فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۲۲۱ تا ۱٬۲۴۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
منبع:
پیشرفت های نوین در علوم رفتاری دوره نهم ۱۴۰۳ شماره ۵۷
۵۷۰-۵۵۹
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی جلسات آموزشی مبتنی بر ساحت های سند تحول بنیادین بر بهبود عملکرد شغلی، اشتیاق به کار و کیفیت زندگی شغلی در معلمان بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل همراه با مرحله پیگیری 2 ماهه بود. در این پژوهش جامعه آماری کلیه معلمان شهر خرم آباد در سال 1402 بودند. در مرحله اول با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس تعداد 30 نفر انتخاب و سپس به شیوه تصادفی ساده در یک گروه آزمایش (15 نفر) و یک گروه کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. گروه آزمایش تحت آموزش مبتنی بر ساحت های سند تحول بنیادین قرار گرفت؛ اما گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد و در لیست انتظار باقی ماند. از پرسشنامه عملکرد شغلی پاترسون (1970)، پرسشنامه اشتیاق به کار اترخت اسچافلی و همکاران (2002) و پرسشنامه کیفیت زندگی شغلی استون و ون لار (2018) به منظور گردآوری اطلاعات استفاده شد. تجزیه وتحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای پرسشنامه ها از طریق نرم افزار اس پی اسس نسخه 28 در دو بخش توصیفی و استنباطی (تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بن فرونی) انجام پذیرفت. نتایج نشان داد جلسات آموزشی مبتنی بر ساحت های سند تحول بنیادین در مرحله پس آزمون و پیگیری نسبت به گروه کنترل اثربخشی معناداری بر بهبود عملکرد شغلی، اشتیاق به کار و کیفیت زندگی شغلی داشته است (0/05>P). بر اساس نتایج پژوهش حاضر، می توان گفت که جلسات آموزشی مبتنی بر ساحت های سند تحول بنیادین می تواند به عنوان یک شیوه آموزشی مناسب برای بهبود عملکرد شغلی، اشتیاق به کار و کیفیت زندگی شغلی در معلمان به کاربرده شود.
بررسی ویژگی های روان سنجی مقیاس پذیرش پنداره های مدرن در مورد پرخاشگری جنسی (AMMSA) در ایران(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
تحقیقات علوم رفتاری دوره ۲۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۷۵)
28 - 38
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: پرخاشگری جنسی و تجاوز جنسی یکی از مفاهیم پر چالش در عصر کنونی است؛ بنابراین هدف پژوهش حاضر بررسی ویژگی های روان سنجی مقیاس پذیرش پنداره های مدرن پرخاشگری جنسی (AMMSA) در جمعیت ایرانی بود. برای این منظور ساختار عاملی، اعتبار و روایی این مقیاس مورد بررسی قرار گرفت. مواد و روش ها: برای بررسی هدف پژوهش گروه نمونه به حجم ۹۳۷ نفر از افراد ایرانی که بین 20 تا 50 سال داشتند و با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده بودند، مقیاس پذیرش پنداره های مدرن پرخاشگری جنسی را تکمیل کردند. جهت بررسی ساختار عاملی مقیاس از تحلیل عاملی تأییدی، برای بررسی روایی از ضریب همبستگی پیرسون و برای تعیین همسانی درونی مؤلفه های این مقیاس، از روش آلفای کرونباخ استفاده شد. همچنین برای بررسی پایایی بازآزمایی، ضریب همبستگی درون رده ای مورد استفاده قرار گرفت. یافته ها: تحلیل عاملی تأییدی نشان داد که مقیاس (AMMSA) از ساختار عاملی قابل قبولی برخوردار است. ضرایب آلفای کرونباخ به دست آمده از همه مؤلفه ها (بالای 9/0) نیز نشان داد این مقیاس از همسانی درونی مناسبی دارد و همچنین ضرایب همبستگی مقیاس واکنش پذیری بین فردی و مقیاس جنسیت گرایی دوسوگرا ، به ترتیب روایی واگرا و همگرای مقیاس را تائید کردند. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که مقیاس پذیرش پنداره های مدرن پرخاشگری جنسی (AMMSA) در جامعه ایرانی از روایی و اعتبار خوبی برخوردار است.
