فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۶۱ تا ۱٬۰۸۰ مورد از کل ۷٬۲۸۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
در این مقاله سعی می کنم نشان دهم که با وجود اختلاف زمانی یا تاریخی و جغرافیایی بین فلسفة مکتب کیوتوی ژاپن در قرن بیستم و حکمت اسلامی شباهت های درخور تأملی برای مطالعات تطبیقی وجود دارد. بنابراین به نظر نگارنده «امکان گفت وگو» بین این دو تصورشدنی است. با این حال، این مقاله ادعا نمی کند که تطبیق کامل و منطقی بین این دو مکتب قابل حصول خواهد بود. مکتب کیوتو در ذن بودیسم سنتی ژاپنی و تفکر عرفانی و فلسفی مغرب زمین ریشه دارد و نمایندگان کلیدی آن عبارت اند از: نیشیدا کیتارو، نیشیتانی کیجی، و تانابه هاجیمه. در این مقاله عمدتاً بر اندیشه های دینی و عرفانی نیشیدا و نیشیتانی متمرکز خواهیم شد. نیشیدا کیتارو پایه گذار مکتب کیوتو محسوب می شود. اندیشة غالب در این مکتب مبتنی بر مفهوم نیستی، خدا، تجلی، عشق، دین، و مسئلة نفس است. از سوی دیگر، در حکمت اسلامی نیز تقریباً به مفاهیم مشابهی در اندیشة نمایندگان برجستة آن مانند مولوی، صدرا، و ابن عربی، که تحت تأثیر سنت دینی و قرآنی و سنت فلسفة یونانی (از جمله فلسفه های نوافلاطونی) قرار دارند، برمی خوریم. این مقاله بر آن است که با تمرکز بر مفاهیمی مانند نیستی، خدا، تجلی الهی، عشق الهی، دین، و نفس در هر دو طرف «امکان» گفت و گو را نشان دهد.
از ابن الله تا مُبشِر: تحلیلی بر استدلال های امام رضا علیه السلام در نفی الوهیت حضرت عیسی علیه السلام در مناظرة مرو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مدعای محوری آن بخش از مناظرة مرو، که میان امام علی بن موسی الرضا علیه السلام و بزرگان دو دین مسیحیت و یهودیت رخ داد، انگارة «الوهیت حضرت عیسی علیه السلام» است. در این مناظره، امام علیه این مدعا سه دسته استدلال اقامه فرمودند: استدلال های مستقیمی در نفی الوهیت حضرت عیسی علیه السلام، استدلال هایی در اثباتِ نبوت ایشان و استدلال هایی در اثباتِ نبوت حضرت محمد صلی الله علیه السلام. هریک از این سه دسته، به مثابه پشتوانة دیگری در نقضِ «وضع» مناظره عمل می کند. مدعای جاثَلیق، به عنوان طرفِ نخست مناظره الوهیت حضرت عیسی علیه السلام است. امام علیه السلام «وضع» را تشخیص داده و با فراست، پس از طرح چند پرسش و پاسخ، ضمن نفی این انگاره، «وضع» را به «عیسی علیه السلام و محمد صلی الله علیه السلام پیامبر هستند» تغییر می دهند. این پژوهش به شیوة تحلیل محتوا، متکفل تحلیل استدلال های امام در این محورهاست. در این مناظره، به مقتضای بحث و درخواست طرفِ مناظره، ظرف استدلال های امام علیه السلام را استناد به «عقل» و «کتاب مقدس» تشکیل می دهد. ایشان با اقامة دو استدلال قیاسی، به نفی الوهیت مسیح علیه السلام می پردازند، آن گاه با استناد به چهار فراز از کتاب مقدس و یک استدلال عقلی، سه محور بعدی را اثبات می کنند. استنادهای امام علیه السلام با رجوع به ویرایش های مختلف کتاب مقدس بررسی شده و ضمن مشخص نمودن مواضعِ نقل قول ها، اختلاف های احتمالی تحلیل شده است.
