 
                روان شناسی فرهنگی زن (زن و فرهنگ سابق)
                    روان شناسی فرهنگی زن سال 16 تابستان 1404 شماره 64 (مقاله علمی وزارت علوم)                
                مقالات
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی درمان راه حل محور و بهزیستی درمانی بر خودکارآمدی والدگری و تاب آوری مادران دارای فرزند مبتلا به سلیاک با تاکید بر فرهنگ می باشد. جامعه آماری پژوهش شامل مادران دارای حداقل یک فرزند مبتلا به سلیاک و عضو انجمن سلیاک ایران در اصفهان بود. از بین جامعه مذکور، 60 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل (هرگروه 20 نفر) گمارده شدند. روش پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون و گروه کنترل با مرحله پیگیری 3 ماهه بود. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه خودکارآمدی والدگری دومکا(1996) و مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسون(2003) استفاده شد. گروه های آزمایش درمان راه حل محور و بهزیستی درمانی را هرکدام 8 جلسه 90 دقیقه ای را دریافت نمودند و گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. برای تحلیل داده ها از تحلیل واریانس با اندازه های مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی استفاده شد. یافته ها نشان داد که هر دو مداخله منجر به افزایش معناداری خودکارآمدی والدگری و تاب آوری شدند (P<0.05). و درمان راه حل محور در مقایس ه با بهزیستی درمانی تأثی ر بیش تری ب ر افزای ش خودکارآمدی والدگری داش ت. و بین اثربخشی دو مداخله بر تاب آوری در دو گروه آزمایش تفاوت معناداری وجود نداشت. به علاوه، این نتایج درطول مرحله پیگیری نسبتا پایدار باقی ماند. بنابراین هر دو مداخله می توانند به عنوان مداخلاتی سودمند برای مادران دارای فرزند مبتلا به سلیاک به کار گرفته شوند.            
            نقش میانجی پریشانی روانی در رابطه بین بدرفتاری دوران کودکی و تعارض در رابطه والد- فرزند با اقدام به خودکشی زنان مناطق کمتر برخوردار در بستر فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی پریشانی روانی در رابطه بین بدرفتاری دوران کودکی و تعارض در رابطه والد-فرزند با اقدام به خودکشی در زنان مناطق کمتر برخوردار در بستر فرهنگی بود. جامعه آماری مادران دانش آموزان مناطق کمتر برخوردار شهرستان خاش در سال ۱۴۰۳بود. نمونه پژوهش 220 نفر بود که به صورت نمونه گیری خوشه ای تصادفی از پنج مدرسه در مناطق کم برخوردار انتخاب شدند. روش پژوهش همبستگی با استفاده ازتحلیل مسیر بود. ابزارهای پژوهش شامل پرسش نامه های اقدام به خودکشی عثمان و همکاران (۲۰۰۱)، بدرفتاری دوران کودکی حسین خانی و همکاران (1392)، تعارض والد-فرزند پیانتا (1994) و پریشانی روانی کسلر و همکاران (۲۰۰۲) بود. داده ها با نرم افزارهای SPSS26 و AMOS24 تحلیل شدند. نتایج نشان داد که تمامی مسیرهای مستقیم متغیرهای بدرفتاری دوران کودکی و تعارض در رابطه والد- فرزند با اقدام به خودکشی و پریشانی روانی معنادار شد و مسیر پریشانی روانی به اقدام به خودکشی نیز معنا دارشد (۰۱/۰>P) . هم چنین تمامی مسیرهای غیرمستقیم از طریق میانجی پریشانی روانی معنادار شد. علاوه بر این مدل از نیکویی برازش مطلوبی برخوردار بود. طبق نتایج، شناخت عوامل مؤثر در اقدام به خودکشی زنان و اهمیت مداخلات فرهنگی برای کاهش پریشانی روانی و بهبود روابط خانوادگی در پیشگیری از خودکشی گام مهم و مفیدی محسوب می شود.            
            اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تاب آوری و مولفه های اجتناب شناختی دانش آموزان دختر پرخاشگر با تاکید بر بستر فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تاب آوری و مولفه های اجتناب شناختی دانش آموزان دختر پرخاشگر با تاکید بر بستر فرهنگی بود. جامعه آماری تمامی دانش آموزان دختر پایه نهم شهر اهواز در سال 1402 بود. نمونه پژوهش 30 نفر از جامعه مذکور بود که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش(15 نفر) و کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و مرحله پیگیری بود. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه اجتناب شناختی سکستون و دوگاس (2008) و پرسشنامه تاب آوری کانر و دیویدسون (2003) بود. گروه آزمایش مداخله ی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، که شامل 8 جلسه 90 دقیقه ای و هفته ای دو جلسه بود را دریافت کردند و دوماه بعد مرحله پیگیری انجام شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل واریانس بااندازه گیری مکرر استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد به طور معنی داری باعث افزایش تاب آوری و کاهش اجتناب شناختی در گروه آزمایش شده است. هم چنین نتایج این مطالعه نشان داد با به کارگیری درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و انطباق آن با نیازها و ویژگی های فرهنگی خاص، می توان وضعیت روانی و اجتماعی دانش آموزان دختر پرخاشگر را بهبود بخشید.            