مقایسه اثربخشی درمان برنامه زمانی پارادوکس و درمان فن آوری واقعیت مجازی بر کانون توجه و نشانه های اختلال اضطراب اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: اختلال اضطراب اجتماعی اغلب نرخ بهبودی ضعیف تری نسبت به سایر اختلالات اضطرابی دارد. مرور مطالعات پیشین نشان می دهد دو متغیر نشانه های اختلال اضطراب اجتماعی و کانون توجه (که یکی از پیش بینی کننده های اختلال اضطراب اجتماعی است)، پاسخ ضعیف تری به درمان های معمول روانشناختی می دهند. از جدیدترین رویکردهای جایگزین تلفیقی، درمان برنامه زمانی پارادوکس و درمان فن آوری واقعیت مجازی است، که در مورد مقایسه اثربخشی آن ها در بهبود کانون توجه و کاهش نشانه های اختلال اضطراب اجتماعی شکاف پژوهشی وجود دارد. هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان برنامه زمانی پارادوکس و درمان فن آوری واقعیت مجازی بر کانون توجه و نشانه های اختلال اضطراب اجتماعی انجام شد. روش: طرح پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه و پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی افراد مراجعه کننده به مراکز مشاوره و کلینیک های روانشناختی شهر تهران در پاییز و زمستان سال 1401 بود. نمونه آماری نیز شامل 45 نفر از افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی بود که به صورت در دسترس انتخاب شده و در سه گروه 15 نفری (دو گروه آزمایش و یک گروه گواه) گمارش شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه کانون توجه (وودی و همکاران، 1997) و مقیاس اضطراب اجتماعی (کانور و همکاران، 2000) استفاده شد. همچنین درمان برنامه زمانی پارادوکس (بشارت، 1396) در شش جلسه بر روی گروه آزمایش اول و درمان فن آوری واقعیت مجازی در 8 جلسه بر روی گروه آزمایش دوم اجرا شد، اما اعضای گروه گواه هیچ گونه مداخله درمانی دریافت نکردند. تحلیل داده ها نیز با استفاده از آزمون تحلیل چندمتغیری، تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر، آزمون تعقیبی بونفرونی و نرم افزار SPSS-25 انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد هر دو درمان برنامه زمانی پارادوکس و فن آوری واقعیت مجازی برکانون توجه و نشانه های اختلال اضطراب اجتماعی تأثیر معنادار داشتند (0/001 P<). بین اثر بخشی درمان واقعیت مجازی و برنامه زمانی پارادوکس برکانون توجه تفاوت معنادار وجود نداشت، اما بین اثربخشی درمان فن آوری واقعیت مجازی و برنامه زمانی پارادوکس بر نشانه های اختلال اضطراب اجتماعی تفاوت معنادار وجود داشت؛ بدین صورت که درمان برنامه زمانی پارادوکس در مقایسه با درمان مبتنی بر فن آوری واقعیت مجازی در کاهش نشانه های اختلال اضطراب اجتماعی اثربخشی بیشتری دارد (0/001 P<). نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش حاضر به نظر می رسد درمان برنامه زمانی پارادوکس و درمان مبتنی بر فن آوری واقعیت مجازی می توانند به عنوان رویکرد درمانی منطبق با نیازهای بیماران مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی مورد استفاده قرار گیرند
بررسی اثربخشی گروه درمانی فراتشخیصی یکپارچه نگر بر فراشناخت و فراهیجان های مثبت و حساسیت اضطرابی در جانبازان دارای اختلال همبود وابسته به تروما و افسردگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی نظامی سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۵۸)
37 - 66
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی گروه درمانی فراتشخیصی یکپارچه نگر بر فراشناختها و فرا هیجان های مثبت و حساسیت اضطرابی در جانبازان دارای اختلال همبود وابسته به تروما و افسردگی بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی، با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل همراه با دوره ی پیگیری دو ماهه بود. نمونه شامل 24 نفر که به روش هدفمند از بین جانبازان اعصاب و روان مراجعه کننده یا بستری در مراکز و بیمارستان های وابسته به بنیاد شهید شیراز در سال 1402 انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. شرکت کنندگان با مقیاس-های حساسیت اضطرابی ریس و همکاران (1986)، فراشناختها و فرا هیجان های مثبت بیر و مونتا (2010)، ضربه رویداد- تجدیدنظر شده ویز و مارمار (1997)، اختلال استرس پس ازضربه ویرایش نظامی، افسردگی بک و همکاران (1996) ارزیابی و داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر به وسیله ی نسخه ۲3 نرم افزار SPSS مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل از تحلیل نشان داد که بین گروه آزمایش و گروه کنترل در مرحله ی پیش-آزمون نسبت به پس آزمون و دوره ی پیگیری تفاوت معناداری وجود دارد (05/0> P) و تفاوتها از پس آزمون به پیگیری معنادار نیستند (05/0p> ) به این معنا که ثبات درمان در طول زمانحفظ شد..بنابراین مداخله ی درمانی بر متغیرهای پژوهش اثر بخش بوده است.
الگوی ساختاری سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت بر اساس ذهن آگاهی و خودشفقت ورزی: نقش واسطه ای استرس ادراک شده در زنان شاغل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ مرداد ۱۴۰۳ شماره ۵ (پیاپی ۹۸)
۱۲۴-۱۱۳
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی نقش میانجی استرس ادراک شده در ابطه بین ذهن آگاهی، خودشفقت ورزی با سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت در زنان شاغل بود. روش پژوهش توصیفی- همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری کلیه زنان شاغل در سازمان ها و اداره های دولتی استان تهران در سال 1401 بود که از بین آنها 400 زن به صورت در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش پرسش نامه پنج عاملی ذهن آگاهی (FFMQ، بائر و همکاران، 2006)، مقیاس شفقت به خود فرم کوتاه (SCS-SF، رائس و همکاران، 2003)، پرسشنامه استرس ادراک شده (PSS، کوهن و همکاران،1983) و نیمرخ سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت (HPLPII، والکر و همکاران، 1987) بود. داده ها به روش تحلیل معادلات ساختاری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان دهنده برازش مطلوب داده ها با مدل پیشنهادی پژوهش بود. ذهن آگاهی و استرس ادراک شده بر سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت اثر مستقیم معنادار داشتند (001/0< P) ولی اثر مستقیم خودشفقت ورزی بر سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت معنادار نبود (008/0< P) . همچنین ذهن آگاهی و خود شفقت ورزی با میانجی گری استرس ادراک شده بر سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت اثر غیر مستقیم معنادار داشتند (001/0< P). از این یافته ها می توان نتیجه گرفت افزایش ذهن اگاهی و خودشفقت ورزی باعث کاهش استرس ادراک شده در زنان شاغل می شود و سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت را افزایش می دهد.
