فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۸۱ تا ۹۰۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه خرده مقیاس های شناختی شامل استدلال سیال، حافظه فعال و پردازش دیداری-فضایی در دانش آموزان دارای اختلال یادگیری در خواندن و ریاضیات، با تأکید بر رویکرد شناختی انجام شد. این مطالعه از نوع علّی-مقایسه ای بود و در ابتدا نمونه ای متشکل از ۹۰ دانش آموز (۳۰ نفر با اختلال خواندن، ۳۰ نفر با اختلال ریاضی، و ۳۰ نفر بدون اختلال یادگیری به عنوان گروه عادی) به روش نمونه گیری در دسترس از میان مراجعه کنندگان به مراکز مشاوره و کلینیک های روان شناسی شهر تهران انتخاب شدند. پس از حذف ۱۲ مورد دارای داده های ناقص، تحلیل نهایی بر روی ۷۸ دانش آموز انجام شد. به منظور سنجش مؤلفه های شناختی، از آزمون هوش استنفورد–بینه (نسخه پنجم) استفاده گردید و داده ها با تحلیل واریانس چندمتغیره و آزمون های تعقیبی توکی تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که عملکرد دانش آموزان دارای اختلال یادگیری در خرده مقیاس های استدلال سیال، حافظه فعال و پردازش دیداری-فضایی به طور معناداری پایین تر از گروه دانش آموزان عادی بود (p<0.05)، در حالی که بین دو گروه اختلال خواندن و اختلال ریاضی تفاوت معناداری مشاهده نشد. این نتایج نشان می دهد که نارسایی در مؤلفه های شناختی مورد سنجش، در هر دو نوع اختلال یادگیری خاص وجود دارد و می تواند در تضعیف عملکرد تحصیلی دانش آموزان نقش داشته باشد. در مجموع، یافته های این پژوهش با تأکید بر نقش خرده مقیاس های شناختی آزمون هوش استنفورد–بینه در تبیین مشکلات یادگیری، بر ضرورت طراحی مداخلات شناخت محور جهت بهبود این مؤلفه ها تأکید می ورزد؛ مداخلاتی که می توانند زمینه ارتقاء عملکرد تحصیلی و کاهش علائم اختلالات خواندن و ریاضی را فراهم سازند.
اثربخشی آموزش مدیریت زمان بر نیازهای خود تعیین گری و جهت گیری زندگی دانش آموزان دختر
منبع:
نوآوری های اخیر در روان شناسی سال ۲ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱
75 - 88
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش مدیریت زمان بر نیازهای خودتعیین گری و جهت گیری زندگی دانش آموزان دختر انجام شد. این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. تعداد 30 نفر از دانش آموزان دختر پایه چهارم ابتدایی شهرستان جغتای در سال تحصیلی 1403-1402 با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گروه کنترل جایگزین شدند. گردآوری داده ها با مقیاس ارضای نیازهای بنیادین عمومی (BNSG-S) و آزمون جهت گیری زندگی (LOT) انجام شد. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش مدیریت زمان قرار گرفتند و گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردند. تحلیل کواریانس چندمتغیره نتایج نشان داد که آموزش مدیریت زمان بر نیازهای خودتعیین گری و جهت گیری زندگی دانش آموزان دختر اثر مثبت و معناداری دارد (0.05>P). به نظر می رسد که بهتر است مشاوران مدارس از آموزش مدیریت زمان برای کمک به تحقق نیازهای خودتعیین گری و جهت گیری زندگی استفاده کنند.
نقش میانجی تاب آوری در رابطه راهبردهای تنظیم هیجان با میزان استفاده آموزگاران زن از شبکه های اجتماعی
منبع:
نوآوری های اخیر در روان شناسی سال ۱ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴
60 - 72
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی تاب آوری در رابطه راهبردهای تنظیم هیجان با میزان استفاده آموزگاران زن از شبکه های اجتماعی انجام شد. این پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش را آموزگاران زن شهرستان چابهار در سال تحصیلی 1402-1403 تشکیل می دادند. تعداد 200 نفر از این افراد با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و پرسشنامه استفاده از شبکه های اجتماعی، پرسشنامه تنظیم هیجان (ERQ) و مقیاس تاب آوری کانور و دیویدسون (CD‐RISC) را تکمیل کردند. تجزیه و تحلیل داده ها با تحلیل مسیر انجام شد. نتایج نشان داد که ارتباط منفی و معنی داری بین ارزیابی مجدد و تاب آوری با میزان استفاده از شبکه های اجتماعی وجود دارد (0.01>P). مدل مسیر نیز از برازش مطلوبی برخوردار بود و تاب آوری نقش میانجی در رابطه بین راهبردهای تنطیم هیجان با میزان استفاده از شبکه های اجتماعی داشت. براساس یافته های به دست آمده لازم است با آموزش های مناسب، به بهبود تنظیم هیجان و تاب آوری در معلمان پرداخت تا پیامدهای مثبتی در میزان استفاده از شبکه های اجتماعی آنان داشته باشد.
اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر حساسیت اضطرابی، شدت درد ادراک شده و مدیریت هیجان در زنان سالمند مبتلا به آرتریت روماتوئید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۵۲)
81 - 96
حوزههای تخصصی:
مقدمه: این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر حساسیت اضطرابی، ادراک درد و مدیریت هیجان در زنان سالمند مبتلا به آرتریت روماتوئید انجام شد.روش: روش پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی با طرح پیش- پس آزمون با دو گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری شامل تمامی زنان سالمند مبتلا به آرتریت روماتوئید مراجعه کننده به کلنیک درد وابسته به بیمارستان میلاد شهر تهران در سال 1401 بود، که با روش نمونه گیری در دسترس تعداد 28 نفر انتخاب و به روش تصادفی در دو گروه مساوی 14 نفری گمارش شدند. درمان پذیرش و طی 8 جلسه گروهی و هر جلسه به مدت 90 دقیقه (5/1 ساعته) برای افراد گروه آزمایش اجرا شد، اما گروه کنترل این برنامه مداخلاتی را دریافت نکردند. گردآوری داده ها با پرسشنامه حساسیت اضطرابی (پترسون و ریس، 1992)، پرسشنامه استاندارد شدت درد (کیوبک و همکاران، 1995) و پرسشنامه دشواری تنظیم هیجان (گرتز و رومر، 2004) انجام شد. به منظور تحلیل داده ها از آزمون های t مستقل و زوجی تحلیل کواریانس چندمتغیری با کمک نرم افزار آماری SPSS/26 استفاده شد.یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که میانگین نمره حساسیت اضطرابی در گروه آزمایش در مرحله پس آزمون نسبت به گروه کنترل تفاوت معناداری داشته است (05/0>P). همچنین، تحلیل کوواریانس نشان داد بین میانگین نمره شدت درد ادراک شده و مدیریت هیجان آزمودنی های دو گروه در مرحله پس آزمون تفاوت از نظر آماری معنادار بوده است (05/0>P).نتیجه گیری: نتایج این پژوهش می تواند تلویحات کاربردی برای درمانگران جهت کاهش مشکلات عاطفی-رفتاری مبتلایان به آرتریت روماتوئید به ویژه در زنان سالمند در کنار دارو درمانی ارایه دهد.
Problem-Solving Styles Based on Cognitive, Emotional, and Spiritual Intelligence among Iranian Adults(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Abstract
This study aimed to investigate the contribution of Cognitive, Emotional, and Spiritual intelligence (IQ, EQ, and SQ respectively) in explaining Problem-solving styles. To do this, 544 Iranian adults (14-80 years; 261 females and 283 males) participated in this study and were asked to answer the Problem-solving Questionnaire, Raven’s Progressive Matrices IQ Test, Bradbury-Greaves’ Emotional Intelligence Questionnaire, and the Spiritual Intelligence Questionnaire. Considering that the growth and formation of spiritual intelligence start in adolescence and will accompany a person until the end of his life, the sample of this research was selected from adolescence to adulthood. For data analysis, simultaneous multivariate regression was used, and the results showed that EQ (Emotional intelligence) and SQ (Spiritual intelligence ) were able to significantly predict the adaptive Problem-solving style (including creative Problem solving, confidence, and approach), IQ, EQ, and SQ were able to predict substantially the non-adaptive Problem-solving style (including helplessness, control, and avoidance) each person seems to be more successful in solving some problems due to the extent to which he/she uses different intelligence.
تدوین مدل رابطه والد- فرزند بر اساس پریشانی روانی و اضطراب اجتماعی با میانجی گری ذهن آگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۲۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۴
125 - 148
حوزههای تخصصی:
رابطه میان والدین و فرزندان نوجوان به سبب ویژگی های خاص رشدی این گروه سنی با چالش های ویژه ای رویارو است. از این رو، این پژوهش با هدف تدوین مدل رابطه والد- فرزند بر اساس پریشانی روانی و اضطراب اجتماعی با میانجی گری ذهن آگاهی در دانش آموزان نوجوان به انجام رسید. پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از حیث ماهیت، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان نوجوان شهر تهران و نمونه آماری برابر با 300 نفر بود که از مدارس پنج منطقه تهران انتخاب گردید. روش نمونه گیری به صورت خوشه ای انجام گرفت. به منظور گردآوری داده ها از پرسشنامه پریشانی روان شناختی کسلر (2002)، رابطه والد - فرزند فاین، مورلند و شوبل (1983)، ذهن آگاهی والاچ و همکاران (2006) و اضطراب اجتماعی کانر (2000) استفاده گردید. به منظور تحلیل آماری از مدل معادلات ساختاری بهره گرفته شد. یافته ها نشان داد که ضریب مسیر استاندارد پریشانی روانی و اضطراب اجتماعی با رابطه والد فرزند در نوجوانان به میزان 43/0- و 17/0- محاسبه شد که نشان گر معنادار بودن این روابط بود (01/0>P).. ولی از سویی، ذهن آگاهی دارای نقش میانجی گری در رابطه استاندارد پریشانی روانی و اضطراب اجتماعی و رابطه والد فرزند در نوجوانان بود (01/0>P). بنا بر نقش میانجی گری ذهن آگاهی در تبیین رابطه متغیرهای آسیب زا و روابط والد فرزند، روانشناسان و مشاوران می توانند به منظور کاهش اثرات مشکلات روانی و اجتماعی نوجوانان بر وضعیت زندگی آنان، در جلسات گروهی و فردی به برخورداری دانش آموزان نوجوان از ذهن آگاهی توجه خاص داشته باشند.
