مطالب مرتبط با کلیدواژه

ژرار ژنت


۱۴۱.

تحلیل تطبیقی داستان کشته شدن افراسیاب در شاهنامه فردوسی و متون اوستایی، پهلوی، و نگاره ها بر پای نظریه ترامتنیت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ترامتنیت پیش متن بیش متن ژرار ژنت شاهنامه نگارگری افراسیاب

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶۲ تعداد دانلود : ۸۵
نظریه ترامتنیت ژرار ژنت یکی از دیدگاه های مهم در زمینه بینامتنیت است که به بررسی رابطه پیش متن (متن مرجع) با بیش متن (متن جدیدی که از متن پیشین مشتق شده است) می پردازد. در تاریخ ادبیات فارسی، شاهنامه فردوسی یکی از مهم ترین متن هایی ا ست که بحث ترامتنیت درباره آن مطرح شده است. شاهنامه هم ارتباط بینامتنی فراوانی با متون پیش از خود، به ویژه متن های اوستایی و پهلوی، دارد و هم نقش پیش متن را برای دیگر متن ها، از جمله متن های تصویری مانند نگاره ها، بازی کرده است. در این مقاله، به بحث ترامتنیت در داستانِ کشته شدن افراسیاب در شاهنامه پرداخته شده و این پرسش ها مطرح شده اند: عناصر اصلی داستان مرگ افراسیاب در شاهنامه چیست و روایت شاهنامه با دیگر متن ها درباره این داستان چه شباهت ها و تفاوت هایی دارد و از این متون چگونه به عنوانِ پیش متن در شاهنامه استفاده شده است و، از سوی دیگر، نگاره هایی با موضوعِ داستان کشته شدن افراسیاب تا چه حد از شاهنامه برگرفته شده اند؟ براساس نتایج می توان گفت که، از یک سو، متن های باستانی ایرانی، به عنوانِ پیش متن، نقش مهمی در خلق شاهنامه داشته اند و، از سوی دیگر، خودِ شاهنامه نیز، به عنوانِ پیش متن، تأثیر مهمی بر آفرینش انواع نگاره ها داشته است.
۱۴۲.

واکاوی بینامتنیت صریح و ضمنی در نمایشنامه«الحسین ثائراً و شهیداً» اثرعبد الرحمن الشرقاوی، بر اساس نظریه بینامتنیت ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: عبد الرحمن الشرقاوی الحسین ثائرا الحسین شهیداً بینامتنیت ژرار ژنت

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۳ تعداد دانلود : ۷۴
ژرار ژنت (1930/2018م) معتقد است، هیچ متنی اصیل نیست، بلکه واگویه ی متون پیشین است .او حضور عنصر یا عناصری از متون پیشین در متن حاضر را تحت عنوان بینامتنیت می داند و آن را به سه دسته صریح، غیر صریح و ضمنی تقسیم می کند. نویسندگان بسیاری با داشتن زمینه های اعتقادی جهت تعالی بخشیدن به نوشتار خود میان مطالب خویش و کتب پیشین با موضوعاتی همچون دینی و تاریخی ارتباط بینامتنی برقرار کرده اند. عبد الرحمن الشرقاوی (1921/1987م) از اهل سنت و جماعت است و نمایشنامه ی «الحسین ثائراً و شهیداً» اثر اوست که در رابطه با واقعه عاشورا است که جزء مهمی از فرهنگ شیعه می باشد. بررسی رابطه بینامتنی و اشراف نویسنده بر متون گذشته جهت بیان صحیح و به دور از اشکال در این اثر امری ضروری به نظر می رسد که این جستار با روش کتابخانه ای و با رویکرد تحلیلی-توصیفی به این مهم پرداخته است. یافته ها نشان می دهد، شرقاوی در راستای ارتقاء نوشتار خود بدون تعصب فرقه ای ، به نقل عاشورا پرداخته و از متون معتبر در جای جای اثر خود بهره جسته است تا بر وثاقت علمی و اعتبار اثر به شیوه ی آکادمیک بیفزاید او در رابطه بینامتنی با متون دینی موفق بوده ولی در بینامتنیت تاریخی چندان موفق عمل ننموده و به نظر می رسد در بیان برخی حوادث بر ذهن خود تکیه داشته است.
۱۴۳.