معناکاوی سبک زندگی جوانان مصرف کننده مواد اعتیادآور در فرحزاد تهران: مطالعه کیفی با رویکرد نظریه زمینه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۱
55 - 84
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف معناکاوی سبک زندگی جوانان مصرف کننده مواد اعتیادآورِ در فرحزاد تهران انجام گرفت. روش: روش پژوهش حاضر کیفی و مبتنی بر نظریه زمینه ای بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل همه جوانان مصرف کننده مواد مقیم پاتوق فرحزاد تهران بودند که از بین آن ها 35 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. جمع آوری داده ها با روش مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته و تحلیل داده ها با استفاده از روش کدگذاری باز، محوری و گزینشی انجام گرفت. یافته ها: عوامل تاثیرگذار بر پیدایش و پویش سبک زندگی دل فریب اعتیادی و خودکشی خودخواسته شامل عوامل فردی و اجتماعی (شامل لذت جویی و حس کنجکاوی، پنداشت های غلط درباره مصرف مواد)؛ عوامل زمینه ساز، تداوم بخش و تشدیدکننده (شامل شرایط خانوادگی، اجتماعی، محیطی و اقتصادی)؛ و عوامل مداخله گر (شامل متغیرها و اختلالات روان شناختی و هیجانی، برچسب اجتماعی و پیامدها شامل احساس بی ارزشی، بی پناهی، شکست و خروج از زندگی معمولی) بودند. همچنین، راهبردها شامل معنابخشی به زندگی اعتیادی، مقاومت در برابر تغییر و تقسیم دردها با هم نوعان در پاتوق بود. نتیجه گیری: هم کنشی عوامل فردی، خانوادگی، اجتماعی و نهادی در پیدایش و معنادهی به سبک زندگی اعتیادی مشارکت کنندگان مؤثر بود. آنها با ناکامی در زندگی برای جبران تنهایی و انزوا به سبک زندگی دلفریب اعتیادی روی آورده و مرگ تدریجی و خودکشی خودخواسته را تجربه کردند. توجه به واقعیت های فراروی زندگی نوجوانان و جوانان، به خصوص ناامیدی و سرخوردگی های آنان به طور عمیق و فهم معنای زندگی از دریچه دید آنان، توصیه می شود.
ارائه مدل روابط ذهن آگاهی، شخصیت تاریک و شایستگی تحصیلی بر نشخوار ذهنی با نقش واسطه ای خودکارآمدی تحصیلی و رابطه معلم و دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهر شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دف پژوهش حاضر، ارائه مدل روابط ذهن آگاهی، شخصیت تاریک و شایستگی تحصیلی بر نشخوار ذهنی با نقش واسطه ای خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان بود جامعه آماری این پژوهش، شامل دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهر شیراز بودند که از این تعداد،۳۸۲ نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه های استاندارد تعامل معلم با دانش آموزان مورای و زوویچ (2010)، خودکارآمدی تحصیلی جینگر و مورگان(1999)، مثلث تاریک شخصیت جانسون و وبستر(2010)، نشخوار ذهنی هوکسما و مارو(1991)، ذهن آگاهی فرایبورگ فرم کوتاه قاسمی جوبنه و همکاران(1394)، شایستگی تحصیلی دیپرنا و الیوت (1999) بودند، داده های جمع آوری شده به روش تحلیل مسیر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که بیشترین اثر مستقیم مربوط به شخصیت تاریک بر نشخوار فکری(۲۵/۰) و کمترین اثر مستقیم مربوط به ذهن آگاهی بر خودکارآمدی(۱۷/۰) و ذهن آگاهی بر نشخوار فکری(۱۷/۰-)، شایستگی تحصیلی بر خودکارآمدی تحصیلی(۱۷/۰) و تعامل معلم با دانش آموزان بر خودکارآمدی تحصیلی (۱۷/۰) است علاوه بر این بیشترین اثرغیرمستقیم مربوط به تاثیر شخصیت تاریک بر نشخوار فکری(۰۴/۰)، شایستگی تحصیلی بر خودکارآمدی(۰۴/۰) و شایستگی تحصیلی بر نشخوار فکری (۰۴/۰-) و کمترین اثر غیرمستقیم مربوط به تاثیر ذهن آگاهی بر نشخوار فکری (۰۳/۰-) و تعامل معلم با دانش آموزان بر نشخوار فکری (۰۳/۰-) می باشد در نهایت بیشترین اثرکل مربوط به تاثیر شخصیت تاریک بر نشخوار فکری(۲۹/۰) و کمترین اثر کل مربوط به تاثیر تعامل معلم با دانش آموزان بر نشخوار فکری(۰۳/۰-) است.
