فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۶۱ تا ۷۸۰ مورد از کل ۱٬۴۳۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر، تعیین میزان تفاوت در مهارت های حرفه ای معلمان دروس دینی نسبت به معلمان سایر دروس بر مبنای یک برنامه ریزی درسی منسجم می باشد. پژوهش از نوع علی-مقایسه ای است و نمونه مذکور به تعداد 144 نفر انتخاب گردید. ابزار اندازه گیری شامل یک پرسش نامه ی 19 سؤالی محقق ساخته که توسط مشاهده گر برای سنجش مهارت های حرفه ای معلمان، استفاده شد. پایایی پرسشنامه با آزمون آلفای کرونباخ برابر 74/. به دست آمد. جهت تجزیه وتحلیل اطلاعات نیز از آزمون خی دو استفاده گردید. نتایج تحقیق بدین شرح است: معلمان دروس دینی، در مهارت های ایجاد ارتباط مطلوب با دانش آموزان، تعیین رفتار ورودی، ایجاد انگیزه به درس، استفاده از روش فعال تدریس، وضع ظاهری مطلوب، از معلمان دروس غیردینی بهتر؛ ولی معلمان دروس غیردینی در مهارت های به کار بردن پیشسازمان دهنده، ایجاد ارتباط بین تجارب قبلی دانشآموزان و انجام ارزشیابی تکوینی بهتر عمل نموده اند و در مهارت های سلام و احوال پرسی، حضوروغیاب دانشآموزان، ارزشیابی تشخیصی، ارائه درس با طرح درسی معلم، تفاوتی بین دو گروه از معلمان مشاهده نگردید و نهایتاً با بررسی این عوامل، طرح آموزشی اثربخشی برای معلمان دروس دینی آماده گردید.
ارائه مدل مفهومی طراحی آموزشی مبتنی بر شبکه های اجتماعی (IDMSN) و اعتبارسنجی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال دهم بهار ۱۳۹۵ شماره ۴۰
7 - 32
حوزههای تخصصی:
طراحی آموزشی قلب هر فعالیت آموزشی است. پژوهش حاضر با هدف ارائه مدل مفهومی طراحی آموزشی مبتنی بر شبکه های اجتماعی ([1]IDMSN) اجرا گردیده است. بدین منظور، پس از بررسی و مطالعه سیستماتیک پیشینه پژوهشی در رابطه با مدل های طراحی آموزشی ساختن گرایانه و همچنین استفاده از شبکه های اجتماعی در آموزش، مدل اولیه مبتنی بر مبانی نظری طراحی شد. در مرحله بعد، نه نفر از متخصصین حوزه طراحی و تکنولوژی آموزشی با استفاده از روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب و مدل فرضی اولیه را مورد نقد و بررسی قرار دادند. طبق نظر متخصصین طراحی آموزشی، که در این پژوهش حضور داشتند و از باتجربه ترین متخصصین این حوزه در داخل کشور هستند، مدل IDMSN، دارای ثبات درونی (t=4.438 و p=0.002)، روشن (t=2.828 و p=0.022)، هماهنگ با اصول ساختن گرایانه (t=6.00 و p=0.0)، ساده (t=10.00 و p=0.0)، سودمند (t=4.438 و p=0.002)، جامع (t=2.294 و p=0.50) و بهینه (t=2.828 و p=0.020) است اما قابلیت اجرا در آموزش عالی ایران را ندارد (t=1.512 و p=0.169) و اجرای آن در آموزش عالی ایران منوط به اعمال تغییراتی خارج از مدل است (مانند آمادگی برای تغیر، آشنایی اساتید با ابزارهای وب 2 و روش های تعلیم و تربیت مبتنی بر آن ها و ...) پژوهشگران با توجه به نتایج به دست آمده از پژوهش حاضر، تجربیات عملی و پیشینه پژوهشی، علاوه بر ارائه مدل مفهومی طراحی آموزشی مبتنی بر شبکه های اجتماعی، پیشنهادهایی جهت قابل اجرا کردن این مدل در آموزش عالی ایران مطرح کرده اند.
