مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۳.
۶۴.
۶۵.
۶۶.
۶۷.
۶۸.
ترامپ
حوزههای تخصصی:
امروزه لیبرال دموکراسی با چالش هایی از جمله پوپولیسم مواجه شده است. با به قدرت رسیدن فرد یا حزب پوپولیست، امکان پدید آمدن سیاست خارجی پوپولیستی به وجود می آید که در هر کشوری از جمله آمریکا می تواند ویژگی های خاصی داشته باشد. ترامپ با شعارهای پوپولیستی مانند "اول آمریکا" سیاست خارجی این کشور را متأثر از رویکرد پوپولیسم ناسیونالیستی خود قرار داد و تقابلی میان ساختار و کارگزار به وجود آمد. پرسش اصلی این پژوهش، این است که غیریت سازی با ساختار نهادی نخبگان حاکم آمریکا چگونه در سیاست خارجی پوپولیستی ترامپ انجام شد؟ فرضیه ی این پژوهش نیز این است که غیریت سازی ترامپ با نخبگان حاکم از طریق ایجاد فضای دو قطبی و تقابل میان ساختار و کارگزار، و شرایط نامساعد ساختار و وضع موجود نظم بین الملل گرایی لیبرال، در سیاست خارجی پوپولیستی ترامپ انجام شده است. با استفاده از پارادایم واقع گرایی نئوکلاسیک، روش ردیابی فرآیند، و با مراجعه به منابع و اسناد مکتوب درباره ی پوپولیسم و سیاست خارجی آمریکا در دوره ی ترامپ، چگونگی غیریت سازی با نخبگان حاکم این کشور تبیین شده است.
بررسی مقایسه ای سیاست خارجی ترامپ و بایدن با تأکید بر دو کشور ایران و چین (2024 -2016)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی آمریکا سال ۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۴)
147 - 178
سیاست خارجی آمریکا در دوران ترامپ به نوعی بر مبنای ظهور الگوی تقابلی و ناسازگاری با ساختار نظام بین الملل و در اولویت قرار دادن منافع ایالات متحده شکل گرفت. ترامپ با خارج کردن واشنگتن از سازمان ها و تعهدات بین المللی از جمله برجام و راه انداختن جنگ اقتصادی و افزایش تعرفه های تجاری علیه چین، سیاست های واشنگتن را در موضوعات مختلف نظام بین الملل با چالش اساسی روبه رو کرد که این امر باعث کاهش جایگاه و قدرت واشنگتن در صحنه سیاست بین الملل گشت. امّا با ورود بایدن به کاخ سفید، کنشگری ایالات متحده در عرصه روابط بین الملل بر اساس نوعی الگوی رفتاری تعاملی و همکاری جویانه با ساختار و سیستم جهانی تعریف شد که در صدد بازگرداندن رهبری جهانی آمریکا، پیوستن مجدد به تعهدات بین المللی، همکاری نزدیک با متحدان و مقابله با تهدیدات جهانی بود. در این رابطه، بایدن با اولوی ت دادن به دیپلماس ی در تصمیمات سیاس ت خارجی درصدد بازگشت به برجام و در عین حال اعمال تحریم ها علیه تهران بود. در دوره بایدن علی رغم تأکید دولت وی بر کاهش تنش تجاری با چین، رویکرد جنگ تجاری ترامپ علیه چین نیز تداوم یافته است. هدف پژوهش بررسی مقایسه ای سیاست خارجی ترامپ و بایدن با تأکید بر دو کشور ایران و چین است. سؤال اصلی پژوهش این است که ترامپ و بایدن چه رویکردی را در سیاست خارجی آمریکا و مشخصاً در موضوعات ایران و چین در پیش گرفته اند؟ برای تحلیل داده های پژوهش از روش تحلیل مقایسه ای از نوع کیفی استفاده شده و روش جم ع آوری داده ه ا و اطلاع ات نی ز کتابخانه ای است.