کاربرد دوگانه «پیرامتنیت» و «نشانه شناسی» تصویر روی جلد کتاب «ماتراه العیون»(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: نشانه شناسی پیرامتنیت ژرار ژنت تصویر روی جلد کتاب ماتراه العیون محمد تیمور

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۲ تعداد دانلود : ۴۱
ژرار ژنت با مطرح کردن مقوله پیرامتنیت، توانست تا مرزهای تحلیل و مطالعه تصویر روی جلد کتاب را به سوی آرای نشانه شناسی بکشاند تا لایه های معنایی طرح روی جلد کتاب را بازشناساند. محمد تیمور، اولین مجموعه داستان کوتاه جامعه عرب را با عنوان «ماتراه العیون» نوشت. حال مسئله آن است که ارتباط و انسجام معنایی طرح روی جلد کتاب «ماتراه العیون» با ارزیابی نشانه شناسی تا چه میزان قابلیت پیرامتنی طرح را با درون متن کتاب هموار می سازد. پژوهش حاضر بر آن است تا لایه ها و اجزای نمادین طرح روی جلد کتاب «ماتراه العیون» را به عنوان پیرامتنِ کتاب، مورد هدفِ واکاوی نشانه شناسی قرار دهد تا بتواند به درک لایه های معنایی و ارتباطی طرح روی جلد کتاب با متن داخلی و اهداف ثانوی نویسنده دست یابد و در این راستا از روش توصیفی تحلیلی  با رویکرد نشانه شناسی دیداری بهره جسته است. نتایج حاکی از آن است که پیرامتن طرح روی جلد کتاب با کاربرد رنگ ها که برجسته ترین جزء کاربردی طرح هستند، کاربرد شکلِ چشم و خطوط شکسته پشت چشم و کاربرد حرف «م» و «الف» متصل به «م» قادر بوده تا انعکاسی از عنوان کتاب و تجربیات  نویسنده باشد و به طور موازی با متن داخلی ارتباط معنایی داشته باشد.  
۱۴۴.

«خوانش تطبیقی دو نمایشنامه «سیاوش و سودابه» و« از خون سیاوش» با استفاده از نظریه تراروایت ژرار ژنت»(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: هنر-ادبیات تطبیقی ژرار ژنت بیش متنیت شاهنامه سیاوش گئورگ دارفی محمود کیانوش

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۵ تعداد دانلود : ۴۴
برگرفتگی از گذشته و بازتاب معاصر آن در متون جدید برای حفظ پیوستگی میان انسان هایی که روایت جزئی جدانشدنی از زندگی شان است، همواره و در میان تمام ملل مورد توجه بوده است. با بررسی و مطالعه تاریخ ادبیات نمایشی ایران و جهان در می یابیم که نحوه استفاده و نمود متون کهن در این آثار، غالبا از طریق اقتباس های ادبی صورت پذیرفته است. در میان متون ایرانی نیز آنچه توجه را جلب می کند، استفاده مکرر از داستان های شاهنامه و اقتباس از آنها در نگارش متون جدید است. این پژوهش به صورت موردی به مطالعه دو اقتباس صورت پذیرفته از داستان سیاوش خواهد پرداخت که کمتر مورد توجه قرار گرفته اند: سیاوش و سودابه که توسط گئورگ دارفی، نویسنده ارمنی الاصل، و از خون سیاوش که توسط محمود کیانوش، نویسنده ایرانی، به نگارش در آمده اند. این اقتباس ها به صورت انفرادی تحلیل و سپس به صورت کلی و به کمک تحلیل تراروایتی-بیش متنی ژرار ژنت مورد بررسی قرار خواهند گرفت. آنچه در انتها توجه ها را به سمت خود جلب می کند، خوانش امروزی تفاوت ها، شباهت ها و ظرفیت های دو متن فارسی و ارمنی است که با رویکردهایی مختص به خود، دست به اقتباس از متنی واحد و در قالبی واحد زده اند که نگاهی دوباره به آنها می تواند برای خلق متون جدید نیز راهگشا باشد.
۱۴۵.

