فیلترهای جستجو:
                            فیلتری انتخاب نشده است.
        
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۶٬۰۳۵ مورد.
                منبع:
                حکمت سینوی سال ۲۹ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۷۳                                    
                        193 - 217                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                ابن سینا در تبیین صفات الهی، به خصوص سه صفت اراده و حیات و قدرت، درعین حال که صفات الهی را معنادار می داند و در روشن ساختن معنای صفات الهی جداً تلاش می نماید، اما نحوه تحلیل او منجر به این برداشت می گردد که در صفات مذکور بین خدا و انسان اشتراک لفظی برقرار است. در جست وجوی علت چنین روی کردی دو احتمال وجود دارد: احتمال نخست به موضع شیخ الرئیس در بائن دانستن وجود خدا از مخلوقات مربوط می شود که با بررسی مواضع شیخ، این نتیجه به دست آمد که نمی توان چنین احتمالی را علت گرایش ابن سینا به مشترک لفظی بودن صفات سه گانه خداوند  قلمداد نمود. احتمال دوم نیز به حوزه معناشناسی مربوط می شود که با توجه به روی کرد شیخ الرئیس در تعریف صفات الهی و بشری، معلوم می شود  که می توان این عامل را علت گرایش شیخ به قول مذکور دانست؛ اگرچه روی کرد شیخ و لوازم آن با اشکال جدی همراه است؛ به همین دلیل با دو ایراد: ۱) خلط مفهوم و مصداق و ۲) مشترک لفظی شدن تمامی صفات، مبنای شیخ الرئیس نقد و ارزیابی شده است. در پایان این نکته خاطرنشان شده است که معناداری صفات واجب ازنظرِ ابن سینا، با پذیرش تشکیک خاصی قابل توجیه خواهدبود وگرنه باید کلام وی را در این باب غیرمنقّح دانست.            
            فراز و فرود عین و ذهن در ادوار معرفت(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                معرفت فلسفی سال ۲۲ بهار ۱۴۰۴ شماره ۳ (پیاپی ۸۷)                                    
                        45 - 64                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                این مقاله ادعای هیچ گونه بداعتی ندارد، نه از حیث محتوا و مدعا و نه از حیث طرح یک کنجکاوی علمی یا کشف یک مسئله مبتلابه، بلکه کوشیده است تا بدیهیات روشن و رایج یک شاخه از دانش (یعنی فلسفه) را برای شاخه دیگری (یعنی جامعه شناسی) که فاقد این مبانی است و جز به ضرورت و اقتضا به آن نمی پردازد، به زبانی ساده و حداقلی بازخوانی کند. این کار از طریق دوره شناسی و مرور تحولات معرفتی، ذیل یکی از مهم ترین دوگانه های مطرح در این ساحت (یعنی عین و ذهن) دنبال شده و ضمن نشان دادن فراز و فرودهای ناهمسوی آنها، به توضیح مختصر عمده ترین مکاتب و نظریات و مقایسه اجمالی آنها پرداخته است. حاصل این بررسی به جامعه شناسی و دیگر شاخه های علوم انسانی کمک می کند تا بحث ها و موضوعات تخصصی معرفت را با امعان بیشتر و با اشراف بر ادبیات ریشه دار آن طرح و تعقیب نمایند.            
            تحول جوهر نفسانی و ثبات شخصیت انسان بر اساس مبانی فلسفی و عرفانی صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                معرفت فلسفی سال ۲۲ بهار ۱۴۰۴ شماره ۳ (پیاپی ۸۷)                                    
                        25 - 44                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                این مقاله با روش توصیفی تحلیلی و گردآوری اطلاعات به شیوه کتابخانه ای به بررسی حرکت جوهری نفس و ارتباط آن با ثبات شخصیت انسان پرداخته است. محور اصلی این پژوهش، چالش اثبات وحدت و بقای موضوع در جریان حرکت جوهری است. این مسئله در فلسفه های پیش از ملاصدرا به شکلی جدی مطرح بوده و بسیاری از فیلسوفان به دلیل ناتوانی در اثبات بقای موضوع در حین حرکت جوهری، تحول تدریجی در جوهر را انکار کرده اند. با استناد به فلسفه صدرایی، مقاله نشان می دهد که حرکت جوهری نفس که تحولی تدریجی در وجود انسان است با ثبات شخصیت او منافاتی ندارد. صدرالمتألهین با طرح «اصالت وجود» و «اعتباری بودن ماهیت»، استدلال کرده است که حرکت در متن وجود رخ می دهد، بی آنکه وحدت هویت و ثبات شخصیت انسان از بین برود. یکی از دستاوردهای مهم این پژوهش، تبیین نقش مراتب طولی وجود در حفظ هویت واحد انسانی در عین تحولات تدریجی است. همچنین در این نوشتار نشان داده شده که در همان حال که مراتب پایین وجود انسان دستخوش تغییرند، مراتب عالی وجود او ثابت اند.            
