مطالب مرتبط با کلیدواژه
۵۸۱.
۵۸۲.
۵۸۳.
۵۸۴.
۵۸۵.
۵۸۶.
۵۸۷.
۵۸۸.
۵۸۹.
۵۹۰.
۵۹۱.
۵۹۲.
۵۹۳.
۵۹۴.
۵۹۵.
۵۹۶.
۵۹۷.
۵۹۸.
۵۹۹.
۶۰۰.
معلمان
منبع:
رهبری آموزشی کاربردی سال ۵ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
69 - 91
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: پژوهش حاضر باهدف رهبری یادگیری محور و انگیزش پژوهش: تنیدگی یادگیری و پژوهش در پرتو تعاملات مدیر - معلم مدارس ابتدایی شهر شهریار در سال 1403-1402 انجام شده است.
روش شناسی پژوهش: پژوهش بر اساس هدف کاربردی و از منظر گردآوری داده ها، کیفی و با رویکرد تحلیل محتوا بود. میدان پژوهش را مدیران مدارس ابتدایی شهر شهریار تشکیل دادند. نمونه گیری به صورت هدفمند بود که با 15 نفر از مدیران مدارس شهر شهریار مصاحبه های نیمه ساختاریافته انجام گرفت. جهت روایی و اعتبار مصاحبه ها از دو روش بازبینی مشارکت کنندگان و مرور صاحب نظران غیر مشارکت کننده در تحقیق استفاده شد. داده های به دست آمده با استفاده از روش تحلیل محتوا با رویکرد عرفی/ قراردادی در سه مرحله برچسب ها، زیر مقوله ها و مقوله ها از طریق نرم افزار 18 MAXQDA مورد تحلیل قرار گرفت
یافته ها: در قسمت موانع، رهبری یادگیری محور دارای پنج مقوله شامل: بروکراسی و ناکارآمدی، چالش های رهبری، موانع پژوهش و یادگیری، انگیزش و توانمندی، مسائل اجتماعی و اقتصادی؛ و انگیزش پژوهش داری شش مقوله شامل: ضعف انگیزش در پژوهش، چالش های مدیریتی و ساختاری، موانع و مشکلات پژوهشی، آموزش و توسعه مهارت ها، نیازهای نامنطبق، چالش های تحقیقاتی است. در قسمت راهکارهای استقرار، برای رهبری یادگیری محور دارای چهار مقوله شامل: شوق آفرینی و حمایت، مدیریت مؤثر آموزشی، همکاری و تعامل، فرهنگ و حل مسئله؛ و برای انگیزش پژوهش داری چهار مقوله شامل: توجه به انگیزه های معلم در پژوهش، زیرساخت های پژوهشی و آموزشی، رهبری و مدیریت پژوهش، عملگرایی و نوآوری در پژوهش است. در قسمت نتایج پیاده سازی برای رهبری یادگیری محور دارای شش مقوله شامل: یادگیری تحول آفرین، پژوهش های کاربردی، رفع موانع بودجه ای، رفع معضلات آموزشی و معلمی، بهبود فناوری مدارس، بهبود وضعیت آموزش وپرورش؛ و برای انگیزش پژوهش دارای چهار مقوله شامل: رشد پژوهشی و آموزشی، بهبود روش های تدریس و یادگیری، توسعه مهارت های تخصصی و همکاری، حل مسائل اجتماعی است
بحث و نتیجه گیری: رهبران آموزشی در مدارس ابتدایی با درگیرکردن معلمان در فعالیت های یادگیری مدرسه، می توانند انگیزه پژوهشی را در معلمان ایجاد کنند.
بررسی ارتباط اعتماد سازمانی با رفتار مدنی با نقش میانجی هوش هیجانی معلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهبری آموزشی کاربردی سال ۵ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
145 - 166
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: تحقیقات در مورد تأثیر اعتماد سازمانی بر رفتار مدنی سازمانی کارکنان سال هاست که انجام شده است، اما تأثیر مکانیسم داخلی برای اعتماد سازمانی بر رفتار مدنی سازمانی به خوبی بررسی نشده است. این مطالعه بر اساس تئوری تبادل اجتماعی و نظریه هویت سازمانی، تأثیر اعتماد سازمانی را بر رفتار مدنی سازمانی بررسی نموده و نقش میانجی هوش هیجانی را از منظر شناختی و روان شناختی کارکنان نشان داد.
روش شناسی پژوهش: این تحقیق از یک استراتژی دو موجی و چند منبعی برای انجام اعتبار سنجی فرضیه ها با 163 پرسشنامه معتبر در بین معلمان استفاده کرد. بدین منظور از جامعه آماری دبیران دوره متوسطه دوم شهر اسلام آباد غرب با تعداد 282 نفر، حجم نمونه ای بالغ بر 163 نفر با استفاده از فرمول کوکران برآورد گردیده و نمونه ها به روش تصادفی ساده انتخاب گردیدند. ابزار گردآوری داده های پژوهش شامل سه پرسشنامه استاندارد اعتماد سازمانی Kanawattanachai & Yoo (2002)؛ رفتار مدنی سازمانی Bell & Menguc (2002) و هوش هیجانی Siberia Schering (1998) بود.
یافته ها: نتایج تحلیل تجربی با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد که: هوش هیجانی نقش میانجی بین اعتماد سازمانی و رفتار مدنی سازمانی ایفا می کند. اعتماد سازمانی بر رفتار مدنی سازمانی معلمان تأثیر مثبت می گذارد. اعتماد سازمانی بر هوش هیجانی معلمان تأثیر مثبت می گذارد. هوش هیجانی بر رفتار مدنی سازمانی معلمان تأثیر مثبت می گذارد.
بحث و نتیجه گیری: نتایج این مطالعه درک اعتماد سازمانی را عمیق تر کرده و پیامدهای عملی مهمی برای بهبود رفتار مدنی سازمانی و هوش هیجانی معلمان دارد.
