مقالات
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش طراحی و اعتباریابی الگوی بهینه تحول در علوم انسانی با تاکید بر برنامه درسی در نظام آموزش عالی است .روش پژوهش آمیخته از نوع اکتشافی متوالی است. در قسمت کیفی، با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی عرفی، براساس نظر متخصصان حوزه برنامه ریزی درسی، مدیریت آموزشی و فلسفه تعلیم و تربیت داده ها گردآوری و مضامین تعیین شدند. مشارکت کنندگان با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و در نهایت با انجام 15 مصاحبه، حد اشباع نظری به دست آمد. ابزار گردآوری داده ها در این مرحله، مصاحبه نیمه ساختارمند است. برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز از تحلیل مضمون براون و کلارک (2013) استفاده شده است. در بخش کمی برای بررسی اعتبار درونی مدل، از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. نمونه آماری به تعداد 50 نفر از اعضای هیات علمی در حوزه علوم تربیتی و به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. پایایی پرسشنامه به روش آلفای کرانباخ معادل 85/0 بدست آمد. داده ها در دو سطح آمار توصیفی و آمار استنباطی(تحلیل عاملی تاییدی) و با استفاده از نرم افزارهای آماری SPSS وPLS تحلیل شدند. نتایج پژوهش در بخش کیفی بیانگر، شناسایی 44 مضمون سازمان دهنده و 16 مضمون فراگیر بود. در بخش کمی، مولفه های انسانی، فنی، آموزشی و اجرایی به ترتیب با مقدار 731/21، با 209/8، 55/33 و 133/17 مورد تایید قرار گرفت؛ برای رتبه بندی هر یک از مولفه ها نیز از آزمون فریدمن استفاده شد.
تبیین ابعاد، مؤلفه ها و نشانگرهای محیط یادگیری جذاب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: امروزه مدارس پیشرو به خوبی دریافته اند که یادگیری فعال، خلاقانه و فراگیرمحور، در گرو ایجاد محیط یادگیری جذاب و دلپذیر است. با این رویکرد، هدف از پژوهش حاضر، تبیین ابعاد، مؤلفه ها و نشانگرهای محیط های یادگیری جذاب بود. روش شناسی پژوهش: این پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی است و از لحاظ مبانی هستی شناسی، مبتنی بر پارادایم تفسیری است. روش پژوهش، کیفی و راهبرد مورد استفاده، مرور نظام مند مبتنی بر الگوی سندلوسکی و باروسو (2007) بود. برای استخراج نشانگرهای محیط یادگیری جذاب، تعداد 13 پژوهش که گزارش آن ها در مجلات داخلی یا خارجی منتشر شده بود، به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفت. ابزار گردآوری اطلاعات، مقالات منتخب بود. تحلیل اطلاعات از طریق کدگذاری نظری و مقوله بندی صورت گرفت. اعتبار تحلیل ها با استناد به ضریب لاوشه تأیید شد. یافته ها: یافته ها بیانگر دستیابی به الگوی محیط یادگیری جذاب مشتمل بر 70 نشانگر، 18 مؤلفه و 7 بعد بود. ابعاد و مؤلفه های شناسایی شده عبارت از مدرسه زندگی؛ مدرسه دوستدار کودک؛ جاذبه های علمی، ادبی، فرهنگی، هنری؛ زیرساخت ها؛ امنیت و آرامش؛ آموزش فراگیر؛ و ارتباطات آموزشی هستند. بحث و نتیجه گیری: این یافته ها چشم اندازی عملی برای طراحی محیط های یادگیری جذاب و الهام بخش ارائه می دهد که می توانند توسعه فردی و تحصیلی دانش آموزان را تسهیل کنند.