کرونولوژی استاندارد محاورات افلاطون و شواهد سبک شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به دنبال روشن ساختن دو نکته است: 1. کرونولوژی های ارائه شده از محاورات افلاطون از ربع آخر قرن نوزدهم تاکنون همگی ساختاری مشابه دارند؛ ساختاری که می توان آن را به جهت غلبه کاملش کرونولوژی استاندارد نامید؛ 2. علی رغم این حقیقت که ظهور این ساختار مدیون شواهد سبک شناختی و متأثر از آن هاست، به جز محاورات متأخر جایگاه دیگر محاورات در این ساختار توسط شواهد یادشده تأیید نمی شود. کرونولوژی استاندارد تمایل دارد محاوراتی همچون منون و جمهوری را پس از محاورات سقراطی و پیش از پارمنیدس و ثئایتتوس قرار دهد. این ساختار همچنین تأکید دارد که این دو محاوره اخیر پس از محاورات میانی و پیش از محاورات متأخری چون سوفیست، تیمائوس، فیلبوس و قوانین قرار گیرد. این جستار تلاش می کند نشان دهد به جز شباهت میان این محاورات متأخر و تأخر احتمالی آن ها، جایگاه دیگر محاورات به ویژه محاورات میانی، ثئایتتوس و پارمنیدس هیچ گونه مبنای سبک شناختی ندارد.
حل مسئله شر با تکیه بر نظریه انگیزش الهی(بررسی راهکار زاگزبسکی در حل مسئلة شر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئلة شر یکی از مهم ترین انتقاداتی است که امروزه باور عقلانی به وجود یک خدای خیرخواه، عالم مطلق و قادر مطلق را به مخاطره می اندازد. لیندا زاگزبسکی از جملة فیلسوفان معاصری است که تلاش دارد با نگاه تازه ای، به حل این مسئله بپردازد. او با پیش کشیدن «نظریة انگیزش الهی» نشان می دهد که خداوند سرچشمة وجودی تمام خوبی هاست و انگیزه های او به لحاظ وجودی و متافیزیکی پایة تمام اوصاف و ارزش های اخلاقی اند. زاگزبسکی با تمسک به این نظریه اثبات می کند که براهین منطقی و شاهدمحور شر در اثبات نتیجه شان ناکارامد هستند. او در ادامه تلاش می کند تا با پی ریزی نظریة عدل الهی اش، علل احتمالی تجویز شر از جانب خداوند را بیان کند و نشان دهد که خداوند به دلیل عشق به اشخاص برخی از شرور را تجویز کرده است.
مبانی الهیّات در تفکّر دنس اسکوتوس با نگاهی اجمالی به آرای ابن سینا
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی قرون وسطی قرون وسطی متاخر (قرون 14 و 15)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی الهیات فلسفی
مقالة حاضر درصدد است مبانی الهیات را از دیدگاه فیلسوف و متألّه مَدرسی دنس اسکوتوس بررسی کند. این مبانی عبارتند از: تعریف و موضوع الهیات، اقسام الهیات، امکان الهیات به مثابه یک علم، و نسبت عقل و وحی. هم چنین سعی خواهد شد با توجّه به تأثیرپذیری اسکوتوس از ابن سینا در بسیاری از موارد، مقایسه ای اجمالی میان دیدگاه های آن دو انجام شود. هر دو متفکّر موضوع الهیات را خدا و مسائل مربوط به آن می دانند و بر همین اساس الهیات را تعریف می کنند. دربارة امکان الهیات به مثابه یک علم، در حالی که اسکوتوس معتقد است که نمی توان آن را دقیقا یک علم نظری نامید بلکه آن نهایتا یک علم عملی است، ابن سینا الهیات بالمعنی الاخص را دقیقاً یک علم نظریِ یقینی می داند. دربارة نسبت عقل و وحی نیز اسکوتوس ضمن تأیید کارکرد عقل در الهیات، نهایتاً به برتری وحی معتقد است، امّا ابن سینا ضمن قبول اعتبار تامّ وحی، کاملاً اصالت عقلی است.
در پاسخ به «چرایی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پاسخ به چراییِ پدیده ها دست به تبیین آن ها می زنیم، و تبیین چیزی نیست جز نسبت دادن پدیده ها به پدیده های شناخته شده ی دیگر و در نهایت طرح نظریه ای فراگیر جهت وحدت بخشیدن میان پدیده های متکثر. در این مقاله ابتدا از روی کرد وحدت انگارانه به معرفت دفاع می شود و در ادامه با پرداختن به بحث شی انگاری کلمه، جلوی پیش داوری های واقع گرایانه گرفته می شود.