تجارب زیسته معلمان از کاربرد فناوری در برنامه درسی دوره متوسطه: یک مطالعه ی پدیدارشناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مطالعه تجارب زیسته معلمان از کاربرد فناوری در برنامه درسی دوره متوسطه صورت گرفت. رویکرد پژوهش کیفی و روش مطالعه نیز پدیدارشناسی بود. جامعه آماری پژوهش را معلمان دوره متوسطه که تجربه استفاده از فناوری در اجرای برنامه درسی را داشتند تشکیل دادند. حجم نمونه بر اساس قاعده اشباع نظری داده ها بود بنابراین بر اساس قاعده اشباع نظری، مشارکت کنندگان پژوهش به حجم 19 نفر با استفاده از نمونه گیری هدفمند از نوع مطلوب انتخاب شدند. معیار انتخاب مشارکت کنندگان پژوهش معلمانی بود که فناوری های آموزش را در اجرای آموزش بکار برده اند، بود. ابزار پژوهش، مصاحبه های نیمه ساختارمند بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل مضمون استفاده شد. از تحلیل مصاحبه ها 8 مضمون سازمان دهنده و 104 مضمون پایه استخراج شد. یافته ها نشان داد که تسهیل یادگیری، تغییرات مثبت پداگوژیگی، نوآوری های جدید فناورانه، تسهیل فرایندهای اداری، عدم وجود بسترها و زیرساخت های فنی مناسب، چالش های مربوط به نیروی اسانی، چالش های مدیریتی، چالش های پیامدی از اصلی ترین تجارب معلمان در فرایند اجرای برنامه درسی مبتنی بر فناوری بود. با توجه به نتایج پژوهش می توان گفت که متولیان نظام آموزشی به منظور افزایش استفاده از فناوری-های آموزش در اجرای برنامه درسی می بایست بسترهای فنی، قانونی و مدیریتی بکارگیری این فناوری ها را تسهیل کنند.
قیاس در آموزش علوم تجربی
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر درباره اهمیت و کاربرد قیاس در آموزش علوم تجربی به روش کتابخانه ای و مروری به بررسی پرداخته است. همچنین تلاش شده است از طریق مراجعه به منابع دست اول، پژوهش ها و دیدگاه های مختلف در این زمینه معرفی شوند. یافته ها نشان داد که قیاس ها می توانند به معلمان به ویژه در تدریس مفاهیم انتزاعی کمک نمایند و استفاده از آن ها می تواند بهبود قابل توجهی در فرایند یادگیری فراگیران ایجاد کند. در این تحقیق مشخص گردید که قیاس ها را می توان به دو دسته ساده و غنی شده تقسیم نمود. هر یک از این انواع، در مورد موضوع خاصی از علوم تجربی در کلاس درس قابل استفاده می باشند. همچنین نشان داده شد که بر اساس میزان فعالیت فراگیر و میزان نظارت معلم بر آموخته های دانش آموزان، مدل های مختلفی برای قیاس قابل تصور است. نکته مهم آن است که در اغلب موارد، قیاس و هدف مورد آموزش از نظر ماهیت کاملاً متفاوت هستند، بنابراین، قیاس ها علاوه بر مزایا، معایبی نیز دارند و در نتیجه استفاده از قیاس ها باید با دقت همراه باشد. همچنین برای کاهش معایب قیاس، گنجاندن توضیحات مقدماتی درباره قیاس با هدف تسهیل نمودن درک مناسب دانش آموزان از قیاس موردنظر، پیشنهاد می شود.
مطالعه تطبیقی الگوی آموزش ضمن خدمت معلمان در بستر رایانش ابری با مقایسه ایران و کشورهای انگلستان، آمریکا، چین، هند، سوئد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
توسعه حرفه ای معلم سال ۹ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۳۳)
67 - 95
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: این پژوهش با هدف مطالعه تطبیقی الگوی آموزش ضمن خدمت معلمان در بستر رایانش ابری، با مقایسه ایران و کشورهای انگلستان، آمریکا، چین، هند و سوئد، انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نوع تطبیقی-اکتشافی و روش پژوهش استفاده شده در آن، مبتنی بر استراتژی پژوهش کیفی بود؛ به طوری که در بدو کار، مصاحبه های اکتشافی با خبرگان و تحلیل داده های جمع آوری شده، به کمک روش تحلیل تم (مضامین)، ابعاد و مؤلفه های مؤثر بر شکل دهی الگوهای آموزش ضمن خدمت معلمان ایران، در بستر رایانش ابری، احصا و سپس با استفاده از روش 4 مرحله ای جرج اف بردی (1969)، ابعاد و مؤلفه های کلیدی مکشوفه در آموزش ضمن خدمت معلمان ایران، با مدل های آموزش ضمن خدمت معلمان، در بستر رایانش ابری، در کشورهای انگلستان، آمریکا، چین، هند و سوئد مورد مقایسه قرار گرفت. یافته ها: یافته ها نشان داد که ابعاد و مؤلفه های مؤثر بر الگوی آموزش ضمن خدمت معلمان ایران در بستر رایانش ابری شامل: 5 بعد و 19 مؤلفه شامل: فرهنگی (3 مؤلفه)، مدیریتی (5 مؤلفه)، مادی و کالبدی (2 مؤلفه)، فناوری (5 مؤلفه) و منابع انسانی (4 مؤلفه) می باشد که مولفه های این مدل با کشورهای منتخب مورد مقایسه تطبیقی قرار گرفت و یافته های تحلیل تطبیقی نیز حکایت از آن داشت که 12 مؤلفه مشترک و 8 مؤلفه غیرمشترک میان الگوی آموزش ضمن خدمت معلمان در بستر رایانش ابری ایران و کشورهای منتخب وجود داشت. نتایج: بر اساس یافته های پژوهش، به دست اندرکاران و برنامه ریزان دوره های آموزشی در ایران پیشنهاد می شود برای افزایش کیفیت دوره های آموزشی، وجوه افتراق با کشورهای دارای تجارب ارزنده را مورد توجه قرار دهند.
