تحقیقات فرهنگی ایران
تحقیقات فرهنگی ایران سال 18 پاییز 1404 شماره 3 (پیاپی 71) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزههای تخصصی:
بازاریابی شبکه ای، نوعی فروش مستقیم است که از طریق آن، کالاها از طریق تماس مستقیم مشتری و توزیع کنندگان مستقل، به فروش می رسند. سازمان های فروش مستقیم، اغلب به شکل محیط های شبه خانگی به تصویر کشیده می شوند که ویژگی اصلی آن ها، همکاری افقی به همراه پیوندهای عاطفی ا ست. در این سازمان ها، فرایند شبکه سازی از دو بخش عمده تشکیل شده است؛ ابتدا، توزیع کنندگان، انواع گوناگون روابط شخصی را برای ایجاد معاهده های تجاری فعال می کنند؛ دوم، توزیع کنندگان، شکل و جوهر شبکه های اجتماعی/تجاری خود را به منظور تحکیم اعتماد و حل تنش های ذاتی موجود در کنش های اقتصادی مبتنی بر شبکه، تغییر می دهند. این همپوشانی کسب درآمد و دوست یابی در فروش مستقیم، پرسش های جامعه شناختی بنیادینی را ایجاد می کند: «توزیع کنندگان چگونه اعتماد را حفظ و شبکه های خود را تحکیم می کنند؟» «آن ها چگونه روابط شخصی را به سوی کنش های اقتصادی سودآور هدایت می کنند؟» مقاله حاضر که پژوهشی اکتشافی کیفی به روش مرد م نگاری مجازی است، برای پاسخ به این پرسش ها از مفهوم حک شدگی جامعه شناسی اقتصادی بهره گرفته است. در این مقاله، فرایند حک شدگی بازاریابی شبکه ای در چهار سطح شبکه، منفعت، سازمان، و فرهنگ تبیین شده است. مقوله های خفقان اطلاعات و تجاری سازی پیوندها به سطح شبکه، فردگرایی لیبرال و بازاریابی اعتقادی به سطح منفعت، اجتماع شبه خانوادگی و رهبران عقاید به سطح سازمان، و سرانجام، رؤیای کارآفرینی و تحقق عدالت به سطح فرهنگ تعلق دارند.
بررسی تحولات دین داری بین نسلی؛ رویکردی داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحولات دین داری همواره از موضوعات مهم در حوزه جامعه شناسی دین بوده است. تغییرات بین نسلی و نسبت آن با دین داری یکی از موضوعاتی است که در کشوری مانند ایران، جای بررسی و تحلیل فراوان دارد. هدف این پژوهش، بررسی گفتمان های دینی در تجربه زیسته سه نسل از شهروندان شهر کاشان است. پژوهش حاضر، از نوع مطالعات کیفی بوده که با به کارگیری روش نظریه زمینه ای انجام شده است. این پژوهش، از چارچوب مفهومی اینگلهارت، بروس و سروش بهره برده است. حجم نمونه این پژوهش 28 نفر از متولدان دهه 1330 (دوران رژیم پهلوی)، متولدان دهه 1350 (دوران انقلاب و ارزش های انقلابی) و متولدان دهه 1370 (دوران تثبیت و توسعه جمهوری اسلامی) بوده اند. براساس یافته های پژوهش، متولدان دهه 1330، دارای دین داری مرجع گرا بوده و رویکردی قطعی به مسائل دینی دارند. این نسل، دارای کدهای محوری ای همچون دین تعبدی، دین فقه گرا، دین حداکثری و سیاسی، دین سنتی و غیرسیاسی، الگوپذیری، درونی سازی و عمل گرایی، بیگانه ستیزی به مثابه مدرنیته ستیزی هستند. دین داری متولدان دهه 1350 از نوع دین داری نهاد گرا بوده و خواهان حضور دین در همه عرصه های جامعه ، و دارای کدهای محوری ای همچون دین تعبدی تقلیدی، دین مناسکی آیینی، الگوپذیری، دین حداکثری و سیاسی، عمل گرایی دینی، همبستگی نسلی، تمایزگذاری دوگانه دین و دین دار، و دین اجتماعی بوده اند. مقوله هسته ای دین داری متولدان دهه 1370، دین فردگرا با کدهای محوری دین انسانی و این جهانی، دین حداقلی، خودمرجعی دینی، عدم گرایش به دین مصلحت اندیش و اجتماعی نشده، عرفی گرایی دینی، عدم گرایش به دینِ سیاسی، تنوع طلبی و تکثرگرایی دینی، بی الگویی، و کاهش دین داری با قرائت رسمی بوده است. همچنین، برپایه یافته های پژوهش، مشخص شد که میان متولدان دهه 1330 و 1350، شکاف نسلی چندانی وجود ندارد، اما میان این دو نسل با متولدان دهه 1370، شکاف نسلی وجود دارد و مفهوم دین داری در نسل جدید، تغییر کرده و دارای رویکردی ایمانی و بی واسطه شده است.