بررسی تطبیقی برنامه درسی آموزش انشا در دوره متوسطه آلمان و ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال یازدهم تابستان ۱۳۹۵ شماره ۴۱
99 - 128
حوزههای تخصصی:
امروزه در اغلب نظام های برنامه ریزی درسی جهان، مقوله آموزش انشانویسی از اهمیت زیادی برخوردار است. هدف این مقاله، شناسایی، توصیف و مقایسه عناصر و مؤلفه های آموزش انشانویسی در برنامه درسی زبان آموزی آلمان و ایران است. روش تحقیق تحلیلی استنادی بوده و اطلاعات بر اساس مراحل تطبیق جرج بردی جمع آوری و طبقه بندی شده است. نتیجه مطالعه نشان می دهد که آموزش انشا در آلمان هم در برنامه درسی زبان آلمانی و هم در سایر برنامه های درسی مانند مطالعات اجتماعی، زیست، ریاضی، علوم، هنر و مهارت های زندگی به صورت یک مهارت تلفیقی ارائه می شود در حالی که در ایران مهارت انشا تنها در برنامه درسی زبان فارسی به صورت تفکیکی درون رشته ای و بدون ارتیاط با سایر برنامه های درسی آموزش داده می شود. همچنین، در آلمان بر خلاف ایران آموزش انشا برای معلمان و دانش آموزان و حتی اولیا یک ضرورت آموزشی محسوب می شود و تسلط بر مهارت انشا و نویسندگی دارای منزلت فرهنگی، اجتماعی و شغلی است و هدف اصلی معلمان آلمانی، بها دادن به توانمندی دانش آموزان در تولید متن و به کارگیری آن در زندگی می باشد و در درس انشا نمره مستقلی در کارنامه ثبت نمی شود.
طراحی و اعتبارسنجی الگوی مفهومی کاهش فاصله برنامه درسی قصد شده، اجرا شده و کسب شده در نظام آموزش عمومی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، طراحی و اعتبارسنجی الگوی مفهومی کاهش فاصله برنامه درسی قصدشده، اجراشده و کسب شده در نظام آموزش عمومی ایران است. بدین منظور دو پرسش اساسی مورد بررسی قرار گرفت: با چه الگویی می توان فاصله سه برنامه درسی یاد شده را کاهش داد؟ الگوی پیشنهادی، تا چه حد معتبر است؟ روش این پژوهش، ترکیبی (کمّی و کیفی) است، به گونه ای که برای تدوین الگو از فنون مختلف مانند مرور اسناد و مدارک و استنتاج استفاده شده است. بدین منظور ساختار الگو در هفت بخش شامل عوامل شکاف، مبانی نظری، فلسفه، هدف، جهت گیری، اصول و روش کاهش فاصله ارائه شده است. هم چنین به منظور اعتبارسنجی الگوی پیشنهادی، با استفاده از شیوه نمونه گیری هدفمند، از نظرات صاحب نظرانِ برنامه درسی و کارشناسان شورای برنامه ریزی درسی استفاده شده است که این افراد درسطح بالایی الگوی پیشنهادی را تأیید کردند. نتایج بدست آمده نشان می دهد که با توجه به شناسایی عوامل اساسی شکاف، می توان الگوی متناسب با شرایط نظام آموزشی کشور طراحی نمود.
اعتباریابی الگوی طراحی آموزشی، برای آموزش اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طراحی آموزشی علم و هنر تعیین خصوصیات مفصل برای توسعه، ارزشیابی و حفظ موقعیت هایی است که یادگیری و عملکرد را تسهیل می کند (رایگلوث، 2009). طراحی آموزشی از حوزه های بسیار فعال تکنولوژی آموزشی است که به دنبال تسهیل یادگیری و عملکرد است (ریزر و دمپسی، 1391؛ ترجمه وحدانی اسدی و همکاران). اخلاق از مهمترین موضوعاتی است که نظام های آموزشی به آن می پردازند (باقری، 1389). برای دستیابی هرچه بهتر به اهداف آموزشی در آموزش اخلاق به روش های مطلوب آموزش نیاز داریم. هدف این پژوهش ارائه الگوی طراحی آموزشی برای آموزش اخلاق است. به این منظور با روش پژوهش ترکیبی از نوع اکتشافی با طرح ارائه الگو و تأیید آن استفاده شد، برای این منظور ابتدا مفاهیم و نظریه های موجود در حوزه آموزش اخلاق را بررسی شد و پس از طبقه بندی، نقشه و چارچوب مفهومی تدوین و درنهایت الگوی طراحی آموزشی آموزش اخلاق ارائه گردید. سپس محتوای آموزش اخلاقی بر اساس این الگوی، طراحی آموزشی گردید و بر روی دانش آموزان پایه ششم اجرای شد. نتایج حاکی از تأثیر این الگو بر رشد اخلاقی و عمل اخلاقی دانش آموزان بود.
