیکرنگاری درباری زند و قاجار بر آثار هنرمند، ابتدا ویژگی های آثار صنیع الملک از این منظر مورد بررسی قرار گرفته است و سپس فرضیه ها یک به یک طرح و بررسی شده اند؛ اینکه انحراف بیرونی چشمان حاصل تکرار سنت، شبیه سازی واقعیت چهره، زیبایی شناسی وجنات همایونی پادشاه و یا قلم شوخ و جسور هنرمند، یا حتی خطای فنی بوده باشد، یا آنکه عامدانه از سنتی اروپایی اقتباس شده باشد. نهایتاً حاصل یافته ها و تحلیل ها، دو فرضیه یا ترکیبی از آن ها را مستحکم تر نشان می دهد؛ این که انحراف چشمانحاصل ترکیبی از ضعف تکنیک و برخی چهارچوب های سبکی حاکم بر آثار اوست و تآثیر انکارناپذیر سنت پیکرنگاری درباری؛اصولاً چشمان را در آثار او بسیار مشخص تر و آشکارتر ازنقش چشمان در نقاشی عینیت گرای متأثر از غرب ساخته است. و دیگر اینکه صنیع الملک طی سفر خود به ایتالیا احتمالاً با شمایل نگاری های پیشارنسانسی آن دیار روبرو شده و با الهام از ویژه گی چشمان این آثار که با رویکردی قراردادی دارای انحراف ترسیم شده اند، همین قاعده را در آثار خود نیز مرئی داشته است. پژوهش حاضر از نوع بنیادی است و با روش توصیفی تحلیلی به بررسی نمونه های تصویر شده به قلم هنرمند پرداخته است.
نگاهی به شیوه های شکل گیری نگاره های شاهنامه رشیدا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شاهنامه رشیدا با 93 نگاره بدون رقم، متعلق به قرن یازده ه.ق محفوظ در موزه کاخ گلستان، یکی از شاهنامه های مهم دوره صفویه به شمار می رود. خوشنویسی و نگارش زیبای آن به عبدالرشید دیلمی منسوب بوده؛ ازاین رو به شاهنامه «رشیدا» معروف شده است. به دلیل اینکه این شاهنامه امضا و شناسه ای ندارد، این مقاله به بررسی شیوه های شکل گیری در نگاره ها پرداخته و همچنین هنرمندان آن را شناسایی و معرفی کرده است. سؤال اصلی پژوهش این است که نگاره های این شاهنامه، هویتی مشخص از مکتب نقاشی اصفهان دارند یا می توان از شیوه اجرایی نگاره ها به شناسایی هنرمندان آن پی برد؟ این پژوهش با روش بررسی تحلیلی و تطبیقی آثار به جامانده از هنرمندان مکتب اصفهان با نگاره های شاهنامه رشیدا به این نتیجه دست یافته است: نقاشی های این نسخه از منظر ساختار تصویری، رنگ بندی، پیکره نگاری و شیوه اجرایی با نقاشی اصفهان و ویژگی های بصری آثار دو تن از نقاشان این دوره، یعنی محمد یوسف و محمد قاسم انطباق دارند.