ترامپیسم و چشم انداز آن؛ تشدید بحران هویتی لیبرال دموکراسی و انحطاط ارزش های بنیادین آمریکایی در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ(مقاله علمی وزارت علوم)
این تحقیق به پرسش اساسی می پردازد که چرا سیستم لیبرال دموکراسی آمریکایی در نهایت به ظهور ترامپیسم به عنوان محصول نهایی خود انجامید؟ فرضیه اصلی تحقیق این است که ترامپیسم، به عنوان یک پدیده پوپولیستی، به طور مستقیم از بحران های ساختاری و ایدئولوژیک لیبرال دموکراسی نشأت گرفته است. این بحران ها عمدتاً ناشی از تضعیف اصول بنیادین دموکراسی همچون مشارکت مدنی، عدالت اجتماعی و اعتماد عمومی به نهادهای سیاسی بوده است. این بحران ها همراه با نارضایتی فزاینده از نخبگان سیاسی و فساد سیستماتیک، شرایطی را فراهم آورده اند که در آن گفتمان های پوپولیستی و ضد نخبگان توانسته اند به یک جنبش اجتماعی و سیاسی مؤثر تبدیل شوند که توسط دونالد ترامپ نمایندگی می شود. روش شناسی این تحقیق تحلیلی و تبیینی است. این مطالعه سعی دارد توضیح دهد که چگونه این عوامل در کنار هم آمده اند تا پدیده سیاسی ترامپیسم را شکل دهند. یافته های تحقیق نشان می دهند که ترامپیسم به عنوان نتیجه مستقیم فرایندهای پیچیده در بطن لیبرال دموکراسی آمریکایی، ناشی از بحران های هویتی و ناکامی در بازتولید برابری و عدالت اجتماعی ظهور کرده است. ترامپ از طریق گفتمان پوپولیستی، موفق شد بخش هایی از جامعه را که احساس می کردند از فرآیندهای دموکراتیک کنار گذاشته شده اند، بسیج کند. در این زمینه، ترامپ از بی اعتمادی عمیق به نخبگان بهره برد و راه حل های ساده انگارانه و تقلیل گرایانه ای ارائه داد که خود را به عنوان یک نیروی سیاسی آلترناتیو در برابر سیستم دموکراسی لیبرال معرفی کرد. بدین ترتیب، ظهور ترامپیسم به عنوان یک پاسخ متناقض به بحران های درونی لیبرال دموکراسی آمریکایی قابل درک است.
آسیب های سیاسی و جامعه شناختی دونالد ترامپ بر اساس منظر تئوری مرد دیوانه
حوزههای تخصصی:
با نگاهی به تاریخ سیاسی در خواهیم یافت تاریخچه مفهوم «نظریه مرد دیوانه» حداقل به سال 1517 میلادی برمی گردد، زمانی که نیکولو ماکیاولی در شاهزاده نوشت که گاهی اوقات شبیه سازی جنون کاری بسیار عاقلانه است. اینجاست که می بینیم دونالد ترامپ با نگاهی کاملاً محاسبه شده و تجربه شده تاریخی پا به عرصه سیاست گذاشته است. دقیقاً به شعار نیکوماکیاولی جامعه حقیقت پوشانده است، با این پیش فرض مضاف بر آن تجربه کردن دوره قبلی ریاست جمهوری ترامپ و همچنین پیروزی وی در انتخابات 2024 آمریکا شناخت شخصیت ایشان بر اساس این نظریه می تواند اهمیت و ضرورت مقاله حاضر لحاظ گردد. در مقاله پیش رو با نگاهی توصیفی- تحلیلی و با بهره گرفتن از جمع آوری اسنادی و کتابخانه ای در پی شناخت آسیب های سیاسی و جامعه شناختی ترامپ رئیس جمهور معاصر آمریکا بر اساس منظر تئوری مرد دیوانه می باشیم. مفروض این مقاله نیز بر این عقیده استوار است که بخشی از رفتارهای وی بخشی ناشی از ویژگی های ذاتی و برخی دیگر بر اساس این تئوری با محاسبه دقیق و منفعت گرا شکل می گیرد.
