مقالات
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی انتقادی رابطه میان برنامه های زیرنظام «تربیت معلم در زیرنظام تربیت معلم و تأمین منابع انسانی» با الگوی نظری آن در «مبانی نظری تحول بنیادین نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی جمهوری اسلامی ایران» صورت پذیرفته است. برای این منظور، ابتدا برنامه های زیرنظام «تربیت معلم و تأمین منابع انسانی» مطابق با محورهای اصول مطرح شده در الگوی نظری «مبانی نظری تحول بنیادین نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی جمهوری اسلامی ایران» دسته بندی شده و سپس ارتباط هر یک از برنامه ها با اصول محور متناظر مورد تطبیق و تحلیل منطقی قرارگرفته است. به طورکلی، از تحلیل ارتباط برنامه های زیرنظام و اصول الگوی نظری در رهنامه مبانی نظری می توان این طور نتیجه گرفت که خط مشی گذاران تنها به 44 درصد از این اصول در مقام طراحی برنامه های عملی توجه داشته اند و برای اکثر اصول الگو برنامه ای تدوین نشده است. از طرف دیگر، تنها 57 درصد برنامه های زیرنظام یادشده مبتنی بر اصول مبانی نظری بوده و مابقی آنها ارتباطی با مبانی نظری سند تحول ندارند. این مهم به این دلیل است که اولاً تدوین اصول دارای نقاط ضعف ساختاری متعددی است، ثانیاً برنامه های مدنظر به صورت بخشی و جزئی با اصول در ارتباط هستند و به طور کامل آنها را پوشش نمی دهند. با توجه به تکلیف قانونی مبنی برترمیم اسنادتحولی آموزش وپرورش، پیشنهاد می شود پژوهش های مشابهی در خصوص برنامه های پنج زیرنظام دیگر نیز انجام شوند تا عدم ارتباط میان مبانی نظری طرح تحول و برنامه های سند تحول احصاء، و سپس در فرآیند ترمیم این اسناد، آن بخش ها با توجه به مبانی نظری طرح تحول بازنویسی شوند.
طراحی و اعتبارسنجی الگوی فرهنگ یادگیری الکترونیکی در مدارس متوسطه دوره دوم (ازنظر خبرگان دانشگاهی و معلمان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف اعتبارسنجی الگوی فرهنگ یادگیری الکترونیکی به روش آمیخته (کیفی-کمی)، انجام گرفت. از نظر هدف کاربردی و ازنظر نوع توصیفی - پیمایشی است جامعه آماری بخش کیفی شامل اساتید دانشگاه و صاحب نظران دارای پژوهش در خصوص فرهنگ یادگیری و بخش کمّی کلیه معلمان متوسطه دوره دوم شهرستان های استان تهران بودند. روش نمونه گیری در بخش کیفی آگاهانه و هدفمند از نوع نظری بوده که با توجه به اصل اشباع نظری داده ها تعداد 25 نفر خبره انتخاب شدند. در بخش کمی بر اساس جدول تعیین حجم نمونه گرجسی – مورگان (1999) و با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی تعداد 384 نفر انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده های کیفی مصاحبه نیمه ساختاریافته و داده های کمی پرسشنامه محقق ساخته بود. برای روایی و پایایی مصاحبه ها از معیارهای قابلیت اعتبار قابلیت انتقال پذیری، و برای روایی پرسشنامه، از شاخص روایی محتوایی و ضریب نسبی روایی محتوا استفاده شد. پایایی پرسشنامه نیز از طریق ضریب آلفای کرونباخ(786/0) محاسبه شد. تحلیل داده های کیفی، با استفاده از کدگذاری باز، محوری و انتخابی و تحلیل داده های کمی با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی انجام گرفت. برای اعتباریابی و برازش الگو از روایی سازه، پایایی ترکیبی و ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد. یافته ها نشان داد که ابعاد، شامل: 1) عوامل علّی دربرگیرنده مؤلفه های«نگرشی»، «اقدامات آموزشی»، «ویژگی های فناوری»، «سیاست گذاری» و «ارزش ها»2) عوامل زمینه ای دربرگیرنده مؤلفه های «بسترسازی آموزش»، «علمی و آموزشی»، «امکانات و فناوری»، «مدیریتی» و «محیطی، فرهنگی و رفتاری» 3) عوامل مداخله گر دربرگیرنده مؤلفه های «ارتباطی و تعاملی»، «رفتاری»، «فناوری»، «ساختاری مدیریتی» و «محیطی و فرهنگی» 4) راهبردها دربرگیرنده مؤلفه های «اخلاق حرفه ای معلم»، «علمی و آموزشی»، «فناوری»، «مدیریت و برنامه ریزی» و «ترویجی» 5) پیامدها دربرگیرنده مؤلفه «نتایج و پیامدها» است. نتایج مطالعه حاضر می تواند به آگاهی و شناخت بهتر فرهنگ یادگیری الکترونیکی در آموزش وپرورش کمک نماید.
