فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۶۱ تا ۱٬۱۸۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۹۱
۹۷-۶۶
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش بررسی تجارب مشاوران خانواده قوه قضائیه جهت شناسایی ویژگی های اثربخش مشاوره خانواده در کاهش اختلافات خانوادگی و تحکیم خانواده بود. روش: این پژوهش کیفی و از نوع پدیدارشناسی بود. شرکت کنندگان در پژوهش شامل 20 نفر (13 زن و 7 مرد) از مشاوران خانواده قوه قضائیه چند شهر ایران در سال 1400-1399 بود. شرکت کنندگان به شیوه نمونه گیری هدفمند و براساس ملاک های ورود انتخاب شده و نمونه گیری تا رسیدن به اشباع ادامه یافت. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها، در ابتدا داده ها ثبت و کدگذاری شده و سپس با استفاده از روش تحلیل پدیدارشناسی تفسیری ون منن مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. یافته ها: یافته های پژوهش شامل 6 مضمون اصلی و 33 مضمون فرعی از تجارب مشاوران به عنوان ویژگی های اثربخش درمانی بود. مضامین اصلی به دست آمده شامل: اهداف پیگیری شده جهت کاهش اختلافات خانوادگی و تحکیم خانواده، ویژگی های مشاور، اقدامات تسهیل گر و پیش برنده مشاوره کناردادگاه، شکست مقاومت در مراجعین کناردادگاه، مداخلات دستیابی به تغییر در جهت کاهش اختلافات خانوادگی و تحکیم خانواده و ویژگی های مکان مشاوره در جهت افزایش اثربخشی مشاوره های کناردادگاه بود. نتیجه گیری: یافته های پژوهش نشان داد مشاوران قوه قضائیه ای که نسبت به سایر همکاران خویش در کار با مراجعین متقاضی طلاق، نرخ طلاق کمتری در پایان جلسات مشاوره داشته و در حل و فصل کردن مشکلات خانواده موفقیت بیشتری کسب می کنند، ویژگیهای شخصی و اصول حاکم بر جلسات آن ها به گونه ای بوده که شرایطی ایمن و مطلوب برای این دسته از مراجعین فراهم می کند و مسیر را برای طرح مسائل، شنیدن آن ها و در نهایت حل و فصل آن ها هموار می کنند. شماره ی مقاله: ۳
اثربخشی درمان پذیرش و تعهد بر شفقت ورزی و تحمل پریشانی زنان مبتلا به مشکلات قلبی- عروقی
حوزههای تخصصی:
مقدمه: بیماری قلبی عروقی به عنوان یکی از شایع ترین علت مرگ و میر در میان بیماری های غیرواگیر است. هدف: پژوهش حاضر به منظور اثربخشی درمان پذیرش و تعهد بر تحمل پریشانی و شفقت ورزی زنان مبتلا به مشکلات قلبی عروقی انجام شد. روش:روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل بیماران زن مبتلا به مشکلات قلبی عروقی مراجعه کننده به بخش قلب بیمارستان امام رضا (ع) آمل سال 1401-1402 بودند،که تعداد 30 نفر با شیوه نمونه گیری دردسترس انتخاب و در دو گروه درمان پذیرش و تعهد(15 نفر) وگروه کنترل(15 نفر) جایدهی شدند. برای گردآوری داده ها از مقیاس تحمل پریشانی سیمون و گاهر(2005) و شفقت ورزی نف(2003) استفاده شد. گروه آموزش، درمان پذیرش و تعهد هیز و همکاران(2011) را به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای دریافت نمودند. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس بانرم افزار spss نسخه 22 مورد تحلیل قرارگرفت. یافته: نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که بین نمرات گروه کنترل و آزمایش تفاوت معناداری وجود دارد(001/0=P). به طوری که درمان پذیرش و تعهد منجر به افزایش تحمل پریشانی و شفقت ورزی زنان مبتلا به مشکلات قلبی عروقی گردید(05/0<P). نتیجه گیری: براساس نتایج به دست آمده درمان پذیرش و تعهد به عنوان یک روش مناسب در جهت بهبود تحمل پریشانی و شفقت ورزی زنان مبتلا به مشکلات قلبی عروقی بود. باتوجه به اثربخش بودن این روش پیشنهاد می شود در کنار سایر روش های درمانی در جهت بهبود این متغیرها در این زنان استفاده شود
تدوین الگوی ارتقاء انسجام خود در دوران سالمندی با در نظر گرفتن سبک زندگی ایرانی اسلامی: یک مطالعه کیفی
حوزههای تخصصی:
مقدمه: از طریق حس انسجام می توان توجیه کرد که چرا فردی می تواند حد بالایی از استرس را از سر بگذراند و سالم بماند. هدف: پژوهش حاضر با هدف تدوین الگوی ارتقاء انسجام خود در دوران سالمندی انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نوع کیفی و با روش نظریه بر خواسته از داده ها بود. جامعه پژوهش کلیه سالمندان بین 60 تا 65 سال عضو شبکه مجازی سن کمال که در سال 1401 به روش نمونه گیری هدفمند تعداد 10 نفر انتخاب شدند. داده ها با مصاحبه های نیمه ساختاریافته با رعایت قاعده اشباع ،جمع آوری و در سه مرحله کدگذاری باز، انتخابی و محوری تحلیل شد. یافته ها: پس از بررسی و تحلیل داده ها 97 مضمون، 17 زیر طبقه و 4 طبقه اصلی شناسایی شد. مقولات اصلی شامل :ویژگی های خودکارآمدی (توانایی و قابلیت استفاده از منابع در دسترس، برخورداری از ویژگی خودکارآمدی)، نقش خانواده و ارزش ها (سلامت خانواده مبدأ، ارزش های شخصی، ارزش های معنوی، علایق شخصی و اجتماعی)، سبک زندگی (سبک زندگی سالم ثبات اقتصادی) وعوامل راهبردی راه حل محور و هیجان محور (مدیریت خود، حل مشکلات، برقراری رابطه مؤثر، رشد و توسعه فردی، هدفمندی در زندگی، خودآگاهی، مدیریت در زندگی، یکپارچه کردن تجارب، مشارکت اجتماعی) بود.