بررسی نقدهای مایکل ساندل و رابرت نوزیک برناسازگاری اصل تفاوت و فردگراییدر نظر جان راولز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله برآن است تا این نقد ساندل را بررسی نماید که این مقدمه اصل تفاوت راولز در توزیع دارایی ها، که هیچ کسی مستحق و مالک حقیقی داشته هایش نیست و بنابراین دارایی های هر فرد، باید بعنوان دارایی های عمومی تلقی گردد که همه در سودهای آن سهیم باشند، مستلزم برداشتی جماعت گرایانه از “خود”،( Self) به عنوان مالکی که گسترده تر از مالک فردی است و می توان آن را“خود” جماعتی خواند، می باشد، که این تلقی از خود و مالکیت، با فرد گرایی و لیبرالیسم وظیفه گرایانه(Ontological Liberalism) راولز در تعارض است.
رابرت نوزیک اصل تفاوت راولز را بدین صورت نقد می نماید که اصل تفاوت و بازتوزیع دارایی ها، مستلزم گرفتن مالیات از ثروتمندان برای کمک به فقرا است و این باعث بهره برداری از حاصل زحمت ثروتمندان و به بردگی گرفتن آنها است و با آزادی فردی لیبرالیسم در تعارض است. مولف این مقاله بر آن است تا از طریق تحلیل و ارزیابی این دو نقد، ویژگی ها و قابلیت های اصل تفاوت در نظریه عدالت راولز را روشن تر سازد.
تأثیرپذیری معرفت از مؤلفه های غیر معرفتی از دیدگاه لیندا زگزبسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
معرفت از مهم ترین دستاوردهای بشر در مواجهه با پدیده ها و حقایق هستی است که با توانایی شناختی خویش به آن دست می یابد. در طول تاریخ فلسفه همواره این دغدغه وجود داشته است که آیا باورهای انسان از ساحت های غیرمعرفتی وی و نیز عوامل بیرونی تأثیر می پذیرد یا خیر و اگر چنین است، آیا به لحاظ معرفتی امری مقبول است یا باید عامل را از این تأثیرات آگاه کرد و او را از این تأثیر برحذر داشت. زگزبسکی، از معرفت شناسان جدید است که بیشتر با نظریه معرفت شناسی فضیلت محور شناخته می شود، وی در فرایند نظریه پردازی خود از تأثیر برخی عوامل غیرمعرفتی سخن می گوید که به مثابه بنیان معرفت به شمار می روند. عواطف و احساسات، فضایل و رذایل، اراده انسان و زمینه های اجتماعی از جمله مهم ترین این عوامل هستند که وی از آنها نام می برد و نظریه خویش را نیز بر همین موارد بنا می نهد. در مقاله به بررسی این عوامل و فرایند تأثیر آنها بر سامان یافتن معرفت می پردازیم.
چگونگى اعتقاد ذهن به جهان خارجنقدى بر رویکرد تجربه گرایانه استیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به اینکه هر ذهنى در درجه اول و به طور مستقیم فقط با دنیاى فردى خود روبه روست، ذهن بشر چگونه به این باور رسیده است که جهان خارجِ مستقل از آگاهى ما وجود دارد؟ والتر ترنس استیس براى پاسخ به این پرسش مراحل رشد منطقى ذهن را با شروع از داده هاى تجربى بررسى مى کند و به این نتیجه مى رسد که باور به وجود جهان خارجِ مستقل از آگاهى اذهان، باید ساختى ذهنى و تعبیرى از تمثلات حسى باشد که اذهان مختلف براى رسیدن به دنیایى مشترک و ساده تر، با همکارى یکدیگر دست به ابداع آن زده اند. در این مقاله روشن خواهد شد که وى اولاً مواردى از معرفت هاى مستقیم ذهن را (که جزو نقاط شروع در رشد منطقى ذهن هستند) به وضوح نادیده مى گیرد؛ ثانیا در کل مسیر به اصولى که خود تعیین مى کند پایبند نیست؛ ثالثا به برخى از روش هاى استدلالى، مانند استدلال از راه بهترین تبیین، التفات نداشته است.
عقل و قانون در رساله قوانین افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله که به بررسی اندیشه سیاسی افلاطون در رساله قوانین می پردازد تلاش می شود با توجه به نظر افلاطون به عقل، جایگاه قانون در تفکر افلاطون و وجوه تمایز آن از حاکمیت فیلسوف مورد بررسی قرار گیرد.
به عبارت دیگر در مقاله سیر تحول اندیشه سیاسی افلاطون و مبانی معرفتی آن از حاکمیت فیلسوف به حاکمیت قانون مورد بررسی قرار می گیرد.