شناسایی شایستگی های استاد راهنما برای ارشادگری پژوهشیِ دانشجویان دکتری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: ارشادگری پژوهشیِ دانشجویان دکتری برای موفقیت علمی و حرفه ای این پژوهشگران تازه کار ضرورت دارد. هدف پژوهش حاضر شناسایی شایستگی های استاد راهنما برای ارشادگری پژوهشیِ دانشجویان دکتری بود. روش شناسی پژوهش: پژوهش حاضر از لحاظ هدف، کاربردی و با رویکرد کیفی انجام شده است. داده ها با انجام مصاحبه های نیمه ساختاریافته با 20 عضو هیأت علمی و 20 دانشجوی دکتری که به صورت هدفمند انتخاب شدند، گردآوری و اشباع نظری حاصل شد. جهت تحلیل داده ها نیز از روش تحلیل مضمون استفاده شد. یافته ها: از تحلیل داده های کیفی پژوهش در نهایت 44 کد اولیه بدست آمد و کدهای بدست آمده در 7 مقوله طبقه بندی گردید که عبارتند از: شایستگی های تخصصی، شایستگی های فنّی، الگوهای رفتاری، اخلاق علمی، الگوهای نگرشی، ویژگی های شخصی، شایستگی های حرفه ای. بحث و نتیجه گیری: با توجه به یافته های این پژوهش، ارشادگری پژوهشیِ دانشجوی دکتری توسط استاد راهنما مستلزم برخورداری وی از 7 دسته شایستگی شامل شایستگی های تخصصی، شایستگی های فنّی، الگوهای رفتاری، اخلاق علمی، الگوهای نگرشی، ویژگی های شخصی، شایستگی های حرفه ای می باشد. یافته های این پژوهش می تواند در ارزیابی شایستگی های استاد راهنما برای ایفای نقش به عنوان ارشادکننده پژوهشی و طراحی برنامه ها و دوره های آموزشی با هدف تقویت شایستگی های موردنیاز اساتید راهنما برای ارشادگری پژوهشیِ دانشجویان دکتری مورد استفاده قرار گیرد.
طراحی الگوی نظام آموزشی مبتنی بر راهبری استعداد کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: ارائه خدمات آموزشی باکیفیت و طراحی برنامه های ویژه برای کشف علایق و استعدادهای دانش آموزان، به بهبود دستاوردهای تحصیلی و رشد فردی آن ها کمک می کند. مهدهای کودک با اجرای سیستم مدیریت اثربخش می توانند زمینه راهبری استعداد کودکان را فراهم کنند. هدف مطالعه حاضر طراحی الگوی نظام آموزشی مبتنی بر راهبری استعداد کودکان است. روش شناسی پژوهش: این پژوهش، از لحاظ هدف، کاربردی و از منظر گردآوری داده ها، از نوع کیفی است. جامعه آماری متشکل از خبرگان و اساتید دانشگاهی دارای تخصص در زمینه آموزش کودکان، مدیریت استعداد، رشد کودکان بودند. ابزار گردآوری داده ها مصاحبه نیمه ساختاریافته بود که جهت سنجش روایی آن از ارزیابی قضاوت خبرگان استفاده شد و برای محاسبه پایایی، از میان مصاحبه های انجام گرفته چند مصاحبه به عنوان نمونه انتخاب و هر کدام از آن ها در یک فاصله زمانی کوتاه و مشخص دو بار کدگذاری شدند و میزان توافق بین این کدگذاری ها مبنای محاسبه پایایی قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که الگوی نظام آموزشی مبتنی بر راهبری استعداد کودکان شامل 6 بعد فلسفی و اهداف آموزشی، محتوایی و برنامه ریزی درسی، انسانی و نیروی انسانی، مالی و منابع، فناوری و نوآوری، ارزیابی و کیفیت سنجی و هفده مولفه فلسفه آموزشی، اهداف آموزشی، اهداف برنامه درسی، محتوای برنامه درسی، راهبردهای یاددهی – یادگیری، آموزش و حمایت از معلمان، ویژگی های معلمان، ویژگی های مدیر مهد کودک، بودجه ریزی هدفمند، تامین منابع آموزشی، سرمایه گذاری در فناوری و نوآوری، ابزارهای استعدادیابی و تحلیل داده ها، آموزش معلمان در فناوری، ارزیابی چندبُعدی، ارزیابی تکوینی (فرآیندمحور)، ارزیابی مشارکتی، ابزارهای ارزیابی متنوع بود.