بررسی اثربخشی مداخله توان بخشی شناختی برکارکردهای اجرایی (سبک حل مساله، حافظه) و کاهش افسردگی در بیماران مبتلا به نقص ایمنی(HIV)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیماری HIV با اثرات گسترده جسمانی و روان شناختی، پیامدهای منفی زیادی بر کیفیت زندگی بیماران دارد. توان بخشی شناختی یکی از مداخلات نوین برای بهبود وضعیت شناختی و روانی این بیماران است. هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی مداخله توان بخشی شناختی بر کاهش افسردگی، بهبود حافظه کاری، و افزایش توجه در بیماران مبتلا به نقص ایمنی بود. این مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل در شهرستان ایذه و در سال 1402 انجام شد. تعداد 30 بیمار مبتلا به HIV به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل (هر کدام 15 نفر) تقسیم شدند. ابزارهای مورد استفاده شامل پرسشنامه افسردگی بک، آزمون حافظه کاری، و آزمون عملکرد مداوم برای سنجش توجه بود. گروه آزمایش به مدت 12 جلسه 60 دقیقه ای (سه بار در هفته) تحت مداخله توان بخشی شناختی قرار گرفتند، در حالی که گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. پس از اتمام مداخله، از هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری در نرم افزار SPSS.23 تحلیل شدند. نتایج نشان داد که مداخله توان بخشی شناختی باعث کاهش معنادار افسردگی و افزایش معنادار حافظه کاری و توجه در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل شد.یافته های این پژوهش نشان می دهد که توان بخشی شناختی می تواند به عنوان یک رویکرد مؤثر در بهبود جنبه های شناختی و روان شناختی بیماران مبتلا به نقص ایمنی مورد استفاده قرار گیرد.
الگوی ساختاری افسردگی شناختی بر اساس طرحواره های ناسازگار اولیه با میانجی گری ویژگی های شخصیت در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی شناختی دوره ۱۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۴۰)
۱۱۲-۱۰۱
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تعیین الگوی ساختاری افسردگی شناختی بر اساس طرحواره های ناسازگار اولیه با میانجی گری پردازش شناختی ویژگی های شخصیت در دانشجویان انجام شد. روش پژوهش از نوع همبستگی و مبتنی بر مدل یابی روابط ساختاری بود. نمونه ای متشکل از ۳۰۰ دانشجوی دانشگاه های تهران به صورت خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شد و به پرسشنامه های افسردگی بک (۱۹۶۱)، طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ (۱۹۹۸)، پرسشنامه پردازش شناختی و پرسشنامه پنج عاملی شخصیت پاسخ دادند. داده ها با استفاده از روش های آمار توصیفی و مدل یابی معادلات ساختاری در نرم افزار SPSS نسخه ۲۵ و AMOS نسخه ۲۲ تحلیل شد. نتایج نشان داد مدل پیشنهادی از برازش مطلوبی برخوردار نیست. تحلیل اثرات مستقیم نشان داد که طرحواره های ناسازگار اولیه تأثیر مثبت و معناداری بر افسردگی شناختی و ویژگی های شخصیت دارند. با این حال، بررسی اثرات غیرمستقیم نشان داد که طرحواره های ناسازگار اولیه از طریق پردازش شناختی ویژگی های شخصیت نقش میانجی نداشته و تأثیر غیرمستقیم معناداری بر افسردگی شناختی دانشجویان ندارند. به طور کلی، یافته ها نشان دادند که مؤلفه های طرحواره های ناسازگار اولیه می توانند افسردگی شناختی دانشجویان را به طور مستقیم تحت تأثیر قرار دهند، اما این تأثیر از طریق پردازش شناختی ویژگی های شخصیت به صورت غیرمستقیم معنادار نیست.
طراحی و اعتبارسنجی برنامه آموزشی کارکردهای اجرایی و تاثیر آن بر بازداری پاسخ کودکان پیش دبستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: کارکرد های اجرایی، مجموعه ای از فرآیند های شناختی است که نقش بسزایی در تنظیم رفتار انسان ها دارند. از آنجایی که در دوران پیش دبستانی رشد این مهارت ها به حداکثر میزان خود می رسد، آموزش و تقویت آن می تواند تأثیر بسزایی در کنترل هیجانی کودکان داشته باشد. هدف از این پژوهش طراحی بسته آموزشی کارکردهای اجرایی و بررسی اثربخشی آن بازداری پاسخ کودکان پیش دبستان بود. روش کار: پژوهش حاضر با طرح پیش آزمون_پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری دو ماهه انجام شد. جامعه آماری شامل کودکان مراکز پیش دبستانی شهر تهران در سال تحصیلی 1402-1401 بود. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی، 38 کودک انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش 20 جلسه مداخله آموزشی دریافت کردند. شرکت کنندگان در پیش آزمون_پس آزمون و دو ماه پس از انجام مداخله به پرسشنامه رفتاری کارکردهای اجرایی (BRIEF) پاسخ دادند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس آمیخته و در فضای نرم افزارSPSS نسخه 25 انجام شد. یافته ها: بر اساس یافته های به دست آمده برنامه آموزشی طراحی شده به طور موثری سبب افزایش مهارت بازداری پاسخ کودکان پیش دبستانی شد (0/001P<). نتیجه گیری: نتایج نشان داد که ارائه آموزش های مبتنی بر کارکردهای اجرایی می تواند سبب بهبود عملکرد بازداری پاسخ در کودکان پیش دبستان گردد و اهمیت و نقش مداخله به هنگام در رشد شناختی کودکان را بیش از پیش نمایان می سازد.