واکاوی تجربه زنان روستایی از طلاق در بستر تغییرات فرهنگی روستا؛ مطالعه موردی سه روستا در شرق اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در طول دهه اخیر، نرخ طلاق در ایران، روند رشد نگران کننده ای داشته و نه تنها کلان شهرها، بلکه مناطق روستایی را نیز دربر گرفته است. در پژوهش حاضر، تجربه زنان از پدیده طلاق در سه روستای گیشی، قمشان، و قلعه بالا، واقع در شرق اصفهان بررسی شده است. روش انجام پژوهش، کیفی از نوع تحلیل مضمون است. نمونه گیری به شیوه هدفمند با ترکیب دو شیوه نمونه گیری حاد و گلوله برفی انجام شد. درمجموع، با 17 زن مطلقه یا در آستانه طلاق مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته انجام شد. مصاحبه ها پس از پیاده سازی و تبدیل به متن، کدگذاری شدند. از مجموع مضامین اولیه و وابسته به متن، 27 مضمون فرعی، 7 مضمون اصلی، و یک مقوله اصلی استخراج شد. مقوله های اصلی پژوهش عبارت اند از: «معماری کج بنیان زندگی مشترک»، «فقدان صمیمیت پایدار و حمایتگری عاطفی زوجین»، «ازدواج نابخردانه در بستر نظام تصمیم گیری غیردموکراتیک حاکم بر خانواده»، «ازدواج، قربانی ترکیب های نگرشی نامتوازن درباره رابطه با جنس مخالف»، «آسیب های اجتماعی فرساینده زندگی خانوادگی در روستا»، «زیست تاریخی کژ دار و مریز زنان روستا با رفتارهای انحرافی همسران»، و «چالش های تشدیدکننده مشکلات نهاد خانواده در روستا». همه این مقوله ها، حول مقوله مرکزی «طلاق، زاییده زیست متناقض سوژه های شبه دموکراتیک در بستر ساختارهای سنتی» شکل می گیرند. حاکمیت ساختارهای سنتی بر روستا مانع آن می شود که زنان، زندگی مشترک خود را به عنوان سوژه و عامل آغاز کنند. زندگی مشترک، تحمیلی، و فاقد صمیمیت که زنان نوخواه روستا جویای آن هستند باعث جدایی عاطفی زوجین، شکل گیری سوژگی شبه دموکراتیک در قالب روابط فرازناشویی، و سرانجام، جدایی آن ها می شود.
سلبریتیزه شدن جامعه ایرانی و گرایش به ارزش های نئولیبرال در بستر اینستاگرام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در طول یک دهه اخیر، در نتیجه حضور پررنگ شبکه اجتماعی اینستاگرام در جامعه ایرانی، افراد عادی فرهنگ سلبریتی را دگرگون کرده اند. یکی از پیامدهای زیست افراد در بستر اینستاگرام و سلبریتیزه شدن جامعه، گرایش به ارزش های نئولیبرال است. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش سلبریتیزه شدن جامعه ایرانی در بستر اینستاگرام و گرایش به ارزش های نئولیبرال انجام شده است. روش به کاررفته برای انجام پژوهش نیز توصیفی و از نوع معادلات ساختاری و جامعه آماری آن، دربردارنده کاربران اینستاگرام است که به روش تصادفی ساده انتخاب شده و داده های پژوهش با استفاده از پرسش نامه محقق ساخته سلبریتیزه شدن و ارزش های نئولیبرال گرد آوری شده است. حجم نمونه با استفاده از نرم افزار سمپل پاور، 384 نفر انتخاب شده که برای اطمینان یابی، این تعداد به 400 نفر افزایش یافته است. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار اِس پی اِس اِس و برای ترسیم الگوی معادله ساختاری و معیارهای برازش مدل از نرم افزار اِیموس گرافیک استفاده شده است. برپایه یافته های پژوهش، سلبریتیزه شدن جامعه ایرانی در بستر اینستاگرام با گرایش به ارزش های نئولیبرال، رابطه مثبت و معناداری دارد؛ افزون براین، ابعاد شخصی سازی، تنوع یافتگی، و رسانه ای شدن از متغیر سلبریتیزه شدن بر گرایش به ارزش های نئولیبرال کاربران ایرانی اینستاگرام تأثیرگذار بوده اند. سرانجام، براساس یافته های پژوهش، گرایش عمومی به فرهنگ سلبریتی در بستر اینستاگرام در میان کاربران ایرانی، به گسترش ارزش های نئولیبرال انجامیده است و هرچه جامعه ایرانی در معرض سلبریتیزه شدن قرار گیرد و اِقبال عمومی به فرهنگ سلبریتی افزایش یابد، گرایش به ارزش های نئولیبرال نیز افزایش خواهد یافت. همچنین، نتایج پژوهش نشان می دهد که سلبریتی ها، به عنوان موتور پیشران سرمایه داری نئولیبرال در جامعه ایرانی، نقشی ساختاری در نهادینه کردن ارزش های نئولیبرال دارند.