کارکرد عناصر پیرامتنی در آثار داستانی لیلا صادقی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: پیرامتن لیلا صادقی ژرار ژنت بینامتنیت

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۴ تعداد دانلود : ۴۶
در میان آثار ادبی جهان، یکی از راه های  اثرگذاری بیشتر بر مخاطب، استفاده از عناصر پیرامتنی است. عناصر پیرامتنی به صورت کلاسیک چندان جدی و اثرگذار تلقی نمی شدند اما نسل جدید، نویسندگان آنها را به کار می گیرند تا  بخشی از فرایند خلق و انتقال معنا را بر عهده آنان قرار دهند. لیلا صادقی از جمله نویسندگانی است که همواره عناصر پیرامتنی را به بخش مهمی از آثار خود تبدیل کرده است، تا جایی که خوانش آثارش، بدون توجه به عناصر پیرامتنی مانند جلد، تقدیم نامه، فهرست و ... ناقص است. برای بررسی کارکرد عناصر پیرامتنی و هم چنین پاسخ به این پرسش که این عناصر، دقیقاً چه نقشی در انتقال معنا برعهده دارند، از بخشی از نظریه بینامتنیت- پیرامتنیت ژرار ژنت کمک گرفته ایم. در تکمیل نظریه ژنت، بیرک و کریس سه کارکرد برای عناصر پیرامتنی در ادبیات دیجیتال در نظر گرفته شده است: کارکرد تفسیری، کارکرد تجاری و کارکرد هدایتگری. برای پاسخ به پرسش پژوهش این سه کارکرد را نیز در نظر گرفته ایم. در این پژوهش که به روش کیفی و تحلیلی انجام شده، ابتدا داده ها بادقت گردآوری و طبقه بندی شده ، سپس براساس مبانی نظری، تلاش پژوهشگران بر یافتن یک الگوی مشترک بر مبنای نظریه معطوف شده است. در مرحله بعد، داده های مستخرج از آثار براساس نظریه تحلیل شده است. بر طبق آنچه از عناصر پیرامتنی در آثار لیلا صادقی به دست آمده، این عناصر کارکرد تکمیلی دارند؛ به این معنا که بخشی از متن اصلی بشمارمی روند و دریافت معنا، چه به لحاظ روایی و چه غیرروایی، بدون درک آنها امکانپذیر نیست. این مقاله بر آن است تا این کارکرد را که به عنوان «کارکرد تکمیلی» شناسایی می شود به عنوان مشخصه سبکی صادقی تشریح و تبیین کند.
۱۴۶.

بررسی و تحلیل فراخوانی شخصیت ها و روایات اسطوره ای-حماسی در شعر زنان افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: بینامتیت ژرار ژنت خالده فروغ لیلا صراحت روشنی لیلا کاویان شعر افغانستان

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۸ تعداد دانلود : ۵۸
اسطوره، از استعاره گونه هایی است که به دلیل برخورداری از ویژگی تکرارپذیری و ماهیت بینامتنی، همواره در آثار منظوم و منثور فارسی بازتولید شده و شاعران به یاری این عنصر تصویرساز به توسعه معنایی و زیباشناختی آثار خود پرداخته اند. شخصیت های اسطوره ای در عصر حماسی از نقش ایزدی، به شکل پهلوان حماسی درآمده و شخصیت اسطوره ای-حماسی یافته اند. به همین سبب، بسیاری از شخصیت ها و روایات حماسی پیشینه اسطوره ای دارند که در روزگار پسین از عالم اسطوره به شکل حماسه درآمده و دست خوش تغییر و دگردیسی شده اند. گستره بازتولید شخصیت ها و روایت های اسطوره ای-حماسی در شعر زنان افغانستان ایجاب می کند تا در این خصوص پژوهش شایسته انجام شود. به همین دلیل، نوشتار حاضر تلاش دارد بازتاب شخصیت ها و روایات اسطوره ای-حماسی را در شعر زنان افغانستان، با تکیه بر اشعار خالده فروغ (1351)، لیلا صراحت روشنی (1337-1383) و لیلا کاویان (1329-1376)، به روش توصیفی-تحلیلی، مبتنی بر آرای بینامتنی ژرار ژنت، بررسی و تحلیل کند. یافته های این پژوهش نشان می دهد که بانوان شاعر معاصر افغانستان عناصر اسطوره ای-حماسی را با کارکردهای الگوسازی، تقویت روحیه جنگاوری، بیان عظمت و بزرگی، توصیف و فضاسازی، توبیخ و ملامت، ایدئولوژیک، بیان اهمیت، تصویرسازی و مضمون آفرینی به گونه های تلمیحی، تشبیهی و اشاری بینامتنیت ضمنی و ارجاعِ بینامتنیت صریح بازآفرینی کرده اند. این شاعران، به یاری عناصر اسطوره ای-حماسی مفاهیم اجتماعی، ایدئولوژیک و عاشقانه را بازتاب داده، استبداد سیاسی نظام سلطنتی کشور را نکوهش و اوضاع اجتماعی در دوران جنگ های داخلی را توصیف کرده اند.
۱۴۷.

