مطالب مرتبط با کلیدواژه
۷۴۱.
۷۴۲.
۷۴۳.
۷۴۴.
۷۴۵.
۷۴۶.
۷۴۷.
۷۴۸.
۷۴۹.
۷۵۰.
۷۵۱.
۷۵۲.
۷۵۳.
۷۵۴.
۷۵۵.
۷۵۶.
۷۵۷.
۷۵۸.
۷۵۹.
۷۶۰.
جنسیت
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۲۰ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
501 - 527
حوزههای تخصصی:
با وجود افزایش چشمگیر زنان در آموزش عالی، شکاف درخور توجهی در فعالیت های اجتماعی اقتصادی زنان به عنوان مظاهر موفقیت در زندگی امروزین همچنان وجود دارد. هدف از مطالعه حاضر، فهم موانع و تسهیل کننده های موفقیت زنان است. در قالب مطالعه ای کیفی با رویکرد داده بنیاد با زنان 30 تا 40 ساله ساکن در شهر مشهد مصاحبه های نیمه ساختاریافته انجام شد. بر پایه نمونه گیری نظری و هدفمند، مصاحبه ها تا دست یابی به اشباع نظری ادامه یافت و درنهایت با 25 نفر مصاحبه شد. داده ها پس از انتقال به نرم افزار تحلیل کیفی مکس کیودی ای با شیوه کدگذاری داده بنیاد برساخت گرا تحلیل شد. یافته ها در قالب هشت مقوله بازنمایی شد که عبارت اند از: «جامعه پذیری تک بعدی و محدود سازی بیرونی»، «محدودیت چشم انداز شغلی»، «نبود حمایت مالی و خانوادگی»، «کمبود آموزش های مهارت محور»، «فشار نقش خانه داری»، «تمرکز بر توانمندی های شخصی»، «دسترسی به تحصیلات دانشگاهی» و «فرصت فضای مجازی». مقوله مرکزی با عنوان «محدودیت و دوگانگی نقش» نام گرفت. یافته ها حاکی از این است که نظام های درهم تنیده اجتماعی فرهنگی که هویت افراد را شکل می دهد زنان را درگیر چرخه ای از یادگیری در رابطه با تأثیرات نظام مند کرده است؛ به طوری که مشارکت کنندگان ساختارهای معناسازی مورد نیاز برای پالایش تأثیرات تبعیض آمیز را توسعه می دهند. می توان گفت که نظام اجتماعی توانسته فرصت های جدیدی برای زنان فراهم کند، اما وزن مؤلفه های اجتماعی جنسیتی همچنان بالاست و این فرصت ها تحقق پیدا نکرده اند.
بررسی تجربیات زیسته دختران دانشجو از دخترانگی (مطالعه موردی: دانشجویان دختر دانشگاه فرهنگیان البرز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۲۱ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
137 - 113
حوزههای تخصصی:
ادراک و تجربه از جنسیت به مثابه الگوی تثبیت شده می تواند در کنش های اجتماعی و تربیتی افراد نقش مهمی داشته باشد. این مقاله به بررسی تجربیات زیسته دانشجویان دختر دانشگاه فرهنگیان از دخترانگی می پردازد. روش پژوهش، کیفی و رویکرد آن پدیدارشناسی است. نمونه های مورد بررسی 22 نفر از دانشجویان دختر دانشگاه فرهنگیان هستند. تعداد نمونه ها براساس اصل اشباع نظری تعیین شد. جمع آوری داده ها نیز به روش مصاحبه نیمه ساختاریافته صورت گرفت. روش تحلیل داده ها، روش تحلیل مضمون است. پس از جمع آوری داده ها، روایت های دانشجویان از دخترانگی کدگذاری و مقوله بندی شدند. پس از کدگذاری، شش مقوله و سه مضمون اصلی استخراج شدند. مضامین اصلی استخراج شده شامل ویژگی های دخترانگی، مسائل دخترانگی و عاملیت دخترانگی است. بررسی تجربیات زیسته دختران نشان می دهد اگرچه نمونه های بررسی شده برخی از ویژگی های احساسی و رفتاری مرسوم دخترانگی را بازتولید می کنند، روایت های دانشجویان از دخترانگی نشان می دهد آن ها به دلیل دختربودن با محدودیت ها و محرومیت هایی در جامعه مواجه هستند. همچنین آن ها در زندگی اجتماعی و روزمره احساس بی عدالتی و تبعیض می کنند. دانشجویان مورد بررسی از تصورات غلط اجتماعی که نسبت به دختران وجود دارد ناراضی اند و خواستار عاملیت و کنشگری بیشتر دختران در جامعه هستند.
