فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۲۶۱ تا ۱٬۲۸۰ مورد از کل ۱۲٬۸۸۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
نقاشی و نقد نقاشی از دو نظام نشانه شناختی متفاوت بهره می برند، به این معنا که نقدْ نشانه های زبانی را به کار می برد و نقاشیْ نشانه های بصری را. در نتیجه، نقد نقاشی بین دو قطب نشانه های بصری نقاشی و نشانه های زبانی نقد قرار می گیرد و باید آنها را در یک شاکله ی منسجم با یکدیگر سازگار کند. اما بنابر فرضیه ی ما در این مقاله، این سازگاری با چالش های متعدّدی روبه روست. اولاً، تصویر و واژه به یکدیگر تحویل پذیر نیستند و بنابراین، توصیف ترکیب بندی های بصری، به مثابه ی نخستین رکن مقوّم هرگونه نقد نقاشی، از طریق واژگان زبان فی نفسه چالش برانگیز است. لذا نقد نقاشی همواره موقعیتی بحرانی دارد و با کشمکش بین واژه و تصویر دست به گریبان است. ثانیاً، پساساختارگرایان نشان داده اند که زبان به خودی خود سرشار از ابهام و ایهام و برخلاف تصوّر معمول، فاقد وضوح و شفافیّت است. این ویژگی ها به نقد، به مثابه ی یک متن، نیز تسّری می یابد. با فرض این که نقد نقاشی از چهار رکن (نقاشی، بیننده، نقد و مخاطب نقد) تشکیل شده است، می کوشیم تعاطی و تعاضد بین این ارکان را بررسی کنیم و نشان دهیم این ساختار چهاروجهی چگونه نقد نقاشی را به یک متن منحصربه فرد «بینابین» مبدّل می کند که همزمان نشانه های بصری را به زبان و نشانه های زبانی را به تصویر نزدیک می کند.
امکان سنجی استفاده از آیکونولوژی جهت تفسیر آثار هنری آبستره(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۱۹ زمستان ۱۳۹۳ شماره ۴
37 - 46
حوزههای تخصصی:
آیکونولوژی به عنوان یک رویکرد- روش در مطالعات هنر، جهت تفسیر آثاری با سابقه تاریخی دستمایه قرار گرفته و علیرغم ادعای کارکرد آن در باب تفسیر آثار هنری مدرن، هیچ گاه در تفسیر یک اثر هنری آبستره مورد استفاده قرار نگرفته است. هدف این مقاله امکان سنجی استفاده از روش آیکونولوژی در تفسیر آثار تجسمی آبستره است و پرسش این پژوهش بدین قرار است که آیا روش آیکونولوژی که در پی شناخت معنا در مقابل فرم(صورت) است، در تفسیر آثار هنری آبستره روشی کاربردی خواهد بود یا خیر. فرضیه این جستار این چنین است که آیکونولوژی مبتنی بر معنای اثر بوده و این معنا در دنیای نسبی گرای هنر آبستره خارج از دسترس و اساساً متکثر و نسبی است. بنابراین آیکونولوژی در باب آثار هنری آبستره کاربردی نخواهد بود. روش گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای و روش تحقیق بکار برده شده در این پژوهش تحلیلی- تاریخی است. یافته های تحقیق بدین قرار است که شناخت معنای واقعی یا ابتدایی در آثار آبستره نانگاره پرداز ممکن نیست و این بدان معناست که آیکونولوژی در همان گام اول متوقف می شود. در آثار آبستره حامل تصویر هم، از پس صورت اثر نمی توان به معنای واحدی رسید و هویتی که بازشناخته می شود متکثر بوده و منطبق بر ماهیت اثر نیست.
