مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۰۱.
۶۰۲.
۶۰۳.
۶۰۴.
۶۰۵.
۶۰۶.
۶۰۷.
۶۰۸.
۶۰۹.
۶۱۰.
۶۱۱.
۶۱۲.
۶۱۳.
۶۱۴.
۶۱۵.
۶۱۶.
۶۱۷.
۶۱۸.
۶۱۹.
۶۲۰.
معلمان
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: هدف پژوهش حاضر طراحی الگوی مدیریت پرورشی مدیران مقطع ابتدایی می باشد و جهت گیری آن توسعه ای و کاربردی است.روش شناسی پژوهش: رویکرد این پژوهش استقرایی و از روش کیفی برای انجام آن استفاده شده اس ت. ن وع پ ژوهش میدانی و از روش مطالعه موردی استفاده شد. جامعه آماری پژوهش، خبرگان حوزه پرورشی بودند. در پژوهش حاضر با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند تعداد 16 نفر از خبرگان تحت مصاحبه قرار گرفتند. سپس داده های حاصل از آن ها از طریق کدگذاری باز، محوری و انتخابی، تجزیه و تحلیل شد.یافته ها: نتایج یافته ها نشان داد که مولفه های مدیریت پرورشی شامل بعد ارزشی، بعد اعتقادی، بعد فرهنگی امکانات، بعد جسمانی ، بعد عقلانی، بعد عاطفی، بعد اجتماعی، بعد سیاسی، بعد اقتصادی، بعد شغلی و بعد درون فردی می باشد و الزامات مدیریت پرورشی شامل انطباق با فرهنگ ایرانی- اسلامی، انطباق با قوانین و نظام اعتقادی، شایسته گرایی، نظارت ، نگرش مثبت، بودجه بندی مناسب و آموزش های ضمت خدمت و پیامدهای مدیریت پرورشی شامل خیرخواهی، تسیهم مسئولیت، مهارت ارتباطی، ارتقای توانمندی دانش آموز و تفکر مشارکتی می باشد.بحث و نتیجه گیری: بنابراین با توجه به نتایج مدیریت پرورش می توان نتیجه گرفت که امروز دیگر مدرسه تنها نقش انتقال معلومات و میراث فرهنگی را بر عهده ندارد، بلکه تاثیرگذاری آن در رشد و پرورش کل شخصیت دانش آموز است.
تبیین سکوت سازمانی معلمان بر اساس بدبینی سازمانی با نقش میانجی فلات زدگی شغلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های رهبری آموزشی سال ۹ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۳۴
247 - 276
حوزههای تخصصی:
سکوت سازمانی به عنوان یکی از مسائل مهم در محیط های آموزشی، می تواند مانعی بر سر راه تعاملات مؤثر و پیشرفت سازمان باشد. این پژوهش باهدف بررسی تأثیر بدبینی سازمانی بر سکوت سازمانی معلمان و نقش میانجی فلات شغلی دراین رابطه انجام شد. روش اجرای پژوهش توصیفی از نوع همبستگی به روش معادلات ساختاری (SEM) بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی معلمان مقطع متوسطه اول و دوم شهرستان ثلاث باباجانی بود که با استفاده از جدول کرجسی و مورگان و به روش تصادفی طبقه ای تعداد 200 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه فلات زدگی شغلی آلن و همکاران (2004)، بدبینی سازمانی دین و همکاران (1998) و سکوت سازمانی دینه و همکاران (2003) استفاده شد. روایی محتوایی و صوری پرسش نامه ها توسط خبرگان تأیید شد و پایایی آن ها با استفاده از آلفای کرونباخ مورد سنجش قرار گرفت. نتایج تجزیه وتحلیل داده ها نشان داد که بدبینی سازمانی بر سکوت سازمانی اثر مستقیم دارد. همچنین، فلات زدگی شغلی بر سکوت سازمانی و بدبینی سازمانی بر فلات زدگی شغلی اثرگذار است. علاوه بر این، بدبینی سازمانی از طریق فلات-زدگی شغلی بر سکوت سازمانی اثر غیرمستقیم دارد. نتایج این مطالعه نشان می دهند که بدبینی سازمانی معلمان بر سکوت سازمانی تأثیر مستقیم دارد و از طریق فلات زدگی شغلی این اثر را تشدید می کند. بر اساس این یافته ها، پیشنهاد می شود مدیران با کاهش عوامل مرتبط با بدبینی سازمانی و فلات زدگی شغلی، به کاهش سکوت سازمانی در محیط های آموزشی کمک کنند.