بررسی حس تعلق به مکان با توجه به تفاوت های جنسیتی(مطالعه موردی: شهر ایلام)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۳۳ زمستان ۱۳۹۳ شماره ۱۴۸
۱۰۸-۹۹
حوزههای تخصصی:
مکان تنها مجموعه ای از اشیا نیست و هر مکان تصویر خاص خود را بر روی ذهن افراد باقی می گذارد. حس تعلق به مکان، پیوندی محکم بین فرد و مکان ایجاد کرده و افراد خود را با مکانی که به آن تعلق دارند تعریف می کنند. زمانی که فرد نسبت به مکان حس تعلق کند این امر موجب هماهنگی فرد با محیط و رضایت وی از محیط شده و همچنین انگیزه لازم برای ماندگاری فرد در محیط را فراهم به وجود می آورد. تاکنون تحقیقات بسیاری در زمینه ارزیابی حس تعلق به مکان صورت پذیرفته است. با این حال متغیر جنسیت در جمعیت مورد ارزیابی، دخیل نگردیده است و از وزن دهی به آن چشم پوشی می شود. پژوهش حاضر رابطه میزان هم پوشانی حس تعلق به مکان در جمعیت هدف ایلام با مقایسه اثرگذاری متغیر جنسیت، را مورد بررسی قرار می دهد. این مقاله با اتکا بر روش اسنادی و پیمایشی و همچنین جمع آوری داده ها با استفاده از ابزار پرسشنامه حاصل گردیده است. نتایج این تحقیق نشان دهنده این موضوع است که میزان حس تعلق به مکان به میزان احساس امنیت در آن مکان، خصوصیات کالبدی، تأثیرات آن مکان بر برداشت های ذهنی و ماندگاری این تصورات بستگی دارد که با تغییر هرکدام از این عوامل میزان حس تعلق به مکان در افراد تغییر خواهد کرد. در این میان تفاوت هایی نیز میان حس تعلق زنان و مردان وجود دارد که به خصوصیات جنسیتی آنان وابسته است.
بررسی ترجیحات نوازه گیری ادبی و غیرادبی دانشجویان از منظر جنسیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۴ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
627 - 652
حوزههای تخصصی:
رابطه سالم مدرس و دانشجو می تواند فرصتی برای رشد فردی و تحصیلی فراهم کند. آن چه میان رابطه سالم و ناسالم تفاوت ایجاد می کند، استفاده از زبان و رفتاری نوازشی یا سرکوب گر است که به آن نوازه می گویند. به طور معمول، زبان نوازه ها معیار و غیرادبی است که نوع ادبی آن، با این پیش فرض که با ترکیب ادبیات و نوازه می توان فرصتی برای کاربرد خلاقانه زبان و پیوند زبان، فرهنگ و ادبیات فراهم کرد، مطرح شده است. بدین منظور، مطالعه حاضر با هدف بررسی ترجیحات نوازه گیری دانشجویان به دریافت نوازه ادبی و غیرادبی، به روش کمی انجام شد. هدف از بررسی جنسیت، آگاهی از تفاوت و تمایل زنان و مردان به نوازه ادبی و غیرادبی است؛ زیرا آنان با وجود رشد در بستر زیستی و فرهنگی مشابه، ممکن است نگرش متفاوتی داشته باشند. حجم نمونه 411 دانشجو (133 مرد، 278 زن) در مقاطع و رشته های تحصیلی گوناگون بودند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها، پرسش نامه محقق ساخته نوازه های ادبی و غیرادبی است. نتایج نشان داد که زنان به نوازه غیرادبی و مردان به نوازه ادبی تمایل بیش تری دارند. علت انتخاب نوازه های ادبی توسط مردان و نوازه های غیرادبی توسط زنان را می توان با ویژگی های شخصیتی آن ها، آداب گفتگو میان زنان و مردان، جایگاه اجتماعی آن ها که منجر به انتخاب زبان نوازه ها می شود و عدم وجود رابطه ای صمیمی میان مدرس و دانشجوی غیرهمجنس و ویژگی های متفاوت زبان ادبی و غیرادبی توجیه کرد.
