هدف این مقاله، مطالعه بر روی شیوه گزینش دانشجوی معماری به منظور ارایه راهکارهای عملی جهت اصلاح این شیوه و تدوین الگوی مطلوبی است تا بتواند راه حلی کلیدی برای ارتقای کیفیت آموزش معماری فراهم آورد. عقیده عمومی متخصصان و سازوکارهای آموزشی، این رشته را در زمره گروه های هنری می داند. در حالی که پذیرفته شدگان این رشته از طریق آزمون های دروس علمی انتخاب می شوند. این تناقض نمی تواند پیش نیازهای هنری تحصیل در این رشته را تامین نموده و شایسته ترین ها را روانه دانشگاه نماید. شرایط موجود در گزینش دانشجو، ناشی از حذف آزمون اختصاصی این رشته در سال 1372 می باشد و برای جبران مشکلات آن، دروس پیش نیازی در برنامه درسی نیم سال اول تحصیلی لحاظ گردید. تاکنون تحقیقات اندکی در این زمینه انجام شده است. این تحقیق با «رویکردی راه حل محور» ضمن طرح مساله و ضرورت حل آن، با استفاده از مطالعه موردی و «رویکرد سیستمی» به این مساله می پردازد. یافته های این تحقیق نشان می دهد که دروس پیش نیاز ارایه شده در نیم سال اول نمی توانند کمبودهای پدید آمده را جبران نمایند. لذا این تحقیق با بهره مندی از نظریات جدید در گزینش دانشجو، پیشنهاداتی کاربردی برای بهبود شیوه انتخاب دانشجو ارایه می دهد. مهم ترین پیشنهاد حاصل از این تحقیق انجام آزمون اختصاصی به روش تستی بر روی چند برابر ظرفیت پذیرفته شدگان کنکور سراسری است.
جریان حیات شهری نه در گذشته سیر می کند و نه در اکنون راکد می ماند. شهر معاصر با کوله باری از گذشته به پیشواز آینده ای می رود که دنیای امروز نشانه رفته است؛ دنیایی که با دشواری های مشترک دست به گریبان بوده و اهل جهان را دل نگران کرده و به تکاپو انداخته است.
هشدارهای مکرر جهانی در خصوص نابودی و تخریب محیط زیست، شدت گرفتن تغییرات اقلیمی و اثرات مخرب گرمایش زمین، کاهش منابع آب، آلودگی هوا ناشی از استفاده از سوخت های فسیلی (فارغ از پایان پذیر بودن ذخایر آن) که در نتیجه مصرف بی رویه، بقای انسان را به مخاطره انداخته است، گویی هیچ بازتابی ندارد. گفتنی است برخلاف نظر بعضی، طرح این مباحث در کشورهای در حال توسعه از مقولات لوکس محسوب نمی شود. حال آنکه متأسفانه کشورهای در حال توسعه که تاکنون به تقلید از کشورهای توسعه یافته به تکرار اشتباهات آنها دست زده و بدون توجه به بازنگری کشورهای توسعه یافته در تصمیمات قبلی خود که برای دست یابی به پایداری هر چه بیشتر شهرها، حفاظت از محیط و منابع طبیعی، بهره گیری تمام عیار از ارزش های ماهوی و بالاخره ارتقاء کیفیت زندگی و رعایت حق به شهر و حقوق شهروندی به جبران خطاهای گذشته خود پرداخته اند، پند نگرفته و همچنان درگیر کمیت ها بوده و با ایجاد شهرهای لجام گسیخته و به ویژه با معابر فراخ و پرهزینه، منابعی را که می توانست به غایت مفید باشد به باطل هدر داده اند. از این رو این کشورها بیش از کشورهای توسعه یافته و بیش از هر زمان به دشواری افتاده و ناگزیر با شتابی دو چندان باید خود ساخته و خودکردة خویش را جبران کنند. بازتعریف مفهوم بهسازی و نوسازی با در نظر داشتن ملاحظات فوق الذکر، می تواند دریچه نوینی به توسعه شهری بگشاید.
این نوشته مقدمه ای است درباره فضای معماری و شهر ایرانی ومسایل آن در حال حاضر‘ به همراه اشاره ای تطبیقی با شرایط جهانی . این بحث مختصر در سه دوره تاریخی عنوان شده است. 1- دوره پیش از تسلط مدرنیسم یا نوگرایی؛ 2- دوره تسلط مدرنیسم ؛ 3- دوره سرگشتگی حاضر. همچنین پیرامون این سوال که : آیا در شرایط استحاله فضاهای شهر ایرانی در فرهنگ غربی امکان شکوفایی دوباره فضای شهر ایرانی میسر است؟ سخنی به میان خواهدآمد.
قرن بیستم به ویژه به دلیل عملکرد و توسعه شهری و شهرنشینی شاهد مخاطره آمیزترین بهره برداری ها زا محیط طبیعی بوده است. هر چه شهرها بیشتر توسعه یابند و بزرگ تر شوند منابع بیشتری ر طلب می کنند و خطر تخریب محیط زیست را افزایش می دهند. بارگذاری شهری خواه ناخواه در شمار دخالت های وسیع در ساخت اکوسیستم های خشک و نیمه خشک که از حساسیت زیادی برخوردارند محسوب می شوند.