فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۶۱ تا ۱٬۳۸۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۲۴ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۹۵
345-384
حوزههای تخصصی:
مقدمه: کودکان و نوجوانان ساکن مراکز بهزیستی به دلیل شرایط زندگی نامناسب و آسیبهای متعددی که متحمل شده اند، نیاز به حمایت و مراقبت ویژه دارند. آموزش یکی از عوامل مؤثر در بهبود رفاه، سلامت و آینده این گروه از کودکان و نوجوانان است که می تواند به ارتقای شایستگی آنها کمک کند. هدف این مقاله بررسی نیازهای ویژه آموزشی کودکان و نوجوانان ساکن مراکز سازمان بهزیستی است. روش: این پژوهش از رویکرد تفسیری و روش کیفی استفاده کرده است. ابزار جمع آوری داده ها مصاحبه نیمه ساختاریافته بوده است. نمونه گیری در این پژوهش به شیوه هدفمند و با حداکثر تنوع انجام شده و درنهایت مشارکت کنندگان 45 نفر و شامل سه گروه اصلی شدند: کودکان و نوجوانان ساکن مراکز بهزیستی، مدیران و مربیان این مراکز و متخصصان رشته های مرتبط با موضوع پژوهش. یافته ها: این مطالعه دو مضمون اصلی را در رابطه با نیازهای آموزشی کودکان و نوجوانان ساکن مراکز شناسایی کرد. مضمون اول بر پرداختن به شکاف بین نتایج آموزشی فعلی و مطلوب متمرکز است. این تم دو حوزه کلیدی را در بر می گیرد: نیازهای مبتنی بر دانش و نیازهای مبتنی بر مهارت. نیازهای دانش محور شامل آموزش شهروندی برای توانمندسازی جوانان به عنوان شهروندان فعال است؛ درحالی که نیازهای مبتنی بر مهارت بر مهارتهای بین فردی، فنی و خودکنترلی برای زندگی مستقل و آمادگی نیروی کار بسیار مهم است. مضمون دوم نیازهای آموزشی را از منظر علایق و خواسته های خود کودکان و نوجوانان برجسته می کند. این مضمون بر اهمیت برنامه های ورزشی و هنری نه تنها برای تفریح، بلکه برای ارتقای سلامت روان، مهارتهای اجتماعی، ابراز وجود و خلاقیت تأکید می کند. بحث: این پژوهش نشان داد که کودکان و نوجوانان ساکن مراکز بهزیستی نیازهای ویژه آموزشی متنوعی دارند که باید با توجه به شرایط آنها موردتوجه قرار گیرند. پیشنهاد هایی برای بهبود وضعیت آموزشی این گروه از کودکان و نوجوانان در پایان مقاله ارائه شده است.
اثربخشی روان درمانی مبتنی بر شفقت بر هیجان های خودآگاه و عزت نفس جنسی زنان دارای علائم کژکاری جنسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۹)
77 - 89
حوزههای تخصصی:
کژکاری جنسی معمولا با نبود تعادل و ابرازگری هیجانی و کاهش عزت نفس روانشناختی و جنسی همراه است. این مطالعه با هدف بررسی اثربخشی روان درمانی مبتنی بر شفقت بر هیجان های خودآگاه و عزت نفس جنسی زنان دارای علائم کژکاری جنسی انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری است. جامع ه آم اری زن ان متأه ل مبتلا ب ه ک ژکاری جنس ی بود ک ه ب ه مراک ز مش اوره ش هر تهران در فاصله ماه های بهمن 1401 تا اردیبهشت 1402 مراجعه کردند. نمونه پژوهش 30 نفر از زنان مبتلا به کژکاری جنسی بود که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و بصورت تصادفی در دو گروه (15 نفره) آزمایش و گواه گمارده شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه عملکرد جنسی زنان، شاخص عزت نفس جنسی زنان و آزمون عاطفه خودآگاه استفاده شد. گروه آزمایشی طی 12 جلسه 90 دقیقه ای تحت روان درمانی مبتنی بر شفقت قرار گرفتند و گروه گواه درمانی دریافت نکرد. داده ها با نرم افزار SPSS.24 و با استفاده از تحلیل واریانس و آزمون تعقیبی بونفرونی تحلیل گردید. نتایج حاصل نشان داد که بین پس آزمون و پیگیری گروه آزمایشی و گواه در نمرات عزت نفس جنسی و هیجان های خودآگاه تفاوت معنی داری وجود دارد (001/0≥P). بر اساس این نتایج روان درمانی مبتنی بر شفقت بر هیجان های خودآگاه و عزت نفس جنسی زنان مبتلا به کژکاری جنسی اثربخش است. بنابراین پیشنهاد می شود تحقیقات بیشتری در خصوص اثربخشی این رویکرد و مقایسه آن با سایر روش های درمان مبتنی بر شواهد در نمونه های بزرگتر صورت گیرد.