بازنمایی جنسیت در تصاویر مجله رشد دانش آموز در ایران و مجله أسامه در سوریه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
29 - 60
حوزههای تخصصی:
مجلات کودک و نوجوان از جمله رسانه های جمعی تأثیرگذار بر فرایند جامعه پذیری هستند؛ زیرا به روش های گوناگون مانند انتخاب موضوعات خاص و تصویرسازی های هدفمند می توانند موجب القا، تغییر و تعدیل ارزش ها، رفتارها و الگوهای جنسیتی در میان کودکان شوند. مجله أسامه در سوریه و مجله رشد دانش آموز در ایران، هردو از چنین جایگاهی برخوردارند. این دو مجله با داشتن مخاطبان گسترده و نیز تولید چنددهه ای می توانند از طریق تصویر، در ساخت فضای فکری مخاطبان خود نقش بسیار پررنگی داشته باشند. پژوهش حاضر با نگاه به جایگاه برجسته این مجلات، در پی مقایسه بازنمایی جنسیت در تصاویر مجله أسامه در سوریه و مجله رشد دانش آموز در ایران است. تجزیه و تحلیل نمونه ها با استفاده از الگوی کرس و ون لیوون در خوانش نشانه شناسی اجتماعی صورت پذیرفته است. در این الگو، تصاویر در سه سطح معنای بازنمودی، تعاملی و ترکیبی بررسی می شود. نتایج تحلیل در این سه سطح نشان می دهد تصاویر این دو مجله کلیشه های رایج جنسیتی را به کودکان ارائه می کنند. نقش های «زن-مادر»، «زن-مادربزرگ» و «دختر» در جایگاه نقش های محورى یا فرعى در بیشتر تصاویر هردو مجله بازنمایی شده و در هیچ یک از آن ها، نقش های مهم اجتماعی، مانند آنچه در حقیقت این دو جامعه اسلامی رخ می دهد، نمود نیافته است. سه سطح ارائه تصویر نیز بر پایه دیدگاه کرس و ون لیوون به این شرح است: در سطح بازنمودی، تصویرها در این مجلات، مخاطبان را به دنیای خوب فرامی خوانند. حضور زنان، بیشتر در امور وابسته به درون منزل است و آنگاه که بیرون از خانه ظاهر می شوند، نقش های عادی و سنتی را پذیرفته اند؛ در سطح تعاملی، تصویرها فاقد تماس است و طراحان، نماهای دور و متوسط را برگزیده اند. حتی زاویه دید از روبه رو انتخاب شده است. در سطح ترکیبی، ارتباط میان معنای بازنمودی و تعاملی را می بینیم. بدین صورت که با بهره گیری از الگوی مرکز-حاشیه، نقش زنان برجسته شده است. البته جایی که مردان نیز در تصویر حضور دارند، همچنان نقش زن، کم رنگ و حاشیه ای می شود. این گروه از تصویرها عموماً بدون قاب بندی است و همین امر در گشایش فضای تصویر و موفقیت در برجسته سازی بصری نقش زنان تأثیر مثبت داشته است.
نقد فرهنگی و چالش های تعارض هویتی زنان در جدال با کلیشه های جنسیتی مطالعه موردپژوهانه: داستان کوتاه «جنیه البجع» غاده السمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
161 - 180
حوزههای تخصصی:
کلیشه های جنسیتی برخاسته از فرهنگ جوامع مردسالار، معرّف باورهای مشترک و محدودکننده در مورد چگونگی عمل افراد در خانواده و جامعه و طبقه بندی جامعه به مردانه و زنانه هستند. نوشتار پیش رو می کوشد تا با بررسی داستان کوتاه «جنیه البجع» غاده السمان برمبنای مهم ترین مبانی نقد فرهنگی در حوزه جنسیت و به چالش کشیدن گفتمان غالب مردسالار و با بهره گیری از روش توصیفی – تحلیلی نشان دهد که السمان چگونه توانسته است با ترسیم رنج های زنان در خانواده به عنوان هویتی مطیع و منفعل در محیطی مردمحور، سیر دگرگونی این زنان و بازیافتن هویت مستقل آن ها را در محیطی برابر در بافت داستان خود نشان دهد. مهم ترین حوزه مورد انتقاد السمان، حیطه فرهنگ عامه جوامع عربی است که نتوانسته است خود را با مبادی جریان نواندیش معاصر هماهنگ کند. با این توضیح که السمان، آسیب شناسی کلیشه های جنسیتی در مردان را نیز ترسیم کرده و میزان خطای فرهنگ درمورد مردان به عنوان قشر فرادست جامعه مردسالار را نیز نشان داده است. انتقاد از نابرابری های جنسیتی، آسیب های نظام مردسالار، خودباختگی زنان در محیط نابرابر جنسیتی، تعارض مبانی سنت و مدرنیته، و تقلیل زن به هویت جنسی از مهم ترین مباحثی است که السمان در نقد فرهنگ جامعه عربی در داستان های خود برجسته ساخته است.
بسترهای همگرایی و واگرایی فمینیسم و عدالت ترمیمی در مواجهه با خشونت خانوادگی علیه زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشهای حقوقی دوره ۲۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۳
359 - 382
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: در گفتمان فمینیستی، نظام عدالت کیفری با غلبه رویکرد مردسالارانه و عدم توجّه کافی به دغدغه ها و ملاحظات زنان، الگویی شکست خورده در حمایت از زنان بزه دیده تلقّی می شود. پارادایم عدالت ترمیمی که خود وام دار جنبش های بزه دیده مداری و جرم شناسیِ فمینیستی است، با توانمندسازی زنان بزه دیده و ایجاد محیط تعاملی و انعطاف پذیر میان بزهکار، بزه دیده و جامعه مدنی، در بادیِ امر، همسو با ارزش های فمینیسم به نظر می رسد. روش: این پژوهش با بهره گیری از روش اسنادی و بهره گیری از مطالعات کتابخانه ای، درصدد بررسی این مسأله است که برنامه های عدالت ترمیمی تا چه میزان با اصول و ارزش های جنبش فمینیسم همخوانی دارد و در مقابل، چه انتقاداتی از سوی فمینیسم به رویه های ترمیمی وارد شده است. یافته ها و نتایج: اگرچه از منظر فمینیسم، عدالت ترمیمی در مقایسه با نظام عدالت کیفری، عملکرد مناسب تری در قبالِ بزه دیدگی زنان در خشونت خانوادگی داشته است، لیکن بررسی ها نشان می دهد که بسیاری از انتقادات فمینیست ها نسبت به عدالت ترمیمی در حوزه خشونت جنسیتی جدّی و قابل تأمّل است. در دیدگاه فمینیستی، عدم توجّه کافی به امنیت زنان، عدم توازن قدرت، اصرار بر بخشش، اجبار زنان برای شرکت در رویه های ترمیمی و یا تحت تأثیر قرار دادن فرایند توسط بزهکار، سهل گیری بر مجرمان و عدم پاسخگویی کافی آنان و در نتیجه عدم بازدارندگی عام و خاص، تقویت هنجارهای فرهنگی مردسالارانه و غیره، از جمله مهم ترین چالش های پیش رویِ عدالت ترمیمی است.
