مطالب مرتبط با کلیدواژه

زبان عرفان


۲۱.

تحلیل فرمال زبان عرفان؛ گونه ها، نقدها، پیشنهادها(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: زبان عرفان تأویل بافت معنایی فرمالیسم سنت عرفانی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۵۴ تعداد دانلود : ۲۳۵
تحلیل های فرمالیستی زبان عرفان، همه از یک گونه نیستند؛ برخی در پی تحلیل زبان عرفان با رویکردی فرمال و برخی دیگر نیز در پی ارائه تلقی ای فرمالیستی از زبان عرفان اند؛ اما هدف دسته بزرگی از این پژوهش ها ارائه تبیین هایی فرمال از زبان عرفان با تکیه بر ویژگی های سنت عرفانی است. باوجود تفاوت میان این گونه ها، اغلب آنها ویژگی هایی مشترک دارند که موجب شده است نقدهایی مشترک نیز بر آنها وارد باشد. در نوشتار حاضر، ضمن گونه شناسیِ تحلیل های فرمال زبان عرفان، به نقدهای وارد بر این پژوهش ها نیز پرداخته شده است. مهم ترین این نقدها عبارتند از: بی توجهی به تجربه عرفانی، جایگاه نامتناسب و ناموجّه تجربه و حالات عرفانی در تبیین های فرمال، تعمیم پذیرنبودنِ برخی نتایج و خلط زبان ادبی با زبان عرفان. به نظر می رسد الگوی تأویلی زبان عرفان بتواند ضمن ارائه تبیینی فرمال از زبان عرفان، بسیاری از این نقدها را نیز پاسخ دهد. در این الگو، تأویل، با چشم پوشی از ویژگی های مرسومِ هستی شناختی و پدیدارشناختیِ آن، حاصل گذر از یک بافت به بافتی نو پنداشته شده است. در متون عرفانی، این ساخت تأویلی را در ساختارها و ژانرهای مختلف می توان شناسایی کرد؛ بنابراین، این الگو را ویژگی اصلی و بنیادین زبان عرفان می توان دانست که با عناصر محتوایی سنت عرفانی نیز در پیوند است؛ بی آنکه این عناصر در تبیین های زبان شناختی و فرمال زبان عرفان نقشی الزامی داشته باشند. از جمله این عناصر محتوایی می توان به فراروی و صیرورت و گذر از ظاهر به باطن اشاره کرد که نمود زبانی خود را در الگوی تأویلی می یابند.
۲۲.

تحلیل گفتمان بازنمایی چهره حلاج در آثار خواجه عبدالله انصاری(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: حلاج انصاری تحلیل گفتمان فرکلاف نظریه لاکلو و موف زبان عرفان

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵۹ تعداد دانلود : ۱۲۰
انصاری صوفی برجسته شیوه صحو و از علمای مشهور حنبلی است. زندگی اش در اهتمام بر نوشتن حدیث، ارشاد و بدعت ستیزی گذشت. او نیز مانند دیگر صوفیان هم عصر خود چون هجویری و قشیری، در آثار خود ضمن تبیین برخی از مسائل صوفیه، آرای حلاج را نیز انعکاس داده است. هدف مقاله معرفی همین آراست. این پژوهش سعی دارد تا با تلفیقی از روش های تحلیل گفتمان سه سطحی فرکلاف و لاکلو و موف به مطالعه بازنمایی چهره حلاج بپردازد. در بخش توصیف از فرانقش ِاندیشگانی دستور نظام مند هالیدی که برای بررسی فعل ها و فرایند ها مناسب است بهره گرفته ایم. نتایج بررسی نشان می دهد که از نظرگاه یک شیخ الاسلام حنبلی، در کلام حلاج هرآنچه به رعایت حدود شریعت مربوط می شود، مورد پسند است و عدم پایبندی به ظواهر شریعت نارضایتی او را در پی دارد. بااین همه شیخ الاسلام، حلاج را مستحق آن فرجام ناگوار نمی شمارد و آن اتفاق را محصول توطئه اهل کلام می داند. از منظر گفتمان تصوف نیز نظر خواجه عبدالله درباره حلاج تقریباً با دیدگاه دیگر صوفیان اهل صحو مشترک است. وی حلاج را در سیر الی الله صادق می داند، اما آشکارکردن رازهای صوفیان در بین عوام، ناسپاسی اش نسبت به استاد و مواردی ازاین دست را نمی پسندد و بدفرجامی او را نتیجه ناسپاسی به استاد می داند.
۲۳.

واکاوی زبان عرفان و گرایش به سرّگویی مولانا در مثنوی معنوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)

کلیدواژه‌ها: مولانا زبان عرفان سرّ گویی رمز و نماد مثنوی معنوی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۷ تعداد دانلود : ۲۹
یکی از مهم ترین آموزه ها و اصول تربیتی مکاتب عرفانی و صوفیه، کتمان اسرار و پاسداشت حریم اسرار مگو است. مولانا با انتخاب تخلص خاموش در غزلیات شمس و با تأکید بر سکوت و خاموشی و دم درکشیدن در پایان هر داستان کوتاه و یا حکایات بلند در مثنوی، نام خود را به عنوان برجسته ترین پاسدار حریم رازهای عرفان ثبت می کند. وسعت دامنه تخیّل مولوی و آفاق بینش او که می تواند ازل و ابد را به هم بپیوندد، توانسته از این رهگذر ایماژی به وسعت هستی بیافریند و این مهّم سبب شده است که شعر او به لحاظ تخیّل، رنگ و بو و صبغه خاص خود را دارا باشد. در برخی اشعارش فرد در مواجه با شگردهای معمول خیال وی آن چنان در هم پیچیده می شود که به دشواری می تواند حدّ و حدودی برای فرآیند تخیّل وی تصوّر کند. در این پژوهش نگارندگان، تلاش نموده اند به شیوه توصیفی- تحلیلی و با روش کتابخانه ای، زبان عرفان و گرایش به سرّگویی مولانا در آثارش را، شناسایی و معرّفی نمایند. با بررسی اشعار مولانا می توان نتیجه گرفت که مولانا در آثارش، خودخواسته و آگاهانه از تصریح به احوال باطنی خود امتناع می کند و به همین جهت، در واکنش به این احوال، گاه در برابر این احوال سکوت می کند و گاه آن ها را بی اهمیّت به حساب می آورد؛ و گاه این احوال را در لابه لای سروده ها یا در خلال حکایات بیان می کند.