از این جهت مقاله نشان می دهد تغییر در صورت بندی معرفتی افلاطون بر محوریت عقل موجب تغییر در محتوای تفکر او در موضوعات مختلف از جمله اندیشه سیاسی و چگونگی سامان سیاسی شهر از همپرسه جمهور به قوانین گردیده است.
نتیجه و حاصل همپرسه سیاستمدار و سپس قوانین با توجه به مشکلات فیلسوف در اداره شهر، ضرورت قانون و سامان دهی شهر بر اساس مجموعه قوانینی است که در آنها جزئیات اداره شهر مشخص شده باشد. قانون کلیدواژه ای که افلاطون آن را چاره حل مشکلات شهر و راه حل بدیل حاکمیت فیلسوف در قوانین می داند.
تحلیل انتقادی استدلال شباهت در مسئلة شناختی بودن تجربة عرفانی با تأکید بر دیدگاه ویلیام جی. وین رایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ویلیام وین رایت بر این باور است که تجربة عرفانی همان ساختار تجربة حسی را دارد و بر این اساس در صدد است از طریق شباهت تجربة عرفانی با تجربة حسی و تکیه بر اصل زودباوری، اعتبار شناختی این تجربه را به اثبات برساند. این نوع استدلال آوری با تقریرهای دیگری در کار فیلسوفانی هم چون سویین برن و آلستون نیز دیده می شود. اما به نظر می رسد با استناد به شباهت این دو تجربه نمی توان له شناختی بودن تجربة عرفانی استدلال کرد و با قاطعیت از شناختی بودن آن دفاع کرد. تجربة عرفانی و تجربة حسی ضمن داشتن شباهت، تفاوت های قابل توجه ای با یک دیگر دارند که کار مقایسه بین این دو را با مشکل مواجه می سازد. علاوه بر این با توجه به این که اصل زود باوری یک اصل یقینی در معرفت شناسی دینی محسوب نمی شود، استفاده از این اصل برای اثبات شناختی بودن تجربة عرفانی از نقاط ضعف این استدلال محسوب می شود.
قوام ""اصل"" اینهمانی در دوره ی پیشا سقراطی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین مسایل مورد توجه بشر ""اصل"" اینهمانی است. مراد از این
""اصل"" چیست؛ چگونه آغاز گرفت؟ آیا اساساً بحث از آغاز چیزی- در اینجا ""اصل"" اینهمانی- امکان پذیر است؛ آیا اصول، اموری هستند که به مرور زمان آشکار و یا کشف می شوند؟ متفکران اولیه یونان هر یک با معرفی عنصر اولیه، بطور ضمنی نگرش خود نسبت به مسائلی چون وحدت و کثرت و همانی و نه آنی را نشان دادند. ادراکی که در ابتدا بصورت ثبات و عدم تغیّر عنصر نخستین در طی زمان بود. در واقع این بی تغیّری عنصر نخستین در طی زمان تعریف آنان از این همانی بود؛ امری که بیشتر بصورت وحدت آرخه ادراک می شد. تلاش آنان در تفسیر عالم بدون تمییز مفهوم منطقی ""اصل""، در نهایت به قوام ""اصل اینهمانی"" منجر گردید. اصل که علی رغم اهمیت انکار نشدنی آن، بستری گردید تا از خلال آن، وجود تنها به مثابه موجودات تلقی گردد.
تلاش می شود تا با بررسی سرآغازهای یونانی در یابیم آنچه را که تفکر یا فلسفه یونانی می نامند، چیست. این کار با بررسی چند تن از مهمترین فلاسفه پیش سقراطی انجام می شود. اما برای این کار مقدمه ای در باب نگرش و نحوه تفکر یونانی لازم است.
معانی متفاوت سوژه در فلسفه ی آلن بدیو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله کوشیده ایم تا وجود نوعی ابهام را در کاربرد مفهوم سوژه در آثار آلن بدیو مشخص سازیم. این ابهام مربوط به وجود یک ناسازگاری و دودستگی میان تعبیرات مختلف بدیو پیرامون آن مفهوم است. این ناسازگاری به برانگیخته شدن تفاسیر مختلفی در این خصوص منجر شده است. ما با بررسی عبارات بدیو و ضمن توجه به رویکردهای مختلفی که نزد شارحان آثار وی وجود دارد نهایتاً پیشنهاد کرده ایم که برای دست یافتن به یک فهم جامع از اندیشه های بدیو در خصوص مفهوم سوژه، بهترین راه پذیرفتن این است که این مفهوم در آثار بدیو دارای دو معنای متمایز (اگرچه مرتبط) است و کوشش در جهت ارائه ی یک معنای واحد از سوژه در فلسفه ی بدیو به ناچار موجب نادیده گرفتن دسته ای از عبارات صریح او در این خصوص خواهد شد.