بررسی تطبیقی نظام برنامه درسی مبتنی بر شایستگی ها در برنامه تربیت معلم دوره ابتدایی کشورهای مالزی، هندوستان و ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به سند تحول بنیادین نظام آموزش و پرورش، دانشگاه فرهنگیان از سال 1393 به بازمهندسی سیاست ها و بازتنظیم اصول حاکم بر برنامه درسی تربیت معلم با رویکرد شایستگی محور پرداخته است. هدف از تحقیق حاضر مطالعه تطبیقی برنامه های درسی تربیت معلم دوره ابتدایی با رویکرد شایستگی محور کشورهای مالزی، هندوستان و مقایسه آن با ایران است، تا بتوان با نگرشی جامع و با در نظر گرفتن چالش ها و تجربه های این دو کشور در این زمینه بهره گرفت. نتایج این مطالعه نشان می دهد که مفهوم شایستگی های معلمی با توجه به زمینه و بافت فرهنگی، مسائل خاص هر کشور و نگاه سیاست گذاران و برنامه ریزان، دستخوش تغییر است و مهم ترین مسائلی که کشورهای مالزی و هند با آن روبرو هستند چگونگی سنجش شایستگی های یکپارچه حرفه ای معلمی و مقاومت معلمان در برابر پذیرش اصلاحات است.
چیستی پژوهش تاریخی در مطالعات برنامه درسی از یک موضع پست مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تغییر نگاه به دانش، اصلی ترین پیامد گفتمان پست مدرن است. ضرورتاً پژوهش تربیتی نیز که سروکار آن با دانش و چگونگی دستیابی به آن می باشد تحت تأثیر این تغییر قرار گرفته است. یکی از قلمروهای بنیادین حوزه مطالعات برنامه درسی، قلمرو تاریخی آن است، لذا تحقیق و پژوهش در آن به عنوان یک تکلیف در برابر دانش پژوهان این حوزه خودنمایی می کند. حال سؤال این است که پژوهش ها در حوزه تاریخ مطالعات برنامه درسی بر اساس کدام بنیاد فلسفی یا به طور دقیق تر متأثر از چه نوع نگاهی به دانش انجام گرفته است. بررسی پیشینه و پژوهش های برخوردار از صبغه تاریخی در این حوزه مؤید آن است که تصویر موجود از پژوهش تاریخی تحت الشعاع نگاه مدرن یا دیدگاه اثباتگرایانه به دانش قرار گرفته است لذا از این جهت تصویری نابسنده است. نگارنده در این مقاله که نوعی پژوهش فلسفی است با استفاده از رویکرد شکل گیری مفهوم به ارائه تفسیری از پژوهش تاریخی در حوزه مطالعات برنامه درسی متناسب با گفتمان پست مدرن می پردازد. در این تصویر، پژوهش تاریخی به عنوان روایتی توصیف می شود که در کنار دیگر روایت ها از پدیده ای خاص و به وسیله سبک گفتمانی ویژه با محوریت استعاره ها به عنوان موجودیت های معنادار، به تفسیر و تبیین وقایع گذشته پرداخته و درنتیجه فهم جدیدی از آن را فراهم می سازد.
بررسی کیفیت پذیرش ارزش های چندفرهنگی در فضای آموزشی: مطالعه موردی یک دبستان دخترانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال یازدهم زمستان ۱۳۹۵ شماره ۴۳
99 - 124
حوزههای تخصصی:
این تحقیق، مطالعه ای انسان شناختی است که به بررسی کیفیت روابط اجتماعی بین دانش آموزان، معلمان و والدین دانش آموزان ایرانی و غیرایرانی در یک دبستان دخترانه می پردازد که حدود یک چهارم دانش آموزان آن را اتباع افغانستانی تشکیل می دهند. روش مورد استفاده در تحقیق روش کیفی مردم نگاری بوده که مشتمل بر استفاده از فنون مشاهده، مشاهده همراه با مشارکت، مصاحبه و گفتگو می باشد. تحقیق نشان می دهد که عدم پیگیری راهبردهای آموزش چندفرهنگی در فضای آموزشی دارای تنوع فرهنگی، به عدم درک متقابل، عدم مدارای فرهنگی و در نهایت همسان سازی دانش آموزان با فرهنگ عمومی منجر شده است.
ارزشیابی محتوای درس تاریخ ادبیات دوره دوم متوسطه بر اساس مؤلفه های "جامعیت" و "صحت و اعتبار علمی"(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال یازدهم پاییز ۱۳۹۵ شماره ۴۲
135 - 152
حوزههای تخصصی:
این پژوهش، در پی ارزیابی محتوای درس تاریخ ادبیات دوره دوم متوسطه (سال دوم و سوم آموزش متوسطه، رشته ادبیات و علوم انسانی) با هدف ترسیم وضعیت موجود دوکتاب در قالب دو مؤلفه "جامعیت" و "صحت و اعتبار علمی" بود. پژوهش از نوع ارزشیابی، و با الگوی "مبتنی بر نظر خبرگان" است. جمعیت آماری آن شامل متخصصان تاریخ ادبیات، و دبیران دو کتاب تاریخ ادبیات در سال تحصیلی 94 - 1393 بوده است. حجم نمونه پژوهش 642 نفر بود. محقق، 5 استان مورد مطالعه را شامل تهران، سمنان، قم، کرمان، و کرمانشاه، به روش تحلیل خوشه ای انتخاب نمود. ابزارهای جمع آوری اطلاعات شامل فرم مصاحبه با متخصصان تاریخ ادبیات ایران، فرم مصاحبه با متخصصان تاریخ ادبیات جهان، و پرسش نامه دبیران بود. روایی پرسش نامه دبیران از طریق روایی محتوایی و با استفاده از نظرات چند نفر از متخصصان موضوعی تعیین شد و پایایی آن از طریق برآورد ضریب هم سانی درونی آلفای کرونباخ برابر با 89/0 تعیین شد. یافته ها نشان می دهد دو کتاب در زمینه هایی، فاقد جامعیت اند و صحت و اعتبار علمی آن ها نیز در سطح مطلوب نیست.