خود-کنترلی، جنسیت و تأثیر آن بر رفتارهای انحرافی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۹ زمستان ۱۳۹۰ شماره ۴
5 - 26
حوزههای تخصصی:
الگوها و سبک های متفاوت جرم نشان می دهد که جرم پدیده جنسیتی است. مطالعه حاضر با هدف تبیین شکاف های جنسیتی در رفتارهای انحرافی با استفاده از نظریه عمومی جرم به بررسی نقش خود-کنترلی در رفتارهای انحرافی پسران و دختران می پردازد. تحقیق حاضر با روش پیمایشی و با نمونه آماری 420 نفری از دانشجویان دانشگاه ارومیه که در سال تحصیلی 90-1389 مشغول به تحصیل می باشند به اجرا در آمده است. نتایج آزمون تفاوت میانگین نشان می دهد که دسترسی به فرصت انحرافی و مشارکت در رفتارهای انحرافی دو جنس با هم دیگر اختلاف معناداری دارد و میانگین خود-کنترلی دو جنس نیز با آنکه با هم دیگر متفاوت بوده اند، اختلاف شان معنادار نبوده است. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون چند متغیره نشان می دهد که سه متغیر خود-کنترلی، فرصت انحرافی و جنس پاسخ گویان، به طور معناداری بر مشارکت در رفتارهای انحرافی آنان تأثیرگذار می باشد. در میان سه متغیر اصلی این پژوهش، متغیر خود-کنترلی، قوی ترین پیش بینی کننده ی رفتارهای انحرافی دختران و پسران بوده است.
تحلیل جنسیتی از زندگی پس از طلاق: مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۰ پاییز ۱۳۹۱ شماره ۳
5 - 30
حوزههای تخصصی:
روند رو به رشد طلاق در دهه اخیر و متعاقب آن افزایش تعداد زنان و مردانی که تجربه طلاق داشته اند، لزوم توجه به زندگی پس از طلاق را بیش از پیش آشکار می نماید. در این میان، مطالعه نحوه مواجهه سوژه های مطلقه با زندگی پس از طلاق و نیز درک و تصور آنها به ویژه با اتخاذ رویکردی جنسیتی، حوزه ای عموماً مغفول مانده در جامعه شناسی ایرانی است. از این رو پژوهش حاضر درصدد است تا با اتخاذ روش شناسی کیفی و با کاربست تکنیک مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته با 36 مرد و زن مطلقه ساکن در شهر تهران، به کشف درک سوژه ها از ابعاد گوناگون زندگی پس از طلاق و تفاوت های جنسیتی موجود در نحوه مواجهه افراد در این ابعاد بپردازد. نتایج این تحقیق حاکی از آن است که با وقوع طلاق تغییرات متعددی در ابعاد گوناگون زندگی کنشگران ایجاد می گردد؛ از این رو کنشگران بایستی در حیطه های عاطفی، جنسی، اقتصادی، روانشناختی، ارتباطی، اجتماعی و مدیریت فرزند به تعاملات جدیدی در زندگی خود بپردازند. از سویی فرهنگ جنسیتی، نابرابری جنسیتی در دسترسی به انواع سرمایه ها، تمایزات حقوقی، تفاوت در عادت واره ها و نقش های جنسیتی و نیز نحوه جامعه پذیری متمایز زنان و مردان منجر به تعاملات گوناگون و نحوه مواجهه متفاوت آنان پس از طلاق خواهد شد. یافته ها حاکی از آن است که زنان در مقایسه با مردان پیامدهای متفاوتی را پس از طلاق تجربه می کنند و در مجموع با چالش های مضاعفی در زندگی خود پس از طلاق روبرو هستند.