سیاست خارجی اوباما و ترامپ در خاورمیانه با تأکید بر استراتژی موازنه فراساحلی (2020-2008)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره ۱۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۵۰)
189 - 207
حوزههای تخصصی:
تحقیق حاضر به بررسی رویکردهای سیاست خارجی باراک اوباما و دونالد ترامپ در قبال تحولات خاورمیانه از منظر موازنه فراساحلی می پردازد. هر دو دولت تلاش کرده اند تا از مداخله مستقیم آمریکا در منطقه پرهیز کنند و به مقابله با تهدیداتی مانند جمهوری اسلامی ایران و نفوذ چین بپردازند. اوباما با استفاده از دیپلماسی هوشمند و روش های نرم، نیروهای نظامی را از جنگ های منطقه ای خارج کرده و به تقویت تحریم های حقوق بشری و جایگاه آمریکا پرداخته است. در مقابل، ترامپ با سیاست فشار حداکثری، خروج از برجام و نزدیک کردن کشورهای عربی و اسرائیل در قالب پیمان ابراهیم، سعی در مقابله با نفوذ ایران داشته است. ضمن اینکه هر دو دولت تنها در موارد محدودی که مداخله گزینشی و در چارچوب استراتژی توازن فراساحلی است نسبت به دفع تهدیدات بزرگ در خاورمیانه اقدام نظامی محدود انجام دادند که در یمن و سوریه و ائتلاف علیه تروریسم نمود یافته است. این مقاله با استفاده از روش مقایسه ای و چارچوب نظری موازنه فراساحلی، داده ها را به صورت کتابخانه ای گردآوری کرده است
بررسی حوزه های تغییر در سیاست خارجی جو بایدن نسبت به دونالد ترامپ بر اساس نظریه ادراک از نقش ملی (2021-2024)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۳۹بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۵۳)
151 - 184
حوزههای تخصصی:
با برگزیده شدن جو بایدن به عنوان چهل و ششمین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا از حزب دموکرات، سیاست خارجی آمریکا در بسیاری از حوزه ها دچار تغییراتی شد که از سیاست خارجی دونالد ترامپ متفاوت بود. این پژوهش با هدف بررسی شناخت این تغییرات از منظر یک چهارچوب نظری، در صدد پاسخ به این پرسش است که چگونه می توان تغییر و تحول در سیاست خارجی دولت جو بایدن را بر اساس نظریه برداشت از نقش ملی تحلیل کرد؟ در پاسخ به این پرسش فرضیه اصلی این مقاله آن است که با استفاده از این نظریه به عنوان یک نظریه شناختی در تحلیل سیاست خارجی، می توان بر اساس نقش های ملی تعریف شده توسط بایدن برای دولت آمریکا به عنوان یک «رهبر مورد احترام و تحول آفرین» و همچنین یک «هژمون لیبرال»، «مدافع دموکراسی» و «حافظ صلح» و «مسوول در قبال مشکلات نظام بین الملل» و یک «رهبر مورد اعتماد در قبال شرکا و متحدان»، به تحلیل حوزه های تغییر در سیاست خارجی آمریکا پرداخت. این پژوهش به لحاظ روشی یک پژوهش تحلیلی تبیینی (بررسی ارتباط میان دو متغیر برداشت از نقش ملی و تغییر در سیاست خارجی) است که تحلیل داده ها بر اساس انطباق مورد بر نظریه و گردآوری داده ها از طریق سندپژوهی به عنوان منبع دست اول و استفاده از منابع معتبر مجازی و استنادی به عنوان منابع دست دوم است.