The Effectiveness of Mindfulness-Based Cognitive Therapy in Resilience, Rumination and Dysfunctional Attitudes of Infertile Couples(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Iranian Journal of Health Psychology, Volume ۷, Issue ۲ - Serial Number ۲۰, Spring ۲۰۲۴
71 - 83
حوزههای تخصصی:
Objective: In this study, the intervention of mindfulness-based cognitive therapy (MBCT) on resilience, rumination, and dysfunctional attitudes in infertile couples is studied.Method: The research design was quasi-experimental with pre-test-post-test and a one-month follow-up with control groups. The statistical population of the study consisted of infertile couples referred to Ibn Sina Infertility Center in Tehran, where 30 infertile couples aged 24-40 were selected as research samples by using a purposive sampling method based on inclusion and exclusion criteria, who were then randomly assigned into two groups of 15 couples. The research instruments were Connor and Davidson's (2003) Resilience Questionnaire, the Nalen and Huxma (1991) rumination, and the Weissman and Beck (1978) dysfunctional attitude questionnaire that were provided to both groups to collect the required data. The control group stayed on the waiting list, and the mindfulness training was performed for the experimental group during eight weekly sessions (two 90-minute sessions per week), according to Segal, Williams, and Tisdale MBCT Protocol (2018). The sessions were performed online and on Skyroom's platform. The research data were analyzed using descriptive statistics and multivariate analysis of covariance (MANCOVA).Results: The results showed that MBCT treatment improved resilience and reduced rumination and dysfunctional attitudes in the experimental group and the post-test and follow-up phase (P<0/001).Conclusion: According to the results, employing this approach for infertile couples is helpful and it can be suggested for improving their psychological conditions.
پیش بینی شایستگی دیجیتال بر اساس رضایت شغلی و یادگیری سازمانی در مدیران مدارس دوره متوسطه شهر کرج
منبع:
پیشرفت های نوین در علوم رفتاری دوره نهم ۱۴۰۳ شماره ۵۷
۳۲۲-۳۱۲
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر پیش بینی شایستگی دیجیتال بر اساس رضایت شغلی و یادگیری سازمانی در مدیران مدارس دوره متوسطه شهر کرج بود. جامعه آماری این تحقیق کلیه مدیران مدارس استان کرج در سال تحصیلی 1402-1401 می باشند. جهت انتخاب حجم نمونه با استفاده از جدول مورگان تعداد 200 نفر از کلیه مدیران شهر کرج بر اساس روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند و به پرسشنامه های یادگیری سازمانی چیوا و همکاران (2008)، شایستگی دیجیتال عبدالتیف (2017) و رضایت شغلی هرزبرگ و همکاران (1996) پاسخ دادند. نتایج نشان داد تنها رضایت شغلی توان پیش بینی شایستگی دیجیتال را دارد. همچنین نتایج نشان می دهد که متغیر یادگیری سازمانی توان پیش بینی شایستگی دیجیتال را ندارد. نتایج پژوهش حاضر می تواند موردتوجه سازمان آموزش وپرورش و مدیران قرار گیرد.
نقش میانجی هوش معنوی در رابطه بین انطباق پذیری مسیر شغلی با قصد کارآفرینی در دانش آموزان متوسطه دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی هوش معنوی در رابطه بین انطباق پذیری مسیر شغلی با قصد کارآفرینی در دانش آموزان متوسطه دوم بود. روش: روش این مطالعه توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش دانش آموزان متوسطه دوم شهر قم در سال تحصیلی 1403-1402 بودند. حجم نمونه بر اساس مدل کلاین(2023) و با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای تصادفی 500 نفر انتخاب شد. ابزار گردآوری داده های پژوهش شامل پرسشنامه قصد کارآفرینی (EIQ) لیان و چن (2009)، مقیاس انطباق پذیری مسیر شغلی(CAAS) ساویکاس و پروفلی(2012) و سیاهه هوش معنوی (SISRI-24) کینگ(2008) بود. داده ها با استفاده از همبستگی پیرسون و معادلات ساختاری تحلیل شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که اثرات مستقیم انطباق پذیری مسیر شغلی(64/0=β و 001/0=sig) بر روی قصد کارآفرینی معنادار است. همچنین نتایج نشان داد که هوش معنوی در رابطه بین انطباق پذیری مسیر شغلی(68/0=β و 001/0=sig) با قصد کارآفرینی نقش میانجی و معنادار دارد. همچنین مدل پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار بود (06/0=RMSEA، 03/0= SRMRو 05/0>p) و 73 درصد از واریانس قصد کارآفرینی تبیین می شود. نتیجه گیری: با توجه به یافته های این پژوهش و نقش انطباق پذیری مسیر شغلی و هوش معنوی بر قصد کارآفرینی استفاده از نتایج این پژوهش برای ارتقاء قصد کارآفرینی در دانش آموزان متوسطه دوم پیشنهاد می شود.
