فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۸۱ تا ۱٬۱۰۰ مورد از کل ۲٬۰۲۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
زمینه: کودکان دارای آسیب بینایی در زندگی با چالش های متعددی از جمله مشکلات جسمی و روانی روبه رو می شوند. می توان به مشکلاتی همچون؛ عدم استقلال فردی، افزایش وابستگی به دیگران، افت عملکرد، امید کم به آینده و نیازمند شدن به کمک در انجام امور زندگی، انزوای اجتماعی و عدم شرکت در فعالیت های اجتماعی در این کودکان اشاره نمود
نتیجه گیری: توجه به رشد حرکتی در دوران نوزادی و اوایل کودکی می تواند به استقلال فرد با آسیب بینایی در تمامی حیطه های زندگی کمک نماید. با آگاه شدن از مراحل رشد حرکتی و مشکلات حرکتی در کودکان با آسیب بینایی می توان مداخلات و توجهات بهنگامی را به این گروه ارائه نمود.
مقایسه سبک فرزندپروری مادران کودکان پیش دبستانی با و بدون کم توانی ذهنی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: سبک های فرزندپروری، روش های ویژه ای هستند که والدین در تربیت فرزندان خویش به کار می گیرند. پژوهش حاضر با هدف مقایسه سبک فرزندپروری مادران کودکان پیش دبستانی با و بدون کم توانی ذهنی صورت گرفت.
مواد و روش ها: این پژوهش از نوع زمینه یابی است. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه مادران کودکان پیش دبستانی با و بدون کم توانی ذهنی شهر شیراز بودند که از بین آن ها نمونه ای به حجم 116 نفر ( 58 نفر از آن ها مادران کودکان پیش دبستانی با کم توانی ذهنی و 58 نفر از آن ها مادران کودکان پیش دبستانی بدون کم توانی ذهنی) به شیوه هدفمند انتخاب شدند. از پرسش نامه سبک فرزندپروری والدین برای سنجش سبک فرزندپروری والدین استفاده شد.
یافته ها: تجزیه و تحلیل اطلاعات با استفاده از آزمون تحلیل واریانس چند متغیره نشان داد که سبک فرزندپروری استبدادی و سبک فرزندپروری سهل گیرانه مادران کودکان پیش دبستانی با کم توانی ذهنی نسبت به مادران کودکان پیش دبستانی بدون کم توانی ذهنی به طور معنی داری بالاتر است (001/0= value-P). هم چنین آزمون تحلیل واریانس چند متغییره نشان داد که سبک فرزندپروری اقتداری مادران کودکان پیش دبستانی بدون کم توانی ذهنی نسبت به مادران کودکان پیش دبستانی با کم توانی ذهنی به طور معنی داری بالاتر است (001/0= value-P).
نتیجه گیری: با توجه به یافته های به دست آمده طراحی برنامه های آموزش خانواده به ویژه برنامه های آگاهی از سبک های فرزند پروری و اثرات هر یک از آن ها بر فرزندان بسیار ضروری است. هم چنین پیشنهاد می شود که سبک فرزندپروری اقتداری به مادران کودکان پیش دبستانی با کم توانی ذهنی آموزش داده شود.
اثربخشی آموزش راهبردهای سازماندهی و خودآموزی بر کاهش مشکلات درسی دانش آموزان با اختلالات یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ین پژوهش به منظور اثر بخشی آموزش راهبردهای سازماندهی و خودآموزی بر کاهش مشکلات درسی دانش آموزان با اختلالات یادگیری انجام شده است. روش پژوهش آزمایشی با طرح گسترش یافته می باشد. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پایه های سوم و چهارم دبستان مراجعه کننده به مرکز اختلالات یادگیری شکوفای گرگان در سال تحصیلی 93-92 می باشد. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده 60 نفر انتخاب شدند، و بطور تصادفی به چهار گروه،دو گروه بعنوان گروه آزمایش و کنترل در طرح اول و دو گروه هم بعنوان گروه آزمایش و کنترل در طرح دوم جایگماری شدند .در طرح اول، راهبرد سازماندهی طی 8 جلسه و در طرح دوم، راهبرد خودآموزی را در طی 8 جلسه 45 دقیقه ای به مدت 4 هفته آموزش دیدند. ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسشنامه محقق ساخته «سازماندهی» و «خودآموزی» بود. با استفاده از روش آماری تحلیل کواریانس یک متغیره ، گروهها مقایسه شدند.نتایج نشان داد ، هم راهبرد سازماندهی و هم راهبرد خود آموزی بر کاهش مشکلات درسی دانش آموزان دبستانی با اختلالات یادگیری تأثیر معناداری دارد.و بین این دو روش تفاوت معناداری وجود ندارد.بنابراین استفاده از آموزش روش های شناختی بر افزایش توانایی دانش آموزان دارای اختلالات یادگیری تاثیر معنا داری دارد.
اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر افسردگی و امید به زندگی مادران کودکان کم توان ذهنی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: نیازهای مراقبتی خاص کودکان کم توان ذهنی می تواند بر سلامت روانی مادر تأثیر گذارد. هدف از این پژوهش اثربخشی ذهن آگاهی مبتنی بر شناخت درمانی بر کاهش افسردگی و افزایش امید به زندگی مادران کودکان کم توان ذهنی بود.
مواد و روش ها: روش تحقیق نیمه تجربی از نوع دو گروهی همراه پیش آزمون – پس آزمون می باشد. جامعه آماری را مادران کودکان کم توان ذهنی تحت پوشش سازمان بهزیستی تشکیل داده اند. با استفاده از نمونه گیری تصادفی خوشه ای مرحله ای تعداد 346 نفر انتخاب شدند و پرسش نامه افسردگی بک (BDI-II یا Beck Depression Inventory) و امید میلر را تکمیل کردند. از میان آن ها تعداد 28 نفر که بالاترین نمره افسردگی و پایین ترین نمره امید را داشتند، انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. آزمودنی های گروه آزمایش طی 9 جلسه 90 دقیقه ای آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی را دریافت نمودند. پس از مداخله در گروه آزمایش، آزمودنی های هر دو گروه پرسش نامه افسردگی و امید به زندگی را تکمیل کردند. داده ها از طریق آزمون آماری آنالیز واریانس چند متغیری تحلیل گردید.
یافته ها: پس از مداخله میانگین افسردگی در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل کاهش معنی دار و میانگین امید به زندگی افزایش معنی داری نشان داده است.
نتیجه گیری: مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی می تواند بر کاهش افسردگی و افزایش امیدواری مادران کودکان کم توان ذهنی اثربخش باشد. لذا اجرای این برنامه ها در کلیه مراکز توان بخشی ویژه کودکان کم توان ذهنی سازمان بهزیستی جهت پیشگیری از آسیب های روانی مادران می تواند مؤثر باشد.
مقایسه مشکلات رفتاری کودکان پیش دبستانی با و بدون کم توانی ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه مشکلات رفتاری کودکان پیش دبستانی با و بدون کم توانی ذهنیصورت گرفت. جامعه آماری پژوهش حاضر همه کودکان پیش دبستانی با و بدون کم توانی ذهنی شهر شیراز بودند که از بین آن ها نمونه ای به حجم 116 نفر (58 کودک پیش دبستانی با کم توانی ذهنی و 58 کودک پیش دبستانی بدون کم توانی ذهنی) به شیوه هدفمند انتخاب شدند. از پرسش نامه مشکلات رفتاری کودکان پیش دبستانی شهیم و یوسفی (1378) برای سنجش مشکلات رفتاری استفاده شد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس دوطرفه نشان داد که رفتاری کودکان پیش دبستانی با کم توانی ذهنیبه طور معنی داری بیشتر از مشکلات رفتاری کودکان پیش دبستانی بدون کم توانی ذهنی است (001/0P<). همچنین نتایج آزمون تحلیل واریانس چند متغیره نشان داد که مشکلات رفتاری کودکان پیش دبستانی با کم توانی ذهنی در خرده مقیاس های نارسایی توجه، ترس، رفتار اجتماعی و پرخاشگری نسبت به کودکان پیش دبستانی بدون کم توانی ذهنی به طور معنی داری بالاتر هستند (001/0>P). با توجه به یافته های این پژوهش می توان بیان کرد که اقدامات مداخله ای به هنگام برای پیشگیری و کاهش و حذف مشکلات رفتاری کودکان پیش دبستانی با کم توانی ذهنی ضروری است.
