فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۲۱ تا ۵۴۰ مورد از کل ۲٬۰۲۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف : هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر یادگیری از طریق شبکه های اجتماعی مجازی مبتنی بر الگوی طراحی آموزشی مبتنی E5 بر خلاقیت و مشارکت اجتماعی کودکان کم توان ذهنی در درس علوم تجربی می باشد. روش : روش پژوهش آزمایشی و طرح آزمایشی از نوع شبه آزمایشی با پیش آزمون -پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانش آموزان کم توان ذهنی شهر کرج تشکیل می دادند که 225 نفر بودند و با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی 34 نفر (17 نفر گروه کنترل و 17 نفر گروه آزمایش) به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه خلاقیت تورنس (1992) و پرسشنامه مشارکت اجتماعی یزدان پناه (1386) بود که پایایی آن ها با روش آلفای کرونباخ به ترتیب با (70/0) و (92/0) تائید شد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از آزمون های آماری تی مستقل و تی وابسته صورت گرفت. یافته ها : نتایج نشان داد، به کارگیری شبکه های اجتماعی مجازی مبتنی بر الگوی طراحی آموزشی E5 موجب افزایش خلاقیت و مشارکت اجتماعی کودکان کم توان ذهنی در درس علوم تجربی می شود (05/0 P< ) . نتیجه گیری: استفاده از الگوی طراحی آموزشی E5 که متناسب با نیاز افراد کم توان ذهنی است، می تواند بر میزان خلاقیت و مشارکت فعال آنان در شبکه های اجتماعی مجازی تأثیرگذار باشد.
بررسی اثر بخشی ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس بر اضطراب و افسردگی بیماران ام اس شهر بجنورد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی افراد استثنایی دوره جدید سال دهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۹
179 - 200
حوزههای تخصصی:
چکیده هدف: پژوهش حاضر با هدف اثر بخشی درمان گروهی ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس بر بهبود اضطراب و افسردگی در بیماران مبتلا به ام اس در شهر بجنورد انجام شد. روش کار: نمونه ها به شیوه نمونه گیری تصادفی ساده برگزیده (به تعداد 22 نفر) و سپس به صورت تصادفی در یک گروه آزمایش (11 نفر در گروه ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس) و یک گروه کنترل (11 نفر) تقسیم شدند. در پیش آزمون از پرسشنامه های اضطراب بک و افسردگی بک استفاده شد. در مرحله ی بعد، ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس طی 8 جلسه و یکبار در هفته به مدت دو ساعت بر روی گروه آزمایش اجرا شد و گروه کنترل تحت هیچ مداخله ای قرار نگرفت. سپس پس آزمون برای هر دو گروه تکمیل گردید و داده های لازم گردآوری و با استفاده از روش تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که تفاوت معناداری بین گروه استرس درمانی بر مبتنی ذهن آگاهی با گروه گواه در متغیرهای اضطراب و افسردگی وجود دارد. نتیجه گیری: با عنایت به یافته های بدست آمده، به منظور کاهش سطح اضطراب و افسردگی بیماران ام اس باید به مداخله ی ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس توجه بیشتری مبذول گردد.
تأثیر آموزش برنامه توانمندسازی خودتنظیمی بر اضطراب تحصیلی دانش آموزان با اختلال یادگیری ویژه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: دانش آموزان با اختلال یادگیری ویژه با عوامل تنش زای متعدد جسمی و روانی مواجه هستند که بر کیفیت زندگی آنان تأثیر می گذارد. با توجه به ارتباط اضطراب تحصیلی با خودتنظیمی، یکی از روش هایی که می تواند به دانش آموزان با اختلال یادگیری ویژه کمک کند، آموزش توانمندسازی خودتنظیمی است. هدف از پژوهش حاضر تعیین تأثیر آموزش برنامه توانمندسازی خودتنظیمی بر اضطراب تحصیلی دانش آموزان با اختلال یادگیری ویژه بود. روش: طرح تحقیق نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون پس آزمون با گروه گواه بود. نمونه پژوهش 28 نفر از دانش آموزان با اختلال یادگیری ویژه شهرستان رشت در سال تحصیلی 98-1397 بودند که به طور در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه گمارده شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس اضطراب مدرسه (فرم معلم) در مراحل پیش و پس از آموزش استفاده شد. گروه آزمایش به مدت 12 جلسه، تحت آموزش گروهی برنامه توانمندسازی خودتنظیمی قرار گرفتند و گروه گواه هیچ گونه آموزشی دریافت نکرد. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد آموزش برنامه توانمندسازی خودتنظیمی بر بهبود اضطراب تحصیلی و مؤلفه های آن (اضطراب فراگیر و اضطراب اجتماعی) در دانش آموزان با اختلال یادگیری ویژه تأثیر دارد (001/0>p). نتیجه گیری: با توجه به نتایج این پژوهش، برنامه توانمندسازی خودتنظیمی می تواند در بهبود مهارت های شناختی دانش آموزان با اختلال یادگیری ویژه، از کارایی لازم برخوردار باشد. بنابراین، پیشنهاد می شود این مداخله در آموزش دانش آموزان با اختلال یادگیری ویژه به کار گرفته شود.