            تحلیل و بررسی معانی و لوازم کمال جلاء و کمال استجلاء از منظر عارفان مسلمان(مقاله پژوهشی حوزه)
                منبع:
                حکمت اسراء بهار ۱۴۰۴ شماره ۴۸                                    
                        35 - 58                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                از جمله اصطلاحاتی که در طول تاریخ عرفان اسلامی همواره مورد توجّه قرار عارفان الهی بوده است، دو اصطلاح کمال جلاء و استجلاء است. گرچه برخی از ریشه ها و معانی مشابه آن در متون دینی یافت می شود، لکن می توان چنین گفت که واضع این دو اصطلاح عارفان بوده اند. صدرالدین قونوی از جمله عارفانی است در تبیین این دو اصطلاح کوشیده است که درواقع می توان چنین گفت که نخستین عارفی بود که به طور صریح به توضیح آن پرداخته است. پس از وی فرغانی دیگر پیرو مکتب ابن عربی، به طور تفصیلی سعی در تبیین و توضیح این دو اصطلاح کرده است. وی رابطه میان کمال اسمائی و کمال ذاتی را به طور دقیق مورد تبیین قرار داده و لوازم این دو مفهوم را به طور تفصیلی مورد بحث قرار داده است. فناری نیز همین تحلیل وی را مورد پذیرش قرار داده است. نگارنده در این مقاله کوشیده است که تعاریف مختلف این دو اصطلاح و لوازمی که برخی از عارفان الهی از تبیین این دو مفهوم بیان نموده اند را توضیح دهد، از این جهت ارائه تعریفی واحد از این دو اصطلاح دشوار خواهد بود. در این مقاله به روش تحلیلی- تطبیقی رویکردهای مختلف عارفان الهی در این باره مورد تبیین قرار خواهد گرفت.            
            بررسی نسبیت یا عدم نسبیت ارزش هنری از دیدگاه آیت الله مصباح یزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                معرفت فلسفی سال ۲۲ بهار ۱۴۰۴ شماره ۳ (پیاپی ۸۷)                                    
                        113 - 132                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                از مهم ترین دغدغه های اندیشمندان، ارزش گذاری آثار هنری است که برای این کار، تعیین معیاری ثابت و مشخص در جهت ارزیابی آثار هنری ضروری به نظر می رسد؛ زیرا اگر نتوان به معیاری ثابت دست پیدا کرد، نمی توان مرز دقیقی بین هنر و دیگر عرصه های فعالیت انسان مشخص نمود. همچنین در صورت نسبی بودن این معیار، نمی توان از آثار برتر تقدیر کرد و آثار ضعیف را در درجه پایین تر دسته بندی نمود. در این حالت انسان دچار سردرگمی می شود و کارکرد هنر که کمک به شناخت و فهم بهتر انسان از خود و کمالات حقیقی خود است، از بین می رود. بر این اساس نوشته حاضر درصدد است تا با روش تحلیلی انتقادی به بررسی نظرات آیت الله مصباح یزدی درباره نسبیت یا عدم نسبیت ارزش هنری در فلسفه اسلامی بپردازد. از منظر ایشان ارزش هنری، اگرچه مانند دیگر ارزش ها منشأئی غیر از مطلوبیت ندارد، اما این نوع مطلوبیت به علت یافت شدن زیبایی در اثر هنری، خاص هنر است. همچنین ملاک ارزش حقیقی در همه انواع هنر، در نهایت، سازگاری و ملائمت اثر هنری با کمال خاص انسانی است و ارزش هنری با اثر هنری رابطه ای ابزاری دارد و تنها در ارتباط با بیرون از اثر هنری فهم می شود. ایشان اگرچه ارزش هنری را در نسبت با مرتبه مخاطب نسبی می داند، اما در نهایت با ذات گرایی در هنر موافق تر است و در پاسخ به سؤال درخصوص نسبیت یا عدم نسبیت ارزش هنری، آن را در نگاه کلان و با لحاظ کمال حقیقی انسانی غیرنسبی و ثابت می داند و ارزش گذاری را که متناسب با ادراک لذت وهمی باشد ارزش گذاری غیر صحیح و غیر اصیل می شمارد.            