بررسی نقش حمایتی خانواده با تحلیل صفحه «تقدیم به» در رساله های دکتری فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش پیش رو تحلیل محتوای قدردانی به عنوان یکی از مقوله های مهم در تربیت اسلامی از راه استخراج اطلاعات از صفحه «تقدیم به» رساله های دانشجویان مقطع دکتری در ده رشته متفاوت است؛ این صفحه، صفحه ای اختیاری برای شناسایی حامیان معنوی دانشجویان در آخرین مرحله از آموزش رسمی آنهاست. نوع پژوهش حاضر کاربردی است. روش آن تحلیل محتوا و با رویکرد تحلیلی انجام شده است. نمونه آماری پژوهش شامل 393 رساله دکتری بود که به روش نمونه گیری طبقه ای−تصادفی و براساس رشته دانشگاهی و نویسنده رساله از میان ده رشته دانشگاهی از پایگاه گنج استخراج شد. ابزار پژوهش پرسشنامه محقق ساخته بود که با استفاده از آزمون های آماری کروسکال والیس و آنوا مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد که مقوله خانواده با محوریت مادر، بیشترین میزان تقدیم (85 درصد) را به خود اختصاص داده است. مقوله انتزاعیات و سپس مقوله معنویات به ترتیب در رتبه های دوم و سوم قرار دارند. نتایج آزمون کروسکال والیس نشان داد که بین تعداد دفعات تقدیم در رشته های مختلف از نظر آماری اختلاف معنا داری وجود دارد. نتایج آزمون آنوا در مورد میانگین حجم واژگان در رشته های مختلف نشان داد که میانگین حجم واژگان «تقدیم به» در رشته علم اطلاعات و دانش شناسی، بیش از سایر رشته ها و در رشته هنر کمتر از سایر رشته هاست. در مجموع می توان گفت که دانشجویان معتقدند موفقیت ایشان در دوره دکتری ارتباطی تنگاتنگ با زحمات خانواده و در رأس آن مادر و حمایت های روانی، اجتماعی، اخلاقی و حتی مالی آنها دارد.
The Relationship Between Family Emotional Climate and Academic Well-being in Students with a History of Learning Difficulties: The Mediating Role of Psychological Capital and Achievement Goals(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
This study addresses the academic challenges faced by students with learning difficulties by examining the mediating role of psychological capital and achievement goals (mastery and performance) in the relationship between family emotional climate (FEC) and academic well-being. The study utilized a cross-sectional correlational design to assess contemporaneous associations between the investigated variables. The sample consisted of 150 high school students with a history of learning difficulties, selected from those who had recorded at special education centers in four districts of Ahvaz during elementary school. Data were collected using self-report questionnaires assessing FEC, psychological capital, achievement goals, and academic well-being. Structural equation modeling (SEM) was employed to analyze the hypothesized relationships. This study identified positive associations between psychological capital, mastery goals, and academic well-being (p<0.01), while performance goals showed a negative link to well-being (p<0.01). Interestingly, a positive FEC fostered psychological capital and mastery goals but discouraged performance goals, with no direct effect on well-being (p<0.01). results revealed that psychological capital and achievement goals significantly mediated the positive relationship between FEC and academic well-being (p<0.01). In other words, FEC fostered students' psychological capital and mastery goals, which in turn, led to greater academic well-being. Interestingly, this analysis suggests that the beneficial effect of a positive family environment on academic well-being is achieved indirectly, through its influence on these psychological resources. These results suggest that supportive family environments promote academic success by fostering specific psychological resources, rather than directly impacting well-being.
مدل علی انگیزش شغلی بر اساس چابکی سازمانی با نقش واسطه ای فرهنگ سازمانی در معلمان دوره ابتدایی شهر کرج
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر مدل علی انگیزش شغلی بر اساس چابکی سازمانی با نقش واسطه ای فرهنگ سازمانی در معلمان دوره ابتدایی شهر کرج در سال تحصیلی 1402-1401 بود. این تحقیق ازلحاظ هدف، کاربردی و ازلحاظ شیوه اجرا در حیطه مطالعه های توصیفی از نوع همبستگی و به شیوه مدل سازی معادلات ساختاری است. جامعه آماری این تحقیق کلیه معلمان مدارس دوره ابتدایی شهر کرج در سال تحصیلی 1402-1401 بودند. جهت انتخاب حجم نمونه با استفاده از جدول مورگان تعداد 269 نفر از کلیه معلمان دوره ابتدایی شهر کرج بر اساس روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند و به پرسشنامه های فرهنگ سازمانی دنیسون (2000)، انگیزش شغلی حبیبی (1377) و چابکی سازمانی شریفی و یانگ (2000) به صورت مجازی پاسخ دادند. نتایج نشان داد که در خصوص رابطه انگیزش شغلی با چابکی سازمانی میانجی گری مشارکت با ضریب استاندارد (0/278) و حد پایین (0/141) و حد بالا (0/001) در سطح (0/001) معنی دار می باشد. ارتباط انگیزش شغلی با چابکی سازمانی میانجی گری ثبات و یکپارچگی با ضریب استاندارد (0/324) و حد پایین (0/174) و حد بالای (0/021) در سطح (0/001) معنادار می باشد. همچنین رابطه انگیزش شغلی با چابکی سازمانی میانجی گری انعطاف پذیری با ضریب استاندارد (0/221) و حد پایین (0/103) و حد بالای (0/034) در سطح (0/001) معنادار می باشد که این نتایج می تواند موردتوجه سازمان آموزش وپرورش و معلمان قرار گیرد.
