مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۲۱.
۶۲۲.
۶۲۳.
۶۲۴.
۶۲۵.
۶۲۶.
۶۲۷.
۶۲۸.
۶۲۹.
۶۳۰.
۶۳۱.
۶۳۲.
۶۳۳.
۶۳۴.
۶۳۵.
۶۳۶.
۶۳۷.
۶۳۸.
۶۳۹.
۶۴۰.
معلمان
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: هدف اصلی پژوهش حاضر طراحی و ارائه الگوی توسعه فردی برای معلمان مدارس ابتدایی استان البرز بود. روش: این پژوهش با شیوه کیفی و رویکرد گلیزری با پانزده معلم خبره استان البرز در سال تحصیلی 1404-1403 با استفاده از نمونه گیری هدفمند انجام شد تا جایی که تحلیل ها به اشباع نظری رسید. داده ها با استفاده از مصاحبه های نیمه ساختاریافته گردآوری شد. روش تحلیل به صورت کدگذاری بوده که در سه سطح باز (مفهوم)، محوری (مقوله فرعی) و انتخابی (مقوله اصلی) انجام شده است. مفهوم ها و مؤلفه های الگوی توسعه فردی (123مفهوم، 17 مقوله فرعی و 4 مقوله اصلی) از مصاحبه ها مشخص و در قالب الگو تدوین شد.. یافته ها: یافته ها نشان داد که توسعه فردی معلمان دوره ابتدایی شامل چهار مؤلفه کلیدی شامل عوامل اجتماعی؛ عوامل سازمانی؛ عوامل فردی و عوامل اجتماعی بوده است. عوامل اجتماعی؛ شامل مسئولیت پذیری اجتماعی، جوّ و فرهنگ اجتماعی، ارتباط با جامعه؛ عوامل سازمانی شامل رویکرد مدیریتی، هدف گذاری، چشم انداز سازمانی، فراهم کردن امکانات؛ عوامل فردی؛ شامل اخلاق حرفه ای، کنترل درونی، خودکارآمدی، بلوغ فکری، انگیزه پیشرفت و عوامل آموزشی؛ شامل مهارت آموزشی، کار تیمی، طراحی آموزشی، ارزشیابی، پژوهش بوده است. نتیجه گیری: بنا بر یافته های به دست آمده در این پژوهش مدل مفهومی توسعه فردی به منظور بهسازی معلمان مدارس ابتدایی ترسیم شد.
بررسی تأثیر آموزش ضمن خدمت بر توسعه حرفه ای معلمان: تحلیل مؤلفه ها، عوامل زمینه ای و الگوها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
توسعه حرفه ای معلم سال ۱۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۳۵)
153 - 182
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش ضمن خدمت بر توسعه حرفه ای معلمان: تحلیل مولفه ها، عوامل زمینه ای و الگوها انجام شده است. پیشینه: هدف از توسعه حرفه ای معلمان، ارتقای کیفیت آموزش و تربیت دانش آموزان از طریق توانمندسازی معلمان است. روش: این پژوهش با روش مرور نظام مند انجام شد. میدان پژوهش حاضر کلیه مطالعات انجام شده در حوزه آموزش ضمن خدمت معلمان بود. به جهت گستردگی مطالب در میدان پژوهش از روش نمونه گیری هدفمند به منظور جمع آوری داده ها از پایگاه های معتبر فارسی و خارجی شامل ساینس دایرکت، سیج پاب، پایگاه اطلاع رسانی اریک، کتابخانه آنلاین ویلی، اسپرینگر، گوگل اسکالر، پایگاه مجلات تخصصی نور، پایگاه مرکز اطلاعات علمی، مگیران و ایران داک، استفاده شد. در فرآیند انتخاب مقالات برای پژوهش، معیارهای ورود و خروج تدوین شد. معیارهای ورود شامل ارتباط موضوعی، به روز بودن و قابل اعتماد بودن(از منظر روش شناسی) هستند. معیارهای خروج پایین بودن رتبه نشریه، جدید نبودن سال انتشار برای مقالات داخلی از 1395-1403 و برای مقالات خارجی از 2018-2023، تکراری بودن موضوع و محتوا، نامعتبر بودن روش های پژوهش، دست اول نبودن، فارسی و انگلیسی نبودن مقالات یافته شده، در نظر گرفته شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد آموزش های ضمن خدمت معلمان باید دربرگیرنده مؤلفه های صلاحیت، دانش، عمل و تعهد و توسعه حرفه ای معلمان باشد. همچنین در طراحی این دوره ها باید از الگوی آموزش بزرگسالان، یادگیری مداوم و آموزش خودخوان وخودراهبری یادگیری معلمان بهره برد. نتیجه گیری: سنجش اثربخشی دوره های آموزش ضمن خدمت نباید صرفاً به حوزه دانش حرفه ای معلمان محدود شود بلکه این دوره ها بر سایر ابعاد توسعه حرفه ای معلمان از جمله چگونگی ارتباط با دانش آموزان و همکاران، هم چنین مهارت های عملی و تفکر انتقادی آن ها نیز تأثیرگذار بوده و منجر به بهبود آن خواهند شد.