هنجاریابی پرسشنامه سنجش میزان آمادگی معلمان برای اجرای آموزش فراگیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
توسعه حرفه ای معلم سال ۹ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۳۳)
117 - 140
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: آموزش فراگیر، حق همه کودکان با یا بدون نیاز ویژه است و باید از آن بهره مند شوند. معلم، نقش پیشرو و فعال را در آموزش فراگیر دارد. با سنجش آمادگی آن ها و ایجاد نگرش مثبت برای اجرای آموزش فراگیر توسط عاملان آموزش و پرورش می توان راه کارهایی در جهت افزایش قابلیت ها و توانمندسازی معلمان ارائه کرد؛ لذا نیازمند به ابزار سنجش میزان آمادگی معلمان برای اجرای آموزش فراگیر هستیم. هدف از این پژوهش، هنجاریابی و تبیین شاخص های روان سنجی این ابزار (پرسش نامهCEFI-R ) بود. روش شناسی این تحقیق، روش توصیفی از نوع پیمایشی بود. جامعه آماری آن، شامل معلمان شاغل دوره ابتدایی شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1402 بود. از 464 معلم، 403 خانم و 61 آقا که به شیوه نمونه گیری خوش ه ای چندمرحله ای انتخاب شدند، به این پرسش نامه 19 سؤالی پاسخ دادند. یافته ها: سؤالات ابتدا به فارسی و سپس به انگلیسی و مجدد به فارسی برگردانده شد و از لحاظ روایی و ادبی، توسط اساتید مرتبط، تأیید شد. در بررسی روایی سازه، با تحلیل عاملی اکتشافی، 4 عامل شامل: تنوع، روش شناسی، حمایت ها (معلم پشتیبان ) و مشارکت در جامعه) به دست آمد و با تحلیل عاملی تأییدی، بار عاملی همه سؤالات بالاتر از 0.3 گزارش شد که سؤالات را برای این تحقیق مناسب می سازد. جهت بررسی پایایی، ضریب آلفای کرونباخ برای ابعاد و کل پرسش نامه از 0.78 تا 0.85 محاسبه شد. نتیجه گیری: پرسش نامه CEFI-R که از نظر ویژگی های روان سنجی، در حد قابل قبولی می باشد، ابزار آسانی است که تاحدود زیادی می تواند میزان آمادگی معلمان را برای اجرای آموزش فراگیر و مقاصد آموزشی و پژوهشی در مقطع ابتدایی بسنجد.
مطالعه پدیدارشناسی ادراک دانش آموزان از واکنش معلمان در مواجهه با سوءرفتارشان در کلاس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
توسعه حرفه ای معلم سال ۹ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۳۴)
21 - 50
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: شناخت واکنش های متفاوت معلمان به سوءرفتارهای دانش آموزان همواره مورد بحث متخصصان محیط های آموزشی بوده است. بااین حال کمبود پژوهش در حیطه واکنش های معلمان به این بدرفتاری ها از دیدگان دانش آموزان در پژوهش های داخلی و خارجی نمایان بود؛ لذا پژوهش حاضر با هدف بررسی ادراک دانش آموزان از واکنش های معلمان نسبت به بدرفتاری شان در کلاس انجام شده است. روش شناسی: این پژوهش با شیوه کیفی و رویکرد پدیدارشناسی با 15 دانش آموز متوسطه اول استان کرمانشاه در سال تحصیلی 1403-1404 با استفاده از نمونه گیری هدف مند انجام شد. ابزار گردآوری اطلاعات، مصاحبه نیمه ساختارمند بود و از تحلیل مضمون کلارک و براون در جهت تحلیل اطلاعات به دست آمده استفاده شد. جهت اعتمادپذیری اطلاعات به دست آمده، از روش های مدیریت از سوی مصاحبه شوندگان، تحلیل مورد ناهم سو و مشاهده و تماس طولانی در محیط آموزشی و جهت تاییدپذیری، از برگه ثبت پیش فرض ها استفاده شد. برمبنای مصاحبه ها دو کد اصلی راهبردهای سخت گیرانه و ملایم به دست آمد. راهبردهای سخت گیرانه شامل اطلاع به والدین و مدیران، تنبیه بدنی و راهبردهای ملایم، شامل واکنش های گفت وگو، درگیری کلاسی و نمره منفی بود. نتیجه گیری: نتایج نشان داد معلمان می توانند با ارتباط حسنه و درگیری دانش آموزان با فعالیت های کلاسی و درک عدالت از سوی آن ها، در جهت کاهش بدرفتاری دانش آموزان قدم بردارند.