نگرش معلمان به تربیت بدنی نوین با بهره گیری از ظرفیت های تحول آفرین هوش مصنوعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در ورزش تربیتی (دانشگاهی) زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۷
87 - 110
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش، بررسی نگرش معلمان به تربیت بدنی نوین با بهره گیری از ظرفیت های تحول آفرین هوش مصنوعی بود. روش تحقیق کیفی از نوع تحلیل تم بود. شرکت کنندگان شامل 15 نفر از دبیران و مربیان حوزه تربیت بدنی بودند. ابزار جمع آوری اطلاعات مصاحبه های نیمه ساختار یافته بود. اعتبارسنجی پژوهش با استفاده از روش همسوسازی شامل، استفاده از دو کدگذاری و مصاحبه با نمونه های متنوع (کارشناسان، مدیران، اساتید) با تخصص های مرتبط صورت پذیرفت. یافته ها نشان داد نقاط قوت بهره گیری از ظرفیت های تحول آفرین هوش مصنوعی شامل بهبود عملکرد ورزشی، ارتقاء آموزش شخصی سازی شده، کاهش آسیب های ورزشی، افزایش مشارکت و انگیزه، مدیریت بهینه زمان و منابع و گسترش فرصت های یادگیری است. همچنین نقاط ضعف بهره گیری از ظرفیت های تحول آفرین هوش مصنوعی شامل اتکای بیش از حد به فناوری، محدودیت های مالی و زیرساختی، کمبود تخصص فنی در میان معلمان، مسائل اخلاقی و حریم خصوصی، خطر نابرابری های آموزشی و محدودیت های یادگیری تجربی هستند. یافته ها نشان داد راهبردهای موثر بر بهره گیری از ظرفیت های تحول آفرین هوش مصنوعی شامل راهبردهای آموزشی، زیرساختی و فناوری، مدیریتی و نظارتی و در نهایت راهبردهای آموزشی مبتنی بر داده هستند. لذا توانمندسازی معلمان و ارتقای مهارت های فنی همراه با تأمین زیرساخت ها، بودجه مناسب و تنظیم قوانین حمایتی می تواند بهره گیری مؤثر و عادلانه از هوش مصنوعی در آموزش را تسهیل کند
مدلیابی الگوی صلاحیت های حرفه ای معلمان برای آموزش در فضای مجازی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: در دنیای پیچیده و پرشتاب امروز، روش های سنتی آموزشی کند هستند و نیاز به استفاده از فناوری های نوین در آموزش وجود دارد. همچنین، انتشار ویروس کرونا، آموزش به اجباری شدن آموزش در فضای مجازی کمک کرد. هدف پژوهش حاضر، اعتباریابی الگوی صلاحیت های حرفه ای معلمان برای آموزش در فضای مجازی دوره متوسطه اول بود. روش: روش پژوهش، توصیفی از نوع پیمایشی بود. جامعه آماری شامل شامل تمام معلمان دوره متوسطه اول استان گلستان بود که تعداد آنها حدود 750 نفر بود. نمونه بر اساس جدول رجسی و مورگان 148 نفر برآورد گردید که به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه محقق ساخته بود که بر اساس نتایج مرحله کیفی، تهیه شده بود. دادهها با استفاده از نرم افزار smart PLS و با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: بنابر یافته های تحقیق، 89 مفهوم، 18 زیرمقوله و 7 مقوله اصلی مورد تأیید قرار گرفت که مقوله های اصلی شامل مهارت های فنی، مدیریت کلاس مجازی، اخلاق آموزش مجازی، مهارت های عمومی، فعالیت های تدریس و یادگیری، مهارت های شناختی و منش معلمی معتبر بود. نتیجه گیری: بنابراین، باید در گزینش معلمان این صلاحیت ها در نظر گرفته شود و تلاش شود تا معلمانی که در حال تدریس هستند این صلاحیت ها را در خود به وجود بیاورند.
بازنمایی تجارب زیسته معلمان از چگونگی نهادینه سازی هویت ملی در دانش آموزان دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ملی سال ۲۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۱)
79 - 96
حوزههای تخصصی:
نظام تعلیم و تربیت در هر جامعه ای وظایف متعددی دارد که یک ی از آن ها ت لاش در جهت تحقق و تقویت هویت ملی است. این پژوهش با هدف بازنمایی و واکاوی تجارب زیسته معلمان از چگونگی نهادینه سازی هویت ملی در دانش آموزان دوره ابتدایی صورت گرفته است. طرح این پژوهش، کیفی و با استفاده از روش پدیدارشناسی انجام شده است. داده ها با استفاده از مصاحبه نیمه ساختار یافته گردآوری شدند. مشارکت کنندگان در این پژوهش هشت نفر از آموزگاران مدارس دوره ابتدایی شهر تهران بودند که از طریق نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و مصاحبه ها تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت. تحلیل مصاحبه ها با استفاده از الگوی کلایزی انجام شد. با واکاوی تجارب زیسته معلمان از چگونگی نهادینه سازی هویت ملی در دانش آموزان مقطع ابتدایی در ابتدا 29 مضمون پایه شناسایی و دسته بندی شد. سپس این مضامین پایه در یک دسته کلی تر مضامین سازمان دهنده اول (ابعاد فرهنگی، تاریخی، جغرافیایی، آموزشی، دینی، زبان و ادبیات فارسی و اجتماعی) دسته بندی شدند. براساس بررسی هویت در این پژوهش و تحلیل عمیق تجارب زیسته معلمان عوامل مختلفی بر چگونگی نهادینه سازی هویت ملی دانش آموزان تأثیرگذارند که برخی از آنان عبارت اند از: ایجاد تمهیداتی جهت جلوگیری از جذب در فرهنگ بیگانه، آشنایی و ایجاد حس تعلق نسبت به تاریخ کشور، توجه به نوآوری و خلاقیت در تقویت هویت ملی، توجه به آموزش تعهد و وجدان کاری، لزوم توجه به ارائه جذاب فرهنگ و ادبیات فارسی، همکاری و مشارکت دیگر نهادهای اجتماعی و تأثیرگذاری رسانه.