اثر رهبری مربیگری مدیران مدارس بر عملکرد خلاقانه معلمان ورزش ابتدائی با نقش میانجی توانمندسازی روانشناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مطالعه اثر رهبری مربیگری مدیران مدارس بر عملکرد خلاقانه معلمان ورزش ابتدائی با نقش میانجی توانمندسازی روانشناختی است. این پژوهش کاربردی با استفاده از روش تحقیق پیمایشی انجام گردید. 321 معلم ورزش ابتدایی استان گلستان جامعه آماری این پژوهش بودند. حجم نمونه پژوهش با بکارگیری فرمول کوکران 176 معلم تعیین گردید و برای انتخاب نمونه از روش انتخاب تصادفی طبقه ای استفاده شد. ابزار اندازه گیری متغیرها شامل سه پرسشنامه رهبری مربیگری (الینگر و همکاران، 2013)، توانمندسازی روانشناختی (اسپریتزر و همکاران، 2005) و عملکرد خلاقانه (ژو و جرج، 2001) بود. نرم افزا آماری SPSS نسخه 25 به منظور انجام تحلیل های توصیفی بر روی ویژگی های فردی نمونه پژوهش و متغیرها مورد استفاده قرار گرفت. تحلیل های بخش استنباطی با بهره گیری از نرم افزار آماری Smart PLS نسخه 4 انجام گردید. یافته های پژوهش نشان داد اثر رهبری مربیگری مدیران بر توانمندسازی روانشناختی معلمان ورزش مثبت و معنی دار است. همچنین نتایج پژوهش مشخص نمود رهبری مربیگری مدیران بر عملکرد خلاقانه معلمان ورزش اثر معنی داری ندارد. در نهایت، یافته های پژوهش نشان داد رهبری مربیگری مدیران بر عملکرد خلاقانه معلمان ورزش با نقش میانجی توانمندسازی روانشناختی اثر مثبت و معنی داری دارد. بی توان چنین نتیجه گیری نمود که بکارگیری رهبری مربیگری توسط مدیران مدارس با بهبود توانمندسازی معلمان ورزش موجب عملکرد خلاقانه آن ها می شود. بنابراین افزایش آگاهی و دانش مدیران مدارس از شیوه رهبری مربیگری و ترغیب آن ها به استفاده از این شیوه رهبری در محیط کاری خود پیشنهاد می شود.
بررسی نقش میانجی جو سازمانی مدارس در رابطه بین خودکارآمدی معلم و تدریس اثربخش در آموزگاران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی جو سازمانی مدارس در رابطه بین خودکارآمدی معلم و تدریس اثربخش در آموزگاران بود. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری آن تمامی معلمان مدارس استثنایی استان اردبیل و شهر تبریز در سال 1402 بود که از بین آن ها 280 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند؛ سپس به پرسش نامه های تدریس اثربخش آموزگاران محمودی و همکاران (1398)، خودکارآمدی معلم اسچان - موران و هوی (2001) و جو سازمانی هالپین و کرافت (1963) پاسخ دادند. تحلیل داده ها به کمک نرم افزار SPSS نسخه 24، Amose نسخه 20 و با آزمون معادلات ساختاری انجام شد. یافته ها: نتایج نشان که مدل ساختاری پژوهش از برازش مناسب برخوردار است. جو سازمانی مدارس و خودکارآمدی معلم با تدریس اثربخش ارتباط مثبت و معناداری دارد (01/0P<) و خودکارآمدی معلم، به صورت مستقیم و غیر مستقیم از طریق جو سازمانی مدارس بر تدریس اثربخش آموزگاران مؤثر است. نتیجه گیری: ارتقاء هرچه بیشتر تدریس اثربخش معلمان مدارس استثنایی و ارتقاء اگاهی آنان نسبت به خودکارآمدی معلم و جو سازمانی مدارس و برگزاری دوره های مبتنی بر آموزش خودکارآمدی معلم و جو سازمانی مدارس جهت بهبود تدریس اثربخش آموزگاران مفید به نظر می رسد.