اعتبارسنجی الگوی مطلوب شخصیت از نگاه مولانا و بررسی تطبیقی آن با رویکردهای شناختی و انسان گرایانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی دوره ۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵ (مجموعه مقالات رفتار و ذهن)۵
157-179
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف اعتبارسنجی الگوی مطلوب شخصیت از نگاه مولانا و بررسی تطبیقی آن با رویکردهای شناختی و انسان گرایانه انجام شد. روش شناسی: این پژوهش به لحاظ هدف، کاربردی و همچنین، به لحاظ نوع داده ها، آمیخته (کیفی-کمی) از نوع اکتشافی که در بخش کیفی فراترکیب و در بخش کمی توصیفی-پیمایشی بود. جامعه مورد مطالعه در بخش کیفی شامل مبانی نظری و پیشینه مرتبط پایگاه های داده داخلی (1380-1402) و خارجی (2000-2023) و در بخش کمی شامل اساتید رشته های علوم تربیتی در دانشگاه های آزاد اسلامی بود. حجم نمونه در بخش کیفی حذف سیستماتیک بر اساس نمودار جریان مدل پریزما و در بخش کمی 20 نفر بر اساس نمونه گیری هدفمند و اصل اشباع انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها در بخش کیفی اسناد کتابخانه ای و در بخش کمی پرسشنامه سنجش اعتبار الگو بود. در بخش کیفی به منظور محاسبه روایی چک لیست 27 موردی بر اساس مدل پریزما و برای محاسبه پایایی روش ضریب کاپای کوهن استفاده شد و در بخش کمی به منظور محاسبه روایی از روایی محتوایی و سازه و همین طور به منظور محاسبه پایایی از ضرایب آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی استفاده شد که نتایج بیانگر روا و پایا بودن ابزارها بود. روش تجزیه وتحلیل داده ها تحلیل مضمون (مضامین پایه، فراگیر و سازمان دهنده) بود. یافته ها: نتایج پژوهش حاضر نشان دادند که الگوی مطلوب شخصیت از نگاه مولانا دارای ابعاد بعد اجتماعی شخصیت انسان، خودآگاهی و شناخت خویشتن، مدیریت عواطف و تعادل درونی و تجربه و درس آموزی از زندگی بود که این ابعاد دارای مؤلفه های همدلی و ارتباط با دیگران، تعهد اجتماعی و احساس تعلق، تعامل سازنده و همکاری، ارزش های اخلاقی و معنوی، والایش و تعالی روحی انسان، تفکر و خردورزی، پذیرش مسئولیت های فردی و عدم فرافکنی، رشد و شکوفایی فردی، انتقادپذیری، عدم عیب جویی، تنظیم هیجانی، ابراز مناسب هیجانات، بهزیستی، دل بستگی، رویکردها و نگرش ها و مدیریت چالش ها بود. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش نشان دادند که الگوی مطلوب شخصیت از نگاه مولانا شامل ابعاد مختلفی مانند آگاهی از خود، تنظیم هیجانی، تعاملات اجتماعی، و رشد فردی است که با مؤلفه های رویکردهای شناختی و انسان گرایانه هم پوشانی دارد. این نتایج می توانند در حوزه های آموزش، روان شناسی شخصیت، و توسعه فردی مورد استفاده قرار گیرند.
مقایسه اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی و بهزیستی درمانی بر ادراک خطر و پریشانی روان شناختی بیماران مبتلا به فشار خون بالا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی دوره ۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵ (مجموعه مقالات رفتار و ذهن)۵
216-228
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی و بهزیستی درمانی بر ادراک خطر و پریشانی روان شناختی بیماران مبتلا به فشار خون بالا بوده است. روش شناسی: این پژوهش با توجه به هدف کاربردی و روش گردآوری داده ها میدانی، از نظر روش اجرا توصیفی از نوع مداخله ای و نیمه آزمایشی با طرح (پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل) بود. جامعه آماری شامل کلیه بیماران مبتلا به فشار خون بالا 45 تا 55 ساله ی در مراکز بهداشتی و بیمارستان های شهر بابل که در شش ماهه اول سال 1403 مراجعه نموده اند و دارای پرونده می باشند، که با درنظر گرفتن ملاک های ورود و خروج و روش در دسترس تعداد 45 نفر (15 نفر گروه درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی، 15 نفر گروه بهزیستی درمانی و 15 نفر در گروه کنترل) به عنوان نمونه انتخاب شده بودند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه های استاندارد شاخص های ادراک خطر اوسلین و لینه (2011)، پریشانی روان شناختی کسلر و همکاران (2003) بود. روایی این پرسشنامه ها توسط متخصصان مورد تأیید قرار گرفت، پایایی از طریق ضریب آلفای کرونباخ به ترتیب (79/0، 94/0، 89/0 صدم) محاسبه گردید. برای تجزیه وتحلیل داده ها نیز از بخش توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و استنباطی (کولموگروف اسمیرنوف و تحلیل کواریانس چندمتغیره و تک متغیره) با استفاده از نرم افزار SPSS24 و EXCEL انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد بین اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی و بهزیستی درمانی بر ادراک خطر و پریشانی روان شناختی بیماران مبتلا به فشار خون بالا تفاوت دارد. همچنین نشان داد درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر ادراک خطر و پریشانی روان شناختی بیماران مبتلا به فشار خون بالا اثربخش است. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی در کاهش پریشانی روان شناختی و بهبود ادراک خطر بیماران مبتلا به فشار خون بالا اثربخش تر از بهزیستی درمانی است.