بررسی پدیدارشناسانه انتظارات و تجربیات معلمان از آماده سازی آنان در راستای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پیشینه و هدف: یکی از اهداف سند تحول بنیادین در نظام آموزشی، آماده سازی کارکنان می باشد.در نظام آموزش و پرورش ایران، سند تحول بنیادین در راستا تغییر و تحول این نظام تدوین شده است. براین اساس هدف از این پژوهش بررسی پدیدارشناسانه انتظارات معلمان از آماده سازی آنان در راستای سند تحول بنیادین است. روش ها: پژوهش حاضر از حیث هدف کاربردی بوده که با رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی توصیفی انجام شده است. رو ش جمع آوری داده ها مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. مشارکت کنندگان این مطالعه از بین تمامی معلمان شرکت کننده در آزمون سند تحول بنیادین در آموزش و پرورش شهر مشهد بودند که به روش نمونه گیری هدفمند ملاک محور 15 نفر از آنان انتخاب شدند. روش تجزیه و تحلیل داده ها به روش تحلیل مضمون بود. همچنین به منظور اعتباربخشی یافتهها از معیارهای چهارگانه(باورپذیری، اطمینان پذیری، انتقال پذیری و تاییدپذیری) استفاده شد . یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که انتظارات معلمان را می توان در سه دسته: انتظارات مدرسه ای، سازمانی و اجتماعی دسته بندی کرد. همچنین تجارب درون مدرسه ای، تخصصی، شخصی و پوچ، چهار بعد اصلی تجربیات معلمان را نشان داد. ،عوامل تسهیل کننده در قالب دو عامل شخصی و اجرایی و عوامل بازدارنده در قالب سه عامل سازمانی، اقتصادی و انگیزشی شناسایی شد. نتیجه گیری : با توجه به یافته ها، می توان چنین نتیجه گرفت که مورد مطالعه پذیرش قلبی و درونی نسبت به سند تحول بنیادین نداشتند. بنابراین نیاز است به طور موثرتری به آماده سازی معلمان در راستای اجرای سند تحول بنیادین پرداخته شود.
چالش ها و فرصت های تربیتی و حرفه ای در عصرهوش مصنوعی: الزامات و اقتضائات مدارس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مطالعه با مرور تحلیلی ادبیات و پژوهش های جدید به بررسی نقش هوش مصنوعی (AI) در شکل دهی به آینده مدارس، مزایا و معایب احتمالی آن، نقش در حال تحول مدارس و معلمان و پیامدهای ناشی از آن می پردازد. هدف این مطالعه ارائه یک درک جامع از تأثیر بالقوه بکارگیری ابزارهای هوش مصنوعی در مدارس و ارائه پیشنهادهایی برای استفاده مؤثر از آن است. نتایج تحقیق نشان میدهد با به رسمیت شناختن هوش مصنوعی بعنوان یک واقعیت موجود و با درک نقش در حال تحول مدارس و معلمان،، هوش مصنوعی می تواند به طور موثری برای افزایش تجربیات یادگیری و آماده سازی دانش آموزان برای آینده به کار گرفته شود. بهبود برابری فرصت های آموزشی، بهبود یادگیری فردی متناسب با نیازهای ویژه و ارزیابی های دقیق شخصی سازی شده از جمله مزایای استفاده از هوش مصنوعی است. علاوه بر آن سیستم های مبتنی بر هوش مصنوعی می توانند حجم وسیعی از داده ها را برای متناسب کردن محتوای آموزشی تجزیه و تحلیل کنند و بازخورد فردی ارائه دهند، تعامل دانش آموز و نتایج یادگیری را افزایش دهند. با وجود مزایای بسیار زیاد، ابزارهای هوش مصنوعی با جمع آوری و تحلیل اطلاعات دانش آموزان نگرانی هایی در مورد حریم خصوصی و امنیت داده های دانش آموزان ومدارس بوجود می آورند. همچنین خطر اتکای بیش از حد به هوش مصنوعی که به طور بالقوه نقش تعامل انسانی و رویکردهای آموزشی شخصی سازی شده را کاهش می دهد، وجود دارد. توانمندسازی حرفه ای معلمان بهترین رویکرد در مواجهه با هوش مصنوعی و نحوه استفاده بهینه آن در مدارس است.
شناسایی و اعتبارسنجی فرصت ها و شرایط و نیازهای آموزشی معلمان در جهت توسعه-حرفه ای و ارتقاء کیفیت تدریس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: هدف از پژوهش حاضر شناسایی و اعتبارسنجی فرصت ها، شرایط و نیازهای آموزشی معلمان در جهت توسعه حرفه ای و ارتقاء کیفیت تدریس است.روش ها : این پژوهش کاربردی از نوع آمیخته(کیفی- کمی) با دو رویکرد تحلیل محتوا و توصیفی پیمایشی بود. برای شناسایی نیازهای آموزشی از مصاحبه نیمه ساختاریافته با 11نفر از متخصصان موضوعی که معیار انتخاب اشباع نظری داده ها بود و برای اعتبارسنجی81نفر معلمان باتجربه و سابقه بیش از10سال شهرستان شادگان که به صورت هدفمند انتخاب شده بودند، نیازهای شناسایی شده را اعتبارسنجی کردند. اصالت مصاحبه ها و روایی محتوایی پرسشنامه توسط5نفر از متخصصان موضوعی تایید و پایایی پرسشنامه با آلفای کرنباخ(719/0)سنجیده شد. داده های بخش کیفی در MAXQDA به شیوه اشتراوس-کوربین تحلیل و داده های بخش کمی با ضریب مسیر و آماره t در SMART PLS4 تحلیل شد. یافته ها: یافته های بخش کیفی شامل3کد انتخابی(فرصت ها، شرایط و نیازهای آموزشی معلمان در جهت توسعهحرفه ای و ارتقاء کیفیت تدریس)،9کد محوری و 71کد اولیه بود. یافته های بخش کمی نشان داد که تمام مؤلفه های شناسایی شده با آمارهt بیش از 96/1و سطح خطای کمتر 05/0بر توسعه حرفه ای معلمان تأثیر معنادار داشت و تمام مسیرها نیز تایید شده بود.نتیجه گیری:در پژوهش حاضر علاوه بر شناسایی فرصت ها، شرایط و نیازهای آموزشی معلمان در جهت توسعه حرفه ای، تمام مؤلفه ها اعتبارسنجی شد. توسعه حرفه ای و ارتقاء کیفیت تدریس معلمان محور تقویت و پیشرفت جامعه در علم و دانش است. ازهمین رو، شناساندن نیازهای آموزشی معلمان، فرصت های توسعه حرفه ای و شرایط موجود به سیاستگذاران و مدیران، زمینه را برای ارتقاء کیفیت توسعه حرفه ای و اثربخشی این دوره ها در عملکرد معلمان فراهم می سازد.