ارتباط وظیفه اجتماعی و تعهد اخلاقی با مرگ خود خواسته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله به ارتباط هرگونه مرگ خودخواسته سنتی ژاپنی "هارکی ری" و"سپ پُوکو"، "جین شی" و " شینجو" با شرافت سامورایی: "بوشیدو" و تعهد اجتماعی، اخلاقی:" گی ری" طبقات مختلف اجتماعی (سامورایی ها، کشاورزان، پیشه وران و بازرگانان) و تاثیراتی که مرامنامه سامورایی ها بر آثار ادبی نمایشی دوران خاندان " توکوگاوا"ی ژاپن خصوصاً "خودکشی عشاق در سونه زاکی" (1703) "کانادهن چوشینگورا" یا پیمان نامه سامورایی های وفادار(1748) گذارده، پرداخته می شود. به عبارتی با توجه به کتاب هاکاگوره،به چگونگی تجلی فرهنگ درون سامورایی ها بر نحوه رفتار شخصیت های جامعه نمایشی، پرداخته می شود. نمایشنامه نویسان دوران توکوگاوایی، به ویژه "چیکاماتسو مونزایمون" و " تاکدا ایزومو"، از مرگ خودخواسته به عنوان عملی نمایشی که، راه حل جدیدی را به همراه داستان هایی از نویسندگان معاصر با خود برای نمایشنامه ها به همراه دارد، سود می برند. دوران جدیدی در ادبیات نمایشی ژاپن بخاطر تغییرات سیاسی اجتماعی و صد البته اقتصادی شکل می گیرد. دورانی که آثار باشکوهی را به ادبیات نمایشی جهان تقدیم می کند. روش پژوهش مقایسه تطبیقی نمایشنامه های دوران توکوگاوایی و متن کتاب هاکاگوره بوده و گردآوری اطلاعات از طریق اسناد کتابخانه ای انجام شده است. بدین ترتیب تاثیر تقریباً نهایی تبدیل سپ پوکو برای بوشیدو، به شینجو برای گی ری؛ باعث تبدیل شعار سامورایی ها به نوعی درون مایه در نمایشنامه های این دوران شده است.
نقش خاندان قرچغای خان در پیشبرد هنرهای مکتوب قرن یازدهم شهر مشهد (بررسی موردی نسخه ی الحشایش «کاخ گلستان- منوچهرخان»)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۱۹ پاییز ۱۳۹۳ شماره ۳
27 - 38
حوزههای تخصصی:
سلسله ی صفویان با روی کار آمدن شاه عبّاس اوج اقتدار خود را تجربه کرد. تقویت و تحکیم هنر در این دوره به علّت تداوم جوانبِ فرهنگی و عمر طولانی حکومت صفویه و هم چنین حمایت فوق العاده از هنرمندان توسّط دربار، صورت پذیرفت. شهر مشهد در دوران حکمرانی قرچغای خان و نوادگانش با پیشرفت های قابل تأمّلی در عرصه های سیاسی، فرهنگی و هنری همراه بود و منوچهرخان و فرزندش قرچغای خان دوم از حامیان برجسته ی هنرهای مکتوب قرن یازدهم ه .ق در شهر مشهد بودند. نسخه ی الحشایش منوچهرخان با 833 صفحه نگاره ی رنگین از جمله نفیس ترین کتاب های مصوّر علمی در عهد صفوی است که بنا به سفارش و حمایت منوچهرخان، والی مشهد، در عصر روز جمعه سوم ماه مبارک رمضان سال 1038 ه .ق به اتمام رسید. استنساخ کتاب برعهده ی محمّدباقرالحافظ خوشنویس مبرّز آن روزگار و به استثناء یک تصویر، صورۃ الکسفرۃ (صفحه 195 کتاب)، که در پایین تصویر آمده است: «عمل ملک حسین اصفهانی»، دیگر تصاویر این نسخه فاقد هرگونه امضاء می باشند. در بخش نخست این مقاله به بررسی تاریخی دوران قرچغای خان و نوادگانش پرداخته و در بخش بعدی، حمایت های ایشان از هنرهای مکتوبِ خلق شده در شهر مشهد به ویژه نسخه ی الحشایش را مورد مداقّه قرار می دهیم.
بازکاوی یک اشتباه: محمدزمان فرنگی خوان (مترجم)؛ محمدزمان فرنگی ساز (نقاش)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۱۹ پاییز ۱۳۹۳ شماره ۳
39 - 44
حوزههای تخصصی:
بر طبق فرضیه نگارنده، در سده یازدهم هجری دو محمدزمان در ایران زندگی می کردند: یکی محمدزمان فرنگی خوان یا مترجم و دیگری محمدزمان فرنگی ساز یا نقاش. هنرپژوهان، این دو محمدزمان را یکی پنداشته اند و واقعیت های موجود در منابع را درباره این دو محمدزمان ترکیب کرده اند. از این رو، آنچه در مورد محمدزمان فرنگی خوان مطابقت دارد درباره محمدزمان فرنگی ساز یا نقاش بکار برده اند. نگارنده در این مقاله تلاش کرده تا این دو محمدزمان را از یکدیگر تفکیک کند و برای این منظور نخست اطلاعات مربوط به محمدزمان فرنگی خوان یا مترجم را از منابع پژوهیده و سپس اطلاعات موجود راجع به محمدزمان فرنگی ساز یا نقاش را تتبع نموده و تلاش کرده تا اطلاعات منابع، روشن کننده مسیر زندگی و کارستان هنری این دو محمدزمان به تفکیک موضوع از یکدیگر باشد. سپس موارد و ریشه های این اشتباه بررسی شده تا این دو محمدزمان کاملاً شفاف و روشن از یکدیگر مشخص شوند. در نهایت نتیجه کار ارائه می شود. نگارنده برای رسیدن به نتیجه مطلوب از روش استقرایی و توصیف و ارزیابی و تحلیل یافته ها و داده های منابع از جزئیات به کلیات بهره گرفته و در پروسه کار نیز از امعان نظر به تعلیل و تحلیل منابع و پروسه نقد علمی یافته ها بازنمانده است.