مقایسه توانایی بازشناسی هیجان چهره در افراد ناشنوا، کم شنوا و عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کودکان استثنایی سال بیستم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۷۷)
۱۴۶-۱۳۳
حوزههای تخصصی:
زمینه وهدف: مطالعات مختلف نشان می دهد که کودکان کم شنوا و ناشنوا در مقایسه با کودکان عادی مشکلاتی را در زمینه ابعادرشدهیجانی مثل بازشناسی هیجان و بیان چهره ای و درک هیجان نشان می دهند. هدف از پژوهش حاضر بررسی و مقایسه بازشناسی توانایی هیجان در دانش آموزان عادی، نیمه شنوا وناشنوا 14-20 در شهر مشهد می باشد. نمونه و روش نمونه گیری : جهت انجام این پژوهش از جامعه آماری ذکرشده، به صورت کلی 105 نفر به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شده اند. که تعداد دانش آموز دختر و پسرعادی 35 نفر، تعداد دانش آموز دختر و پسر ناشنوا 35 نفر و تعداد دختر و پسر کم شنوا 35 نفر می باشند. ابزار پژوهش: درپژوهش حاضر ابزار جمع آوری اطلاعات پرسش نامه چهره شناسی بنتون(1990) می باشد که در اختیار دانش آموزان دختر و پسر عادی و کم شنوا و ناشنوا قرار گرفت. در این مطالعه نسخه ی تغییر یافته ی آزمون بازشناسی چهره ی بنتون استفاده شده است که شامل28 کارت می باشد. که نمره کلی بازشناسی هیجانی فرد را مشخص می نماید. یافته ها: طبق تجزیه و تحلیل داده ها یافته ها مبنی برآن می باشد که بین هیجان های دانش آموزان عادی ناشنواو کم شنوا تفاوت معنادارآماری وجود دارد میانگین نمره کل بازشناسی هیجان در گروه عادی (31/20) به گونه ای معناداراز میانگین نمره کل بازشناسی هیجان در گروه کم شنوا (86/16) و گروه ناشنوا (23/15) بالاتر است.بنابراین فرضیه اصلی تایید می گردد. نتیجه گیری: براساس یافته ها می توان نتیجه گرفت هیجانات دانش آموزان ناشنوا و کم شنوا پایین تراز دانش آموزان عادی می باشد تنها در مولفه شادی بین دانش آموزان عادی و کم شنوا تفاوت معنی داری ملاحظه نگردید
تدوین برنامه فرزندپروری مبتنی بر تجارب زیسته مادران دارای فرزند با اختلال یادگیری خاص (SLD) و ارزیابی اثربخشی آن بر استرس فرزندپروری و هیجانات تحصیلی کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تدوین برنامه فرزندپروری مبتنی بر تجارب زیسته مادران دارای فرزند با اختلال یادگیری خاص (SLD) و ارزیابی اثربخشی آن بر استرس فرزندپروری و هیجانات تحصیلی کودکان بود. در مرحله اول «برنامه فرزندپروری مبتنی بر تجارب زیسته مادران دارای فرزند با اختلال یادگیری خاص (SLD)» تدوین شد. بخش دوم پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون، پیگیری با گروه گواه بود. نمونه پژوهش در این بخش، شامل 30 مادر دارای فرزند مبتلا به اختلال یادگیری خاص (SLD) بودند که به روش دردسترس انتخاب و به شیوه تصادفی به دو گروه آزمایش (15 نفر) و گواه (15 نفر) تقسیم شدند. ابزار پژوهش، پرسشنامه استرس فرزندپروری (PSI) و پرسشنامه هیجانات تحصیلی بود. برنامه فرزندپروری مبتنی بر تجارب زیسته مادران دارای فرزند با اختلال یادگیری خاص (SLD) در طی هشت جلسه (هر هفته یک جلسه) برگذار شد و مدت هر جلسه، 60 دقیقه بود. داده ها با آزمون واریانس اندازه گیری مکرر و با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-23 تحلیل شدند. نتایج به دست آمده نشان داد که بین آزمودنی های گروه آزمایش و کنترل از نظر استرس فرزندپروری و هیجانات تحصیلی کودکان در مرحله پس آزمون و پیگیری تفاوت معنی داری وجود دارد (05/0 > P). با توجه به نتایج این پژوهش می توان اظهار داشت که برنامه فرزندپروری مبتنی بر تجارب زیسته مادران دارای فرزند با اختلال یادگیری خاص (SLD) بر استرس فرزندپروری و هیجانات تحصیلی کودکان تأثیرگذار است.