کارکرد هوش مصنوعی در کیفیت بخشی تدریس در آموزش ریاضی به دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های تربیتی بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۸
۴۱-۱۶
حوزههای تخصصی:
پیشرفت فن آوری مانند هوش مصنوعی فرصتی را برای کمک به معلمان و دانش آموزان در حل و بهبود عملکرد تدریس و یادگیری فراهم می کند. از این رو، هدف پژوهش کارکرد هوش مصنوعی در کیفیت بخشی تدریس در آموزش ریاضی به دانش آموزان است. پژوهش حاضر بر اساس نوع هدف بنیادی و از نظر رویکرد پژوهشی از نوع سنتز پژوهی انجام شده است. جامعه آماری اسناد و مدارک است که با جستجو در منابع کتابخانه ه ا و مقالات در در پایگاه های معتبر فارسی و لاتین 110 منبع (تمامی اسناد از سال 2013 تا 13 ژوئن 2024) حاصل شد. در بررسی نهایی مرتبط ترین منابع شامل 71 مقاله بود که مورد بررسی و استخراج مطالب در راستای تحقق هدف مطالعه حاضر قرار گرفت. جهت تجزیه وتحلیل داده ها، از روش تحلیل مضمون استفاده شد. یافته ها با دو مؤلفه اصلی شامل: غنی سازی محیط یادگیری ( با زیرمؤلفه های اعتلای دانش فردی، شخصی سازی یادگیری، حمایت های سازنده و انگیزشی، ایجاد شبکه های ارتباطی، تحلیل و ارزیابی عملکرد)؛ توانمندسازی حرف ه ای معلم (با زیرمولفه های کمک به شناسایی اختلالات یادگیری، کمک به معلم در فرایند آموزشی، غنی سازی ابزارهای آموزشی) حاصل شد. در انتها می توان گفت فن آوری هوش مصنوعی نحوه یادگیری و درک موضوعات پیچیده ریاضیات را برای فراگیران متحول کرده است.
واکاوی الزامات و پیش بایسته های تأثیرگذار بردوره های آموزش و بهسازی معلمان زبان انگلیسی: مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های تربیتی بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۸
۲۴۴-۲۲۵
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر واکاوی الزامات و پیش بایسته های تأثیرگذار بردوره های آموزش و بهسازی معلمان زبان انگلیسی بود. روش پژوهش حاضر کیفی از نوع تحلیل محتوا بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه مدرسین زبان انگلیسی در مراکز آموزش زبان انگلیسی شهر شیراز بود که بر اساس نمونه گیری نظری(هدفمند) با تعداد 26 نفر از مدرسین مصاحبه به عمل آمد و داده ها از مصاحبه ها استخراج شد. به منظور تحلیل داده های حاصل از مصاحبه از روش کیفی گرانهیم و لوندمن استفاده شد. نتایج تحلیل داده ها طی سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی ارائه شده است. نتایج کلی پژوهش نشان داد طراحی و ارائه درس، مدیریت کلاس درس، ارزشیابی فراگیران، تعامل، راهبردهای تدریس، ویژگی های مدرسان، مدیریت فعالیت ها، تکنیک های برخورد با خطاها به عنوان الزامات کلیدی در آموزش و بهسازی معلمان زبان انگلیسی موثر هستند. همچنین اهداف دوره، ویژگی های دوره، تجارب مدرسین، ارزیابی کلی دوره، تخصصی سازی و فعالیت های تکمیلی از پیش بایسته ها و عوامل تأثیرگذار بر دوره های آموزش و بهسازی مدرسان زبان انگلیسی به شمار می رود که می تواند دربرنامه ریزی هر چه بهتر این دوره ها کمک شایانی داشته باشد. بر اساس نتایج بدست آمده چنین می توان نتیجه گرفت که توجه به الزامات و پیش بایسته های ضروری احصاء شده در این پژوهش نقش کلیدی و محوری در بهبود دوره های آموزش و بهسازی مدرسان زبان انگلیسی دارد. لذا عدم توجه به این الزامات در طراحی دوره های آموزش و بهسازی مدرسان، کیفیت پایین یادگیری و آموزش فراگیران را به دنبال خواهد داشت.