            رابطه ی عشق و کمال نفس و نمود رفتاری انسان عاشق در آراء ابن سینا و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                حکمت سینوی سال ۲۹ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۷۳                                    
                        5 - 24                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                عشق که ابتهاج حاصل از حضور ذات زیبا و بر دو قسم حقیقی و مجازی است، یکی از راه های تکامل نفس محسوب می شود. عشق حقیقی همان حبّ شدید به ذات و صفات الهی، و عشق مجازی حبّ و اشتیاق به غیر ذات اوست که خود به دو نوع نفسانی و حیوانی تقسیم می شود. در نگاه ابن سینا مشاکلت جوهری نفس عاشق و معشوقْ مبدأ عشق نفسانی است و خواهش لذت و شهوت حیوانیْ مبدأ عشق حیوانی. ملاصدرا نیز مبدأ عشق نفسانی را اتحاد نفس عاشق و معشوق ازطریق استحسان و تمثّل زیبایی های ظاهری و باطنی دانسته است. ازآنجا که عشق مجازیِ نفسانی سبب تلطیف سرّ در فرد عاشق می شود، می تواند به عنوان راهی برای وصول به عشق حقیقی استفاده شود؛ چراکه روح را آماده ی دریافت کمالات متعالی می نماید. از دید ابن سینا کمال حقیقی انسان وصول تام به خدا و اتصال به کمالات حقیقی و درک بی واسطه ی همه ی حقایق هستی است. صدرالمتألهین نیز با تمسک به سه اصل تشکیک در وجود، حرکت جوهری و اتحاد عاقل و معقول، به نحو مبسوط به تبیین تکاملی وجود انسان پرداخته و کمال نهایی انسان را وصول به مقام فناء فی الله معرفی کرده است. ستاندن خودبینی، ایجاد شجاعت برای عاشق، ایجاد نیروی سخاوت، تکمیل نفس و بروز استعدادهای حیرت انگیز باطنی و ابتهاج ازجمله ثمرات عشق است.            
            نگرشی تحلیلی بر جایگاه اسم دهر عرفانی در هستی شناسی شهودی(مقاله پژوهشی حوزه)
                منبع:
                حکمت اسراء بهار ۱۴۰۴ شماره ۴۸                                    
                        59 - 86                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                اسم دهر به عنوان یکی از اسماء کلّیه الهیه در نظام اسمائی عرفان جایگاه ویژه ای دارد.ماهیت شناسی این اسم جزء سرفصل های مهجور ، در آثار مکتوب عرفان نظری است.هر چند معمار ساختمان حکمت شهودی یعنی ابن عربی و شارحان متقدّم مکتب او ، سطرهایی کوتاه در معرّفی این اسم در میراث معرفتی خود به یادگار گذاشتند ، امّا اهتمام به ماهیّت شناسی تفصیلی این اسم وشناخت جایگاه آن از منظر هستی شناسی ، در محافل علمی و آثار عرفانی ، به ویژه در دوره معاصر مورد توجه قرار نگرفته است .اسم دهر در عرفان پاسخی برای علّت همه تقدم ها و تاخر ها در سرتاسر پهنه هستی است . و با نگاه توحیدی ناب ، این قبل و بعد بودن را تنها به خصوصیات ذاتی اشیاء منتسب نمی کند ، بلکه آن را به احکام یکی از اسمای الهی با عنوان دهر منسوب می نماید. لذا در این نوشتار، با روشی تحلیلی بر پایه سخنان قدما ، ماهیّت این اسم الهی و جایگاه آن در هستی شناسی شهودی به عنوان روح زمان و اصل همه تدرّج ها از جمله ترتیب شرایع و تدوین ادوار تاریخی بشر، به صورت تفصیلی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته، و همچنین مرزهای دقیق معرفتی این اسم بامفاهیم مشابه، مثل مشیت الهی و اسم مقدِّر نیز مشخّص گردیده است.            
