۲.
کلیدواژهها:
عبدالله العروی بحران شناسی استعمار سنت گرایی انقلاب ملی
مقدمه و اهداف: عبدالله عروی، اندیشمند پرآوازه مراکشی و یکی از مهم ترین منتقدان فکری جهان عرب معاصر، با ترکیب تحلیل تاریخی، مارکسیسم فرهنگی و نقد سنت، به بررسی بحران های اساسی جوامع عربی-اسلامی پرداخته است. شکست اعراب در جنگ 1967 با اسرائیل افزون براینکه شکستی نظامی محسوب می شد، بحرانی هویتی را نیز نمایان کرد و عروی را به تأمل مجدد درباره ماهیت این بحران و راه های برون رفت از آن سوق داد. به باور او، جوامع عربی نه تنها گرفتار عقب ماندگی ساختاری و وابستگی به غرب هستند، بلکه در عرصه شناختی و هویتی نیز با نوعی انحطاط عمیق دست به گریبان اند. این مقاله، با بهره گیری از مدل چهارمرحله ای توماس اسپریگنز که شامل مشاهده بحران، تحلیل ریشه های آن، تصویرسازی جامعه ای مطلوب و ارائه راه حل است، اندیشه سیاسی عروی را بررسی می کند. این روش به جای قضاوت ایدئولوژیک، بر فهم منطق درونی اندیشه های سیاسی تمرکز دارد و بر این باور است که هر ایدئولوژی، حتی اگر از بیرون غیرعقلانی جلوه کند، در ذات خود دارای یک ساختار عقلانی است. هدف این پژوهش بررسی نظام مند اندیشه عروی با هدف شناسایی بحران اصلی، دلایل شکل گیری آن، ویژگی های جامعه ایدئال مورد نظر او و راهکارهای پیشنهادی برای برون رفت از این بحران است.روش: این پژوهش با رویکردی کیفی و تحلیلی- نقدی انجام شده است و از الگوی چهارمرحله ای توماس اِی. اسپریگنز در کتاب فهم نظریه های سیاسی (1990) بهره می گیرد. رویکرد پژوهش، زمینه گرایانه است و برخلاف روش متن گرایانه معتقد است اندیشه سیاسی نمی تواند از بستر تاریخی، اجتماعی و فرهنگی جدا شود. این روش، تفکر سیاسی یک اندیشمند را در چهار مرحله منطقی بررسی می کند: 1. مشاهده بحران: شناسایی مشکل اصلی که متفکر با آن روبه روست؛ 2. ریشه شناسی: بررسی علل تاریخی، ایدئولوژیک و ساختاری بحران؛ 3. ترسیم جامعه مطلوب: تجسم جامعه ای عادلانه، آزاد و مستقل؛ 4. ارائه راه حل: ارائه راهکارهای عملی و نظری برای رسیدن به جامعه مطلوب.نتایج: یافته های این پژوهش نشان می دهد که براساس رویکرد اسپریگنز، نقطه آغاز تفکر سیاسی زمانی است که فرد بی نظمی و بحران در فضای اجتماعی-سیاسی را درک می کند. برای عروی، شکست اعراب در جنگ 1967 با اسرائیل به عنوان نقطه عطفی در شکل گیری اندیشه هایش مطرح است. این شکست نه تنها یک ناکامی نظامی بود، بلکه به بحران هویتی عمیقی دامن زد و پرسش های بنیادی درباره «کیستی»، «جایگاه» و «آینده» جوامع عربی در نظام جهانی را برانگیخت. عروی این وضعیت را فراتر از یک مسئله سیاسی یا نظامی تلقی کرده و آن را نتیجه انحطاط درونی و عقب ماندگی ساختاری می داند؛ شرایطی که با نفوذ استعمارگرایی غربی شدت گرفته است. به باور او، جوامع عربی صرفاً در زمینه های اقتصادی و نظامی ضعف ندارند، بلکه در ابعاد فکری و هویتی نیز با مشکلات بنیادین و بیماری های ساختاری مواجه هستند.در مرحله دوم، عروی ریشه بحران هویت را حاصل ترکیبی از عوامل تاریخی و ساختاری می داند. نخستین عامل را استعمار معرفی می کند؛ نیرویی که نه تنها سرزمین ها را اشغال کرد، بلکه بر ذهنیت جوامع نیز تأثیر عمیقی گذاشت. وی در کتاب تاریخ مغرب بیان می کند که نادیده گرفتن ادبیات استعماری، سد بزرگی بر سر فهم دقیق از خود و تاریخ به شمار می رود. استعمار از طریق تحمیل زبان، قوانین و فرهنگ غربی، هویت بومی را تضعیف کرده و جوامع را به سوی وابستگی فرهنگی کشانده است. عامل دوم، سنت گرایی و سلفی گرایی است. عروی این جریان را به عنوان یک پدیده تاریخی می بیند که با تکیه بر گذشته گرایی و تفسیر ایستا از اسلام، به ایدئولوژی ای محدودکننده