بررسی نقش خوش بینی تحصیلی، باورهای فراشناختی و تنظیم شناختی هیجان در پیش بینی خودناتوان سازی دانش آموزان با اختلال یادگیری ویژه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی افراد استثنایی دوره جدید سال دهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۳۷
135 - 159
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر پیش بینی خود ناتوان سازی بر اساس خوش بینی تحصیلی، باورهای فراشناختی و تنظیم شناختی هیجان در دانش-آموزان دارای اختلال یادگیری بود. روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری 540 دانش آموز دچار انواع اختلال یادگیری پایه سوم تا پنجم ابتدایی ارجاع داده شده به مرکز اختلال یادگیری آموزش و پرورش بوشهر در سال تحصیلی 1398-1397 بود. از میان آن ها به روش نمونه گیری تصادفی ساده ۲۲۵ نفر که ویژگی های لازم را داشتند انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل، پرسشنامه تنطیم شناختی-هیجانی گارنفسکی و همکاران (2001)، پرسشنامه باورهای فراشناختی ولز و کاترایت (2004)، پرسشنامه خوش-بینی تحصیلی شیرر و کارور (1985) و مقیاس خودناتوان سازی تحصیلی میدگلی (2000) بود. داده های حاصل از اجرای پرسشنامه ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه به روش گام به گام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که خوش بینی تحصیلی، باورهای فراشناختی و تنظیم شناختی هیجان توان پیش بینی خود ناتوان سازی دانش آموزان دارای اختلال یادگیری دارند(156/0=R2؛001/0˂ P). این نتایج نشان می دهد که وجود خوش بینی تحصیلی، باورهای فراشناختی و همچنین تنظیم شناختی پایین در دانش آموزان دارای اختلال یادگیری با ایجاد تعلل در تکالیف تحصیلی و عدم ایجاد انگیزه مثبت، نقش مؤثری در خود ناتوان سازی، افت تحصیلی و بالطبع تداوم این اختلال در این دانش آموزان می شود. لذا می توان از طریق آموزش و اعمال روش های مناسب تربیتی، موجبات عملکرد تحصیلی بهتر و سلامت روانی این دانش آموزان را فراهم آورد و همچنین زمینه پیشرفت همه جانبه ای را برای دانش آموزانی که از لحاظ خود ناتوان سازی پایین هستند را مهیا کرد.
اثربخشی مداخله والد محور مبتنی بر فلسفه فرا هیجانی گاتمن بر تنظیم شناختی هیجان کودکان با مشکلات رفتاری برونی شده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی مداخله والد محور مبتنی بر فلسفه فرا هیجانی گاتمن بر تنظیم شناختی هیجان کودکان با مشکلات رفتاری برونی شده انجام شد. روش: این پژوهش به لحاظ هدف، کاربردی است و شیوه انجام آن نیمه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش شامل تمام کودکان 7-10 سال با مشکلات رفتاری برونی شده شهر اصفهان بود. نمونه استفاده شده در این پژوهش شامل 30 دانش آموز با مشکلات رفتاری برونی شده بود که به صورت روش نمونه گیری چندمرحله ای خوشه ای تصادفی انتخاب شدند. شرکت کنندگان به دو گروه (آزمایش و کنترل) تقسیم شدند. والدین کودکان گروه آزمایش 6 جلسه در مداخله شرکت کردند. ابزار های این پژوهش شامل پرسشنامه مشکلات رفتاری آخنباخ و پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان بود. یافته ها: میانگین پس آزمون در دو گروه کنترل و آزمایش با یکدیگر تفاوت معنا داری داشت (05/0 p< ) که این امر نشان از تأثیر مثبت مداخله والد محور می باشد. میزان این تأثیر در متغیر های تمرکز مجدد بر برنامه ریزی 56 درصد، ارزیابی مجدد مثبت 69 درصد، دیدگاه پذیری 69 درصد، ملامت خویش 18 درصد، پذیرش 54 درصد، نشخوارگری 54 درصد، تمرکز مجدد مثبت 56 درصد، فاجعه سازی 31 درصد و ملامت دیگران 25 درصد بود. نتیجه گیری: این مطالعه نقش و اهمیت دیدگاه فراهیجانی والدین را روشن ساخت و نشان داد که مداخله والدمحور مبتنی بر فلسفه فرا هیجانی باعث بهبود تنظیم شناختی هیجان کودکان با مشکلات رفتاری برونی شده می شود. استفاده از این بسته آموزشی به عنوان بخشی از برنامه آموزشی مهارت افزایی والدین، از پیشنهاد های کاربردی این پژوهش محسوب می شود.