مبانی عصب- فرهنگی یادگیری و رشد: به سوی یک برنامه درسی پاسخگو به فرهنگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با وجود پیشرفت فزاینده دانش بشری درباره مبانی عصب- فرهنگی یادگیری و رشد انسان، کاربردها و دلالت های برخاسته از این دانش جدید برای نظریه و عمل برنامه درسی و تدریس همچنان به عنوان حوزه ای مغفول باقی مانده است. در همین راستا، مقاله حاضر با روش مرور تلفیقی، ضمن جمع بندی یافته های پژوهش علوم اعصاب فرهنگی در حوزه یادگیری و رشد، به معرفی بینش ها و پیام های این یافته ها برای بهبود فهم یادگیری و کاربردهای آن در برنامه درسی مدارس می پردازد. نتیجه مرور مطالعات اخیر حاکی از آن است که مغز پیوسته خودش را با محیط فرهنگی سازگار می کند و ساختار و کارکرد خود را منطبق با آن تغییر می دهد. بر اساس یافته های این مطالعات، تفاوت های عصبی و رفتاری میان فرهنگ ها برخاسته از تعامل منحصر به فرد میان عوامل مختلف ژنتیکی، فیزیولوژیکی و فرهنگی است. همچنین یافته های اخیر در حوزه مغز و فرهنگ بیانگر آن است که تجربه فرهنگی نقش مهمی در شکل دهی و رشد مکانیزم های مغزی زیربنای شناخت دارد و رشد هیجانی نیز به شکلی بنیادی تحت تاثیر کیفیت محیط فرهنگی واقع می شود. این بینش های تازه ایده ای را پشتیبانی می کند که به عنوان «برنامه درسی پاسخگو به فرهنگ» شهرت یافته است. رویکرد پاسخگو به فرهنگ بر این ادعاست که احترام به جهان بینی های متفاوت معلمان و دانش-آموزان از بافت های فرهنگی متفاوت باید در کانون توجه برنامه های درسی مدارس قرار گیرد. برنامه ریزان درسی و سیاستگذاران تربیتی باید نه تنها موجودیت فرهنگ های متعدد را بپذیرند، بلکه به تنوع فرهنگی به دیده احترام نگریسته و فرصت هایی فراهم نمایند تا افراد درون فرهنگ های مختلف در شناخت و رشد فرهنگ خود و سایر فرهنگ ها سهیم شوند.
رابطه سبک های تفکر با راهبردهای یادگیری دانش آموزان دختر پایه دوم متوسطه، رشته ریاضی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال یازدهم تابستان ۱۳۹۵ شماره ۴۱
129 - 152
حوزههای تخصصی:
در این مقاله رابطه بین سبک های تفکر قانونگذار، اجرایی و قضاوتگر با راهبردهای یادگیری مطالعه شده است. بدین منظور 267 نفر از دانش آموزان دختر پایه دوم رشته ریاضی و فیزیک منطقه چهار آموزش و پرورش شهر تهران مشارکت داشتند که به روش تصادفی خوشه ای چندمرحله ای، انتخاب و مورد آزمون قرار گرفتند. برای سنجش سبک های تفکر از پرسش نامه سبک های تفکر استرنبرگ- واگنر (1997) و برای سنجش راهبردهای یادگیری از پرسش نامه راهبردهای یادگیری وین اشتاین و مایر (1998) استفاده شد. تحلیل داده ها نشان داد که سبک تفکر قانونگذار با راهبردهای یادگیری انگیزش و نگرش، سبک تفکر قضاوتگر با راهبردهای تمرکز، مدیریت زمان، خودآزمایی و انگیزش و سبک تفکر اجرایی با راهبردهای انتخاب ایده اصلی، پردازش اطلاعات، مدیریت زمان، خودآزمایی، راهبردهای آزمون و انگیزش، همبستگی مثبت داشت. در مقابل، سبک تفکر قضاوتگر با اضطراب، رابطه منفی نشان داد. تحلیل رگرسیون نشان داد که در تمام موارد دارای رابطه مثبت، قابلیت پیش بینی نیز وجود دارد. در این میان، راهبرد راهنمای مطالعه با هیچ یک از سبک های تفکر، رابطه معناداری نداشت.