طراحی و اعتبار سنجی مدل ظرفیت سازی فرهنگی اجتماعی در اجرای خط مشی های عمومی در سازمان تأمین اجتماعی.(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش طراحی و اعتبارسنجی مدل ظرفیت سازی فرهنگی اجتماعی در اجرای خط مشی های عمومی در سازمان تامین اجتماعی است. پژوهش دارای رویکردی آمیخته است. ابزار گردآوری اطلاعات مصاحبه و پرسشنامه بود. جامعه آماری بخش کیفی اساتید دانشگاه و مدیران ارشد سازمان تأمین اجتماعی می باشد حجم نمونه 17نفر بود که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. جامعه آماری بخش کمی مدیران و کارشناسان سازمان تأمین اجتماعی ایران به تعداد 3029 نفر است. حجم نمونه براساس جدول کوهن 176نفر می باشد که به صورت خوشه ای دومرحله ای انتخاب شده اند. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزارهای NVIVO، SPSS و SMART PLS استفاده گردید. نتایج داده های کیفی منجر به استخراج 85 کُداولیه، 26 مضمون پایه و 9 مضمون سازمان دهنده گردید. نتایج نشان می دهد مضمون های سازمان دهنده «تصویب خط مشی های همگرا و انسجام درون سازمانی»، «استقلال سیاسی سازمان»، «برقراری عدالت اجتماعی»، «اجرای اصول دولت الکترونیک در سازمان»، «توجه به تحولات محیطی»، «اصلاح فرهنگ تأمین اجتماعی»، «اعتقاد به ایجاد تحول و نوآوری»، «شبکه سازی در سازمان» و «ایجاد نظام پایش و بازخوردگیری» مدل ظرفیت سازی فرهنگی اجتماعی در اجرای خط مشی های عمومی را در سازمان تأمین اجتماعی تشکیل می دهند. همچنین نتایج نشان می دهد مضمون سازمان دهنده «اصلاح فرهنگ تأمین اجتماعی» بخش بیشتری از مدل پژوهش را تبیین می کند. ایجاد سازمان های دارای ظرفیت فرهنگی و اجتماعی به معنی تغییر طرز فکر افراد درباره سایر فرهنگ ها، نحوه ارتباط و شیوه کار آن ها است که باید در دستور کار سازمان تامین اجتماعی قرار گیرد.
