فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۵۰۱ تا ۱٬۵۲۰ مورد از کل ۴٬۰۵۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
امروزه اثبات اینکه بسیاری از آموزه های علوم انسانی مدرن، با آموزه های اسلامی ناسازگار است و تحول در این علوم، امری ضروری است، کار دشواری نیست. آنچه دشوار است تبیین این نکته است که چگونه می توان این تحول را، نه با نگاه خام و گذاشتن چند آیه و روایت در کنار متون جدید، بلکه با استمداد از علوم و اندیشه های اسلامی ای که حاصل قرن ها تلاش علمی اندیشمندان مسلمان بوده و در تعاملی پویا با اندیشه های معاصر، رقم زد. اگرچه این تحول بخشی نیازمند استمداد از بسیاری از دانش های سنتی مسلمانان است، اما هدف مقالهٔ حاضر، این است که فقط شیوه و میزان کمک «فلسفهٔ اسلامی موجود» به تحول آفرینی در علوم انسانی مدرن را مورد بحث قرار دهد.
در طبقه بندی های سنتی علوم، به دلیل پذیرش ماهیت سلسله مراتبی دانش ها، «فلسفهٔ اولی» مادر علوم شمرده می شد، و به لحاظ معرفت شناختی، شایستگی این را دارد که پشتوانهٔ تمام علوم دیگر قرار گیرد. با انحطاط مابعدالطبیعه در دوران جدید و القای بن بست در عرصه وجودشناسی، فلسفه به مثابهٔ علم وجودشناسی رسما کنار زده شد، و تقدم فلسفه بر سایر علوم زیر سؤال رفت؛ اما در پس پرده، وجودشناسی ماتریالیستی زیربنای علوم گردید و با غلبه یافتن پیش فرض هایی همچون مادی و متباین دانستن وجود انسان ها و کنار گذاشتن مبحث علیت غایی در تحلیل واقعیات انسانی، استقلال و اصالت فلسفی بسیاری از مباحث علوم انسانی زیر سؤال رفت و فضای قراردادانگاری و تبعیت از اعتباریاتِ بی ضابطه غلبه یافت و مباحث این دسته از علوم، به یک سلسله مباحث حسی و قراردادی آمیخته با پیش داوری های ماتریالیستی در باب ماهیت انسان، فروکاسته شد.
این مقاله می کوشد با تبیین الگوی مطالعه وجودشناختی در بررسی امور خاص، نشان دهد که چگونه «وجودشناسی مضاف» می تواند الگوی موجهی برای تحقیق در عرصهٔ «فلسفه های مضاف» (فلسفه روان شناسی، فلسفهٔ اقتصاد، و...) باشد؛ و نیز اینکه چگونه تحول آفرینی در علوم انسانی مدرن، نیازمند بهره مندی از چنین «فلسفه های مضاف» ی است. همچنین با نشان دادن مصادیقی از تحقق یافتن چنین وجودشناسی های مضافی در تاریخ اندیشهٔ اسلامی، و ارائه مصادیقی از ورود این گونه مباحث در نقد و اصلاح علوم انسانی جدید، امکان عملی چنین الگویی را آشکارتر سازد.
فلسفه برای کودکان (P4c): مضامین فلسفی در داستان های متون کلاسیک ادب فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی مضامین فلسفی داستان های متون کلاسیک ادب فارسی به قصد استفاده در برنامه فلسفه برای کودکان است که با روش پژوهش فلسفی و استنتاج منطقی انجام شده است. برای این منظور نخست به برنامه فلسفه برای کودکان از منظر لیپمن و چگونگی توسعه آن و نیز توفیق لیپمن در گسترش برنامه فلسفه برای کودکان و پیدایش رویکردهای مختلف پرداخته شد، آنگاه نشان داده شد هر کدام از رویکردها به فلسفه برای کودکان به جنبه خاصی از فلسفه تاکید دارد. بدین ترتیب با توجه به نگاه کل گرایانه و با عنایت به ساحت های فلسفه، مسائل اساسی فلسفه در سه قلمرو هستی-شناسی، شناخت شناسی و ارزش شناسی مشخص و در هر قلمرو سوالات مهمی طرح و برای هرکدام از سوالات نمونه داستانی از متون کلاسیک ادب فارسی ارائه شده است. نتایج نشان داد که: فراهم نمودن محتوایی فلسفی متناسب با فرهنگ بومی برگرفته از متون کلاسیک ادب فارسی و بازنویسی آن ها متناسب با سن کودکان به عنوان رویکردی کل گرایانه که در آن به ابعادی چون؛ فرایند تفکر، محتوای فلسفی، غنای ادبی و فرهنگ وابستگی توجه داشته باشد، امکان پذیر است.