بررسی نقش میانجی گر انعطاف پذیری روانشناختی در رابطه بین ویژگی های شخصیتی و فرسودگی شغلی معلمان دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ پاییز (آبان) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۲
۱۳۳-۱۱۷
حوزههای تخصصی:
زمینه: مطالعات نشان داده است که ویژگی های شخصیتی نقش مهمی در پیش بینی فرسودگی شغلی معلمان ایفا می کنند، اما مکانیسم های میانجی این رابطه هنوز به طور کامل شناخته نشده است. انعطاف پذیری روانشناختی به عنوان یک متغیر میانجی پتانسیل دارد تا تأثیر ویژگی های شخصیتی بر فرسودگی شغلی را تنظیم کند؛ با این حال، پژوهش های محدودی در این زمینه انجام شده است. هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه ویژگی های شخصیتی و فرسودگی شغلی با میانجی گری انعطاف پذیری روانشناختی معلمان انجام شد. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل تمامی معلمان ابتدایی در حال تدریس مدارس دولتی شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 1401-1402 تشکیل بود. تعداد 312 معلم به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده، پرسشنامه های فرسودگی شغلی (ماسلاچ، 1981)، ویژگی های شخصیتی (مک کری و کاستا، 1992) و انعطاف پذیری روانشناختی (هیز و همکاران، 2004) بودند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های آماری همبستگی پیرسون و مدل سازی معادلات ساختاری با نرم افزارهای spss نسخه 27 و mplus نسخه 8/3 انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد روان رنجورخویی، برون گرایی، توافق پذیری، وظیفه شناسی و انعطاف پذیری روانشناختی دارای اثر مستقیم بر فرسودگی شغلی هستند؛ اما تأثیر مستتقیم گشودگی بر فرسودگی شغلی تأیید نشد (05/0 >P). همچنین تأثیر مستقیم پنج ویژگی شخصیتی بر انعطاف پذیری روانشناختی تأیید شد. تحلیل روابط غیرمستقیم نشان داد که روان رنجورخویی و وظیفه شناسی با میانجی گری انعطاف پذیری روانشناختی بر فرسودگی شغلی اثر دارند اما اثر غیر مستقیم برون گرایی، توافق پذیری و گشودگی معنادار نشد. نتیجه گیری: باتوجه به نتایج این مطالعه می توان گفت برنامه های مداخله ای که بر روی افزایش انعطاف پذیری روانشناختی تمرکز دارند می توانند در پیشگیری از فرسودگی شغلی و تقویت سلامت روانی معلمان مؤثر باشند. همچنین، شناسایی ویژگی های شخصیتی مثبت، مانند برون گرایی و توافق پذیری، می تواند به مدارس کمک کند تا محیط کاری مناسب تری برای معلمان ایجاد کنند و از فرسودگی جلوگیری کنند.
تحلیل ارتباط میان مشارکت در فرآیند تصمیم گیری و تأثیر آن بر اثر بخشی روانشناختی تدریس و انگیزه توفیق طلبی معلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ پاییز (آذر) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۳
۱۶۹-۱۵۵
حوزههای تخصصی:
زمینه: مشارکت در فرآیند تصمیم گیری به عنوان یک عامل کلیدی در ارتقاء کیفیت عملکرد معلمان و احساس کارآمدی آنان شناخته می شود. این مشارکت نه تنها به معلمان کمک می کند تا احساس توانمندی و کنترل بیشتری بر فرآیندهای تدریس خود داشته باشند، بلکه می تواند به ارتقای اثربخشی روانشناختی آن ها نیز کمک کند. اثر بخشی روانشناختی تدریس که شامل احساس توانمندی، کنترل و رضایت شغلی است، ارتباط تنگاتنگی با انگیزه توفیق طلبی معلمان دارد. انگیزه توفیق طلبی نشان دهنده تمایل معلمان به موفقیت و پیشرفت در محیط آموزشی است و بهبودیافته از مشارکت فعال آنان در تصمیم گیری ها ناشی می شود. با وجود اهمیت این متغیرهای مرتبط، پژوهش های کمی در مورد تأثیر مشارکت معلمان در فرآیند تصمیم گیری بر اثربخشی روانشناختی تدریس و انگیزه توفیق طلبی آنان صورت گرفته است. این کمبود شواهد علمی ضرورت انجام پژوهش هایی هدفمند را برای بررسی و تبیین این روابط برجسته می کند. هدف: هدف پژوهش حاضر تحلیل ارتباط میان مشارکت در فرآیند تصمیم گیری و تأثیر آن بر اثربخشی روانشناختی تدریس و انگیزه توفیق معلمان است روش: این مطالعه از نوع پژوهش های توصیفی-پیمایشی است که با هدف بررسی رابطه میان متغیرها انجام می گیرد. از آنجا که داده های پژوهش در یک مقطع زمانی مشخص گردآوری شده است، این پژوهش از نظر نوع گردآوری داده ها، مقطعی است. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی معلمان مدارس ابتدایی شهرستان میاندواب بود که طبق گزارش های اداره آموزش و پرورش شهرستان برابر با ۴۱۲ نفر بود. با استفاده از فرمول کوکران و با توجه به حجم جامعه آماری، حجم نمونه ۱۹۹ نفر محاسبه شد. ابزار گردآوری داده ها شامل سه پرسشنامه معتبر و استاندارد " پرسشنامه انگیزه توفیق طلبی و تمایل به موفقیت معلمان (احمدپور داریانی و مقیمی، ۱۳۹۰)، پرسشنامه اثر بخشی روانشناختی تدریس (سرمد، 1390) و پرسشنامه مشارکت در تصمیم گیری معلمان (جانکسین 2005)"است. برای ازمون فرضیه ها از آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با بهره گیری از نرم افزار SPSS انجام شد. یافته ها: نتایج تحلیل های آماری حاکی از آن است که بین مشارکت در تصمیم گیری و اثربخشی روانشناختی تدریس رابطه ای مستقیم و معنادار با ضریب همبستگی 61/0 r= و 009/0 p= وجود دارد. همچنین، بین مشارکت در تصمیم گیری و تصور رابطه ای مستقیم و معنادار با ضریب همبستگی 63/0 r= و 000/0 p= مشاهده شد. علاوه بر این، بین اثربخشی روانشناختی تدریس و تصور انگیزه توفیق طلبی نیز رابطه ای مستقیم و معنادار با ضریب همبستگی 67/0 r= و 001/0 p= به تأیید رسید. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان می دهد، ایجاد فضایی مشارکتی برای معلمان، منجر به بهبود اثربخشی روانشناختی تدریس و در نهایت ارتقاء کیفیت آموزش خواهد شد. این یافته ها می توانند مبنایی برای طراحی برنامه های آموزشی و مدیریتی باشند که مشارکت معلمان را در فرآیندهای تصمیم گیری به عنوان عاملی کلیدی برای بهبود کیفیت آموزش مورد توجه قرار می دهند.