اثربخشی طرحواره درمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) برانعطاف پذیری شناختی و کیفیت زندگی زوجین متعارض(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از این پژوهش، بررسی اثربخشی طرحواره درمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) بر انعطاف پذیری شناختی و کیفیت زندگی زوجین متعارض بود. روش شناسی: این پژوهش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل انجام شد. نمونه پژوهش شامل 24 زوج متعارض بود که به صورت تصادفی به سه گروه تقسیم شدند: گروه طرحواره درمانی (8 زوج)، گروه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (8 زوج)، و گروه کنترل (8 زوج). هر دو گروه آزمایشی به مدت هفت جلسه 120 دقیقه ای تحت مداخله قرار گرفتند. ابزارهای مورد استفاده شامل پرسشنامه های انعطاف پذیری شناختی و کیفیت زندگی بودند. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که هر دو گروه آزمایشی در مقایسه با گروه کنترل، بهبود معناداری در انعطاف پذیری شناختی و کیفیت زندگی داشتند. همچنین، نتایج پیگیری نشان داد که این بهبودها در هر دو گروه طرحواره درمانی و ACT تا دو ماه پس از پایان مداخلات پایدار بوده اند. با این حال، تفاوت معناداری بین اثربخشی این دو رویکرد مشاهده نشد. نتیجه گیری: بر اساس یافته های این پژوهش، هر دو رویکرد طرحواره درمانی و ACT می توانند به طور مؤثری باعث افزایش انعطاف پذیری شناختی و بهبود کیفیت زندگی در زوجین متعارض شوند. این نتایج نشان دهنده اثربخشی این دو روش در کاهش تعارضات زناشویی و بهبود سلامت روانی زوجین است.
Comparison of the Effectiveness of Assertiveness Training and Logotherapy on Cognitive Emotional Regulation and Psychological Well-Being in Mothers of Children with Autism Spectrum Disorder(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The present research aimed to compare the effectiveness of assertiveness training and Logotherapy on cognitive emotional regulation and psychological well-being in mothers of children with autism spectrum disorders. Methods: The research design was a quasi-experimental pre-test post-test with a control group. The study population included all mothers of children with autism spectrum disorders in Tehran during the years 2022-2023. Sixty eligible individuals were randomly sampled into three groups: Experimental Group 1, Experimental Group 2, and a Control Group. The research variables were measured using the Gratz and Roemer (2004) Emotion Regulation Questionnaire and the Ryff (1989) Psychological Well-being Scale. Experimental Groups 1 and 2 received eight 2-hour sessions of Logotherapy and assertiveness training respectively, while the control group received no intervention during this period. Data analysis was conducted using SPSS software. Findings: The results indicated that there was a significant difference in the effectiveness of assertiveness training and Logotherapy on cognitive emotional regulation among mothers of children with autism spectrum disorder (p = 0.05). There was also a significant difference in the effectiveness of assertiveness training and Logotherapy on the psychological well-being of these mothers (p = 0.05). Conclusion: Therefore, it can be concluded that both assertiveness training and Logotherapy enhance cognitive emotional regulation, with Logotherapy being a more effective method for increasing psychological well-being compared to assertiveness training.
Predicting Attitudes Toward Marital Infidelity in Couples Based on Attachment Styles and Personality Traits with the Mediation of Coping Strategies (Gender Comparison)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The present study aimed to predict attitudes toward marital infidelity in couples based on attachment styles and personality traits with the mediation of coping strategies (gender comparison). Methods: The research method was correlational and used structural equation modeling. The statistical population included all married women and men aged 25 to 45 in Tehran. A sample of 420 individuals, comprising 210 women and 210 men, was selected through convenience sampling. Research data were collected using the Whately Marital Infidelity Attitude Questionnaire (2006), the Collins and Read Attachment Styles Questionnaire (1994), the Cattell 16 Personality Factor Test (1973), and the Lazarus-Folkman Coping Strategies Questionnaire (1988). Relationships between variables were assessed using Pearson's correlation test, and the research model was evaluated using the Partial Least Squares (PLS) structural equation modeling technique. The mediation role was also assessed using the bootstrapping method in Smart PLS software. Data analysis was performed using SPSS version 27 and Smart PLS version 3. Findings: The research findings indicated that in the female sample, risk-taking as a personality trait could predict marital infidelity (p < .05). In the male sample, the conscientiousness personality trait directly predicted marital infidelity, while insecure attachment predicted marital infidelity both directly and indirectly through the avoidant-escape coping style (p < .05). Conclusion: The results showed that insecure attachment influences the tendency toward marital infidelity in the male group. Additionally, the conscientiousness factor influences the tendency toward marital infidelity in the male group, and the avoidance and escape strategies influence the tendency toward marital infidelity in the male group. The results also demonstrated that secure attachment negatively impacts the problem-solving coping strategy in the female group. Secure attachment negatively impacts the avoidant-escape strategy in the female group but positively impacts it in the male group. Insecure attachment positively impacts the avoidant-escape strategy in both the female and male groups. The conscientiousness factor positively impacts the problem-solving coping strategy in the female group. Moreover, sociability positively impacts the avoidant-escape strategy in the male group, while emotional stability negatively impacts the avoidant-escape strategy in the overall and male groups. Risk-taking negatively impacts the avoidant-escape strategy in the overall and male groups. These results showed no relationship between insecure attachment and the tendency toward marital infidelity in women.