سنجش رابطه دلبستگی به والدین و جدایی- تفرد با توجه به نقش تفاوت های جنسیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۰ پاییز ۱۳۹۱ شماره ۳
31 - 50
حوزههای تخصصی:
دلبستگی و جدایی- تفرد دو فرایند مهم رشدی هستند که در نوجوانی مجدداً فراخوانده شده و اهمیت فراوانی می یابند. پژوهش حاضر درصدد پاسخ گویی به این سؤالات است که آیا فرایند دلبستگی و جدایی- تفرد در دختران و پسران به شیوه های متفاوتی طی می شوند و آیا جنسیت می تواند بر روابط این دو فرایند بر یکدیگر تأثیرگذار باشد. بدین منظور 300 نفر از دانشجویان دانشگاه اصفهان به صورت تصادفی و بر اساس جنسیت به دو گروه 150 نفری تقسیم شدند و به پرسشنامه های جدایی- تفرد نوجوانی و دلبستگی به والدین و همتاها پاسخ دادند. نتایج حاصل از تحلیل t مستقل نشان داد که دو گروه دختران و پسران از لحاظ دلبستگی به والدین و جدایی- تفرد متفاوتند. همچنین رابطه ی معنادار بین دلبستگی به والدین و جدایی تفرد در هر دو گروه مورد تأیید قرار گرفت. اما نتایج حاصل از تحلیل زیرگروه (Z فیشر) نقش تعدیلی جنسیت را در رابطه بین دلبستگی به والدین و جدایی- تفرد تأیید نکرد. تبیین یافته های فوق نشان داد که فرایند جدایی- تفرد در دختران و پسران به صورت متفاوتی طی می شود. همچنین بر اساس نتایج پژوهش حاضر دختران نسبت به حمایت والدین و دسترس پذیری آنها در مواقع نیاز اطمینان کمتری دارند، این مسئله می تواند به شکل گیری سبک های دلبستگی ناایمن منجر شده و به دنبال آن مانع از طی شدن موفقیت آمیز روند جدایی و فردیت یابی در دختران شود.
روند تحولات تاریخی فضاهای گذران اوقات فراغت زنان از قاجاریه تاکنون در شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۰ پاییز ۱۳۹۱ شماره ۳
51 - 74
حوزههای تخصصی:
یکی از انواع فضاهای عمومی شهر، فضاهای گذران اوقات فراغت می باشد. مهم ترین علت تفاوت فضاهای فراغتی در شهرهای اسلامی با سایر شهرها، تأکید دین اسلام بر مساله جنسیت در فضاهای عمومی و رعایت اصل تفکیک جنسیتی و تعیین شرایط و ضوابط خاص برای حضور زنان و مردان در این فضاهاست. تهران به عنوان مهم ترین کلان شهر ایران و پایتخت یک کشور اسلامی از گذشته تا کنون شاهد تغییرات زیادی در سیمای فضاهای فراغتی خود بوده است. در این مقاله با تکیه بر دو نوع روش تحقیق تاریخی و نیز روش تحقیق توصیفی- تحلیلی سیر تاریخی مساله جنسیت و فضاهای گذران اوقات فراغت زنان از زمان قاجاریه تا کنون در تاریخ شهر تهران بررسی گردد و نقش فرهنگ اسلام و ویژگی های تاریخی- سیاسی در تغییرات حضور زنان در فضاهای فراغتی شهر تهران از آن دوره تا کنون نشان داده شود. نتایج تحقیق حاکی از آن است که فضاهای فراغتی شهر تهران بر اساس جنسیت، ازدوره قاجار تا دوره معاصر را می توان به سه دسته فضاهای فراغتی کاملاً زنانه، فضاهای فراغتی کاملاً مردانه و فضاهای فراغتی مردانه/ زنانه تقسیم کرد. حضور زنان در هر کدام از این فضاهای فراغتی متفاوت از دیگری بوده است. بررسی ها نشان داد حضور زنان در فضاهای فراغتی که متعلق به هر دو جنس می باشد نسبت به گذشته بیشتر شده و در عین حال فضاهای فراغتی منحصر به یک جنس نیز در این دوره بازتولید شده اند که می توان به پارک بانوان, پارک های آبی، سالن های اجرای موسیقی منحصراً برای بانوان و استادیوم های ورزشی برای مردان اشاره کرد.
انگیزه های کارآفرینی زنان و مردان در بخش صنعت: شباهت ها وتفاوت ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۱ بهار ۱۳۹۲ شماره ۱
83 - 100
حوزههای تخصصی:
یکی از عوامل تأثیرگذار در کارآفرینی، انگیزه های کارآفرینان است. برخی مطالعات نشان می دهد زنان و مردان با انگیزه های متفاوتی به کارآفرینی روی می آورند. این در حالی است که انگیزه های کارآفرینان در بخش صنعت، به خصوص با در نظر گرفتن عامل جنسیت، کمتر بررسی شده است. تحقیق حاضر، با استفاده از روش تحقیق ترکیبی در جامعه آماری کارآفرینان بخش صنعت استان گلستان، به بررسی شباهت ها و تفاوت های انگیزه های زنان و مردان کارآفرین می پردازد.