رابطة علت و معلول در دیدگاه سهروردی و ملاصدرا؛؛ شباهت ها و تفاوت ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه اشراق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی علت و معلول
دیدگاه سهروردی با ارائة تفسیر و تبیین جدیدی از علیت مورد استقبال متفکران پس از وی قرار گرفت. اما طرح دیدگاه ملاصدرا پس از سهروردی نقطة عطف دیگری در تاریخ فلسفه به شمار می آید و زیربنای تأملات بعدی محسوب می شود. سهروردی اگرچه رابطة عمیق تری بین علت و معلول نسبت به دیگر فلاسفه در نظر می گرفت، اما به عقیدة او باز هم برای معلول می توان هویتی مستقل از علت در نظر گرفت. اما از نظر ملاصدرا چنین استقلالی هم مورد اشکال است. عقیدة ملاصدرا در خصوص رابطه بین علت و معلول متأثر از اندیشة سهروردی است، اما با مبانی خاص وی، تفسیر جدیدی می یابد و شکل متفاوتی به خود می گیرد. اصالت وجودی بودن ملاصدرا و یگانه دانستن حقیقت وجود در عین داشتن مراتب شدید و ضعیف از دلایل متفاوت بودن و در عین حال متکامل تر بودن اندیشة صدرا نسبت به سهروردی است.
خواجه نصیرالدین طوسی و سطوح سه گانة کلامی، فلسفی و عرفانی در اندیشة او
حوزههای تخصصی:
خواجه نصیرالدین طوسی در زمرة بزرگ ترین و پرنفوذترین عالمان مسلمان سدة هفتم هجری به شمار می رود. بخش عمده ای آثار وی ناظر به آثار و آراء فخرالدین رازی و در دفاع از فلسفه و ارائة کلامی درست و متین تدوین شده است. خواجه علاوه بر کلام و فلسفه، آثار عرفانی نیز دارد. مشکل مطالة آثار وی این است که گاه وی در کلام به مطالبی معتقد شده و در فلسفه از آنها دست برداشته است. وی همچنین با پذیرش محوری ترین آموزة عرفان اسلامی، از سطح فلسفة رایج نیز گذشته است. برخی معتقدند که خواجه نصیر نیز مانند عده ای دیگر از اندیشمندان، دچار تحوّل فکری شده و این اختلاف ها مربوط به دوران های گوناگون فعالیت علمی و معرفتی وی بوده است. این مقاله نشان می دهد که خواجه نصیر هم زمان همة این سطوح اندیشه را داشته است و نمی توان او را دچار تحوّل فکری دانست. درحقیقت، سه سطح طولی اندیشه خواجه، به ترتیب عبارتند از: کلام، فلسفه و عرفان. در این مقاله، با ارائة نمونه هایی، وجود این سه سطح در کار وی، اثبات شده است.