مقایسه اثربخشی فرزندپروری مبتنی برمهارت های سازمان دهی و فرزندپروری ذهن آگاهانه بر روابط والد-کودک و علائم کودکان با اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی فرزندپروری مبتنی برمهارت های سازماندهی و فرزندپروری ذهن آگاهانه بر روابط والد-کودک و علائم کودکان با اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی بود. این مطالعه از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری بود. جامعه آماری شامل کلیه کودکان 8-10 سال با اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی هستند که در سال 1397-1398در مدارس عادی شهر اصفهان مشغول به تحصیل بودند در این پژوهش 45 دانش آموز پسر با اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی که بر اساس نظر روانپزشک کودکان و چهارمین ویرایش مقیاس سوانسون - نولان و پلهام(SNAP-IV)، مبتلا به اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی تشخیص داده شدند به صورت نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. یک گروه آزمایش 11 جلسه آموزش فرزندپروری مبتنی بر مهارت های سازماندهی وگروه آزمایش دیگر 8 جلسه فرزندپروری ذهن آگاهانه دریافت کردند. در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری، چهارمین ویرایش مقیاس سوانسون - نولان و پلهام(SNAP-IV) ومقیاس رابطه والد- کودک (CPRS) بر روی آن ها اجرا گردید. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت. نتایج پژوهش نشان داد که فرزندپروری ذهن آگاهانه در مقایسه با فرزندپروری مبتنی برمهارت های سازماندهی بر روابط والد-کودک در مرحله پس آزمون تأثیر معناداری داشته است واین تأثیر در مرحله پیگیری نیز باقی مانده است(05/0P≤). همچنین فرزندپروری مبتنی بر مهارت های سازماندهی بر نارسایی توجه و نیز نارسایی توجه/ بیش فعالی کل در مرحله پس آزمون تأثیر معناداری داشته است واین تأثیر در مرحله پیگیری نیز باقی مانده است(05/0P≤). اما فرزندپروری مبتنی بر مهارت های سازماندهی بر روی علائم بیش فعالی/تکانشگری تاثیر معناداری نداشته است(05/0P≥). این مطالعه با آموزش فرزندپروری ذهن آگاهانه و فرزندپروری مبتنی بر مهارت های سازماندهی به عنوان یک مداخله، نتایج امیدوارکننده ای بر بهبود روابط والد-کودک و کاهش علائم کودکان با اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی ارائه می دهد.
تأثیر آموزش مهارت های معنوی بر ارتقاء کیفیت زندگی و امید به زندگی مادران دارای کودک کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی افراد استثنایی دوره جدید سال دهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۳۷
161 - 180
حوزههای تخصصی:
توجه به شرایط کودکان کم توان ذهنی و تأثیرات نامطلوب این بحران بر مادران با ایجاد تنشهای جسمی، روانی و اجتماعی که منجر به انزوا وکاهش شدید در کیفیت زندگی و امید به زندگی آنها می شود، لازم است ضرورت آموزش مهارت معنوی مورد مداقه قرار گیرد. از این رو هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی آموزش مهارت های معنوی بر ارتقاء کیفیت زندگی و امید به زندگی مادران با کودک کم توان ذهنی بود. روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود.20 مادر با کودک کم توان ذهنی در مدرسه استثنایی شهید ساریخانی شهر تهران در سال تحصیلی 97- 1396 انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 10 نفری آزمایش و کنترل قرار گرفتند. اطلاعات کیفیت زندگی و امید به زندگی مادران با استفاده از پرسشنامه کیفیت زندگی و پرسشنامه امید جمع آوری شد. سپس آموزش مهارتهای معنوی در 8 جلسه 90 دقیقه ای برای گروه آزمایش اجرا شد، در حالی که به گروه کنترل این آموزش ارائه نشد. آزمودنیها پس از اتمام جلسات مجدداً مورد بررسی و مقایسه قرار گرفتند. برای تحلیل داده ها از آزمون آماری تحلیل کوواریانس چند متغیری استفاده شد. نتایج به دست آمده نشان داد میانگین نمره امید به زندگی در گروه آزمایش از 21/3 ±11/20 قبل از مداخله به 24/3 ±00/26 بعد از مداخله و میانگین نمره کیفیت زندگی گروه آزمایش83 /11±00/67 قبل از مداخله به 10/10±22/72 افزایش معناداری یافت (01/0>p). براساس یافته های این پژوهش، آموزش مهارتهای معنوی تأثیر مثبتی در ارتقای کیفیت زندگی و امید به زندگی مادران دارای کودک کم توان ذهنی داشته است
واکاوی محدودیت های تحصیلی دانشجویان نابینا و کم بینا: یک پژوهش کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پژوهش حاضر هدف، توصیف و فهم ادراک دانشجویان نابینا و کم بینا از محدودیت ها تحصیلی آنان در سطح آموزش عالی بود. مطالعه حاضر در سال تحصیلی 99-1398 با رویکرد کیفی، از نوع تحلیل محتوای کیفی عرفی انجام شد. از میان جامعه دانشجویان نابینا و کم بینا، تعداد 12 نفر از دانشجویان این طیف، با استفاده از شیوه نمونه گیری هدف مند انتخاب، و در مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته مشارکت کردند. تجزیه و تحلیل متن مصاحبه ها با استفاده از الگوی تحلیل ارتباطی، و به صورت دستی انجام شد. راهبردهای اعتباربخشی به داده ها با استفاده از روش های بازنگری ناظرین، بازنگری مشارکت کنندگان، تخصیص زمان کافی برای جمع آوری داده ها و درگیری مداوم و مثلث سازی محقق انجام شد.نتایج در طبقات اصلی"چالش های کنکور"، " نامناسب بودن فضای فیزیکی دانشگاه" ، "چالش های ارتباطی"، "چالش های آموزشی" و"اهمال کاری سازمانی" و چندین طبقه فرعی استخراج شد. نتایج نشان داد، علی رغم تصویب و اجرای مقطعی قوانین حمایت کننده داخلی و بین المللی از حقوق معلولان، نیازهای تحصیلی این قشر از دانشجویان کمتر مد نظر قرار می گیرد؛ و در عمل به الزامات تحصیلی آنان توجهی نمی-شود. پیشنهاد می شود متصدیان امر با مورد توجه قرار دادن دستاوردهای کاربردی پژوهش، اقدامات لازم را انجام دهند.