مؤلفه های سه گانه ارزشیابی توصیفی: بازخوردها، خود سنجی و همسال سنجی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در یک دهه اخیر ارزشیابی توصیفی در مدارس ابتدایی توسط آموزش وپرورش رواج یافته است. از تکنیک های مورداستفاده در این شیوه ارزشیابی، استفاده از بازخورد، خود سنجی و همسال سنجی است. مطالعه کمی-کیفی ارزشیابی توصیفی از طریق پاسخگویی به این سؤال که کیفیت بازخوردهای معلمین، خود سنجی و همسال سنجی دانش آموزان چگونه بوده؟ هدف این مقاله است. شیوه تحقیق تلفیقی از روش های «اسنادی – توصیفی و پیمایشی» است. 64 مدرسه در 30 منطقه آموزشی در استان های منتخب به عنوان نمونه انتخاب شدند. از 1 فرم وارسی برای سند کاوی کارپوشه و 1 فرم مصاحبه با پایایی و روایی مناسب استفاده شد. داده های کمی با روش توصیفی و داده های حاصل از وارسی محتوای کارپوشه ها و مصاحبه ها با استفاده از روش های ناظر بر مطالعات کیفی تحلیل شد. نتایج نشان داد معلمان تا حدودی فراتر از عملکرد دانش آموز به آنان بازخورد می دهند، محتوای بازخوردهایشان باهدف های یادگیری مربوط نیست، جذابیت توصیف ها در حد متوسطی است و با سطح رشد دانش آموزان کمتر تناسب دارد. در بازخوردها کمتر اثری از عباراتی بود که برای جبران کاستی های یادگیری دانش آموز فرصتی فراهم شود اما لحن بازخوردها تا حدودی محترمانه است. در خود سنجی دانش آموزان در پرسش از خود مهارت لازم ندارند و ضعف در مهارت های چهارگانه خود سنجی در پایه های پایین ، بیشتر مشهود است. معلمان از روش های محدودی برای همسال سنجی استفاده می کنند و آشنایی اندکی با مفاهیم و روش های همسال سنجی دارند
تحلیل محتوای کتاب درسی علوم پایه هفتم (اول متوسطه) مبتنی بر مراحل حل مسئله(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در جهت گیری کلی سازماندهی محتوای علوم در برنامه درسی ملی ذکر شده است که این حوزه به پرورش مهارتهای فرآیندی علمی می پردازد وبه انتقال فرآورده های دانش اکتفا نمی کند. همچنین این برنامه آموختن روش و مسیر کسب علم را یکی از اهداف اصلی آموزش علوم می داند(سند ملی برنامه درسی جمهوری اسلامی ایران ،1391). یکی از اقدامات اساسی برای دستیابی به این مقصود تألیف کتاب بر مبنای تقویت فرآیندهای شناختی است که به زعم صاحب نظران توجه به مراحل حل مسئله از آن جمله است. هدف پژوهش حاضر، تحلیل محتوای کتاب علوم پایه هفتم از نظر میزان توجه به این رویکرد است. روش تحقیق، توصیفی و از نوع تحلیل محتواست. ابزار تحقیق فرم تحلیل محتوا با توجه به مراحل حل مسئله شامل: برخورد با موقعیت مبهم(مسئله)،گردآوری اطلاعات، ساختن فرضیه، آزمایش فرضیه و نتیجه گیری است. در تجزیه و تحلیل داده ها از روش آنتروپی شانون استفاده شده است. نتایج نشان می دهد که در مجموع محتوای کتاب 35 درصد فعال (حداقل به یک مرحله توجه شده است) و 65 درصد غیر فعال است. همچنین محتوای کتاب در مقوله های تصاویر ومتن با مراحل حل مسئله انطباق لازم را ندارد، اما از نظر فعالیتها (تکالیف وتمرینها) انطباق لازم را داراست و در محتوای فعال، مراحل اول تا چهارم با ضریب اهمیت به ترتیب 378/0،257/0، 253/0 و 125/0بیشتر مورد توجه قرار گرفته است.