نقش تجارب آسیب زای دوران کودکی، سبک های اسنادی و شرم درونی شده در پیش بینی افکار خودکشی دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی دوره ۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵ (مجموعه مقالات رفتار و ذهن)۵
61-70
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: خودکشی، یکی از مسائل جدی و مهم در حوزه سلامت روان دانشجویان است. بنابراین شناسایی عوامل خطر مؤثر در خودکشی دانشجویان می تواند زمینه لازم را برای اعمال مداخلات مناسب با هدف پیشگیری و کنترل پدیده خودکشی فراهم نماید. هدف این پژوهش، تعیین نقش تجارب آسیب زای دوران کودکی، سبک های اسنادی و شرم درونی شده در پیش بینی افکار خودکشی دانشجویان بود. مواد و روش: این مطالعه با توجه به هدف از نوع بنیادی و از لحاظ شیوه گردآوری داده ها توصیفی -همبستگی بود . جامعه آماری شامل دانشجویان دانشگاه تبریز در نیمسال تحصیلی اول 1402-1403 بود که از بین آن ها، ۳۷۶ نفر به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس افکار خودکشی (بک،1979)، پرسش نامه ترومای کودکی ( برنشتاین و همکاران،2003)، پرسشنامه سبک های اسنادی (پیترسون و همکاران،1982) و مقیاس شرم درونی شده (کوک، 1993) بود. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ۲۷ و روش تحلیل رگرسیون چندگانه همزمان تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که بین تجارب آسیب زای دوران کودکی (آزار عاطفی، آزار جنسی، آزار فیزیکی، غفلت عاطفی، غفلت جسمی)، سبک اسنادی منفی و شرم درونی با افکار خودکشی ، همبستگی مثبت و معنی دار و بین سبک اسنادی مثبت با افکار خودکشی ، همبستگی منفی و معنی دار وجود دارد (P<0.01). هم چنین ، تحلیل رگرسیون نشان داد که تجارب آسیب زای دوران کودکی، سبک های اسنادی و شرم درونی شده، پیش بینی کننده معنادار افکار خودکشی دانشجویان هستند (P<0.01). نتیجه گیری : تجارب آسیب زای دوران کودکی، سبک های اسنادی و شرم درونی شده به عنوان عوامل پیش بینی کننده مهم در افکار خودکشی دانشجویان مطرح هستند. پیشنهاد می شود که روان شناسان و متخصصان جهت کاهش افکار خودکشی دانشجویان نقش این متغیرها را مورد توجه قرار دهند.
Comparing the Effectiveness of Intensive Short-Term Dynamic Psychotherapy (ISTDP) and Acceptance and Commitment Therapy Enriched with Compassion on the Components of Dysfunctional Communication Beliefs in Women Seeking Divorce(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Applied Family Therapy Journal, Vol. ۵ No. ۴, Serial Number ۲۳ (۲۰۲۴) Special Issue on Women Studies
93-104
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aims to compare the effectiveness of Intensive Short-Term Dynamic Psychotherapy (ISTDP) and Acceptance and Commitment Therapy (ACT) enriched with compassion in altering dysfunctional communication beliefs among women seeking divorce. Methods: Statistical population of this study consisted of all women seeking divorce in District 4 of Tehran city in the year 2021, who were selected from counseling centers supervised by the Organization of Psychology and Welfare through convenience sampling. Next, Eidelson and Epstein’s (1982) Communication Beliefs Questionnaires were distributed for completion, and 45 individuals who scored high on these scales were selected as the sample and randomly placed into two experimental groups and one control group (each group consisting of 15 individuals). For data analysis, descriptive statistical methods (frequency indices, mean, and standard deviation) and inferential statistics (multivariate repeated measures analysis of variance) using SPSS-24 were employed. Findings: Results indicated no significant difference between the ISTDP and ACT enriched with compassion in altering dysfunctional communication beliefs. Both groups showed improvement compared to the control group, but no significant difference was noted between the two in terms of effectiveness. Conclusion: Both ISTDP and ACT enriched with compassion are effective in reducing dysfunctional communication beliefs among women seeking divorce, with no significant difference in effectiveness between the two. This suggests that both therapeutic approaches can be beneficial in this context. Future research should consider broader and more diverse samples, longer follow-up periods, and comparisons to active control groups to further understand the sustained impact and efficacy of these therapies.
بررسی اثربخشی طرح واره درمانی هیجانی بر خشم پنهان و ابراز وجود زنان قربانی خشونت خانگی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
تحقیقات علوم رفتاری دوره ۲۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۷۵)
90 - 103
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: در دهه گذشته از خشونت در برابر زنان به عنوان یکی از جدی ترین چالش های اجتماعی یاد شده است. پدیده دردناک خشونت علیه زنان در ابعاد مختلف آن سلامت جسم و روان زنان را به خطر می اندازد و حقوق انسانی آنان را مورد تجاوز قرار می دهد؛ لذا پژوه ش حاض ر ب ا ه دف بررسی اثربخش ی طرح واره درمانی هیجانی بر خشم پنهان و ابراز وجود زنان قربانی خشونت خانگی انجام شد. مواد و روش ها: روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگی ری ب ا گ روه کنت رل ب ود. جامع ه آم اری پژوه ش زنان قربانی خشونت خانگی مراجعه کنن ده ب ه مراکز بهداشت شهرستان فلاورجان در تابستان 1402 بودن د. تع داد 30 نف ر ب ه روش نمونه گیری هدفمن د انتخ اب و از طری ق گم ارش تصادف ی در گ روه آزمای ش و گ روه کنت رل گمارده شدند (ه ر گ روه 15 نف ر). گروه آزمای ش طرح واره درمانی هیجانی را طی 11 جلسه دریافت کردند. درحالیکه گ روه کنت رل هیچ مداخله ای دریاف ت نک رد. داده ه ا ب ا اس تفاده از پرسش نامه خشم ارتباطی پنهان (نلسون و کارول، 2006) و ابراز وجود (گمبریل و ریچی، 1970) جم ع آوری و ب ا اس تفاده از تحلی ل واریان س با اندازه گیری مک رر در نرم اف زار SPSS نس خه 23 تحلی ل ش دند. یافته ها: نتایج نشان داد طرح واره درمانی هیجانی موج ب کاهش خشم پنهان و بهبود ابراز وجود در زنان قربانی خشونت خانگی گردی د و اث رات درم ان در مرحل ه پیگی ری نی ز باق ی مان د (01/0>p). نتیجه گیری: بنابر یافته های پژوهش حاضر می توان از طرح واره درمانی هیجانی جه ت بهب ود خشم پنهان و ابراز وجود زنان قربانی خشونت خانگی به ره گرف ت.