تحول در دانش حرفه ای معلمان با ظهور هوش مصنوعی
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: علیرغم نقش مهم معلمان،اطلاعات کمی در مورد دانش معلم برای استفاده از ابزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی در آموزش وجود دارد. همینطور، تحقیقات کمی در مورد سنجش دانش حرفه ای معلمان برای آموزش مبتنی بر هوش مصنوعی وجود دارد. علاوه بر این، ملاحظات و ارزیابی های اخلاقی در مورد هوش مصنوعی هنوز از دیدگاه معلم مورد بررسی قرار نگرفته است. بنابراین، درک کمتری از نحوه تفسیر و ارزیابی معلمان تصمیمات مبتنی بر هوش مصنوعی وجود دارد. در نهایت، شواهد تجربی محدودی وجود دارد که توضیح می دهد چگونه مهارت های آموزشی معلمان برای استفاده از هوش مصنوعی با ارزیابی اخلاقی آن ها مرتبط است. با توجه به این شکاف ها، هدف از این تحقیق آشکار ساختن دانش معلمان برای استفاده از ابزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی برای آموزش مؤثر بر اساس TPACK است. ارزیابی تصمیمات توسط ابزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی به مؤلفه دانش متفاوتی از دانش آموزشی نیاز دارد. ما ارزیابی اخلاقی را به عنوان یک مؤلفه دانش متمایز برای ارائه دیدگاهی قابل درک و صریح مورد بررسی قرار دادیم. در مطالعه حاضر، TPACK با ارزیابی های اخلاقی ابزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی گسترش یافت. به عبارت دیگر، ما سعی کردیم دانش اخلاقی را که معلمان باید برای ادغام اخلاقی ابزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی داشته باشند، شناسایی کنیم.روش ها : رویکرد پژوهش کیفی و روش به کار رفته سنتزپژوهی وابزار مورد استفاده چک لیست است .روش تجزیه وتحلیل داده ها بر اساس کدگذاری اشتراوس وکوربین، کدگذاری باز، محوری و انتخابی صورت پذیرفته است. جامعه پژوهش،کلیه پژوهش ها و اسناد علمی در قالب مقالات و پایان نامه ها در بازه زمانی 2024-2014 و برای مقالات داخلی بازه زمانی 1398-1402 است. در نهایت، پس از غربالگری های صورت گرفته 59 منبع به صورت مستقیم مورد استفاده قرار گرفته است. یافته ها: یافته ها نشان دادند که معلمان به عنوان محور اصلی اجرای سیاست های برنامه درسی، در مواجهه و تعامل با هوش مصنوعی نیازمند تحول در دانش،مهارت و نگرش و کسب شایستگی های ویژه هستند. در پژوهش حاضر تحول در دانش حرفه ای معلمان با ظهور هوش مصنوعی در قالب چارچوب TPACK تعیین شده است و از آنجا که از شرایط تعامل موفق با هوش مصنوعی درک مسائل اخلاقی این فناوری است، بحث اخلاق نیز با معرفی TEPCK مورد تاکید قرار گرفته است. تحول در اموزش معلمان با ظهور هوش مصنوعی در 8 مولفه ی " دانش فناوری هوش مصنوعی"،" مهارت های عملیاتی"،" دانش پداگوژیکی هوش مصنوعی"،" دانش محتوایی هوش مصنوعی"،" دانش محتوایی هوش مصنوعی"،" مهارت های تحلیلی و انتقادی"،" دانش اخلاقی و حقوقی"،" مهارت های ارتباطی"و" توسعه حرفه ای مداوم"شناسایی شده است. نتیجه گیری: توانایی های هوش مصنوعی در آموزش به طور کامل مورد استفاده قرار نگرفته است. برای ادغام موثر هوش مصنوعی در آموزش، دانش فنی و آموزشی ویژه معلمان هوش مصنوعی ضروری است .علاوه بر این، به دلیل مسائل اخلاقی جدید ناشی از هوش مصنوعی، معلمان نیز باید دانش ارزیابی تصمیمات مبتنی بر هوش مصنوعی را داشته باشند. هیچ یک از مطالعات قبلی تاکنون دانش معلم را برای استفاده آموزشی و اخلاقی از ابزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی بررسی نکرده است. با در نظر گرفتن این شکاف، ضمن به روز رسانی TPACK معلمان برای تعامل با هوش مصنوعی، به جنبه های اخلاقی نیز پرداخته شد.
چارچوب مفهومی منتورینگ سرگروه های آموزشی در جهت توسعه حرفه ای معلمان دوره آموزش ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف ارائه چارچوبی برای کاربرد منتورینگ توسط سرگروه های آموزشی در توسعه حرفه ای معلمان دوره آموزش ابتدایی صورت گرفته است. این پژوهش با رویکرد کیفی و با استفاده از روش پژوهش داده بنیاد از نوع نظام مند انجام شده است. این روش با هدف پاسخ به سوالات در حوزه هایی که مبانی نظری کافی جهت تدوین فرضیه وجود ندارد، استفاده می شود. جامعه پژوهش تمامی سرگروه های آموزشی، معلمان و مدیران مدارس آموزش ابتدایی شهرستان قاینات را در بر می گیرد. مشارکت کنندگان با استفاده از نمونه گیری هدفمند و با روش ملاک محور انتخاب شدند. داده ها به وسیله مصاحبه نیمه ساختاریافته با 7 نفر از سرگروه های آموزشی، 9 معلم آموزش ابتدایی و 5 مدیر آموزشی جمع آوری شد و به منظور تجزیه و تحلیل داده ها، کد گذاری به روش اشتراوس و کوربین در سه مرحله انجام شد: باز، محوری و انتخابی. به منظور اعتباریابی نتایج پژوهش چهار معیار لینکلن و گوبا به کار گرفته شد. یافته های پژوهش چارچوبی پنج عاملی را برای بکارگیری منتورینگ در توسعه حرفه ای معلمان ارائه داد که شامل شرایط علّی (نیاز به بهبود مستمر، ضرورت اشتراک تجارب، تطابق با تغییرات سازمانی)، شرایط زمینه ای (شرایط محیطی مناسب جهت اجرای منتورینگ، حمایت های سازمانی و شرایط حرفه ای)، شرایط مداخله گر( ابعاد آموزشی، اجتماعی، فنی، اقتصادی و فرهنگی)، راهبرد ها (اشتراک ایده و نظر، حضور منتور در جشنواره ها، کلاس و کارگاه های آموزشی) و پیامد های منتورینگ (برای منتی: افزایش شایستگی های حرفه ای، افزایش رضایت شغلی، گسترش ارتباطات موثر، و ارتقا جایگاه، و برای منتور: ارتقا منزلت اجتماعی، کسب و کاربرد تجارب جدید و افزایش حقوق) می-باشد.