تدوین مدل ساختاری پیش بینی شناخت اجتماعی براساس باورهای کاذب، ادراک شخصی و سوگیری انگیزشی با واسطه گری تئوری ذهن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف از پژوهش حاضر تدوین مدل ساختاری پیش بینی شناخت اجتماعی براساس باورهای کاذب، ادراک شخصی و سوگیری انگیزشی با واسطه گری تئوری ذهن بود. روش: روش پژوهش توصیفی، همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه دانش آموزان مقطع متوسطه1 شهر ایلام در سال تحصیلی 401-1400 بودند که از بین آن ها 380 نفر به صورت نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه شناخت اجتماعی نجاتی و همکاران (1397)، پرسشنامه تئوری ذهن بارون- کوهن و همکاران (2001)، پرسشنامه سوگیری انگیزشی پنتریج و همکاران (2002)، پرسشنامه ادراک شخصی شوستروم (1992) و پرسشنامه باورهای کاذب کاتلین و اپستاین (2003) بودند. پایایی و روایی پرسشنامه های مذکور از طریق تحلیل عاملی تأییدی مرتبه اول و دوم با نرم افزار لیزرل و مقدار CR و AVE مورد بررسی قرار گرفت و آزمون فرضیه های تحقیق براساس مدل یابی معادلات ساختاری (SEM) در دو حالت تخمین استاندارد و اعداد معناداری انجام شد. یافته ها: نتایج تحلیل داده ها نشان داد شاخص های برازش مدل پیش بینی در وضعیت مطلوبی قرار دارد. نتایج تحلیل معادلات ساختاری حاکی از معناداری ضرایب مسیر مستقیم بین متغیرهای باورهای کاذب، ادراک شخصی و سوگیری انگیزشی با شناخت اجتماعی در مدل نهایی بود. همچنین بین تئوری ذهن و شناخت اجتماعی اثر مستقیم، مثبت و معنی داری دارد. در نهایت باورهای کاذب، ادراک شخصی و سوگیری انگیزشی از طریق متغیر میانجی بر شناخت اجتماعی اثر غیرمستقیم و معنی داری دارد. نتیجه گیری: بنابراین به کارگیری راهکارهای کاهش باورهای کاذب، ادراک شخصی و سوگیری انگیزشی و افزایش تئوری ذهن می تواند به افزایش شناخت اجتماعی در افراد منجر شود.
تاثیر آموزش مفاهیم کارآفرینی برتفکر خلاق و فراشناخت کودکان مقطع دبستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت اجتماعی سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۲۵)
111 - 121
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر آموزش مفاهیم کار آفرینی بر تفکر خلاق و فراشناخت کودکان مقطع دبستان انجام شد. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود. با استفاده از پرسشنامه های تفکر خلاق ولش و مک داوال (2002) و سنجش فراشناخت کودکان باکو و همکاران (2009) 30 نفر از دانش آموز پایه سوم ابتدایی که در سال تحصیلی 1401-1400 در مدارس ابتدایی منطقه 4 شهر تهران ثبت نام کردند، به طور تصادفی ساده انتخاب و به طور داوطلبانه در دو گروه آزمایشی و کنترل (15 نفر در هر گروه) جایگزین شدند. گروه آزمایشی 10 جلسه (هفته ای 3 جلسه) برنامه آموزش مفاهیم کارآفرینی را به طور گروهی دریافت کردند و گروه کنترل در این زمینه آزموشی دریافت نکرد. پس از اجرای مداخله، مجدداً تفکر خلاق و فراشناخت کودکان اعضای هر دو گروه اندازه گیری شد. از تحلیل کوواریانس چند متغیری (مانکوا) برای تحلیل داده ها استفاده شد. F محاسبه شده برای فرضیه اصلی و فرضیه های فرعی در رابطه با متغیرهای مورد مطالعه در هر دو گروه تفاوت معناداری نشان داد. این پژوهش در همگرایی با نتایج پژوهش های مشابه، بیان کننده این واقعیت است که آموزش مفاهیم کارآفرینی بر تفکر خلاق و فراشناخت کودکان دانش آموزان نقش موثری دارد. کلید واژه ها: مفاهیم کار آفرینی ، تفکر خلاق ، فراشناخت کودکان
