در ارتباطات میان فرهنگی که به عنوان فرایند مبادله اندیشه ها، معانی و کالاهای فرهنگی میان مردمانی از فرهنگ های مختلف، تعریف شده است، توسل به الگویی که بتواند زندگی اجتماعی انسان ها را برای رسیدن به مفاهیم مشترک و زندگی مسالمت آمیز همراه با احترام متقابل هموار سازد، ضرورتی اجتناب ناپذیر است. بر این اساس، در پژوهش حاضر تلاش گردید با رویکرد توصیفی- تحلیلی به بررسی و تحلیل آیاتی از قرآن کریم پرداخته شود که ناظر به ارتباط با مسیحیان بوده و روند تعامل با آن ها را بیان می کند. یافته ها و نتایج تحقیق بیان کننده آن است که می توان الگویی هفت مرحله ای شامل تأیید برخی از مبانی اعتقادی مسیحیان، دعوت به وحدت، بشارت به مسیحیان حقیقی، هشدار و تهدید، دعوت به تفکر، بیان ویژگی های مسیحیان کافر و وعده عذاب و در نهایت دستور به مباهله و جنگ با آن ها را از قرآن کریم استخراج نمود. بنیان و محور اصلی در این الگو یگانگی خداوند است. از این رو، براساس قرآن کریم هر زمان که مسیحیان به این اصل نزدیک شوند با بشارت و احترام و هرجا که از آن دور شوند هشدار، تهدید، نفرین و مباهله را مبنای ارتباط مسلمانان با آن ها قرار داده است.
ویلیام لین کریگ (William Lane Craig)، فیلسوف و متأله شهیر امریکایی، به عنوان احیا کنندة نوع خاصی از براهین کیهان شناختی شهرت یافته؛ او این برهان را «برهان کیهان شناسی کلامی» (kalam cosmological argument) نامیده است. رکن اساسی این برهان، آغازمندی یا حدوث زمانی جهان است. کریگ به منظور اثبات این مقدمة اساسیِ برهان خود، به چهار دلیل متوسل شده که دو تای آن ها پیشینی (فلسفی) و دو تای دیگر پسینی (علمی) هستند. در این مقاله، پس از طرح تصویر مورد نظر کریگ از آغاز جهان، یکی از استدلال های پیشینی و یکی از تأییدات تجربی او به نفع آغازمندی طبیعت طرح شده و مورد ارزیابی قرار گرفته است. درنهایت چنین نتیجه گیری شده است که، به رغم آن که تصویر کریگ از آغاز عالم تصویری منسجم و سازگار است، دلایل او توانایی اثبات تحقق خارجیِ آن را ندارد.
کتب مقدس به سبب اهمیتى که ادیان براى بشریت داشتهاند، در طول تاریخ مورد توجه بشریتبوده و اندیشمندان، آنها را مورد تحلیل و بررسى قرار دادهاند. یکى از بررسیهاى انجام شده ، تحلیل منشا صدور این کتب مىباشد یعنى تبیین این امر که آیا کتب مقدس - بویژه در ادیان توحیدى - با جمیع مفاهیم و الفاظ خود، از ناحیه خداى متعال فرستاده شده استیا الفاظى است معمولى و بشرى که از ناحیه تلاش انسان پدید آمده است.
دو رویکرد مختلف در این مساله وجود دارد و در مورد کتاب مقدس ما «قرآن» ، اندیشمندان اسلامى همگى بر این عقیدهاند که این کتاب، وحى الهى است و اندیشه و فرهنگ و الفاظ بشرى در پدیدآمدن آن دخالتى نداشته است اما شمار اندکى از نویسندگان برآنند که قرآن دستاورد بشر و الفاظى بشرى است.
در این مقاله، بر مبناى یک بررسى برون دینى، نظریه اول - که مطابق با آموزههاى خود قرآن و پیشوایان دینى است - اثبات گردیده و رویکرد دوم مورد نقد قرار گرفته است.
توده افراد در قضاوت های اخلاقی خود از ساز و کاری پیروی می کنند که تا حد زیادی با قواعدی که فیلسوفان اخلاق بیان می کنند متفاوت است، چیزی که ما آن را اخلاق عامیانه می نامیم. توده افراد هنگام قضاوت اخلاقی، بیش از همه به مقدورات اخلاقی انسان توجه دارند و از هیچ کس انتظار اخلاقی زیستن کامل را ندارند. توده افراد پیشاپیش مفروض می دارند که اخلاقی زیستن کامل مطلوبی است فراتر از مقدورات اخلاقی آدمی. این فرض ناگفته و نانوشته بنیاد کنش های اخلاقی توده افراد را تشکیل می دهد. در مقابل، به نظر می رسد نظام های اخلاقی برآمده از اندیشه فلاسفه اخلاق به طور پیشینی شکل گرفته اند و با درنظر داشتن یک انسان اخلاقی آرمانی، از انسان ها انتظار دارند که به چنان جایگاهی دست یابند. این پیش فرض به ارائه نظریه هایی در قلمرو فرااخلاق و اخلاق هنجاری منجر می شود که با تعیین معیارهای بسیار سخت گیرانه که با زیست عملی کمتر کسی مطابقت دارد، انسان ها را از زیستن در مطابقت کامل با چنان معیارهایی ناامید می سازند. به نظر می رسد که ضروری است فیلسوفان اخلاق مسیر خود را یکسره تغییر دهند و نظرورزی خود را در درجه نخست با عطف نظر به مقدورات اخلاقی انسان ها آغاز نمایند. در این مقاله نشان داده شده است که نظرورزی سهل-گیرانه در قلمرو اخلاق سطح اخلاقی بودن کل جامعه را بیشتر افزایش می دهد تا نظرورزی های سخت گیرانه. بنیاد این تغییر رویکرد به اخلاق بر پیوندی استوار است که ضرورتاً میان روانشناسی اخلاق و فلسفه اخلاق وجود دارد، پیوندی که با پیشرفت علوم، بیشتر مورد توجه و التفات فلاسفه اخلاق قرار می گیرد. البته این ایده ای است خام و اولیه که طبیعتاً با ایرادات و خلاءهایی مواجه است.
امروزه پرداختن به مباحث اخلاقی در ادیان، از اهمیت بالایی برخوردار است. با بررسی اخلاق در ادیان گوناگون، کشف ساختاری معین و مشخص امکان پذیر است. این پژوهش، در مقام ارائه و تحلیل چنین ساختاری است. در ساختار ادیان گوناگون، نظام اخلاقی براساس بنیان هایی هستی شناختی، معرفت شناختی، ارزش شناختی، انسان شناختی و الهیاتی شکل گرفته است و در هر نظام اخلاقی، دست کم شش عنصر نظریة ارزش، اصول مبنایی، قواعد اخلاقی، بیان عوامل انگیزشی، بیان ضمانت اجرا و توجیه نظام اخلاقی مشاهده می شود. با توجه به این تبیین، علم اخلاق و پژوهش های اخلاقی در مسیر تبیین نظام اخلاقی، به سه عرصة اخلاق توصیفی، که به توصیف نظام های اخلاقی می پردازد؛ اخلاق هنجاری، که در مقام کشف و یا تأسیس نظام اخلاقی است، و فرا اخلاق، که پژوهش های عقلانی و فلسفی است، در حوزة حقایق، مفاهیم، احکام و گزاره های اخلاقی تقسیم می شود.