تبیین فرآیند اجتماعی شدن افراد دارای معلولیت از طریق فعالیت های ورزشی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۲۴ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۹۵
265-308
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف از اجرای این پژوهش تبیین فرآیند اجتماعی شدن افراد دارای معلولیت از طریق فعالیتهای ورزشی است. روش: پژوهش حاضر بنا بر ماهیت موضوع موردمطالعه در چارچوب دیدگاه تفسیرگرایی و رویکرد روش شناختی کیفی و با استفاده از روش نظریه زمینه ای بر اساس طرح اشتراوس و کوربین در س ه مرحل ه اصل ی کدگ ذاری ب از، مح وری و گزینش ی و با استفاده از مطالعه کتابخانه ای و مصاحبه و تا حد اشباع نظری اجرا شد. در ای ن پژوهش از روش تواف ق درون موضوع ی ب رای محاس به پایای ی مصاحبه های انجام شده اس تفاده شد. یافته ها: مؤلفه های موردبررسی شامل شرایط علی (بسترسازی، نهادهای ثانویه، حمایتگری و پشتیبانی خانواده و انگیزه ها و زمینه ها)، شرایط زمینه ای (عدالت رویه ای، امکانات، تأمین اجتماعی، زیرساختها، توسعه مشارکت، رویکردها و سیاستها و تلاقی معلولیت و ورزش)، شرایط مداخله گر (نقش معلم، موانع نزدیک، هزینه آموزش، فرهنگ سازی، رسانه، آگاهی بخشی و توسعه ورزش همگانی)، پدیده محوری (اجتماعی شدن از طریق ورزش)، راهبردها (توانمندی اجتماعی، بهبود سلامت و سبک زندگی، فرصتهای ورزش، توانمندسازی روانی، القای کفایت و خودبسندگی) و پیامدها (پذیرش معلولیت، توانمندی و بسندگی، ادغام یکپارچگی، پرهیز از ضعف انگاری، باور به ورزش و بدیل ناپذیری ورزش) بود. بحث: یافته های پژوهش نشان داد که عوامل علی مانند بسترسازی، نهادهای ثانویه، حمایت خانواده و انگیزه در اجتماعی شدن افراد دارای معلولیت مؤثرند. راهبردهای توانمندسازی روانی و القای خودبسندگی نیز شناسایی شدند. این مطالعه با ارائه مدلی جدید، نظریه اجتماعی شدن ورزشی را گسترش داده و آگاهی عمومی درباره اهمیت فعالیتهای ورزشی برای افراد دارای معلولیت را افزایش می دهد. همچنین بر نقش ارتباطات ورزشی و مهارتهای ورزشی در فرایند اجتماعی شدن این افراد تأکید دارد.
Problem-Solving Styles Based on Cognitive, Emotional, and Spiritual Intelligence among Iranian Adults(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Abstract
This study aimed to investigate the contribution of Cognitive, Emotional, and Spiritual intelligence (IQ, EQ, and SQ respectively) in explaining Problem-solving styles. To do this, 544 Iranian adults (14-80 years; 261 females and 283 males) participated in this study and were asked to answer the Problem-solving Questionnaire, Raven’s Progressive Matrices IQ Test, Bradbury-Greaves’ Emotional Intelligence Questionnaire, and the Spiritual Intelligence Questionnaire. Considering that the growth and formation of spiritual intelligence start in adolescence and will accompany a person until the end of his life, the sample of this research was selected from adolescence to adulthood. For data analysis, simultaneous multivariate regression was used, and the results showed that EQ (Emotional intelligence) and SQ (Spiritual intelligence ) were able to significantly predict the adaptive Problem-solving style (including creative Problem solving, confidence, and approach), IQ, EQ, and SQ were able to predict substantially the non-adaptive Problem-solving style (including helplessness, control, and avoidance) each person seems to be more successful in solving some problems due to the extent to which he/she uses different intelligence.