معذوریت یا استحقاق پاداش برای پیروان قاصر ادیان دیگر با توجه به خاتمیت نبوت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام پیامبرشناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی ادیان دیگر
یکی از باورهای قطعی مسلمانان این است که با رحلت پیامبر اسلام| باب نبوت و رسالت برای همیشه بسته شد و پس از آن حضرت، پیامبری ظهور نخواهد کرد (خاتمیت). پس از پیامبر اسلام، تبیین و تبلیغ دین ازسوی امامان معصوم و اوصیای بحق آن حضرت انجام خواهد شد. خاتمیت بر چند پایه استوار است؛ ازجمله اینکه دین اسلام، جاودانه، جامع و دارای مراتب است و کمال دین، آن را جاودانه نموده و پس از طی مراحل و مراتب مختلف به عنوان دین کامل در اسلام تجلی یافته است. اکنون این پرسش مطرح است که آیا پیروان قاصر ادیان دیگر نیز مانند مسلمانان به دلیل برخورداری از حجت و عمل بر طبق دین و آیین خود، استحقاق پاداش دارند یا اینکه تنها معذورند؟ برخی معتقدند پیروان قاصر ادیان دیگر، استحقاق پاداش ندارند و تنها معذورند و شماری نیز برآنند که آنها نه تنها معذورند، استحقاق پاداش را دارند و به بهشت می روند. این نوشتار با تأکید بر معذوریت پیروان قاصر ادیان دیگر، نگرش استحقاق پاداش آنان را نقد و ارزیابی کرده است.
نقش و جایگاه هرم بزرگ هستی در ادیان و مکاتب اندیشگی شرق نقد و بررسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هرم بزرگ هستی در اغلب تمدن های پیشامدرن، بیانگر سیری نزولی از رأس هرم رو به سوی قاعده آن، پدید آورنده جهانی غیرمادی و مادی است. این سیر، در عین حال که لطافت محض را به تدریج به غلظت و ستبری بدل می کند، از وحدت محض به سوی کثرت، از عدم تعین به سوی تعین، از مطلق به نسبی و از ساحت تلألو عریان وجود رو به سوی ساحت کُمون و استتار آن در حرکت است. این پژوهش، با رویکرد نظری و تحلیلی و با بحث از نظرگاه ادیان و مکاتب اندیشگی شرق در این زمینه، چگونگی جایابی و رابطه میان اجزاء و مراتب موجودات را در تقریرهای ناظر به هرم بزرگ هستی مورد نقد و بررسی قرار می دهد تا از این رهگذر، به تصویری روشن از هستی شناسی نظم کیهانی در آیین دائو، هندو و بودا دست یابد.
مفهوم شناسی معنویت از دیدگاه اندیشمندان تربیتی غربی و مسلمان(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این مقاله، تبیین و مقایسة مفهوم «معنویت» در غرب (با تأکید بر آراء اندرو رایت، پارکرجی پالمر، جین اریکر، ران بست، گراهام راستر) و اسلام است. ادبیات تحقیق نشان می دهد تعریف واحدی دربارة مفهوم معنویت وجود ندارد. مهم ترین عامل در تغییر و تنوع این دیدگاه ها، نوع رابطة مفهوم «معنویت» با «دین» بوده است. در پژوهش حاضر، دیدگاه های اندیشمندان مزبور، بر اساس نوع رابطة بین معنویت و دین، تحلیل و دیدگاه های آنها ذیل سه جهان بینی دینی، فارغ از دین، و غیردینی تبیین گردیده است. سپس برای تبیین دقیق تر مفهوم «معنویت»، مبانی فلسفی دیدگاه های اندیشمندان مزبور بررسی گردید. در مرحله بعد، مفهوم «معنویت» در اسلام با این مفهوم در غرب مقایسه شد. بخشی از یافته ها عبارت است از: مفهوم «معنویت» در اسلام، دارای مابازای بیرونی قابل شناسایی است. بنابراین، معنا امری صرفاً ساختنی نیست، بلکه یافتنی نیز هست، و حال آنکه در برخی از دیدگاه های غربی، مرجع امر معنوی دست ساز خود انسان و بنابراین، «معنا» صرفاً ساختنی است. برخی از دیدگاه های غربی به وجود تکثر در مرجع امر معنوی قایلند، اما دیدگاه اسلامی به وحدت معتقد است. معنویت از منظر اسلام، یک مفهوم کل گراست که همة ابعاد زندگی کودک را دربر می گیرد و چهار بعد ارتباط فرد با خود، خلق، محیط و خداوند را شامل می شود. ولی در برخی از دیدگاه های غربی، به ابعاد ارتباط با خود، دیگران و محیط محدود می شود. روش انجام این تحقیق، استفاده از روش «تحلیل کیفی محتوا» است.