تحلیل روابط ترامتنیِ قصه روسیِ یِروسلان لازارِویچ و شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: حماسه شاهنامه یِروسلان لازارِویچ ترامتنیت ژرار ژنت

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۳ تعداد دانلود : ۲۰
ادبیات روسیه از جمله ادبیات جهان است که از دیرباز متأثّر از ادبیات مشرق زمین و به ویژه ادبیات کلاسیک ایران بوده است. یکی از آثار گران سنگ ادب فارسی که به گفته محقّقان بسیاری بر شکل گیری برخی افسانه ها، قصص و داستان های حماسی روسی تأثیر داشته، حماسه ملی ایرانیان، شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی است. از جمله این آثار، قصه روسیِ یِروسلان لازارِویچ است که ریشه در فولکلور و ادبیات باستانِ حماسیِ روسی دارد. در این پژوهش برآنیم تا به روش تحلیلِ تطبیقی و کیفی محتوا و کاربست نظریه ترامتنیت ژرار ژنت و با استفاده از روش مطالعه کتابخانه ای و اسنادی در گردآوری داده ها، به نقد مناسبات بینامتنی قصه نامبرده در مواجهه با شاهنامه بپردازیم. یافته های تحقیق حاکی از آن است که دو گونه بینامتنیت و فرامتنیت در این پژوهش بررسی پذیر نبوده و لذا، بررسی مناسبات پیرامتنی، سرمتنی و بیش متنی بر ادعای ما مبنی بر برگرفتگی قصه روسی از شاهنامه صحّه گذاشته اند. از جمله مصادیق پیرامتنی، نام اثر و نسخ خطی، آثار لوباک، کتاب ها و مقالات موجود پیرامون این قصه روسی را می توان برشمرد. همچنین، ویژگی ها و مختصات حماسی این قصه از جمله مصادیق رابطه سرمتنی بوده اند. در رابطه با بیش متنیت نیز در قصه روسی با جایگشت نثرسازی، گشتار کمّی کاهش از نوع برش و نیز گشتار کمّی افزایش از نوع انبساط روبه رو هستیم. علی رغم وجود برخی پیش متن های احتمالی از میان آثار شرقی باستان، شاهنامه را می توان پیش متن اصلی قصه یِروسلان لازارِویچ تلقی کرد.
۱۴۸.

بررسی تطبیقی ساختار روایی داستان های پرسه در خاک غریبه و سایل ملخ بر اساس نظریه ژرار ژنت(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)

کلیدواژه‌ها: ادبیات داستانی دفاع مقدس ساختارگرایی ژرار ژنت پرسه در خاک غریبه سایه ملخ

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶ تعداد دانلود : ۲۳
آن چنان که هر انقلاب و تحول اجتماعی در همه ساحت ها تأثیر می گذارد و جامعه را به نگاه، اندیشه و روش های تازه می کشاند، انقلاب اسلامی و جنگ هشت ساله ایران با عراق، ادبیات انقلاب اسلامی را رقم زد؛ به طوری که با شروع جنگ، ادبیات داستانی جنگ نیز شکل گرفت. رمان های «پرسه در خاک غریبه» و «سایه ملخ» از آثار مطرح این برهه تاریخی است که در این پژوهش با هدف بررسی بینش نویسندگان این آثار متناسب با مؤلفه های ساختارگرایانه ژرار ژنت مورد مقایسه و تحلیل قرار می گیرند. این امر با بررسی اسنادی، روش گردآوری اطلاعات کتابخانه ای و روش توصیفی–تحلیلی به انجام رسیده است. پژوهش حاضر نشان می دهد که هر دو رمان اگر چه در فضا و مکانی متفاوت نوشته شده اند، اما بر اسلوب نوشتاری واقع گرا و بر پایه پنج مؤلفه ساختار روایی ژرار ژنت یعنی؛ نظم و ترتیب، تداوم روایت و تکرار (بسامد)، وجه (حالت) و لحن (صدا) استوارند. اگرچه در نگاه و زاویه دید هر دو نویسنده تفاوت هایی دیده شده است، اما در نهایت هر دو نویسنده از نظر الگوی ساختاری در راستای مفاهیم جنگ و دفاع مقدس بر محوریت سه مؤلفه ساختار روایی مقدمه جنگ، بدنه جنگ و پیامدهای جنگ تمرکز داشته اند.
۱۴۹.