ردیابی مؤلفه های برابری آموزشی در برنامه درسی مطالعات اجتماعی دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سال 1390 سند تحول بنیادین نظام تعلیم و تربیت به تصویب رسید. یکی از مؤلفه های این سند تأکید بر برابری آموزشی بود. هدف اصلی پژوهش حاضر، ردیابی مؤلفه های کانونی برابری آموزشی در برنامه درسی قصد شده، تدریس شده و کسب شده در درس مطالعات اجتماعی دوره ابتدایی در سال تحصیلی 95-1394 براساس مدل مک کوان بود. بر این اساس، سه مؤلفه کانونی برابری آموزشی (تکثر فرهنگی، جنسیت و وضعیت اقتصادی- اجتماعی) در کتاب هاى مطالعات اجتماعی به عنوان "برنامه درسی قصد شده " مورد بررسی قرار گرفتند. همچنین تعداد دوازده نفر از معلمان دوره ابتدایی پایه های سوم تا ششم (هر پایه سه معلم) برای بررسی "برنامه درسی اجرا شده " و نیز دوازده نفر از والدین دانش آموزان دوره ابتدایی پایه های سوم تا ششم (هر پایه سه والد) در شهر شیراز برای بررسی "برنامه درسی کسب شده " به روش نمونه گیری هدفمند و تکنیک گلوله برفی تا حد رعایت قاعده ی نقطه اشباع انتخاب شدند. نتایج حاصل از پژوهش حاضر نشان داد که در برنامه درسی قصد شده، در مؤلفه جنسیت بر نقش مادری برای دختران و نقش اقتصادی برای پسران تأکید شده است. مؤلفه تکثر فرهنگی حوزه مغفول به شمار می رفت و در مؤلفه اقتصادی- اجتماعی بر شهرنشینی و قشر متوسط تأکید شده است. همچنین، در برنامه درسی اجرا شده، در مؤلفه جنسیت بر نقش مادری برای دختران و نقش اقتصادی برای پسران تأکید شده است، در مؤلفه تکثر فرهنگی، معلمان خود را مروج تکثر فرهنگی ندانستند و در مؤلفه اقتصادی- اجتماعی بر قشر متوسط شهری تأکید داشتند. از طرفی، در برنامه درسی کسب شده، نگرش دختران و پسران همسو بر استقلال مالی و کسب شغل و پایگاه اجتماعی بالا بود. همچنین عدم تساهل و مدارا در تفاوت های فرهنگی را در نگرش و رفتارشان نشان می دادند و بیشتر بر وضعیت اقتصادی- اجتماعی بالا و آن هم زندگی در شهرهای بزرگ تأکید داشتند.
جایگاه ادبیات کودک در کتاب های درسی مقطع ابتدایی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال دهم بهار ۱۳۹۵ شماره ۴۰
61 - 94
حوزههای تخصصی:
به منظور بررسی میزان بهره گیری کتاب های درسی مقطع ابتدایی از گونه های مختلف ادبی اعم از شعر و داستان، ۴۳ کتاب درسی کلیه پایه های شش گانه با استفاده از روش تحلیل محتوا سطر به سطر مورد مطالعه قرار گرفتند. یافته ها نشان داد به طور کلی ۲۳۱ داستان و ۹۵ شعر در کتاب های درسی مقطع ابتدایی بکار رفته است که پایه سوم با ۷۰ مورد در رتبه اول، پایه پنجم با ۶۵ مورد در رتبه دوم و پایه اول با ۳۲ مورد در رتبه آخر قرار گرفت. کتاب های فارسی با ۲۰۱ مورد و هدیه های آسمانی با ۱۰۴ مورد در بین کتاب ها در رتبه های اول و دوم قرار گرفتند. از ۱۱۶ شاعری که شعر آن ها در کتاب های درسی چاپ شده بود ۱۹ درصد زن و ۷۲ درصد مرد بوده اند. کبری هاشمی با ۹ شعر و مصطفی رحماندوست، محمود کیانوش از شاعران معاصر و سعدی از متقدمان با ۶ شعر در رتبه های بعدی قرار گرفتند. در مقابل ۱۱۶ شاعر، دانش آموزان فقط با نام ۳۰ نویسنده آشنا می شوند کلمه داستان با ۳۲۱ بار تکرار، شعر ۶۵ و شاعر ۳۵ بار تکرار کلمات پر بسامد و تصویرهای «خواندن قرآن»، «کتاب» و « کتابخوانی» با ۴۴، ۳۰ و ۲۸ بار تکرار پر بسامدترین تصاویر بکار رفته در کتاب های درسی بودند.