تعیین کننده های خستگی عاطفی معلمان: فراترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات آموزشی و آموزشگاهی دوره ۱۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۴۰)
213 - 232
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی تعیین کننده های خستگی عاطفی معلمان در شواهد تجربی 2020 الی 2023 انجام شد. نوع مطالعه کاربردی و کیفی بود و از روش فراترکیب استفاده شد. حوزه بررسی مقالات پژوهشی بین سال های 2020 الی 2023 بود. با استفاده از رویکرد هدفمند و تا رسیدن به اشباع و بهره گیری از نگرش یکپارچه سازی و مدل سندلوسکی و باروسو (۲۰۰۷) 140مقاله گزینش و پس از معیار های ارزیابی 44 مقاله نهایی انتخاب شد. داده های کیفی در قالب مقولات، مفاهیم و کد ها تحلیل و پیاده سازی شدند. نتایج نشان داد تعیین کننده های روانشناختی (ابعاد شناختی، هیجانی، رفتاری و شخصیتی)، تعیین کننده های شغلی (ابعاد مرتبط با کار، محیط کار، دانش آموز و جوروانشناختی)، تعیین کننده های خانوادگی (همسر، جوخانواده، وظایف خانوادگی)، تعیین کننده های بافت آموزشی (جومدرسه، دانش آموز، همکاران، درس) تعیین کننده های اجتماعی (ابعاد جامعه، وابسته به دیگران) تعیین کننده های محافظتی (مراقبت کننده های اجتماعی، روانشناختی، شغلی و شخصیتی) تعیین کننده های خستگی عاطفی معلمان در شواهد تجربی بود. همسو با یافته های تحقیق می توان نتیجه گرفت مجموعه عوامل روانشناختی، شغلی، خانوادگی، آموزشی، اجتماعی و محافظتی به عنوان تعیین کننده های خستگی عاطفی معلمان در شواهد تجربی شناسایی شده اند. که لزوم برنامه ریزی های موثر جهت کاهش عوامل افزایش دهنده خستگی عاطفی و تقویت عوامل کاهنده خستگی عاطفی معلمان واقع بینانه به نظر می رسد.
شناسایی و تبیین چارچوب قدرت پذیری معلمان در برنامه های درسی در راستای توسعه مفهوم "خودِ معلمی" در محیط آموزشگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات آموزشی و آموزشگاهی دوره ۱۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۴۰)
273 - 295
حوزههای تخصصی:
یشینه و اهداف: معلمان نقش مهمی در تحقق اهداف برنامه های درسی دارند و فلسفه آموزشی آنها چارچوب تغییرات پایدار را در نظام آموزشی ترسیم می کند و ماهیت تصمیم گیری های مختلف را تحت تاثیر قرار می دهد. پژوهش حاضر با هدف شناسایی و تبیین چارچوب قدرت پذیری معلمان در برنامه های درسی در راستای توسعه مفهوم خودِ معلمی در محیط آموزشگاهی انجام شد. روش ها : رویکرد پژوهش کیفی و از نوع روش تحلیل محتوای استقرایی با تاکید بر خود فهمی پژوهشگر بود. مشارکت کنندگان معلمان شهرستان چایپاره در سال تحصیلی 1402-1401 بودند که 18 نفر از آنان به صورت نمونه گیری هدفمند از نوع مطلوب مورد مطالعه قرار گرفتند. در این راستا مصاحبه های نیمه ساختارمندی از آنها صورت گرفت و نمونه گیری تا اشباع داده ها ادامه یافت. برای اعتبارسنجی یافته ها از روش خود بازبینی محقق و توصیف غنی داده ها و برای تعیین پایایی داده ها از روش بررسی همزمان استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که 6 مولفه فردیت گرایی، اجماع سازی، عمل گرایی، علم گرایی، بوم شناسی و خود انگاره برنامه درسی مضامین اصلی هستند که با 18 مضمون فرعی و 126 مضمون اولیه در جهت گسترش نفوذ معلمان در برنامه های درسی از طریق مفهوم خودِ معلمی تلاش کرده و شرایط را برای انطباق بیش تر با رویکردهای مختلف برنامه درسی فراهم می نمایند. نتیجه گیری: نتایج بیانگر این است که مدارس با فراهم کردن فرصت های آموزشی و مبنا قرار دادن قابلیت های معلمی، زمینه را برای گسترش نفوذ و تاثیر معلمان در برنامه های درسی هموار نماید و آنها را در راستای شکل گیری رویکردهای تصمیم گیری معلم محور به ایجاد هویت معلمی ترغیب کند.
بررسی اثربخشی برنامه آموزش کارکردهای اجرایی برای معلمان دوره ابتدایی بر شایستگی های حرفه ای آنان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات آموزشی و آموزشگاهی دوره ۱۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۴۰)
327 - 348
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی برنامه آموزش کارکردهای اجرایی برای معلمان دوره ابتدایی بر روی شایستگی های حرفه ای آنان بود. روش پژوهش حاضر، شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل نامعادل بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه معلمان پایه ابتدایی ناحیه یک استان یزد در سال تحصیلی 1401-1400 تشکیل می دهند (900نفر). ابتدا به روش خوشه ای از بین مدارس دوره ابتدایی 15 مدرسه به صورت تصادفی انتخاب شد و سپس از میان معلمان مدارس 30 نفر با روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند و به صورت تصادفی در گروه کنترل و آزمایش قرار گرفتند. گروه آزمایش طی 45 روز (15 جلسه 45 دقیقه ای) برنامه آموزشی را دریافت کردند. نتایج تحلیل کواریانس چند متغیری نشان داد برنامه آموزشی کارکردهای اجرایی در افزایش شایستگی آموزشی، رفتاری، اجتماعی، فکری، مدیریتی، طراحی محیط فیزیکی، طراحی محیط عاطفی، اخلاق حرفه ای، توسعه حرفه ای و فناوری در معلمان گروه آزمایش موثر بود. بنابراین، برگزاری دوره های آموزشی و کارگاهی در زمینه بهبود و تقویت کارکردهای اجرایی معلمان به منظور ارتقای شایستگی های حرفه ای معلمان و به تبع آن مهارت های اجرایی و عملکرد تحصیلی دانش-آموزان توصیه می شود.