            واکاوی بسترهای زمینه ساز فرهنگی جراحی زیبایی با طرحواره ناسازگاری خودگردانی در زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف پژوهش حاضر، بررسی بسترها ی زمینه ساز فرهنگی جراحی زیبایی با طرحو اره های ناسازگاری خود گردانی در زنان بود. جامعه آماری تمامی زنان (18 تا 40 ساله) شهر اهواز .بود. نمونه پژوهش27 نفر از زنان از جامعه مذکور بود که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند.روش پژوهش کیفی از نوع پدیدارشناسی بود. برای گردآوری داده ها از مصاحبه عمیق و نیمه ساختار استفاده شد. نتایج یافته ها نشان داد که 11 مضمون اولیه براساس مفاهیم مشترک استخراج شد که شامل تمایلات ظاهر پسندانه مردان، تمایلات ظاهر پسندانه زنان، نابرابری ایجاد شده توسط ظاهر، قبح زدایی اجتماعی عمل های زیبایی، دسترسی آسان به عمل های زیبایی، خود زشت انگاری زنان، فرار از روزمرگی، پسند شدن و ازدواج، رقابت جویی در زیبایی، کمال گرایی در زیبایی و کلیشه های جنسیتی در مورد زیبایی بود. پیامد های جراحی زیبایی زنان شامل افزایش عزت نفس، تسهیل اجتماعی، تزلزل سرمایه اجتماعی و شئ انگاری بدن بود. هم چنین نتایج نشان داد طرحواره ناس ازگار خودگردانی بیش ترین تاثیر را بر گرایش به جراحی زیبایی دارد. زنانی که متقاضی جراحی هستند طرحواره های ناسازگار مانند بی ثباتی، بی اعتمادی، محرومیت هیجانی، نقص و شرم، انزوای اجتماعی و بیگانگی، طرد، خودگردانی مختل، محدودیت های غیرمنطقه ای، وابستگی و بازداری دارند. برخی از زنان متقاضی جراحی طرحواره تسلیم دارند و به درست بودن آن گردن می نهند و هیچ گاه سعی نمی کنند با طرحواره بجنگند یا از آن اجتناب کنند، بلکه می پذیرند که طرحواره ها درست هستند. بنابراین برای جلوگیری از افزایش بیشتر این مسئله اجتماعی و فرهنگی لازم است مشاوره تخصصی روان شناختی به زنان متقاضی جراحی زیبایی جهت کاهش طرحواره های ناسازگار ارایه شود.            
            تجربه زیسته زنان مطلقه تحت حمایت کمیته امداد امام خمینی ره از طلاق در بستر فرهنگی جامعه ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف پژوهش حاضر، بررسیتجربه زیسته زنان مطلقه تحت حمایت کمیته امداد امام خمینی ره از طلاق در بستر فرهنگی جامعه ایران بود. جامعه آماری تمامی زنان مطلقه تحت حمایت کمیته امداد امام خمینی ره جوان در بازه سنی 20 تا 35 سال در شهرستان مشهد انجام شد. نمونه پژوهش 9 نفر بود که به روش نمونه گیری هدفمند تا مرحله اشباع انتخاب شدند. جهت گرد آوری داده ها از روش تحلیل محتوا استفاده شد. سپس پرسش های باز پاسخ از طریق پرسشنامه نیمه ساختاریافته و مصاحبه عمیق انجام شد و با استفاده از نرم افزار مکس کیودا کدگذاری و طبقه بندی صورت گرفت. .نتایج یافته ها نشان داد پدیده و مفهوم طلاق در دو طبقه به عنوان اسناد مثبت و اسناد منفی طلاق تبیین شد. هر یک از طبقات توسط زیر طبقاتی توصیف شدند. طبقه اسناد مثبت در زیر طبقه دستاورهای طلاق و اسناد منفی در دو زیرطبقه فردی و اجتماعی و زیر طبقه اجتماعی نیز در دو زیرطبقه خانواده و جامعه مفهوم پردازی شد. همچنین نتایج نشان داد طلاق در زنان مطلقه فقیر، اگر چه به دلیل رهایی از رنج زندگی مشترک و پر چالش، بعضا دستاورد محسوب می شود به دلیل چالش های فردی ، فرهنگی و اجتماعی متعددی که ایجاد می کند به مثابه یک بحران آسیب زا است اما احساس نداشتن حامی و طرد شدن از جامعه ، موجب شده این گروه از زنان ، احساسات و نگرشی بسیار منفی نسبت به خود و جامعه داشته باشند و از روابط اجتماعی سالم فاصله بگیرند. این موضوع موید لزوم برنامه ریزی های مضاعف برای تغییر نگرش این افراد به توانمندی های خود و شرایط جامعه می باشد.            
            اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تنظیم شناختی هیجان و کیفیت زندگی زنان با اختلال سوگ طولانی از منظر فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تنظیم شناختی هیجان و کیفیت زندگی زنان با اختلال سوگ طولانی از منظر فر هنگی بود. جامعه آماری تمامی زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره و درمان غرب شهر تهران در سال1402 بود. نمونه پژوهش 30 نفراز جامعه مذکور بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15نفر) وکنترل (15نفر) جایگزین شدند. روش پژوهش نیمه آزمایشی با پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل بود.آزمودنی ها به پرسشنامه علائم اختلال سوگ طولانی توسط پریگر سون و همکاران(2021)، پرسشنامه کیفیت زندگی وارو و شربون (1992) و پرسشنامه تنظیم هیجان گرانفسکی و همکاران (2002)، قبل و بعد از انجام مداخله پاسخ دادند. مداخله شامل 8 جلسه 90 دقیقه ای درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بود که بر روی گروه آزمایش انجام شد و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. داده ها به روش تحلیل کوواریانس چند متغیره وتک متغیره تحلیل شدند. نتایج تحلیل داده ها نشان داد درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، بر نمرات تنظیم شناختی هیجان و کیفیت زندگی شرکت کنندگان در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل تغییرات معنی داری به وجود آورد. بر این اساس می توان نتیجه گرفت که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در بهبود تنظیم شناختی هیجان و کیفیت زندگی زنان با اختلال سوگ طولانی تأثیر دارد و می توان از آن به عنوان یک مداخله ی اثربخش فرهنگی و مناسب بهره گرفت.            
            نقش فرهنگ استفاده از شبکه های اجتماعی در طلاق عاطفی زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش فرهنگ استفاده از شبکه های اجتماعی در طلاق عاطفی زنان بود. جامعه آماری زنان متأهل 50-18ساله در سال 1403 در شهر تهران بود. نمونه پژوهش، شامل 25 نفر منتخب از بین جامعه پژوهش بود که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و از طریق مصاحبه عمیق مورد مطالعه قرار گرفتند. روش پژوهش کیفی با استفاده از تحلیل به روش گراندد تئوری بود. نتایج این مطالعه نشان داد مشارکت کنندگان زن به دلایلی همچون؛ ارضای حس کنجکاوی خود، ترس از عدم همرنگی با عرف جامعه و دوستان، احساس کمبودهای خاص در زندگی و هم چنین جذابیت های موجود در شبکه های مجازی ، به عضویت این شبکه ها درمی آیند. سپس تحت شرایطی همچون اعتیاد به فضای مجازی، پیروی از هنجارهای مجازی، ازبین رفتن قبح روابط فرازناشویی و هنجارهای زندگی زناشویی مرسوم را نادیده می گیرند و دچار تنش در رابطه عاطفی زناشویی می شوند. هم چنین استفاده نامطلوب از شبکه های اجتماعی پیامدهای ناگواری برای خانواده ها دارد. یکی از مهم ترین آسیب های مترتب با شبکه های اجتماعی، نقش آن ها در کاهش روابط زناشویی و افزایش میزان طلاق است. ادامه چنین روندی منجر به خیانت زناشویی و مشکلات عدیده خانوادگی و در نهایت طلاق عاطفی و طلاق رسمی می شود. هم چنین شبکه های اجتماعی ضمن اعمال قدرت نرم در تغییر فرهنگی، نقش مهمی در آسیب های خانواده برعهده دارند.            
            بررسی عوامل فرهنگی بسترساز روابط زناشویی مثبت با همسر از دیدگاه زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف از پژوهش حاضر، بررسی عوامل فرهنگی بسترساز روابط زناشویی مثبت با همسر از دیدگاه زنان بود. جامعه پژوهش تمامی متون فرهنگی و روان شناختی زنان بود. نمونه پژوهش متون مرتبط با عوامل فرهنگی و روابط مثبت زناشویی از دید گاه زنان بود. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی بود. جهت گردآوری متون مرتبط با موضوع، از روش کتابخانه ای استفاده شد و سپس به تحلیل اطلاعات و داده ها پرداخته شد. نتایج یافته ها 9 عامل فرهنگی را شناسایی کرد. این عوامل شامل ارزش های سنتی، الگوهای ارتباطی، نگرش به جنسیت، فشارهای اجتماعی، رسانه، انتظارات از نقش مادری، تحصیلات، نگرش دینی و تربیت خانوادگی بود. هم چنین یافته ها نشان داد که عوامل فرهنگی تأثیر زیادی بر کیفیت روابط زناشویی مثبت دارند که این تأثیر اغلب از طریق ارزش های سنتی، الگوهای ارتباطی، نگرش به جنسیت، فشارهای اجتماعی، رسانه، انتظارات از نقش مادری، تحصیلات، نگرش دینی و تربیت خانوادگی شکل می گیرد. این عوامل از جمله عوامل فرهنگی کلیدی هستند که می توانند روابط زناشویی را تسهیل یا محدود کنند. به عبارتی شناخت عمیق و جامع از عوامل فرهنگی بسترساز روابط زناشویی مثبت از دیدگاه زنان می تواند به طراحی برنامه های آموزشی، مشاوره ای و رسانه ای مؤثر در جهت تقویت روابط زناشویی کمک کند.