اثربخشی روش مداخلهای تحریک حسی بر بهبود میزان مهارتهای حرکتی در دانشآموزان کم توان ذهنی با اختلال هماهنگی رشدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف بررسی اثر تحریک حسی بر بهبود مهارت های حرکتی (ظریف و درشت) دانش آموزان کم توان ذهنی آموزش پذیر با اختلال هماهنگی رشدی انجام گرفت. روش پژوهش از نوع آزمایشی و طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان کم توان ذهنی آموزش پذیر شهر اصفهان در دوره ابتدایی بودند که به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای تعداد 30 دانش آموز با اختلال هماهنگی حرکتی با استفاده از نسخه فارسی سیاهه اختلال هماهنگی رشد حرکتی از میان دانش آموزانکم توان ذهنی مشغول به تحصیل در مدارس استثنایی غربال شدند و سپس به روش تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش جاگماری شدند. ابزار این پژوهش مقیاس رشد حرکتی لینکنن- اوزرتسکی و سیاهه اختلال هماهنگی رشد حرکتی (صالحی و همکاران، 1390) بود. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری (Mancova) مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد که روش مداخله ای تحریک حسی بر بهبود مهارت های حرکتی این کودکان مؤثر بود (001/0p<). نتایج این پژوهش نشان داد که روش مداخله ای تحریک حسی در بهبود مهارت های حرکتی دانش آموزان کم توان ذهنی آموزش پذیر با اختلال هماهنگی رشدی مؤثر بوده، بنابراین استفاده از این روش به عنوان روشی در بهبود و توان بخشی این اختلال پیشنهاد می شود.
مقایسه مؤلفه های خودکارآمدپنداری بین نوجوانان پسر کم بینا و بینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه مؤلفه های خودکارآمدپنداری بین نوجوانان پسر کم بینا و بینا بود. روش پژوهش از نوع علی-مقایسهای بود. جامعه آماری شامل کلیه نوجوانان کم بینا و بینای سال دوم راهنمایی تحصیلی شهر تهران بود. حجم نمونه موردنظر 50 نفر (30 نفر دانش آموز پسر بینا و 20 نفر دانش آموز پسر کم بینا) بود. از روش نمونه گیری در دسترس برای دانش آموزان کم بینا و روش نمونه گیری تصادفی ساده برای دانش آموزان بینا از یک مدرسه راهنمایی هم جوار استفاده گردید. لازم به ذکر است که در این پژوهش آزمودنی ها بر اساس متغیرهای جنسیت، سن و وضعیت اقتصادی- اجتماعی همتاسازی شده اند. ابزار مورداستفاده در این پژوهش پرسشنامه خودکارآمدپنداری بندورا بود و به صورت گروهی اجرا شد. برای بررسی فرضیه های پژوهش از آزمون t مستقل استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان داد که در مؤلفه های ""موفقیت تحصیلی""،"" یادگیری از طریق خودنظم دهی"" ، ""فعالیت های فوق برنامه""،""برآوردن انتظارات دیگران""،""خودنظم دهی انگیزشی"" در بین دانش آموزان پسر بینا و دانش آموزان پسرکم بینا تفاوت معنی داری وجود دارد)01/0>p (. همچنین میزان خودکارآمدپنداری در مؤلفه ""استحکام خود"" بین دانش آموزان پسر کم بینا و بینا تفاوت معناداری وجود ندارد (05/0<p). بنابر نتایج حاصله، میزان خودکارآمدپنداری دانش آموزان پسر بینا نسبت به دانش آموزان پسرکم بینا بیشتر است. بنابراین پیشنهاد می شود معلمین، اولیاء و دست اندرکاران امر آموزش از طریق ارائه الگوهای رفتاری مناسب برمبنای انتقال احساس خودکارآمدپنداری در نوجوانان کم بینا عمل کنند. همچنین پیشنهاد می شود فرصت های اجتماعی کافی برای دانش آموزان کم بینا جهت افزایش توانمندی و رشد انگیزش درونی در آنها فراهم گردد.