تحلیل ساختاری نقد نقاشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۱۹ بهار ۱۳۹۳ شماره ۱
5 - 12
حوزههای تخصصی:
نقد نقاشی، نوشتاری است مبتنی بر دو رکنِ «توصیف» و «تفسیر». توصیف بخش اصلی و اساسی هر نقد نقاشی را تشکیل می دهد و غایتش انتقال نشانه های تصویری به نشانه های زبانی است. فرضیه ی این مقاله مبتنی است بر این که بی وجود توصیف دقیق، تفسیر عمیق نقاشی ممکن نیست، زیرا مبنای گزاره های تفسیریِ یک نقد موفق توصیفاتی است که منتقد در نوشتار نقد ارائه می دهد. نخستین نقدهای نقاشی توصیفات ادیبانه ای بوده اند از آنچه روی تابلو بازنمایی می شده است. اما ویژگی مهم نقد نقاشی اتکاء به توصیف دقیق برای ارائه ی تفسیر عمیق است. هویت هر اثر تجسمی مبتنی بر تفسیری است که منتقد از آن ارائه می دهد. لذا ارزش گذاری یک تابلوی نقاشی مستلزم این است که منتقد، دیدگاه هایش را در قالب تشریح و تحلیل (توصیف) و توضیح و تبیین (تفسیر) صورت بندی کند. این مقاله با ارائه ی نمونه هایی نشان خواهد داد که اولاً، نگارش نقد نقاشی مستلزم پایبندی به این صورت بندی است؛ ثانیاً، توضیح و تفسیر بر مبنای نظریه و فلسفه ی منتقد صورت بندی می شود. روش به کار رفته عبارت است از مطالعه ی دو نمونه نقد نقاشی به منظور استخراج ساختار توصیفی تفسیری آنها.
تزئینات گره چینی در بناهای محله خانه بر ماسوله(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۱۹ زمستان ۱۳۹۳ شماره ۴
55 - 66
حوزههای تخصصی:
گره چینی، هنر ایرانی در رده تزئینات هندسی قرار دارد. نظم ساختارهای هندسی ای که با نظام مشخصی تکرار می شوند؛ بازآفرینی مداومِ متشابه، ولی نه همسانِ الگوهای خاصِ تزییناتی در هنر گره چینی، چشم را می نوازند. پژوهش حاضر با هدف مطالعه تزئینات گره چینی به کار رفته در محله خانه بر ماسوله تدوین گشته است. طرح گره چینی مشتمل بر کتیبه ها و حاشیه های آن در محله خانه بر ماسوله، مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. روش پژوهش در این تحقیق بر مبنای مطالعات میدانی و با حضور عینی در محل و مشاهده مستقیم از بناها و تزئینات و تصویربرداری از آنها و در نهایت تبدیل تصاویر به فایل های اتوکدی با مقیاس جهت تحلیل های بعدی بوده است. تحقیق در پی یافتن الگوهای حاکم بر نظام تزییناتی گره چینی ها در محله خانه بر ماسوله بوده است. نتایج حاکی از تحقیق، نشان دهنده آن است که در محله خانه بر، سی و یک الگوی گره چینی وجود دارد. گره چینی عمدتاً در قسمت بازشوها به صورت اُرسی، بَریَه، سر بَریَه و یا پنجرهای تلفیقی استفاده شده است. الگوهای بکار رفته در کتیبه ها نیز تنوع بیشتری را نسبت به الگوهای حاشیه داراست.
بررسی نگاره های مرتبط با داستان ضحاک در شاهنامة شاه طهماسبی از منظر تصویرسازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگاهی به شیوه های شکل گیری نگاره های شاهنامه رشیدا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شاهنامه رشیدا با 93 نگاره بدون رقم، متعلق به قرن یازده ه.ق محفوظ در موزه کاخ گلستان، یکی از شاهنامه های مهم دوره صفویه به شمار می رود. خوشنویسی و نگارش زیبای آن به عبدالرشید دیلمی منسوب بوده؛ ازاین رو به شاهنامه «رشیدا» معروف شده است. به دلیل اینکه این شاهنامه امضا و شناسه ای ندارد، این مقاله به بررسی شیوه های شکل گیری در نگاره ها پرداخته و همچنین هنرمندان آن را شناسایی و معرفی کرده است. سؤال اصلی پژوهش این است که نگاره های این شاهنامه، هویتی مشخص از مکتب نقاشی اصفهان دارند یا می توان از شیوه اجرایی نگاره ها به شناسایی هنرمندان آن پی برد؟ این پژوهش با روش بررسی تحلیلی و تطبیقی آثار به جامانده از هنرمندان مکتب اصفهان با نگاره های شاهنامه رشیدا به این نتیجه دست یافته است: نقاشی های این نسخه از منظر ساختار تصویری، رنگ بندی، پیکره نگاری و شیوه اجرایی با نقاشی اصفهان و ویژگی های بصری آثار دو تن از نقاشان این دوره، یعنی محمد یوسف و محمد قاسم انطباق دارند.