بازخوانی تجارب زیسته معلمان پایه دوم دوره ابتدایی از موانع تدریس هدیه های آسمان
حوزههای تخصصی:
تعلیم وتربیت دینی نقش اساسی در شکوفایی فطرت و رشد تربیت دینی انسان دارد. هدف پژوهش حاضر بررسی تجارب زیسته معلمان دوره ابتدایی از موانع تدریس کتاب هدیه های آسمان پایه دوم ابتدایی بود. این تحقیق با رویکرد کیفی و با روش پدیدارشناسی توصیفی انجام شد. جامعه پژوهش شامل معلمان ابتدایی شهر قم بود که در سال تحصیلی 1403-1404 به تدریس مشغول بودند. از روش نمونه گیری هدفمند ملاکی برای انتخاب 21 معلم استفاده شد و مصاحبه های نیمه ساختار یافته با آنها صورت گرفت. فرایند مصاحبه ها تا رسیدن به اشباع داده ها ادامه یافت و در مصاحبه نوزدهم تکرار داده ها مشاهده گردید، اما برای اطمینان بیشتر دو مصاحبه دیگر نیز انجام شد. معیارهای ورود به پژوهش شامل حداقل سه سال سابقه تدریس در پایه دوم ابتدایی و تدریس در این پایه در سال جاری بود. تحلیل داده ها با استفاده از روش استرابرت و کارپنتر (2003) صورت گرفت. برای افزایش روایی پژوهش، از بازخورد همتایان و بازبینی یافته ها توسط اعضاء استفاده شد. همچنین، برای ارزیابی پایایی تحقیق، از یادداشت برداری دقیق و مفصّل، بررسی دقیق داده ها هنگام پیاده کردن استفاده شد. موانع عمده در چهار مقوله اصلی شامل موانع مرتبط با معلمان، موانع مرتبط با دانش آموزان، موانع مرتبط با اولیای دانش آموزان و موانع مرتبط با محتوای کتاب درسی شناسایی شدند که این مضمون ها به 21 زیرمضمون تقسیم گردیدند. از پیشنهادهای این پژوهش می توان به فصل بندی کتاب، کاربردی تر کردن مطالب، استفاده از روش های فعال تدریس، کاهش نقش معلم و افزایش مشارکت فعال دانش آموزان در فرایند یادگیری اشاره کرد.
مطالعۀ پدیدارشناسانه در بهبود چالش های حاکم در آموزش درس علوم مقطع ابتدایی
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: هدف پژوهش، بررسی بهبود آموزش درس علوم در مقطع ابتدایی و شناسایی چالش ها و راهکارها جهت غلبه بر مشکلات با تکیه بر تجارب زیسته معلمان و متخصّصین تعلیم و تربیت است. روش ها : روش پژوهش حاضر، کیفی از نوع پدیدارشناسی است. مصاحبه شوندگان شامل معلمان و متخصّصان شهر اردبیل در سال تحصیلی 1403-1402بودند. برای انتخاب شرکت کنندگان، 22 نفر معلم و 17 نفر متخصّص از شیوه نمونه گیری هدفمند و تا حد اشباع استفاده شد. داده ها با استفاده از مصاحبه نیمه ساختار یافته و با سؤالات باز پاسخ جمع آوری شد. برای تعیین روایی و پایایی مصاحبه ها، تکنیک تثلیث، تکنیک کنترل اعضاء، تکنیک کسب اطلاعات دقیق موازی و خود بازبینی محقّقان استفاده شد. یافته : در مصاحبه با معلمان، اکثریث آنها بر وجود چالش ها باور داشتند. همچنین با مشکلات متعددی نیز مواجه بودند. در گام بعدی در مصاحبه با متخصّصان، بر مشکلاتی همچون فقدان امکانات و تجهیزات آزمایشگاهی، ضعف نیروی انسانی در زمینه تخصّص، محدودیت های زمانی، آموزشی و فرهنگی، چالش ها در زمینه روش های تدریس معلمان تأکید شد و جهت غلبه بر چالش ها راهکارهایی ارائه شد. نتیجه گیری: برای عبور از چالش ها در مسیر بهبود آموزش درس علوم مقطع ابتدایی راه حل های مختلفی به دست آمد که برخی از آنها شامل: استفاده از امکانات موجود به صورت خلّاقانه، آموزش معلمان متخصّص و کارآمد، استفاده و به کارگیری روش تدریس مناسب و جذاب، ارائه محتوای درس علوم به شیوه عملی و تجربی، بهبود محتوای کتاب از نظر کمیّت و کیفیت، فراهم آوردن امکانات آزمایشگاهی در مدارس، استفاده از روش های نوین تدریس، بهره مندی از معلمان و اساتید برتر، افزایش ارتباط مدارس با خانه و جوامع بود.