رابطه سرمایه روانشناختی با درگیری تحصیلی با نقش میانجی گری سبک یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر رابطه سرمایه روانشناختی با درگیری تحصیلی با نقش میانجی گری سبک یادگیری بود. روش این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه ی آماری تمامی دانش آموزان دختر مدارس مشکین شهر در سال 1399-400 به تعداد 2325 دانش آموز و نمونه ی آماری تعداد 329 دانش آموز بودند. حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران بود. که بوسیله نمونه گیری تصادفی ساده بود. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه درگیری تحصیلی ریو و تسنگ (2011)، پرسشنامه سرمایه روانشناختی لوتانز و آولیو (2007) و پرسشنامه سبک یادگیری کلب (1985) بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار spss 22 و نرم افزار ایموس 24 بود. نتایج ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که متغیر سرمایه روانشناختی با سک یادگیری رابطه مثبت و معنادار دارد. همچنین رابطه متغیر سرمایه روانشناختی و درگیری تحصیلی مثبت و معنادار می باشد. همچنین رابطه درگیری تحصیلی و سبک یادگیری مثبت و معنادار می باشد. مدل معادلات ساختاری نیز از برازش مطلوبی برخوردار بود.
واکاوی ادراک معلمان از فرصت ها و چالش های تحقق رویکرد یادگیری زمینه محور در درس علوم دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: با توجه به پیشرفت دانش بشری و پیشرفت های علمی، جوامع نیازمند آموزش و رویکردهای متناسب با زندگی هستند. هدف پژوهش حاضر، توصیف تجارب معلمان از چالش ها و فرصت های تحقق رویکرد یادگیری زمینه محور در درس علوم دوره ابتدایی است. روش ها در این پژوهش، روش کیفی از نوع پدیدارشناسی استفاده شد. به منظور احصای تجارب، 14 نفر از معلمان که تجربه تدریس و فعالیت با رویکرد یادگیری زمینه محور را داشتند، با روش نمونه گیری هدفمند و تا رسیدن به اشباع نظری انتخاب شدند. داده ها با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته گردآوری و به روش ون منن تحلیل شد. یافته ها: چالش های اجرای رویکرد یادگیری زمینه محور در قالب 7 مضمون اصلی و 22 مضمون فرعی و فرصت های اجرای رویکرد در قالب 5 مضمون اصلی و 13 مضمون فرعی تلخیص شدند. یافته ها نشان داد ضعف حرفه ای معلمان، نگرش غیر حرفه ای معلمان، مدرسه، عوامل مدیریتی، دانش آموز، والدین و کتاب های درسی چالش های اجرای رویکرد و رشد حرفه ای معلمان، رشد مهارت های شناختی، رشد مهارت های عاطفی، بهبود مهارت های بین فردی و رشد مهارت های خودمدیریتی دانش آموزان از فرصت های اجرای رویکرد یادگیری زمینه محور می باشد. نتیجه گیری: براساس نتایج پژوهش می توان گفت چالش ها و مشکلات زیادی در مقام اجرا وجود دارد، و نیز آگاهی اکثر معلمان از این رویکرد به شکل نظری است و در عمل ادراک درستی از نحوه اجرای آن ندارند. بنابراین لازم است در خصوص آموزش معلمان در این زمینه تلاش بیشتری صورت گیرد.