بررسی صفت علم به ذات حق تعالی از دیدگاه فلوطین و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم پساارسطویی افلوطین و نوافلاطونیان (3 و 4 ب.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی الهیات فلسفی
ارزش ذاتی طبیعت در نگاه صدرالمتألهین شیرازی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
بحث «اخلاق محیط زیست»، از مباحثی است که در دوران ما توجه بسیاری از فیلسوفان را به خود جلب کرده است که در آن از شناخت طبیعت از سوی انسان و رابطه انسان با محیط زیست و احساس مسؤولیت نسبت به آن، سخن به میان می آید. در این مقاله به این سؤال پاسخ داده می شود که آیا طبیعت دارای ارزش ذاتی است یا ارزش آن غیری است؛ یعنی طبیعت از این جهت ارزش دارد که در خدمت مصالح و منافع انسان است و همچنین آیا طبیعت دارای ارزش واقعی مستقل از ذهن انسان است یا انسان است که برای آن ارزش قائل است و صرف نظر از ارزش گذاری انسان، فاقد ارزش است؟
صدرالمتألهین بر اساس مبانی فلسفی خود، به لحاظ این که جهان را مخلوق خدایی می داند که از اسمای حسنا و صفات علیا برخوردار است، به ویژه با عنایت به حکمت و عدالت الاهی، نظام هستی را نظام احسن می خواند و این نظام احسن صرف نظر از آنکه در خدمت انسان باشد، دارای ارزش ذاتی است. افزون بر آن، چون سراسر عالم مظاهر صفات و اسمای خدای متعال است، سزاوار است که آدمی به تمامی موجودات به عنوان مظاهر و تجلیات اسمای حسنای خدا محبت کند. زیرا جملگی آنها پرتوی از آثار قدرت حق و از انوار وجود مطلق او است و مقتضای محبت به آنها حاکی از ارزش ذاتی آنها است.
برون رفت از اشکال ربط سیال به ثابت از منظر ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اشکال ربط سیال به ثابت از پیچیده ترین مسائل فلسفة اسلامی می باشد. ملاصدرا همچون فلاسفة قبل از خود به حل این معضل پرداخته است. صدرا جواب های متعددی به این اشکال داده است. پاسخ اول ملاصدرا عبارت است از این که، تغیّر، علتی سوای وجود شیء، نمی خواهد. زیرا تغیّر، ذاتی شیء می باشد و ذاتی هم علت ندارد. پاسخ دوم بدین نحو است که، بر اساس تقسیمات وجودی، هر قسمی فی نفسه ثابت می باشد، ولی در مقایسه اقسام با یکدیگر، ثبات و سیال شکل می گیرد و آنچه که علت افاضه می کند شیء فی نفسه می باشد. در این مقاله به نقد و بررسی این دو پاسخ پرداخته می شود و در ادامه مبانی حرکت از منظر صدرالمتألهین مطرح می شود. سرانجام بر اساس این مبانی، دو پاسخ نهایی می توان مطرح کرده: بنابر اصالت وجود، افراد ماهیت در خارج به نحو بالقوه و به وجود جمعی موجود هستند. بنابراین، آنچه که در خارج تحقّق دارد و بالطبع معلول واقع می شود یک فرد می باشد نه افراد بالفعل؛ براساس حرکت جوهری، هر موجود مادی، دارای یعد چهارمی است. شکل گیری حرکت در ذهن انسان، به خاطر عدم ادراک ذهنی بعد چهارم شیء می باشد. علل مجرده که احاطة علمی بر اشیاء مادی مادون خود دارند، بعد چهارم شی را نیز درک می کنند. پس اشیا مادی نسبت به ذهن انسانی متحرک می باشند ولی نسبت به علل مجرده عین ثبات و سکون می باشد. با این مبنا، تناقض ظاهری بین دو نظریه ثبات و سیلان عالم ماده از منظر ملاصدرا، برطرف می شود
بررسی تطبیقی رابطه وجودی انسان با عالم از دیدگاه هایدگر و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از نظر هایدگر، نحوه وجود انسان بهگونهای است که در بیرون از خویش قیام دارد. لذا هایدگر با عنوان دازاین از آن یاد میکند. از دید هایدگر همین نحوه وجود استعلایی انسان که ریشه در برونخویشیهای سهگانه دازاین در امتدادهای سهگانه زمانی دارد، بنیان رابطه ناگسستنی بین ساختار وجودی انسان و عالم است. با نگاهی عمیقتر به فلسفه ملاصدرا میتوان به این نتیجه رسید که این نحوه وجود استعلایی (برونخویشی) ریشه در حالتی تناقضآمیز در وجود انسان دارد. انسان موجود محدودی است که واجد نوعی التفات و تعلق وجودی به وجود نامحدود و بینهایت است. لذا همواره در تلاش است تا با تقرب به آن حقیقتِ مطلق، وجود خویش را معنا بخشد. به عبارت دیگر، در وجود انسان قوا و استعدادهای نامحدودی است که با رسیدن به فعلیت معنا مییابد، و عالم، افق یا عرصهای است که در آن فعلیتهای مختلف بهنحو تفصیلی ظهور مییابند. همین التفات و تعلق وجودی به غیر، بنیان رابطه ناگسستنی انسان با عالم است.