واکاوی تجارب زیستۀ معلمان از اجرایی سازی سند تحول بنیادین در مدارس ابتدایی
حوزههای تخصصی:
زمینه و اهداف : این پژوهش با هدف واکاوی تجارب زیسته معلمان از اجرایی سازی سند تحوّل بنیادین در مدارس ابتدایی سطح شهر بیرجند انجام شد. تجربه معلمان به کلیه ادراکات، احساسات، برداشت ها و تفاسیر آنها از نحوه اجرایی شدن سند تحوّل بنیادین (131 راهکار اجرایی ) اطلاق می شود. این پژوهش با درک اهمیت تجربه زیسته انسان در ارزیابی وضعیت موجود و شناسایی کمبودها و خلأهایی که منتج به عدم اجرا یا نقص در اجرای سند تحوّل بنیادین به مثابه یک سند قانون اساسی می شود. روش ها : در این پژوهش از روش پدیدارشناسی برای شناخت تجارب زیسته آنها استفاده شد. مشارکت کنندگان در پژوهش برحسب جامعه با استفاده از نمونه گیری هدفمند تعداد 16 نفر از معلمان با سابقه کاری بالای ده سال تا رسیدن به اشباع نظری انتخاب شد. ابزار گردآوری داده ها، مصاحبه های عمیق و نیمه ساختاریافته بود. تحلیل داده ها با استفاده از روش کلایزی و با نرم افزار MaxQDA صورت گرفت. یافته ها : در نهایت نتایج نشان داد که معلمان نسبت به کم و کیف سند تحوّل بنیادین آشنایی محدودی دارند و صرفاً در قالب 6 ساحت کلی آن را تعریف می کنند؛ ولی در اجرای آنها دچار ابهام و اشکال هستند. نتیجه گیری : اجرایی سازی سند تحوّل بنیادین نیازمند انجام اقدامات دانشی، نگرشی و مهارتی لازم جهت افزایش دانش و باور و اقدام عملی در تحقّق اثربخش آن است .
نقش دانش محتوایی آموزش فنّاورانه در توسعۀ حرفه ای معلمان: یک مرور روایتی
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: توسعه حرفه ای معلم فرایندی مداوم است که از طریق آن معلمان متناسب با توانایی های خود و نیازهای زمان در حال تغییر سازگار و به رشد خود ادامه می دهند. امروزه، توسعه معلمان، نه تنها شامل تسلط بر علم و توانایی های تدریس بلکه با تسلط بر فنّاوری نیز به چالش کشیده می شود. یکی از ایده های نوآورانه برای ارتقای آموزش در قرن بیست و یکم، تجدید نظر در آموزش و توسعه برنامه درسی با ادغام فنّاوری اطلاعات و ارتباطات با دانش محتوایی آموزشی به شیوه ای سیستماتیک است، این ادغام معلمان را قادر می سازد تا به طور مؤثّر ابزارها و منابع فنّاوری مدرن را در شیوه های تدریس خود بگنجانند و کیفیت کلی آموزش را افزایش دهند و دانش آموزان را برای نیازهای عصر دیجیتال آماده کنند. روش ها : پژوهش حاضر مطالعه از نوع مرور روایتی است و با هدف بررسی و تحلیل نقش دانش محتوایی آموزش فنّاورانه در توسعه حرفه ای معلمان انجام شد. برای گردآوری اطلاعات از مقالات علمی منتشر شده در پایگاه های اینترنتی استفاده شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که دانش محتوایی آموزش فنّاورانه با ایجاد شایستگی های در دانش فنّاورانه، دانش تربیتی و محتوا، دانش محتوایی تربیتی، دانش محتوای فنّاوری و دانش تربیتی فنّاوری، باعث درک و بازنمایی مناسب معلم از آموزش و تدریس همراه با استفاده از فنّاوری مناسب می شود. همچنین باعث ایجاد نقش های متفاوتی برای معلمان و دگرگونی تجارب آموزشی و فرآیندهای آموزشی می شود. نتیجه گیری: در مجموع با توجه به یافته های پژوهش می توان گفت که حرفه ای شدن یک فرآیند مستمر از طریق مشارکت فعال در عمل است. معلمان نمی توانند به تنهایی برای رسیدن به این هدف مبارزه کنند؛ اما باید از طرف های مختلف حمایت شوند. از این رو سیستم های آموزشی باید به دنبال فراهم کردن فرصت هایی برای معلمان برای توسعه حرفه ای ضمن خدمت برای حفظ استاندارد بالای تدریس و حفظ نیروی کار معلم با کیفیت بالا باشند. دانش محتوایی آموزشی فنّاورانه یک نوع تخصّص منحصر به فرد است که باعث حرکت معلمان به سمت توسعه حرفه ای می شود.
نیازسنجی آموزش درس هنر در مدارس ابتدایی ایران (تجربۀ زیسته معلمان، والدین و متخصصان تربیت)
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: اگرچه بسیاری از مردم خلاقیت را با هنر مرتبط می دانند، محصولات به هیچ وجه در انحصار آن نیست. در زمینه های مختلف زندگی اعم از علم تا حرفه های متعدد خلاقیت وجود دارد؛ اما میزان خلاقیّت در هر یک متفاوت است. روش ها : این پژوهش جزء پژوهش های کیفی و از نوع پدیدارشناسی است. پدیدارشناسی به معنای مطالعه تجربه زیسته یا جهان زندگی است که توسط یک فرد زیسته و تجربه می شود و به معنای جهان یا واقعیت جدایی از انسان نیست. در رویکردهای پژوهشی پدیدارشناسی دو روش پدیدارشناسی توصیفی (هوسرل) و پدیدارشناسی تفسیری (هایدگر) مطرح است. پژوهش حاضر براساس روش پدیدارشناسی توصیفی هوسرل انجام شد. یافته ها : معلمان باید سواد علمی خود را بالا ببرند و فعالیت های جدید هنری را بیاموزند و به دانش آموزان خود یاد بدهند. در زنگ هنر نیز دروس عقب مانده خود را تدریس نکنند؛ همچنین والدین نیز استعداد هنری کودکان خود را کشف کرده و با ثبت نام کردن در کلاس هنری مهارت هنری آنها را بالا ببرند تا در آینده به هنرمندان ماهر تبدیل شده و و دانش هنری خود را به آیندگان بیاموزند؛ معلمان نیز درصورت مشاهده استعداد هنری دانش آموزان خود، آنها را تشویق و حمایت کنند. نتیجه گیری: آموزش و پرورش با افزایش بودجه در مدارس برای لوازم هنری؛ فضایی مناسب برای این فعالیت های هنری فراهم نمایند تا متناسب با روحیه دانش آموزان تنظیم شود و معلم متخصص هنر را در مدارس ابتدایی استخدام نمایند.