تحلیل علّی - معلولی توسعه حرفه ای مدیران آموزش و پرورش منطقه 4 تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: پیشرفت های علوم و فناوری، مهارت ها و قابلیت های مدیران سازمان ها را به چالش می کشد و برای مواجهه با این تغییرات سریع، قابلیت های مدیران باید بر اساس یک برنامه جدید و سازمان یافته مجدداً ساختاردهی شود. هدف پژوهش حاضر تحلیل علّی - معلولی توسعه حرفه ای مدیران آموزش و پرورش منطقه 4 تهران است. روش شناسی پژوهش: این پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی و از لحاظ رویکرد آمیخته است. خبرگان جامعه آماری در هر دو مرحله شامل خبرگان دانشگاهی و متخصصان توسعه حرفه ای مدیران، بودند. نمونه پژوهش به صورت هدفمند و با استفاده از سطح اشباع نظری تعداد 22 نفر انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها در بخش کیفی، مصاحبه نیمه ساختار یافته بود. مصاحبه تا رسیدن اطلاعات به حد اشباع نظری ادامه پیدا کرد. تجزیه و تحلیل داده ها به روش کدگذاری دومرحله ای صورت گرفت. در بخش کمی نیز از روش دیمتل استفاده شد. پرسشنامه دیمتل در اختیار 22 نفر از خبرگان قرار گرفت و میزان تاثیر عوامل مشخص گردید. یافته ها: بر اساس نتایج تجزیه و تحلیل یافته های کیفی، تعداد 165 کد باز از میان مفاهیم موجود در مصاحبه ها شناسایی شد که در قالب 30 مقوله دسته بندی شدند. نهایتا 7 مقوله اصلی بدست آمدند. و نتایج دیمتل فازی نشان داد که در پژوهش حاضر عوامل فردی، ذینفعان و مدیریت منابع انسانی بعنوان عوامل علّی مدل و عوامل آموزشی، برنامه ریزی و فناوری در آموزش عوامل معلولی مدل بودند. بحث و نتیجه گیری: نتایج نشان داد که توسعه حرفه ای مدیران برای بهبود نظام آموزش و پروش ضروری است.
تدوین مولفه ها و عناصر و تعیین اعتبار الگوی استعدادیابی و هدایت تحصیلی دانش آموزان در مدارس البرز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: استعدادیابی و هدایت تحصیلی به عنوان یکی از ارکان اساسی در توسعه استعدادها و انتخاب مسیر شغلی و تحصیلی دانش آموزان، نیازمند الگوهای جامع و علمی است. هدف از پژوهش حاضر تدوین مولفه ها و عناصر و تعیین اعتبار الگوی استعدادیابی و هدایت تحصیلی دانش آموزان در مدارس البرز بود. روش شناسی پژوهش: پژوهش حاضر با روش کیفی و مبتنی بر نظریه داده بنیاد انجام شد. جامعه آماری شامل صاحب نظران و متخصصان مشاوره، راهنمایی شغلی و هدایت تحصیلی بود که از میان آن ها 12 نفر به روش نمونه گیری نظری برای مصاحبه عمیق انتخاب شدند. مصاحبه ها تا اشباع نظری ادامه یافت. برای اعتبارسنجی الگوی پیشنهادی، 14 متخصص به صورت نمونه گیری هدفمند مشارکت داشتند. ابزار پژوهش شامل مصاحبه با متخصصان و مشاوران مدارس بود. جهت بررسی روایی محتوایی الگوی پیشنهادی، از شاخص روایی محتوایی(CVI) و مناسبت کلی(S-CVI) استفاده شد. یافته ها: شاخص روایی محتوایی(CVI) نشان دهنده جامعیت قضاوت های مربوط به روایی یا قابلیت مدل، یا ابزار نهایی می باشد. از آنجایی که حداقل مقدار قابل قبول برای CVI برابر با 79/0 است، نتایج نشان می هد که این عدد برای تمام معیارهای الگو بالای 79/0 است و لذا می توان نتیجه گرفت که الگوی پیشنهادی از روایی محتوایی مناسبی برخورد است. بحث و نتیجه گیری: با توجه نتایج، الگوی استعدادیابی و هدایت تحصیلی می تواند به دانش آموزان امکان طراحی و راهبردی کردن آینده شغلی و تحصیلی خود را بدهد و به آنها اعتماد به نفس و امید بیشتری برای دستیابی به اهداف خود ببخشد.