تدوین مدل فرسودگی تحصیلی در دانش آموزان دارای اختلال یادگیری خاص بر اساس عوامل مؤثر بر آن: یک مطالعه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۲
79 - 106
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف کشف و بررسی عوامل مؤثر بر فرسودگی تحصیلی دانش آموزان با اختلال یادگیری خاص انجام گرفت. روش پژوهش حاضر از نوع کیفی به روش داده بنیاد بود و گردآوری داده ها از طریق مصاحبه نیمه ساختار یافته انجام گرفت. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمام دانش-آموزان پایه ششم ابتدایی دارای اختلال یادگیری خاص در سال 1401 در شهر اصفهان بود. نمونه پژوهش به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب شد و پس مصاحبه با 25 دانش آموز، عوامل مؤثر بر فرسودگی تحصیلی شناسایی گردید. تحلیل داده ها با استفاده از سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی انجام گردید. بر اساس نتایج حاصل از پژوهش، کد های باز حول 123 مفهوم، کد های محوری شامل 20 مفهوم و کد های انتخابی در 5 مفهوم تحت عناوین عوامل درون مدرسه ای، تجربه های تحصیلی دانش آموز، عوامل درون فردی، عوامل خانوادگی و عوامل اجتماعی شناسایی و استخراج گردید. نوآوری پژوهش حاضر از این جهت قابل تبیین است که توجه به مشکلات تحصیلی دانش آموزان با اختلال یادگیری خاص از اهمیت فراوانی برخوردار است و عوامل مؤثر بر فرسودگی تحصیلی دانش-آموزان با اختلال یادگیری خاص شناسایی شد. لذا می توان نتیجه گرفت برای هر گونه اقدامی ابتدا باید عوامل مؤثر بر فرسودگی تحصیلی آن ها را شناسایی و در صدد طراحی راهبرد هایی برای پیشگیری از آن اقدام کرد.
مدل ساختاری رابطه بین کمال گرایی و گرایش به عمل زیبایی با نقش میانجی گری حمایت اجتماعی ادراک شده در افراد مراجعه کننده به کلینیک های زیبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۸ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۱۱۲)
496 - 504
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر تبیین مدل ساختاری رابطه بین کمال گرایی و گرایش به عمل زیبایی با نقش میانجی گری حمایت اجتماعی ادراک شده در افراد مراجعه کننده به کلینیک های زیبایی شهر قم بود که جامعه آماری پژوهش شامل کلیه افراد مراجعه کننده به کلینیک های زیبایی شهر قم در سال 1402 بود و روش نمونه گیری در این پژوهش براساس فرمول کلاین ، 240 نفر محاسبه شد و روش نمونه گیری در این پژوهش از نوع نمونه گیری در دسترس بود ونیزروش پژوهش توصیفی - همبستگی بود. نتیجه حاصل از تحلیل معادلات ساختاری نشان داد که مدل ساختاری رابطه بین کمال گرایی و گرایش به عمل زیبایی با نقش میانجی گری حمایت اجتماعی ادراک شده در افراد مراجعه کننده به کلینیک های زیبایی شهر قم از برازش خوبی برخوردار است. 40 درصد از پراکندگی نمرات گرایش به عمل زیبایی از طریق کمال گرایی و حمایت اجتماعی ادراک شده پیش بینی می شود. همچنین 24 درصد از پراکندگی نمرات حمایت اجتماعی ادراک شده از طریق کمال گرایی پیش بینی می شود. همچنین نتایج نشان داد که بین کمال گرایی با گرایش به عمل زیبایی در افراد مراجعه کننده به کلینیک های زیبایی شهر قم رابطه وجود دارد. بین حمایت اجتماعی ادراک شده با گرایش به عمل زیبایی در افراد مراجعه کننده به کلینیک های زیبایی شهر قم رابطه وجود دارد.
آیا حل مسئله سریع تر دقت را بهبود می بخشد؟ بررسی پیش بینی کننده های شناختی در تعامل سرعت-دقت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حل مسئله یک فرآیند شناختی هدف محور است که شامل ارزیابی مشکل و ایجاد راه حل ها جهت دستیابی به نتایج مطلوب می شود. این مهارت تحت تأثیر تنظیم زمان مندی بهینه و خودکنترلی قرار دارد. هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش متغیرهای زمان کل، زمان تأخیر، درجه دشواری، زمان واکنش و خودکنترلی در تعامل سرعت-دقت بود. نمونه پژوهش حاضر شامل ۵۴ دانش آموز دختر ۱۰ تا ۱۱ ساله بدون سابقه بیماری بود که به صورت در دسترس از مدارس غیرانتفاعی مشهد در سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۲ انتخاب شدند. از تکلیف برج لندن برای ارزیابی متغیرهای دقت عملکرد در حل مسئله، زمان تاخیر، زمان کل، درجه سختی و از تکلیف فلنکر برای متغیرهای خودکنترلی و زمان واکنش استفاده شد. به منظور پیش بینی متغیرهای مذکور در دقت عملکرد حل مسئله، داده ها از طریق تحلیل های آماری رگرسیون چندگانه و تحلیل میانجی در SPSS-26 بررسی شدند. یافته ها نشان دادند که متغیرهای زمان کل (769/0- = β)، زمان تاخیر (574/0 = β)، درجه دشواری (388/0= β) و زمان واکنش (160/0- = β) به طور معناداری عملکرد حل مسئله را پیش بینی می کنند. به این صورت که افزایش زمان کل برای حل مسئله منجر به کاهش دقت شد، در حالی که افزایش زمان تأخیر در آغاز حل مسئله باعث افزایش دقت گردید. اگرچه نقش تعدیل کنندگی خودکنترلی در رابطه بین زمان تاخیر و زمان کل با دقت معنادار نبود (05/0p>)، اما رگرسیون گام به گام حاکی از پیش بینی معنادار متغیر خودکنترلی در دقت عملکرد بود (157/0 = β). بنابراین زمان بندی نقش مهمی در دقت عملکرد دارد. به طوری که صرف زمان کافی برای پردازش شناختی قبل از پاسخ دهی می تواند عملکرد را بهبود بخشد و طولانی شدن فرآیند حل مسئله، به جهت افزایش بار شناختی یا استراتژی های ناکارآمد، می تواند دقت را کاهش دهد. اگرچه نقش درجه دشواری و ماهیت تکلیف در این رابطه مهم است. عدم اثر معنادار تعدیلی خودکنترلی بر تنظیم این رابطه می تواند به ارتباط گسترده این متغیر با دیگر ابعاد شناختی شرکت کنندگان مرتبط باشد.