بررسی نابرابری در آموزش و پرورش دانش آموزان دختر و پسر مقطع متوسطه استان آذربایجان غربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۱ پاییز ۱۳۹۲ شماره ۳
315 - 332
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی نابرابری در آموزش و پرورش دختران و پسران مقطع متوسطه استان آذربایجان غربی با استفاده از شاخص های زمینه، فضا، منابع انسانی، پوشش تحصیلی، فرایند آموزش، برونداد شناختی (واسطه ای)، و برونداد غیرشناختی (نهایی) به صورت مقایسه ای انجام گرفت. پژوهش حاضر از نوع اسنادی و پیمایشی است و اطلاعات ضروری از طریق مراجعه به اسناد و منابع آماری موجود در سازمان آموزش و پرورش استان و توزیع پرسشنامه بین دانش آموزان دختر و پسر مقطع متوسطه جمع آوری شد. پرسشنامه های پژوهش بین نمونه ای با حجم 815 نفر دانش آموز (419 پسر و 396 دختر) با نمونه گیری طبقه ای تصادفی توزیع شد. روایی پرسشنامه ها با بهره گیری از تکنیک تحلیل عاملی و پایایی پرسشنامه ها با استفاده از محاسبه ضریب آلفای کرونباخ تأیید شد. یافته های پژوهش نشان می دهد که در زمینه شاخص های زمینه ای، به جز نابرابری در حساسیت آموزشی والدین، در بقیه متغیرها بین دختران و پسران تفاوت معنا داری وجود ندارد. در زمینه شاخص های فضا، نیروی انسانی و پوشش تحصیلی بین دختران و پسران نابرابری وجود دارد. درباره نابرابری در شاخص فرایند آموزش، به جز احساس دانش آموز درباره رفتار عادلانه بین دختران و پسران، تفاوت معناداری وجود ندارد. درباره نابرابری در پیشرفت تحصیلی، درصد قبولی دختران در کنکور، و متغیرهای رشد اعتقادی و انگیزش نسبت به مدرسه، عملکرد دختران بهتر از پسران است.
رویکرد جنسیتی در سنجش رابطه هوش هیجانی و قابلیت های کارآفرینی دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۱ پاییز ۱۳۹۲ شماره ۳
393 - 410
حوزههای تخصصی:
امروزه، شواهد جدید حاکی از آن است که شخصیت و هوش هیجانی نقش مهمی در منشأ کارآفرینی ایفا می کند؛ هرچند، به رغم اهمیت موضوع، مطالعات اندکی در این زمینه، به ویژه با در نظر گرفتن تفاوت جنسیتی بین افراد، انجام شده است. از این رو، هدف اصلی این پژوهش بررسی تأثیر هوش هیجانی بر قابلیت های کارآفرینی دانشجویان رشته های کشاورزی در دانشگاه زنجان و آزمون اثر مداخله گری متغیر جنسیت در رابطه بین هوش هیجانی و قابلیت کارآفرینی است. جامعه آماری پژوهش شامل 366 نفر از دانشجویان کارشناسی ارشد دانشکده کشاورزی دانشگاه زنجان است که با توجه به جدول کرجسی و مورگان، تعداد 280 نفر از آن ها از طریق روش نمونه گیری طبقه ای با انتساب متناسب انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه استفاده و روایی محتوایی پرسشنامه با نظر اعضای هیئت علمی دانشگاه زنجان تأیید شد. به منظور تعیین قابلیت اعتماد ابزار پژوهش پیش آزمون انجام شد که مقدار آلفای کرونباخ محاسبه شده برای مقیاس های اصلی پرسشنامه در حد مناسب بود. داده های گردآوری شده با استفاده از تکنیک چند متغیره مدل سازی معادلات ساختاری تجزیه و تحلیل شد. نتایج پژوهش نشان می دهد که هوش هیجانی از اثر مثبت و معنا داری بر متغیر وابسته قابلیت های کارآفرینی برخوردار بود و در حدود 35 درصد از واریانس آن را تبیین می کند. همچنین، براساس نتایج تحقیق مشخص شد که متغیر جنسیت از اثر مداخله گری در رابطه بین هوش هیجانی و قابلیت کارآفرینی برخوردار است؛ به نحوی که این رابطه برای دانشجویان پسر غیرمعنا دار، ولی برای دانشجویان دختر مثبت و معنا دار بود.
رابطه تعامل با گروه های مرجع و تغییر نگرش سیاسی دانشجویان دانشگاه تهران با تأکید بر تفاوت های جنسیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۲ بهار ۱۳۹۳ شماره ۱
57 - 74
حوزههای تخصصی:
نقش تعیین کننده نگرش سیاسی در رفتار سیاسی و اهمیت شناسایی تفاوت های جنسیتی برای پژوهشگران حوزه مطالعات زنان، ضرورت پژوهش در این زمینه را آشکار می کند. بر اساس این ضرورت علمی، مطالعه حاضر به بررسی نقش گروه های مرجع دانشگاهی در تغییر نگرش سیاسی دانشجویان دختر و پسر به تفکیک جنسیت می پردازد. این پژوهش توصیفی تحلیلی بوده و به روش پیمایشی انجام شده است. جامعه آماری پژوهش، شامل همه دانشجویان دانشگاه تهران در سه مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد، و دکتری است که از میان آن ها 400 نفر (174 دختر و 226 پسر) به شیوه نمونه در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه محقق ساخته پاسخ دادند. فرضیه اصلی پژوهش وجود تفاوت های جنسیتی در رابطه بین میزان تعامل با گروه مرجع، (شامل: استادان، تشکل های دانشجویی، و دوستان دانشگاهی) و میزان تغییر نگرش سیاسی (در سه بعد شناختی، عاطفی، و کنشی) دانشجویان است. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که در هر سه بعد نگرش سیاسی، تفاوت های جنسیتی وجود داشته است. بر اساس یافته های پژوهش، دوستان و هم دوره ای های دانشگاهی و سپس استادان بیشترین نقش را در تغییر نگرش سیاسی دانشجویان داشته اند.