اعتبارسنجی الگوی مطلوب شخصیت از نگاه مولانا و بررسی تطبیقی آن با رویکردهای شناختی و انسان گرایانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی دوره ۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵ (مجموعه مقالات رفتار و ذهن)۵
157-179
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف اعتبارسنجی الگوی مطلوب شخصیت از نگاه مولانا و بررسی تطبیقی آن با رویکردهای شناختی و انسان گرایانه انجام شد. روش شناسی: این پژوهش به لحاظ هدف، کاربردی و همچنین، به لحاظ نوع داده ها، آمیخته (کیفی-کمی) از نوع اکتشافی که در بخش کیفی فراترکیب و در بخش کمی توصیفی-پیمایشی بود. جامعه مورد مطالعه در بخش کیفی شامل مبانی نظری و پیشینه مرتبط پایگاه های داده داخلی (1380-1402) و خارجی (2000-2023) و در بخش کمی شامل اساتید رشته های علوم تربیتی در دانشگاه های آزاد اسلامی بود. حجم نمونه در بخش کیفی حذف سیستماتیک بر اساس نمودار جریان مدل پریزما و در بخش کمی 20 نفر بر اساس نمونه گیری هدفمند و اصل اشباع انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها در بخش کیفی اسناد کتابخانه ای و در بخش کمی پرسشنامه سنجش اعتبار الگو بود. در بخش کیفی به منظور محاسبه روایی چک لیست 27 موردی بر اساس مدل پریزما و برای محاسبه پایایی روش ضریب کاپای کوهن استفاده شد و در بخش کمی به منظور محاسبه روایی از روایی محتوایی و سازه و همین طور به منظور محاسبه پایایی از ضرایب آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی استفاده شد که نتایج بیانگر روا و پایا بودن ابزارها بود. روش تجزیه وتحلیل داده ها تحلیل مضمون (مضامین پایه، فراگیر و سازمان دهنده) بود. یافته ها: نتایج پژوهش حاضر نشان دادند که الگوی مطلوب شخصیت از نگاه مولانا دارای ابعاد بعد اجتماعی شخصیت انسان، خودآگاهی و شناخت خویشتن، مدیریت عواطف و تعادل درونی و تجربه و درس آموزی از زندگی بود که این ابعاد دارای مؤلفه های همدلی و ارتباط با دیگران، تعهد اجتماعی و احساس تعلق، تعامل سازنده و همکاری، ارزش های اخلاقی و معنوی، والایش و تعالی روحی انسان، تفکر و خردورزی، پذیرش مسئولیت های فردی و عدم فرافکنی، رشد و شکوفایی فردی، انتقادپذیری، عدم عیب جویی، تنظیم هیجانی، ابراز مناسب هیجانات، بهزیستی، دل بستگی، رویکردها و نگرش ها و مدیریت چالش ها بود. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش نشان دادند که الگوی مطلوب شخصیت از نگاه مولانا شامل ابعاد مختلفی مانند آگاهی از خود، تنظیم هیجانی، تعاملات اجتماعی، و رشد فردی است که با مؤلفه های رویکردهای شناختی و انسان گرایانه هم پوشانی دارد. این نتایج می توانند در حوزه های آموزش، روان شناسی شخصیت، و توسعه فردی مورد استفاده قرار گیرند.
مقایسه اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی و بهزیستی درمانی بر ادراک خطر و پریشانی روان شناختی بیماران مبتلا به فشار خون بالا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی دوره ۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵ (مجموعه مقالات رفتار و ذهن)۵
216-228
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی و بهزیستی درمانی بر ادراک خطر و پریشانی روان شناختی بیماران مبتلا به فشار خون بالا بوده است. روش شناسی: این پژوهش با توجه به هدف کاربردی و روش گردآوری داده ها میدانی، از نظر روش اجرا توصیفی از نوع مداخله ای و نیمه آزمایشی با طرح (پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل) بود. جامعه آماری شامل کلیه بیماران مبتلا به فشار خون بالا 45 تا 55 ساله ی در مراکز بهداشتی و بیمارستان های شهر بابل که در شش ماهه اول سال 1403 مراجعه نموده اند و دارای پرونده می باشند، که با درنظر گرفتن ملاک های ورود و خروج و روش در دسترس تعداد 45 نفر (15 نفر گروه درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی، 15 نفر گروه بهزیستی درمانی و 15 نفر در گروه کنترل) به عنوان نمونه انتخاب شده بودند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه های استاندارد شاخص های ادراک خطر اوسلین و لینه (2011)، پریشانی روان شناختی کسلر و همکاران (2003) بود. روایی این پرسشنامه ها توسط متخصصان مورد تأیید قرار گرفت، پایایی از طریق ضریب آلفای کرونباخ به ترتیب (79/0، 94/0، 89/0 صدم) محاسبه گردید. برای تجزیه وتحلیل داده ها نیز از بخش توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و استنباطی (کولموگروف اسمیرنوف و تحلیل کواریانس چندمتغیره و تک متغیره) با استفاده از نرم افزار SPSS24 و EXCEL انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد بین اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی و بهزیستی درمانی بر ادراک خطر و پریشانی روان شناختی بیماران مبتلا به فشار خون بالا تفاوت دارد. همچنین نشان داد درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر ادراک خطر و پریشانی روان شناختی بیماران مبتلا به فشار خون بالا اثربخش است. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی در کاهش پریشانی روان شناختی و بهبود ادراک خطر بیماران مبتلا به فشار خون بالا اثربخش تر از بهزیستی درمانی است.