بررسی تاثیر استفاده از تابلو امتیازات بر فعالیت کلاسی دانش آموزان و علاقه مندی آن ها به درس ریاضی
منبع:
سلامت روان در مدرسه دوره ۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
31 - 36
حوزههای تخصصی:
تابلو امتیازات، یکی از عناصر مهم گیمیفیکیشن است. تابلوهای امتیازات از روحیه رقابتی دانش آموزان بهره می برند و به عنوان یک ابزار تعامل قدرتمند عمل می کنند و دانش آموزان را به فعالیت وا می-دارند. هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر استفاده از تابلو امتیازات بر افزایش فعالیت های کلاسی دانش آموزان و همچنین علاقه مندی آن ها به یادگیری درس ریاضی است. این پژوهش به روش توصیفی انجام شد. جامعه آماری این تحقیق دانش آموزان پایه هشتم یکی از مدارس دوره اول متوسطه استان البرز بود و نمونه، 30 نفر از دانش آموزان پایه هشتم آن مدرسه در سال تحصیلی 1403-1402 بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. فصل اول و دوم کتاب ریاضی پایه هشتم به روش معمول و متداول تدریس شد. در تدریس فصل سوم و چهارم کتاب، از تابلو امتیازات به منظور حل گروهی تمرین ها و کاردرکلاس ها استفاده شد. داده های این پژوهش، از طریق مشاهده و مصاحبه های نیمه ساختاری با تعدادی از دانش-آموزان جمع آوری شدند. نتایج به دست آمده از تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که استفاده از تابلو امتیازات در فرایند تدریس ریاضی، علاقه دانش آموزان به فعالیت در کلاس را افزایش می دهد و بر ارتقای یادگیری درس ریاضی، تاثیر مثبت دارد.
الزامات همتراز سازی نمرات در نسخه های جایگزین آزمون های سرنوشت ساز: مورد مطالعه آزمون سراسری داوطلبان زبان های خارجی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندازه گیری تربیتی سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۷
33 - 53
حوزههای تخصصی:
برگزاری دو نوبت آزمون سراسری در یک سال مستلزم ساخت نسخه های جایگزین و همترازسازی نمرات آن ها است. همترازسازی نسخه های جایگزین نیازمند برقراری الزامات خاصی است. در آزمون های سرنوشت ساز به علت مسائل امنیتی امکان اجرای آزمایشی سؤال ها وجود ندارد. این مطالعه باهدف بررسی برقراری الزامات همترازسازی نسخه های جایگزین نوبت های اول و دوم آزمون سراسری گروه زبان خارجی انگلیسی سال 1402 انجام شد. پژوهش حاضر به لحاظ هدف کاربردی و از نوع روان سنجی که بر اساس تحلیل ثانویه داده ها انجام شده است. بدین منظور از بین کلیه داوطلبان گروه آزمایشی زبان انگلیسی سال 1402، از نوبت اول 13091 و از نوبت دوم 19915 داوطلب به صورت تصادفی انتخاب و داده های مربوط به آزمون های اختصاصی گروه آزمایشی زبان های خارجی (انگلیسی) اجراشده در دی ماه 1401 و تیرماه 1402 تحلیل شده است. میانگین ضرایب دشواری و تشخیص دو نوبت آزمون نزدیک به هم گزارش شده است. برقراری الزام سازه یکسان دو نوبت آزمون، با نتایج تحلیل عاملی تک بعدی، مقایسه عملکرد زنان و مردان و رابطه نمره آزمون با معدل دبیرستان مورد تائید قرار گرفت. همچنین الزام پایایی یکسان نیز بررسی و میزان آن در هر دو نوبت آزمون 95/0 بود. همترازی نسخه های جایگزین مستلزم رعایت الزاماتی است که برآورد قضاوتی دشواری سؤال ها و استفاده از جدول مشخصات آزمون می تواند به طراحان در ساخت نسخه های جایگزین کمک کند. به منظور برقراری الزامات و همچنین طراحی سؤال هایی با دشواری مشابه رهنمودهایی ارائه شده است.
