فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۶۱ تا ۸۸۰ مورد از کل ۲٬۸۹۷ مورد.
تاملی بر «هستی» در اندیشه شهرزوری و کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در نظر بسیاری از متفکران، مساله بنیادی مابعدالطبیعه پرسش از «هستی» است. اما شهرزوری به عنوان یک فیلسوف آشنا با سنت فلسفه سینوی و کانت فیلسوف آلمانی از جمله متفکرانی به شمار می روند که ضمن انتقاد از «هستی» به مثابه امر عینی و واقعی، ابتنای مابعدالطبیعه بر «هستی» را انکار می کنند. البته، شهرزوری در مرزهای مابعدالطبیعه سنتی باقی می ماند و کانت- با انتقاد از مابعدالطبیعه سنتی- نوعی مابعدالطبیعه معرفت شناختی را طرح می کنند، اما میان انتقادهای آنان به «هستی»، قرابت و همسویی ویژه ای مشاهده می شود. در این نوشتار، با بررسی، تحلیل، و مقایسه اندیشه های این دو فیلسوف، به اشتراک ایشان در فضای عمومی حاکم بر مابعدالطبیعه شان اشاره خواهیم داشت. به نظر می رسد که چگونگی انتقاد و تحلیل این دو فیلسوف از هستی، بیان کننده نوعی نگاه منطقی به این مقوله است، نگاهی که راه را برای طرح و پذیرش اصالت ماهیت در سنت فلسفی هر یک از آن دو هموار می کند.
مقایسه آموزه «جوهر» در دو کتاب مقولات و متافیزیک ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارسطو آموزه جوهر را عمدتا در دو کتاب مقولات و متافیزیک مطرح کرده است. مطالعه این دو کتاب، ممکن است این مطلب را به ذهن متبادر سازد که گویا ملاک های مطرح شده برای جوهر، در این دو کتاب، کاملا بر هم منطبق نیستند، بلکه ملاک های پیشنهاد شده برای جوهر و در نتیجه، مصادیق جوهر، در این دو اثر، با هم تفاوت دارند. گذشته از تاثیری که ممکن است گذر زمان و تحول فکری ارسطو به جا گذاشته باشد، اختلاف موجود در میان این دو کتاب را می توان به اختلاف در رویکردهای اتخاذ شده در هر یک از دو کتاب بازگرداند. در کتاب مقولات، که به واقع اثری منطقی- فلسفی شمرده می شود، به جنبه های ذهنی و ارتباط میان مفاهیم نیز پرداخته شده است، از این رو، در کتاب یاد شده، برخی از مفاهیم کلی ذهنی هم به نوعی «جوهر» - البته در معنای ثانوی آن – دانسته شده اند. اما در کتاب متافیزیک، رویکردی کاملا مابعدالطبیعی اتخاذ شده است؛ بنابراین، در این کتاب، از جواهر ثانوی سخنی به میان نمی آید. ارسطو در متافیزیک جواهر را به عنوان مصادیق واقعی موجود معرفی می کند، بر این اساس، از نظر ارسطو، مطالعه واقعیت به مطالعه جواهر خلاصه می شود، و موضوع فلسفه «جوهر» است. گفتنی است که تنها با نوآوری های فیلسوفانی چون فارابی و ابن سینا بود که فلسفه وجود، جایگزین فلسفه جوهر گردید.
روشنگری علیه روشنگری
مقایسه دیدگاه اصالت وجودی صدرا و دیدگاه اگزیستانسیالیستی یاسپرس در باب خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای اگزیستانسیالیسم
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی الهیات بالمعنی الاخص
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی الهیات فلسفی
افلاطون گرایی دلوز :مثل در مقام امر واقع
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو افلاطون (428-348 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای ساختارگرایی و پساساختارگرایی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای پست مدرنیسم
شعاع اندیشه در شعار بی منطقی: نقدی بر یک تحلیل(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
بنچوینگا فیلسوف و اندیشمند معاصری است که در کتاب منطق و دیگر مُهملات، به بررسی و تحلیل چند و چون و چرایی طرح برهان وجودی از سوی آنسلم پرداخته است. این تحلیل وی، به ظاهر بحثی انگیزه شناختی درباره برهان وجودی است؛ اما در واقع، آنسلم و برهان وجودی وی، بهانه ای برای طرح سایر دیدگاه هایش است؛ از این رو، در طی فصول این کتاب، بسیاری از دیدگاه های خود را درباره ماهیت انسان و روح و شأن و جایگاه منطق و استدلال و نیز برهه هایی از الاهیات مسیحی مطرح کرده است. در مقاله حاضر، مباحث گوناگون وی بر اساس نظام فصول کتاب مزبور ارائه و نقد خواهد شد. همچنین با توجه به اهمیت تاریخ در بررسی اندیشه های دینی و فلسفی و با توجه به هم عصر بودن سهروردی با آنسلم و دغدغه های مشترک این دو اندیشمند، تلاش کرده ایم تا آنجا که ممکن است، مسائل و دغدغه های آنسلم را در اندیشه های سهروردی و نحوه برخورد وی با آنها پیگیری کنیم.
بررسی جایگاه و سیر تحول مفهوم «اگو» در اندیشه هوسرل
حوزههای تخصصی:
سیر تطور مفهوم «اگو[1] » در اندیشه هوسرل به مانند سایر مفاهیم موجود در تفکر او تحت تأثیر تحولات فکری اوست. این مقاله در سه فصل براساس سه دوره فکری اندیشه هوسرل جایگاه عنصر «اگو» را مورد تحلیل قرار داده است. به منظور درک بهتر اگوی هوسرلی در بستر معرفت شناسی غربی با نگرشی تطبیقی، این مسئله را در سه دوره مورد بررسی قرار می دهیم. در دوره اول که تحت عنوان دوران ضدیت با کانت و همنوایی با هیوم از آن یاد می شود، هوسرل حضور یک من در جریان اندیشه را منتفی می داند. سپس در دوران دوم التفات به نگرش کانتی و تبعیت از آن به زیرنهادی برای عادات و افعال قایل می شود که با التفاتی که به اشیا دارد به ادراک آنها می پردازد و همان من می اندیشمی است که کانت آن را همراه همیشگی ادراکات می داند و در نهایت دوران سوم با فراروی از اندیشه کانتی و پردازش اگو استعلایی مطلق و تأثیرپذیری از اندیشه هگلی آغاز می شود اگوی این دوران کم کم با ورود به عرصه های فرهنگ و تاریخ خود را از خود تنها انگاری حاکم بر اندیشه های سوبژکتیویستی رهایی می بخشد.