آسیب در روان درمانی از نگاه مراجعین: یک پژوهش کیفی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
تحقیقات علوم رفتاری دوره ۲۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۷۶)
236 - 253
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: سومین اصل از اصول عمومی نظام نامه اخلاق حرفه ای سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران عبارت است از: "اصل سودمندی و عدم آسیب رسانی". علی رغم وجود چنین توصیه ای، حوزه روانشناسی بالینی و مشاوره در ایران نسبت به آسیب زا بودن برخی مداخلات و گزارش آن ها در تحقیقات، بی تفاوت بوده است. این در حالی است که از شناسایی اثرات منفی روان درمانی چند دهه می گذرد. بااین حال، در فهم آسیب و اثرات منفی، زمینه سازهای آسیب و پیامدهای آن ابهام وجود دارد. بعلاوه، در پژوهش های موجود اغلب برای تعریف آسیب، نظر متخصصان و درمانگران موردتوجه بوده و فهم مشخصی در خصوص تجربه مراجعین به عنوان افرادی که از این خدمات بهره مند می شوند کمتر در دسترس می باشد. مواد و روش ها: مطالعه حاضر از نوع اکتشافی با روش تحقیق کیفی است. ابزار پژوهش مصاحبه نیمه ساختاریافته بوده که با 16 مشارکت کننده که به صورت هدفمند در طی مراحل کدگذاری انتخاب شدند و تجربه خود از شرکت در جلسات روان درمانی را آسیب زا می دانستند با استفاده از رویکرد نظریه داده بنیاد اشتراوس و کوربین با نرم افزار MAXQDA مورد تحلیل قرار گرفت و تا رسیدن به اشباع مقولات ادامه یافت. یافته ها: اطلاعات ثبت، کدگذاری و در قالب کدهای ثانویه، مقولات فرعی و اصلی طبقه بندی شدند. آتوریته درمانگر و ضعف رابطه درمانی به عنوان شرایط علی مرتبط با درمانگر، بعلاوه درماندگی مراجع، بت ساختن از درمانگر و بی اطلاعی از حقوق و فرآیند درمان به عنوان شرایط علی مرتبط با مراجع شناسایی شد. مطابق با تحلیل نظر مشارکت کنندگان، مقولات اصلی آسیب نیز شرم و سوءاستفاده شدن به دست آمد. نتیجه گیری: در فهم آسیب، به ماهیت بین فردی روا ن درمانی توجه چندانی صورت نگرفته و تمرکز بر مداخلات آسیب رسان و تصمیمات نادرست درمانگران بوده است. نتایج نشان می دهد هر درمانگر و هر روان درمانی پتانسیل آسیب زدن به مراجعین را دارد. آنچه می تواند روان درمانی را برای مراجعین آسیب زا سازد، عدم وجود پاسخ دهی مناسب درمانگر به تجربیات درونی مراجع است، خصوصاً زمانی که تجربیات ناخوشایند ایشان مرتبط با ارتباط درمانگر-مراجع باشد.
مقایسه تأثیر تحریک شناختی مبتنی بر تکالیف رایانه ای با و بدون تحریک فراجمجمه ای از طریق جریان الکتریکی مستقیم (tDCS) بر کیفیت زندگی بیماران بهبودیافته از کووید-19(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ زمستان (اسفند) ۱۴۰۳ شماره ۱۴۴
۲۵۵-۲۳۷
حوزههای تخصصی:
زمینه: آسیب عصبی ناشی از کووید-19 می تواند تأثیر منفی طولانی مدت بر عملکردهای شناختی و کیفیت زندگی بهبودیافته گان از بیماری کووید-19 داشته باشد. تحریک شناختی مبتنی بر تکالیف رایانه ای همراه با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای از طریق جریان الکتریکی مستقیم (tDCS) یک رویکرد امیدوارکننده برای مقابله با اختلالات شناختی و به تبع آن کیفیت زندگی این افراد است. ازطرفی، بررسی ها حاکی از آن است که ادبیات پژوهشی درخصوص اثربخشی این روش ترکیبی شکاف تحقیقاتی دارد؛ فاصله ای که نیازمند توجه پژوهشی است. هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه تأثیر تحریک شناختی مبتنی بر تکالیف رایانه ای با و بدون تحریک فراجمجمه ای از طریق جریان الکتریکی مستقیم (tDCS) بر کیفیت زندگی مرتبط با سلامت در بیماران بهبود یافته ازکووید-19 انجام شد. روش: این پژوهش در قالب طرح نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون – پس آزمون همراه با گروه گواه با پیگیری یک ماهه انجام شد. حجم نمونه پژوهش متشکل از 45 بیمار بهبود یافته از کووید-19 در شهر مشهد بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و بطور تصادفی در 3 گروه 15 نفری شامل گروه تحریک شناختی رایانه ای، تحریک شناختی رایانه ای همراه با اعمال تحریک الکتریکی (tDCS) با تحریک آنودال به شیوه تک موضعی و تحریک شناختی رایانه ای همراه با تحریک الکتریکی تصنّعی (شَم) جایگزین شدند. شرکت کنندگان قبل و بعد از مداخله فرم کوتاه 36 سؤالی کیفیت زندگی مبتنی بر سلامت SF-36 (ویر و شربورن، 1992) را تکمیل کردند. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر و نرم افزار 24SPSS استفاده شد. یافته ها: هر دو روش تحریک شناختی مبتنی بر تکالیف رایانه ای به تنهایی و در ترکیب با (tDCS) موجب افزایش میانگین نمرات کیفیت زندگی و زیرمقیاس های آن در بهبودیافتگان از مرحله حاد کووید-19 شدند (05/0 =p) و این افزایش در مرحله پیگیری یک ماهه نیز پایدار بود. همچنین میان اثربخشی دو درمان در بهبود کیفیت زندگی تفاوت معناداری وجود نداشت. نتیجه گیری: توانمند سازی شناختی رایانه ای به تنهایی و همراه با تحریک فراجمجمه ای مغز می توانند منجر به ارتقاء کیفیت زندگی وابسته به سلامت در بهبودیافته گان از بیماری کووید-19 شوند. این امر ما را قادر می سازد تا برنامه های توانبخشی فعلی را ارتقاء دهیم و مطابق با نیازهای بیماران بروزرسانی کنیم.
