طراحی چارچوب رهبری عصب پایه ذهن آگاه برای توانمندسازی تاب آوری کسب وکارهای کوچک و متوسط در محیط های پر تلاطم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت استراتژیک هوشمند سال ۴ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
511 - 568
حوزههای تخصصی:
در پژوهش حاضر، غایت اصلی معطوف به طراحی چارچوب رهبری عصب پایه ذهن آگاه برای توانمندسازی تاب آوری کسب وکارهای کوچک و متوسط در محیط های پرتلاطم بوده است؛ الگویی که بتواند از رهگذر ارتقای ظرفیت های شناختی، هیجانی و راهبردی مدیران و رهبران، موجبات شکوفایی پایدار این دسته از کسب وکارها را در بسترهای متلاطم اقتصادی و اجتماعی فراهم آورد. این مطالعه به لحاظ هدف شناسی، در زمره تحقیقات کاربردی طبقه بندی می گردد؛ زیرا ضمن برخورداری از ارزش های معرفت شناختی و غنای نظری، قابلیت انطباق عملی در سطح سازمان های راهبردی، نهادهای تسهیل گر و سیاست گذار را نیز داراست. از حیث روش شناسی نیز، با توجه به چندوجهی بودن مسئله و پیچیدگی ابعاد مفهومی آن، رویکرد آمیخته (ترکیبی از روش های کیفی و کمی) برگزیده شده است تا هم عمق مفهومی و هم اعتبار تجربی یافته ها تضمین گردد. یافته های حاصل از گردآوری و تحلیل داده ها، حکایت از آن دارد که مدل رهبری ذهن آگاه پیشنهادی، از پنج مؤلفه بنیادین شکل گرفته است که هر یک دربردارنده لایه هایی از توانمندسازی روان شناختی، مدیریتی و راهبردی می باشند. نخست، مؤلفه خودشناسی است که شامل ابعادی همچون هوش هیجانی، شفاف سازی ارزش های فردی، و توسعه ذهنیت رشد می باشد؛ مؤلفه ای که به مثابه شالوده بنیادین رهبری ذهن آگاه، نقش کلیدی در انسجام درونی و پایایی رفتاری رهبران ایفا می کند. دوم، مفهوم همدردی به عنوان تجلی گاه تعهد اجتماعی و التزام اخلاقی رهبران، از طریق مهارت گوش دادن فعال، تدوین مأموریت سازمانی معنادار و ارائه پاسخ های دلسوزانه به نیازهای ذی نفعان، تبیین شده است. سوم، مؤلفه هدف گذاری مطرح می گردد که با تمرکز بر ترسیم چشم انداز روشن، تبیین ارزش های اصلی سازمان و طراحی نقشه راه استراتژیک، بستر هدایت هوشمندانه سازمان را فراهم می سازد. چهارم، مؤلفه تطبیق پذیری به عنوان بازوی دینامیک مدل، با تکیه بر انعطاف پذیری شناختی و رفتاری، اشتیاق به آزمون گری، و توانایی یادگیری از ناکامی ها، امکان واکنش فعالانه به تحولات محیطی را مهیا می کند. در نهایت، مؤلفه تفکر سیستمی با رویکردی کل نگر، از طریق فهم روابط متقابل میان عناصر سازمانی، بهره گیری از حلقه های بازخورد و تدوین راهبردهای عملیاتی چندلایه، مدل را به سطحی از انسجام و کارآمدی ساختاری ارتقاء می دهد.در مجموع، مدل ارائه شده واجد انسجام مفهومی، تعادل ساختاری و قابلیت انطباق در محیط های پیچیده و پویای کسب وکارهای کوچک و متوسط است و می تواند به مثابه چارچوبی کارآمد برای توانمندسازی رهبری در سطوح خرد و کلان ایفای نقش نماید.