فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۹۸۱ تا ۲٬۰۰۰ مورد از کل ۴٬۴۶۱ مورد.
بررسی مسایل اخلاقی در سیستم های هوشمند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با وجود مزایای انکار نشدنی سیستم های رایانه ای هوشمند و کاربردهای حیرت برانگیز آنها در پیشبرد آموزش، صنعت و فرهنگ کشورهای مختلف، مسائل اخلاقی بسیاری در مورد آنها مطرح شده است. در این مقاله پس از تعریف هوش مصنوعی و سیستمهای هوشمند، ابتدا به بررسی مسائل اخلاقی مشترک بین سیستمهای هوشمند و سیستم های رایانه ای و شبکه جهانی می پرازیم، سپس مهمترین مسائل اخلاقی مرتبط با دو نوع سیستم هوشمند مورد بررسی قرار می گیرند.
مهمترین مسائل اخلاقی مشترک میان سیستمهای هوشمند و غیرهوشمند رایانه ای به تاثیر رایانه ها در محیط های کاری، امنیت این سیستمها، تکثیر غیر مجاز و مشکلات ناشی از بی نامی برمی گردد. سیستمهای داده کاوی و خبره دو نوع ازسیستمهای معروف و پرکاربرد هوشمند هستند که مسائل اخلاقی هر یک به طور خاص و جداگانه مورد بررسی قرار گرفته است.
کارل پوپر و برداشت تکاملی از شناخت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناخت و روند شکل گیری شناخت همواره از جمله مباحث حوزه های مختلف علوم بوده و امروزه نیز علوم جدید تاثیر وافری بر روی نحوه مطالعات آن گذاشته است. افراد صاحب نظر مختلفی از حوزه های گوناگون نیز بر روی آن مطالعه نموده اند. در این میان شناخت شناسی تکاملی در صدد است تا فرایند شکل گیری شناخت را با الگوسازی از نظریه تکامل توضیح دهد. در مقاله حاضر نیز تلاش شده است تا نگاه تکاملی و به ویژه زیست تکاملی به شناخت، از دید کارل پوپر بررسی گردد. انسان ها انطباق و سازگاری نظریات و مهم تر از آن شناخت برای بقای خود را نقد می کنند تا بتوانند به بقای خود ادامه دهند. از این رو تلاش می کنند تا محیط و شرایط خود را هر روز بهتر و بیشتر بشناسند و شناخت شان را بهبود ببخشند. مقاله در بخش نخست نگاهی اجمالی به خود تکامل دارد و در دو بخش بعدی آن، شناخت و نقدهای وارد بر آن را از دید پوپر مطالعه و در نهایت برداشت تکاملی او را بررسی می کند.
یقین؛ پیشینه، انواع و تعاریف(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
معارف عقلی ۱۳۸۷ شماره ۱۰
حوزههای تخصصی:
در حوزة معرفتشناسی، یقین از اهمیت والایی برخوردار است در بیان جایگاه آن، همین بس که بسیاری از فیلسوفان در گذشته و حال معرفت حقیقی را با معرفت یقینی برابر دانستهاند؛ به گونهای که اگر یقین دست ندهد، معرفت حقیقی نیز حاصل نمیگردد. در این نوشتار، به مباحثی مانند پیشینة بحث یقین، انواع یقین و تعریفهایی که فیلسوفان یونان، مسلمان و غربی از یقین مورد نظر ارائه کردهاند، پرداختهایم. براساس شواهد تاریخی، دیدگاه فیلسوفان یونان و فیلسوفان مسلمان درباره تعریف یقین و برابر دانستن آن با علم حقیقی یکسان است، اما غربیها نظر متفاوتی دارند؛ برخی از آنها، معیار یقین را اموری مانند «وضوح و تمایز» یا «حسی بودن» میدانند و برخی دیگر، همین تعریف یا تعریف یونیان از یقین را میپذیرند، اما علم را با یقین برابر نمیدانند، بلکه آن را «باور صادق موجه» تلقی میکنند.