شایستگی های اخلاقی-رفتاری مدیران در محیط های متلاطم (مطالعه ای فراترکیب)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف ارائه مدل شایستگی های اخلاقی-رفتاری مدیران در محیط های متلاطم صورت گرفته است. این مطالعه با رویکرد کیفی و روش فراترکیب انجام شده است. بدین منظور، روش هفت مرحله ای سندولوسکی و باروسو (2007) اتخاذ گردیده است. براین اساس، کلیه اسناد علمی یافت شده از سال 2009 تا 2024، به تعداد 257 سند علمی که در 7 پایگاه خارجی و 3 پایگاه داخلی یافت شدند مورد تحلیل قرار گرفتند، این پایگاه ها شامل: گوگل اسکالر، اشپرینگر؛ امرالد؛ ساینس دارکت؛ پاب مد؛ سیج؛ نورمگز؛ ایرانداک؛ اس آی دی و نورمگز می باشند که جامعه پژوهش حاضر را شکل می دهند. درنهایت، 20 سند علمی پس از واکاوی عناوین، روش پژوهش و یافته ها، گزینش و تحلیل شد. تحلیل یافته ها با روش تحلیل تم انجام گرفته و به منظور کنترل کیفیت پژوهش از بازخوردهای خبرگان در گام های پژوهش استفاده شده است. علاوه بر این، از ابزار برنامه مهارت های ارزیابی حیاتی (CASP)، به منظور کنترل کیفیت اسناد علمی برگزیده جهت تجزیه وتحلیل و همچنین تامین کیفیت یافته های مطالعه حاضر استفاده گردید. براساس یافته ها، شایستگی های اخلاقی-رفتاری، ابعاد اقتصادی، زیست محیطی، امنیتی، فرهنگی، فردی، سازمانی، مدیریتی/ رهبری، حقوقی-قانونی، انسانی (بشر) و سیاسی-اجتماعی را که به طور کلی شامل 58 مضمون اولیه می باشند، در برمی گیرد.
کشاکش ماندن/رفتن : روایتی از تعارضات درونی مشتاقان به ترک وطن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مشتاقان به ترک وطن افرادی نیستند که به راحتی در امتداد طیف عشق به مهاجرت قرار بگیرند. کم یا زیاد آنان دچار نوعی تعارض درونی هستند به این معنا که به طور همزمان برای اشتیاقشان هم ارزش قائل هستندو هم نیستند. تعارضات درونی نشان دهنده کشمکش ها و تردیدهای مهاجر بالقوه در طول زمانی است که به دنبال تحقق بخشیدن به مهاجرتش است. این فرایند در پژوهش حاضر تحت مضمون کشاکش ماندن/رفتن و با بهره گیری از روش کیفی تحلیل روایت توصیف و تفسیر شده است. به منظور تفسیر اطلاعات، از تحلیل روایت مبتنی بر مضمون استفاده شده است. مشارکت کنندگان به شیوه هدفمند از بین جوانان 20 تا 40 سال ساکن در شهر اصفهان که مشتاق به مهاجرت هستند یعنی رفتن را به ماندن ترجیح می دهند انتخاب شده اند. یافته ها نشان می دهد که کشاکش ماندن/رفتن برساخته تردید هایی است که هم معطوف به گذشته و حال تجربه زیسته افراد در وطن و هم معطوف به تصویرسازی آینده بعد از مهاجرت و احتمالات زندگی در کشوری دیگر است. تردیدهای معطوف به گذشته و حال حاضر راویان به عنوان تردیدهای وطن مبنا و تردیدهای معطوف به آینده بعد از مهاجرت به عنوان تردیدهای مقصد مبنا معرفی شده اند. تردیدهای وطن مبنا شامل حس تعلق به وطن، دلبستگی به خانواده و دوستان، احساس مسئولیت نسبت به دیگران مهم و سابقه شغلی قابل اتکا بوده است. تردیدهای مقصد مبنا نیز علاوه بر نگرانی های مربوط به از دست رفتن پیوندهای فعلی، دغدغه هایی مانند چالش ادغام، محرومیت از حامی مقیم، تنهایی و غربت، دغدغه تردد به وطن و تأمین مالی را برساخت کرده است.
