صهیونیسم اندیشهای است که معتقد به تأسیس دولت یهودی در فلسطین در آخرالزمان است. این تفکر همواره با تفکر نجاتبخشی برای یهودیان همراه بوده؛ ازینرو صهیونیسم با آموزه موعود پیوندی ناگسستنی دارد. این مقاله تلاش دارد که با تعریف صهیونیسم و معرفی انواع آن در یهودیت و مسیحیت، به بررسی آموزه موعود بپردازد و بیان کند که در تمام انواع صهیونیسم (یعنی صهیونیسم دینی در یهودیت، صهیونیسم سیاسی_ دینی در مسیحیت، صهیونیسم سیاسی در یهودیت و صهیونیسم فرهنگی در یهودیت) همواره آموزه موعود نقش اساسی داشته است. همچنین در بررسی گونهشناسی موعود، تحلیل نماید که بازگشت صهیونیسم فرهنگی به صهیونیسم دینی در یهودیت است و صهیونیسم سیاسی یهودی ریشه در صهیونیسم سیاسی _ دینی مسیحیت دارد و تفاوت عمده این دو تفکر این است که تشکیل دولت یهودی در فلسطین در صهونیسم فرهنگی و دینی که برگرفته از شریعت یهودی و تورات و تلمود است، منوط به ظهور ماشیح و موعود است؛ اما در تفکر صهیونیسم سیاسی در یهودیت و نیز صهیونیسم سیاسی مسیحیت، تحقق دولت یهودی، قبل از ظهور موعود است و همین امر سبب اختلاف میان آنان است.
طرح کلی دین اسلام یکی از دغدغههای آیتالله خامنهای است و در آثار مختلف به تبیین این مهم پرداختهاند. ایشان بر پایه کتاب و سنت، سعی کرده است تا مهمترین معارف اسلام را در ساختاری هندسی و هماهنگ طبقهبندی کند تا از این طریق بتواند اسلام را به عنوان طرح و مسلکی اجتماعی دارای اصولی منسجم و یک آهنگ و ناظر به زندگی جمعی انسانها تبیین کند و از این طریق زمینه برای کشف نظریه اسلام برای جامعه و حکومت اسلامی و هویتبخشی به مسلمین فراهم شود. ایشان با استناد به قرآن کریم و سیره معصومین؟عهم؟، توحید را محور طرح کلی دین میداند که در اطراف آن شبکهای از مفاهیم و معارف زندگیساز در سه عرصه جهانبینی، انسانشناسی و خط مشی اجتماعی شکل میگیرد.
امامان علیهم السلام جانشینان خدا در نظام هستى اند. بیشترین آشنایى شیعیان با آنها مربوط به مقامات ایشان در همین نظام مادى است. درحالى که در این دنیا به دلیل وجود محدودیت ها، امکان تجلّى تمام مقامات ایشان نیست. این نوشتار، با رویکردى عمدتا حدیثى، به بررسى و تحلیل شئون و مقامات اخروى امامان علیهم السلام در سه مقطع برزخ، قیامت و بهشت مى پردازد. بر اساس مهم ترین یافته هاى این تحقیق، امامان علیهم السلام در هر سه عالم، حجت خدا بر بندگان بوده، شئونى خاص و ویژه دارند که وساطت فیض، حساب رسى اعمال بندگان، تقسیم بهشت و دوزخ از جمله آنهاست.
یکی از مهم ترین آموزه های مهدویت نشانه های ظهور است که به دو دسته حتمی و غیرحتمی تقسیم می شوند و بحث قابل توجه در آن این است که آیا نشانه های حتمی براساس وعده های قطعی و همچنین اوصاف زمانی و مکانی آنها لزوماً رخ خواهند داد؟ یا ممکن است واقع نشده و به اصطلاح در آنها بداء روی دهد؟ وجود برخی روایت های مخالف مثل روایت قاسم الجعفری چگونه قابل تحلیل است؟ هدف از این تحقیق این است که علیرغم نظر برخی از اندیشمندان و صاحب نظران که براساس روایت جعفری بداء را در نشانه های حتمی هم جایز دانستند، ثابت کند براساس آیات و روایت های معتبر، بداء در این نشانه ها امکان ندارد و روایت های مخالف یا مشکل سندی و یا دلالی دارند و یا معارض با آیات و روایت های معتبر بوده و باید کنار گذاشته شوند، البته در خصوص زمان و مکان وقوع این نشانه ها به گونه ای که علامت بودن شان دچار مشکل نشود، بداء ممکن است. جمع آوری داده ها در این نوشته به صورت کتابخانه ای بوده و تحقیق به صورت توصیفی تحلیلی حول دو مسئله انجام گردیده است: الف) بررسی بداء در نشانه های حتمی ظهور؛ ب) بررسی بداء در زمان یا مکان این نشانه ها، نتیجه این که بداء در نشانه های حتمی ممکن نبوده و در اوصاف زمانی یا مکانی تحت شرایطی امکان پذیر است.