            بررسی توانایی های ادراکی ماشین ها در درک احساسات انسان بر اساس نظریه ی صورت های نوعیه در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                آینه معرفت سال ۲۵ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۵۳)                                    
                        37 - 56                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                این مقاله به بررسی امکان درک حقیقی احساسات انسانی توسط ماشین ها از منظر فلسفه ی صدرایی و نظریه ی صورت های نوعیه می پردازد. با وجود پیشرفت های چشمگیر در زمینه های پردازش زبان طبیعی، بینایی ماشین و یادگیری عمیق، هنوز این پرسش مطرح است که آیا ماشین ها صرفاً داده ها را پردازش و شبیه سازی می کنند یا به ادراک واقعی از احساسات دست می یابند؟ بر اساس مبانی حکمت متعالیه، ادراک احساسات امری فراتر از بازتاب های عصبی است و به نحوی از علم حضوری و تحول درونی نفس مرتبط است. در مقابل، ساختار هوش مصنوعی فاقد جوهر مجرد و قوه ی ادراکی است که بتواند به واسطه ی آن به تجربه ی درونی و حضوری دست یابد. مقاله ی حاضر، با تحلیل تفاوت ماهوی میان پردازش داده و ادراک حقیقی، به محدودیت های ذاتی هوش مصنوعی در این حوزه می پردازد و پیشنهادهایی برای طراحی سامانه هایی با ساختار شبه ادراکی ارائه می دهد. نتیجه آنکه درک حقیقی احساسات امری انسانی و وجودی است که در افق هستی شناسی ماشین نمی گنجد.            
            بررسی و تحلیل نسخه غیرمشهور اثولوجیا و ارتباط آن با التلویحات سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                تاریخ فلسفه اسلامی سال ۴ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲                                    
                        121 - 144                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                الهیات منسوب به ارسطو یا همان اثولوجیا دو نسخه متفاوت دارد: نسخه کوتاه تر و نسخه طولانی تر. نسخه کوتاه تر در شرق عالم اسلام به دست فیلسوفان رسیده و مسائلی فلسفی را برای آن ها به ارمغان آورده است، اما روایت طولانی تر اثولوجیا در غرب عالم اسلام شهرت داشته است. مسئله اصلی در این مقاله معرفی نسخه طولانی تر و پژوهش هایی است که تا به حال درباره آن انجام شده و نشان دادن این مطلب که با توجه به یکی از این پژوهش ها و تحقیق در کتاب التلویحات اللوحیّه و العرشیّه شیخ شهاب الدین سهروردی می توان ارتباطی میان روایت طولانی تر اثولوجیا و التلویحات یافت. روش گردآوری داده ها کتابخانه ای و روش تحلیل داده ها توصیفی تحلیلی است. نتیجه اجمالی که این مقاله به آن رسیده این است که تا به حال تحقیقات بسیار اندکی درباره روایت طولانی تر اثولوجیا انجام شده و با توجه به فقره ای که از کتاب روضه التعریف بالحب الشریف روایت شده و آنچه در التلویحات اللوحیّه و العرشیّه آمده می توان نشان داد که شیخ شهاب الدین سهروردی تحت تأثیر روایت طولانی تر اثولوجیا بوده است.            
            کاربست عقل برهانی در تفسیر اجتهادی جامع «تسنیم»(مقاله پژوهشی حوزه)
                منبع:
                حکمت اسراء تابستان ۱۴۰۴ شماره ۴۹                                    
                        57 - 80                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                تفسیر تسنیم با بهره گیری از روش های گوناگون تفسیر که بر اساس منابع تفسیر است، دارای روش تفسیر اجتهادی جامع می باشد. در این روش جامع، یکی از روش ها تفسیر با عقل یا تفسیر عقلی است. آیت الله جوادی آملی در تفسیر ارزشمند تسنیم، با اهتمام به تفسیر اجتهادی جامع، به تفسیر عقلی اهتمام داشته و از عقل برهانی فراوان بهره گرفته است. از دیدگاه ایشان عقل در این جایگاه، نقش «منبع» دارد و تفسیر عقلی در حقیقت، در قبال روش نقلی و مأثور است. نتیجه معرفتی کاربست عقل برهانی و منبعی در تفسیر، نه تنها تأیید معارف قرآنی و نشان دادن هماهنگی قرآن با عقل و عقلانیت در معارف وحیانی، بلکه فراتر از آن، تبیین بیشتر و تعمیق فهم معارف و نیز پرهیز از فهم نادرست یا ناقص و سطحی است. مقاله حاضر که با روش توصیفی- تحلیلی نگارش یافته، چیستی عقل و عقل برهانی و تفسیر اجتهادی جامع را بیان کرده و دیدگاه های گوناگون در تفسیر با عقل را ذکر و  برخی از ادله قرآنی و روایی آن را بیان نموده است. نکته مهم در این مبحث، توجه به اصول کاربرد عقل برهانی در تفسیر است. عقل برهانی در تفسیر کاربردهای متعددی دارد که برخی از مهم ترین آنها عبارت اند از:نقش عقل برهانی به عنوان قرینه صارفه و نفی معنا، نقش عقل برهانی به عنوان قرینه معیِّنه و تعیین معنا، تبیین مفاد و تعمیق فهم، تایید و تقویت مفاد آیه، تخصیص عام و تقیید مطلق و نقد دلالی روایات تفسیری.            