مقایسه نتایج آموزش هنر(نقاشی) با رویکرد انسان گرایی و رویکرد رفتارگرایی (روش سنتی) در مدارس ابتدایی شهر تهران
حوزههای تخصصی:
هدف:این پژوهش به منظور مقایسه نتایج روش های آموزش هنر(نقاشی) در مدرسه مشارکتی به عنوان نمونه ای از روش آموزش انسان گرایی و مدرسه غیر انتفاعی پیشاهنگ به عنوان نمونه ای از روش آموزش رفتارگرایی (سنتی) در تهران صورت گرفته است. روش:پژوهش حاضر یک پژوهش توصیفی ازنوع علّی مقایسه ای با پس آزمون است. با روش نمونه گیری در دسترس کلیه دانش آموزان دو مدرسه فوق شامل کلاسهای اول تا پنجم درمجموع 129 نفرانتخاب شده اند.در پایان سال تحصیلی از کلیه دانش آموزان دو مدرسه پس آزمون (امتحان نقاشی) بعمل آمد. سپس برگه های نقاشی جمع آوری شده را بدون آگاهی داوران از روش آموزش آنها ، دراختیار سه نفر از اساتید نقاشی بعنوان داوران آثارهنری گذاشته و از آنان خواسته شد براساس ملاک های ارزیابی کیفیت نقاشی به هر نقاشی نمره ای ازصفر تا بیست اختصاص دهند.معدل سه نمره بدست آمده برای هر نقاشی بعنوان شاخص کیفیت نقاشی مورد تجزیه و تحلیل آماری قرارگرفت. یافته ها:نتایج حاصل از جداول و نمودارهای آماری حاکی از آن است که تفاوت محسوس و معنی داری بین روش آموزش انسان گرایانه و روش آموزش رفتارگرایانه (سنتی) وجود دارد بعبارت دیگر ، این نتایج نشان داد که روش انسان گرایانه تاثیر بیشتری نسبت به روش رفتارگرایانه در بهبود عملکرد نقاشی دانش آموزان داشته است. بحث و نتیجه گیری:تبیین یافته های پژوهش حاضر نیاز به تامل و تعمق بیشتری دارد اما چنین به نظر می رسد که اگر آموزشهای هنری با روش انسان گرایی را جایگزین روشهای متداول رفتارگرایی کنیم موجب بروز نشانه های مثبت آن در نگرش دانش آموزان به موضوعات هنری خواهد شد و همچنین افزایش خلاقیت دانش آموزان نه تنها در هنر بلکه در سایر جنبه های زندگی در حال وآینده را مهیا خواهد کرد.
چیدمان گرافیک: تحلیل روش های القاء حرکت در زمینه های ثابت از دیدگاه سه هنرمند در آثار میشل باتوری
حوزههای تخصصی:
«حرکت» از مهم ترین تجارب بصری انسانویکی از عوامل اصلی آفرینش یک اثرهنریمیباشد. هنرمندان با بهره گیری ازاینعنصر،بهجذب مخاطبوثبات اثرخود دراذهان می پردازند. پوسترهای خلاقانه میشل باتوری،یکیازطراحانگرافیکمعاصر و مطرح فرانسه،سرشار از حرکت است. اینتحقیق با بررسی روش های القاء حرکت در زمینه های ثابت از دیدگاه غلامحسین نامی، نیما ورامینی و جان وی. وایت در آثار باتوری،پاسخی به این پرسش است که او چگونه از این عنصر در آثار خود استفاده نموده است؛ فراوانی کاربرد روشهای پیشنهادی در پوستر باتوری چه مقدار است. و نیز او چه راهکارهای دیگری را برای این امر پیشنهاد میدهد. این پژوهش با روش شناسایی و معرفی، ضمنبررسی فرمالیستی، به طبقهبندی این آثار پرداخته و از نظر سطح، توصیفی-تحلیلی میباشد. روش جمعآوریاطلاعاتفیشبرداریومشاهدهنگربودهاست.مهم ترینروشهایالقاءحرکتدرزمینهایثابت در آثار باتوری تضاددراندازه،رنگ،بافت، بازیبا سایه روشنونور،همزادپنداری، تغییر ویژگیووزنخطوط،دستکاریمناسبدرنوشتاروتلفیقعناصراست.