مدل سازی معادلات ساختاری رابطه توانمندی های منش با کیفیت روابط زناشویی: نقش میانجی گر خودشناسی انسجامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ پاییز (آبان) ۱۴۰۳ شماره ۱۴۰
۱۶۱-۱۴۵
حوزههای تخصصی:
زمینه: ویژگی های شخصیتی یکی از مهمترین عوامل در حفظ و فروپاشی خانواده است. افرادی که رفتارهای سازگارانه دارند و می توانند هیجانات ناخوشایند و منفی خود را مدیریت کنند، روابط بهتری را تجربه می کنند. بنابراین لازم است نقش عوامل روانشناختی در کیفیت روابط زوجین مورد بررسی قرار گیرد. هدف: پژوهش حاضر با هدف مدل سازی معادلات ساختاری رابطه توانمندی های منش با کیفیت روابط زناشویی با میانجی گری خودشناسی انسجامی صورت پذیرفت. روش: پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی که به روش مدل سازی معادلات ساختاری انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش را تمامی زنان و مردان متأهل ساکن شهر تهران در سال 1402 تشکیل دادند. نمونه پزوهش 392 نفر بود که به صورت تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های کیفیت روابط زوجین کوندی و همکاران (2016)، توانمندی های منش پترسون و سیگلمن (2004)، خودشناسی انسجامی قربانی و همکاران (2008) استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد، مدل ساختاری رابطه توانمندی های منش با کیفیت روابط زناشویی با میانجی گری خودشناسی انسجامی با داده ها برازش دارد. همچنین توانمندی های منش و خودشناسی انسجامی بر کیفیت روابط زناشویی اثر مستقیم و مثبت دارند و توانمندی های منش با میانجی گری خودشناسی انسجامی بر کیفیت روابط زناشویی اثر غیرمستقیم دارد (001/0 ≥P، 174/0 =b). براساس نتایج به دست آمده، بهبود توانمندی های منش هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیرمستقیم با اثرگذاری خودشناسی انسجامی، در افزایش کیفیت روابط زناشویی نقش مؤثری دارند. نتیجه گیری: در نتیجه ی یافته های مطالعه حاضر، درک مفهوم، ابعاد و عوامل مؤثر بر کیفیت زندگی زناشویی واضح تر و می تواند مبنایی در راستای تصمیم گیری های راهبردی برای تحکیم خانواده فراهم آورد. همچنبن قادر است به ایجاد درک عمیق از مفهوم کیفیت زندگی زناشویی منجر شده و نظریه های موجود در این زمینه را تکمیل نماید.