شناسایی شاخص های الگوی خودتنظیمی معلمان بر اساس خودکارآمدی، تاب آوری و هوش معنوی در مدارس متوسطه دوره دوم دخترانه استان آذربایجان غربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر شناسایی شاخص های الگوی خودتنظیمی معلمان بر اساس خودکارآمدی، تاب آوری و هوش معنوی در مدارس متوسطه دوره دوم دخترانه استان آذربایجان غربی است. روش شناسی: این پژوهش با رویکرد کیفی و به روش تحلیل محتوای استقرایی انجام شد. مشارکت کنندگان شامل ۱۵ نفر از متخصصان حوزه علوم تربیتی، روان شناسی و برنامه ریزی درسی بودند که به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته عمیق گردآوری و سپس طی سه مرحله کدگذاری باز، مضامین سازمان دهنده و مضامین فراگیر تحلیل شدند. یافته ها: تحلیل داده ها منجر به استخراج ۱۰۱ کد اولیه (مضامین پایه) گردید که در قالب ۳۰ مؤلفه محوری (مضامین سازمان دهنده) طبقه بندی شدند. این مؤلفه ها در نهایت در ۸ مضمون فراگیر شامل خودارزیابی، خودرهبری، خودمدیریتی، خودآموزی، خودکنترلی، خودانگیزشی، خودنظارتی (نظم دهی) و خودقضاوتی سازمان دهی شدند که به عنوان ابعاد اصلی خودتنظیمی معلمان در بافت آموزشی مورد بررسی شناخته شدند. نتیجه گیری: یافته های پژوهش بیانگر آن است که خودتنظیمی معلمان پدیده ای چندبعدی است که از تعامل مؤلفه های شناختی، هیجانی، رفتاری، انگیزشی و معنوی شکل می گیرد. درک این ابعاد می تواند مبنای طراحی برنامه های توانمندسازی حرفه ای و سیاست گذاری های آموزشی مؤثر در راستای ارتقاء کیفیت عملکرد معلمان باشد.
مقایسه نگرش فرهنگی، نظام باورها و تفکر انتقادی بین معلمان اقلیم کردستان عراق و استان کردستان در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه نگرش فرهنگی، نظام باورها و تفکر انتقادی در بین معلمان اقلیم کردستان عراق و کردستان ایران انجام شده است. این پژوهش از لحاظ روش علی مقایسه ای و از نظر جمع آوری داده ها پیمایشی- توصیفی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه معلمان اقلیم کردستان عراق و استان کردستان در ایران بود. نمونه آماری پژوهش 350 نفر بود که برای انتخاب آنها از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای استفاده شد. در این پژوهش برای اندازه گیری متغیرهای تحقیق از پرسشنامه نگرش فرهنگی هافستد (1980)، پرسشنامه نظام باورهای هالند (1998) و پرسشنامه تفکر انتقادی ریتکس (2003) استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل داده های استنباطی، آزمون مانوا به کمک نرم افزار SPSS 22 بکارگرفته شد. یافته ها نشان داد که فقط در زیرمقیاس نگرش فرهنگی (فاصله قدرت) بین دو گروه معلمان اقلیم کردستان عراق و استان کردستان در ایران تفاوت وجود دارد، در بقیه زیرمقیاس های نظام باورها و تفکر انتقادی در دو گروه معلمان اقلیم کردستان عراق و استان کردستان در ایران تفاوت وجود ندارد. معلمان اقلیم کردستان عراق در مقایسه با معلمان استان کردستان در ایران، توزیع قدرت را ناعادلانه تر ارزیابی کرده اند.
ادراک معلمان از رفتارهای غیرکلامی شان در کلاس درس: یک نظریه داده بنیاد(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پژوهش های کیفی در علوم تربیتی سال اول تابستان ۱۴۰۴ شماره ۳
108 - 133
حوزههای تخصصی:
ارتباط، موضوعی کلیدی در کلاس درس است. ارتباط غیرکلامی نیز از مسایل با اهمیت در زمینه روان شناسی تربیتی است. بنابراین بررسی فرآیند و عوامل تشکیل دهنده و اثر گذار و پیامدهای ارتباط غیرکلامی معلمان موضوع با اهمیتی است. هدف این مقاله بررسی فرآیند و ادراک معلمان از رفتارهای غیرکلامی شان در کلاس درس بر اساس نظریه داده بنیاد بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه معلمان زن مقطع متوسطه دوم شهر مشهد که در سال تحصیلی ۱۴۰۴-۱۴۰3 مشغول به فعالیت بودند را تشکیل می داد که با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته، مورد بررسی قرار گرفتند. پژوهشگران برای دستیابی به کثرت مفاهیم به تجزیه و تحلیل پیشینه نیز پرداختند. تجزیه و تحلیل اطلاعات براساس روش کدگذاری باز، کدگذاری محوری و گزینشی، انجام شد. یافته ها نشان داد که عوامل اثرگذار، الگوهای ارتباط غیرکلامی، اشکال ارتباط غیرکلامی، کارکرد ارتباط غیرکلامی، میزان مداخله در ارتباط غیرکلامی، عدم آگاهی معلمان و نحوه مداخله معلمان در گفتار دانش آموزان می باشد. راهبرد، لزوم برگزاری دوره آموزش رفتارهای غیرکلامی است. پیامدهای ارتباط غیرکلامی از نظر معلمان و هم از نظر دانش آموزان مدنظر است. شرایط مداخله گر، شخصیت شناسی معلمان و مخاطب شناسی دانش آموزان و شرایط زمینه ای، اهمیت بحث، دو بعد رفتارهای غیرکلامی و روش های آموزش رفتارهای غیرکلامی است. نتایج این پژوهش، می تواند در تدوین ابزارهای شناسایی رفتارهای غیرکلامی و تدوین پروتکل های مداخله ای به منظور بهبود این پیامدها مفید باشد.