معاد صدرایی و ریشه های عرفانی آن
حوزههای تخصصی:
صدرالمتألّهین تبیین عقلی معاد جسمانی را بر اصول و مقدّماتی همچون اصالت وجود، تشکیک در وجود، حرکت جوهری، تجرّد خیال و قیام صدوری صور خیالی به نفس مبتنی می کند. اگرچه در کنار هم چیدن این مقدّمات و استنتاج معاد جسمانی از آن ها ابتکار و ابداع ملاصدرا بوده، اما به تصریح خود وی، بسیاری از این مقدّمات را از متفکران پیشین و به ویژه عارفان الهام گرفته است. این مقاله پس از تحلیل معاد صدرایی بر اساس اصول مزبور، پیشینة این اصول و مقدّمات را در آثار عرفانی قبل از صدرا بررسی می کند.
تأملات فلسفی در آسیب شناسی نفس با تکیه بر آراء ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
باتوجه به مبانی فلسفی ملاصدرا می توان به آسیب شناسی نفس آدمی پرداخت. وی معتقد است بین وجود و علم رابطه تساوی وجود داشته و در مورد انسان که در رابطه با وجود مطلق، دچار فقر و ضعف هستی می باشد طبیعتاً دچار ضعف در ناحیه علم بوده و درنتیجه می توان جهل و غفلت را در وجود آدمی به عنوان یک عامل آسیب به شمار آورد. در این پژوهش شش مقوله جزء مولفه های اساسی در تبیین آسیب شناسی روانی انسان به جهت رسیدن به آرامش روانی و تعادل وجودی می باشد. که عبارتند از: سیر تکوینی نفس و رسیدن به مرتبه تعقل، ارتباط خود با خود، ارتباط خود با مبدأ هستی، ارتباط خود با جهان، ارتباط خود با دیگران.
در تبیین مسئله به این نتیجه می رسیم که هویت و نفس انسان سیر رو به تکامل به علاوه هویت انسان جوهری قدسی از سنخ ملکوت است در تبیین آسیب شناسی روانی نفس می توان گفت آفات انسانی مربوط به ضعف عقل و تفکر است و فقدان آن سبب مهم ترین آسیب ها ازجمله جهل نسبت به معرفت و انحراف از حقیقت می شود.
تحلیل و ارزیابی اندیشه اخلاقی فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
توحید افعالی از دیدگاه ملّاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توحید در ابعاد مختلف آن، از جمله توحید افعالی، محور تمام آموزه های اسلامی است. در این نوشتار تلاش شده است دیدگاه ملّاملّاصدرا در این موضوع مورد دقت و بررسی قرار گیرد. این پژوهش به شیوه توصیفی تحلیلی با مراجعه به کتاب های ایشان، انجام گرفته است. هدف از این پژوهش آشنایی با نوآوری های ملّاصدرا در تبیین آموزه مهم توحید افعالی است.
ملّاصدرا اگرچه در مواردی مانند سایر حکما از رابطه طولی بین موجودات و خداوند سخن گفته است، اما بیشتر با نگاه برگرفته از عرفان نظری، درصدد ارائه تبیین های دقیق تر از رابطه توحید افعالی با اسباب و مسببات و اختیار انسان است. او معتقد است: همان گونه که وجود فرد به طور حقیقی به خود او منسوب است، یکی از شئون حق متعال نیز می باشد. بنابراین، علم، اراده، افعال و همه آنچه از فرد صادر می شود، نیز به طور حقیقی منسوب به خداوند است. در نتیجه، فعل انسان، به صورت اعلی و اشرف و به صورت لایق ذات احدیت، یکی از افعال خداوند است.