The Effectiveness of Schema Therapy on Sexual Aversion and Sexual Self-Efficacy(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to evaluate the effectiveness of schema therapy on reducing sexual aversion and enhancing sexual self-efficacy. Methods: The research utilized a semi-experimental design with pre-test, post-test, and follow-up assessments. Thirty couples experiencing sexual aversion and low sexual self-efficacy were selected from counseling centers in Karaj, Iran. Participants were randomly assigned to either a schema therapy group (n=15) or a control group (n=15). The schema therapy group received 8 to 10 sessions of intervention. Two standardized questionnaires, the Sexual Self-Efficacy Questionnaire and the Sexual Aversion Inventory, were used to measure outcomes. Data were analyzed using multivariate analysis of covariance (MANCOVA), and follow-up tests were conducted to assess the stability of the intervention effects over time. Findings: The findings revealed that schema therapy significantly improved sexual self-efficacy and reduced sexual aversion in the experimental group compared to the control group (p < .01). These improvements were sustained during the follow-up phase, with no significant decline in outcomes. The post-test and follow-up results demonstrated that schema therapy had a lasting positive impact on participants’ sexual health. The control group, in contrast, showed no significant changes across the measurement phases. Conclusion: Schema therapy was found to be an effective intervention for reducing sexual aversion and increasing sexual self-efficacy. The sustained improvements suggest that schema therapy offers long-term benefits for individuals struggling with these sexual issues. This study highlights the importance of addressing early maladaptive schemas to improve sexual health and relationship satisfaction.
تدوین مدل علّی پیش بینی بی ثباتی ازدواج بر اساس شخصیت تاریک و توانمندی ایگو با میانجی گری همدلی در زنان متأهل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۹۵)
109 - 120
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تدوین مدل علّی بی ثباتی ازدواج بر اساس شخصیت تاریک و توانمندی ایگو با میانجی گری همدلی و در زنان متأهل بود. طرح پژوهش حاضر توصیفی-همبستگی و به روش تحلیل مسیر ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش تمامی زنان متأهل مراجعه کننده به خانه های سلامت مناطق 22 گانه شهر تهران در بازه زمانی مرداد تا آبان ماه سال 1401 بود که با روش نمونه گیری دردسترس 430 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شد. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه های بی ثباتی ازدواج ادواردز و همکاران (1987، MLL)، شخصیت تاریک جانسون و وبستر (2010، DTDDS)، توانمندی ایگو مارکستروم و همکاران (1997، PIES) و همدلی زناشویی جولیف و فارینگتون (2006، MES) استفاده شد. جهت تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر استفاده شد. نتایج نشان داد ضریب مسیر کل تنها بین شخصیت خودشیفته بر بی ثباتی ازدواج (05/0>p). مثبت و ضریب مسیر کل بین توانمندی ایگو و همدلی (05/0>p) منفی و معنادار بود. همچنین ضریب مسیر غیرمستقیم بین شخصیت خودشیفته و توانمندی ایگو با بی ثباتی ازدواج از طریق همدلی زناشویی (05/0>p) منفی و معنادار بود. همچنین مدل علّی بی ثباتی ازدواج بر اساس شخصیت تاریک و توانمندی ایگو با میانجی گری همدلی و در زنان متأهل دارای برازش مطلوب بود. بنابراین می توان گفت که برای افزایش ثبات زناشویی می توان با شناخت ویژگی های شخصیتی افراد و میزان همدلی و تقابل عناصر درونی روانی آن ها، ثبات ازدواج را بهبود بخشید.
اثربخشی آموزش تنظیم هیجان بر خودپنداشت و کمرویی کودکان با اختلال لکنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ تیر ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۹۷)
31 - 40
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش تنطیم هیجان بر خودپنداشت و کمرویی کودکان با اختلال لکنت بود. روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری تمامی کودکان 7 تا 9 سال مبتلا به اختلال لکنت مراجعه کننده به مراکز گفتاردرمانی شهرستان رشت در سال تحصیلی1401- 1402 بودند. نمونه پژوهش شامل 22 نفر از کودکان با اختلال لکنت که با نمونه گیری در دسترس انتخاب و به شکل تصادفی در دو گروه آزمایش (11نفر) و گواه (11نفر) جایدهی شدند. گروه آزمایش، بسته آموزش تنظیم هیجان در 8 جلسه هفتگی و هر جلسه 45 دقیقه دریافت کردند. ابزارهای پژوهش، پرسشنامه خودپنداشت (CSCS) پیرز _ هریس (1969) و کمرویی (RSS) چک و بریگز (1990) بود. داده های پژوهش با روش تحلیل کوواریانس چند متغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پس آزمون خودپنداشت و کمرویی در دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری در سطح 05/0 وجود داشت. نتایج بیانگر این مطلب است که آموزش تنظیم هیجان به عنوان راهبردی موثر در جهت ارتقا خودپنداشت و کاهش کمرویی است.
رابطه بین سوء استفاده جسمی و عاطفی والدین و اضطراب اجتماعی زنان با واسطه گری محرومیت هیجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ فروردین ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۹۴)
191 - 200
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش میانجی محرومیت هیجانی در رابطه سوءاستفاده عاطفی و جسمی والدین با اضطراب اجتماعی در زنان انجام شد. روش پژوهش توصیفی_همبستگی به روش مدلیابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری مطالعه حاضر شامل بانوان بین 20 تا 40 سالی بود ساکن شهر کرج در سال 1401 بودند. 253 نفر از این جامعه به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ﺑﺮای ﺟﻤﻊ آوری اﻃﻼﻋﺎت در ایﻦ ﭘﮋوﻫﺶ از پرﺳﺸﻨﺎﻣﻪ ترومای دوران کودک (CTQ، برنستاین و همکاران، 2003)، مقیاس اﺿﻄﺮاب اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ (SAS، جرابک، 1996)، و خرده مقیاس محرومیت هیجانی ﭘﺮﺳﺸﻨﺎﻣﻪ ﻃﺮﺣﻮاره یانگ (YSQ-SF،1998) اﺳﺘﻔﺎده ﺷد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد مدل از برازش خوبی برخوردار بود. همچنین نتایج حاکی از آن بود که سوء استفاده جسمی و عاطفی والدین و محرومیت هیجانی بر اضطراب اجتماعی زنان اثر مستقیم دارد (05/0P<). همچنین سوء استفاده جسمی والدین از طریق نقش میانجی محرومیت هیجانی بر اضطراب اجتماعی اثر غیرمستقیم دارد (05/0P<). ولی سوء استفاده عاطفی والدین از طریق نقش میانجی محرومیت هیجانی بر اضطراب اجتماعی اثر غیرمستقیم ندارد. بنابراین می توان نتیجه گرفت سو استفاده جسمی و عاطفی والدین و همچنین محرومیت هیجانی اثر منفی بر بروز اضطراب اجتماعی در زنان دارد و در این میان سوء استفاده جسمی والدین اثر قوی تری دارد.