کاربرد تکنولوژی کمکی در حوزه نارسایی های شدید و چندگانه: مطالعه بین رشته ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، مطالعه مروری نظامند کاربرد تکنولوژی کمکی در حوزه نارسایی های شدید و چندگانه بود. در این راستا، با استفاده از کلیدواژه های تخصصی تکنولوژی کمکی، تکنولوژی آموزشی، و تکنولوژی یادگیری در حوزه نارسایی های چندگانه و شدید، و جستجوی آنها در پایگاه های اطلاعات پژوهشی تخصصی ایران و جهان در بین سال های 2017-1996 یافته ها و اطلاعات مورد نظر جهت دستیابی به هدف پژوهش مورد واکاوی قرار گرفت. از بین مقالات پژوهشی انتخاب شده، پژوهش های انجام شده در ارتباط با کاربرد تکنولوژی کمکی در اختلال های چندگانه از بیشترین فراوانی (با تعداد 32) برخوردار است، و کاربرد تکنولوژی کمکی در آسیب ارتوپدی، در اختلال نابینایی-ناشنوایی، و در آسیب مغزی ناشی از ضربه به ترتیب 4، 2، و 1 بار مورد پژوهش قرار گرفته اند. همه پژوهش های انجام شده از نوع طرح های تک آزمودنی هستند. تکنولوژی های مبتنی بر میکروسوئیچ (با فراوانی 16) پرکاربردترین تکنولوژی کمکی جهت استفاده برای افراد دارای نارسایی های چندگانه است. ترکیب برنامه های نرم افزاری و تکنولوژی میکروسوئیچ (با فراوانی 9)، برنامه های نرم افزاری (با فراوانی 7)، تکنولوژی های ارتباط اجتماعی (با فراوانی 5)، و ترکیب تکنولوژی ارتباط اجتماعی و میکروسوئیچ (با فراوانی 2) به ترتیب در اولویت های بعدی قرار دارند. مراکز استثنایی یا توانبخشی پرکاربردترین موقعیت کارآموزی است که در 19 پژوهش (48.71 درصد) مورد استفاده قرار گرفته است. به علاوه، سنجش انفرادی آزمودنی ها قبل از انتخاب تکنولوژی کمکی ( در 38.46 درصد پژوهش ها)، مشارکت خانواده ( در 79.49 درصد پژوهش ها)، و پشتیبانی مداوم برای آزمودنی ها ( در 89.74 درصد پژوهش ها) مورد توجه قرار گرفته است. نتایج همه پژوهش های انجام شده حکایت از اثربخشی مثبت تکنولوژی کمکی در نارسایی های چندگانه دارند. غالب پژوهش های شواهد-محور از تکنولوژی کمکی و تاثیر آن بر روی افراد دارای نارسایی های چندگانه حمایت می کنند، استفاده و کاربرد تکنولوژی کمکی می تواند به افراد دارای نارسایی های چندگانه در ارتقای یادگیری تحصیلی، مهارت های اجتماعی، و زندگی مستقلانه کمک کند. در ایران طراحی برنامه های تکنولوژی کمکی در حوزه نارسایی های چندگانه و ارزیابی اثربخشی آن بر روی این گروه از افراد ضروری است.
مقایسه اثربخشی مداخله با روش تحلیل رفتار کاربردی و نوروفیدبک بر ارتقای مهارت های شناختی، اجتماعی و فعالیت های روزمره زندگی در کودکان مبتلابه اختلال طیف اوتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: مطالعه حاضر با هدف اثربخشی و مقایسه مداخله با روش تحلیل رفتار کاربردی و نوروفیدبک بر ارتقای مهارت های شناختی، اجتماعی و فعالیت های روزمره زندگی در کودکان مبتلابه اختلال اتیسم بود. روش: روش تحقیق از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون– پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کودکان 7-12 ساله مرکز توان بخشی کودکان مبتلابه طیف اتیسم با نیازهای ویژه شهر اردبیل در سال 97 بودند؛ که 45 شرکت کننده به صورت هدفمند انتخاب و به روش تصادفی ساده در دو گروه مداخله تحلیل رفتار کاربردی و نوروفیدبک و یک گروه کنترل 15 نفره تقسیم شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه سنجش دامنه اتیسم (1999)، مقیاس تجدیدنظر شده هوش وکسلر کودکان (1969)، پرسشنامهسنجش مهارت های اجتماعی استون و همکاران (2010) و مقیاس فعالیت های روزمره زندگی وایزمن (2013)استفاده شد. علاوه بر برنامه های آموزشی مرکز، مداخلات دو گروه به صورت انفرادی به مدت 20 جلسه 45 دقیقه ای و 2 بار در هفته اجرا شد. گروه کنترل صرفاً برنامه روتین مرکز را دریافت کرد. داده ها با نرم افزار اس پی اس اس 21 و آزمون آماری اون، تحلیل کوواریانس چندمتغیری و آزمون توکی مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که مداخلات ABA و نوروفیدبک بر ارتقای مهارت های شناختی، اجتماعی و فعالیت های روزمره زندگی در کودکان مبتلابه اختلال طیف اتیسم تأثیر داشته اند و همچنین مداخله ABA نسبت به نوروفیدبک در همه این متغیرها بیشتر از نوروفیدبک بوده است. بنابراین نتیجه گیری: این یافته ها تأییدی بر نقش مداخلات ABA و نوروفیدبک در درمان برخی مشکلات و مهارت های کودکان مبتلابه اختلال طیف اتیسم بود.
اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر رابطه والد-فرزندی، استرس والدگری و سخت رویی مادران دارای فرزند با اختلال کم توجهی/بیش فعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد به شیوه گروهی بر رابطه والد-فرزندی، استرس والدگری، و سخت رویی در مادران دارای فرزند با اختلال کم توجهی-بیش فعالی بود. روش پژوهش نیمه تجربی با شیوه پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری، شامل تمام مادران دارای فرزند با اختلال کم توجهی/بیش فعالی بود که کودکان شان در مدارس شهر سنندج مشغول به تحصیل بودند. از میان آن ها به روش نمونه گیری در دسترس ابتدا 30 نفر که ملاک های ورود به پژوهش را داشتند انتخاب و سپس با گمارش تصادفی در گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. ابزارهای پژوهش عبارت بودند از پرسش نامه رابطه مادر-کودک (پیانتا، 1992)، شاخص تنیدگی والدینی (آبیدین، 1995) و پرسش نامه سخت رویی (کوباسا، 1979). گروه آزمایش تحت درمان گروهی پذیرش و تعهد، طی 8 جلسه دو ساعته قرار گرفت و گروه کنترل، هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. در مرحله پس آزمون، پرسشنامه های فوق روی هردو گروه مجدداً اجرا شد. همچنین برای پیگیری اثرات مداخله، پس از2 ماه ابزارهای پژوهش دوباره اجرا شدند. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که در مرحله پس آزمون، نمرات استرس والدگری کاهش یافته، رابطه والد فرزندی و سخت رویی در مادران گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل به طور معنی داری افزایش یافته است و این افزایش در مدت پیگیری دو ماهه تغییر چشمگیری نیافته است. بنابراین درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر استرس والدگری، سخت رویی، و رابطه والد فرزندی مادران دارای فرزند با اختلال کم توجهی/ بیش فعالی مؤثر بوده است.
تأثیر روش شاو (Shaw) بر حافظه کاری دانش آموزان با عملکرد هوشی مرزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: پژوهش حاضر با هدف بررسی، تأثیر روش شاو (Shaw) بر حافظه کاری دانش آموزان با عملکرد هوشی مرزی پایه اول دبستان انجام شد. روش: طرح پژوهش از نوع تک آزمودنی، با طرح خط پایه چندگانه (MBD ) در یک الگوی زمانی پلکانی با مرحله پیگیری بود. به این منظور از بین دانش آموزان پایه اول دبستان شهر اصفهان در سال 96-95 تعداد 4 نفر به شیوه در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از مقیاس هوش کودکان وکسلر ویرایش چهارم (WISC-IV) و مصاحبه بالینی استفاده شد. دانش آموزان با عملکرد هوشی مرزی 16 جلسه (هفته ای یک جلسه به مدت40 دقیقه) تحت آموزش با روش شاو قرار گرفتند. داده های آماری با روش تحلیل دیداری بررسی شدند . یافته ها: نتایج درصد داده های ناهمپوش (PND) و درصد همپوشی داده ها (POD)، و تحلیل درون موقعیتی و بین موقعیتی نشان داد اثر روش شاو در بهبود حافظه کاری کودکان با عملکرد هوشی مرزی معنادار است. نتیجه گیری: روش شاو می تواند در کنار سایر روش ها برای بهبود حافظه کاری دانش آموزان با عملکرد هوشی مرزی مؤثر بوده و از آن در آموزش و توان بخشی چنین دانش آموزانی استفاده کرد.