ادراک بیماری در افراد مبتلا به بیماریهای مزمن: فراترکیب کیفی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: بیماری مزمن تأثیرات طولانیمدتی در زندگی فرد دارد. در طول این مسیر، ادراک فرد از بیماری بهطور مستقیم بر رفتار بیماری و نتایج سلامتی وی اثرگذار است. در این راستا، توجه به این مفهوم و پرداختن به آن از اهمیت ویژهای برخوردار است و هدف از مطالعه حاضر، بررسی ادراک بیماری در افراد مبتلابه بیماریهای مزمن بود. مواد و روشها: مطالعات کیفی منتشرشده درزمینه ادراک بیماری در سالهای 2019 تا 2024 از پایگاههای خارجی Google Scholar، Pubmed، Sciencedirect و پایگاههای داخلی Sid، Noormags، Elmnet و Magiran جمعآوری و بررسی شدند. با مرور متن کامل مقالهها، مواردی که باهدف پژوهش سازگار بود، انتخاب شدند. پس از بررسی عنوان، چکیده، متن و حذف مطالعات تکراری، 29 مطالعه تمام متن به زبان انگلیسی (19 مقاله) و فارسی (10 مقاله) انتخاب شدند و با رویکرد تفسیری مورد تحلیل و مقایسه نهایی قرار گرفتند. یافتهها: در میان مطالعات منتخب دو مقوله 1- ادراک بیماری و عوامل فردی اثرگذار و 2- ادراک بیماری و عوامل فرهنگی-اجتماعی اثرگذار استخراج گردید. مقوله اول، یعنی ادراک بیماری و عوامل فردی اثرگذار، شامل رویارویی باتجربه هیجانات، نیازهای بیمار، کنترلپذیری و پیامدهای بیماری، اثر بیماری بر کیفیت زندگی، باورهای مربوط به علل بیماری، باورهای معنوی مرتبط با بیماری، دوراهیهای اعلام یا پنهان کردن بیماری و عواقب آن، بیماری فرصتی برای رشد، دانش محدود در خصوص بیماری و پیامدهای آن، دیدگاههای مثبت و منفی نسبت به درمان و مکانیسمهای دفاعی در رویارویی با بیماری بود. مقوله دوم، یعنی ادراک بیماری و عوامل فرهنگی- اجتماعی اثرگذار شامل هویت (جنسی، دینی، ملی، فرهنگی و...) در رویارویی با بیماری بود. نتیجهگیری: ادراک بیماری عاملی اثرگذار در تشخیص، پیگیری و تعهد درمانی بیماران است و عوامل فردی و فرهنگی-اجتماعی پیشبرنده نوع نگاه افراد به خود، بیماری، سابقه خانوادگی و هویت است
اثربخشی آموزش شفقت به خود بر تنظیم شناختی هیجان و تحمل پریشانی در مادران دارای فرزند کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: داشتن فرزند کم توان ذهنی برای والدین به ویژه مادران در مقام مراقبان اصلی، مسائل روان شناختی متعددی را در پی دارد؛ بنابراین یافتن روش های کاستن از این مشکلات از اهمیت بالایی برخوردار است. هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش شفقت به خود در تنظیم شناختی هیجان و تحمل پریشانی در مادران دارای کودک کم توان ذهنی بود. روش: روش پژوهش از نوع شبه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. تعداد 40 نفر از بین مادران دارای فرزند کم توان ذهنی مراجعه کننده به یک مرکز آموزش و توان بخشی شهر کاشان در سال 1400 بر اساس نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در گروه های آزمایش و گواه (هر گروه 20 نفر) جای دهی شدند. مادران در مرحله پیش آزمون، پس آزمون، و پیگیری به پرسشنامه های تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی و کرایج (2007) و تحمل پریشانی سیمونز و گاهر (2005) پاسخ دادند.آموزش شفقت به خود نف و گرمر (2013) برای گروه آزمایش به مدت 12 جلسه 90 دقیقه برگزار شد و گروه گواه در فهرست انتظار بودند. تحلیل داده ها با کمک نرم افزار SPSS-24 و با روش تحلیل واریانس چندمتغیره با اندازه های مکرر انجام شد. یافته ها: نتایج تحلیل واریانس چندمتغیره با اندازه های مکرر نشان داد آموزش شفقت به خود بر خودتنظیمی هیجانی سازش یافته (001/0 P= و 73/118F=)، تنظیم شناختی هیجان سازش نایافته (001/0 P= و 11/90F=) و تحمل پریشانی (001/0 P=و 15/126F=) مؤثر است و این تأثیرات در مرحله پیگیری سه ماهه پایدار مانده است. نتیجه: آموزش شفقت به خود با تشویق مادران کودک کم توان ذهنی به مراقبت از خود توانسته است به آنان کمک کند تا در موقعیت های کشاکش برانگیز، نگرش مشفقانه تری نسبت به خود داشته باشند و دشواری های ویژه فرزندپروری کودک کم توان ذهنی را مدیریت کنند. بنابراین پیشنهاد می شود به منظور افزایش سطح سلامت روانی مادران دارای فرزند کم توان ذهنی از آموزش شفقت به خود استفاده شود.
اثربخشی درمان هیجان مدار بر تکانشگری، سازگاری اجتماعی و اعتیاد به شبکه های اجتماعی در نوجوانان اقدام کننده به خودکشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی درمان هیجان مدار بر تکانشگری، سازگاری اجتماعی و اعتیاد به شبکه های اجتماعی در نوجوانان اقدام کننده به خودکشی انجام گرفت. طرح پژوهش حاضر شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. نمونه آماری این پژوهش 30 نفر که به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و سپس به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (15 نفره) قرار گرفتند. ابزار اندازه گیری شامل پرسشنامه تکانشگری بارات (1995)، پرسشنامه سازگاری اجتماعی سینها و سینگ (1993) و پرسشنامه اعتیاد به شبکه های اجتماعی مبتنی بر موبایل خواجه احمدی (1395) بود. درمان هیجان مدار (9 جلسه 45 دقیقه ای) توسط متخصص روانشناس برای گروه آزمایش اجرا گردید. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها در این پژوهش از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره (MANCOVA) جهت بررسی فرضیه ها استفاده شد. نتایج نشان داد که پس از حذف اثرات پیش آزمون، تفاوت معناداری در ترکیب خطی متغیرهای وابسته دو گروه مورد بررسی وجود داشت . آزمونهای تک متغیری تحلیل کواریانس نیز نشان داد که نوجوانان گروه آزمایش نسبت به نوجوانان گروه کنترل بهبود معناداری در پس آزمون نمرات تکانشگری، سازگاری اجتماعی و اعتیاد به شبکه های اجتماعی نشان داده اند. بنابراین می توان نتیجه گرفت درمان هیجان مدار می تواند درمان موثری در نوجوانان اقدام کننده به خودکشی باشد.