چیدمان نقد هنری: پایان نقاشی، داگلاس کریمپ
حوزههای تخصصی:
مکانیسم بازنمایی تصویر کودک در ساختار روایتی وتصویر سازی کتاب «دیگر درخانه پسرک هفت صندلی بود»
حوزههای تخصصی:
نگاه به جنبه های متفاوت زندگی کودکان، به ویژه تأثیر تصویرسازیهای ادبیات داستانی بر آنان همواره مورد توجه منتقدین بوده است.لذا پژوهش حاضر به مطالعه یکی از این موارد اختصاص دارد. از آنجا که تاکنون با رویکرد تصویرسازی و عدم تطابق آن با متون روایی به مطالعه کتاب های کودکان پرداخته نشده است، در این نوشتار با استفاده از نظریه «رولان بارت» درباره ساختار روایت ها و نظریه«استوارت هال» نسبت به بازنمایی، داستان «دیگر در خانه پسرک هفت صندلی بود» انتخاب شد. از آنجاکه در ادبیات روایی کودکان، همواره ترکیب ساختار و مضامین تصاویر با داستان در ارتباط با یکدیگرند و تصویر سازی بر اساس زمینه اجتماعی مؤلف و تصویرساز و همچنین برداشت آنها از کودک و دوران کودکی انجام می پذیرد، همواره چنین قرائتی را از کودک و دوران کودکی در ذهن داشته و آن را باز تولید می کنند. در این مقاله با استفاده از روش تحقیق توصیفی داستان مذکور مورد بررسی قرار می گیرد. نتایج تحلیل های تصاویر و شیوه بازنمایی کودک در آنها، نشان دادند کودک بازنمایی شده در تصاویر، به طور معمول نمی تواند به شکلی خلاقانه و مستقل در فرآیند ساخت معنا شرکت جوید و تصویرساز و مؤلف به شکل ناخودآگاه، به طور معمول قرائت مسلطی را که در بستر فرهنگ جامعه از «کودک» و«دوران کودکی» وجود دارد، در قالب کلیشه ها و رمزگان فرهنگی و ایدئولوژی مسلط،به متن یا تصویر تحمیل می کنند.
هنر آبستره و حذف روایت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۱۹ زمستان ۱۳۹۳ شماره ۴
15 - 24
حوزههای تخصصی:
به نظر می رسد در راستای دورانی که زبان شناسی و ادبیات تطبیقی نبض مباحث انتقادی را در دست می گیرند، مسیر تجسم به خلقی روایت گریز متمایل می شود که در خلال آن تصویر به سکوت و خلق آبستره به نوعی زبان بصری از فرم می گراید. تصمیم هنرِ آبستره به سکوت و وارد سازی تجسم به قلمروی انحصاری بصری و دفاع از آن در برابر سخن و در همین راستا وسواس هنرمندِ مدرن برای حذف عناصر ادبی و روایی، خود معرف این گرایش در تجسم است. اما از طرف دیگر، هنرمند مدرن بیش از هر دوره ای وابسته به ایدئولوژی های مدرن و نظریات ادبی و زبان شناشانه حاکم بر زمانه است و این با نفس حذف روایت در تضاد است. در مقاله حاضر پس از بررسی روند حذف روایت و قیاس از تجسم و تغییر تناسب میان بازنمایی و روایت و همچنین تحلیل بار روایی در چند اثر منتخب، میزان موفقیت این گرایش در حذف عناصر روایی مورد بررسی قرار خواهد گرفت که بر اساس آن می توان مدعی شد که گرایش آبستره نه تنها در تلاش برای پرهیز از روایت و کمینه گرایی روایی در نهایت از خودِ اثر تهی شد، بلکه وابستگی آشکار به نظریات زمانه نیز کاملاً در تضاد با این مدعا بود.