تحلیل گفتمان روایی« إمرأه عند نقطة الصفر» نوال السعداوی و « طوبی و معنای شب» شهرنوش پارسی پور بر اساس نظریه ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تحلیل گفتمان روایی ژرار ژنت نوال السعداوی شهرنوش پارسی پور ادب معاصر عربی ادب معاصر فارسی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۸ تعداد دانلود : ۳۹
تحلیل گفتمان روایی یکی از شیوه های بررسی ساختاری داستان است که با تکیه بر توضیح و تفسیر راههای پرداخت روساخت یک متن روایی، راه را برای کشف معنا و مفهوم پنهان نویسنده فراهم میآورد. دو داستان« إمرأه عند نقطه الصفر» نوال السعداوی و « طوبی و معنای شب» شهرنوش پارسی پور ، دارای زبان و سبک زنانه هستند و هر دو نویسنده سعی کرده اند با تمرکز بر شخصیت زنان در داستان خود، نوع نگرش زنان به جامعه را نشان دهند. این مقاله سعی دارد تا با بررسی تطبیقی این دو داستان، و ترسیم تکنیکهای گفتمان روایی آنها، علاوه بر کشف الگوی ساختاری، به معنا و مفهوم پنهان در متن نیز دست یابد. روش پژوهش، تحلیلی توصیفی بوده و با استناد به منابع کتابخانهای و مطالعه موردی نمونه های داستانی دو نویسنده، به ترسیم تفاوتها و شباهتهای این دو داستان بدون توجه به بحث تأثیر و تأثرپرداخته است. در پایان مشخص شد که هر دو داستان صرف نظر از مکاتب مختلف، در کنارشباهت محتوایی، از منظر ساختاری قابلیت بررسی بسیاری از منظر تحلیل گفتمان روایی را دارند. بازگشتهای زمانی، تکرار، وقفه توصیفی، خلاصه، کانون بیرونی، راوی دانای کل، کانونی سازی دوگانه و عنصر گفتگو از مهمترین تکنیکهای روایی این دو داستان است. داستان شهرنوش پارسی پور بر آشفتگی ذهنی و روحی شخصیت اصلی استوار است، اما داستان السعداوی ، از حدت و صراحت لهجه استواری شخصیت اصلی داستان حکایت دارد.زن و چالش های جنسیتی موجود در بستر فرهنگی تقریبا مشابه، هر دو داستان را به نمونه های ارزنده ای تبدیل نموده است.
۱۵۰.

زمان روایی در داستان دژ هوش ربا بر اساس نظریه ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: روایت شناسی ژرار ژنت زمان مولوی مثنوی مولوی دژ هوش ربا