افلاطون و تفکیک مثال زیبایی از مفهوم کلی زیبایی در مهمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از نگاه فیلسوفان و مفسران آثار افلاطون، مثل اموری کلی است که معرفت ما از آنها به صورت تعریف های عام عرضه می گردد. در راس آن فیلسوفان، ارسطو جای دارد. وی در آثار خویش، مثل افلاطونی را تحت نام کلیات معرفی و نقد می نماید.این نوشته می کوشد تا با نقل سخنان افلاطون در محاوره مهمانی، به نوعی بازنگری و بازنمایی از متن افلاطون دست یازد. این بازخوانی اساسا بیشتر از آنکه تفسیر باشد، از نو دیدن آن چیزی است که شاید خوب دید نشده است. ضمن بحث نشان داده می شود که افلاطون طی سلوک زیبایی شناسی، مرحله درک تدریجی زیبایی مشترک و کلی را از مرحله مشاهده ناگهانی مثال زیبایی تفکیک می نماید. و از آنجا که به زعم افلاطون هر نوع از شناخت، متعلق خاص خود را دارد، نتیجه قرائت تازه ای است از سنتی کهن: افلاطون مثال زیبایی را از مفهوم کلی زیبایی جدا می کند و بدین ترتیب، مثال زیبایی غیر از مفهوم کلی زیبایی است.
سخن نخست(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
معارف عقلی ۱۳۸۷ شماره ۹
حوزههای تخصصی:
جستاری در انواع حق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی انواع و اقسام حق یکی از مباحث مهم حوزه شناخت «حق» شمرده می شود. اصولا آیا حق منحصر به نوع واحد است یا انواع مختلفی دارد؟ در صورت منحصر نبودن حق به نوع واحد، ملاک تقسیم بندی آن چیست؟ در یک نگاه کلی می توان یازده نوع تقسیم بندی را برای حق شناسایی کرد و همراه با هر یک از آن تقسیم بندی ها به بیان اقسامی چند از حق پرداخت. در این نوشتار، به برخی از آن تقسیم بندی ها و اقسام آنها پرداخته خواهد شد.
نظریه «فطرت»؛ سیر تاریخی در غرب از یونان تا دوره معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه «فطرت» در آغاز به عنوان نظریه ای فلسفی و به منزله نظریه ای روان شناختی - معرفت شناختی، که مشتمل بر عناصر و ایده های متعدد و متنوعی است، محور تحقیقات بسیاری از فلاسفه در قرن هفدهم بود. این نظریه از جمله نقاط تلاقی و چالش در گفت و گوی فلسفی و انتقادی فلاسفه اسلامی با فلاسفه غرب نیز به شمار می رود.
این نظریه از یک سو، مسبوق به زمینه و سابقه ای تاریخی است و از سوی دیگر، خود را در اشکال گوناگون، در دیدگاه های فلاسفه و متفکران و محققان بعدی آشکار ساخته و به نمایش گذاشته است.
این مقاله درصدد بیان زمینه تاریخی این نظریه پیش از قرن هفدهم و نیز استمرار آن در اشکال نظری، در دوره پس از آن است (البته بدون آنکه شامل نظرات فلاسفه دکارتی و کانتی شود.) این گزارش تاریخی اولا، می تواند گستره این نظریه را در اندیشه فلاسفه و محققان روشن سازد و ثانیا، می تواند بر چالش میان فلاسفه اسلامی و برخی فلاسفه غربی، که بر محور نظریه فطرت دور می زند، نوری جدید بیفکند.
خدا و دین از نظر هگل جوان
حوزههای تخصصی:
هگل جوان که وارث دین کانتی و روشن گری است دیدگاه نوینی را در خصوص دین ارائه می کند که از جهات مختلفی نقد دین کانتی است؛ از نظر هگل، دین کانتی برخاسته از کل وجود انسان نیست. هگل دین مورد نظر خود را دین ذهنی می خواند که برخاسته از صمیم روح و قلب است، در حالی که نقطه مقابل آن، دین عینی است که دست ساخته مفاهیم عقلی است. دین ذهنی هگل، توجهی به جاودانگی شخصی نفس ندارد؛ و کمال نفس در همین دنیا و در تشبه به خدا و وحدت با خدا حاصل می شود.