عوامل والدینی مؤثر بر تاب آوری در مهاجران افغانستانی: یک مطالعه کیفی
حوزههای تخصصی:
زمینه: تاب آوری قابلیتی ضروری است که در مواجهه با چالش های پدیده مهاجرت، به افراد کمک می کند سلامت روانی- اجتماعی خود را حفظ کنند. نفوذ خانواده و والدین در فرایند شکل گیری تاب آوری به عنوان یک مفهوم تحولی در حالی است که پژوهش ها مشخص نکرده اند کدام رفتارهای والدینی در مواجهه با استرسور مهاجرت به افراد کمک میکند تا بتوانند از عهده چالش های آن برآیند. هدف: هدف پژوهش حاضر شناسایی عوامل والدینی مؤثر بر تاب آوری در مهاجران افغانستانی می باشد. روش: در پژوهش حاضر از روش کیفی و طرح پدیدارشناسی تفسیری استفاده گردید. مشارکت کنندگان در این پژوهش 14 نفر از مهاجرین افغانستانی بودند که برای تحصیل به ایران مهاجرت کرده بودند و از مهاجرت آنها حداقل یک سال گذشته بود. نمره یک انحراف معیار بالاتر از میانگین در مقیاس تاب آوری کانر-دیویدسون(CD-RIS) کسب کرده بودند و سابقه مصرف مواد یا داروهای روانپژشکی نداشتند. همچنین حداقل سن مشارکت کنندگان 20 سال بود. این افراد با روش نمونه گیری هدفمند و راهبرد گلوله برفی انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد. متن مصاحبه ها با روش هفت مرحله ای دیکلمن تحلیل شدند. یافته ها: در فرایند کدگذاری تعداد 335 کد اولیه استخراج شد. در مرحله بعد، کدهای بدست آمده بر اساس شباهت معنایی در 18 مفهوم دسته بندی شدند. سپس مفاهیم بدست آمده تحت عنوان 6 مقوله اصلی دسته بندی گردیدند که عبارتند از: 1- پرورش جهت مندی غایت نگرانه 2- بسترسازی برای چالش پذیری 3- پایستگی در پیشبرد مسیر 4- گسترش منابع حمایتی 5- ارتقاء احساس کفایت 6- ساختار کارآمد خانواده دسته بندی شدند. نتیجه گیری: یافته های پژوهش حاضر بیانگر روش هایی است که والدین مهاجران تاب آور با در نظر گرفتن تفاوتهای اقتصادی و اجتماعی، برای پرورش تاب آوری در فرزندانشان استفاده می کنند. عوامل والدینی اکتشاف شده به مهاجران در مواجهه با چالش های منحصربه فرد مهاجرت توان مقابله و بازگشت می دهد.
تأثیر آموزش ارتباط بدون خشونت بر خودکارآمدی والدگری و بهزیستی روان شناختی مادران کودکان با آسیب شنوایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناختی دوره ۲۰ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
107 - 123
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی برنامه ارتباط بدون خشونت بر خودکارآمدی والدگری و بهزیستی روان شناختی مادران کودکان با آسیب شنوایی انجام شد. این مطالعه، یک پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و گروه کنترل بود. تعداد کل جامعه آماری 49 نفر بود که 30 نفر از مادران کودکان با آسیب شنوایی از مدارس تلفیقی شهر اصفهان با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به روش تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل 15 نفری جایگزین شدند. همه شرکت کنندگان با استفاده از مقیاس خودکارآمدی والدگری دومکا و همکاران و بهزیستی روان شناختی ریف ارزیابی شدند. گروه آزمایش در برنامه ارتباط بدون خشونت در 8 جلسه 45 دقیقه ای و هفته ای یک جلسه شرکت کردند. سپس هر دو گروه با همان مقیاس ها ارزیابی شدند. داده ها با روش آماری تحلیل کوواریانس تک متغیری تحلیل شد. نتایج نشان داد که برنامه ارتباط بدون خشونت تأثیر مثبت و معناداری بر خودکارآمدی والدگری و بهزیستی روان شناختی در گروه آزمایش داشت. با توجه به اینکه مداخله سبب بهبود خودکارآمدی والدگری و بهزیستی روان شناختی مادران کودکان با آسیب شنوایی شد؛ بنابراین برنامه ریزی برای این مداخله نقش مهمی در بهبود خودکارآمدی والدگری و بهزیستی روان شناختی مادران دارد.