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۹ تعداد دانلود : ۲۱
در این مقاله، زمان روایی در داستان «دژ هوش ربا» اثر مولانا جلال الدین از دیدگاه ساختاری و روایی بررسی می شود. زمان در این اثر از یک سو به عنوان جزئی بنیادین و ازسوی دیگر، به عنوان ابزاری اکتسابی است که راوی برای شکل دهی به روایت از آن استفاده می کند. هدف این پژوهش تحلیل زمان روایی در روایت مذکور و ارتباط آن با جنبه های داستانی، فلسفی و اخلاقی است. بررسی زمان روایی در این داستان به درک بهتر نحوه روایت پردازی مولانا توسط مخاطب کمک کرده و ارتباطی میان رشته ای در حوزه های ادبی و هنری برقرار می سازد که تأثیرات قابل توجهی برای مخاطب دارد. این پژوهش با استفاده از نظریه ژرار ژنت درزمینه زمان روایی و با رویکرد کیفی و توضیحی انجام شده و در برخی موارد روش کمی نیز به کار گرفته شده است. از مهم ترین یافته های این پژوهش، فراوانی آشفتگی زمان در داستان، تغییرات پیوسته در مدت و سرعت روایت، افزایش شتاب منفی در مقابل شتاب مثبت، و کاربرد بسامد مکرر و بازگو در فرایند روایتگری است. مولانا با استفاده از الگوهای زمانی نظیر تکرار و عدم ترتیب خطی رویدادها، تداوم زمان و دیگر الگوها، مسئولیت خود را در هدایت مخاطب به معارف دینی و عرفانی به عهده دارد. در طول داستان، مولانا با کشش زمان و دیالوگ های عرفانی میان شخصیت ها، و با ایجاد جذابیت و معناآفرینی رویدادها در طول زمان، داستان را به ابزاری برای آموزش مفاهیم تعلیمی و تربیتی و بستری برای تفکر تبدیل کرده است.
۱۵۱.

نقش بینامتنی حکمت های امام علی(ع) در ساختار ادبی و تعلیمی قابوس نامه بر اساس نظریه ژرار ژُنت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: امام علی (ع) حکمت قابوس نامه ژرار ژنت

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸ تعداد دانلود : ۱۶
آموزه های حکیمانه امام علی(ع) همواره در ادبیات فارسی مورد استفاده شاعران و نویسندگان بوده است. عنصرالمعالی نیز با اتّکا به دانش گسترده خود از فرهنگ و تمدّن اقوام مختلف و آبشخورهای دینی، مجموعه ای بسیار غنی از امثال و حکم، بویژه حکمت های علوی را به تناسب موضوعات و ابواب قابوس نامه، به زبانی ساده و جذّاب استفاده کرده است. همین تنوّع فکری، فرهنگی و ادبی به همراه صمیمیّت فروتنانه نویسنده کتاب، از دلایل اقبال اقشار و اقوام مختلف به این کتاب بوده است. اشتمال بر امثال و حکم و تمثیلات به عنوان بخشی از پیکره زبانی، فرهنگی، تمدّنی و دانش دایره المعارفی مخاطب، ارزش ادبی بالا و کثرت مخاطبان را برای کتاب قابوس نامه درپی داشته است. این مقاله به روش توصیفی-تحلیلی به مطالعه قابوس نامه در پرتو آموزه های تربیتی امام علی(ع) و نظریّه ژرار ژنت پرداخته، به این نتیجه رسیده است که کاربستِ آموزه های جهانشمول آن حضرت به دلیل حیثیّت والای فرمی و محتوایی، جنبه اقناعی و ترغیبی بالایی را برای قابوس نامه به ارمغان آورده است. بسامد بالای موضوعاتی چون عدالت، سیاست، اقتصاد، برنامه ریزی، رعایت ارزش ها و حقوق انسانی نشانگر تأثیر ابعاد گسترده آموزه های آن حضرت در تکوین دیدگاه ادبی-تعلیمی عنصرالمعالی به طریق بینامتنیّت است. جامعیّت موضوعی، مضمونی و تربیتی قابوس نامه نیز متأثّر از جامعیّت آموزه های امام علی(ع) است.
۱۵۲.

بررسی و تحلیل کارکردهای گفتمان روایی در رمان «باب الطباشیر» اثر احمد سعداوی (بر اساس نظریه گفتمان روایی ژرار ژنت)