واکاوی چالش ها و فرصت های هوش مصنوعی در نظام آموزشی با تأکید بر توسعه حرفه ای معلمان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پژوهش های کیفی در علوم تربیتی سال اول تابستان ۱۴۰۴ شماره ۳
134 - 160
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش واکاوی چالش ها و فرصت های هوش مصنوعی با تأکید بر توسعه حرفه ای معلمان بود. این پژوهش از نظر رویکرد کیفی و از نظر هدف کاربردی- توصیفی بوده، و از طریق مصاحبه های عمیق نیمه ساختارمند، به تدوین و اعتباریابی چارچوبی مفهومی با روش تحلیل مضمون در سال 1403 پرداخته است . جامعه آماری شامل صاحب نظران در حوزه آموزش پرورش و آموزش عالی 135 نفر بودند که از بین آنها 12 نفر به روش نمونه گیری هدفمند با استفاده از قاعده حد اشباع انتخاب شدند. برای محاسبه پایایی از شیوه توافق درون موضوعی یا دو کدگذار استفاده شده، که برابر با ٧٩ درصد است . با توجه به اینکه سطح پایایی بیش از ٦٠ درصد است ، پایایی کدگذاری تأیید شد. لذا می توان ادعا کرد که سطح پایایی تحلیل مصاحبه مناسب است . همچنین جهت تحلیل کیفی و کدگذاری از نرم افزار Atlasti8 استفاده شد. با توجه به نتایج نقش هوش مصنوعی را می توان در خصوص فرصت ها و چالش ها در 9 مضمون سازمان دهنده برای توسعه حرفه ای معلمان طبقه بندی کرد. فرصت ها با چهار مضمون سازمان دهنده به ترتیب: همگرایی تکنولوژی با اهداف آموزشی، قابلیت شبکه سازی آموزشی، جهانی سازی آموزش و ارزش آفرینی شغلی معلمان شناسایی شدند. چالش ها نیز در قالب ٥ مضمون سازمان دهنده با ترتیب: فاصله استعدادها، امنیت و حریم خصوصی معلمان و دانش آموزان، تعمیر و نگهداری مداوم سیستم ها و عدم قابلیت های یکپارچه سازی، دسته بندی شده اند. مدل نهایی این تحقیق می تواند در پیاده سازی و عملیاتی کردن هوش مصنوعی جهت توسعه حرفه ای معلمان مفید واقع گردد.
اهداف و محتوای برنامه درسی توانمندسازی معلمان چندپایه دوره ابتدایی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پژوهش های کیفی در علوم تربیتی سال اول تابستان ۱۴۰۴ شماره ۳
161 - 195
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش تدوین اهداف و محتوای برنامه درسی توانمندسازی معلمان چندپایه دوره ابتدایی بود. روش پژوهش، تحلیل محتوای کیفی قراردادی بود. مشارکت کنندگان اعضای هیأت علمی گروه علوم تربیتی و معلمان چندپایه استان گلستان را در برگرفت. روش نمونه گیری، هدفمند بود. نمونه گیری تا اشباع داده ها ادامه داشت که در نمونه 15 تحقق یافت. برای جمع آوری اطلاعات، از مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد. به منظور اطمینان از صحت و اعتبار داده ها از بازنگری ناظرین و بازنگری مشارکت کنندگان استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل محتوای کیفی استفاده گردید. نتایج نشان داد اهداف برنامه درسی از 29 مفهوم، یازده مقوله فرعی و پنج مقوله اصلی تشکیل می شود که عبارت بودند از: ارزیابی و بهبود مهارت روان شناختی و شغلی معلمان، افزایش مهارت های کاری و فردی و روان شناختی، افزایش استفاده از روش های نوین تدریس، بهبود و مدیریت روند و کیفیت آموزش، شناخت و مدیریت تفاوت های فرهنگی و اجتماعی. محتوای برنامه درسی نیز از یازده مفهوم، چهار مقوله فرعی و یک مقوله اصلی تشکیل شد که عبارت بودند از: توجه به ابعاد فردی و اجتماعی و روان شناختی: این مقوله از زیر مقوله مهارت های فردی، مهارت های شغلی، مهارت های روان شناختی و کاربرد آن و ارائه دروس در خصوص مهارت های زندگی اجتماعی.