واکاوی ارزیابانه اعضای هیئت علمی از « عوامل پنهان مؤثر در ذهنیت اساتید بر ارزیابی های دانشجویان»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندازه گیری تربیتی سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۶
131 - 168
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، واکاوی ارزیابانه(Evaluative analysis)عوامل پنهان مؤثر بر ذهنیت اعضای هیات علمی دانشگاه در ارزیابی های دانشجویان در پایان ترم بود. برای دستیابی به این هدف، از رویکرد کیفی و روش پژوهش ارزشیابی از نوع سنجش موقعیتی بهره برده شد. میدان پژوهش، شامل اعضای هیات علمی دانشگاه فرهنگیان استان کردستان در سال تحصیلی 1402-1401 بود که با روش نمونه گیری هدف مند و ملاک دار انتخاب شدند. معیار انتخاب، تمایل به مشارکت در مصاحبه و داشتن تجربه ارزیابانه در حوزه ارزشیابی موقعیتی در حوزه موضوع پژوهش بود. ابزار جمع آوری داده ها، مصاحبه نیمه ساخت یافته بود که با ملاک اشباع یافتگی(نظری)، 11 نفر انتخاب شدند. یافته ها نشان داد که این عوامل را می توان در یازده تم اصلی و 83 مقوله تقسیم بندی نمود.1. تأثیر محتواهای کلاسی و آموزشی در ارزیابی اعضای هیات علمی (25 مقوله). 2. ویژگی های ظاهری دانشجویان در ارزیابی پایانی آنان (4 مقوله). 3.طبقه ی اجتماعی دانشجویان در ارزیابی اعضای هیات علمی از آنان (7 مقوله).4.نحوه ی تعامل و برخورد دانشجویان با یکدیگر در ارزیابی پایانی اعضای هیات علمی از دانشجویان (3 مقوله). 5. عملکرد گذشته دانشجو در ارزیابی کنونی اساتید 6 مقوله. 6.مغایرت عقاید اساتید با دانشجویان در ارزیابی اساتید (5 مقوله). 7. نمره گذاری اساتید بر اساس دیدگاه اساتید. (8 مقوله). 8. تأثیر لحن دانشجو بر ذهنیت اساتید (8 مقوله). 9. نمره دهی اساتید صرفاً جهت قبولی در درس موردنظر (5 مقوله). 10. تأثیر جنسیت دانشجویان در ارزیابی اساتید از دانشجویان (6 مقوله). 11. مطالعات آزاد دانشجویان در ارزیابی اساتید (7 مقوله). لذا بر اساس یافته ها، می توان گفت که: ارزشیابی پنهان موثر در ذهنیت اعضای هیات علمی، دارای شاخصه ها و انواع محتلفی است از جمله: حضور/ عدم حضور منظم و به موقع دانشجویان در کلاس درس، مشاهده میزان علاقه مندی دانشجو به تحصیل، سرزندگی تحصیلی دانشجویان باعث افزایش اشتیاق تحصیلی و حس اطمینان در آنان می شود. همچنین شناخت قبلی اساتید از عملکرد دانشجو و شکل گیری سابقه ی علمی- آموزشی وی، تاثیر جنسیت بر ارزیابی اساتید از دانشجویان وجود قش دارد. به علاوه،.در صورتی که عقاید دانشجو علنا مغایر با عقاید استاد باشد در ارزیابی پایانی وی می تواند نقش منفی داشته باشد.برهمین اساس، پیشنهاد می شود که اساتید در ارزیابی های دانشجویان، به نقش این موارد توجه داشته باشند
Effectiveness of Cyberbullying/Victimization prevention package on Self-esteem and cognitive flexibility of adolescents(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
This study aimed to assess the impact of a cyberbullying and victimization prevention program on the self-esteem and cognitive flexibility of adolescents in Osku City Iran. The research followed an experimental design with a pre-test and post-test approach. The study included all female junior high school students in Osku City during the academic year 2023-2024, selected through convenience sampling. Thirty students who had experienced cyberbullying and victimization were randomly assigned into two groups: an experimental group (15 students) and a control group (15 students). Data collection tools included a questionnaire on self-esteem, cognitive flexibility, and experiences of cyberbullying and victimization. The experimental group attended 10 sessions, each lasting 75 minutes, to receive training through the prevention program. Both groups took a pre-test before the sessions and a post-test after the training. The data were analyzed using inferential statistics and covariance analysis, which indicated that the cyberbullying and victimization prevention program effectively improved students' self-esteem and cognitive flexibility. With all research hypotheses confirmed, the strategies and skills taught to address cyberbullying and victimization contribute to enhancing the self-esteem and cognitive flexibility of students. It is recommended that educational administrators, particularly school counselors, organize workshops on cyberbullying and victimization prevention to improve the self-esteem and cognitive flexibility of adolescents.