مقایسه عادات مطالعه، خودکارآمدی و تعلل ورزی میان دانش آموزان مدارس تیزهوش و عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بهبود و توسعه عملکرد تحصیلی فراگیران یکی از اهداف اصلی مراکز آموزشی می باشد. نحوه ی استفاده از زمان و همچنین عادات مطالعه در دانش آموزان متفاوت است که این خود یکی از دلایل برتری آنها در تحصیل می باشد. هدف پژوهش حاضر مقایسه عادات مطالعه، خودکارآمدی و تعلل ورزی در دانش آموزان مدارس تیزهوش و عادی دوره متوسطه شهر اردبیل بود. روش: جامعه آماری پژوهش حاضر، شامل کلیه دانش آموزان تیزهوش و عادی متوسطه شهر اردبیل در سال تحصیلی 91-1390 می باشد. نمونه پژوهش به حجم 50 نفر (25 دانش آموز تیزهوش و 25 دانش آموز عادی) به صورت نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شد و برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه عادات مطالعه PSSHI))، پرسشنامه خودکارآمدی شرر و همکاران و پرسشنامه تعلل ورزی لای استفاده شده است. روش تحقیق از نوع علی- مقایسه ای بوده و برای تجزیه و تحلیل داده از تحلیل واریانس چند متغیری (مانوا) استفاده شده است. نتایج این مطالعه نشان داد که بین دانش آموزان عادی و تیزهوش در سه مؤلفه از مؤلفه های عادات مطالعه یعنی حافظه، برگزاری امتحانات، تندرستی و کل عادات مطالعه و همچنین تعلل ورزی تفاوت معنی دار وجود دارد. اما از لحاظ خودکارآمدی بین دانش آموزان تفاوت معناداری وجود نداشت. بر اساس نتایج این پژوهش به نظر می رسد که دانش آموزان تیزهوش از وقتشان به بهترین وجه استفاده می کنند و از تعلل ورزی کمتر و تلاش بیشتری در رسیدن به اهدافشان برخوردارند.
اثربخشی مداخلات عصب روان شناختی بر مؤلفه های خواندن (سرعت، دقت و درک خواندن) دانش آموزان نارسا خوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نارساخوانی اختلالی است که در آن پیشرفت خواندن پایین تر از حد مورد انتظار، برحسب سن، آموزش و هوش می باشد. این گروه از کودکان در زمینه های عصب روان شناختی آسیب دیده اند. این پژوهش باهدف بررسی اثربخشی مداخلات عصب روان شناختی به عنوان یکی از جنبه های مؤثر بر مؤلفه های خواندن) سرعت، صحت و درک (که در این کودکان دچار نقص شده است، اجرا شد. پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و جامعه آماری شامل دانش آموزان دختر نارساخوان پایه سوم ابتدایی بود که از میان آن ها 40 نفر به شیوه نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب و با روش تصادفی در گروه آزمایش (مداخلات عصب روان شناختی) و گواه قرار گرفتند. ابزارهای سنجش شامل مقیاس هوش کودکان وکسلر و آزمون خواندن و نارساخوانی نما بود. داده ها از طریق تحلیل کوواریانس بررسی شد. یافته ها نشان داد مداخلات عصب روان شناختی بر مؤلفه های خواندن دانش آموزان نارساخوان مؤثر است (001/0(p< بر مبنای نتایج این پژوهش می توان به متخصصان اختلال های یادگیری و روانشناسان پیشنهاد نمود که با استفاده از این روش در جهت بهبود عملکرد خواندن دانش آموزان نارساخوان بکوشند.