رابطه ابرازگری هیجان با سازگاری و دلزدگی زناشویی و مقایسه آن میان زوج های نابینا و زوج های بینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر، با هدف تعیین رابطه ابرازگری هیجان (مثبت و منفی) با سازگاری و دلزدگی زناشویی و مقایسه آنها در زوج های نابینا و زوج های بینا در شهر تهران انجام شد. روش پژوهش همبستگی و علّی مقایسه ای بود. نمونه ای متشکل از 180 زوج (90زوج نابینا و 90 زوج بینا)به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شد. داده های گردآمده، با استفاده از مقیاس دلزدگی پاینز، سازگاری زناشویی لاک و والاس و ابرازگری هیجان کینگ و اموز، به روش رگرسیون چندگانه و تحلیل واریانس چندراهه با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 20تجزیه و تحلیل شد. یافته ها نشان داد که ابرازگری مثبت هیجان با سازگاری زناشویی، و ابرازگری منفی با دلزدگی زناشویی رابطه مثبت و معنی دار دارند(01/0p <). میانگین ابرازگری هیجان سازگاری و دلزدگی زناشویی در زوج های نابینا و زوج های بینا به طور معناداری متفاوت است و زوج های نابینا از ابرازگری مثبت و سازگاری کمتر و ابرازگری منفی و دلزدگی زناشویی بالاتری نسبت به زوج های بینا برخوردارند. . با توجه به پیچیدگی روابط زناشویی امروزی و توقعات رو به افزایش افراد از یک رابطه دوجانبه در جامعه مدرن، این مسائل در زندگی زناشویی، زوج های نابینا را نیز دگیر کرده است، از این رو باید درگام نخست زمینه مهارتمندی نابینایان جهت کسب استقلال و همسرگزینی آگاهانه و درگام بعدی در بهبود روند زندگی مشترک این گروه در جامعه تدابیر لازم اندیشیده شود
تحلیل نیمرخ عملکردی حافظه و توجه در کودکان دارای اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی، کودکان با اختلال یادگیری و کودکان با شرایط همبود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف بررسی نیمرخ عملکردی کودکان دارای اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی، کودکان با اختلا ل یادگیری و کودکان با شرایط همبود اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی و اختلال یادگیری در انواع حافظه و توجه انجام گرفت. روش پژوهش حاضر توصیفی و از نوع پس-رویدادی بود. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس 30 دانش آموز عادی، 30 دانش آموز دارای اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی، 30 دانش آموز دارای اختلال یادگیری و 30 دانش آموز با شرایط همبود پس از شناسایی، ارزیابی و تشخیص؛ در انواع مولفه های حافظه و توجه مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفتند. از روش تحلیل واریانس چند متغیره و آزمون تعقیبی شفه به همراه رسم نیمرخ عملکرد گروه ها به منظور تحلیل داده های گردآوری شده استفاده شد. نتایج حاکی از تفاوت معنادار بین عملکرد کودکان عادی با هر سه گروه کودکان دارای اختلال در همه زیر نوع های حافظه و توجه بود (01/0 > p). همچنین ضعیفترین عملکرد در کارکرد حافظه متعلق به گروه همبود و ضعیفترین عملکرد در زیر مقیاس های توجه نیز در گروه کودکان با اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی مشاهده شد. همچنین مقایسه دو به دویی در همه مولفه ها حاکی از وجود تفاوت بین چهار گروه بود. با توجه به این یافته ها به نظر می رسد که همراه بودن دو اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی و اختلال یادگیری می تواند ضعف بیشتر در عملکردهای مبتنی بر حافظه را برای فرد به همراه داشته باشد هرچند این همبودی درزمینهٔ توجه نقش تعدیل کننده داشته و می تواند منجر به بهبود عملکرد فرد با اختلال همبود در مقایسه با زمانی شود که فرد تنها اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی را دارد.
اثربخشی مداخله مبتنی بر تنظیم هیجانی بر کاهش رفتارهای قلدری و افزایش همدلی دانش آموزان قلدر دوره متوسطه اول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کودکان استثنایی سال بیستم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۷۸)
118-105
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی مداخله مبتنی بر تنظیم هیجانی بر کاهش رفتارهای قلدری و افزایش همدلی دانش آموزان قلدر دوره متوسطه اول انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نوع مطالعه های نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمام دانش آموزان پسر مشغول تحصیل در مدارس دوره اول متوسطه شهر خوی در سال تحصیلی 97-98 بود. از این جامعه، نمونه ای به حجم 30 نفر به روش نمونه گیری هدفمند با استفاده از مقیاس قلدری ایلی نوی ( IBS ) انتخاب و به تصادف در دو گروه آزمایشی و کنترل جایگزین شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل پرسشنامه های همدلی پایه ( BES ) و قلدری ایلی نوی ( IBS ) بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس در برنامه SPSS 26 انجام شد. یافته ها: تحلیل داده ها نشان داد که مداخله مبتنی بر تنظیم هیجانی منجر به تفاوت معنادار بین گروه ها در رفتارهای قلدری به میزان 51 درصد و همدلی به میزان 56 درصد شده است (05/0 p< ). نتیجه گیری: با توجه به نتایج بدست آمده می توان مطرح کرد مداخله مبتنی بر تنظیم هیجانی بر کاهش رفتارهای قلدری و افزایش همدلی دانش آموزان قلدر دوره متوسطه اول مؤثر است.