نقد نظریه رایج برنامه درسی پنهان؛ ضرورت چرخش پارادایمی از برنامه درسی قصد نشده به برنامه درسی قصد شده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال دهم بهار ۱۳۹۵ شماره ۴۰
123 - 144
حوزههای تخصصی:
هدف مقاله حاضر، نقد نظریه رایج برنامه درسی پنهان از منظر رویکرد غیر قصد شده این نوع برنامه درسی است. آنچه امروزه در ادبیات برنامه درسی، پنهان خوانده می شود ناظر به یادگیری های ضمنی است که یادگیرنده بدون قصد قبلی سیاست گذاران و برنامه ریزان برنامه درسی، بدان دست پیدا می کند. درواقع آنچه در طیف کنترلی برنامه ریزان درسی قرار ندارد، برنامه درسی پنهان خوانده شده است. این مقاله بر آن است نقدی بر این رویکرد داشته، این نوع نگاره و نگاه را به چالش کشیده و در عوض نگاه متفاوت و بدیلی ارائه نماید. در نگاه جدید، استدلال می شود برنامه درسی پنهان اساساً نمی تواند قصد نشده نباشد، چون در این صورت با مفهوم برنامه و به تبع آن، برنامه درسی پنهان در تضاد خواهد بود. این نوشتار استدلال می کند که یادگیری های دیگری غیر از برنامه درسی قصد شده در کلاس وجود دارد و شاید پر کشش تر و پرانرژی تر از برنامه درسی رسمی باشد، اما نمی تواند عنوان آن «برنامه» و «پنهان» باشد. این نوع پدیده می تواند هر چیزی به غیراز برنامه درسی پنهان باشد. همان طوری که در اصل مقاله نیز بدان اشاره شده است، محقق آن را «یادگیری» می نامد، آن هم یادگیری ضمنی، اما آن را برنامه درسی نمی داند و نیز به آن برنامه درسی پنهان اطلاق نمی کند. پایان مقاله، تأکید خود را بر ارائه قرائتی متفاوت از قرائت رایج برنامه درسی پنهان اختصاص داده و مؤلفه های این نوع برنامه را که اتفاقاً هم پنهان است و هم قصد شده در اختیار خواننده قرار می دهد.
میزان به کارگیری اصول گرایس در انشای دانش آموزان پایه هشتم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال یازدهم پاییز ۱۳۹۵ شماره ۴۲
31 - 52
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی میزان به کارگیری اصول گرایس در انشای دانش آموزان پایه ی هشتم دوره ی اول متوسطه است. چارچوب نظری پژوهش، اصل همکاری گرایس و اصول چهارگانه ی آن است که مشتمل بر چهار اصل کمیت، کیفیت، ارتباط و حالت می باشد. در این پژوهش، اصول گرایس و میزان کاربرد و تأثیر آنها بر نوشتار مورد مطالعه قرار می گیرد. همچنین ترتیب به کارگیری این اصول در نوشتار دانش آموزان مدنظر است. برای انجام این پژوهش از روش میدانی استفاده شده است. پرسش اصلی پژوهش این است که میزان به کارگیری اصول گرایس در نوشتار چه اندازه است و چگونه به خلق یک متن کمک می کنند. به منظور انجام این بررسی، پژوهشگران، با تجزیه و تحلیل 121 مورد از انشای دانش آموزان دختر پایه ی هشتم، عواملی را که در فرایند نوشتن به رعایت کمیت، کیفیت، ارتباط و حالت منجر می شوند، استخراج می کنند و آمار توصیفی از آنها به دست می دهند. یافته های حاصل از پژوهش نشان داد که می توان از اصول گرایس برای بهبود مهارت نوشتاری (انشا) دانش آموزان نیز استفاده کرد. دانش آموزان می توانند این اصول را به عنوان چارچوبی در ذهن داشته باشند و هنگام نوشتن از آنها استفاده کنند. آمار توصیفی این پژوهش نشان می دهد که دانش آموزان این پایه ی تحصیلی اصل کمیت را 30%، اصل کیفیت را 18%، اصل ارتباط را 83% و اصل حالت را 18% رعایت کرده اند. همچنین در این پژوهش خواهیم دید که اصول گرایس با یکدیگر هم پوشی دارند و رعایت یا عدم رعایت یک اصل، اصول دیگر را نیز تحت تأثیر قرار می دهد. ترتیب بسامد به کارگیری این اصول در نوشته های دانش آموزان این پایه از بیشترین به کمترین به ترتیب اصل ارتباط، اصل کمیت، اصل کیفیت و اصل حالت است.