چیدمان ویدئوآرت: ایستاده گویی درباره ویدئو آرت/خانه هنرمندان ایران با همکاری کانون پژوهشی پله
حوزههای تخصصی:
بازتولید اسطوره ای تخت جمشید در دوران معاصر
حوزههای تخصصی:
مطابق نظر اسطوره شناسان جدیدی همچون رولان بارت، اساطیر در دوران معاصر از میان نرفته بلکه فقط تغییر شکل داده اند و با بازتولید خود حتی بارها پایدارتر از قبل به کار خویش ادامه می دهند. یکی از مؤثرترین اسطوره های بازتولید شده در دوران معاصر ایران، به ویژه در ارتباط با آثار هنری و صنایع دستی، تخت جمشید است که هم در دوران پهلوی و هم دوران بعد از انقلاب، هرچند با رویکردهای متفاوت، حضور پررنگی داشته است. در این مقاله پس از بررسی موضوعِ «اسطوره های معاصر» با توجه به آرای نظریه پردازان این حوزه، به اسطوره بازتولید شده تخت جمشید در دوران معاصر پرداخته و کارکردهای ایدئولوژیکِ آن در ایران معاصر نمایانده شده است. در این راستا نمونه های متعددی از آثار هنری و صنایع دستی معاصر نیز بررسی شده است.
سلطان حسین میرزا جلال الدوله: نمادی از کارکرد قدرت در بافت اجتماعی ولایات عصر قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ساختار قدرت ایران عصر قاجار، هرچند انبوه شاهزادگان، تسلّط یکپارچه سلسله را تسهیل می کرد، سازوکار تقسیم مناصب موانعی را در نظارت بر رفتار حکمرانان فراهم آورد و عملکرد سلطان حسین میرزا جلال الدوله نمادی از نحوه حکمرانی قاجاریه در ولایات بود که بازتاب آن در حیات اجتماعی از دو جهت حایز اهمیت است: رهیافت به مصایب قشرهای زیردست جامعه و تلقی اجتماعی از ساختار قدرت. هرچند جنبش مشروطیت تحدیدی بر شاه، وابستگانش و این رویه به شمار می رفت، تضاد منافع روس و انگلیس به شکل صف آرایی مستبدین و آزادی خواهان، منسجم نبودن رویه در بدنه مشروطه خواهان و استفاده ابزاری آنها در ضربه پذیری رقیب، بستر مناسبی برای فرصت طلبی افرادی چون جلال الدوله فراهم آورد تا با پدیده نوین همراه شوند. بر این اساس، عملکرد جلال الدوله به عنوان نمادی از ساختار قدرت در ولایات نه تنها بر آسیب پذیری بدنه اجتماعی افزود، نقشی مؤثر در شکل دهی تلقی آنها از نظام پارلمانی داشت. مقاله حاضر، با روش توصیفی تحلیلی، به واکاوی در اسناد، داده ها و مکتوبات تاریخی موجود پرداخته تا پاسخ گوی این پرسش ها باشد: در حکومت جلال الدوله، حیات اجتماعی فارس و یزد چه ویژگی هایی داشت؟ عملکرد شاهزادگانی چون جلال الدوله بر انتظارات مردم ولایات نسبت به پدیده نوین مشروطیت چه تأثیری داشت؟ تعامل مشروطه خواهان با ظل السلطان و جلال الدوله تا چه میزان با آمال عمومی نسبت به نظام پارلمانی تناسب داشت؟.