تجربه های سرپرستان کودکان با نیازهای ویژه از مشکلات آموزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، ادراک تجربیات والدین کودکان با نیازهای ویژه از مشکلات آموزشی در مدارس ویژه بود تا با تکیه بر شناسایی مشکلات آموزشی، بتوان نسبت به کاهش عوامل زمینه ساز در مدارس مبادرت کرد. روش تحقیق حاضر در قالب تحقیق کیفی و از نوع پدیدارشناسانه است و از این رو از بین والدین کودکان با نیازهای ویژه تا نائل شدن به حد اشباع اطلاعات، 15 نفر از آن ها به شیوه نمونه گیری هدفمند، انتخاب شدند و با آن ها مصاحبه نیمه ساختار یافته انجام شد. گفتگوها با استفاده از روش کلایزی تجزیه و تحلیل شد، یافته های به دست آمده از این پژوهش نشان داد که عوامل ایجاد کننده مشکلات آموزشی این گروه از دانش آموزان در مدارس ویژه را می توان در 4 مضمون کلی مشکلات ناظر به کیفیت معلم، برنامه درسی، فضای آموزشی و امکانات و کادر اجرایی تقسیم بندی کرد. پژوهش حاضر نشان داد که با بررسی تجارب والدین دانش آموزان با نیازهای ویژه از مشکلات آموزشی می توان تا حد امکان بستر مناسبی برای شکوفایی توانایی ها استعدادهای این گروه از دانش آموزان فراهم کرد و محیطی غنی برای کسب مهارتهای آنان فراهم نمود. در فرجام مقاله بر پایه نتایج پژوهش، پیشنهادهای لازم ارائه شد.
اثربخشی آموزش برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر بهزیستی روانشناختی و جسمانی مادران کودکان با سندرم داون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مادران کودکان مبتلا به سندرم داون، تجارب فرزندپروری دشواری دارند و در معرض سطوح بالای استرس و پیامدهای روانی و جسمانی آن قرار می گیرند. برنامه های آموزشی ویژه این مادران می تواند به آنها در مواجهه بهتر با دشواریها کمک نماید. از این رو، پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر بهزیستی روانشناختی و جسمانی مادران کودکان با سندرم داون انجام شد. این پژوهش با رویکرد کمی و طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه گواه انجام شد. جامعه آماری شامل تمام مادران دانش آموزان با سندرم داون مدارس استثنایی شهرستان مشهد در سال تحصیلی 98-1397 بودند که با نمونه گیری خوشه ای تک مرحله ای انتخاب شدند.30 نفر از مادران این کودکان که دارای نمره بالاتر از 22 در پرسشنامه سلامت عمومی بودند، انتخاب و به شیوه تصادفی در دو گروه آموزش ذهن آگاهی و گروه گواه جایگزین شدند. مادران در گروه آزمایش، 8 جلسه دوساعته برنامه آموزش ذهن آگاهی را دریافت نموده و گروه گواه هیچ نوع آموزشی دریافت نکردند. ابزارهای پژوهش مقیاسهای رضایت از زندگی، عاطفه مثبت و منفی، افسردگی – شادکامی و علائم جسمانی بودند. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد درمان ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس موجب افزایش معنادار بهزیستی جسمانی و روانشناختی مادران دارای کودک مبتلا به سندرم داون می شود(p <0/05). بنابراین این برنامه برای مادران کودکان سندرم داون برنامه مداخله ای مناسبی بوده و می تواند در مراکز درمانی و مدارس ویژه این کودکان مورد استفاده قرار گیرد.
مقایسه وضعیت خستگی از دلسوزی در آموزگاران مدارس آموزش ویژه شهر همدان براساس سن، جنسیت و تحصیلات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آموزش در مدارس ویژه دشواری ها و ویژگی های خاص خود را دارد. از این رو، هدف این پژوهش مقایسه وضعیت خستگی از دلسوزی در آموزگاران مدارس آموزش ویژه شهر همدان (شامل ناتوانی هوشی، اختلال یادگیری ویژه، نابینا، ناشنوا، و اوتیسم) براساس سن، جنسیت و تحصیلات بود. روش پژوهش همبستگی بود. 100 نفر از آموزگاران مدارس ویژه شهر همدان به روش نمونه-گیری دردسترس انتخاب شدند و پرسش نامه 40 گویه ای خستگی از دلسوزی (پرتنوی، 1996) را پاسخ دادند. داده ها با استفاده از آزمون t مستقل، ضریب همبستگی، و تحلیل واریانس یک راهه تجزیه و تحلیل شد. یافته ها نشان داد که بین خستگی از دلسوزی و سن همبستگی مثبت و معنادار وجود دارد (05/0 > P و 7/0 = r). اما بین تحصیلات با خستگی از دلسوزی همبستگی معناداری به دست نیامد (05/0 < P). تفاوت بین خستگی از دلسوزی آموزگاران زن و مرد مدارس ویژه معنادار بود؛ همچنین بین آموزگاران دانش آموزان گروه های ناشنوا و اختلال یادگیری ویژه با آموزگاران دانش آموزان گروه های ناتوانی هوشی، اوتیسم، و نابینا از نظر خستگی از دلسوزی تفاوت معنادار به دست آمد (05/0 > P). بنابراین، خستگی از دلسوزی با سن رابطه معنادار داشت، اما با تحصیلات ارتباط معناداری نداشت. خستگی از دلسوزی در بین آموزگاران آموزشگاه های گروه های ناتوانی هوشی، اوتیسم، و نابینا به طور معناداری بالاتر از گروه های ناشنوا و اختلال یادگیری ویژه است. پس توجه به سن آموزگاران و نیز گروه دانش آموزان استثنایی که آموزگار با آنان کار می کند، اهمیت بیشتری در خستگی از دلسوزی دارد.