کارایی کیفیت دانش محتوای تربیتی فناورانه (TPACK) معلمان در استفاده از یادگیری اکتشافی هدایت شده در آموزش ابتدایی
پیشینه و اهداف: هدف از انجام این پژوهش کارایی کیفیت دانش محتوای تربیتی فناورانه معلمان در استفاده از یادگیری اکتشافی هدایت شده در آموزش ابتدایی در مدارس ابتدایی شهر بندرعباس بوده است. روش ها : این تحقیق از نوع توصیفی- همبستگی بوده و جامعه آماری، شامل 10 نفر از معلمان ابتدایی پایه چهارم و همچنین 72 نفر از دانش آموزان دختر پایه چهارم که از طریق نمونه گیری چند مرحله ای و تصادفی در حجم نمونه قرار گرفتند. برای انجام این تحقیق ابتدا از پرسشنامه تلفیق فناوری (اشمیت و همکاران،2009) که هفت بعد دانش فناوری، دانش پداگوژی، دانش محتوایی، دانش محتوایی فناوری؛ دانش محتوایی پداگوژی، پداگوژیکی فناوری دانش محتوایی/تربیتی و فناوری به عنوان ابزار پژوهش استفاده شد. پرسشنامه سبک تلفیقی فناوری توسط معلمان تکمیل و طرح درس محقق ساخته ریاضی پایه جهارم در مدت زمان 50 دقیقه تدوین شد و سپس به مدت پنج هفته و هر هفته دو جلسه آموزش یادگیری اکتشافی هدایت شده در کلاس اجرا گردید. برای سنجش پایایی از روش آلفای کرونباخ (با استفاده از نرم افزار SPSS) استفاده گردید که پایایی پرسشنامه 0/89به دست آمد. فرض ضریب همبستگی پیرسون – رگرسیون چند متغیری با حداکثر سطح معناداری 0/05 و با نرم افزار SPSS انجام شده است. یافته ها: نتایج این تحقیق نشان داد که رابطه تمام مولفه های دانش محتوای تربیتی فناورانه با آموزش یادگیری اکتشافی هدایت شده دانش آموزان معنی دار است. نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان می دهد که کارایی کیفیت دانش محتوای تربیتی فناورنه معلمان تأثیر مستقیمی بر موفقیت یادگیری اکتشافی هدایت شده در دوره ابتدایی دارد..
ارائه مدل مؤلّفه های سرمایه معنوی در بین معلمان دوره اول مقطع ابتدایی (یک پژوهش کیفی)
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: سرمایه معنوی به عنوان یکی از مهم ترین اشکال سرمایه های سازمانی محسوب می شود که نقش حیاتی در ارتقای رفاه فردی، سازمانی و اجتماعی ایفا می کند. این پژوهش با هدف کشف مؤلّفه های سرمایه معنوی در بین معلمان دوره اول مقطع ابتدایی شهرستان مانه و سملقان در سال تحصیلی1404-1403 انجام شد. روش ها : روش پژوهش از نوع کیفی و با راهبرد پدیدارشناسی توصیفی است. برای بررسی عمیق مفاهیم مورد نظر از روش مطالعه اسنادی و بررسی مبانی و همچنین مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شده است. مشارکت کنندگان 20 نفر از معلمان دوره اول مقطع ابتدایی بودند که با استفاده از شیوه نمونه گیری هدفمند و روش گلوله برفی تا مرز اشباع نظری و از نوع ملاکی انتخاب شدند. برای اعتبار بخشی به یافته ها، انجام مصاحبه تا رسیدن به مرز اشباع نظری ادامه داشت. بررسی صحت یافته ها از روش بررسی توسط اعضاست. برای تعیین پایایی از روش پایایی بین دو کدگذار(توافق درون موضوعی) استفاده شد. برای رعایت ویژگی های کیفی پژوهش، از سه ملاک قابل قبول بودن، تأثیرپذیری و قابلیت اطمینان استفاده شد. یافته ها: به منظور کشف و شناسایی مؤلّفه های سرمایه معنوی در بین معلمان مقطع ابتدایی دوره اول شهرستان مانه و سملقان، مضامین مرتبط با استفاده از محور ها وشاخص های شناسایی شده حاصل از بررسی ادبیات پژوهش و تحلیل و تفسیر داده های مصاحبه نیمه ساختاریافته و عمیق با 20 نفر معلمان مقطع ابتدایی دوره اول بدست آمد. نتیجه گیری: یافته ها نشان داد که مؤلّفه های سرمایه معنوی در دو بعد فردی(رضایت شغلی، پایبندی به ارزش ها، مسئولیت پذیری، خلاقیت، نظم و انضباط کاری، امنیت شغلی، پایبندی به قوانین و مقررات سازمانی، احساس مفید بودن و ارزشمندی، داشتن برنامه و هدف و علاقمندی و اشتیاق به کار) و بعد برون فردی(اعتماد مدیران ارشد، احترام بین همکاران، روابط بین فردی، علاقمندی به رشد و توسعه دیگران و روحیه کار تیمی) مطرح می شود.