تأملاتی در باب نسبت «حکمت هنراسلامی» و «فلسفه هنر اسلامی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۱۹ بهار ۱۳۹۳ شماره ۱
13 - 24
حوزههای تخصصی:
«حکمت هنر اسلامی» ترکیبی نسبتاً پر کاربرد، متداول و در عین حال مبهم است که با وجود مطالعات صورت گرفته پیرامون آن، هنوز معنای روشنی از آن در دست نیست. به دلیل وجود این ابهام در معنا، گاه «حکمت هنر اسلامی»، به رغم تمایز با «فلسفه هنر اسلامی»، معادل پنداشته می شود. از آنجا که به کارگیری این دو ترکیب به جای یکدیگر، می تواند منشأ خطا های فراوانی در پژوهش های حوزه هنر اسلامی باشد، روشن نمودن معنای دو ترکیب یاد شده و بیان نسبتشان با هم، از اهمیت بسیاری برخوردار است. در این مقاله که به روش تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای صورت گرفته؛ تلاش شده با تحلیل و بررسی معنای حکمت به عنوان مبهم ترین جزء ترکیب یاد شده و بیان نسبت آن با فلسفه، نسبت دو ترکیب «حکمت هنر اسلامی» و «فلسفه هنر اسلامی» تا حدی روشن گردد. بنا به مطالعات صورت گرفته در مسیر تدوین این مقاله، حکمت، مفهومی گسترده تر و عمیق تر از فلسفه دارد و به لحاظ منشا و قطعیت نیز نسبت به فلسفه، افضل است. به نظر می رسد «فلسفه هنر اسلامی» علیرغم شباهت، از جهات مختلفی با «حکمت هنر اسلامی» متفاوت است و به لحاظ مبدا و منبع پیدایش و مرجع شناخت هنر اسلامی، نمی تواند با «حکمت هنر اسلامی» هم عرضی کند.
چیدمان گالری: آرشیو مرحوم عبدالجبار قرایی
حوزههای تخصصی:
ازاره، محافظی زیبا بر دیوارهای گذشته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ازاره یا روکش حفاظتی دیوار به حاشیه تزئینی از کف اتاق تا ارتفاع یک متری گفته می شود. این عنصر تزئینی و ساختمانی در بیشتر بناهای تاریخی ایران دیده می شود و گونه های مختلف آن با سبک معماری و عناصر تزئینی متداول در هر دوره هماهنگ است. ازاره علاوه بر جلوگیری از نفوذ رطوبت به داخل بنا، برای زیباسازی بنا نیز به کار می رفت. امروزه قرنیز جایگزین ازاره های قدیمی شده است. قرنیزها به شکل سنگ های تزئینی، یا در نمای بیرونی و یا به صورت نوار باریکی از سنگ، چوب و یا هر جنس مقاوم دیگر در داخل بنا مشاهده می شوند.
در این مقاله، ضمن معرفی ازاره و سیر تحول آن، به امکان استفاده مجدد از این عنصر تزئینی- ساختمانی برای هویت دادن به بناهای کنونی با توجه به جنبه هنری- فرهنگی آن، توجه کرده ایم. ویژگی ازاره و انواع آن در دوره های مختلف، علت جایگزینی آن با قرنیز و کم توجهی به جنبه فرهنگی- هنری آن، ازجمله سؤالات مطرح به شمار می روند. این تحقیق را با روش میدانی و استفاده از مطالعات کتابخانه ای و جست وجو در پایگاه های اطلاع رسانی معتبر انجام داده ایم و جامعه آماری شامل نمونه هایی از هریک از انواع ازاره های استفاده شده در معماری ایران است.
نتیجه بررسی نشان دهنده حذف تدریجی ازاره از بنا و جایگزینی قرنیز به دلیل عدم نیاز به کاربرد ضدرطوبتی و داشتن صرفه اقتصادی است؛ درحالی که با بهره گیری از توان بالقوه صنایع دستی در ایران، می توانیم جنبه زیبایی- فرهنگی ازاره را در طراحی جدید، حتی به شکل قرنیز، زنده نگه داریم.