قیاس تطبیقی جایگاه زن در هنر هند و ایران باستان
حوزههای تخصصی:
فرهنگ و هنر ایران و هند دارای ویژگی های مشترکی بوده اند که هم به سبب ریشه های نژادی مشترک بعضی از اقوام ساکن در این دو سرزمین و هم به دلیل همسایگی دو کشور و تبادلات فرهنگی بین آن ها بوده است. این مشترکات البته باعث نشده است که اختلافات چشم گیری نیز در زمینه های مذهبی و اجتماعی وجود نداشته باشد. زنان در این دو فرهنگ یکی از نقاط اختلاف هستند. این اختلاف در هنر به شکلی و در جامعه به شکلی دیگر ظاهر می شود. هدف از انجام این پژوهش قیاس تطبیقی جایگاه زن در هنر هند و ایران باستان است. پرسش اصلی تحقیق این است که چه اشتراکات و چه افتراقاتی در این زمینه میان این دو فرهنگ وجود دارد؟ تحقیق بر این نظریه استوار است که آثار هنری مربوط به زنان، مشخص کننده ی نوع نگاه جامعه به ایشان است. روش تحقیق تاریخی - توصیفی است و نتایج تحقیق نشان می دهد که با وجود وفور تصاویر و آثار هنری زنانه در هند و پرستش ایزدبانوان بسیار، جامعه ی ایرانی احترام بیشتری نسبت به مقام زن داراست و تصویرگری زنان در هند نتوانسته به کسب حقوق اجتماعی برای ایشان کمک کند.
استفاده از مهندسی کانسی در بررسی تصویر ذهنی برندهای تلفن همراه در بین طراحان جوان ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۱۹ تابستان ۱۳۹۳ شماره ۲
83 - 90
حوزههای تخصصی:
هدف از این مطالعه و پژوهش، بررسی تأثیرات احساسی و تصویر ذهنی پرفروش ترین برندهای بازار تلفن همراه در بین دانشجویان جوان طراح ایرانی بوده است. بافت جوان جامعه کنونی ایران و علاقه مندی طراحان جوان به پیگیری گرایش های جدید و رویدادهای صنایع و محصولات پیشرو نظیر صنعت ارتباطات و اطلاعات، دلیل انتخاب این گروه به عنوان جامعه نمونه بود. برای دستیابی به اهداف موردنظر، از روش مهندسی کانسی استفاده شد. براساس آمار و اطلاعات موجود در شهر تهران، شش برند پرفروش تلفن همراه برای پژوهش حاضر برگزیده شدند و با انتخاب سی جفت ویژگی بیان کننده خصوصیت های مختلف مرتبط با تصویر ذهنی یک برند، ساختار و محتوای پرسش نامه به شیوه افتراق معنایی شکل گرفت. این پرسش نامه بین صد نفر (پنجاه دختر و پنجاه پسر) توزیع شد. به منظور تحلیل اطلاعات حاصل از پرسش نامه ها، از روش های آنالیز واریانس یک طرفه و تحلیل عاملی اکتشافی استفاده شد. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که بین ترجیحات و سلایق دختران و پسران در بازار تلفن همراه ایران تفاوت های معناداری وجود دارد و علی رغم وجود تصویر ذهنی مشترک نسبت به برخی برندها، برخی دیگر در بین دختران و پسران دارای افتراق و تفاوت در تصویر ذهنی هستند. یافته های این مطالعه می تواند در حال و آینده، بازخوردهایی کاربردی را به برندهای بررسی شده به منظور استفاده در فعالیت های بازاریابی و برندسازی ارائه کند.
