نگارگری مکتب اصفهان را می توان آخرین مکتب نگارگری سنتی و اصیل ایرانی قلمداد کرد که توانست در مقابل عوامل عدیده بیرونی که معلول شرایط حاکم بر جو آن زمان بوده مقاومت کرده و اصالت های بی بدیل نگارگری ایرانی را حفظ کند. نگارگری مکتب اصفهان هنری انسان مدار یا به تعبیری انسان محور است که سیطره شکل انسان در آن بدون شک مدلول شرایط ویژه ای است. نگاه انفعالی برخی منقدین؛ انسان محوری آن را به مصادیق ناصوابی از جمله: نگاهی مادی گرایانه و زمینی به انسان؛ شهوت پرستی؛ شاهد بازی منفی؛ ارضاء حس تفرد و تشخص سفارش دهنده خصوصاً شخص حاکم و بنابراین غالب بودن وجه شاهانه و نمایش ابعاد روانشناسانه افرادی که بعضاً چهره خویش را سفارش می دادند، نسبت می دهند. در مقاله اخیر پس از مرور روال تکامل شکل انسان در نگارگری ایرانی، پارادوکس های موجود در روند بررسی شکل انسان به عنوان عنصری ممتاز در نگارگری مکتب اصفهان به چالش کشانده می شود سپس با استناد به دلایل عمده و ملحوظ در عناصر الهام بخش آن یعنی عرفان اسلامی_ ایرانی، قرائت های بعضاً نادرستی که در این خصوص ابراز داشته اند را نقد کرده و نهایتاً آن عامل اساسی و تعیین کننده که علت اصلی حضور شکل انسان در نگارگری مکتب اصفهان می باشد را در خاستگاه واقعی اش یعنی عرفان اسلامی_ایرانی جستجو کرده و آشکار می سازد.
خاوران نامه یا خاورنامه یکی کتابهای شعر حماسی ـ مذهبی است که در قرن نهم ، توسط « ابن حسام خوسفی بیرجندی » سروده شده است . نسخ خطی مصور و غیر مصور زیادی از این کتاب در دست است و یکی از شاخص ترین آنها ، نسخه ای است که بیشترین نگاره ها و متن ان در کتابخانه سلطنتی کاخ گلستان محفوظ است . این نگاره ها چندی پیش به همت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چاپ شده است .
از آنجا که دوره صفویه یکی از پربارترین دوره های هنری تاریخ ایران محسوب می شود بررسی و شناخت این دوره ضروری است. تبریز به عنوان اولین پایتخت صفویان آغازگاه این دوره طلایی به حساب می آید.
مازندران سرزمینی است که از جمله خاستگاه های اولیه شیعیان علوی می باشد و نیز بناهای ارزشمند ایرانی ـ اسلامی را در خود به یادگار دارد و از این منظر شُهره گشته است. سَقانِفارها گونه ای از معماری بومی و مذهبی منطقه شمالی دریای مازندران می باشند که پس از مسجد، در کنار تکیه از اهمیت و اعتبار فرهنگی تاریخی برخوردار می باشند. بیشتر این بناهای مذهبی در دوره قاجار تصویرگری شده اند. این پژوهش با توجه به ماهیت آن؛ به بررسی و شناختِ مضامین نمادهای آیینی و نقوش به کار رفته در سقف های پنج سقانفار بابل (شامل: کیجا تکیه، شیاده، کبودکلا، چمازکلا، کبریا کلا)پرداخته است. نتایج حاکی از آن است که این نقوش از دو منبع مهم دینی و اسطوره ای نشأت می گیرند و از تصویرگری برای انتقال و ثبت آموزه های دینی و مضامین اسطوره ای- آفرینش انسان؛ نقوش خیالی از نخستین پیش نمونه های گیتی، نخستین زوج انسانی (مشی و مشیانه)، تقسیم بندی مضامین خیر و شر (اورمزدی و اهریمنی)، ضحاک مار دوش، نبرد رستم و دیوسفید، اژدها و پهلوان اژدهاکش و نیز صور فلکی- بهره گرفته اند. این نقوش اگر چه از مضامین اعتقادی قبل از اسلام نشأت می گیرد اما در حال حاضر فقط ازجنبه موتیفی و تزیینی در هنر اسلامی برخوردار می باشند.
نیاز اهل کتاب و کتابت سبب شد تا در سده های میانه و پس از آن در عهد تیموریان و صفویان کاغذگران به جنبه های زیبایی شناختی کاغذ بیندیشند و انواع و گونه های کاغذهای الوان و هنری را فراهم آورند . یکی از روش های مورد توجه بر اساس توصیه های اساتید فن ، رنگرزی کاغذ با رنگ طبیعی حنا بوده است که در دوره های متفاوت تاریخی مورد استفاده هنرمندان قرار گرفته است . در این تحقیق پس از بررسی اجمالی رنگ های مورد استفاده و روش های مختلف رنگرزی بر اساس متون تاریخی به جا مانده از دوره تیموریان و صفویان تا قاجار ، به بررسی علمی اثرات میکروبیولوژیک رنگ حنا پرداخته شده است ...