نقش سبک فرزندپروری مادران در پیش بینی مشکلات رفتاری کودکان پیش دبستانی با کم توانی ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر پیش بینی مشکلات رفتاری کودکان پیش دبستانی با کم توانی ذهنی بر اساس سبک فرزندپروری مادران آنها بود. این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه مورد مطالعه را تمامی مادران کودکان پیش دبستانی با کم توانی ذهنی شهر شیراز تشکیل می داد که از میان آن ها 58 نفر با روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شدند و پرسش نامه سبک فرزندپروری مادران (رابینسون و همکاران، 1995) و مقیاس مشکلات رفتاری کودکان پیش دبستانی با کم توانی ذهنی (شهیم و یوسفی، 1378) را تکمیل کردند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از رگرسیون چندگانه نشان داد که سبک فرزندپروری استبدادی و سهل گیرانه پیش بینی کننده مثبت و معنی دار مشکل رفتاری ترس، مشکل رفتار اجتماعی و پرخاشگری است (05/0>P). همچنین یافته های پژوهش نشان داد که سبک فرزندپروری اقتداری پیش بینی کننده منفی و معنی دار مشکل رفتاری ترس، مشکل رفتار اجتماعی و پرخاشگری است (05/0>P). شایان ذکر است که در این پژوهش بین سبک استبدادی، سبک اقتداری و سبک سهل گیرانه با مشکل نارسایی توجه همبستگی معنی داری مشاهده نشد. با توجه به یافته های به دست آمده طراحی کارگاه های آموزشی در مورد سبک های فرزندپروری و اثرات هر یک از آن ها بر فرزندان بسیار ضروری است تا از این طریق بتوان با تغییر نگرش مادران و بهبود روابط اعضای خانواده مشکلات رفتاری دانش آموزان با کم توان ذهنی را کاهش داد.
مقایسه برتری طرفی مغز در کودکان با و بدون اختلال های یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برتری طرفی یکی از شاخص های
تحول مغز طبیعی است و در آسیب های تحولی مغز این شاخص تغیر می کند. هدف پژوهش حاضر
بررسی الگوی جانبی شدن در کودکان با و بدون اختلال های یادگیری بود.
پژوهش
حاضر از
نوع علمی- مقایسه ای بود. در این مطالعه 20 کودک مبتلا با
اختلال های یادگیری از بین
کودکان مراجعه کننده به کلینیکدرمان اختلال های
یادگیری در شهر تهران انتخاب شدندو 20 کودک عادی از لحاظ سن و
هوشبهر با گروه آزمایش همتا شدند.همه
شرکت کنندگان با استفاده از آزمون شنود دو گوشی و آزمون ضربه زدن مورد ارزیابی
قرار گرفتند. داده های گردآوری شده با استفاده از آزمون های تی مستقل، تی وابسته و
همبستگی مورد تحلیل قرار گرفت. تحلیل نتایج نشان داد که در هر
دو گروه گوش راست نسبت به گوش چپ برتری دارد اما میزان این برتری در کودکان دارای
رشد عادی به طور معناداری بیشتر از گروه آزمایش بود.نتایج هیچ گونه
همبستگی بین عامل های برتری دستی و طرفی شدن زبان نشان نداد.بر اساس یافته های پژوهش حاضر
نتیجه گیری می شود که در کودکان با اختلال های یادگیرینارسایی هایی
در جانبی شدن مغز وجود دارد.