اثربخشی بازی درمانی کودک محور بر مشکلات رفتاری و تنظیم شناختی هیجان در کودکان دارای نشانگان اختلالات اضطرابی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ شهریور ۱۴۰۳ شماره ۶ (پیاپی ۹۹)
۱۴۸-۱۳۹
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی بازی درمانی کودک محور بر مشکلات رفتاری و تنظیم شناختی هیجان در کودکان دارای نشانگان اختلالات اضطرابی بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه ی آماری پژوهش شامل کلیه ی کودکان 4 تا 7 سال دارای نشانگان اختلالات اضطرابی شهر فریدون کنار در سال 1401 بود که از بین آنها 75 کودک به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. سپس از میان این کودکان، 30 کودک که دارای بالاترین نمره در مقیاس اضطراب بودند، به صورت تصادفی در دو گروه (15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل) جایگذاری شدند. ابزارهای سنجش شامل مقیاس اضطراب کودکان پیش دبستانی اسپنس و همکاران (2001PAS, )، پرسشنامه مشکلات رفتاری راتر و همکاران (1967BPS, ) و پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان گراس و جان (2003CERQ, ) بود. گروه آزمایش طی هشت جلسه ی 45 دقیقه ای و هفته ای دو بار تحت مداخله ی مبتنی بر بازی درمانی کودک محور لندرث (1993) قرار گرفتند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیره نشان داد با کنترل اثر پیش آزمون، بین میانگین پس آزمون مشکلات رفتاری و تنظیم شناختی هیجان در دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری در سطح 05/0p< وجود دارد. در نتیجه بازی درمانی کودک محور می تواند به عنوان روش کارآمدی در بهبود مشکلات رفتاری و تنظیم شناختی هیجان کودکان دارای نشانگان اختلالات اضطرابی مورد استفاده قرار گیرد.
Comparison of the Effectiveness of Schema Therapy, Cognitive-Behavioral Therapy, and Compassion-Focused Therapy on Components of Loving, Emotional Empathy, Marital Values, Coping Skills, and Willingness to Marry Among Single Women with Fear of Marriage(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Applied Family Therapy Journal, Vol. ۵ No. ۴, Serial Number ۲۳ (۲۰۲۴) Special Issue on Women Studies
201-210
حوزههای تخصصی:
Objective: The present study aimed to compare the effectiveness of schema therapy, cognitive-behavioral therapy, and compassion-focused therapy on components of loving, emotional empathy, marital values, coping skills, and willingness to marry among single women with a fear of marriage. Methods and Materials: This experimental study used a pretest-posttest-follow-up design with four groups (three experimental groups and one control group). The statistical population included all girls with pre-marital fears in the city of Semirom. From this population, 60 participants were selected using convenience sampling based on inclusion and exclusion criteria and were assigned to four non-randomized groups. The control group was placed on a waiting list, while the three experimental groups received schema therapy-based interventions (Fadavi Nia & Khayyatan, 2021), cognitive-behavioral therapy (Mohammadpour et al., 2015), and compassion-focused therapy (Pirjavid et al., 2021) over eight 90-minute sessions. All participants responded to the Coping Skills Questionnaire (Billings & Moos, 1981) in three phases. The collected data were analyzed using descriptive statistics (mean and standard deviation) and inferential statistics. Findings: The results showed that all three methods effectively improved the two dimensions of avoidance-oriented and problem-focused coping. Conclusion: Based on these results, it can be concluded that these three methods are suitable for improving psychological constructs, with schema therapy and cognitive-behavioral therapy being more effective in enhancing the dimensions of coping mechanisms. Counselors and psychotherapists can use the techniques and strategies from these methods to improve these dimensions.
اثربخشی آموزش نیک زیستی روانشناختی براساس مدل پرما به دختران 14 تا 16 ساله با علائم اضطراب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نیک زیستی ترکیبی از احساس خوب و عملکرد مؤثر است که در معنای گسترده تر آن یعنی بالندگی، از پیگیری موفقیت آمیز پنج مولفه پرما شامل احساسات مثبت، مجذوبیت و اشتغال، روابط، معنا و دستاورد به دست می آید. با توجه به اینکه اضطراب و استرس ازجمله مشکلات هیجانی در نوجوانی هستند که می تواند باعث کاهش نیک زیستی روانی و رضایت از زندگی شود، هدف از انجام این پژوهش آموزش مدل پرما به دختران 14 تا 16 ساله با علائم اضطراب بود. بدین منظور، نمونه گیری غیر تصادفی از نوع دردسترس و هدفمند از دانش آموزان دختر پایه نهم و دهم (دوره اول و دوم متوسطه) شهر تهران انجام گرفت. پژوهش از نوع شبه آزمایشی یک گروه با طرح پیش آزمون - پس آزمون و آزمون پی گیری بود. پرسش نامه خودسنجی آخنباخ برای تعیین نمونه ها با علائم اضطرابی و پرسش نامه پرما در ابتدا و انتهای دوره آموزشی و پیگیری پس از گذشت سه ماه اجرا شد. دوره آموزشی در 6 جلسه هفتگی یک و نیم ساعته برگزار شد. یافته ها نشان داد نمره کل پرما و مؤلفه های هیجان مثبت، مجذوبیت، روابط مثبت و معنا پس از دوره آموزشی افزایش معنادار و نمره علائم اضطراب، کاهش معنادار داشت. در پیگیری سه ماهه نیز تغییرات در هجان مثبت و روابط مثبت ماندگار و مؤلفه مجذوبیت افزایش معنادار یافت. با وجود بهبود در مؤلفه دستاورد، تغییرات به سطح معناداری نرسید. براساس این یافته ها می توان نتیجه گرفت، آموزش مدل پرما باعث افزایش نیک زیستی و کاهش علائم اضطراب در نوجوانان دختر 14 تا 16 ساله می شود و این تغییرات در طول زمان ماندگار است.