الزامات و بسترهای فرآیند خودتوسعه ای کارمندان در سازمان مبتنی بر رویکرد آموزشی هیوتاگوژی: مورد مطالعه معلمان مقطع ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش و توسعه منابع انسانی سال ۱۲ بهار ۱۴۰۴ شماره ۴۴
118 - 143
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر واکاوی الزامات و بسترهای فرآیند خودتوسعه ای کارمندان در سازمان مبتنی بر رویکرد آموزش هیوتاگوژی است. این پژوهش با رویکرد کیفی و با روش پدیدار شناسی توصیفی انجام گرفت. حوزه پژوهش شامل کلیه معلمان دوره آموزش ابتدایی، مدیران مدارس و متخصصان موضوعی بودند که از طریق نمونه گیری هدفمند از نوع ملاک محور انتخاب شدند. داده ها از طریق مصاحبه ی نیمه ساختاریافته با 8 نفر از اساتید دانشگاه، 10 نفر از معلمان دوره آموزش و پرورش ابتدایی و 4 نفر از مدیران مدارس ابتدایی جمع آوری شد. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از روش تحلیل مضامین در سه سطح مضامین فراگیر، سازمان دهنده و پایه استفاده شد. برای تأمین روایی و پایایی از معیارهای لینکن و کوبا استفاده شد. نتایج پژوهش نشان دهنده ی پانزده مضمون سازمان دهنده محوری و چهار بُعد فراگیر مشتمل بر الزامات رفتاری(مشتمل بر محورهایی چون انگیزش، تعهد، ویژگی شخصیتی و تخصص حرفه ای)، الزامات برنامه ای (مشتمل بر محورهایی چون مدیریت دانش پداگوژیک، برنامه درسی محیط کار، رویکرد جانشین پروری سازمانی و منتورینگ همتا)، الزامات ساختاری(مشتمل بر محورهایی چون رویکرد مدیریت شبکه ای، حمایت و پشتیبانی و نیازسنجی)، الزامات زمینه ای (مشتمل بر محورهایی چون بهبود نگرش، کیفیت گرایی، فرهنگ سازی و تجدید کارراهه شغلی) سازمان یافت. از این رو با توجه به یافته ها می توان نتیجه گرفت که توجه به فرآیند خودتوسعه ای معلمان مبتنی بر ابعاد فردی، سازمانی و فرهنگی در آموزش و پرورش است.
شاخص ها و مؤلفه های تسهیم دانش در معلمان بر مبنای رویکرد هیوتاگوژی (یادگیری دو مرحله)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی الگوی تسهیم دانش در معلمان بر مبنای رویکرد هیوتاگوژی انجام گرفت. رویکرد پژوهش حاضر کیفی و روش آن فراترکیب براساس مدل اروین و همکاران(2011) است. جامعه پژوهش، متشکل از 247مقاله و پایان نامه تحصیلات تکمیلی درباره تسهیم دانش در معلمان بر مبنای رویکرد هیوتاگوژی است که بین سال های 1392 شمسی و 2007 میلادی تا 1402 شمسی و 2023 میلادی ارائه شده اند. نمونه پژوهش شامل 33 مقاله پژوهشی است که به صورت هدفمند جمع آوری و براساس پایش موضوعی داده ها انتخاب شده اند. داده های پژوهش از تحلیل کیفی اسناد مورد مطالعه، گردآوری شده اند. : بر اساس تجزیه و تحلیل داده ها، مؤلفه های تسهیم دانش در معلمان بر مبنای رویکرد هیوتاگوژی در 4 بُعد و 47 عامل طبقه بندی شدند. این ابعاد شامل عوامل انگیزشی-ادراکی، عوامل زمینه ای-محیطی، عوامل ارتباطی-تعاملی و عوامل سازمانی-ساختاری می باشد. مدیران مدارس و مدیران آموزش و توسعه منابع انسانی در آموزش و پرورش باید ضمن در نظر گرفتن عوامل فردی در زمینه عوامل سازمانی و زمینه ای بسترهای لازم برای تسهیم دانش کارکنان را فراهم آورند.
پیش بینی اشتیاق تحصیلی بر اساس مهارت های کوانتومی معلمان در فرآیند یاددهی-یادگیری دانش آموزان مقطع متوسطه دوم منطقه چهار شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر پیش بینی اشتیاق تحصیلی بر اساس مهارت های کوانتومی معلمان در فرآیند یاددهی- یادگیری دانش آموزان مقطع متوسطه دوم منطقه چهار شهر تهران بود. پژوهش از نوع کاربردی و روش آن توصیفی- همبستگی بوده است. جامعه آماری پژوهش، کلیه دانش آموزان مقطع متوسطه دوم منطقه چهار شهر تهران در سال تحصیلی 1403-1402 بودند که از بین آنها با استفاده از فرمول حجم نمونه کوکران تعداد 384 نفر به عنوان نمونه تعیین و با روش تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. ابزارهای جمع آوری اطلاعات پرسش نامه های اشتیاق تحصیلی پنتریچ و همکاران (1991) و مهارت های کوانتومی عظیمی ثانوی (۱۳۹۰) بود. روایی پرسش نامه ها تأیید و پایایی آنها نیز با استفاده از آلفای کرونباخ برای پرسش نامه اشتیاق تحصیلی 928/0 و پرسش نامه مهارت های کوانتومی 87/0 برآورد شد. جهت تجزیه وتحلیل دادها از آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و استنباطی (ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون) استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که مهارت های کوانتومی معلم 4/40 درصد واریانس اشتیاق تحصیلی دانش آموزان را تبیین می کنند که در بین دانش آموزان رشته علوم تجربی مقدار تبیین 4/48 % و در بین دانش آموزان رشته علوم انسانی 52% بوده است. همچنین بین کلیه ابعاد مهارت های کوانتومی دیدن، تفکر، احساس، شناخت، عمل، اعتماد و وجود با اشتیاق تحصیلی دانش آموزان رابطه معنادار بوده است. نتیجه نهایی آنکه، اشتیاق تحصیلی دانش آموزان مقطع متوسطه دوم منطقه چهار شهر تهران بر اساس مهارت های کوانتومی معلمان در فرآیند یاددهی- یادگیری قابلیت پیش بینی دارد.