رابطه بین سلامت عمومی و سبک های اسنادی و مقایسه آن در دانشجویان دختر و پسر سال اول و آخر دانشگاه در رشته های مختلف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سلامت عمومی دانشجویان یکی از مباحث مورد توجه در مقیاس های سلامت کل جامعه بوده که با سبک تبیینی (سلیگمن، 1979) خوشبینانه و بدبینانه ارتباط نزدیکی دارد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی رابطه سلامت عمومی و سبک های اسنادی و مقایسه آن در دانشجویان دختر و پسر سال اول و سال آخر دانشگاه آزاد اسلامی واحدساری بوده است. نمونه آماری تحقیق شامل کلیه دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساری است درهمین راستا، تعداد 288 نفر (120دختر و 168 پسر) از دانشجویان دانشگاه آزاد ساری در مقطع کارشناسی به صورت تصادفی خوشه ای انتخاب و به طور همزمان به سؤال های پرسشنامه سلامت عمومی 28 GHQ و آزمون سبک های اسنادی سلیگمن ASQ پاسخ دادند. با توجه به نتایج حاصل از تحلیل داده ها با نرم افزار آماری SPSS بین ابعاد علایم افسردگی و علایم جسمانی با بعد کنترل پذیری همبستگی معکوس وجود داشت (005/0->P). همچنین، بین بعد پایداری ناپایداری و اضطراب اختلال خواب وعلایم افسردگی نیز همبستگی از نوع مثبت وجود داشته است (031/0>P). بین کارکرد اجتماعی و بعد کلی اختصاصی نیز همبستگی وجود دارد (016/0>P). علاوه بر این، دانشجویان سال آخر در مجموع شکست ها و پیروزی های خود را به صورت کلی تر (003/0>P) و ناپایدارتری نسبت به سال اولی ها طبقه بندی می کردند (016/0>P). افزون بر آن، بین دانشجویان سال اول و سال آخر از نظر مقیاس های سلامت عمومی تفاوت معنی داری مشاهده نشد (05/0>P). دانشجویان گرایش های فنی و مهندسی در بعد کلی اختصاصی با دانشجویان دیگر رشته ها متفاوت بودند (0001/0>P). بین رشته های مختلف تفاوت معنی داری از لحاظ سلامت عمومی مشاهده نشد (05/0>P). بین دختران و پسران در مقیاس های سبک های اسنادی تفاوت معنی داری مشاهده نشد (05/0>P). همچنین، دختران نسبت به پسران در مقیاس علائم جسمانی (0001/0>P) و اضطراب و اختلال خواب نمره بیشتری کسب کردند (013/0>P).
تاثیر کتاب های غیردرسی بر بهبود تمیز شنیداری کودکان آسیب دیده شنوایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه:پژوهش حاضر به منظور مطالعه تاثیر خواندن کتاب های مناسب سازی شده بر بهبود تمیز شنیداری و مهارت های کلامی کودکان آسیب دیده شنوایی پایه پنجم ابتدایی (شاغل به تحصیل در مدارس استثنایی) در سال تحصیلی 92-1391 انجام شده است.
روش: روش پژوهش، آزمایشی و جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان پسر ناشنوای پایه پنجم ابتدایی مدارس روزانه شهرستان های استان تهران است. با توجه به نوع پژوهش، نمونه ای به حجم 30 نفر از دانش آموزان ناشنوا به روش خوشه ای چند مرحله ای برای گروه آزمایش و گواه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از آزمون هوش ریون (برای همتا کردن گروه ها به لحاظ بهره هوشی)، آزمون وپمن (جهت سنجش بهبود تمیز شنیداری) و جهت بررسی این فرضیه در گروه آزمایش و گواه از روش تحلیل کوواریانس استفاده شده است.
یافته ها: سطح معناداری بین دو گروه آزمایش و گواه در میزان بهبود تمیز شنیداری (با ثابت نگه داشتن اثر پیش آزمون) برابر با 0001/0 است و بین این دو گروه تفاوت معناداری وجود دارد (01/0P<). همچنین در این پژوهش، مقایسه میانگین نمرات آزمون وپمن برای بررسی بهبود تمیز شنیداری در گروه گواه و آزمایش قبل و بعد از انجام روش مورد نظر نشان می دهد، بین میانگین های به دست آمده تفاوت معناداری وجود دارد.