بررسی مقدماتی اثر کوتاه مدت آموزش گروهی درمان متمرکز بر شفقت بر شرم و تحمل پریشانی مادران کودکان مبتلابه اختلال طیف اتیسم(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
اهداف کودکان مبتلابه اختلال طیف اتیسم چالش عمده ای برای والدین به ویژه برای مادران به عنوان مراقب اصلی ایجاد می کنند. مادران شرم و پریشانی روانی زیادی را درارتباط با کودکان اتیسم تجربه می کنند. پژوهش حاضر باهدف بررسی تأثیر آموزش گروهی درمان متمرکز بر شفقت بر شرم و تحمل پریشانی مادران کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم انجام شد. مواد و روش ها پژوهش حاضر، با روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل می باشد. جامعه آماری این پژوهش شامل تمام مادران دارای کودک اختلال طیق اتیسم شهر تهران تحت پوشش انجمن اتیسم ایران می باشد. نحوه انتخاب نمونه ها به صورت دردسترس و گلوله برفی است. 30 نفر از افراد به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفره آزمایش و کنترل قرار گرفتند و پرسش نامه های شرم درونی شده کوک (1993)، دیگران به عنوان شرمگین کننده گاس (1994) و تحمل پریشانی سیمونز و گاهر (2005) در هر دو گروه اجرا شد و سپس گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 1 ساعته تحت آموزش گروهی درمان متمرکز بر شفقت قرار گرفتند. پس از پایان دوره آموزشی به منظور بررسی تأثیر آموزش، پس آزمون در هر دو گروه اجرا شد و آزمون پیگیری 1 ماه پس از آن انجام شد. به منظور آزمون فرضیه های پژوهش از روش تحلیل اندازه گیری مکرر استفاده شد و برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS نسخه 28 استفاده شده است یافته ها یافته های پژوهش نشان داد آموزش گروهی درمان متمرکز بر شفقت بر کاهش شرم درونی، کاهش شرم بیرونی و افزایش تحمل پریشانی تأثیر دارد (P<0/01). نتایج نشان داد مداخله بیشترین تأثیر را به ترتیب بر تحمل پریشانی با ضریب 0/571، شرم درونی با ضریب 0/419 و شرم بیرونی با ضریب 0/417 دارد. نتیجه گیری با استفاده از آموزش گروهی درمان متمرکز بر شفقت می توان در راستای ارتقای سلامت روان مادران دارای کودک اتیسم گام برداشت. ۸۲۰,۱
مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان شفقت به خود ذهن آگاه بر پریشانی روان شناختی و کیفیت خواب زنان شاغل مبتلاء به سردرد میگرنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان شفقت به خود ذهن آگاه بر پریشانی روان شناختی و کیفیت خواب زنان شاغل مبتلاء به سردرد میگرنی انجام شد. روش پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش ش امل کلی ه زنان شاغل مبت لا ب ه س ردرد میگرنی ش هر رشت در سال 1402 ب ود که از بین آنها 60 نفر به روش هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه 20 نفری آزمایش و گواه جایگذاری شدند. جهت جمع آوری داده از مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (DASS-42، لاویبوند و لاویبوند، 1995) و پرسشنامه کیفیت خواب پیتزبورگ (PSQI، بویس و همکاران، 1988) استفاده شد. هر دو گروه آزمایش مداخلات پذیرش و تعهد و شفقت به خود ذهن آگاه را هفته ای یکبار به مدت 8 جلسه ٩٠ دقیقه ای به دریافت کردند. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین افسردگی، اضطراب و استرس، و کیفیت خواب پس آزمون سه گروه تفاوت معناداری وجود دارد (01/0>P). همچنین بین میانگین پس آزمون گروه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان شفقت به خود ذهن آگاه تفاوت معناداری در سطح 05/0 مشاهده نشد (05/0<P). بر اساس یافته های این مطالعه بین اثربخشی درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان شفقت به خود ذهن آگاه تفاوت معناداری وجود نداشت.