            تبیین نحوه تاثیر دعا در نظام هستی (بر اساس مبانی فلسفه مشا ء، اشراق و حکمت متعالیه)(مقاله پژوهشی حوزه)
                منبع:
                حکمت اسراء تابستان ۱۴۰۴ شماره ۴۹                                    
                        129 - 144                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                «دعا» عبادتی است که خداوند بارها در قرآن کریم به انجام آن امر نموده و استجابت و تاثیر را در ازای آن وعده داده است. پرسش این است که در صورت استجابت، نحوه تاثیر دعا بر اساس مبانی فلسفی چگونه می باشد؟ در پژوهش حاضر، با روش توصیفی تحلیلی و با تکیه بر آموزه توحید افعالی به این پرسش پاسخ داده خواهد شد و مبانی سه مکتب اصلی فلسفه اسلامی (مشاء، اشراق، حکمت متعالیه) در این باب، مورد تبیین و تحلیل قرار خواهد گرفت. یافته های پژوهش حاکی از آن است که فلاسفه مسلمان بر تاثیر دعا به عنوان یکی از اسباب تکوینی و حقیقی نظام هستی تصریح دارند، و با وجود اینکه در نحوه سببیت دعا میان سه مکتب یاد شده تفاوت مبنایی وجود دارد، اما در عین حال با ارزیابی و مقایسه این سه مبنا، این نتیجه به دست می آید که نفس در پی دعا آماده پذیرش فیض حق متعال می شود تا خداوند که موثر حقیقی و مسبب حقیقی است، خواسته داعی را برآورده نماید؛ از این رو تاثیر و سببیت دعا بر اساس جهان بینی هر سه مکتب فلسفه اسلامی در نهایت به خداوند متعال ختم می شود.            
            چرایی تقسیم حرکت به توسطیه و قطعیه و پیامدهای فلسفی آن در حکمت سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                حکمت سینوی سال ۲۹ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۷۳                                    
                        107 - 131                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                مسئله ی حرکت و تغییر، از محوری ترین مباحث طبیعیات و متافیزیک است که محل تأمل اکثر فلاسفه از یونان تا دوران معاصر بوده است؛ بااین حال هستی و چیستی حرکت و یا نحوه ی تبیین یا تثبیت آن همچنان محل بحث فیلسوفان است. ابن سینا همانند بسیاری از فیلسوفان به صورت گسترده به بحث پیرامون حرکت پرداخته است. او بعد از تعریف عام حرکت و بیان دو معنا برای آن، استدلال می کند که تنها یکی از معانی حرکت (به معنای توسط) در خارج موجود است و معنای دیگر حرکت (به معنای قطع) در خیال انسان موجود است. سؤالی که عمدتاً مغفول واقع شده است، این است که چرا ابن سینا به این تفکیک دست زده و نهایتاً حکم به تحقق حرکت توسطیه داده است و به راستی این تفکیک در نظام فلسفی وی چه جایگاهی دارد؟ در این مقاله که به روش توصیفی تحلیلی و با روی کرد اسنادی سامان یافته است، تلاش شده است تا این خلأ را برطرف شود. درنهایت نتیجه ی حاصل این شد که تصویر ابن سینا از حقیقتِ حرکت، برای حل چالش های فلسفی مختلفی درباب حرکت توانا است؛ اگرچه خود وی تصریحاً درصدد چنین امری نبوده و صرفاً درصدد تحلیل تحقق خارجی و ذهنی حرکت بود ه است.            