مقایسه تأثیر دو روش آموزش تنظیم هیجان و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی، بر پریشانی روانشناختی و راهبردهای شناختی تنظیم هیجان مادران کودکان عقب مانده ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش مقایسه اثربخشی آموزش تنظیم هیجان و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در بهبود نشانه های پریشانی روانشناختی و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان مادران کودکان عقب مانده ذهنی در شهر تبریز بود. در این مطالعه شبه تجربی، جامعه آماری شامل مادران دانش آموزان عقب مانده ذهنی آموزشگاه های استثنایی شهر تبریز بود. پس از اجرای پرسشنامه افسردگی، اضطراب، استرس، از بین آن ها، تعداد 60 نفر به شیوه تصادفی انتخاب شده و در دو گروه 30 نفره تقسیم شدند. گروه اول یک دوره درمان آموزش تنظیم هیجان را در 8 جلسه 2 ساعتی، دریافت کرد. گروه دوم در طول همین مدت، هشت جلسه شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی را طی کرد. ابزارهای استفاده شده در این پژوهش شامل پرسشنامه راهبردهای تنظیم هیجان شناختی (CERQ) و مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (DASS) بود. تحلیل نتایج با استفاده از روش تحلیل کواریانس چندمتغیری صورت گرفت. نتایج نشان داد که اثربخشی متغیرهای مستقل (آموزش تنظیم هیجان و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی) بر متغیرهای وابسته افسردگی (01/5=F و 03/0=p) ، اضطراب (27/7=F و 01/0=p) و استرس (17/10=F و 00/0=p) معنی دار است. بنابراین می توان گفت که روش های درمانی آموزش تنظیم هیجان و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر روی این متغیرها اثر بخشی متفاوتی دارند. مقایسه دو به دوی گروه ها در متغیرهای وابسته نشان می دهد که در متغیرهای افسردگی، اضطراب و استرس تفاوت میانگین ها بین دو گروه معنی دار است و این تفاوت به نفع گروه آموزش تنظیم هیجان است. یعنی این روش تأثیر بیشتری روی آزمودنی ها داشته است. در مجموع نتایج نشان می دهند که آموزش تنظیم هیجان می تواند در کاهش پریشانی روانشناختی مادران کودکان عقب مانده ذهنی موثر واقع شود.
رابطه سبک دلبستگی و رشد اجتماعی در کودکان نارساخوان و عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: روانشناسان بر روابط کودکان با کسانی که مراقبت از آنها را به عهده دارند تاکید نموده و این کنش های متقابل را اساس عمده رشد عاطفی، شناختی و اجتماعی قلمداد کرده اند. در واقع سلامت تحولی فرد در هردوره، معلول عواملی است که یکی از ارزشمندترین این عوامل در دوره حساس زندگی ایمنی دلبستگی می باشد. از این رو پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه میان سبک دلبستگی و رشد اجتماعی در کودکان نارساخوان و عادی شهر سمنان انجام شده است. روش کار: نمونه مورد بررسی شامل 30 دانش آموز پسر نارساخوان و 30 دانش آموز پسر عادی پایه چهارم و پنجم ابتدایی بودند. کودکان نارساخوان از مراکز اختلالات یادگیری و کودکان عادی به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه ای از دبستان های شهرستان سمنان گزینش شدند. به منظور اندازه گیری سبک دلبستگی و رشد اجتماعی از مقیاس سبک دلبستگی رونقی و مقیاس رشد اجتماعی وایلند استفاده شد و جهت تعیین هوشبهر شرکت کنندگان جهت ورود به نمونه پژوهشی نیز از آزمون هوش ریون کودکان بهره برده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که رابطه مثبتی میان سبک دلبستگی ایمن و رشد اجتماعی در هر دو گروه وجود دارد. همچنین بین سبک دلبستگی اضطرابی و رشد اجتماعی در هر دو گروه و دلبستگی اجتنابی و رشد اجتماعی در دانش آموزان عادی رابطه منفی دیده شد. تفاوت معناداری از لحاظ سبک دلبستگی ، رشد اجتماعی و رابطه این در دو گروه مشاهده شد. نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان می دهد که سبک دلبستگی می تواند رشد اجتماعی را در هر دو گروه نارساخوان و عادی پیش بینی کند؛ به گونه ای که دلبستگی ایمن با رشد اجتماعی بیشتر همراه است.