وضعیت جاری مدیریت دانش سازمانی مدیران مدارس (ارائه یک الگو با رویکرد نظریه داده بنیاد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی وضع موجود مدیریت دانش سازمانی مدیران مدارس متوسطه است. روش پژوهش: این پژوهش با رویکرد کیفی و با روش داده بنیاد انجام گرفت. حوزه پژوهش شامل کلیه کارگزاران دخیل در مدیریت مدارس هستند که از طریق نمونه گیری هدفمند از نوع ملاک محور انتخاب شدند. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش کدگذاری باز، محوری و گزینشی استفاده شد. برای تأمین روایی و پایایی از معیارهای لینکن و کوبا استفاده شد. یافته ها: یافته ها پژوهش نشان دهنده ی نوزده مفهوم محوری و هشت مقوله منتخب است که در قالب مدل پارادیمی شامل عدم آگاهی نسبت به ضرورت و چارچوب های اجرایی مدیریت دانش در مدرسه به عنوان مقوله ی محوری و شرایط علی (عدم توجه به شبکه سازی در راستای مدیریت دانش، ضعف رهبری در فعالیت های درون مدرسه ای، عدم تجهیز مدارس به ابزارهای مدیریت دانش)، عوامل زمینه ای (عوامل محیطی، مدیریتی و منابع)، شرایط مداخله ای تسهیل گر(خصوصیات فردی، پشتیبانی و حمایت سازمانی و الزامات فرایندی مدیریت دانش)، شرایط مداخله گر محدودکننده(موانع ساختاری، موانع آموزشی و مدیریتی، موانع فرهنگی)، راهبردها (بهبود فرهنگ سازمانی و جو مدرسه ای، تلفیق آموزش و پژوهش، توجه به توسعه فردی مدیران و معلمان) و پیامد (عدم توازن در چرخه مدیریت دانش مدارس و غفلت از ساخت و اشتراک دانش در مدارس) سازمان یافت. نتیجه گیری: با توجه به یافته ها می توان نتیجه گرفت که برای اجرای مدیریت دانش در سازمان عوامل فردی، سازمانی و مدیریت مؤثر بوده و باید این عوامل در کنار هم مورد توجه قرار گیرد. واژه های کلیدی: مدیریت دانش، مدیران، مدارس متوسطه، داده بنیاد
شناسایی عوامل مؤثر بر دانشگاه اخلاق محور با رویکرد کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: پژوهش حاضر با هدف شناسایی عوامل مؤثر بر دانشگاه اخلاق محور با استفاده از رویکرد کیفی انجام شده است. روش شناسی پژوهش: این پژوهش از نظر هدف کاربردی است و با استفاده از روش تحلیل مضمون انجام شده است. نمونه گیری استفاده شده در این پژوهش، نمونه گیری خوشه ای و با شیوه نمونه گیری گلوله برفی بود. مبنای اصلی جمع آوری اطلاعات، انجام مصاحبه های عمیق با خبرگان، مدیران، معلمان و متخصصین حوزه آموزش و پژوهش تا دستیابی به اشباع نظری بوده است. در مجموع 21 مصاحبه انجام شد. پس از جمع آوری اطلاعات، کدهای مربوط به مصاحبه های مکتوب با استفاده از روش تحلیل مضمون تحلیل شدند. یافته ها: یافته های پژوهش که پس از انجام مراحل سه گانه کدگذاری باز، محوری و انتخابی، مدل نهایی پژوهش است. نشان می دهد عوامل مؤثر بر دانشگاه اخلاق محور در سه مضمون فراگیر شامل: عوامل فردی (ویژگی مدیران و سیاست گذاران، ویژگی رفتاری اساتید، ویژگی رفتاری کارکنان، ویژگی شخصیتی دانشجویان)، عوامل درون دانشگاهی(سبک رهبری اخلاقی، آموزش اخلاقی، پژوهش های اخلاق محور، رفتار شهروندی بالا، فرهنگ سازمانی، عدالت سازمانی، جو سازمانی)، عوامل محیطی (فلسفه حاکم بر جامعه، عوامل سیاسی، عوامل فرهنگی اجتماعی) بودند. بحث و نتیجه گیری: نتایج این مطالعه می تواند مورد توجه سیاست گذاران دانشگاهی قرار گیرد و مدیران دانشگاهی را ترغیب کند تا از طریق آشناکردن اساتید و دانشجویان با موضوع اخلاق در دانشگاه، پیشرفت علمی و عملی را فراهم سازند.