تأثیر زوج درمانی گروهی بر اساس رویکرد پذیرش و تعهد بر تعارضات زناشویی و طلاق عاطفی زوجین
حوزههای تخصصی:
مقدمه: با توجه به شیوع تعارضات زناشویی و طلاق عاطفی، به کارگیری روش هایی در جهت کاهش تعارضات زناشویی و طلاق عاطفی از اهمیت بالایی برخوردار است. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی زوج درمانی گروهی مبتنی بر رویکرد پذیرش و تعهد بر تعارض زناشویی و طلاق عاطفی انجام شد. روش: طرح پژوهش شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره منطقه 2 شهر تهران در سال 1400 بود، از میان جامعه مذکور به روش نمونه گیری در دسترس 24 نفر (12 زوج) انتخاب و به شکل تصادفی در دو گروه آزمایش 12 نفر و گواه 12 نفر جای دهی شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل پرسش نامه های تعارض زناشویی(ثنایی، 1379) و طلاق عاطفی (گاتمن، 2008) بود. گروه آزمایش تحت 8 جلسه 90 دقیقه ای زوج درمانی گروهی مبتنی بر رویکرد پذیرش و تعهد هیز و استروهل (2010) قرار گرفتند. برای تجزیه و تحلیل داده ها، از نرم افزار spss نسخه22 و روش تحلیل کواریانس استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد، زوج درمانی گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر طلاق عاطفی (002/0p= و 228/12= 21و1F) و تعارضات زناشویی (004/0P= و 185/10= 21و1F) اثربخش است (05/0p<). همچنین مقدار اندازه اثر در طلاق عاطفی و تعارضات زناشویی به ترتیب برابر 368/0 و 327/0 بود. نتیجه گیری: بر اساس نتایج زوج درمانی گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد منجر به بهبود تعارضات زناشویی و طلاق عاطفی شد .بنابراین پیشنهاد می شود از این روش در کاهش تعارضات زناشویی و طلاق عاطفی توسط مشاوران و روان شناسان استفاده شود.
اثربخشی توان بخشی شناختی بر بهبود کارکردهای اجرایی و مهارت های خواندن دانش آموزان نارساخوان: مروری نظام مند بر پژوهش های داخلی
حوزههای تخصصی:
زمینه: دانش آموزان نارساخوان در کارکردهای اجرایی خود از جمله حافظه کاری، توجه، پردازش اطلاعات، انعطاف پذیری شناختی و بازداری پاسخ بیشترین ضعف را دارند. توان بخشی شناختی با تأثیر بر روی عملکرد مغز، ظرفیت های شناختی از دست رفته فرد را بهبود بخشیده و بر روی حوزه های مختلف شناخت از جمله حافظه، توجه و کنش های اجرایی و مهارت های خواندن مؤثر است. هدف: هدف پژوهش حاضر مرور نظام مند مداخلات توان بخشی شناختی بر روی بهبود کارکرد های اجرایی و مهارت های خواندن دانش آموزان نارساخوان بود تا ویژگی های معتبرترین مداخلات را برجسته کند و پژوهش های آینده را راهنمایی کند. روش: پژوهش حاضر یک مطالعه مروری نظام مند بود. نتایج این مطالعه بر اساس مقالات پژوهشی منتشر شده به زبان فارسی کسب گردید. در این پژوهش کلیه مقالات انتشار یافته در بازه زمانی (فروردین 1393 الی مرداد 1403) طی جستجو در پایگاه اطلاعاتی فارسی SID, Google Scholar, Magiran, Ensani انتخاب شدند. جستجوی مقالات فارسی با یک راهبرد مشخص شد به این صورت که در گام اول تمام مقالاتی که در عنوان یا چکیده آن ها، کلید واژه های ذکر شده یا مشابه یا مرتبط با موضوع بودند، استخراج شدند؛ در این مرحله در قسمت جستجوی پیشرفته پایگاه اطلاعاتی کلید واژه های (نارساخوانی یا اختلال خواندن یا اختلالات خواندن یا خوانش پریشی یا خواندن پریشی یا مشکلات خواندن یا ناتوانی خواندن) و (توان بخشی شناختی یا مداخلات شناختی یا تمرینات شناختی یا آموزش شناختی) به صورت ترکیبی مورد جستجو قرار گرفت. در این مرحله تعداد 603 مقاله فارسی جمع آوری گردید. در گام دوم تعداد 455 مقاله تکراری و سپس تعداد 118 مقاله که با ملاک های ورود و خروج هماهنگی نداشتند، حذف شدند. در این بخش تعداد 30 مقاله فارسی جمع آوری گردید. یافته ها: نتایج نشان داد که مداخلات توان بخشی شناختی با بهره گیری از تمرین های هدفمند و مبتنی بر اصول شکل پذیری عصبی مغز، تأثیر قابل توجهی بر بهبود جنبه های مختلف شناختی نظیر توجه، حافظه، کارکردهای اجرایی و مهارت های خواندن از جمله خواندن کلمات، ناکلمات، زنجیره کلمات، درک مطلب، هجی کردن و پردازش دیداری-واج شناختی، بهبود عملکرد کلی خواندن و کاهش علائم نارساخوانی دارد. پژوهش ها نشان دادند که توان بخشی شناختی، چه به صورت رایانه ای و چه به صورت غیررایانه ای، می تواند در بهبود مشکلات کارکردهای اجرایی و مهارت های خواندن دانش آموزان نارساخوان مؤثر واقع شود. همچنین، توان بخشی شناختی رایانه ای نسبت به روش های غیررایانه ای از کارایی بیشتری برخوردار است. نتیجه گیری: با توجه به اثربخشی توان بخشی شناختی رایانه ای و غیررایانه ای در کارکردهای اجرایی و مهارت های خواندن دانش آموزان نارساخوان توصیه می شود تا متخصصان، روان شناسان و مشاوران در حوزه اختلالات یادگیری، مسئولان مدارس و مراکز مشاوره و خدمات روان شناختی آموزش و پرورش تلاش کنند تا با استفاده عملی از توان بخشی شناختی به صورت های گوناگون، روند یادگیری و عملکرد تحصیلی این دانش آموزان را بهبود بخشند.