تبدیل شده و مانعی بر سر راه نوآوری و مدرنیته ایجاد کرده است. او تأکید می کند بازگشت به سنت نوعی عقب گرد است، نه مسیری برای آزادی. سومین عامل، نظام های سیاسی استبدادی است که از ترکیب سنت با وابستگی به سرمایه داری جهانی مشروعیت سازی می کنند. این نظام ها با تکیه بر حمایت قبایل بزرگ و طبقه حاکم، منافع خود را بر نیازهای مردم ترجیح داده و فضایی را ایجاد کرده اند که نقدپذیری و تولید دانش مستقل را سرکوب می کند. درنتیجه، زمینه برای شکل گیری هویتی خودآگاه و برآمده از درون جامعه از میان برداشته می شود.در مرحله سوم، از نگاه عروی، جامعه ایدئال جامعه ای است که برپایه آزادی، برابری کامل و استقلال فردی و ملی بنا شده و از الگوی مدینه پیامبر الهام گرفته باشد. او میان اسلام متعالی، که نماینده دوران پیامبری و اسلام اولیه است، و اسلام تاریخی که در گذر زمان به ابزاری در خدمت حکام و طبقه علما تبدیل شده تمایز قائل می شود. آرمان عروی، جامعه ای بدون سلسله مراتب دینی و سیاسی، فارغ از استبداد و بهره وری ناعادلانه است؛ جایی که حقیقت بدون هیچ اجباری پذیرفته می شود و فرد به کمک شهود عقلانی و فطرت خود آن را می یابد. چنین جامعه ای فاقد قوانین عشیره ای است که فرد را وابسته به قبیله می کند؛ در مقابل، قانون مدنی-سیاسی حاکم است که از حقوق فردی و دستاوردهای اکتسابی حمایت می کند.در مرحله آخر، راه حل پیشنهادی عروی برپایه یک انقلاب ملی فراگیر استوار است که در سه عرصه اساسی یعنی فکری-فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی شکل می گیرد. باوجوداین، نیروی محرکه اصلی این انقلاب نه طبقه کارگر، بلکه خرده بورژوازی ملی است؛ گروهی که شامل روشنفکران، معلمان، دهقانان و صنعتگران فقیر می شود. به دیدگاه او، این طبقه به دلیل موقعیت ویژه اجتماعی خود قادر است تغییرات بنیادین را از درون جامعه به وجود آورد. عروی برای تحقق این انقلاب از رویکرد ساخت گشایی بهره می گیرد که در تضاد با روش تکوینی قرار دارد. برخلاف روش تکوینی که تاریخ مندی جریان های فکری را دنبال می کند، روش ساخت گشایی به تحلیل عناصر بنیادی ایدئولوژی ها و بازگشت به سرچشمه های شناختی تمرکز دارد. به باور او، تنها از طریق خودانتقادی و بازسازی خلاقانه در بنیان های شناختی است که می توان تحولی اصیل و پایدار ایجاد کرد. در این میان، تصوف جایگاهی ویژه در اندیشه عروی دارد. او تصوف را فراتر از یک مسیر عرفانی می بیند و آن را یک تمرین روحی و ابزاری برای مقاومت معنوی قلمداد می کند. در شمال آفریقا، تصوف با پالایش قلب و ذهن از تأثیرات بیرونی، راهی برای دستیابی به آزادی معنوی و مقابله با استبداد فراهم می آورد. عروی همین روحیه مقاومت را در گروه هایی مانند خوارج و چادرنشینان مشاهده می کند؛ افرادی که باوجود محرومیت های مادی از ارزش های اخلاقی والا و شجاعت فردی برخوردارند.نتیجه گیری: درنتیجه، اندیشه عروی نه بازگشت به سنت، نه تقلید از غرب، بلکه نقد بنیادی از درون را راهگشا می داند. او با ترکیب مارکسیسم فرهنگی و تحلیل تاریخی، جامعه ای را ترسیم می کند که در آن فرد با آزادی معنوی و شجاعت اخلاقی، نه تنها در برابر استبداد مقاومت می کند، بلکه هویت متمایز بومی خود را نیز نمایندگی می کند. این پژوهش نشان می دهد که اندیشه عروی، باوجود چالش های عملیاتی، چهارچوبی نظری غنی برای بازاندیشی درباره آینده جوامع عربی- اسلامی ارائه می دهد.تقدیر و تشکر: مقاله از تلاش های بی دریغ سردبیر محترم فصلنامه و داوران ارجمند که پیشنهاد های ارزشمندشان نگارندگان را در انجام این پژوهش یاری رساندند، صمیمانه سپاسگزار هستند.تعارض منافع: نویسندگان مقاله هیچ گونه تعارض منافعی در انجام این پژوهش ندارند.