به باور هگل، ما در بیان حقایق دینی با فقر زبانی مواجه ایم؛ زیرا اولاً: وجود خدا از سنخ سایر موجودات نیست و ثانیاً: روح را فقط روح درک می کند و کسی که بخواهد او را فقط با عقل درک کند، از درک الوهیت و از بیان آن عاجز خواهد ماند. برای این که کسی بتواند حقیقت الوهیت را درک کند، باید روحش تعالی یابد و از کرانمندی به سوی بی کرانگی حرکت کند.
در بعُد سیاسی- اجتماعی نیز باید گفت کارکرد دین، متاثر از دین داری بیشتر افراد اجتماع است؛ اگر اکثریت مؤمن باشند، افراد دین دار در عشق و وحدت با یکدیگر زندگی می کنند، اما اگر اکثریت بی ایمان باشند، دین داران به انزوا روی می آورند. عیسی نیز به همین دلیل انزوا گزید. در نهایت، برای این که وحدت جامعه مومنان که به وسیله عنصر عشق با یکدیگر متحد شده اند به وحدتی کامل تبدیل شود و با عینیت نیز یگانه شود، به عنصری نیاز است که حلقه واصل این یگانگی شود و آن عبارت است از خیال. خیال که از یک سو با روح در پیوند است و از سوی دیگر، مصداق تام الوهیت را در شخص عیسی مشاهد می کند، می تواند پیوند میان عشق و عین را درک کند و این وحدت را تکمیل کند.
علم دینی (بررسی چند نظریه درباره ارتباط علم و دین)
حوزههای تخصصی:
بررسی انتقادات مک گراث به دیدگاه علمگرایانه (تکاملی) و الحادی داوکینز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آلیستر مکگراث، دیدگاه تکاملی و ملحدانة ریچارد داوکینز نسبت به علوم طبیعی را نقد میکند و شواهدی را که داوکینز برای تأیید نظریة خود میآورد نامتناسب با نتیجة استدلال او میداند. داوکنیز در قالب چهار نکته به نقد مسیحیت پرداخته و بر این باور است که علم، خدا را از میان برداشته و دین مخالف استدلال است و همچون ویروسی برای ذهن عمل میکند. مکگراث نیز به انتقادات وی پاسخ داده و معتقد است که مکتب ملحدانة داوکینز برچسبی علمی دارد، در حالی که از یک بنیاد مستدل علمی بیبهره است و میان علوم طبیعی و الحاد، رابطهای وجود ندارد. علوم طبیعی، الحادی یا توحیدی نیستند، بلکه میتوان آنها را به صورت الحادی یا توحیدی توصیف کرد. در این مقاله در نظر است دیدگاه این دو مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گیرد. علیرغم پاسخهای منطقی مکگراث، میزان نفوذ انتقادات او به ادعاهای داوکینز ارزیابی شود.
عام و خاص در اخلاق
منبع:
آیین مرداد ۱۳۸۷ شماره ۱۵
حوزههای تخصصی:
مفهوم کنش و ساختار در نظریه ساختاری شدن (با تأکید بر تحولات ایالات متحده آمریکا)
حوزههای تخصصی:
تعریف مفاهیم کنش و ساختار ومیزان تأثیرگذاری هر یک از آنها بر تحولات اجتماعی، یکی از مضامین اصلی نظریات غالب جامعهشناسی مدرن است؛ به گونهای که مرزبندی این نظریات براساس چگونگی نگرش هر یک از آنها به مفاهیم فوق شکل گرفته است. نظریات قائل به کنش عاملین در رخدادهای اجتماعی، نقش ساختارها را نادیده گرفته و نظریات ساختارگرا، کنشگران را مؤثر در وقوع تحولات نمیدانند. در این میان نظریه ""ساختاری شدن"" آنتونی گیدنز با نگاهی نو به مفاهیم فوق و ارائه تعاریف جدید از آنها، تحولات اجتماعی را به صورت توأمان متأثر از این دو مفهوم دانسته و از این رهگذر توانایی خود را در جهت تبیین پدیدههای اجتماعی ارتقاء داده است. این تحقیق ضمن واکاوی نظریه ساختاری شدن گیدنز و بررسی جایگاه کنش و ساختار در آن، با نگاهی کوتاه، تحولات ایالات متحده آمریکا را بر اساس دو مفهوم فوق تبیین کرده است.