برساخت اجتماعی دیدگاه معلمان و دانش آموزان به آموزش مطلوب درس مطالعات اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بین رشته ای در آموزش سال ۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
77 - 108
حوزههای تخصصی:
به کارگیری شیوه های مطلوب آموزش یکی از راه های رسیدن به اهداف آموزشی، موفقیت تحصیلی و فراگیری بهتر دروس است. درس مطالعات اجتماعی به عنوان یکی از درس های کاربردی و مهم دوره آموزش عمومی است که آموزش مطلوب آن می تواند اثرات پایداری در رشد افراد جامعه و جامعه پذیری بهتر آنان داشته باشد. به همین دلیل هدف انجام پژوهش حاضر واکاوی ویژگی های آموزش مطلوب درس مطالعات اجتماعی از دیدگاه معلمان این درس و دانش آموزان با رویکرد کیفی و نظریه زمینه ای است. اطلاعات موردنیاز با استفاده از مصاحبه های عمیق و نیمه ساختاریافته با گروه های هدف در شهر نجف آباد در سال تحصیلی 1402-1401 گردآوری و طی سه فرآیند کدگذاری باز، محوری و گزینشی، مفهوم پردازی و تجزیه تحلیل شد. با توجه به یافته های پژوهش پنج مقوله اصلی تحت عنوان "کیفیت مندی، بهبودبخشی ساختاری، روزآمدی معلم، تعالی بخشی تدریس و زیست هنجارمند" احصا شد که همه در مقوله هسته "راهبرد چندجانبه نگری تدریس" تجمیع شدند. نتایج نشان داد که الگوی مطلوب تدریس درس مطالعات، الگویی است که به همه جوانب تدریس اعم از فردی، محیطی و آموزشی توجه کند با این رویه یادگیری و بازدهی کلاس نیز افزایش خواهد یافت. درنتیجه لزوم توجه سیاست گذاران حوزه مربوطه به امر تدریس و فراهم سازی بسترهای مربوطه لازم و ضروری به نظر می رسد
ارائه الگوی شایستگی های خودتوسعه ای معلمان (یک مطالعه فراترکیب)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم تربیتی سال ۳۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
79 - 108
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی شایستگی های خودتوسعه ای معلمان با رویکرد کیفی و روش فراترکیب انجام شده است. کلیه اسناد علمی یافت شده در بین سال های 2016 تا 2023 به تعداد 267 سند علمی، جامعه پژوهش حاضر را شکل می دهند که در 7 پایگاه خارجی و 4 پایگاه داخلی یافت شدند. درنهایت، 22 سند علمی پس از واکاوی عناوین، روش پژوهش و یافته ها، گزینش و تحلیل شد. تحلیل یافته ها با روش تحلیل تم انجام گرفته و به منظور کنترل کیفیت پژوهش، تحلیل و واکاوی اسناد با دقت بالا به همراه مستندسازی، انجام گردید؛ همچنین بوسیله ابزار برنامه مهارت های ارزیابی حیاتی (CASP)، کیفیت یافته ها توسط خبرگان ارزیابی و تایید شد. شایستگی های خودتوسعه ای معلمان در پنج بعد مهارت، توانایی، دانش، نگرش و ویژگی احصاء گردید. حیطه مهارت مؤلفه های خودنظارتی حرفه ای، رهبری فرآیند یاددهی-یادگیری، شبکه سازی حرفه ای، بالندگی خودراهبر و مهارت فناورانه را در برمی گیرد. حیطه توانایی از مؤلفه های خودآگاهی، خودمدیریتی، خودانگیزشی، بلوغ شناختی و عاطفی و حیطه دانش از مؤلفه های دانش پداگوژیک و دانش برون سازمانی تشکیل شده اند. شوق تغییر و بهبود و اشتیاق شغلی مؤلفه های احصاء شده در حیطه نگرش هستند. ویژگی های شخصی و اخلاق حرفه ای و سازمانی هم مؤلفه های شناسایی شده در حیطه ویژگی می باشند. در شرایط تغییرات پیوسته و محیط آموزشی متلاطم، شایستگی خودتوسعه ای کلید کیفیت فرآیند یاددهی-یادگیری و ارتقای جایگاه حرفه ای معلمان است.
واکاوی مفهوم روایت جبران در راستای پرورش خود واقعی معلمان در برنامه درسی: یک هویت خود شرح حال نویسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم تربیتی سال ۳۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
109 - 136
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی و تبیین مفهوم "روایت جبران" در راستای شکل گیری خود واقعی معلمان در برنامه درسی بر اساس هویت خود شرح حال نویسی انجام شد. رویکرد تحقیق کیفی از نوع پژوهش روایی با تأکید بر تحلیل موضوعی بود. در این راستا 12 نفر از معلمان در سال تحصیلی 1403-1402 با استفاده از مصاحبه روایتی عمیق از طریق نمونه گیری هدفمند از نوع شاخص مورد مطالعه قرار گرفتند. از روش خود بازبینی پژوهشگر و تکنیک کنترل اعضا برای تعیین روایی و از روش مقایسه نظام مند برای تعیین پایایی داده های تحقیق استفاده شد. یافته ها نشان داد که 7 مؤلفه انتشارپذیری، فهم پذیری، گفتمان سازی درسی، فلسفه ورزی، مالکیت معنوی، انگیزه گرایی و انگاره سازی معلمی کدهای اصلی هستند که با 21 کد محوری و 131 کد اولیه در چارچوب فرایند روایت جبرانی در جهت رشد خود واقعی معلمان در برنامه های درسی تاثیرگذار هستند. نتایج نشان می دهد که نظام آموزشی به دنبال پرورش مهارت های روایی معلمان به عنوان یک ذهنیت توسعه دهنده در حوزه فعالیت های برنامه درسی باشند و سعی کنند ماهیت جبران گرایانه روایت را در چارچوب فرایند بازآفرینی نقش معلمان در برنامه درسی تعریف نمایند.