بررسی نگاره های مرتبط با داستان ضحاک در شاهنامة شاه طهماسبی از منظر تصویرسازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دیدگاه های فلسفی و عرفانی در توصیف موسیقی و میزان باورپذیری آن در نزد نسل جوان موسیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی آرای ارائه شده توسط فلاسفه و عارفان نشان می دهد، آنها در برخی دیدگاه ها دارای اشتراک نظر هستند و در برخی باورهای دارای دیدگاهی متفاوت می باشند. تلقی کردن موسیقی به عنوان یکی از بخش های حکمت نظری و دانستن آن به عنوان یکی از شاخه های علوم وسطی، موضوعی است که اگرچه بحث اصلی متکلمان در زمینه موسیقی را شامل می شود، توسط عرفا نیز به نوعی مورد تأیید قرار گرفته است. از زمینه های دیگر که بین فلاسفه و عرفا مشترک است، انتساب موسیقی به افلاک است. پیروی از اندیشه تشبیه و خیال از اصلی ترین زمینه های تفاوت دیدگاه فلاسفه و عرفا است. مطالعه حاضر در زمینه باورپذیری دیدگاه های فلسفی و عرفانی اندیشمندان ایرانی توسط جوانان موسیقیدان ایرانی در یک جامعه آماری 400 نفری نشان می دهد، جوان امروز ایرانی برخلاف پیش داوری هایی که او را فاقد نظر و بی تفاوت می انگارد در زمینه آرای مختلف واکنش های متفاوتی از خود نشان می دهد. نتایج همچنین حکایت از رنگارنگ بودن و تنوع دیدگاه های جوانان در زمینه موضوعات فلسفی و عرفانی دارد. به نظر می رسد ساختار ذهنی و درونی جوان ایرانی به هر نوع هنوز تحت تأثیر اندیشه های سترگ عرفانی و فلسفی نیاکان خود است، هرچند در دنیای پیرامون در مورد بروز، پرورش و بهره گیری از آن با کاستی مواجه باشد.
الگوی مناسب آموزش مهارت های «تفکر نقادانه» در نمایش های سنتی عروسکی ایرانی (با تکیه بر خیمه شب بازی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صاحبنظران، پیدایش "تفکر نقادانه" را در میان آموزه های سقراط دانسته و روش سوال پرسیدنش را معروف ترین استراتژی "تفکر نقادانه" می دانند. تفکری که مهارت های اصلی آن عبارتند از مهارت های شناختی شامل: تعبیر، تحلیل، ارزیابی، دریافت معانی ضمنی، توضیح و خود تنظیمی و مهارت های دیگری از جمله: طبقه بندی، آشکارسازی معنا، بررسی ایده ها و ده ها مهارت دیگر در شمار مهارت های فرعی آن بشمار می رود. همچنین صاحبنظران حوزه آموزش بر وارد کردن مواد درسی مرتبط با آموزش مهارت های "تفکر نقادانه" در برنامه درسی کودکان تاکید می ورزند. از سوی دیگر، استفاده از نمایش عروسکی برای آموزش به کودکان همواره هواخواهانی داشته است. بنابر اعتقاد آنان، نمایش عروسکی تاثیر مهمی در توسعه آموزش کودکان دارد. با توجه به این موارد و با انگیزه بکارگیری سرمایه های فرهنگی - هنری و ملی در زمینه آموزش مهارت های "تفکر نقادانه" به کودکان، این مقاله بر آن است مشخص نماید: کدامیک از کاراکترها و تیپ های شخصیتی نمایش های عروسکی سنتی ایرانی می تواند به عنوان یک کاراکتر "الگو"، مهارت های مورد نظر "تفکر نقادانه"را در کودکان پرورش داده و نهادینه نماید؟ این پژوهش توصیفی – تحلیلی بوده و با استفاده از منابع کتابخانه ای و پایگاه های معتبر اینترنتی انجام یافته است. مهم ترین دستاورد این پژوهش، تطبیق یکی از معروف ترین کاراکترهای نمایش های سنتی عروسکی ایرانی با "الگوی" مورد نیاز جهت آموزش مهارت های "تفکر نقادانه" به کودکان است.