مشکلات ذهنی سازی در کودکان مبتلا به دیابت نوع یک و والدین آن ها: یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۹
109 - 150
حوزههای تخصصی:
ظرفیت ذهنی سازی یا توانایی فهم وضعیت ذهنی خود و دیگران، همچنین نشان دادن واکنش مناسب به آن، می تواند نقش به سزایی در فرایند درمانی و سازگاری با تغییرات ناشی از بیماری های مزمن در زندگی ایفا کند. هدف این پژوهش کیفی، شناسایی مشکلات ذهنی سازی کودکان 8 تا 12 ساله مبتلا به دیابت نوع یک و والدین آن ها است. لذا با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند تا حد اشباع و با بهره-گیری از رویکرد پدیدارشناسی استعلایی یا روان شناختی و از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته، برگرفته از سئوالات مقیاس عملکرد تاملی کودکان و نوجوانان و فرم مصاحبه تحولی والدین، تجارب زیسته 18 کودک مبتلا به دیابت نوع یک و 22 نفر از والدین آن ها تحلیل و طبقه بندی شد. حاصل نهایی این مطالعه پدیدارشناسانه، استخراج سه مضمون کلی شامل عوامل زمینه ساز شکست ذهنی سازی، انواع مشکلات شایع ذهنی سازی و پیامدهای شکست ذهنی سازی است. نتایج این پژوهش و تامل بر مدل چرخه شکست ذهنی سازی، علاوه بر تسهیل روابط و تنظیم هیجانات کودکان و والدین درگیر این بیماری، می تواند به طراحی مقیاس سنجش مشکلات ذهنی سازی، تدوین مداخلات روان شناختی و توسعه خدمات پزشکی کمک قابل توجهی نماید.
بررسی نقش واسطه ای سرعت پردازش اطلاعات در روابط ساختاری تنظیم شناختی هیجان با سازگاری در دانش آموزان دارای اختلال یادگیری خاص(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۲۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۴
149 - 177
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی نقش واسطه ای سرعت پردازش اطلاعات در روابط ساختاری تنظیم شناختی هیجان با سازگاری در دانش آموزان با اختلال یادگیری خاص انجام شد. پژوهش حاضر، از نوع مطالعات همبستگی و مدل یابی معادلات ساختاری است. جامعه ی پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دارای اختلال یادگیری خاص شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 1401-1402 بود که به مراکز اختلال یادگیری مراجعه کردند. از میان آنها 230 نفر که ملاک های ورود به پژوهش را داشتند به شیوه ی نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش برای گردآوری داده ها شامل پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان گرانفسکی (2006) و پرسشنامه سازگاری دانش آموزان سینها و آزمون استروپ بود. تحلیل داده ها با روش مدل یابی معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزارهای SPSS , AMOS انجام شد. یافته ها نشان داد تنظیم شناختی هیجان بر سازگاری تاثیر مثبت مستقیم و معناداری دارد (05/0>P). تنظیم شناختی هیجان به واسطه سرعت پردازش اطلاعات بر سازگاری دانش آموزان دارای اختلال یادگیری تاثیر مثبت غیر مستقیم و معنادار دارد (05/0>P). نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد راهبردهای تنظیم شناختی هیجان از طریق تاثیری که بر سرعت پردازش اطلاعات می گذارند بر سازگاری دانش آموزان اختلال یادگیری تاثیر دارد. در واقع انتخاب راهبردهای تنظیم شناختی هیجان متناسب با موقعیت، از طریق تاثیری که بر سرعت پردازش اطلاعات می گذارد نقش بسزایی در افزایش سازگاری این دانش آموزان ایفا می کند.
مقایسه اثربخشی درمان شناختی- رفتاری و تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای بر پردازش اطلاعات هیجانی در افراد مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناختی دوره ۲۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
7 - 23
حوزههای تخصصی:
پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی درمان شناختی- رفتاری و تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای بر پردازش اطلاعات هیجانی در افراد مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه انجام شد. روش پژوهش کاربردی و طرح نیمه آزمایشی، پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری سه ماهه با گروه کنترل بود. جامعه آماری افراد مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه، سنین 20 تا 45سال مراجعه کننده به مراکز روان شناختی در جزیره کیش در سال 1403 تشکیل داد. نمونه ای 45 نفری که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده بودند در 3 گروه (هر گروه 15 نفر) بطور تصادفی جایگزین شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه های اختلال استرس پس از آسیب بود. گروه مداخله درمان شناختی–رفتاری 8 جلسه تحت درمان 90 دقیقه ای وگروه تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای 8 جلسه تحت درمان 40 دقیقه ای قرار گرفتند. روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر در موردداده ها اعمال شد. نتایج نشان داد که درمانِ شناختی-رفتاری پردازش اطلاعات هیجانی را بیشتر افزایش داده است. می توان نتیجه گرفت درمان شناختی_رفتاری به نسبت تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای بر پردازش اطلاعات هیجانی افراد مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه موثرتر می باشد.