تیپولوژی شخصیتی رهبران سیاسی در ترازوی داده های روانشناسی سیاسی با تاکید بر ترامپ و بنیامین نتانیاهو (فرصت ها و تهدیدات)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رفتار سیاسی رهبران توسط یک تعامل پیچیده از ویژگی های شخصیتی، انگیزه ها و عوامل زمینه ای شکل می گیرد. همچنین شناخت ویژگی های شخصیتی و رفتارهای سیاسی رهبران می تواند به پیش بینی رفتارهای آینده آن ها کمک کند و از وقوع حوادث ناگوار در سطح ملی و بین المللی جلوگیری نماید. نظر به پیروزی ترامپ در انتخابات 2024 آمریکا و جنایاتی که اسرائیل به بهانه حوادث (7) اکتبر 2023 در منطقه به رهبری بنیامین نتانیاهو شکل داده است ضرورت مطالعه تطبیقی کاراکترهای شخصیتی این دو رهبر می تواند ضرورت و اهمیت این جستار تحقیقاتی باشد. روش تحقیق در این مقاله توصیفی تحلیلی و درعین حال تطبیقی با بهره جستن از ابزار اسنادی و کتابخانه ای است. سؤالی که پیش می آید این است ضرورت مطالعه تطبیقی رفتار ترامپ و نتانیاهو در وضع موجود چگونه قابل توجیه است؟ به نظر می رسد هر دو رهبر سیاسی مورد نظر دارای مشابهت های فراوان اخلاقی و رفتاری اند؛ ولی ترامپ بیشتر با دید اقتصادی منفعت محور و خود محوری به سیاست نگاه می کند، در حالی نتانیاهو رویکردی تهاجمی بی محابا و امنیت گرا مبتنی توسل به زور و نظامی دارد این امر می تواند تفاوت هم قلمداد گردد. در نتیجه برای رویارویی با چنین وضعیتی آماده شدن برای سناریوهای خطرناک در بدترین حالت می تواند یکی از رویکردهای دولت های متقابل با رژیم صهیونیستی (در جنگ اقتصادی، نظامی) محسوب گردد.
ترور سردار سلیمانی از منظر حقوق بین الملل توسل به زور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بامداد سیزدهم دی 1398 مصادف با سوم ژانویه2020، رسانه های جهان خبر غیرمترقبه ای را مخابره کردند که قاطبه مردم ایران و جمعیت های کثیری از سایر ملل منطقه را در بهت و اندوهی ژرف فروبرد، و نگرانی عمیق بسیاری از مقامات سیاسی و امنیتی را حتی در ایالات متحده امریکا برانگیخت. ترور مؤثرترین فرمانده جبهه ی مبارزه با تروریسم تکفیری در منطقه به دست نیروهای امریکایی و به فرمان مستقیم رئیس جمهور این کشور، سبب طرح بحث هایی گوناگون از جمله در میان حقوق دانان گردید. از نگاه حقوق بین المللِ توسل به زور، ترور یک مقام عالی رتبه نظامی دولتی، نه در میدان نبرد که در سفری رسمی، نه برای ماموریت نظامی بلکه ماموریتی سیاسی به منظور گفت وگو با مقامات رسمی کشور میزبان در راستای کاهش تنش های منطقه ای، چه وصف و ماهیتی می تواند داشته باشد؟ توجیهات ادعایی مقامات امریکایی تا چه اندازه می تواند از قابلیت استماع و اعتبار برخودارباشد؟ پی آمدهای حقوقی بین المللی حمله امریکا چه می تواند باشد؟ نوشته پیش رو، با توصیف و تحلیل وقایع مرتبط با قضیه و ارزیابی توجیهات مقامات امریکایی که عمدتاً حول مفهوم دفاع مشروع مطرح شده، براساس سنجه های حقوقی بین المللی، به این نتیجه رسیده است که اقدام دولت امریکا فاقد هرگونه وجاهت حقوقی بوده و مصداق مسلم توسل به زور غیرقانونیِ مغایر منشور ملل متحد محسوب می شود، همچنین ناقض توافقات دوجانبه امریکا با عراق به ویژه موافقتنامه امنیتی بوده و مطابق مفاد اعلامیه تعریف تجاوز و اساسنامه رم، مصداق عمل تجاوز شناخته می شود و موجبات مسئولیت بین المللی دولت امریکا و مسئولیت کیفری عوامل دخیل در ارتکاب این اقدام نامشروع را فراهم می نماید..