            مقایسه تواضع اخلاقی ازنظر حکمای مشاء با اخلاق اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                حکمت سینوی سال ۲۹ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۷۳                                    
                        173 - 192                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                معناشناسی اخلاق یکی از مباحث فلسفه اخلاق است که به تحلیل معناییِ مفاهیمی همچون تواضع می پردازد. مشائیان با قاعده زرین ارسطو به روش حدّ وسط به فضیلت می رسند؛ تواضع ازنظر مشائیان مفهومی بین افراط و تفریط در فروتنی، یعنی تذلّل و تکبر است که گروهی از آن ها تواضع را فردی و گروهی آن را براساس موقعیت اجتماعی توصیف کرده اند که هر کدام از دو گروه، سه دسته توصیف را دربردارند. دسته ای تواضع را صفتی درونی و دسته ای دیگر تنها رفتاری بیرونی می دانند و دسته ای دیگر به تلفیقی از هر دو قائل اند؛ با توجه به این دیدگاه اعتدالیْ تذلّل و تکبر همیشه از رذایل اخلاقی اند؛ اما از منظر اخلاق اسلامی تذلّل درمقابل برخی، همچون خداوند و تکبر درمقابل برخی، همچون متکبران و دشمنانِ حربی پسندیده است؛ ازاین رو تواضع باید به گونه ای توصیف شود که جامع افراد باشد؛ بهترین توصیفی که برای تواضع به ذهن می رسد، فروتنی درمقابل فراتری مطلق است که مصداق حقیقی اش فروتنی درمقابل خداست که فراتری را به نحو مطلق دارد؛ فراتر بودن وی به دلیل هستی بخش بودنش حقیقی و تامّ است و دیگر مصادیق تواضع به تبع تواضع درمقابل خداوندی است که آن فراتری را ایجادکرده است؛ ازاین رو این مصادیقْ بالاترین درجه کمال را نتیجه می دهند.            
            The Role of Knowledge and Practice in Human Happiness from the Perspective of Sadr Al-Mota'allehin(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                تاریخ فلسفه اسلامی سال ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱                                    
                        91 - 116                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                Are opinion (as the product and perfection of theoretical reason) and practice (as the result and perfection of practical reason) involved in the ultimate happiness of humans? Why and how? According to a well-known perspective, Sadr Al-Mota'allehin regards the perfection of theoretical reason as the foundational structure of ultimate human happiness and the perfection of practical reason as a means of removing obstacles toward achieving theoretical reason's perfection, which constitutes ultimate happiness. Furthermore, he advances a related theory suggesting that ultimate happiness not only stems from the knowledge derived from theoretical reason but also requires detachment from material concerns—a practical virtue and outcome of practical reason. This detachment is an intrinsic affirmative act within the core structure of ultimate happiness. In this view, the perfection of theoretical reason (knowledge) is the principal element of ultimate happiness, while the perfection of practical reason (virtuous dispositions) forms its supporting framework. Finally, Sadr Al-Mota'allehin identifies the highest human ascent as annihilation, where theoretical and practical faculties unify and merge in the Divine Essence, culminating in ultimate happiness.            
            Some of non-Aristotelian elements in philosophy of Avicenna(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                تاریخ فلسفه اسلامی سال ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱                                    
                        117 - 143                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                Avicenna (Ibn Sinā) is the inheritor of Peripatetic Philosophy. Peripatetic Philosophy is the same as Philosophy of Aristotle, and Avicenna always praised Aristotle for that he reformed and reorganized philosophy in a logical and intellectual framework so that One can deliberate its truth and false according to reason. However, Avicenna in his Philosophizes was extending new approaches, and under several decisive elements he produced a new collection and presented his special philosophy. Four decisive elements in presentation of special philosophy of Avicenna are (1) Greek philosophy, (2) religion of Islam, (3) mysterious aptitude, and (4) intellectual genius. These factors drove Avicenna to a conclusion that by avoiding some Aristotelian elements and approaching to some non - Aristotelian elements, attain his special philosophy, a philosophy that, in spite of being Peripatetic, is in accordance with Religion and compatible with spirit and principles of Islamic culture.In this article, in proper order and brief manner, I will present a description and explanation of the three elements that are non-Aristotelian and have a great impression on Avicenna's philosophy, and finally detect same agreement of opinions in their works. The elements that we will speak of them are as follows: (1) on the doctrine of emanation and proceeding world from First Principle. (2) on the reason and soul and body. (3) on the matter and form            
            تشریح آموزه برائت مبتنی بر دیدگاه عرفانی (با تأکید بر نظرات امام خمینی و نگاهی به آراء آیت الله جوادی آملی)(مقاله پژوهشی حوزه)
                منبع:
                حکمت اسراء تابستان ۱۴۰۴ شماره ۴۹                                    
                        99 - 128                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                عرفان شیعی، اگر تعریفی متمایز از سایر عرفان ها ارائه ندهد، بی تردید، سرچشمه های منحصر به فرد (مثل روایات و ادعیه مأثوره با افقهای معرفتی متفاوت) و در نتیجه آموزه هایی دارد که در سایر نحله های عرفا نی، تقریبا اثری از آن آموزه ها به چشم نمی خورد. هدف این نوشتار که با روش تحلیلی توصیفی نگاشته شده آن است که به تبیین مسأله «برائت در عرفان شیعی» به عنوان آموزه ای که سایر عرفان ها فاقد این آموزه هستند. این مقاله، برائت را در دو قوس صعود و نزول مورد واکاوی قرار داده و به اثبات این فرضیه پرداخته است که برائت در قوس صعود، به عنوان یک مقام سه مرحله ای قابل طرح است که سالک الی الله با پیمودن این سه مرحله از غیر خدا بریده می شود. در این معنا، برائت عرفانی تفاوت های فاحشی با برائت از نگاه متکلّمان شیعه دارد. در قوس نزول نیز، این فرضیه مطرح می شود که مظهر «اسم بریء» حضرت زهرا3 است که با تناکح اسمائیه در کنار مظهر اسم ولی یعنی امیرالمؤمنین سبب ظهور اثرات وجودی در عوالم خواهد شد. این مقاله روایات و احادیثی در شأن حضرت صدّیقه طاهره را با همین ذائقه عرفان شیعی و به خصوص مبتنی بر اندیشه های عرفانی سه حکیم متأخر تشیع یعنی امام خمینی، علامه حسن زاده آملی و آیت الله جوادی آملی تبیین کرده است.            
