تأثیر تغییر ساختار فرصت میدانی بر انقلاب یاس در تونس (۲۰۱۱)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انقلاب یاس تونس یکی از مهم ترین رخدادهای خاورمیانه و شمال آفریقا در قرن حاضر بوده است. هدف مقاله، بررسی این رخداد با استفاده از مفهوم «ساختار فرصت میدانی» است. ساختار فرصت میدانی برآمده از ترکیب نظریه سنتی «ساختار فرصت سیاسی» و مفاهیم بوردیویی «میدان» و «انواع سرمایه» برای تحلیل همه جانبه تر جنبش های اجتماعی، با توجه به میدان های فرهنگی و اجتماعی است. پژوهش حاضر با استفاده از داده های توصیفی و تحلیل محتوای کیفی با رویکرد توصیفی -تحلیلی می کوشد به این پرسش پاسخ دهد که تغییر در ساختار فرصت میدانی چه تأثیری بر زمینه ها و نتایج انقلاب یاس در تونس داشته است. فرضیه تحقیق حاضر آن است که تغییر در ساختار فرصت میدانی زمینه لازم را برای نقش آفرینی قشرهای حاشیه ای در میدان رسانه و هنر تونس فراهم آورد و به این ترتیب در شکل گیری انقلاب یاس مؤثر بود. نتایج نشان می دهد که مقطع انقلاب در تونس مرکز ثقل تغییرات بنیادین، نه فقط در ساختار فرصت سیاسی، بلکه در میدان فرهنگ و هنر تونس بوده است. درک این مسئله به ما کمک می کند تا الگوی جامع تری برای فهم جنبش های اجتماعی بسازیم و جایگاه مناسبی برای تأثیرات این دگرگونی ها که فراتر از سیاست در تمام جنبه های زندگی اجتماعی نمایان می شوند، در نظریه های جنبش های اجتماعی، مخصوصاً در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا بیابیم.