تصمیم گیری مشارکتی معلمان مدارس: بررسی نقش پیش بینی کننده اعتماد سازمانی
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: هدف پژوهش حاضر بررسی اعتماد سازمانی به عنوان پیش بینی کننده تصمیم گیری مشارکتی معلمان مدارس ابتدایی شهرستان گیلانغرب بود. روش ها : روش پژوهش، توصیفی- همبستگی است. جامعه آماری شامل کلیه معلمان ابتدایی مدارس شهرستان گیلانغرب به حجم 466 نفر است که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای 215 نفر به عنوان نمونه آماری جهت مطالعه انتخاب شدند. برای گردآوری داده های پژوهش از دو پرسشنامه تصمیم گیری مشارکتی جانگمنس و همکاران (2005) و اعتماد سازمانی کاناواتاناچی و یو (2012) استفاده شد. روایی صوری و محتوایی پرسشنامه با استفاده از نظر متخصصان و پایایی پرسشنامه نیز با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ تأیید شد. داده های پژوهش پس از جمع آوری با استفاده از نرم افزارهای آماری SPSS-22 در دو سطح، توصیفی و استنباطی تحلیل شدند. یافته ها: یافته های پژوهش نشان می دهد که همبستگی مثبت و معناداری بین اعتماد سازمانی و مؤلّفه های آن با مشارکت معلمان در تصمیم گیری وجود دارد. همچنین یافته های پژوهش نشان می دهد که هر سه مؤلّفه اعتماد سازمانی یعنی اعتماد مبتنی بر شناخت، اعتماد مبتنی بر تأثیر و گرایش به اعتماد، توانایی پیش بینی مشارکت معلمان در تصمیم گیری را دارند. نتیجه گیری: در مجموع با توجه به یافته های پژوهش می توان گفت که اعتماد سازمانی باعث می شود که معلمان در مدرسه از قوانین تعیین شده در مدرسه پیروی کنند، جو آموزشی دوستانه ای ایجاد کنند، از شیوه های منصفانه برخورد با خود اطمینان داشته باشند، و سبک تصمیم گیری مشارکتی که ضامن موفقیت در سیستم آموزشی را اجرایی کنند.
بازنمایی تجربۀ زیستۀۀ معلمان از کار راهۀ شغلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توسعه کارراهه شغلی وسیله ای است که از طریق آن یک سازمان می تواند بهره وری فعلی کارکنان خود را تداوم بخشیده یا افزایش دهد و در تمام این مدت آنان را برای دنیای در حال تغییر آماده سازد. در این پژوهش تلاش شده تا ادراک معلمان نسبت به کارراهه شغلی در حرفه معلمی مورد کنکاش قرار گیرد و به سؤالات پژوهش پاسخ داده شوند. این مقاله با روش پژوهش کیفی و رویکرد پدیدارشناسی انجام گرفته است. در پژوهش حاضر اطلاعات از 18 نفر که اکثر آن ها در حرفه معلمی مشغول به کار بودند، به دست آمد که با مصاحبه با این افراد با رسیدن به اشباع نظری نتایج به دست آمد. گردآوری داده ها از طریق مصاحبه است و از تحلیل مضمون برای تحلیل یافته ها استفاده گردید. نتایج نشان داد که معلمان کارراهه شغلی را به عنوان راهی برای غنی سازی شغلی و مدیریت مسیر شغلی درک کردند. پیچیدگی مدیریت کارراهه شغلی و کمبود توجه به شغل معلمی ازجمله مسائل مهم در مسیر کارراهه شغلی معلمان بود. همچنین پویایی جامعه فرهنگیان، غنی سازی شغلی و اثربخشی سازمانی از تأثیرات توجه به کارراهه شغلی معلمان در آموزش وپرورش است. در مجموع نشان داده شد که کارراهه شغلی امری مهم و نیازمند توجه بیشتر است.
اثربخشی برنامه آموزش مبتنی بر رفتار جامعه پسند بر سازگاری اجتماعی معلمان
منبع:
تجارب معلمی و مطالعات کارورزی دوره ۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۳
34 - 51
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: سازگاری، دستیابی به درک مناسب از رفتارها، اندیشه ها و احساسات خود و دیگران و کنارآمدن با انتظارات جامعه و مشکلات را فراهم می سازد. این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی برنامه آموزشی مبتنی بر رفتار جامعه پسند بر سازگاری اجتماعی معلمان انجام گرفت. روش ها : طرح پژوهش نیمه-آزمایشی و از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل معلمان شاغل در مدارس شهر سنندج بود که 32 نفر از آنان به صورت هدفمند انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش در برنامه آموزشی مبتنی بر رفتار جامعه پسند در 10 جلسه یک و نیم ساعته شرکت کردند. هر دو گروه پرسشنامه سازگاری اجتماعی بل را قبل و بعد از مداخله تکمیل کردند. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-22 در دو سطح توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و استنباطی (تحلیل کواریانس) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته ها: نتایج نشان داد که میانگین نمرات سازگاری اجتماعی معلمان پس از مداخله در پس آزمون در گروه آزمایش (06/4±43/16) نسبت به گروه کنترل (50/3±37/11) افزایش یافته است و این افزایش از لحاظ آماری معنادار است (01/0P<). نتیجه گیری: یافته ها حاکی از آن است که برنامه آموزشی مبتنی بر رفتار جامعه پسند می تواند به عنوان مداخله مناسبی در جهت افزایش و ارتقاء سازگاری اجتماعی معلمان مدنظر قرار گیرد.