بررسی تأثیرکارورزی فکورانه در برنامه درسی تربیت معلم بر رشد شایستگی های دانشجو معلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر کارورزی فکورانه در برنامه درسی تربیت معلم بر رشد شایستگی های حرفه ای دانشجومعلمان است. روش پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی و در زمره طرح های پژوهشی شبه آزمایشی، از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه ی آماری شامل کلیه ی دانشجو معلمان دانشگاه فرهنگیان تهران است که در سال تحصیلی 94-1393 برای اولین بار برنامه جدیدکارورزی را گذرانده اند؛ روش نمونه گیری از نوع نمونه گیری در دسترس بود. حجم نمونه، 66 نفر بود که درگروه آزمایش 34 نفر و در گروه کنترل 32 نفرشرکت داشتند. ابزار سنجش پژوهش حاضر، پرسش نامه محقق ساخته بود. روایی آن مورد تایید متخصصان دانشگاهی قرار گرفته و پایایی آن با محاسبه ضریب آلفای کرونباخ 90/0 به دست آمد. داده های گردآوری شده در دو سطح آمار توصیفی و آمار استنباطی (آزمون t مستقل و t همبسته، کوواریانس) مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد میزان شایستگی حرفه ای دانشجو معلمانی که با برنامه درسی کارورزی فکورانه آموزش دیدند نسبت به گروهی که با روش سنتی کارورزی را آموزش دیدند؛ بیشتر بود. در مجموع می توان نتیجه گرفت که در توسعه شایستگی های دانشجو معلمان، حضور و عمل و بازاندیشی بر عمل توسط دانشجومعلمان در کلاس درس، تعامل مدرسه و دانشگاه، حمایت استاد کارورزی و معلم راهنما، اهداف مشترک و هماهنگ مدرسه و دانشگاه، مسأله یابی، سمینار، کارگاه و پژوهش روایتی مؤثر است.
معرفی نظریه تعمیم پذیری و تشریح فرآیند یک مطالعه اندازه گیری جهت سنجش اعتبار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: شناسایی و جداسازی منابع چندگانه خطای اندازه گیری و برآورد هر یک از آن ها، تمایز گذاشتن میان تصمیم های نسبی و مطلق، تمایز گذاشتن میان رویه های اندازه گیری ثابت و تصادفی و همچنین پرداختن به طرح های مختلف مطالعه D را می توان از جمله نقاط قوت نظریه تعمیم پذیری ذکر کرد که نظیر آن ها در نظریه کلاسیک آزمون وجود ندارد. با وجود این نقاط قوت، نظریه تعمیم پذیری برای محققان کشورمان ناشناخته است و تحقیقات انگشت شماری در این زمینه صورت گرفته است. هدف: هدف از این مقاله، معرفی نظریه تعمیم پذیری و نشان دادن قابلیت کاربرد عملی آن در سنجش اعتبار اندازه ها بود. یافته ها: علاوه بر مقایسه میان دو نظریه کلاسیک آزمون و تعمیم پذیری، چارچوب مفهومی نظریه تعمیم پذیری به سادگی بیان گردید. همچنین، در این مقاله فرآیند طراحی، تحلیل و تفسیر یک مطالعه اندازه گیری در قالب یک مثال به همراه محاسبات و معادلات مربوطه، در 15 گام اصلی با جزئیات تشریح شد تا برای محققان و آزمون سازان یک راهنمای کاربردی جهت سنجش اعتبار باشد. نتیجه گیری: سودمندی GT نسبت به CTT جهت برآورد اعتبار به خصوص در وضعیت های اندازه گیری پیچیده نمایان گردید. همچنین، GT محققان را قادر می سازد که با اقدامات بهینه سازی، سهم خطا را در طرح اندازه گیری شان کاهش دهند که این کار، افزایش دقت در تعمیم نتایج را به دنبال خواهد داشت.
ارزیابی برنامه درسی ملی تدوین شده جمهوری اسلامی ایران بر اساس ملاک های برگرفته از دانش نظری حوزه مطالعات برنامه درسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله کوشش بر آن بوده است تا تحلیل و ارزیابی نقادانه برنامه درسی ملی تدوین شده جمهوری اسلامی ایران با توجه به ملاک های برگرفته از دانش نظری حوزه مطالعات برنامه درسی با تأکید بر مباحث دیدگاه های برنامه درسی و برنامه درسی ملی، به منظور شناخت تفاوت ها، انحراف ها و کاستی های سند برنامه درسی ملی تدوین شده انجام پذیرد و توصیه هایی جهت بازنگری آن حاصل اید. پژوهش از نظر ماهوی در گروه «پژوهش ارزشیابی» قرار می گیرد و از نظر نوعِ پژوهش، «کاربردی» محسوب می گردد. بررسی و ارزیابی انجام شده با توجه به ملاک های مورد نظر پژوهش در قالب شش مؤلفه تشکیل دهنده 1- هدف ها و دیگر عناصر اصلی برنامه درسی، 2- برداشت ها و مفهوم سازی ها از برنامه درسی ملی، 3- الزاماتِ قبلی، زمینه سازی ها، شرایط پذیرش، 4- ویژگی های ساختاری و اجرایی، 5- توجه به برنامه ریزی درسی مبتنی بر مدرسه و روند های نوآورانه و 6- توجه به حوزه دیدگاه های برنامه درسی صورت گرفته است و به دو سؤال ویژه در نظر گرفته شده پژوهش پاسخ داده شده است.