تحلیل پدیدارشناسانه پیامدهای روان شناختی طلاق بر خانواده مبدأ: بررسی تجارب والدین زوجین متقاضی طلاق(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: طلاق یک پدیده اجتماعی چند وجهی است که توسط عوامل فردی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی شکل می گیرد. پژوهش حاضر با رویکرد پدیدارشناسی توصیفی به بررسی پیامدهای روان شناختی طلاق بر خانواده مبدأ پرداخته و تجارب والدین زوجین متقاضی طلاق را واکاوی می کند. روش: این پژوهش با استفاده از روش پدیدارشناسی توصیفی انجام شده است. مشارکت کنندگان شامل والدین ۱۲ زوج متقاضی طلاق در شهر یزد بودند که به روش نمونه گیری هدفمند ملاکی انتخاب شدند. داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته گردآوری و بر اساس روش تحلیل داده های پدیدارشناسی توصیفی مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها: نتایج تحلیل داده ها نشان داد که پیامدهای روان شناختی طلاق بر خانواده مبدأ در سه بعد اصلی شامل ۱) تنش های عاطفی (اضطراب، افسردگی و احساس گناه والدین)، ۲) تغییر در تعاملات اجتماعی (کاهش پذیرش اجتماعی و انگ زنی)، و ۳) پیامدهای شناختی-رفتاری (احساس شکست در تربیت فرزند و کاهش اعتماد به نهاد ازدواج) طبقه بندی می شوند. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش بیانگر تأثیرات عمیق طلاق بر والدین زوجین متقاضی طلاق است. این نتایج می تواند برای مشاوران خانواده، سیاست گذاران اجتماعی و برنامه ریزان فرهنگی در راستای کاهش پیامدهای منفی طلاق و ارائه مداخلات حمایتی برای خانواده های درگیر، مفید باشد.
تاثیر آموزش حل مسئله اجتماعی بر احساس تنهایی، امید به زندگی و خودکارآمدی در زنان مبتلا به اختلال مصرف مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال ۱۸ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۳
۱۵۴-۱۳۵
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر آموزش حل مسئله اجتماعی بر احساس تنهایی، خودکارآمدی و امید به زندگی در زنان مبتلا به اختلال مصرف مواد مخدر بود. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی زنان مبتلا به اختلال مصرف مواد مخدر در مراکز اقامتی میان مدت تبریز در سال 1399 بود. از این بین، 30 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) وکنترل (15 نفر) قرارگرفتند. شرکت کنندگان هر دو گروه مقیاس احساس تنهایی، مقیاس خودکارآمدی و پرسشنامه امید به زندگی را در پیش آزمون و پس آزمون تکمیل کردند. آموزش حل مسئله اجتماعی در 8 جلسه 90 دقیقه ای بر روی گروه آزمایش اجرا شد. داده ها با روش تحلیل کوواریانس تک متغیری تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که بین دو گروه تفاوت معنی داری وجود داشت و آموزش حل مسئله اجتماعی باعث کاهش احساس تنهایی و افزایش خودکارآمدی و امید به زندگی در زنان مبتلا به اختلال مصرف مواد مخدر شد. نتیجه گیری: باتوجه به یافته این پژوهش، به درمانگران و متخصصین حوزه پیشگیری پیشنهاد می شود برای بهبود زنان مبتلا به اختلال مصرف مواد مخدر و پیشگیری از اعتیاد از آموزش حل مساله اجتماعی استفاده کنند.