جایگاه کشف و شهود در منظومه معرفت دینی و معیار واقع نمایی آن از منظر عرفای اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در قرآن کریم آیات فراوانی وجود دارد که بیانگر نوعی معرفت خاص است که از طریق عمل به شریعت و از راه طریقت و سیر و سلوک به سوی حق تعالی و توجه به عالم قدس حاصل می شود، از این رو معرفت شهودی یکی از راه های شناخت در منظومه معرفت دینی محسوب می شود و در کنار سایر منابع شناخت دارای اعتبار و روایی است. اما کشف و شهود مانند هر منبع معرفت زای دیگر نیازمند ملاک و معیاری است که با آن مکاشفات و القائات صحیح از فاسد بازشناخته شوند. آنچه از مجموع سخنان عرفا به دست می آید، این است که برای سنجش معارف شهودی دو گونه میزان نیاز است، میزان عام و میزان خاص که رهاورد انبیا و اولیای الهی میزان عام و گسترده معارف شهودی است و قواعد عقلی و فلسفی، استاد کامل، آثار و عوارض مشاهدات عرفانی، میزان خاص و محدودی در قلمرو معارف مفهومی به حساب می آیند.
کانت و خویشاوندی عقل و خیال در زیبایی هنری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کانت در نقد قوه حکم که سومین کتاب اصلی وی است، تلاش دارد داوری زیباشناختی را به قوه حکم تأملی اختصاص داده و آن را از احکام معرفتی فاهمه در نقد اول و احکام اخلاقی عقل در نقد دوم متمایز سازد. با این حال از آنجا که نقد سوم می بایست شکاف بین دو نقد نخست را پر کرده و بنابراین ارتباط بین دو قلمرو فلسفه را امکان پذیر سازد، قوه حکم تأملی می بایست در مواضع متعدد، پیوند قوای فاهمه، خیال و عقل را خواه در تأملات زیباشناختی و یا غایت شناختی برقرار کند. این نوشتار درصدد است پس از تقریر اصول کلی حاکم بر قوه حکم زیباشناختی و بازی آزاد خیال و فاهمه جهت نیل به صورت محض و غایی اعیان، چگونگی پیوند این قوه با عقل در زیبایی هنری و دو قسم برجسته آن، یعنی هنر مکانیکی و هنر زیبا (نبوغ) را نشان دهد.
بررسی انتقادی دیدگاه سوئینبرن در باب صفات خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سوئینبرن، فیلسوف دین معاصر، در آثار خود تلاش کرده است تا تقریر جدیدی از براهین اثبات وجود خدا ارائه دهد. وی قبل از پرداختن به این براهین، ابتدا به تبیین صفات خداوند پرداخته است؛ سرمدیت، قدرت، علم، خیریت، تشخص و اختیار از جمله صفاتی است که او به تحلیل آنها پرداخته و گاه تبیین های منحصر به فردی از آنها ارائه نموده است. تقسیم صفات به دو گروه اصلی و استنتاجی، تصریح به عدم تعلق قدرت مطلق خداوند به محالات ذاتی، و تأکید بر علت محدثه و مبقیه بودن خداوند نسبت به عالم و اختیار خداوند، از مهم ترین نکاتی است که وی در باب صفات خدا بیان کرده است. بیشتر دیدگاه های وی با نگرة فلاسفه اسلامی در این خصوص منطبق است؛ اما عدم بحث مبسوط از صفات استنتاجی، عدم توانایی وی بر حل شبهه علم ازلی خداوند به افعال اختیاری انسان و عدم پذیرش معنای دقیق از سرمدیت، مهم ترین اشکالات وی در باب تبیین صفات خداوند است. در این پژوهش با بازخوانی تبیین های سوئینبرن از این صفات، به ارزیابی و نقد آنها خواهیم پرداخت.