کلیدواژه‌ها: روایت شناسی گفتمان روایی ژرار ژنت احمد سعداوی باب الطباشیر

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵ تعداد دانلود : ۷
تحلیل گفتمان روایی با رویکردی کل گرایانه یکی از شاخه های تحلیل گفتمان است. روایت از جمله عناصر مهم و اصلی در نقل داستان یا بیان حادثه به شمار می رود. در این میان ژرار ژنت نظریه پرداز ساختارگرای فرانسوی از نظریه پردازان مطرح است. این پژوهش سعی دارد محتوای رمان «باب الطباشیر» اثر احمد سعداوی رمان نویس عراقی را در قالبی ساختار محور و با تأکید بر مهمترین مباحث گفتمان روایی مورد اشاره ژنت مورد بررسی و مطالعه قرار دهد. هدف اصلی در این جستار، بررسی سه عنصر زمان، وجه و لحن به عنوان تکنیک های روایی است و همچنین کارکرد آن ها در به تصویرکشیدن بی هویتی علی ناجی، سختی ها و مشکلات لیلا حمید و دنیای مردم کنونی عراق و ظهور علی ناجی به عنوان منجی در برابر مردم عراق با تکیه بر طلسم های سومری هفتگانه در قالب یک داستان سورئالیستی - تخیّلی است تا علاوه بر کشف تکنیک های روایی آن، خواننده را با تفکر نویسنده در باب هویتِ علی ناجی، مشکلات لیلا حمید و مردم عراق و موضع گیری آن ها در برابر محدودیت های زندگی شخصی و اجتماعی آشنا سازد. روش کار در این پژوهش توصیفی تحلیلی بوده و با تمرکز بر کتاب ژنت سعی شده است تا به این پرسش پاسخ داده شود که گفتمان روایی تا چه میزان توانسته است در انعکاس درگیری های ذهنی نویسنده در باب هویتِ اصلیِ علی، مشکلات لیلا و مردم عراق و منجی گری علی ناجی موفق عمل کند؟ زمان پریشی، ایجاد پرش ها و وقفه های داستانی،کانونی سازی دوگانه، پررنگ یا کم رنگ ساختن نقشِ علی ناجی در مواضع مختلف رمان، و حرکت زمانی برای رسیدن به نوعی همزمانی بین رمان و فعل روایت از مهمترین تکنیک های روایی است که در این رمان مورد استفاده قرارگرفته اند.
۱۵۳.

خوانش ساختار زمانمندی در رمان «الجنّیه» غازی قصیبی (بر اساس نظریه زمان ژرار ژنت)

کلیدواژه‌ها: رمان معاصر روایت شناسی نظریه زمان روایی ژرار ژنت غازی قصیبی رمان الجنیه

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶ تعداد دانلود : ۷
زمان در روایت یکی از مؤلفه های اساسی و جدایی ناپذیر است که خط سیر روایت بر اساس آن پیش می رود. با تجسّم زمان در داستان، می توان به درک بهتری از ساختار زمان و اهمیت آن در روایت های داستانی دست یافت. در دهه های اخیر، این مقوله توجه بسیاری از پژوهشگران را به خود جلب کرده است، که از جمله آنها می توان به ژرار ژنت، منتقد ساختارگرای فرانسوی، اشاره کرد. او میان زمان متن و زمان داستان تمایز قائل شده و آن را به سه جزء تقسیم می کند: نظم، تداوم و بسامد. پژوهش حاضر با رویکرد توصیفی و تحلیلی، به نقد و بررسی مؤلفه های زمان مندی روایی در رمان «الجنّیه» غازی قصیبی بر مبنای نظریه ژرار ژنت می پردازد. از مهم ترین یافته های این جستار می توان به این نکته اشاره کرد که غازی قصیبی با قرار دادن طرح روایت در ساختاری غیرخطی و به کارگیری تکنیک هایی چون ترتیب، تداوم و بسامد، توانسته است داستانی چندلایه با مضامینی بی سابقه خلق کند. این تکنیک ها نقش های کلیدی در شکل گیری ساختار رمان ایفا کرده اند. زمان پریشی با دو حالت گذشته نگر و آینده نگر اهمیت بالایی در معرفی شخصیت های جدید، آشنایی با پیشینه آنان، کشف ماهیت تعاملات شخصیت ها و حرکت بخشی به سیر حوادث داستان ایفا کرده و خواننده را برای پیگیری تحولات آتی تحریک می کند. مقوله تداوم زمان نیز با شکل های گوناگون از جمله درنگ، حذف، خلاصه و صحنه نمایشی، در تسریع یا کندی سرعت حوادث و به تصویر کشیدن ایدئولوژی شخصیت ها مؤثر بوده است. همچنین، بسامد تک محور در مقایسه با دیگر انواع بسامد، در این رمان از گسترش بالایی برخوردار است و این امر نشان دهنده تنوع روایتی و عمق معنایی اثر است.