کشف الگوی ارتباطی زوجین با سابقه گرایش به طلاق: یک مطالعه داده بنیاد(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: طلاق بهعنوان یک آسیب اجتماعی، بر ساختار خانواده اثر گذاشته و زمینهساز مسائل عدیدهای در جامعه میشود. ازاینرو این پژوهش با هدف کشف الگوی ارتباطی زوجین با سابقه گرایش به طلاق با رویکرد کیفی و به روش داده بنیاد انجام شده است. مواد و روشها: مشارکتکنندگان پژوهش شامل کلیه زوجین مراجعهکننده به مراکز مشاوره و دادگاه خانواده در شهر اصفهان سال 1401 به دلیل طلاق میباشند. لذا از میان آنان تعداد 12 نفر به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند. روش گردآوری اطلاعات مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. برای تحلیل دادهها از روش کدگذاری سه مرحلهای گلیزر و اشترواس استفاده شد. برای کسب قابلیت اطمینانپذیری یافتهها از معیارهای چهارگانه تأیید پذیری، اعتبار پذیری، قابلیت اطمینان و انتقالپذیری لینکن و گوبا استفاده شد. یافتهها: تحلیل دادهها منجر به 82 کد اولیه، 11 زیر مقوله، 9 مقوله و 4 پارادایم و یک الگوی نظری شد. نتیجهگیری: نتایج نشان داد که الگوی ارتباطی زوجین با سابقه گرایش به طلاق را میتوان در 4 چهار پارادایم شرایط علی، شرایط زمینهای، عوامل تسهیلکننده و پیامدها طبقهبندی کرد. در بخش شرایط علی سه مقوله طلاق عاطفی، ساختار انگیزشی و فقدان صمیمیت زناشویی، در بخش عوامل تسهیلکننده دو مقوله عدم آشنایی نسبت به زندگی زناشویی و اعمال محدودیتهای بدون منطق، در بخش شرایط زمینهای سه مقوله تعارضهای درون فردی، عدم وجود تعاملات عاطفی و نارضایتی از عملکرد همسر و در بخش پیامدها دو مقوله سلطه گری (حاکم بودن من فردی) و عدم اعتماد در الگوی ارتباطی زوجین با سابقه گرایش به طلاق به دست آمد.
Predicting Marital Intimacy Based on Infertility Stigma and Coping Strategies in Infertile Women(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: Infertility is not merely a medical condition affecting women but a biopsychosocial health issue that encompasses lower quality of life, psychiatric disorders, and even marital conflicts. The aim of this study was to predict marital intimacy based on infertility stigma and coping strategies in infertile women. Method: This applied research was descriptive-correlational in nature. The population included all infertile women in Tehran in the year 2020. From this group, 250 participants were selected using purposive sampling. The participants were assessed using the Thompson and Walker (1983) Marital Intimacy Scale, Fu’s (2014) Perceived Infertility Stigma Scale, and Folkman and Lazarus’s (1985) Coping Strategies Scale. Data were analyzed using SPSS software, version 23. Findings: Data analysis revealed that infertility stigma and coping strategies significantly predict marital intimacy in infertile women at the 0.01 level (p < .01, F(6, 249) = 45.877). Infertility stigma and coping strategies explained 53.1% of the variance in marital intimacy. The t-tests for significance in regression for self-devaluation (β = -.189, p = .001), social rejection (β = -.143, p = .003), family shame (β = -.279, p = .001), emotion-focused coping style (β = .351, p = .001), and problem-focused coping style (β = .251, p = .001) were significant at the level below .01. Among the sub-scales of infertility stigma, family shame and among the coping strategies, emotion-focused coping style had a more significant unique contribution in predicting marital intimacy. Conclusion: Infertility stigma and coping strategies can be used to predict marital intimacy among infertile women.
Effectiveness of Acceptance and Commitment-Based Couples Therapy on Attitudes Towards Marital Infidelity and Emotional Regulation in Married Women(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The aim of the present study was to investigate the effects of acceptance and commitment-based couples therapy on attitudes toward marital infidelity and emotional regulation in married women. Methods: This research was a quasi-experimental study conducted using pre-test, post-test, and follow-up methods. The study population consisted of 30 married women visiting psychological services and counseling centers in Tehran in the fall of 2022, who were selected using a convenience sampling method and were randomly assigned to either the experimental or control groups. The experimental group received acceptance and commitment-based couples therapy, while the control group received no training. The standard questionnaire on the tendency toward marital infidelity by Bashirpour et al. (2018) and the Difficulties in Emotion Regulation Scale by Gratz and Roemer (2004) were distributed among all the study participants. Data were analyzed using repeated measures ANOVA with SPSS software version 22. Findings: The results showed that couples therapy based on acceptance and commitment had a significant effect on attitudes toward infidelity (F = 57.26, p < .001) and emotional regulation (F = 26.64, p < .001) in married women. Conclusion: It can be concluded that acceptance and commitment-based couples therapy is effective in influencing attitudes towards marital infidelity and emotional regulation in married women and can be used to improve the quality of married life.