درآمدی بر پیامدهای تربیتی و اخلاقی عشق در اندیشه ی سهروردی(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
شیخ اشراق به مقوله ی عشق، نگاهی فیلسوفانه و عارفانه دارد. او عشق را فرزند عقل و ملازم حزن می شمارد و رسیدن به حسن وکمال را جز از طریق عشق میسر نمی داند. به تعبیر وی، عشق محبتی مفرط و بیرون از حد است که در مجموعه ی هستی سریان دارد و هر موجودی - اعم از نوری و غیر نوری - از آن بهره و نصیبی دارد. عشق رابط وجودی میان موجودات عالم است. مقدمه ی وصول به عشق، معرفت ومحبت و غایت آن فناست. در اندیشه ی او، عشق آثار و پیامدهای تربیتی و اخلاقی با اهمیتی دارد که کمال جویی، دنیاگریزی، مبارزه با زشتی ها و هوای نفس، وحدت گرایی، میل به عقلانیت و خردورزی، صبر و استقامت، التزام به اعمال صالح، کسب معرفت و همچنین طاعت و عبادت حضرت حق، در زمره ی این آثار است.
نسبت نظریات معنا با واقع گرایی با تأکید بر نظریه معنا نزد علامه طباطبایی(ره)(مقاله پژوهشی حوزه)
بررسی روش های شناخت حقایق فراطبیعی و موانع آن از نگاه حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حکمت متعالیه، دربارة سلسله ای از مفاهیم فراطبیعی مانند خدا و اسماء و صفات او ـ مانند علم، قدرت، اراده، مشیت ـ و مفاهیمی مانند عرش، کرسی، لوح، قلم، جاودانگی نفس و حیات آن در برزخ و قیامت و ... سخن می گوید. در این مقاله، روش های شناخت این مفاهیم از طریق عقل و عرفان و وحی؛ و موانع آن مانند محدودیت عقل بشری، و کوتاهی زبان از بیان آن حقایق، و زنگارهای قلبی، و محصور بودن انسان در حصار زمان و مکان بررسی می شود و این نتیجه به دست می آید که با گذشتن از موانع و دست یافتن به آن عوامل، میتوان به اندازة توان بشری، حقایق ماوراء عالم حسّ را دریافت و شناخت.
مبانی فلسفی توحید صفاتی از دیدگاه علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
علامه طباطبایی توحید صفاتی حق تعالی را در قالب نظریه فلسفی «عینیت صفات کمالی با ذات حق تعالی» تفسیر می کند و این دیدگاه را تنها تبیین معقول از توحید صفاتی می داند. بر اساس این نظریه، صفات کمالی در خارج با ذات الهی و با یکدیگر عینیت دارند هر چند از جهت مفهومی با هم و با ذات مغایرند. وی این نظریه را بر اساس اصولی فلسفی همچون ""معطی شیء فاقد شیء نمی شود"" و صرافت و بساطت ذات الهی مدلل می کند. علامه در پاسخ به این پرسش که چگونه این تفسیر از توحید صفاتی با قبول کثرت مفهومی صفات سازگار است، دو راه را پیموده است: الف) تبیین اعتباری بودن مفاهیم صفات؛ ب) نفی انتساب کثرت صفات به مقام ذات. با تحلیل بیش تر می توان نشان داد که این دو پاسخ در طول هم اند و تناقضی با یکدیگر ندارند. پاسخ نخست بر این مبنا است که چون مفاهیم صفات اعتباری است، کثرت مفهومی صفات لطمه ای به وحدت مصداقی صفات و ذات نمی زند. اما پاسخ دوم یک گام فراتر می نهد و مقام ذات الهی را از تقید مفهومی و مصداقی پیراسته می داند؛ هر چند کثرت مفهومی صفات بعد از مقام ذات تحقق می یابد اما ذات خداوند عین تمام صفات کمالی به نحو اعلی و اشرف است..