رابطه بین جنسیت و فرهنگ سازمانی مورد مطالعه: کتابخانه ملی جمهوری اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۲ تابستان ۱۳۹۳ شماره ۲
305 - 323
حوزههای تخصصی:
عامل جنسیت می تواند تأثیری شگرف بر سازمان داشته باشد یا حتی یک فرد با مشخصه جنسیتی خاص می تواند از سازمانی به سازمانی دیگر درجه پذیرش متفاوتی از الگوها و فرضیه های اصلی سازمان داشته باشد. هدف از این پژوهش، بررسی رابطه بین جنسیت و فرهنگ سازمانی در کتابخانه ملی جمهوری اسلامی بود. این پژوهش از نوع کاربردی و به روش توصیفی پیمایشی انجام شد. داده های پژوهش در میان مردان و زنان شاغل در کتابخانه ملی و با استفاده از پرسشنامه استاندارد دنیسون با شصت سؤال و چهار بخش گردآوری شدند. تجزیه و تحلیل اطلاعات در دو سطح آمار توصیفی و استنباطی، با استفاده از نرم افزار 20/SPSS صورت گرفته است. نتایج پژوهش نشان داد که میان عامل جنسیت و ابعاد چهارگانه فرهنگ سازمانی، که شامل درگیری در کار (مشارکت پذیری)، انطباق پذیری (ثبات و یک پارچگی)، سازگاری (انعطاف پذیری) و رسالت پذیری (مأموریت) هستند، رابطه معناداری وجود ندارد و اختلاف مشاهده شده بین میانگین نمرات برحسب جنسیت با توجه به این ابعاد چهارگانه، که خود شاخص های دوازده گانه در فرهنگ سازمانی دارند، در شاخص های توانمند سازی، تیم سازی، توسعه قابلیت ها، ارزش های بنیادین، هماهنگی و پیوستگی، تغییر پذیری، مشتری گرایی، یادگیری سازمانی، و چشم انداز با متغیر جنسیت معنادار نبوده، اما در شاخص های توافق، جهت گیری استراتژیک، و اهداف و مقاصد این تفاوت معنادار بوده است. همچنین، نتایج پژوهش نشان داد میانگین امتیازات کلی «فرهنگ سازمانی کتابخانه ملی بر اساس مدل دنیسون» کمتر از سطح متوسط است. بیشترین امتیاز در بُعد درگیر شدن در کار (مشارکت پذیری)، (با میانگین01/3) و کمترین امتیاز در بُعد رسالت پذیری (مأموریت) (با میانگین 83/2) حاصل شده است.
رابطه بین خودکارآمدی کارآفرینانه با قصد کارآفرینانه: نقش تعدیلگری جنسیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۲ پاییز ۱۳۹۳ شماره ۳
387 - 404
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این تحقیق بررسی رابطه بین قصد کارآفرینانه و خودکارآمدی کارآفرینانه دانشجویان رشته های کشاورزی و آزمون اثر تعدیلگری متغیر جنسیت در این رابطه بود. جامعه آماری تحقیق شامل 469 نفر از دانشجویان کارشناسی ارشد دانشکده کشاورزی دانشگاه زنجان بود که تعداد 285 تن از آن ها از طریق روش نمونه گیری طبقه ای با انتساب متناسب انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های استاندارد استفاده شد. روایی محتوایی پرسشنامه با نظر کارشناسان و متخصصان تأیید شد. به منظور تعیین قابلیت اعتماد ابزار تحقیق پیش آزمون انجام شد که مقدار آلفای کرونباخ محاسبه شده برای مقیاس های اصلی پرسشنامه در حد مناسب (در دامنه بین 792 / 0 تا 887 / 0) بود. داده های گردآوری شده با نرم افزارهای SPSS win20 و AMOS 20 تجزیه و تحلیل شد. نتایج تحقیق نشان داد که خودکارآمدی کارآفرینانه اثر مثبت و معناداری بر قصد کارآفرینانه داشت و در حدود 40 درصد از واریانس آن را تبیین کرد. همچنین، بر اساس نتایج تحقیق مشخص شد که متغیر جنسیت از اثر تعدیلگری در رابطه بین قصد کارآفرینانه و خودکارآمدی کارآفرینانه برخوردار بود؛ به نحوی که این رابطه برای دانشجویان دختر غیرمعنادار، ولی برای دانشجویان پسر مثبت و معنادار بود.