اثربخشی روان درمانی پویشی کوتاه مدت فشرده بر شناخت اجتماعی و تکانشگری در سربازان وظیفه مبتلا به اختلال افسردگی اساسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی نظامی سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۶۰)
129 - 156
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی روان درمانی پویشی کوتاه مدت فشرده(ISTDP) بر شناخت اجتماعی و تکانشگری در سربازان وظیفه مبتلا به اختلال افسردگی اساسی بود. طرح پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون-پیگیری 1 ماهه و با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی سربازان وظیفه مرد فراجا مبتلا به اختلال افسردگی اساسی ستاد استان اصفهان و شهرستان های اصفهان و خمینی شهر در زمستان سال 1402 و بهار سال 1403 بود. 50 سرباز مبتلا به اختلال افسردگی اساسی با نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در گروه آزمایش (25 نفر) و گروه گواه (25 نفر) گمارده شدند. پروتکل ISTDP دوانلو، برای گروه آزمایش طی 8 جلسه 90 دقیقه ای انجام شد و گروه گواه در لیست انتظار قرار گرفتند. آزمودنی ها در 3 مرحله با نسخه دوم پرسشنامه افسردگی بک(1996)، مقیاس تکانشگری بارت(1995) و آزمون ذهن خوانی از طریق تصاویر چشم(2001) ارزیابی شدند. داده ها با با نرم افزار SPSS-28، تحلیل شد و نتایج آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره نشان داد که ISTDP بر شناخت اجتماعی، نشانه های افسردگی و تکانش گری (و تمامی مولفه های آن شامل تکانش گری های حرکتی، شناختی و عدم برنامه ریزی). در سربازان وظیفه فراجا تاثیر دارد و ماندگاری تاثیرات روان درمانی تا 1 ماه پس از مداخله تایید شد (05/0>p). بنابراین ISTDP یک مداخله اثربخش برای اختلال افسردگی اساسی است.
تجربۀ زیستۀ استادیاران نو استخدام از قلدری در دانشگاه: تحلیل پیامدها و راهبردهای مقابله ای
حوزههای تخصصی:
زمینه: امروزه قلدری سازمانی یکی از معضلات جدی در محیط های آموزشی است و می تواند پیامدهای روانی، جسمانی و سازمانی متعددی برای قربانیان به همراه داشته باشد. هدف: این پژوهش با هدف بررسی پیامدهای قلدری سازمانی برای استادیاران نواستخدام و راهبردهای مقابله ای آنان در محیط دانشگاهی انجام شده است. این پژوهش به دنبال شناسایی و تحلیل این پیامدها و راهکارهای اتخاذی اعضاء هیئت علمی برای مقابله با این پدیده است. روش شناسی: روش پژوهش حاضر کیفی از نوع پدیدارشناسی توصیفی بود. شرکت کنندگان پژوهش را استادیاران نواستخدام دانشگاه گیلان که به باور خود مورد قلدری واقع شده بودند، در سال 1401 تشکیل دادند. روش نمونه گیری پژوهش حاضر هدفمند و گلوله برفی بود و داده ها از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته با 16 مرد و 8 زن، جمع آوری شد و نمونه گیری تا اشباع نظری ادامه داشت. داده ها به روش هفت مرحله ای کلایزی تحلیل شد. یافته ها: از تحلیل داده ها، 15 کد باز، 4 مقوله فرعی و 2 مضمون اصلی به دست آمد. مضامین اصلی برای پیامدهای قلدری سازمانی شامل پیامدهای فردی و پیامدهای سازمانی بودند. مقولات مربوط به پیامدهای فردی، شامل پیامدهای جسمی و پیامدهای روان شناختی و مقولات مربوط به پیامدهای سازمانی، شامل کاهش بهره وری و تضعیف فرهنگ سازمانی بود. همچنین، 13 کد باز، 4 مقوله فرعی و 2 مضمون اصلی از راهبردهای مقابله ای با قلدری سازمانی به دست آمد که مضامین اصلی شامل راهبردهای مقابله ای فردی با مقولات پذیرش و کناره گیری و دریافت حمایت اجتماعی با مقولات جستجوی حمایت از همتایان و جستجوی حمایت در خانواده بود. نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاکی از آن است که قلدری سازمانی تأثیرات منفی عمیقی بر سلامت جسمانی و روانی اعضاء هیئت علمی دانشگاه دارد. این پیامدها شامل سردرد، حملات میگرنی و غیره می باشد. از سوی دیگر تجربه مورد قلدری واقع شدن، منجر به پیامدهای سازمانی از جمله کاهش بهره وری افراد و تضعیف فرهنگ سازمانی در دانشگاه می شود. مقابله مؤثر با این پدیده نیازمند ایجاد محیط های حمایتی و آموزشی، تقویت مدیریت تعارض و افزایش آگاهی نسبت به پیامدهای قلدری است تا افراد قادر به واکنش مؤثرتر و مثبت تری باشند. همچنین نتایج نشان داد که حمایت اجتماعی همکاران و خانواده نقش کلیدی در کاهش اثرات منفی این پدیده ایفا می کند.