پیش بینی شادکامی بر اساس تاب آوری و دلبستگی شغلی آموزگاران مقطع ابتدایی شهرستان کازرون
منبع:
انگاره های نو در تحقیقات آموزشی سال ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
99 - 115
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: پیش بینی شادکامی کمک می کند تا فهم بیشتری از رابطه بین عوامل روانشناختی و رفتاری مانند تاب آوری و دلبستگی شغلی با شادکامی آموزگاران پیدا شود، لذا هدف پژوهش حاضر پیش بینی شادکامی بر اساس تاب آوری و دلبستگی شغلی آموزگاران مقطع ابتدایی شهرستان کازرون بود . روش شناسی پژوهش: این پژو هش با استفاده از روش توصیفی از نوع همبستگی انجام گرفت. جامعه آماری این مطالعه معلمان شهرستان کازرون است که 1100 نفر معلم بودند. با استفاده از فرمول کوکران 310 نفر در پژوهش شرکت نمودند.ابزار جمع آوری اطلاعات، مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسون (2003).، پرسشنامه شادکامی: آزمون شادکامی آکسفورد و پرسشنامه دلبستگی شغلی کانونگو (1982) برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS استفاده شد. روایی و پایایی مقیاسها نیز توسط محققان پیشین به تائید رسیدند. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که بین دلبستگی شغلی و تاباوری 612/0 و با شادکامی 602/0 رابطه ی مثبت و معناداری در سطح 01/0>P وجود دارد. همچنین، دلبستگی شغلی توان پیش بینی شادکامی معلمان را دارد. در این میان، تعلق خاطر به محیط کار با بتای 304/0 ، شور و اشتیاق بتای 271/0 و وفاداری با مقدار بتای 166/0 وتمایل به تلاش با مقدار بتای 143/0 به ترتیب بیشترین سهم را در پیش بینی شادکامی معلمان دارا می باشند . همچنین، تاباوری معلمان با مقدار بتای 406/0 و دلبستگی شغلی با مقدار بتای 320/0به ترتیب و در سطح 01/0 P< ، توانایی پیش بینی شادکامی معلمان را دارند. نتیجه گیری: پژوهش نشان داد که دلبستگی شغلی و تاب آوری با شادکامی معلمان ابتدایی ارتباط معناداری دارند. تقویت این عوامل می تواند به افزایش شادکامی آن ها کمک کند.
مطالعه تجربه زیسته معلمان در خصوص مهارتهای خودتوسعه ای
منبع:
انگاره های نو در تحقیقات آموزشی سال ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
117 - 131
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: در عصر حاضر، نقش معلمان به عنوان عاملان کلیدی در توسعه آموزشی پررنگتر از همیشه است. این پژوهش با هدف بررسی تجربه زیسته معلمان شهرستان کازرون در خصوص مهارتهای خودتوسعه ای صورت پذیرفته است. روش شناسی پژوهش: روش تحقیق کیفی با استفاده از روش پدیدار شناسی می باشد. روش نمونه گیری برای انتخاب معلمان و مربیان با تجربه، هدفمند بوده است. بنابراین،در این پژوهش با 20 نفر از معلمان و مربیان با تجربه (بر اساس قاعده اشباع نظری)مصاحبهنیمه ساختاریافته انجام شده است. در این پژوهش برای افزایش دقت و صحت داده های کیفی، متن مصاحبه ها به مصاحبه شوندگان بازگردانده شد تا صحت و درستی مفاهیم تأیید یا اصلاح گردد. همچنین نمونه ها به گونه ای انتخاب شدند که تنوع دیدگاه ها را پوشش دهند و تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت. علاوه بر این، دو مدرس آشنا با تحقیق کیفی متون و مفاهیم را بازبینی کردند تا اعتبار داده ها افزایش یابد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که مهارت های خودتوسعه ای معلمان دارای شش مؤلفه اصلی شامل خودانگیزشی، رشد حرفه ای، سواد رایانه ای، خودرهبری، هنجارگرایی و مهارت های نرم (ادغام شده در خودرهبری) است. این مهارت ها ماهیتی درونی، خودمحور و چندبعدی دارند و بر نقش انگیزش، خودرهبری و یادگیری مستمر تأکید دارند. همچنین، محیط حمایتی و ساختار آموزشی مؤثر نقش مهمی در تسهیل توسعه فردی معلمان ایفا می کنند. در مجموع، مدل پیشنهادی می تواند مبنای برنامه ریزی برای توانمندسازی حرفه ای معلمان باشد. نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان داد که مهارت های خودتوسعه ای معلمان شامل مؤلفه هایی چون خودانگیزشی، رشد حرفه ای، سواد رایانه ای، خودرهبری، هنجارگرایی و مهارت های نرم است. در این میان، خودرهبری نقش محوری دارد و سایر مؤلفه ها را در جهت رشد فردی و حرفه ای هدایت می کند. همچنین، محیط حمایتی و ساختار مناسب آموزشی نقش مؤثری در تقویت این مهارت ها دارند. این یافته ها می توانند مبنای طراحی برنامه های توانمندسازی معلمان قرار گیرند.
مدل پس آیندها و پیش آیندهای حمایت سازمانی در آموزش و پرورش
منبع:
انگاره های نو در تحقیقات آموزشی سال ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
168 - 181
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی پیشایندها و پیامدهای ادراک از حمایت سازمانی در نهاد آموزش وپرورش با تأکید بر نگرش و برداشت معلمان نسبت به مفهوم حمایت سازمانی است. این پژوهش در پی تبیین عوامل مؤثر بر شکل گیری ادراک حمایت سازمانی و تأثیرات آن بر نگرش ها، بهزیستی ذهنی و رفتارهای شغلی معلمان می باشد. روش شناسی پژوهش: روش این مطالعه، توصیفی-تحلیلی است که با استفاده از مطالعه مبانی نظری، مرور پیشینه پژوهش ها و تحلیل محتوای منابع معتبر انجام شده است. در این راستا، چارچوب مفهومی پژوهش از طریق تحلیل ساختاری و تلفیق نظریه ها و یافته های تجربی تدوین گردیده است. یافته ها: یافته ها نشان می دهد پیشایندهایی مانند عدالت سازمانی، حمایت سرپرست و نوع رهبری بر ادراک حمایت سازمانی تأثیرگذارند و این تأثیر با متغیرهای میانجی مثل تعهد عاطفی، اعتماد و انگیزش درونی تقویت می شود. در نتیجه، حمایت سازمانی ادراک شده باعث بهبود عملکرد شغلی، رضایت، سلامت روان و کاهش ترک خدمت می گردد. نتیجه گیری: ادراک از حمایت سازمانی نقشی کلیدی در ارتقای تعهد، رضایت شغلی، بهزیستی روانی و بهبود عملکرد معلمان ایفا می کند. ایجاد محیطی حاوی احترام، قدردانی، پشتیبانی مادی و معنوی و روابط مبتنی بر اعتماد، می تواند سطح حمایت سازمانی ادراک شده را افزایش داده و در نهایت موجب موفقیت سازمانی شود.