بررسی دیدگاه های معلمان در رابطه با ارزشیابی توصیفی: شناسایی چالش ها و راهکارها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر شناسایی ضعف ها، چالش ها، و راهکارهای بهبود فرایند اجرای ارزشیابی توصیفی از دیدگاه معلمان مدارس ابتدایی انجام شده است.
روش پژوهش: در این پژوهش، رویکرد کیفی و روش تحلیل مضمونی استفاده شد و برای گردآوری اطلاعات نیز مصاحبه نیمه ساختار یافته به کار رفت. مشارکت کنندگان پژوهش 25 نفر از معلمان ابتدایی شهرستان طارم در سال تحصیلی 1402-1401 بودند که بر اساس اشباع نظری، و با روش نمونه گیری هدفمند از نوع ملاکی انتخاب شدند. به منظور تجزیه و تحلیل اطلاعات گردآوری شده از تکنیک های تحلیل مضمونی همچون دسته بندی اطلاعات، کدگذاری، استخراج و ترکیب مضامین استفاده شد.
یافته ها: بر اساس یافته های پژوهش در رابطه با چالش های ارزشیابی توصیفی، 9 مضون اصلی؛ شامل رویکرد سهل انگارانه نسبت به ارزشیابی، حذف رقابت سازنده، ازدحام کلاس های درسی، عدم تغییر در نگرش معلمان، توجیه نبودن والدین ، کاهش انگیزه دانش آموزان برتر، عدم تناسب بین محتوا و رویکرد ارزشیابی، ابهام در معیارهای ارزشیابی پایانی، و تغییر نامطلوب شرایط تکرار پایه شناسایی شد. همچنین در رابطه با راهکارهای بهبود ارزشیابی توصیفی 6 مضمون اصلی شامل افزایش طیف های امتیازدهی، بهره گیری از رویکرد کمی در ارزشیابی پایانی، متناسب سازی محتوا ، کاهش ازدحام کلاس ها، آموزش مستمر معلمان و تنوع در رویکرد ارزشیابی توصیفی برای پایه های مختلف تحصیلی شناسایی شد.
نتیجه گیری: ارزشیابی توصیفی هم از نظر فراهم نمودن شرایط مورد نیاز و هم از لحاظ اجرا با چالش ها و مشکلاتی مواجه است که اثربخشی آن را به طور قابل ملاحظه ای تحت تاثیر قرار داده است و رفع نمودن این چالش ها از طریق راهکارهای دقیق و کارآمد ضروری است.
تجربه زیسته معلمان مدارس ابتدایی از چالش ها و فرصت های آموزش به شیوه الکترونیکی در بستر شبکه شاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناسی تربیتی سال ۲۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵۶
134 - 107
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تحلیل پدیدارشناسانه ادراک معلمان مدارس ابتدایی از چالش ها و فرصت های آموزش به شیوه الکترونیکی در بستر نرم افزار شاد انجام شد. این مطالعه از نوع کیفی و با استفاده از روش پدیدار شناسی بود و با بهره گیری از نمونه گیری هدفمند و تحلیل مصاحبه های نیمه ساختاریافته با آموزگاران مدارس دخترانه ابتدایی در منطقه 15 شهر تهران انجام شد. معیار ورود به پژوهش بازه سنی 20-55 سال و داشتن سلامت روانی آموزگاران بود.مصاحبه ها با روش پدیدارشناسی اسمیت مورد بررسی قرار گرفتند. ضریب لاوشه به دست آمده 0.97 بود و این به معنای روایی محتوایی سوالات مصاحبه است.در نهایت پس از انجام 16 عمیق ، پژوهشگر به اشباع داده ها رسید. در این پژوهش 2 مضمون اصلی و 6 مضمون فرعی و 34 واحد معنایی به دست آمد که مضامین اصلی عبارت بودند از: «مولفه های مرتبط با فرصت های آموزش الکترونیکی در بستر نرم افزار شاد» و « چالش های آموزش الکترونیکی در بستر نرم افزار شاد». در پژوهش حاضر معلمان دوره ابتدایی ضمن برشمردن فرصت های ایجاد شده در بستر شاد، چالش های زیادی را برای آن برشمردند و راهکارهایی در راستای افزایش بهره وری آموزش الکترونیکی ارائه دادند که با همت مسئولان آموزشی و سیاست گذاران قابل اجرا خواهند بود.
بررسی سواد رسانه ای گروه های مرجع (معلمان، استادان دانشگاه، مدیران و فعالان فرهنگی- هنری) و عوامل مؤثر بر آن در استان گلستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه سال ۳۵ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۱۳۷)
49 - 76
حوزههای تخصصی:
امروزه بسیاری از افراد بخش مهمی از زندگی روزمریه خود را به رسانه ها اختصاص می دهند. در این وضعیت سنجش وضعیت سواد رسانه ای شهروندان، به ویژه آن هایی که قدرت سیاست گذاری دارند یا رهبران فکری جامعه هستند از اهمیت ویژه ای برخوردار است. بر این اساس، هدف پژوهش حاضر بررسی سواد رسانه ای گروه های مرجع استان گلستان و عوامل مؤثر بر آن است. روش پژوهش حاضر از نوع پیمایشی و جامعیه آماری آن چهار گروه مرجع عمده در استان گلستان یعنی استادان دانشگاه، مدیران، معلمان و فعالان فرهنگی هنری بوده و از میان آن ها به روش نمونه گیری طبقه بندی متناسب 1278 نفر جهت پاسخگویی به سؤالات پرسش نامه انتخاب شده اند. سواد رسانه ای در این تحقیق مطابق با مدل کمیسیون اروپا تعریف شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که به طور کلی سواد رسانه ای گروه های مرجع اندکی بیشتر از حد متوسط است و در زمینیه ابعاد آن نیز نمریه بعد مهارت های دسترسی و استفاده از رسانه ها و بعد درک انتقادی رسانه ها در پاسخگویان بیشتر از متوسط و نمریه بعد توانایی های ارتباطی کمتر از متوسط است. اعضای هیئت علمی دانشگاه ها بالاترین میزان سواد رسانه ای را دارند و بعد از آن به ترتیب فعالان فرهنگی، معلمان و مدیران در رتبه های بعدی قرار گرفته اند. همچنین میزان سواد رسانه ای گروه های مرجع با تحصیلات و سن همبستگی معنادار دارند که این همبستگی با تحصیلات مثبت و با سن منفی است. اما رابطه ای بین جنسیت، وضعیت تأهل و زبان مادری با سواد رسانه ای در جامعیه مورد مطالعه وجود ندارد.