            بررسی و ارزیابی ادله امتناع و امکان فهم فلسفی قرآن با تأکید برآراء صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                معرفت فلسفی سال ۲۲ بهار ۱۴۰۴ شماره ۳ (پیاپی ۸۷)                                    
                        7 - 27                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                بسیاری از فلاسفه بزرگ اسلامی به فهم فلسفی قرآن توجه خاص داشته و تعالیمی را که از این راه به دست آورده اند در قالب تفسیر فلسفی قرآن کریم نگاشته اند. در میان آنها، گسترده ترین تفسیر فلسفی متعلق به ملاصدراست. ایشان فهم فلسفی خود از آیات قرآن را در کتاب «تفسیر قرآن کریم» بیان کرده است. یکی از مباحث مهمی که درباره فهم فلسفی مطرح می شود، بحث امکان آن است که دیدگاه های متفاوتی درباره آن وجود دارد. عده ای قائل به امتناع آن هستند و برای این ادعای خود دلایلی ارائه کرده اند. عده ای دیگر هم به امکان و جواز آن باور دارند و با دلایل متعدد، به اثبات آن پرداخته اند. این پژوهش کوشیده است تا به پرسش های ذیل پاسخ دهد: آیا فهم فلسفی قرآن امری ممکن و مجاز است یا خیر؟ دیدگاه صدرالمتألهین در این زمینه چیست؟ پس از بیان دلایل موافقان و مخالفان فهم فلسفی قرآن و بررسی و ارزیابی آنها، با روش توصیفی و تحلیلی، تصویر روشنی از دیدگاه صدرا درباره امکان فهم فلسفی قرآن ارائه شده و زمینه ای برای اثبات هماهنگی فلسفه و قرآن، و در مراتب بالاتر، عدم تمایز عقل و دین فراهم آمده است.            
            بازطراحی خوانش حداکثری از نظریه شهود حسی(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                معرفت فلسفی سال ۲۲ بهار ۱۴۰۴ شماره ۳ (پیاپی ۸۷)                                    
                        97 - 112                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                «شهود» در اصطلاح خاص، به معنای دریافت مستقیم حقیقت است که در فلسفه از آن به «علم حضوری» تعبیر می شود. نفس انسانی مطابق قواعدی مانند «النفس عین البدن»، «النفس فوق البدن»، «النفس فی وحدتها کل القوی حتی القوی الحسیه»، «النفس فی وحدتها متحد مع الماده بشدتها و ضعفها» و «النفس فوق الماده»، افزون بر مرتبه قوای حسی، در موطن محسوس خارجی نیز حضور دارد. حواس نیز دارای ویژگی هایی هستند که امکان ادراک چندگانه را فراهم می کنند. فیلسوفان از نظریه «شهود حسی» تقریرهایی ارائه کرده اند که با توجه به قواعد مذکور و افزودن دو قاعده «النفس فی وحدتها متحد مع الماده بشدتها و ضعفها» و «النفس فوق الماده»، می توان از تقریر حداکثری آن دفاع کرد و با خوانشی نوین، گستره علم حضوری به عالم ماده و محسوس را بازطراحی نمود. این پژوهش با روش تحلیلی نشان می دهد که علاوه بر قواعد سه گانه ای که فلاسفه بر آن تأکید می کنند، باید دو قاعده «النفس فی وحدتها متحد مع الماده بشدتها و ضعفها» و «النفس فوق الماده» نیز مد نظر قرار گیرد. بر این اساس، نفس، هم در موطن قوای خود (اندام حسی) و هم در موطن خود محسوس خارجی به صورت شدید و ضعیف با ویژگی های بدنی که در حواس و بدن او امکان وقوع دارند، شهود حسی حداکثری خواهد داشت. این شهود شامل علم حضوری نسبت به محسوسات بدنی، قوای ادراکی، و محسوسات غیر بدنی در موطن خود است.            