اثر بخشی مدیریت تعارضات زناشویی مبتنی بر رویکرد قرآنی سهم گذاری برافزایش رضایت زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر اثر بخشی مدیریت تعارضات زناشویی مبتنی بر رویکرد سهم گذاری برافزایش رضایت زناشویی بوده است. این پژوهش با روش کیفی و تک آزمودنی انجام شد، بمنظور ارزیابی اثربخشی الگو سه نفر از زوجینی که تمایل به شرکت در پژوهش داشتند و در پرسشنامه رضایت زناشویی اینریچ (1989) و پرسشنامه سبک زندگی سهم گذارانه اسمعیلی و همکاران (1400) نمره پایین تر از میانگین دریافت نموده و به دلیل تعارضات زناشویی و درگیری های خانوادگی در سال 1402به مراکز مشاوره، فهم، مصیر صلح مراجعه نموده بودند، به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و در درمان مدیریت تعارضات زناشویی مبتنی برسهم گذاری در 8 جلسه 60 دقیقه ای شرکت نمودند. در پژوهش از روش طرح تک آزمودنی با خط پایه از نوع AB مورد بررسی قرار گرفتند، در طرح خط پایه مشاهده و اندازه گیری در فواصل زمانی درمان در مورد یک فرد یا گروهی از افراد صورت می گیرد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل دیداری و ترسیم جدول استفاده و سطح، روند و تغییر پذیری مشاهدات بررسی و تفسیر شد. نتایج نشان داد که اندازه اثر الگو بر متغییر رضایت زناشویی در مراحل اول و دوم درمان به ترتیب 6.6 و 5.5 بوده و هر دو نسبت به عدد پایه رشد صعودی داشته است این میزان رشد در مرحله خاتمه درمان 9.1 بوده که نشان از سطح رشد بیشتری دارد. با توجه به نتایجی که در این پژوهش بدست آمد می توان از محتوای آموزشی تحقیق، در مراکز مشاوره جهت افزایش رضایت زناشویی زوجین استفاده نمود.
بازنمایی انحرافات اجتماعی در موسیقی زیرزمینی در دهه های 80 و 90(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موسیقی و انواع آن در تمامی اعصار یکی از تأثیرگذارترین هنرهای بشری به شمار می رود. موسیقی در ایران نیز دیرزمانی است که جایگاه رفیعی در میان فرهنگ معنوی ایرانیان به خود اختصاص داده است. از میان گونه های متنوع موسیقی، یک نوع با عنوان «موسیقی زیرزمینی»، پس از گذشت دودهه طیف وسیعی از مخاطبان عمدتاً جوان و نوجوان ایرانی را به خود جذب کرده است. با این حال موسیقی زیرزمینی پس از گذشت زمان اثرات منفی خود را نشان داد که بازنمایی انحراف و بزهکاری از آن جمله است. پژوهش حاضر با بهره گیری از تکنیک تحلیل مضمون در پی تحلیلی از وجود انحرافات اجتماعی گوناگون در این نوع از موسیقی است. بدین منظور تعداد 15 قطعه ی پرطرفدار از 5 خواننده زیرزمینی پرطرفدار در دهه های 80 و 90 شمسی به تفکیک خوانندگان آثار و از حیث وجود مضامین مروج انحرافات اجتماعی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که این سبک از موسیقی در محتوای خود بسیار آسیب زاست، چراکه از میان این قطعات موسیقی، تعداد 18 مضمون انحرافی استخراج شد. از میان آن ها مضامینی مانند طبیعی سازی مصرف انواع مواد مخدر، ترویج مصرف مشروبات الکلی، تشویق به قانون گریزی و ترویج خشونت های کلامی و فیزیکی از فراوانی بیشتری تسبت به سایر مضامین برخوردار بودند. بر همین اساس می توان به این نتیجه رسید که گسترش توجه مخاطبان به برخی آثار این سبک از موسیقی می تواند پیامدهای نامطلوبی را برای مخاطبان و به تبع آن جامعه در پی داشته باشد.