مطالعه کیفی نقش توسعه حرفه ای در فرآیند تنزل منزلت اجتماعی معلمان (نمونه پژوهش: معلمان شاغل در استان تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی معنا کاوانه نقش توسعه حرفه ای در منزلت اجتماعی معلمان است. روش پژوهش کیفی و از نوع داده بنیاد (گرندد تئوری) است. جمعیت آماری پژوهش از میان معلمان شاغل در آموزش و پرورش غرب استان تهران و بر اساس اصل اشباع نظری 19 نفرازآنان انتخاب شدند. سئوالات مصاحبه بر اساس نظر گروه هدایت کننده تحقیق و با استفاده از روش دلفی به رویت و ملاحظه صاحب نظران رشته های جامعه شناسی، مدیریت و علوم تربیتی رسید و روایی محتوایی به مدد خبرگان مورد تایید قرار گرفت و همچنین برای سنجش پایایی آن از ضریب کاپا (میزان توافق بین داوران) استفاده شد. مفاهیم استخراج شده از این مصاحبه ها شامل 54 گزاره اولیه مفهومی در بخش توسعه حرفه ای، 132 گزاره مفهومی در بخش منزلت اجتماعی و 45 گزاره اولیه مفهومی در بخش نقش توسعه حرفه ای در منزلت اجتماعی معلمان بدست آمد. این مفاهیم طی سه مرحله کدگذاری های باز، محوری و گزینشی و در قالب یک الگوی نظری ( پارادایم ) و با محوریت یک مقوله اصلی ( مقوله هسته )، شرایط علی، شرایط زمینه ای، شرایط مداخله گر، راهبردها و پیامدها منعکس شده است. تحلیل داده های تحقیق نشان از نقش توسعه حرفه ای در جایگاه منزلتی معلمان دارد و بیان می دارد که بین دو مقوله اصلی پژوهش یعنی توسعه حرفه ای و منزلت اجتماعی معلمان ارتباطی هم افزا و مستقیم وجود دارد که در آن نقش معلمان، نقشی تعیین کننده وتاثیرگذار است. پارادایم یا طرح الگوواره ( طرح شماتیک) در بخش یافته ها و نتایج تحقیق آورده شده است.
شناسایی ابعاد و مولفه های عملکرد آموزشی معلمان مبتنی بر اشتیاق شغلی و شایستگی حرفه ای مبتنی بر نظریه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۱۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳
193 - 206
حوزههای تخصصی:
هدف: عملکرد آموزشی معلمان مبتنی بر اشتیاق شغلی و شایستگی حرفه ای می تواند نقش موثری در بهبود کیفیت نظام آموزشی داشته باشد. بنابراین، هدف این مطالعه شناسایی ابعاد و مولفه های عملکرد آموزشی معلمان مبتنی بر اشتیاق شغلی و شایستگی حرفه ای مبتنی بر نظریه داده بنیاد بود. روش: این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا کیفی بود. جامعه مطالعه حاضر همه اساتید عضو هیأت علمی و مدیران و معلمان صاحب نظر و متخصص شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1400 بودند. نمونه آن 12 نفر بودند که طبق اصل اشباع نظری و با روش های نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی انتخاب شدند. ابزار پژوهش مصاحبه نیمه ساختاریافته بود که روایی آن با روش مثلث سازی تایید و پایایی آن با روش ضریب توافق درون موضوعی بین دوکدگذار 815/0 محاسبه شد. داده های حاصل از اجرای مصاحبه با روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی مبتنی بر نظریه داده بنیاد در نرم افزار MAXQDA تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد عملکرد آموزشی معلمان مبتنی بر اشتیاق شغلی و شایستگی حرفه ای مبتنی بر نظریه داده بنیاد در بخش شرایط علّی دارای 45 مفهوم، 8 مقوله فرعی و 3 مقوله اصلی شایستگی های دانشی، شایستگی های مهارتی و شایستگی های نگرشی، در بخش شرایط زمینه ای دارای 27 مفهوم، 6 مقوله فرعی و 3 مقوله اصلی انرژی حرفه ای، فداکاری حرفه ای و شیفتگی حرفه ای، در بخش شرایط مداخله گر دارای 28 مفهوم، 7 مقوله فرعی و 3 مقوله اصلی سیاست های کلان سازمانی، فقدان بینش علمی و پژوهشی و جو مدرسه، در بخش مقوله محوری دارای 33 مفهوم، 5 مقوله فرعی و 1 مقوله اصلی عملکرد آموزشی معلمان، در بخش راهبردها دارای 25 مفهوم، 3 مقوله فرعی و 1 مقوله اصلی راهبردها و در بخش پیامدها دارای 28 مفهوم، 4 مقوله فرعی و 1 مقوله اصلی پیامدها بود. در انتها، الگوی پارادایمی عملکرد آموزشی معلمان مبتنی بر اشتیاق شغلی و شایستگی حرفه ای مبتنی بر نظریه داده بنیاد طراحی شد. نتیجه گیری: با توجه به مفاهیم و مقوله های فرعی و اصلی شناسایی شده در پژوهش حاضر، متخصصان و برنامه ریزان سازمان آموزش وپرورش می توانند بر اساس آنها گام موثری در جهت بهبود عملکرد آموزشی معلمان مبتنی بر اشتیاق شغلی و شایستگی حرفه ای بردارند.