تدوین و اعتباریابی بستۀ آموزشی توانمندسازی معلمان در آموزش یادگیری خود تنظیمی
حوزههای تخصصی:
زمینه: یادگیری خودتنظیمی به عنوان پیش بینی کننده انگیزه و موفقیت در مدرسه و پیش نیاز یادگیری مادام العمر شناخته شده است. معلمان نقش کلیدی و مهمی در طراحی و اجرای آموزش یادگیری خودتنظیمی و ارتقای آن در دانش آموزان دارند؛ با این حال به نظر می رسد معلمان مهارت و توانمندی لازم را در این خصوص ندارند و در پژوهش ها آماده سازی معلمان کمتر مورد توجه قرار گرفته است؛ بنابراین طراحی بسته آموزشی به منظور توانمندسازی معلمان در آموزش یادگیری خودتنظیمی و بهبود آن در دانش آموزان ضروری به نظر می رسد. هدف: هدف پژوهش حاضر تدوین و اعتباریابی بسته آموزشی توانمندسازی معلمان در آموزش یادگیری خودتنظیمی بود. روش: این پژوهش در دو مرحله انجام شد. مرحله اول به طراحی یک بسته آموزشی با هدف توانمندسازی معلمان در زمینه یادگیری خودتنظیمی اختصاص داشت و در مرحله دوم، اعتبارسنجی بسته آموزشی انجام شد. برای تدوین بسته آموزشی، از رویکرد کیفی و روش تحلیل محتوای کیفی بهره گرفته شد. برای ارزیابی اعتبار این بسته از روش دلفی استفاده گردید. یافته ها: بسته آموزشی در 7 جلسه تدوین گردید، که مدت زمان هر جلسه 90 دقیقه در نظر گرفته شد. بر اساس نظر متخصصان مقادیرCVR برای هیچ کدام از جلسات کمتر از 99/0 نبوده و مقادیر CVI برای تمام جلسات بزرگتر از 79/0 و در وضعیت مطلوبی بود. نتایج روشن ساختند که متخصصان وجود همه جلسات و محتوای کلیه جلسات را ضروری و مرتبط دانستند؛ لذا روایی محتوایی بسته آموزشی از نظر متخصصان تأیید گردید. نتیجه گیری: با توجه به نقش اساسی یادگیری خودتنظیمی در پیشرفت تحصیلی و یادگیری موفقیت آمیز و نیز چالش هایی از جمله کمبود دانش و مهارت معلمان در آموزش و ارتقای یادگیری خودتنظیمی دانش آموزان، بسته آموزشی توانمندسازی معلمان در آموزش یادگیری خودتنظیمی، می تواند مداخله ای مؤثر و کارآمد در بهبود و ارتقای یادگیری خودتنظیمی فراگیران، ارتقاء کیفیت محیط آموزشی و پیشبرد یادگیری مادام العمر در دانش آموزان باشد.
ویژگی متغیرهای تکلیف در مسائل طراحی شده از سوی معلمان و دانشجو معلمان در حوزه نسبت و تناسب
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش به بررسی رفتار طرح مساله معلمان و دانشجومعلمان، در حوزه نسبت و تناسب، پرداخته است. این امر با تمرکز بر سه متغیر تکلیف مرتبط با مسائل این حوزه شامل نوع مساله، ساختار عددی و زمینه معنایی انجام شد.
روش پژوهش: روش پژوهش کمّی از نوع توصیفی بوده است. نمونه آماری شامل 75 معلم دبستان، 37 معلم ریاضی متوسطه اول از سه منطقه آموزشی شهر تهران و 68 دانشجومعلم ( 27 نفر آموزش ابتدایی و 41 نفر آموزش ریاضی) از سه پردیس فرهنگیان این شهر بودند. اجرای پژوهش شامل درخواست از شرکت کنندگان برای طراحی 5 مساله مکتوب درباره محتوای نسبت و تناسب، در پایه مورد تدریس بود.
یافته ها: فراوانی مسائل تناسبی طرح شده نوع «مقدار مجهول»، بیش از سایر انواع مسائل تناسبی بود؛به طور میانگین هر شرکت کننده، از هریک از سه گروه مستقل، بیش از سه فرصت را به طرح مساله تناسبی نوع مقدار مجهول اختصاص داد. میزان استفاده ساختار عددی با ماهیت «مضارب درون نسبتی صحیح»، در بین افراد هر سه گروه، کمتر از سایر ساختارهای عددی بود. در خصوص زمینه معنایی مسائل طرح شده، بیش از نیمی از مشارکت کنندگان گونه معنایی «اندازه های خوب قطعه بندی شده» را به کار نگرفتند. گونه معنایی «انبساط و انقباض ها» در بین مسائل طرح شده توسط معلمان در حال خدمت مشاهده نشد.
نتیجه گیری: شایسته است در بستر برنامه های توسعه حرفه ای معلمان و نیز به واسطه طرح آموزشی مدون برای دانشجومعلمان، ابعاد و علل شناختی استفاده از انواع مسائل تناسبی، بهره برداری به جا از ساختارهای عددی و بهره گیری متوازن از گونه های معنایی به منظور توسعه کاربردی این استدلال تبیین و گسترش یابد.