موانع ارزشیابی کیفی- توصیفی در بستر مجازی از نظر معلمان و دانش آموزان دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۵
85 - 110
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر با هدف تحلیل موانع اجرایی ارزشیابی کیفی- توصیفی در بستر مجازی از نظر معلمان و دانش آموزان دوره ابتدایی و با رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی توصیفی صورت گرفته است. میدان پژوهش حاضر کلیه معلمان و دانش آموزان دوره ابتدایی منطقه 18 شهر تهران بودند که تعداد بیست نفر از هر گروه با روش نمونه گیری هدفمند و با به کارگیری راهبرد ملاکی، در دسترس (آسان) و گلوله برفی انتخاب شد و مصاحبه نیمه ساختاریافته به عمل آمد. تحلیل داده ها با راهبرد هفت مرحله ای کلایزی به شناسایی چهار مضمون اصلی و 16 زیرمضمون برای گروه معلمان و چهار مضمون اصلی و 12 زیرمضمون برای گروه دانش آموزان منجر گردید. نتایج نشان می دهد که امر ارزشیابی توصیفی در آموزش مجازی از نگاه ذینفعان با موانع جدی روبه رو می باشد.
تجربه زیسته معلمان و والدین دانش آموزان پایه اول دبستان از محاسن برنامه درسی قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۵
169 - 192
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر، فهم پدیدارشناسانه تجربه زیسته معلمان دوره ابتدایی و والدین دانش آموزان از محاسن برنامه درسی قرآن پایه اول دبستان در سال تحصیلی 1402- 1401 بود. این پژوهش کیفی با استفاده از روش پدیدارشناسی اجرا شد. جامعه مطالعاتی معلمان و والدین دانش آموزان پایه اول ابتدایی در شهر یزد بودند. روش نمونه گیری، هدفمند ملاک محور ترجیحی بود و نمونه گیری تا مرحله رسیدن به اشباع داده ها ادامه یافت. ابزار پژوهش مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. تحلیل مصاحبه ها، با استفاده از الگوی 7 مرحله ای کلایزی انجام شد. یافته ها در 4 مقوله اصلی (1- توجه به ابعاد شناختی، عاطفی، مهارتی و هوش های چندگانه؛ 2- غنای محتوایی به لحاظ پرداختن به مبانی اعتقادی و اصول و فروع دین؛ 3- برخورداری از محتوای جذاب و خلاقانه؛ 4- پشتیبانی انگیزشی از کتاب با برنامه درسی فوق العاده و حمایتی) طبقه بندی شدند. ارزیابی شرکت کنندگان از اعتبار و سودمندی محتوای تدوین شده برای برنامه درسی قرآن پایه اول ابتدایی، حاکی از قابل قبول بودن آن است.
پیش بینی آوای سازمانی معلمان بر اساس مؤلفه های سبک رهبری امنیت مدار و اعتماد معلمان به مدیران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهبری آموزشی کاربردی سال ۶ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
67 - 82
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف : هدف این پژوهش پیش بینی آوای سازمانی معلمان بر اساس مؤلفه های سبک رهبری امنیت مدار و اعتماد معلمان به مدیران بود. روش شناسی پژوهش : از روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی استفاده شد. جامعه آماری شامل 365 نفر از معلمان دوره ابتدایی شهرستان رزن در سال تحصیلی 1401-1400 بودند. از این تعداد 191 نفر بر اساس جدول کرجسی و مورگان و به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها، پرسشنامه سبک رهبری امنیت مدار (Coombe, 2010)، پرسشنامه اعتماد به مدیر (Hoy et al., 2006) و پرسشنامه آوای سازمانی (Hames, 2012) استفاده شد. روایی محتوایی پرسشنامه های پژوهش، مورد تأیید متخصصان قرار گرفت و پایایی آن ها با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ به ترتیب 96/0، 82/0 و 96/0 تأیید گردید. یافته ها : نتایج آزمون همبستگی پیرسون نشان داد که بین سبک رهبری امنیت مدار مدیران و آوای سازمانی معلمان (709/0) و بین اعتماد به مدیر و آوای سازمانی معلمان (619/0) رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. بر اساس نتایج رگرسیون گام به گام ، دو مؤلفه «مشاهده پتانسیل» و «بررسی» از میان مؤلفه های سبک رهبری امنیت مدار و متغیر اعتماد معلمان به مدیر، توان پیش بینی آوای سازمانی معلمان را دارند. بحث و نتیجه گیری: یافته ها نشان داد که سبک رهبری امنیت مدار و اعتماد معلمان به مدیران از عوامل کلیدی در ارتقای آوای سازمانی اند؛ به گونه ای که با ایجاد فضای حمایتی و مملو از اعتماد، بستر مناسب برای مشارکت، نوآوری، تعامل مؤثر و تحقق اهداف آموزشی فراهم می آید.