Structural Model Presentation of Quality of Life for the Elderly Based on Self-Care with the Mediating Role of Social Support(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to present a structural model of the quality of life for the elderly based on self-care with the mediating role of social support. Methods: The research employed a correlational design using structural equation modeling. The study population consisted of individuals aged 60 to 75 years living in urban homes in Tehran, with 314 participants selected as the research sample. The data collection tools included the Iranian version of the Phillips Social Support Questionnaire (1986), the World Health Organization's Quality of Life Questionnaire (1989), and the Elderly Self-care Questionnaire by Younesi et al. (2020). The statistical technique used was a full latent variable structural equation model, and the data analysis was performed using SPSS version 26, AMOS version 24, and R software version 4.3.1. Examination of the model fit indices indicated that the model overall is in excellent condition for explaining and fitting the data. Findings: The results showed that both social support and self-care have a significant positive effect on the quality of life variable for the elderly. Moreover, the self-care variable also has a significant positive impact on the social support variable at a 95% confidence level. Additionally, the self-care variable significantly affects the quality of life of the elderly through the mediating variable of social support. Conclusion: According to the findings of this study, the mediating role of social support can play a significant role in examining changes in the quality of life of the elderly. It is recommended that the importance of social support be emphasized and taught in elderly care centers and other counseling and guidance centers.
Comparing the Effectiveness of Schema-Focused Couple Therapy and Emotion-Focused Couple Therapy on Marital Offense Forgiveness in Couples with Marital Discrepancies(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The aim of this study was to compare the effectiveness of schema-focused couple therapy and emotion-focused couple therapy on marital offense forgiveness in couples with marital discrepancies in Ilam city. Method: This was a quasi-experimental study with a pre-test, post-test, and follow-up design with a control group. The study population comprised 105 couples who sought counseling in Ilam during the second half of the year 2021. From this population, 30 couples were selected using a convenience sampling method and randomly assigned to three groups: emotion-focused intervention (10 couples), schema-focused intervention (10 couples), and a control group (10 couples). The emotion-focused group received Johnson's training package (2012) over 9 sessions, and the schema-focused group received the Young, Klosko, & Weishaar package (2003) also over 9 sessions. The control group did not receive any intervention. The research instrument used was the Marital Offense Forgiveness Scale by Paleari, Regalia, and Fincham (2009). Data were analyzed using repeated measures analysis of variance. Findings: Schema-focused couple therapy had a significant effect on marital offense forgiveness (F = 5.85, p = .025). Emotion-focused couple therapy also had a significant effect on marital offense forgiveness (F = 5.81, p = .045). These effects were reported to be stable at the follow-up stage. Additionally, there was no significant difference in the effectiveness of schema-focused couple therapy versus emotion-focused couple therapy on marital offense forgiveness. Conclusion: Both schema-focused and emotion-focused couple therapies are effective methods for enhancing marital offense forgiveness in couples with marital discrepancies.
مروری بر اثرات تغییرپذیری ضربانات قلبی بر شبکه مغزی تنظیم عواطف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تغییرپذیری ضربانات قلبی، معیاری شناخته شده به مفهوم تغییرات ضربه به ضربه ضربانات قلبی است. در عین حال، دیده شده است که افراد با تغییرپذیری ضربان قلب بالا نسبت به افراد با تغییرپذیری ضربان قلب پایین، دارای سلامتی عاطفی بهتری هستند و در تنظیم عواطف خود بهتر عمل می نمایند. برای توجیه این پدیده دو مکانیسم پیشنهاد می شود. مکانیسم اول مربوط به ارتباط قلب از طریق سیستم عصبی خودمختار با شبکه های مغزی تنظیم عواطف است که از آن جمله می توان به قشر پیش پیشانی و همچنین آمیگدال اشاره نمود. مکانیسم دوم ارتباط قلب با الگوی خون رسانی مشخص به مغز با فرکانس معین می باشد. باید در نظر گرفت که ارتباط قلب و مغز دو طرفه است. به طوری که قلب بر سیستم عصبی مرکزی اثر می گذارد و به طور متقابل سیستم عصبی مرکزی هم با اثر بر قلب موجب تغییرات ایجاد شده در ضربان سازی آن می شود. در پژوهش های پیشین دیده شده است که نوسانات با دامنه زیاد در ضربانات قلبی، فعالیت نوسانی مغز را تعدیل می کند، و این مورد به ویژه در نواحی مغزی مرتبط با شبکه های تنظیم عواطف مرتبط است. مطالعات اخیر با استفاده از الگوی تنفس رزونانسی یا جلسات روزانه بیوفیدبک برای افزایش دامنه نوسانات ضربان قلب نشان می دهد که نوسانات فیزیولوژیکی با دامنه زیاد تأثیر معناداری بر سلامتی عاطفی به خصوص از طریق عصب واگ دارند. در مجموع به نظر می رسد سلامت فعالیت ضربان سازی قلب با عملکرد بهینه شبکه های مغزی تنظیم عواطف رابطه تنگاتنگی برقرار می نماید.