            بررسی انتقادات استاد فیاضی به براهین ابن سینا در استحاله ی تناسخ مُلکی(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                حکمت سینوی سال ۲۹ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۷۳                                    
                        133 - 151                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                در طول تاریخ فلسفهْ تناسخ ارواح یکی ازنظرِیاتی است که جهت تبیین پاداش یا عقاب افعال و میل به جاودانگی انسان ها مطرح شده است. براساس این نظریهْ پس از مرگْ روح انسان به بدن حیوان یا انسان دیگری تعلق می گیرد که این تعلق به جهتِ سازگاری و تناسب میان روح و بدن در اخلاق و ملکات کسب شده است. ابن سینا یکی از فیلسوفانی است که به بررسی و نقد نظریه ی تناسخ ارواح می پردازد. ایشان ادعای تعلق نفس انسانی به بدن حیوان یا انسانی دیگر را با اقامه ی دو برهان ابطال می نماید. از دیدگاه ابن سینا در فرض تناسخ لازم می آید دو نفس ناطقه به یک بدن تعلق یابد. همچنین در این فرض به دلیلِ نبود بدن جسمانی، لازم می آید نفس از انجام افعال بازماند، که هر دو لازمه محال اند. استاد فیاضی نسبت به این براهین انتقاداتی وارد نموده که به نظر نگارندگان با بررسی و دقت در مبانی فلسفی شیخ الرئیس می توان همچنان از دیدگاه ایشان دفاع نمود و به اشکالات استاد فیاضی پاسخ داد.
 استاد فیاضی نسبت به این براهین انتقاداتی را وارد نموده که به نظر نگارندگان با بررسی و دقت در مبانی فلسفی شیخ الرئیس می توان هم چنان از دیدگاه ایشان دفاع نمود و به اشکالات استاد فیاضی پاسخ داد. کلیدواژگان: ابن سینا، تناسخ، نفس ناطقه، بدن، فیاضی. کلیدواژگان: ابن سینا، تناسخ، نفس ناطقه، بدن، فیاضی. کلیدواژگان: ابن سینا، تناسخ، نفس ناطقه، بدن، فیاضی.کلیدواژگان: ابن سینا، تناسخ، نفس ناطقه، بدن، فیاضی.            
            ادراکات پایدار در اندیشه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                حکمت سینوی سال ۲۹ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۷۳                                    
                        153 - 172                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                در آراء ابن سینا در ضمن بحث از ملکات به معارف و مدرَکات ازمنظر پایدارگی و رسوخ توجه شده است. سوی دیگر این بحثْ جست وجو در نقش تکرار و عادت در شکل گیری ملکات و تأثیر آن بر معلومات و معارف است. این تحقیق به پرسش هایی نظیر «چگونه تکرار و عادت می تواند به شکل گیری ادراکات پایدار منجر شود؟» پاسخ می دهد. ابن سینا در فلسفه خود دو تقسیم برای ورود به قلمرو ادراکات پایدار مطرح می کند. ایشان ابتدا به تقسیم کیفیت ها، هیئت، و حالت های نفسانی به طبیعی و اکتسابی می پردازد. در قسم کیفیات اکتسابی درباره نقش تکرار و عادت در تشکیل معارف راسخ سخن می گوید. وی در تقسیم دیگری کیفیات و حالات نفسانی را بسته به جایگاه و محل بروز آن ها تقسیم می کند: به بیانِ وی کیفیات موجود در نفس ناطقه یا به گونه ای اند که زوال و انحلال آن ها سخت و گاهی ممتنع است، یا اینکه به آسانی در معرض تغییر و دگرگونی قرار دارند. او این دو قسم را به ترتیب «ملکه» و «حال» نامیده است. ابن سینا در کتاب شفاء ، بخش منطق مقولات نیز بیان می کند که علوم و فضایل به نوعی از ملکات اند. نشان دهنده تأکید بر ملکه سازی و توجه به ادراکات پایدار در تفکر اوست. این مطالعه با روشی توصیفی تحلیلی «طبیعی سازی علوم و معارف» را از دیدگاه ابن سینا در ارتباط با ملکه سازی تبیین می کند؛ چراکه ملکات به مثابه طبیعت دوم مطرح اند.