سنجش سهم علمی زنان دانشگاهی رشته علوم اجتماعی (با تاکید بر عضویت در گروه های علمی و نشریات علمی -پژوهشی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۳ بهار ۱۳۹۴ شماره ۱
93 - 112
حوزههای تخصصی:
تفاوت های جنسیتی در تولید علم، امروزه به طور فزاینده ای، مورد توجه جامعه شناسان علم قرار گرفته است. آگاهی از وضعیت اولویت های علم، فناوری، و منابع انسانی مبتنی بر جنس، از عوامل تعیین کننده در سیاست گذاری های علم و موفقیت برنامه ها خواهد بود. مطالعه حاضر با هدف بررسی جایگاه و سهم زنان در گروه های علمی و نشریات علمی پژوهشی علوم اجتماعی انجام شده است. این پژوهش از روش کمّی از نوع تحلیل ثانویه استفاده کرده است. در این راستا، با مراجعه به بایگانی 18 نشریه علمی پژوهشی علوم اجتماعی در فاصله سال های 1388 1392 و انتخاب تصادفی یک شماره از هر سال در مجموع 89 جلد از نشریات مذکور جهت تحلیل انتخاب شدند. نتایج نشان داد از میان نشریات بررسی شده، زنان فقط در 4 مجله (22درصد) مدیر مسئول و در 5 مجله (28 درصد) مسئولیت سردبیری را بر عهده داشته اند. همچنین، 47 نفر (21درصد) از کل هیئت تحریریه نشریات (224 نفر) زن بودند. از مجموع 685 مقاله چاپ شده در کل نشریات منتخب، زنان در 19درصد مقالات نویسنده اول و در 23درصد مقالات نویسنده دوم بوده اند. همچنین، فقط 4درصد کل مقالات را زنان به صورت انفرادی نوشته اند و فقط 7 / 6درصد مقالات به صورت هم نویسی بین زنان بوده است. میزان کلی مشارکت زنان در تولید ایده ها و تألیف مقالات معادل 42درصد کل مقالات است که نشان می دهد با وجود پایین بودن حضور زنان در موارد ذکر شده، زنان نقش تعیین کننده ای در تولیدات علمی داشته اند. نتایج تحقیق نشان دهنده وجود نابرابری جنسیتی در گروه های علمی و نشریات علمی پژوهشی علوم اجتماعی و ناکافی بودن سیاست گذاری در درون نهاد علم در این حوزه است.
تحلیل جنسیتی هزینه کرد و پس انداز پول در خانواده های تهرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۳ تابستان ۱۳۹۴ شماره ۲
151 - 170
حوزههای تخصصی:
پول و نحوه هزینه کرد آن از عواملی است که می تواند در خانواده تنش هایی گاه عمیق ایجاد کند و از این رو مهم است که به چگونگی هزینه کرد و ماهیت آن توجه شود. این مقاله درباره چگونگیتفاوت ها و شباهت های رفتار زنان و مردان با پول در خانواده، می پرسد. برای پاسخ به این پرسش از روش ترکیبی مطالعه میدانی و پیمایش استفاده شد. ابزار گردآوری اطلاعات، مصاحبه نیمه ساخت یافته و پرسش نامه بود. یافته های تحقیق حاکی از آن است که زنان معمولاً در مقایسه با مردان، پول را به مثابه پول خاص هزینه می کنند. همین ویژگی در انجام و هزینه کرد پس انداز و سرمایه گذاری نیز مشاهده می شود. سیاست گذاران مالی مردان اند؛ در حالی که زنان به مثابه مدیران خانواده، بر منابع محدودتری کنترل دارند. درک زنان و مردان از هزینه شخصی با هم متفاوت است. تمایل زنان به پس انداز و سرمایه گذاری با بالا رفتن سن کم می شود و الگوی آن تغییر می کند؛ اما این روند در مردان مشاهده نمی شود.
سنجش رابطه جنسیت، فرهنگ سازمانی و توزیع قدرت در سازمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۳ تابستان ۱۳۹۴ شماره ۲
263 - 289
حوزههای تخصصی:
به رغم حضور زنان در مقاطع تحصیلی عالی و احراز شایستگی های عمومی، تعداد کمی از بانوان در پست های مدیریتی و مهم منصوب شده اند؛ در نتیجه به علت حضورنداشتن در تصمیم گیری های سازمانی قدرت کمتری نسبت به مردان دارند. در این پژوهش، فرهنگ سازمانی و به تبع آن جنسیت به منزله مهم ترین عامل اثرگذار بر توزیع قدرت سازمانی مدنظر قرار گرفته است. از این رو، از روش پژوهش توصیفی همبستگی استفاده شد. جامعه آماری مطالعه شده را کلیه کارکنان دانشگاه فردوسی مشهد (1250 نفر) تشکیل دادند. روش نمونه گیری از نوع تصادفی ساده و برای تعیین حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده شد و حجم نمونه برابر 300 نفر انتخاب شدند. جهت گردآوری داده های مورد نیاز از پرسش نامه استفاده شد. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که بین فرهنگ سازمانی و توزیع قدرت رابطه معناداری وجود دارد و همچنین فرهنگ سازمانی توزیع قدرت در سازمان را پیش بینی می کند. بین توزیع قدرت در دو گروه زنان و مردان تفاوت معناداری وجود دارد و با توجه به مقادیر میانگین در دو گروه مردان و زنان می توان این گونه نتیجه گرفت که توزیع قدرت مردان در سازمان به طور معناداری بیشتر از گروه زنان است.