تدوین مدل مفهومی پایداری مبتنی بر ارزش آفرینی در صنعت مُد و لباس
حوزههای تخصصی:
ما بخشی از جهان طبیعی هستیم و در یک مسیر مشترک با اقدامات متقابل خود، در حالی که ما بر طبیعت اثر می گذاریم طبیعت نیز ما را تحت تاثیر قرار می دهد. فرم دادن به این ارتباط و اقدامات متقابل، بخش کلیدی طراحی مُد سازگار با طبیعت(پایدار) است. محصولات پوشیدنیبه عنوان زیر مجموعه ای از محصولات مصرفی با طول عمر کوتاه نقش زیادی در نوع این ارتباط و تاثیرات ما بر طبیعت برعهده دارند. می توان با ملاحظلات و راهکارهایی تمامی فعالیت های فرآیند طراحی و تولید، مصرف و پس از مصرف را به نحوی مدیریت کرد که حداقل اثرات نامطلوب را بر محیط زیست و در نتیجه انسان و اقتصادش گذاشت.مقاله حاضر می کوشد از زاویه دید جدیدی(ارزش آفرینی) به راهکارهایی برای رسیدن به توسعه پایدار-با تاکید بر مرحله طراحی و استفاده- در صنعت مد و لباس بپردازد. به جرأت می توان گفت که در چرخه توسعه پایدار، طراحی کمترین سهم را دارد در حالی که که تمام معضلاتی که ممکن است در اثر تولید یک محصول برای محیط زیست بوجود آید، بصورت مستقیم یا غیر مستقیم به تصمیمات طراحی مربوط می شود. نتایج این تحقیق نشان می دهد بهترین شیوه برای حفظ طبیعت، الهام از خود طبیعت و تقلید از سیستم ها و مدل های حاکم بر آن است. این مدل بر استفاده از منابع تمام نشدنی، تعداد اجزای کمتر، چرخه های بسته، ملاحظات زیبایی شناسانه، ایجاد وابستگی به محصول و بازگشت به طبیعت سخن می گوید.
معرفی کتاب؛ ویدئوآرت و خلاقیت نمایشی/سیلیویا مارتین، ترجمه فرشاد فخاریان
حوزههای تخصصی:
بررسی ساختاری انیمیشن تلویزیونی، و ارائه الگوی تحلیل متن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تولیدات انیمیشن به سه دسته عمده، انیمیشن تجربی، انیمیشن سینمایی و انیمیشن تلویزیونی تقسیم می شود. با توجه به گستردگی رسانه تلویزیون، انیمیشن تلویزیونی بازار وسیعی را به خود اختصاص داده است. این تحقیق بر این پیش فرض استوار است که عدم شناخت نسبت به "عناصر ساختاری"، تفاوت ها، ویژگی ها و کارکردهای انواع انیمیشن، باعث عدم برقرای ارتباط با مخاطب می گردد. براساس نظریه ساختارگرایی، با برقراری ارتباط بین اجزا (عناصر بیانی)، می توان به یافتن "معنی (پیام)" و دلالت هایی که در یک فیلم وجود دارد، رسید. بنابراین، فیلم و روایت آن را، نوعی ساختار یا به بیان دیگر، شیوه ای خاص برای تلفیق اجزا و پدید آوردن یک کل می توان تلقی کرد. هدف از این تحقیق، ارائه مدل و الگویی جامع، با توجه به نظرات فرنیس، بوردول و دیگران، برای بررسی عناصر ساختاری (نظام های نشانه شناسی) و تحلیل متن انیمیشن تلویزیونی است. بنابراین، شناخت و چگونگی عناصر ساختاری انیمیشن تلویزیونی، مسئله این تحقیق می باشد. این تحقیق برای رسیدن به نتیجه و طراحی الگویی جامع، عناصر ساختاری را، به عناصر ساختاری- بیانی ویژه انیمیشن، عناصر ساختاری متن دراماتیک (فیلمنامه)، عناصر ساختاری طراحی بصری، عناصر ساختاری طراحی صوتی و عناصر ساختاری تدوین تقسیم و با روشِ توصیفی- تحلیلی آنها را بررسی نموده است.