بسترهای زندگی جدانشین در ایران و چگونگی واکنش زوج ها؛ یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش جدانشینی همسران و بسترها و شرایط مرتبط با جدانشینی به عنوان یکی از عناصر تحول در نهاد خانواده مورد بررسی قرار گرفته است. مشارکت کنندگان تحقیق شامل همسران جدانشین بودند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند با 15 نفر مصاحبه شد. پژوهش حاضر با به کارگیری رویکرد کیفی و استفاده از تکنیک مصاحبه (عمیق، نیمه ساخت یافته و باز) برای جمع آوری اطلاعات تا رسیدن به اشباع نظری پیش رفت. برای استخراج و تحلیل یافته ها از رویکرد تحلیل محتوای کیفی مایرینگ و نرم افزار کیفی NVivo10 بهره گرفته شده است. یافته های حاصل از مصاحبه ها شامل 28 مفهوم اولیه، 8 خُرده مقوله و 2 مقوله اصلی است. برپایه نظرات مشارکت کنندگان، مقوله های اولویت بسترها و شرایط اجتماعی، اقتصادی و خانوادگی و بسترهای فردیت در پذیرش جدازیستی ازجمله دلایل اصلی جدانشینی همسران انتخاب شدند. دلایل این جدانشینی در بین مردان و زنان متفاوت است. مردان، بیشتر عوامل اقتصادی، شرایط شغلی و اشتیاق به تحصیل را دلیل جدازیستی خود می دانند و به نوعی بر اجبار و تحمیل شرایط تأکید می کنند، اما زنان درعین حال که شرایط شغلی و اشتیاق به تحصیل را دلیل جدازیستی خود اعلام کرده اند، به این موقعیت به چشم فرصتی برای فردیت، حفظ حریم خصوصی و استقلال خود نگاه می کنند. به نظر می رسد، جدانشینی همسران ایرانی به منزله دگردیسی و تحول در اشکال خانواده نیست، بلکه نوعی تغییر در محتوای آن است.
فرمان برداری یا مقاومت؟ رازهای پنهان جشن تکلیف دختران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف واکاوی تجربه زیسته دختران مذهبی از جشن تکلیف و چگونگی بازخوانی این تجربه توسط آنان پس از فاصله گرفتن از جشن، انجام شده است. با توجه به خلأ پژوهشی موجود در این حوزه، تفسیر تجربه زیسته دختران از این آیین گذار، حائز اهمیت است. دراین راستا، این پژوهش با رویکرد کیفی و به کارگیری روش پدیدارشناسی و با استفاده از نمونه گیری هدفمند با ۱۸ نفر از دختران خانواده های مذهبی که تجربه برگزاری جشن را داشته و پس از جشن به شکل جدی، تحت کنترل برای انجام واجبات دینی قرار گرفته اند، مصاحبه عمیق انجام شده و داده های به دست آمده با استفاده از روش هفت مرحله ای کلایزی تحلیل شده است. یافته های پژوهش مرحله پساگذار در آیین گذار را نشان می دهد و دربردارنده دو مقوله اساسی، ازجمله هویت مشروعیت بخش و هویت مقاومت است. هویت مشروعیت بخش که از مسیرهایی چون خلق تغییر، اجتماعی کردن و ساخت هویت اسلامی، پرورش هویت فرمان بردار، قواعد منضبطانه، و کنترل اجتماعی ایجاد شده و در برابر آن، هویت مقاومت بروز و ظهور یافته است. نتایج به دست آمده در قسمت پساگذار نشان می دهد، هویت مشروعیت بخش با سازوکار های مختلف خود، پس از جشن تکلیف، از یک سو با تبدیل کردن دختران به سوژه های بهنجار، مطیع، و فرمان بردار و از سوی دیگر، با سیطره هویت اسلامی و ارائه آن، در پی استیلای هویت مشروعیت بخش در جامعه بوده است که سرانجام، خود را با مقاومت دختران و پس زدن موارد تأکیدشده ای همچون حجاب چادر، نشان داده است.